زندگی امیرالمومنین قبل از تولد تا بعد از شهادت

یا علی جان مقتدای من شما هستی

پیامبر اکرم صلوات الله علیه در مورد حضرت علی علیه السلام می فرماید: اگر کسی یکی از فضائل امیرالمومنین را بنویسد، تا هنگامی که آن نوشته باقی است ملائکه برای او استغفار می‌کنند و اگر کسی به نوشته‌ای درباره فضائل علی (ع) نگاه کند، خداوند تمام گناهانی که از راه چشم کرده است می‌پوشاند و از آن در می‌گذرد.

خوارزمی در مناقب نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دوستی علی حسنه و ثوابی است که با آن هیچ سَیّئه و گناهی به بنده ضرر نمی رساند و بُغض و دشمنی آن حضرت گناهی است که با وجود آن هیچ حسنه و نفعی به آن شخص نمی رساند.

ای علی تو مثل سوره قل هو الله احد هستی.هر کس تو را در دل دوست بدارد گوئی یک سوم قران را خوانده است و هر کس تو را در دل دوست بدارد و با زبانش تو را یاری کند گوئی دو سوم قران را خوانده است و هر کس تو را در دل دوست بدارد و با زبانش تو را یاری کند و با دستش به یاریت بیاید همه قران را تلاوت کرده است. (تفسیر نورالثقلین ج۵ ص ۷۰۱).

اگر تمام درختان قلم، و دریاها مرکب و همه جنیان شمارشگر و همه انسانها نگارشگر باشند قادر به شمارش فضائل علی ابن ابی طالب نخواهند بود.(مناقب خوارزمی ص ۳۲)

عناوين مطالب: '

کرامات پدر و مادرِ بزرگوار امیرالمومنین (ع)

حضرت امام علی (علیه السلام) در روز جمعه ۱۳ رجب سال سى‌‏ام عام الفیل درون خانه کعبه متولد شد. مادر امیرالمومنین، فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبدمناف بود و حضرت امیرالمومنین(ع) و برادران و خواهرانش، نخستین کسانی بودند که هم از سوی پدر و هم از سوی مادر هاشمی بودند. فاطمه بنت اسد از جمله بانوان نخستین بود که به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان آورد و مسلمان شد و رنج‌های ایام حضور در مکه را به همراه همسر و خانواده‌اش متحمل گردید و در هنگام هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله، وی نیز به مدینه هجرت نمود و در همین شهر مقدس بدرود حیات گفت.

فاطمه بنت اسد نه تنها مادر امير المومنين(ع) بود بلكه بعد از وفات پدربزرگ پیامبر (عبدالمطلب) در حق رسول خدا(ص) که در آن زمان 6 تا 8 سال داشتند و در خانۀ عموی خود ابوطالب به سر ميبرد، مادرى را تمام نمود. فاطمه بنت اسد در همه جهات پیامبر(ص) را بر فرزندان خود مقدم میشمرد و با دل و جان و عاشقانه پیامبر را دوست میداشت. همچنین فاطمه بنت اسد، حضرت فاطمه زهراء عليها سلام را هنگاميكه مادرش خديجه(س) دنيا را وداع نمود و ایشان پنج سال بيش نداشت، در دامان عزت خود آن مستورۀ دو جهان را بجان و دل سرپرستى نمود. قطعا بی راه نگفته ایم که پیامبر(ص)، امیر المؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) هر سه پرورش یافته گان دامان پر مهر و محبت این بانوی بزرگوار که بهشت خدا بر او باد هستند.

 

ولادت حضرت <yoastmark class=

 

در زمان وفات فاطمه بنت اسد ، رسول خدا(ص) با پیراهن خودش او را کفن کرد و فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که او اهل بهشت است و خداوند به هفتاد هزار فرشته امر کرده که بر او دعا بخوانند.» سپس بر بدن فاطمه نماز میت خواند. پیامبر (ص) در تشییع جنازه او شرکت کرد تا به قبرش در قبرستان بقیع رسید. پیامبر (ص) داخل قبر شد و در قبر دراز کشید، آن‏گاه برخاست و جنازه را با دست خود گرفت و درون قبر گذاشت. و فرمود اى فاطمه چون منكر و نكير آمدند و از تو سؤال كردند بگو اللّه ربي و محمد نبي و الاسلام ديني و القرآن كتابى و ابنى امامى(یعنی پسرم امام من است). پیامبر به عمار فرمود: اى عمار چون بدست خود نظر كردم چهل صف از ملائكه ديدم از براى هر صفى تكبيرى گفتم سپس در قبر خود را كشانيدم و در آن حال از خداى مسئلت مي كردم هنگامى كه مردم در روز محشر برهنه محشور ميشوند، فاطمه را پوشانیده محشور نمايد. يا عمار قسم بحق آن كسي كه جان من بدست اوست از قبر بيرون نيامدم مگر آنكه دو چراغ از نور نزد پاهاى او ديدم و دو ملك موكل در قبر يافتم كه براى ویاستغفار مي نمايند تا روز قيامت.

رسول‌ خدا از این بانو چنین یاد می‌کند: «او پس از ابی‌طالب، بهترین خلق خدا به لحاظ رفتار با من بود و مادر دیگر من پس از آمنه(س) بود. ابوطالب به من نیکی می‌کرد و صاحب سفره بود. فاطمه ما را بر طعامی که ابوطالب گرد می‌آورد، جمع می‌کرد و از هر غذایی که بود، از روی محبت سهم مرا از فرزندان خویش بیشتر می‌داد.» با اينكه فرزندان بسيار داشت از ابو طالب و از ايشان بر من خير كثير، ظاهر و صادر مي شد. مع ذلك سير مي كرد اول مرا و گرسنه نگاه مي داشت آنها را و به من مي پوشانيد و آنها را برهنه وا مي گذاشت و به من روغن ميماليد و آنها را پريشان و ژوليده مى داشت. 

پدر امام علی علیه السلام ابوطالب بن عبدالمطلب است که با عبدالله بن عبدالمطلب پدر حضرت محمد صلی الله علیه و آله، برادر تنی و مادرشان فاطمه بنت عمرو بن عایذ مخزومی بود. ابوطالب کسی بود که بعد از مرگ عبدالمطلب سرپرستى حضرت محمد صلی الله علیه و آله را بر عهده گرفت و چون آن حضرت به پیامبری رسید از او حمایت بسیار نمود. و بارها جان خود برای حفظ پیامبر(ص) از گزند یهودییان و مشرکان مکه به خطر انداخت. که در فیلم محمد رسول الله جناب آقای مجیدِ مجیدی بخشی از جان فشانی های وی به تصویر کشیده شده است.

 

ولادت امیر المومنین
ولادت امیر المومنین

بشارت انبیا الهی قبل از تولد امیرالمؤمنین علیه السلام 

با توجه به آن که پیش از تولد اولیا و حجت های الهی، معمولاً بشارت هایی در خصوص ایشان داده می شده است، به عنوان مثال در خصوص تولد یا نبوت حضرت رسول اکرم (ص) در کتاب های آسمانی پیشین بشارت هایی وجود داشته و حتی وجود دارد. حال سؤال این است که آیا از این دست بشارت ها در خصوص حضرت امیرالمؤمنین (ع) هم وجود داشته است؟

آری، در خصوص بشارت به تولد آن حضرت (ع)، علاوه بر آنکه نشانه های متعددی در آثار و کتب امت های پیشین وجود دارد، حتی در کتیبه های منسوب به پیامبران پیشین مانند لوح حضرت سلیمان، از پیامبر (ص) با عنوانِ «احمد»، و از حضرت امیرالمؤمنین (ع) با عنوانِ «ایلی» یاد شده است. در این لوح حضرت امیر (ع)  «قدرة الله» نیز معرفی شده است. در زبور حضرت داود نیز سخن از مولای ما حضرت امیرمومنان(ع) با همان لفظِ «ایلی» وجود دارد. که در آن متن به تولد حضرت (ع) در مکانی به نامِ «کعابا» یا همان کعبه به چشم می خورد. نکته قابل توجه در این متن آن است که از اطاعت و تسلیم محض بودن در برابر حضرت سخن به میان آمده است. در روایات شیعی و حتی روایات غیرشیعی آمده است که وقتی خبر حضرت امیر (ع) بر حضرت ابراهیم(ع) عرضه شد، آن حضرت پذیرفتند و از خداوند خواستند تا حضرت علی(ع) را در نسل او و از فرزندان او قرار دهد. برای نمونه مرحوم صدوق در کتاب «کمال الدین» خود با سند صحیح این روایت را نقل کرده است.

علی دست خدا در استین است ****************** علی تنها صراط راستین است

علی عیسی و موسی و شعیب است  ************ علی گنجینه ی اسرار غیب است

علی انجیل و تورات و زبور است ****************** علی سر منشا تکثیر نور است

علی استاد جبریل امین است ****************** که مولایم امیرالمومنین است

اما اگر بحث از بشارت به آن حضرت (ع) را در زمان های نزدیکتر به تولد ایشان پیگیر شویم. نکته های شگرف بسیاری وجود دارد. حضرت ابوطالب (ع) که به اعتقاد و باور ما شیعیان کسی است که میراث پیامبران واوصیایِ اسماعیلی را به پیامبر اکرم(ص) میسپارد، بشارت های جالبی به تولد حضرت امیر المؤمنین(ع) از سال ها قبل دارد.  در روایت های متعددی که در منابع بسیار معتبر، و با سند صحیح نقل شده است، حضرت ابوطالب به هنگام تولد پیامبر (ص) به فاطمه بنت اسد مادر بزرگوار مولایمان بشارت تولد حضرت امیر(ع) را می دهد. در یکی از این روایت ها که مرحوم کلینی آن را در «کافی» نقل کرده، آمده است: «فاطمه بنت اسد، مادر حضرت امیرالمؤمنین (ع)، نزد ابوطالب آمد تا ولادت پيامبر اسلام (ص) را به حضرت ابوطالب بشارت دهد. حضرت ابوطالب در همن حین به او فرمودند: 30 سال صبركن كه تو را به چنين فرزندي بشارت دهم كه مثل اوست مگر اين كه پيامبر نيست!»

یا در روایتی دیگر در همین کتابِ شریف آمده است که حضرت آمنه مادر بزرگوار حضرت پیامبر (ص) موقع به دنیا آمدن پیامبر صحنه هایی را دید که کاخ هاي سفيد سرزمين فارس و قصرهاي شام بر او گشوده شد و این ماجرا را برای حضرت فاطمه بنت اسد تعریف کردند و حضرت فاطمه بنت اسد خندان و پر اشتیاق و مسرور خدمت حضرت حضرت ابوطالب می رسند تا تولد پیامبر (ص) را خبر دهند که در همین هنگام حضرت ابوطالب می فرمایند: «وَ تَتَعَجَّبِينَ مِنْ هَذَا إِنَّكِ تَحْبَلِينَ وَ تَلِدِينَ بِوَصِيِّهِ وَ وَزِيرِه» یعنی «آیا تعجب می کنی از این ماجرا؟ قطعا تو وصی و وزیر او را باردار شده و به دنیا خواهی آورد.» لذا همانطور که ملاحظه می فرمایید حضرت ابوطالب 30 سال پیش از تولد فرزند پاک و معصوم خود، بشارت دهنده به وصایت و وزارت ایشان بودند.

 

امیرالمونین علیه السلام
یا امیرالمونین علیه السلام

دلیل نام بردن امام علی علیه السلام با لقب کرم الله وجهه

در زمانی که ایشان در رحم مادر خود فاطمه بنت اسد بود هرگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فاطمه بنت اسد را ملاقات مینمود او از جای خود بی اختیار بر می خواست چون از علت آن سوال نمودند فرمود: هر گاه ایشان را می بینم جنین که در رحم من است حرکتی می نماید که میدانم حالت قیام به خود گرفت و چون آن حضرت در پیش من از طرفی به طرفی دیگر حرکت می کند جنین نیز حرکتی می کند چنانچه می دانم رو به آن طرف که حضرت حرکت نموده آورده. او دلیل اکثر علمای اهل سنت برای نام بردن حضرت علی علیه السلام با لقب «کرّم الله وجهه» را همین مطلب دانسته است.

زندگانی امیرالمؤمنین(ع) 5 بخش تقسیم می‌شود

مجموع عمر امیرالمؤمنین(ع) 63 سال است که می‌توان عمر 63 ساله را به پنج بخش زیر تقسیم کرد:

1- از ولادت حضرت امیر(ع) تا بعثت رسول خدا(ص)؛ یعنی از ولادت امیرالمؤمنین(ع) تا زمانی که رسول خدا به رسالت مبعوث شد که حدود 10 سال است، گفتیم موقعی که رسول خدا(ص) 30 ساله بود، امیرالمؤمنین(ع) متولد شد، رسول خدا در 40 سالگی مبعوث شد که در آن هنگام، امیرالمؤمنین(ع) حدودا 10 ساله بودند.

2-دوران دوم از بعثت تا هجرت به مدینه است که در مجموع 13 سال طول کشید.

3- دوران سوم هم از هجرت تا رحلت پیامبر(ص) است؛ یعنی زمانی که رسول خدا(ص) در مدینه بود که معروف است،10 سال بوده است.

4-دوران چهارم امیرالمؤمنین(ع) نیز از شهادت پیامبر(ص)  تا آغاز خلافت ایشان یعنی دوران خانه‌نشینی امیرالمؤمنین(ع) بود که 25 سال است.(روایاتی قابل توجهی وجود دارد که پیامبر(ص) بعد از جنگ خیبر توسط طعام یک زن یهودی مسموم شد که نهایتا منجر به شهادت ایشان گشت)

5-دوران پنجم زندگانی امیرالمؤمنین(ع)، دوران خلافت ایشان است که حدوداً 5 سال است که در مجموع 63 سال می‌شود.

ولادت حضرت امیرالمومنین علیه السلام در کعبه

تولد آن حضرت در شهر مکه معظمه و در داخل خانه خدا (کعبه) واقع گردید. تولد در خانه کعبه، فضیلتی ویژه حضرت علی علیه‌السلام است و خدای متعال تنها وی را به چنین امتیازی کرامت نمود. نه پیش از او و نه پس از او، برای هیچ کسی چنین فضیلتی پدید نیامده است. داستان ولادت آن حضرت در منابع چنین آمده است: روزی عباس بن عبدالمطلب با یزید بن قعنب و با گروهی از بنی هاشم و جماعتی از قبیله بنی العزی در برابر خانه کعبه نشسته بودند، ناگاه فاطمه بنت اسد به آن مکان درآمد در حالی که به حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، نه ماه آبستن بود و او را درد زایمان گرفته بود.

 

ولادت حضرت علی علیه السلام در کعبه
محل ولادت حضرت علی علیه السلام در کعبه که به اذن خداوند تا امروز قابل انکار نیست

 

پس در برابر خانه کعبه ایستاد و نظر به جانب آسمان افکند و گفت: پروردگارا! من ایمان آورده‌ام به تو و به هر پیامبر و رسولی که فرستاده‌ای و به هر کتابی که نازل گردانیده‌ای و تصدیق کرده‌ام به گفته‌های جدم حضرت ابراهیم خلیل علیه‌السلام که خانه کعبه را بنا کرده است، پس درخواست می‌کنم از تو به حق این خانه و به حق آن کسی که این خانه را بنا کرده است و به حق این فرزندی که در شکم من است و با من سخن می‌گوید و به سخن گفتن خود مونس من گردیده است و یقین دارم که او یکی از آیات جلال و عظمت تو است که آسان کنی بر من ولادت او را.

عباس و یزید بن قعنب گفتند که چون فاطمه از این دعا فارغ شد دیدیم که دیوار عقب خانه شکافته شد. فاطمه از آن رخنه داخل شد و از دیده‌های ما پنهان گردید، پس شکاف دیوار به اذن خدا به هم پیوست و ما چون خواستیم در خانه را بگشاییم چندان که سعی کردیم، در گشوده نشد. دانستیم که این امر از جانب خدا واقع شده و فاطمه سه روز در اندرون کعبه ماند.

اهل مکه در کوچه‌ها و بازارها این قضیه را نقل می‌کردند و زن‌ها این حکایت را یاد می‌کردند و تعجب می‌نمودند. تا روز چهارم رسید، پس همان موضع از دیوار کعبه که شکافته شده بود دیگر باره شکافته شد، فاطمه بنت اسد بیرون آمد و فرزند خود اسدالله الغالب علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را در دست خویش داشت و می‌گفت: ای گروه مردم! به درستی که حق تعالی برگزید مرا از میان خلق خود و فضیلت داد مرا بر زنان برگزیده که پیش از من بوده‌اند.

زیرا که حق تعالی برگزید آسیه دختر مزاحم را و او عبادت کرد حق تعالی را پنهان در موضعی که عبادت خدا در آن جا سزاوار نبود، مگر در حال ضرورت یعنی خانه فرعون. و مریم دختر عمران را حق تعالی برگزید و ولادت حضرت عیسی علیه‌السلام را بر او آسان گردانید و در بیابان درخت خشک را جنباند و رطب تازه از برای او از آن درخت فرو ریخت. و حق تعالی مرا بر هر دو فضیلت داد و همچنین بر جمیع زنان عالمیان که پیش از من گذشته‌اند.

زیرا که من فرزندی آورده‌ام در میان خانه برگزیده او و سه روز در آن خانه محترم ماندم و از میوه‌ها و طعام‌های بهشت تناول کردم و چون خواستم که بیرون آیم در هنگامی که فرزند برگزیده من بر روی دست من بود، هاتفی از غیب مرا ندا کرد که: ای فاطمه! این فرزند بزرگوار را “علی” نام کن، به درستی که منم خداوند علی أعلی و او را آفریده‌ام از قدرت و عزت و جلال خود و بهره کامل از عدالت خویش به او بخشیدم و نام او را از نام مقدس خود اشتقاق نموده‌ام و او را به آداب خجسته خود تأدیب نموده‌ام و امور خود را به او تفویض کرده‌ام و او را به علوم پنهان خود مطلع کرده‌ام و در خانه محترم من متولد شده است و او اول کسی است که اذان خواهد گفت بر روی خانه من و بت‌ها را خواهد شکست و آن‌ها را از بالای کعبه به زیر خواهد انداخت و مرا به عظمت و مجد و بزرگواری و یگانگی یاد خواهد کرد و اوست امام و پیشوا  و برگزیده خوشا حال کسی که او را دوست دارد و یاری کند او را و وای بر حال کسی که فرمان او نبرد و یاری او نکند و انکار حق او نماید.

کودکی علی(ع) در دامان پیامبر(ص)

یک سال، قحطى بزرگى در مکه رخ داد. در آن زمان ابوطالب عموى پیامبر(ص) داراى عائله زیاد و هزینه سنگینى بود. حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) به عموى دیگر خود «عباس» که از ثروتمندترین افراد بنى هاشم بود، پیشنهاد کرد که هر کدام از ما یکى از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببریم تا فشار مالى ابوطالب کم شود، عباس موافقت کرد و هر دو نزد ابوطالب رفتند و موضوع را با او در میان گذاشتند. ابوطالب با این پیشنهاد موافقت کرد. در نتیجه عباس، «جعفر» و حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) «على» را به خانه خود برد.

از آنجا که حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) در سنین کودکى (پس از درگذشت پدربزرگش عبدالمطلب) در حانه عمویش ابوطالب و تحت کفالت او بزرگ شده بود، مى‏ خواست با تربیت یکى از فرزندان او، زحمات وى و همسرش فاطمه بنت اسد را جبران کند و از میان فرزندان او نظر به على(علیه السلام) داشت و علی را عاشقانه دوست میداشت. بدین ترتیب علی(ع) در خانه خدیجه و پیامبر رشد و نمو می یابد و خدیجه نیز مانند مادری مهربان به وی می نگریست. «فكانت تستزيده فتزينه وتحليه وتلبسه وترسله مع ولائدها»

حضرت خدیجه سلام الله علیها دورِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌چرخیدند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌آراستند و لباس خوب به تنِ ایشان می‌کردند و به خادمین امر می‌کردند که مراقبِ حضرت باشند. محبت این بانوی بزرگوار چنان به حضرت علی زیاد بود که مرحوم کراجکی نوشته است که اهالی مکه، وقتی علی(ع) را در زمان کودکی میدیدند او را “قرة العین خدیجه” یعنی نور چشم خدیجه خطاب میکردند.چنانکه یکی از شاعران بنام عرب ” عبد المسيح انطاكی” داستان آوردن علی(ع) به خانه را از زبان پیامبر به حضرت خدیجه با شعری به این مزمون بیان میدارد:”او هدیه است که برای خدیجه از همه والا تر و باوفاتر است”. “هو العلَ به وافی خدیجته ***** هدیة قال بشری جئ ُ ت أهديها”

رابطه پیامبر صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام صرفا یک ارتباط عاطفی یا خویشاوندی نبود، بلکه برآمده از پیوندی قدسی و آسمانی بود. پیامبر میدانست چه گوهر گران بهایی را به خانه آورده است. آن کودکی او در خرد سالی به خانه آورد و آموزه های خداوند را به او می آموخت تا جایی رسید که ده ها سال بعد، شخص پیامبر بدون وضو نام علی را به زبان جاری نمی کرد.

 یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اِکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ

 

على(علیه السلام) در دوران خلافت خود، در خطبه «قاصعه» به این دوره تربیتى خود اشاره نموده و مى‏ فرماید:
«شما (یاران پیامبر) از خویشاوندى نزدیک من با رسول خدا و موقعیت خاصى که با آن حضرت داشتم آگاهید و مى‏ دانید موقعى که من طفل خردسال بودم، پیامبر مرا در آغوش مى‏ گرفت و به سینه خود مى‏ فشرد و مرا در کنار بستر خود میخوابانید به طورى که من بدن مبارک او را لمس مى‏نمودم و بوى خوش آن را مى‏ شنیدم و او غذا را با دهان خود خرد می کرد و در دهان من مى‏ گذارد.
من همچون بچۀ ناقه ای که به دنبال مادرش مى‏ رود، همه جا همراه او مى‏ رفتم، هر روز یکى از فضائل اخلاقى خود را به من تعلیم مى‏ کرد و دستور مى‏ داد که از آن پیروى کنم. هرگز در گفتارم دروغی نشنید و در رفتارم لغزش و سبکسری ندید. (نهج البلاغه، ح۱۹۲)»

امیرالمؤمنین همچنین در خطبه قاصعه درباره دوران کودکی‌اش اینگونه می‌گوید: «ولقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فاراه ولا یراه غیری»؛ پیامبر هر سال در کوه حرا به عبادت می پرداخت و جز من کسی او را نمی دید، «اری نور الوحی و الرسالة و اشم ریح النبوة»؛ من در همان دوران کودکی، به هنگامی که در حرا کنار پیامبر بودم، نور وحی ورسالت را که به سوی پیامبر سرازیر بود می دیدم وبوی پاک نبوت را از او استشمام می کردم.

امیر باز می فرماید: هنگام نزول وحی بر پیامبر صدای ناله ای به گوش من رسید; به رسول خدا عرض کردم این ناله چیست؟ فرمود: این ناله شیطان است وعلت ناله‌اش این است که پس از بعثت من از اینکه در روی زمین مورد پرستش واقع شود نومید شد. سپس پیامبر رو به حضرت علی کرد وگفت: «انک تسمع ما اسمع و تری ما اری، الا انک لست بنبی و لکنک لوزیر»؛ تو آنچه را که من می شنوم ومی بینم می شنوی ومی بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی بلکه وزیر و یاور من هستی.

گلچین احادیث دلنشین از مولای متقیان

  • امیر المونین (ع): خدای یا مرا همین عزت بس که بنده تو باشم.
  • اگر شب کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش نکن، شاید سحر توبه کرده و تو نمی دانی
  • آرام باش، خود را شهره مساز، خود را نهان دار که شناخته نشوی، یاد گیر تا بدانی، خموش باش تا سالم بمانی. بر تو هیچ باکی نیست، آن گاه که خدا دینش را به تو فهمانید، که نه تو مردم را بشناسی و نه مردم تو را بشناسند (یعنی، گمنام زندگی کنی).
  • اگر بر دشمنت دست يافتى، بخشيدن او را شكرانه پيروزى قرار ده.
  • با مردم آن گونه معاشرت كنيد، كه اگر مْرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوى شما آيند.
  • چون نشانه هاى نعمت پروردگار آشكار شد، با ناسپاسى نعمت ها را از خود دور نسازيد.
  • هر فريب خورده اى را نمى شود سرزنش كرد.
  • از لغزش جوانمردان در گذريد، زيرا جوانمردى نمى لغزد جز آن كه دست خدا او را بلند مرتبه مى سازد.
  • از كفّاره گناهان بزرگ، به فرياد مردم رسيدن ، و آرام كردن مصيبت ديدگان است.
  • برترين زهد، پنهان داشت زهد است!
  • بهترين بى نيازى، ترك آرزوهاست.
  • رفتار عادلانه موجب شکست دشمن می‏شود.
  • از انسان افسرده و دلتنگ آسوده مباش (در کارها به او تکیه نکن).
  • ایمان خود را با صدقه نگهداری کنید.
  • نماز، وسیله تقرب هر پرهیزکاری است.
  • کسی که بر مرکب شکیبایی سوار شود به پیروزی نهایی دست می يابد
  • حاجت محتاج را به تاخیر نینداز زیرا نمی دانی از اینکه فردا برای تو چه پیش خواهد آمد
  • حق سنگین است اما گوارا ، باطل سبک است، اما در کام چون سنگی خارا
  • دوست مومن عقل است ، یاورش، علم ، پدرش مدارا و برادرش ، نرمش
  • علم خویش را به جهل و یقین خود را به شک مبدل نکنید، آنگاه که به علم رسیدید عمل کنید و آنگاه که به یقین دست یافتید ،اقدام نمایید.
  • بپرهیز از انجام کاری که اگر فاش شود انجام دهنده را خوار و خفیف سازد
  • بهترین شیوه صداقت وفای به عهد است.
  • هیچ ارثی مانند ادب و اخلاق پر ارج و گرانمایه نیست
  • بوسیدن فرزند ، رحمت و محبت است.
  • حق بگویید تا به حق معروف شوید،حق را به کار ببندید تا از اهل حق باشید
  • اطمینان را با امیدواری مبادله نكن
  • آنچه را نمی دانی مگو ، بلکه هر آنچه را که می دانی نیز اظهار مكن
  • همانا پاداش دانشمند از شخص روزه دار و شب زنده دارکه در راه خدا جهاد می کند بیشتر است

 

علی ولی الله
علی ولی الله

احادیث قدسی و گفتار ذات اقدس الهی درباره حضرت علی (ع)

حدیث قُدسی کلامی است که پیامبر اکرم(ص) آن را از خداوند نقل می‌کند، به آن حدیث ربانی و حدیث الهی نیز می‌گویند. در این احادیث، معنی و مضمون از خداوند و الفاظ از پیامبر است؛ مضمون مورد نظر ممکن است به واسطه فرشته و یا الهام و یا القا در خواب به پیامبر منتقل شده باشد. این احادیث معمولا با کلماتی مانند «قال الله» یا «یقول الله» شروع می‌شوند. حدیث قدسی با قرآن تفاوت دارد؛ زیرا قرآن از لحاظ مفهوم و لفظ از جانب خداوند(ج) است ولی حدیث قدسی فقط مضمونش از جانب خداوند است. کتاب “امیرالمومنین علیه السلام در کلام چهارده معصوم علیهم السلام “یازده حدیث قدسی روایت میکند که بشرح زیر است: قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ:

  • ای محمد! علی ابن ابی طالب را امیر المؤمنین علیه السلام بخوان . قبل از او این نام را به کسی نگذارده و بعد از او به کسی نامگذاری نخواهم نمود.»(۱)
  • اگر همه مردم بر ولایت حضرت علی علیه السلام می پیوستند آتش جهنم را خلق نمی کردم.(۲)
  • به تحقیق حضرت علی علیه السلام را علم (نشانه هدایت) قرار داده ام که پیرو او هدایت می یابد.(۳)
  • ای محمد! به واسطه تو و علی علیه السلام و امامانی که از فرزندان تو هستند به بندگانم رحم می کنم.(۴)
  • آگاه باشید ای فرشتگان و ساکنان بهشتم ! به تحقیق من علی علیه السلام حبیب محمد صلی الله علیه و آله و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله را مَجد و عظمت دادم و شما پیوسته نسبت به ایشان در این راستا باشید.(۵)
  • به واسطه علی علیه السلام دین و دستوراتم بر پا می شود.(۶)
  • به واسطه علی علیه السلام بندگانم و سرزمین های خودم را احیا می کنم.(۷)
  • به واسطه حضرت علی علیه السلام حزب شیطان از حزب خودم مشخص می شود.(۸)
  • اگر علی علیه السلام نبود، بهشتم را نمی آفریدم.(۹)
  • به طور یقین علی علیه السلام امامِ دوستان درگاه الهی است.(۱۰)
  • معبودی جز الله نیست؛ محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و پیامبر رحمت و حضرت علی علیه السلام بر پا کننده حجت است.(۱۱)
۱ – جواهر السنیه ، ص ۲۰۴. ۲- امالی صدوق، ص ۶۵۷. ۳ – بحارالانوار، ج۳۹، ص ۲۵۳، ح ۲۴. ۴ – امالی صدوق، ص ۶۳۲. ۵ – روضه الواعظین، ج۱، ص ۱۴۵. ۶ – جواهر السنیه ، ص ۱۸۴. ۷ – همان، ص ۴۶۵. ۸- بحارالانوار، ج۱۸، ص ۳۴۲. ۹ – جواهر السنیه ، ص ۲۱۱. ۱۰- بشاره المصطفی لشیعه النرتضی، ص ۳۵؛ امالی صدوق، ص ۳۰۰.

منبع: شفقنا از کتابامیرالمومنین علیه السلام در کلام چهارده معصوم علیهم السلام

پستر حضرت علی علیه السلام
علی ولی الله

چهل حدیث از امیرالمومنین علیه السلام

قالَ اَمیرُالمُوْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالب(علیه السلام):

1- از گنجهای بهشت; نیکی کردن و پنهان نمودن کار[نیک] و صبر بر مصیبتها و نهان کردن گرفتاریها (یعنی عدم شکایت از آنها) است.

2- زاهد در دنیا کسی است که حرام بر صبرش غلبه نکند، و حلال از شکرش باز ندارد.

3- با دوستت آرام بیا، بسا که روزی دشمنت شود، و با دشمنت آرام بیا، بسا که روزی دوستت شود.

4- ارزش هر کسی آن چیزی است که نیکو انجام دهد.

5- آیا شما را از فقیه کامل، خبر ندهم؟ آن که به مردم اجازه نـافرمانی خـدا را ندهـد، و آنهـا را از رحمت خدا نومید نسازد، و از مکر خدایشان آسوده نکند، و از قرآن رو به چیز دیگر نکنـد، و خیـری در عبـادت بدون تفقّه نیست، و خیـری در علم بدون تفکّر نیست، و خیری در قرآن خواندن بدون تدبّر نیست.

6- همانا بر شما از دو چیز میترسم: درازی آرزو و پیروی هوای نفس. امّا درازی آرزو سبب فراموشی آخرت شود، و امّا پیروی از هوای نفس، آدمی را از حقّ باز دارد.

7- با دشمنِ دوستت دوست مشو که [با این کار] با دوستت دشمنی میکنی.

8- صبر بر سه گونه است: صبر بر مصیبت، و صبر بر اطاعت، و صبر بر [ترک] معصیت.

9- هر که تنگدست شد و نپنداشت که این از لطف خدا به اوست، یک آرزو را ضایع کرده و هر که وسعت در مال یافت و نپنداشت که این یک غافلگیری از سوی خداست، در جای ترسناکی آسوده مانده است.

10-مردن نه خوار شدن! و بی باکی نه خود باختن! روزگار دو روز است، روزی به نفع تو، و روزی به ضرر تو! چون به سودت شد شادی مکن، و چون به زیانت گردید غم مخور، که به هر دوی آن آزمایش شوی.

11- هر که خیر جوید سرگردان نشود، و کسی که مشورت نماید پشیمان نگردد.

12- شهرها به حبّ و دوستی وطن آباداند.

13- دانش سه قسم است: فقه برای دین، و پزشکی برای تن، و نحو برای زبان.

14- عالمانه سخن گویید تا قدر شما روشن گردد.

15- فقر و تنگدستی و طول عمر را به خود تلقین نکن.

16- دشنام دادن به مومن فسق است، و جنگیدن با او کفر، و احترام مالش چون احترام خونش است.

17- فقر و نداری بزرگترین مرگ است! و عائله کم یکی از دو توانگری است، که آن نیمی از خوشی است.

18- اَدو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از نداری و فخرطلبی.

19- اَشخص ستمکار و کمک کننده بر ظلم و آن که راضی به ظلم است، هر سه با هم شریکاند.

20- صبر بر دو قسم است: صبر بر مصیبت که نیکو و زیباست، و بهتر از آن صبر بر چیزی است که خداوند آن را حرام گردانیده است.

21- امانت را بپردازید گرچه به کشنده فرزندان پیغمبران باشد.

22- احادیث امام علی علیه السلام در حوزه تولید محتوا: آرام باش، خود را شهره مساز، خود را نهان دار که شناخته نشوی، یاد گیر تا بدانی، خموش باش تا سالم بمانی. بر تو هیچ باکی نیست، آن گاه که خدا دینش را به تو فهمانید، که نه تو مردم را بشناسی و نه مردم تو را بشناسند (یعنی، گمنام زندگی کنی).

23- خداوند شش کس را به شش خصلت عذاب کند:عرب را به تعصّب، و خان های ده را به تکبّر، و فرمانروایان را به جور، و فقیهان را به حسد، و تجّار را به خیانت، و روستایی را به جهالت.

24- ایمان چهارپایه دارد: توکّل بر خدا، واگذاردن کار به خدا، تسلیم به امر خدا و رضا به قضای الهی.

25- اخلاق خود را رامِ خوبی ها کنید و به بزرگواری هایشان بکشانید و خود را به بردباری عادت دهید.

26-نسبت به مردم، زیاد خرده گیری نکنید، و قدر خود را با کناره گیری از کارهای پست بالا برید.

27- آدمی را همین دژ بس که کسی از مردم نیست، مگر آن که با او از طرف خدا نگهبان هاست که او را نگه میدارند که به چاه نیفتد، و دیوار بر سرش نریزد، و درنده ای آسیبش نرساند، و چون مرگ او رسد او را در برابر اجلش رها سازند.

28- زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن ارج نیابد، مگر فرد بیعرضه و بیحاصل، و خوش طبع و زیرک دانسته نشود، مگر فاجر، و امین و مورد اعتماد قرار نگیرد، مگر خائن و به خیانت نسبت داده نشود، مگر فرد درستکار و امین! در چنین روزگاری، بیتالمال را بهره شخصی خود گیرند، و صدقه را زیان به حساب آورند، وصله رحم را با منّت به جای آرند، و عبادت را وسیله بزرگی فروختن و تجاوز نمودن بر مردم قرار دهند و این وقتی است که زنان، حاکم و کنیزان، مشاور و کودکان، فرمانروا باشند!

29- هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش که نه پشتی دارد تا سوارش شوند و نه پستانی تا شیرش دوشند.

30- چون دنیا به کسی روی آرد، نیکویی های دیگران را بدو به عاریت سپارد، و چون بدو پشت نماید، خوبی هایش را برباید.

31- ناتوانترین مردم کسی است که توانِ به دست آوردن دوستان را ندارد، و ناتوانتر از او کسی است که دوستی به دست آرد و او را از دست بدهد.

32- از کفّاره گناهان بزرگ، فریاد خواه را به فریاد رسیدن، و غمگین را آسایش بخشیدن است.

33- چون خرد کمال گیرد، گفتار نقصان پذیرد.

34- آن که میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را اصلاح میکند و آن که کار آخرتِ خود را درست کند، خدا کار دنیای او را سامان دهد. و آن که او را از خود بر خویشتن واعظی است، خدا را بر او حافظی است.

35- دو تن به خاطر من هلاک شدند: دوستی که اندازه نگاه نداشت و دشمنی که بغض ـ مرا ـ در دل کاشت.

36- هر گاه حدیثی را شنیدید آن را با دقّت عقلی فهم و رعایت کنید، نه بشنوید و روایت کنید! که راویان علم بسیارند و رعایت کنندگانِ آن اندک در شمار.

37- مُزد جهادگرِ کشته در راه خدا بیشتر نیست از مرد پارسا که ـ معصیت کردن ـ تواند ـ لیکن ـ پارسا ماند و چنان است که گویی پارسا فرشته ای است از فرشته ها.

38- به یاد آرید که لذّتها تمام شدنی است و پایان ناگوار آن بر جای ماندنی.

39- در صفت دنیا فرموده است:میفریبد و زیان میرساند و میگذرد.

40- مردم را روزگاری رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن، در آن روزگار ساختمان مسجدهای آنان نو و تازه ساز است و از رستگاری ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمین اند، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد. آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند. خدای تعالی فرماید: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه ای بگمارم که بردبار در آن سرگردان مانَد» و چنین کرده است، و ما از خدا می خواهیم از لغزش غفلت درگذرد.

منبع:

www.yjc.news/fa/news/6486505/چهل-حدیث-از-امام-علیع

 

احادیث امام علی علیه السلام

 

 

کلمات قصار از حضرت علی علیه اسلام

  • ترسناکترین تنهایی خودپسندی است.
  • زبان خردمند در پس دل اوست و دل نادان در پس زبان اوست.
  • دل بی خرد در دهان او، و زبان خردمند در دل اوست.
  • ارزشِ مرد به اندازه همت اوست.
  • شجاعت و دلیری مرد باندازه حمیت و ننگی است که از کار زشت دارد.
  • عفت و پاکدامنی مرد باندازه غیرت اوست.
  • پیروزی به دوراندیشی است.
  • قناعت، مالی است که پایان نیابد.
  • زبان، درنده ای است که اگر بخود واگذار شود می گزد.
  • بزرگی آفریننده در اندیشه ات، آفریده را در دیده ات خُرد می نمایاند.
  • دنیا سرایی است که از آن بگذرند، نه خانه ای که در آن به سر برند.
  • آن که میانه روی گُزید، درویش نگردید.
  • دوستی ورزیدن نیمی از خرد است.
  • اندوه خوردن نیمِ کهنسال شدن است.
  • موجهای بلا را با دعا برانید.
  • کمیل! دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان. مال با هزینه کردن کم آید و دانش با پراکنده شدن بیفزاید.
  • آدمی در زیر زبان خود پنهان است.
  • گناه نکردن از درخواست توبه آسانتر است.
  • مردم دشمن آنند که نمی دانند.
  • با پاداش دادن به نیکوکار، بدکار را بیازار.
  • بدی را از سینه دیگری با کندن آن از سینه خود دور کن.
  • مردم! از خدایی بترسید که اگر گفتید می شنود و اگر در دل نهفتید، می داند.
  • آن که حساب نفس خود کرد، سود بُرد و آن که از آن غافل ماند، زیان دید.
  • بدترین توشه برای آن جهان، ستم بر بندگان ا ست.
  • تندخویی دیوانگی است؛ چرا که تندخو پشیمان می شود و اگر پشیمان نشود دیوانگی او پابرجاست.
  • اعتماد و دلبستگی به دنیا با آنچه از آن بچشم می بینی نادانی است.
  • کوتاهی در کار نیک با یقین به پاداش آن زیان است.
  • اطمینان به هرکس پیش از آزمودن او، کار مردم ناتوان است.
  • بدانید که از نعمتها فراخی مال است و بهتر از فراخی مال، تندرستی است و بهتر از تندرستی، دل از گناه محفوظ داشتن است.
  • کار نیک را به جای آرید و چیزی از آن را خرد مشمارید.

 

دوازده نکته درباره مرام حضرت علی(ع) در نبردها با دشمنان خدا

1. حضرت علی علیه السلام در هیچ جنگ و جهادی شرکت نکرد مگر این که پیروز برگشت.(1)

2. رسول خدا صلی الله علیه و آله می گفت: «عَلی اَشْجَعُ النّاسِ قَلْبا / علی، شجاع ترین و قویدل ترینِ مردم است.»(2)

3. حضرت علی علیه السلام حریف را فقط با یک بار زدن می کشت و در حدیث است که: «کانت ضرباتة وترا / ضربت شمشیر او همیشه تک ضرب بود.»(3)

4. پیامبر اسلام می گفت: «علی سیفُ اللّه عَلی اَعْدائِهِ / علی، شمشیر خدا است که بر روی دشمنان خدا کشیده می شود.»(4)

5. امام علی علیه السلام بیشتر پیاده می جنگید و اگر هم سوار اسبی می شد، چندان برایش مهم نبود. به حضرتش گفته شد که چرا سوار اسب نمی شود؟ پاسخ داد: اسب یا برای تعقیب حریفی است که از میدان بگریزد و یا برای این است که کسی بخواهد خود بگریزد و من نه کسی هستم که پشت به دشمن کنم و بگریزم و نه کسی هستم که اگر کسی گریخت تعقیبش کنم. پس اسب را برای چه می خواهم؟(5)

6. حضرت زرهش تنها سینه اش را می پوشاند و هرگز پشت نداشت. از او پرسیدند که چرا زرهش پشت ندارد؛ آیا نمی ترسد که کسی از پشت به او ضربتی بزند؟ در پاسخ گفت: من هرگز به دشمن پشت نمی کنم و از میدان نمی گریزم و خدا هرگز آن روز را نخواهد آورد.(6)

7. شجاعت و استواری حضرت علی علیه السلام در جنگ ها چنان بود که هرگاه مشرکان و کافران او را در جنگ می دیدند به همدیگر وصیت می کردند مثل این که مرگ را با چشم خود دیده باشند.(7)

8. هرگاه که دو صف برای جنگ مقابل هم صف می کشیدند، مردم به یکدیگر می گفتند: ملک الموت در همان صفی باید باشد که علی با آن صف است و صف مقابل خواهی نخواهی باید خود را برای مرگ آماده کنند.(8)

9. روزی یکی از سرداران سپاهش به او گفت که اگر اسب ها آشفتند و ما از همدیگر دور شدیم، تو را کجا بیابیم؟ در پاسخ فرمود: در همان جایی که از من دور شده اید. حاکی از این که در همین جایی که هستم خواهم بود.(9)

10. وقتی که در جنگ جمل پرچم را به پسرش محمّد حنفیه داد، به او چنین گفت: «کوه ها هم از هم بپاشند، تو از خود مپاش؛ دندان هایت را به هم بفشار؛ کاسه سرت را به خدا بسپار؛ پاهایت را چون میخ به زمین بکوب؛ به انتهای سپاهیان دشمن چشم بدوز؛ و از تنگ نظری و دون همّتی چشم بپوش؛ و بدان که پیروزی بی گمان پیش خداوندِ سبحان است.»(10)

11. حضرت علی علیه السلام از نان دنیا به نان جو بسنده کرده بود و از نان گندم نمی خورد تا آنجا که مردم از تعجّب می پرسیدند: پسر ابوطالب با این غذا و خوراک اندک چگونه در کشتن هم آوردان و پهلوانان ناتوان نمی شود؟!

مولا علی علیه السلام در پاسخ گفت:
بدانید آن درختی را که در بیابان خشک می روید، شاخه اش سخت تر باشد. ولی سبزه ها و گیاهان خوش نما را پوست نازک تر باشد. آری خارها و بوته های صحرایی را آتشی افروخته تر باشد و خاموشی آنها دیرتر رخ دهد، ولی گیاهی که در ناز و نعمت روییده باشد، چون بیدی به هر بادی بلرزد.(11)

12. از سخنان آن حضرت است که می گفت:
«وَ اللّه لَو تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلی قِتالی لَمّا وَلَّیتُ عَنها… / به خدا سوگند اگر همه عرب ها پشت به پشت هم دهند و به جنگ با من بشتابند، هرگز از آنان روی برنتابم و اگر فرصتی دست دهد، به پیکار همه بشتابم.»(12)

منبع : hawzah.net

1. طبرانی، معجم الاوسط 3/87 (2176)؛ مسند احمد 1/199 (1720).2 . ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب / 143 (188).3 . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه 1 / 20.4 . شیخ صدوق، الامالی / 61.5 . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب 3 / 298.6 . ابن بکار، الاخبار الموفقیات / 343 (194)؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه 20 / 280.7 . ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب / 140 (109)؛ زمخشری، ربیع الابرار 3 / 319.8 . راغب اصفهانی، المحاضرات 3 / 138.9 . ابشیهی، المستطرف 1 / 178 باب 41.10 . نهج البلاغه، خطبه 11.11 . نهج البلاغه، نامه 45.27 . همان.

شیرخدا اثر استاد روح المین
شیرخدا اثر استاد روح المین

 

حضرت علی(ع) در جنگ خندق یا احزاب

عمرو بن عبدود، قهرمان بی‌بدیل عرب بود و او را با هزار مرد جنگی می‌سنجیدند، با نعره‌های پیاپی مبارز می‌طلبید و می‌گفت: «و لقد بححت من النداء بجمعکم هل من مبارز… ؛ صدایم از فریاد کشیدن، گرفت و خسته شدم، آیا کسی هست که به نبرد با من به میدان آید؟»
مسلمانان از وحشت، در سکوت فرو رفته بودند، تنها حضرت علی (علیه‌السّلام) با شنیدن صداهای پیاپی «عمرو»، مکرر به پیامبر التماس می‌کرد تا اجازه رفتن به میدان را به او بدهد. سرانجام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به علی (علیه‌السّلام)اجازه داد، و عمامه خود را بر سر او بست و شمشیرش را به دست او داد و هنگام بدرقه، در حق علی (علیه‌السّلام) دعا کرد.

علی علیه السلام از رسول خدا اجازه گرفت و به سوی میدان رفت. در این حال پیامبر در فضیلت جهاد علی علیه السلام فرمودند: اینک تمام ایمان با تمام کفر روبرو شده است.حضرت علی (علیه‌السّلام)  وقتی که در برابر «عمرو» قرار گرفت، بین آنها چنین گفتگو شد:
علی: «ای عمرو! تو در عصر جاهلیت می‌گفتی سوگند به لات و عزی، هر کس مرا به یکی از سه چیز بخواند همه سه تقاضای او، یا یکی از آنها را می‌پذیرم.»
عمرو: آری چنین است.
علی (علیه‌السّلام) فرمود: من از تو تقاضا دارم و آن گواهی دادن به یکتایی خدا و رسالت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد.
عمرو: از این تقاضا بگذر.
علی: بیا و از راهی که آمده‌ای برگرد.
عمرو: نه، این کار ننگ است و نقل مجالس زنان قریش خواهد شد، هرگز این ننگ را به زبان زنان نمی‌افکنم.
علی: تقاضای دیگری دارم و آن این که: از اسب پیاده شو و با من بجنگ.

از پیامبر(ص) نقل شده است که ضربت علی در روز خندق برتر است از تمام عبادتهای جن و انس تا روز قیامت

یا علی (ع)
حضرت علی (ع) در جنگ خندق

فتح خیبر با دستان توانمند علی علیه السلام

جنگ شدت گرفت، کار گره خورده بود رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرچم جنگ را که پرچم سفیدی بود به دست ابوبکر داد و او را برای فتح آن فرستاد؛ ولی او نتوانست کاری از پیش ببرد و بازگشت. فردایش پرچم را به دست عمر بن خطاب دادند؛ اما او نیز شکست خورده، عقب نشست. رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «لا دفعن (لاعطینّ) لرایة غدا ان شاء الله الی رجل کرار غیر فرار یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله لا ینصرف حتی یفتح الله علی یده. فردا اگر خدا بخواهد پرچم را به دست مردی بسیار حمله کننده‌ا‌ی که فرار نمی‌کند می‌سپارم که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می‌دارند و برنمی‌گردد تا اینکه خداوند بدست او قلعه را فتح می‌کند».

هر کس دل به گرفتن پرچم بسته بود و هر کدام این آرزو را در ذهن خود می‌پروراندند. تا اینکه فردای آن روز رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، علی (علیه‌السّلام) را طلبیدند. ایشان به درد چشم مبتلا بودند اصحاب ایشان را در حالی‌که پارچه‌ای بر روی چشمانش بسته بود نزد رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آوردند حضرت آب دهان مبارکش را به چشمان ایشان مالیدند. سپس فرمودند: «این پرچم را بگیر و پیش برو تا خدا قلعه را برایت بگشاید». سپس برای او و یارانش دعا فرمودند.حضرت (علیه‌السّلام) پرچم را گرفته به سرعت به سوی قلعه روانه شد تا اینکه به پای قلعه رسید حضرت پرچم را در وسط سنگ‌هایی که پای قلعه بود در زمین فرو بردند. نخستین کسی که از یهودیان به جنگ مسلمانان آمد حارث برادر مرحب خیبری بود مسلمانان با دیدن او، پا به فرار گذاشتند؛ اما علی (علیه‌السّلام) ماندند و با او جنگیدند و او را به هلاکت رساندند همراهان حارث، به سوی قلعه گریختند و در را بستند.
داستان حماسه علی (علیه‌السلام) در کندن درب قلعه از فضایل برجسته آن حضرت است. در این هنگام مرحب در حالی‌که کلاه خودی یمنی داشت و سنگی سوراخ شده به‌ اندازه تخم مرغ بر سر داشت رجزخوانان بیرون آمد و مبارز طلبید، علی (علیه‌السّلام) نیز به رجز او پاسخی درخور داد سپس ضرباتی بین آن دو رد و بدل شد تا اینکه علی (علیه‌السّلام) ضربتی بر مرحب زد که سنگ و کلاه خود و سر او را تا دندانهایش شکافت. پس از آن ایشان به سوی قلعه حمله‌ور شدند مردی یهودی ضربتی زد که سپر از دست حضرت (علیه‌السّلام) افتاد، پس علی (علیه‌السّلام) یکی از درهای قلعه را گرفت و آن را از جا کند.و سپر خویش قرار داد و همچنان در دست او بود و می‌جنگید تا اینکه قلعه فتح شد آنگاه در را‌ انداختند.

امام علی علیه السلام
امام علی علیه السلام

حضرت علی از زبان پیامبر(ص)

حضرت علی از زبان پیامبر(ص)

حادیث برگزیده پيامبر درباره فضائل علی ابن ابی طالب(ع)

  • رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: على ـ عليه السلام ـ دروازه دانش من است و پس از من پيام هاى مرا براى امّتم تبيين مى كند. دوستی با او ایمان و دشمنی با او نفاق است.
  • رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: علي ـ عليه السلام ـ پيشتازترين در مسلمان شدن و پربهره ترين در علم و خالص ترين در دين و برترين در يقين و كاملترين در بردباري و بخشنده ترين و پردل ترين امت من است و او امام و پيشواي امت (پس از من) است.
  • ابو ايوب انصاري روايت مي كند كه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ در بيماري پدرش رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ به عيادت ايشان آمد و گريست. پيامبر به فاطمه فرمود: به خاطر كرامتي كه خداوند براي تو قائل شده است، من كسي را كه پيشتازترين امت در اسلام آوردن و فزون ترين آنها در علم و بلند مرتبه ترين آنها در حلم است (يعني علي عليه السلام) به ازدواج تو در آوردم. خداوند ـ عز و جل ـ به اهل زمين نظر افكند و از ميان آنها من را به عنوان پيامبر مرسل بر انگيخت. بار ديگر نظر اقكند و شوهر تو را برگزيد و به من وحي كرد كه او را به ازدواج تو در آورم و نيز به عنوان جانشين خويش برگزينم.
  • جابر بن عبدالله انصاری روایت مي كند: نزد رسول خدا ـ صَلی الله علیهِ و آله ـ نشسته بودیم که علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ آمد. رسول خدا فرمود: برادرم نزد شما آمده، سپس رو به کعبه نموده و آن را با دست خود لمس كرد و فرمود: به پروردگار این خانه سوگند که علي و شیعیان او در روز قیامت رستگار هستند. سپس فرمود: او پیش از همه شما همراه من به خدا ایمان آورده و با وفاترین شما در عمل به پیمان خدا و استوارترین شما برای اجرای حکم خدا و عادل¬ترین شما در ميان مردم و منصفترین شما در رعایت مساوات و بزرگترین شما نزد خدا به جهت مرتبت و منزلت است. جابر گوید: آن گاه این آیه نازل شد: «إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئكَ هُمْ خَيرُْ الْبرَِيَّه»(آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، بهترين آفريدگانند)
    جابر گوید: هرگاه امیرالمؤمنین علیه السّلام بر جمع صحابه وارد می شد، می گفتند: خير البريه آمد.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ خطاب به اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ فرمود: تو اولين كسي بودي كه به من ايمان آوردي و اولين كسي هستي كه در روز قيامت با من مصافحه خواهي كرد. تو صدّيق اكبر و فاروقي هستي كه حق را از باطل جدا مي كني. تو پيشواي مؤمنان و مال پيشواي كافران است.
  • رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: يك روز صبح جبرئیل نزد من فرود آمد و گفت: به آنچه خداوند در حقّ برادر و وصیّ تو و امام امّتت علی بن ابیطالب اکرام فرمود چشمانم روشن شد. گفتم: پروردگار، برادرم را به چه چیز اکرام بخشید؟ گفت: با عبادتی که دیشب انجام داد بر فرشتگان و حاملان عرشش، مباهات و افتخار کرد. و فرمود: ای فرشتگانم! به حجّت من (پس از پیامبرم) در زمین بنگرید که چگونه صورتش را برای اظهار فروتنی در مقابل عظمتم به خاک مالید. شما را گواه میگیرم که او امام مخلوقاتم و مولای آفریدگانم است.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: همانا وصيّ من و جانشين من و بهترين كسي كه بعد از من مي ماند، وعده ام را به انجام مي رساند و بدهي مرا مي پردازد، علي بن ابي طالب است.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: از علي چه مي خواهيد؟ از علي چه مي خواهيد؟ از علي چه مي خواهيد؟ همانا علي از من و من از علي هستم و او وليّ هر مؤمن بعد از من است.
  • ابن عباس روايت مي كند كه علي عليه السلام در حال ركوع انگشترش را صدقه داد. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از فقير پرسيد: چه كسي اين انگشتر را به تو داد؟ فقير گفت: اين كس كه در ركوع است. در اين هنگام خداوند اين آيه را نازل كرد: ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند: همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏ دهند.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: خداوند اطاعت از من را بر شما واجب و از نافرماني من بازداشته است و نيز بر شما اطاعت از علي را بعد از من واجب كرده و از نافرماني او بازداشته است. علي وصيّ و وارث من است. او از من و من از اويم. دوستي با او ايمان و دشمني با او كفر است. دوستدار او دوستدار من و نفرت از او نفرت از من است. او مولاي هر كسي است كه من مولاي او هستم و من مولاي هر مرد و زن مسلمانم. من و علي پدران اين امت هستيم.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: من و علی هزار سال قبل از آفرينش آدم نوری در برابر خدای عزّوجل بودیم و آن نور خدا را تسبیح و تقدیس می کرد. چون خداوند آدم را خلق كرد اين نور را در پشت او قرار داد. ما پيوسته يكي بوديم تا اینکه در صلب عبدالمطلّب از هم جدا گشتیم که نبوّت در من و خلافت در علی قرار گرفت.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: پس از من فتنه اي رخ خواهد داد، پس هر گاه چنين شد با علي بن ابي طالب همراه شويد. او اولين كسي است در قيامت مرا مي بيند و با من مصافحه مي كند. او با من در آسمان اعلي است. او جدا كننده بين حق و باطل است.
  • از ثابت غلام ابوذر روايت شده است كه گفت: با اميرالمؤمنين عليه السلام در جنگ جمل حاضر شدم. چون عايشه را در پيش صف مخالفان ديدم شكى در دل من پيدا شد چنانكه اكثر مردم به آن سبب در شك افتاده بودند. هنگام نماز ظهر حق تعالى پرده شك را از دل من برداشت و در لشكر اميرالمؤمنين مشغول جنگ با مخالفان شدم. بعد از آن به نزد ام سلمه همسر رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ آمدم و به او گفتم سوگند به خدا براي خوردني و نوشيدني نزد شما نيامده ام. من غلام ابوذر هستم. ام سلمه گفت: خوش آمدي. آن گاه قصه خود را برای او نقل كردم. پس گفت: در وقتى كه مرغ دلها از آشيانه هاى خود پرواز كرده بودند چه کردی؟ گفتم: هنگام زوال خورشيد و نماز ظهر خداوند آن حجاب تردید را از دلم برداشت. ام سلمه گفت: کار خوبی كردى. من از رسول خدا شنيدم كه مى‏گفت: على با قرآن است و قرآن با على واین دو از يكديگر جدا نمى‏شوند تا در حوض كوثر به نزد من آيند.
  • رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ در بیماری آخر خود كه به رحلت آن حضرت انجاميد، فرمود: ای مردم! به زودی خداوند روح مرا خواهد گرفت و از میان شما خواهم رفت. این سخن را برای اتمام عذر و حجت با شما در میان نهادم. بدانید که من پس از خود، کتاب خدا و عترت و اهل بیتم را به جا می گذارم. سپس دست علی را گرفت و بالا برد و فرمود: علی با قرآن است و قرآن با علی. این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در قیامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. من از این دو (قرآن و علی) درباره برخوردی که با آنها شده است خواهم پرسید.
  • رسول خدا ـ صَلی الله علیهِ و آله ـ خطاب به علي عليه السلام فرمود: من تو را پرچم (هدايت) بين خود و امتم قرار دادم، پس هر كس از تو پيروي نكند، كافر شده است.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: آن كس كه از من اطاعت كند، خداوند را اطاعت كرده است و آن كس كه از من نافرماني كند، خدا را نافرماني كرده است و آن كس كه علي را اطاعت كند، از من اطاعت كرده است و آن كس كه از علي نافرماني كند، از من نافرماني كرده است.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: هر كس به من ايمان آورده و مرا تصديق كرده است بايد به ولايت علي بن ابي طالب گردن نهد چرا كه ولايت او ولايت من است و ولايت من ولايت خداوند است.
  • پيامبر صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام نظر كرد و فرمود: تنها علي و شيعه او رستگاران در روز قيامتند.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: هر كس را كه به من ايمان آورده و مرا تصديق كرده است، به ولايت علي بن ابي طالب سفارش مي كنم. پس هر كس ولايت علي را بپذيرد ولايت من را پذيرفته و پذيرش ولايت من به معناي پذيرش ولايت خداوند است.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: علي ـ عليه السلام ـ بهترين انسان است، هر كس از پذيرش ولايت او سرباز زند، كافر است.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: ضربت علي در روز نبرد خندق از همه اعمال (نيك) امت من تا روز قيامت با فضيلت تر است.
  • براء بن عازب روايت مي كند كه ما در حجة الوداع با رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ بوديم كه در ميانه راه فرود آمد و فرمود تا همه حاجيان همراه او جمع شوند. آنگاه دست علي ـ عليه السلام ـ را گرفت و بلند كرد و فرمود: آيا من سزاوارتر به مؤمنين از خودشان نيستم؟ جمعيت فرياد زد: بله، باز حضرت فرمود: آيا من سزاوارتر به هر مؤمني از خودش نيستم؟ همه پاسخ دادند: بله چنين است. آنگاه فرمود: اين (علي) وليّ هر كسي است كه من مولاي او هستم. خدايا با هر كه با او دوستي كرد (و ولايت او را پذيرفت)، دوستي كن و با هر كه با او دشمني كرد، دشمني كن.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: هر كس علي را بيازارد من را آزرده است.
  • ام سلمه روايت مي كند كه پيامبر صلي الله عليه و آله عبايي را بر علي و حسن و حسين و فاطمه ـ صلوات الله عليهم ـ افكند و فرمود: خداوندا! اينان اهل بيت و برترين افراد من هستند. خدايا از آنان پليدي را ببر و به بهترين شكل پاكيزه شان گردان. ام سلمه مي گويد: به رسول خدا عرض كردم: آيا من هم از آنها هستم. حضرت فرمود: نه اما تو در مسير خير و هدايت هستي.
  • پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ به علي ـ عليه السلام ـ فرمود: آيا خشنود نمي شوي كه جايگاه تو نسبت به من مانند جايگاه هارون نسبت به موسي باشد جز آن كه بعد از من پيامبري نيست كه البته اگر بود، آن پيامبر تو بودي.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: مثل من و مثل علي مثل درختي است كه من ريشه (و تنه) آن و علي شاخه آن و حسن و حسين ميوه آن و شيعه برگهاي آنند. پس آيا از پاكيزه جز پاكيزه به دست مي آيد؟
  • انس بن مالك مي گويد: من نزد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نشسته بودم كه علي بن ابي طالب آمد. پيامبر فرمود: اي انس! من و اين (علي) حجت خداوند بر مخلوقاتش هستيم.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: علي نسبت به من مانند سر من نسبت به بدنم است.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: عنوان صحيفه مؤمن دوستي علي ابن ابي طالب است.
  • پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: علي ـ عليه السلام ـ مسلط ترين و آگاه ترين فرد نسبت به قران است. پس هر كه من را دوست دارد بايد او را نيز دوست داشته باشد. همانا هيچ بنده اي به ولايت من دست پيدا نمي كند مگر با دوست داشتن علي.

حضرت علی از زبان پیامبر(ص)

یا علیّ، تو حجت خدا هستی و تو باب (تقرّب) به خدا هستی و تو راه به سوی خدا هستی و تو آن خبر عظیم هستی و تو صراط مستقیم حقّ هستی و تو مثل اعلای الهی هستی. یا علیّ، تو امام مسلمین و امیرمؤمنین و بهترین وصیّین و اشرف صدّیقین هستی. یا علیّ تو فاروق اعظم (جداکننده حقّ از باطل) هستی و تو صدّیق اکبر هستی. یا علیّ تو جانشین من بر امّتم هستی و تو ادا کننده دیون من هستی و تو انجام دهنده وعده ‏های من هستی.

 یا علیّ تو پس از من مظلوم واقع خواهی شد و مورد ستم قرار خواهی گرفت. یا علیّ پس از من از تو کناره جویند، یا علیّ پس از من محجور و خانه ‏نشین گردی، خدا را گواه می گیرم و هر کس را که حضور دارد از امّت من، که حزب تو حزب من است و حزب من حزب خدا است و حزب دشمنان تو حزب شیطان است. 

رسول خدا می فرماید:اگر تمامی مردم بر دوستداری علی جمع می شدند خداوند آتش جهنم را خلق نمی کرد.

ابوهریره از رسول خدا نقل کرده است که فرمود:هنگامی که (در شب معراج) مرا به آسمان ها بردند دیدم که بر پایه عرش نوشته شده بود :هیچ معبودی نیست جز خدای یکتا، محمد رسول خداست. او را به وسیله علی تایید کردم و به وسیله علی یاری دادم.

هزار سال پیش از ان که خداوند آدم را بیافریند من و علی نوری نزد خدای عزوجل بودیم و آن نور خدا را تسبیح و تقدیس می کرد. هنگامی که خدا آدم را آفرید آن نور را در صلب وی قرار داد. ما همواره در یک جا بودیم تا آن که در صلب عبدالمطلب جدا شدیم. در من “پیامبری” و در علی “خلافت” قرار گرفت.

سوگند به آن کس که جانم در دست اوست اگر بیم آن نبود که گروهی از امت من درباره تو همان چیزی را که ترسایان درباره عیس بن مریم گفتند ،بگویند، امروز درباره تو سخنی می گفتم که بر هیچ مسلمانی نمی گذشتی ، جز آنکه خاک پایت را به عنوان تبرک بر می داشت.

علی بهترین فرد بشر است هر که تردید به خود راه دهد کافر است
 
احدی از پل صراط عبور نخواهد کرد مگر کسی که علی برای او جواز عبور بنویسید

سرلوحه نامه اعمال مومن محبت علی بن ابی طالب است

ابوذر غفاری از رسول خدا روایت می کند که فرمود:
مثل علی بین شما همچون مثل کعبه پوشیده است.نگاه کردن بر آن عبادت و آهنگ او نمودن واجب است.

ای علی اگر کسی خدا را به اندازه نوح عبادت کند و همسنگ کوه احد در راه خدا طلا انفاق کند و ان مقدار عمر کند که هزار بار با پای پیاده حج به جای آورد و سپس در میان صفا و مروه مظلومانه کشته شد اگر ولایت تو را نپذیرد بوی بهشت به مشامش نمی رسد و داخل بهشت نمی شود.

همانا خدا از نور صورت علی بن ابی طالب فرشتگانی آفریده که (خداوند را) تسبیح گویند و تقدیس نمایند و ثواب آن را برای دوستان علی و دوستان فرزندانش ثبت و ضبط کنند.

من و علی نوری بودیم در برابر خدای متعال ، چهارده هزار سال پیش از این که آدم آفریده شود.چون خدای تعالی آدم را آفرید آن نور را دو نیمه کرد؛ نیمی از آن منم و نیمه دیگر علی است.

هزار سال پیش از این که خدا آسمان ها و زمین را بیافریند بر در بهشت نوشته شده است:”خدائی جز خدای یکتا نیست، محمد پیامبر خدا است و علی برادر پیامبر خدا است”

هر کس بمیرد در حالی که در دلش کینه علی ابن ابی طالب وجود داشته باشد یهودی و یا نصرانی از دنیا می رود.

سه فضیلت به من داده شد که علی نیز در آنها شریک است، و سه امتیاز به علی داده شد که به من داده نشده است.

لوای حمد برای من است و علی حامل آن، کوثر مال من است و علی ساقی آن؛وبهشت و آتش به دست من است و علی تقسیم کننده آن.اما آن سه ویژگی که تنها به علی داده شده و من سهمی از آن ندارم این است که به او پدر زنی داده شده که نظیرش به من داده نشده است فاطمه همسر اوست و مانند آن به من داده نشده است و به او دو پسر داده شده که مانندشان به من داده نشده است.

دروغ گفته است هر کس گمان می کند مرا دوست دارد در حالی که با این (علی ) دشمن است.

بزودی بعد از من فتنه ای پدید می آید هنگامی که واقع شد ملازم علی ابن ابی طالب باشید و از او جدا نشوید زیرا او نخستین کسی است که با من دیدار می کند و نخستین کسی است که با من مصاحفه می کند در روز قیامت، او در آسمان بالا نیز همراه من است و او جدا کننده حق از باطل است

یاعلی!تو و شیعیانت در بهشت هستید نخستین کسی که زمین برایش شکافته می شود حضرت محمد و سپس شما هستید اولین کسی که مورد تکریم قرار می گیرد حضرت محمد و سپس شما هستید نخستین کسی که خلعت داده می شود حضرت محمد و سپس شما هستید

اگر تمام درختان قلم، و دریاها مرکب و همه جنیان شمارشگر و همه انسانها نگارشگر باشند قادر به شمارش فضائل علی ابن ابی طالب نخواهند بود.

 

فداکاری حضرت علی(ع) در جنگ احد

در جنگ اُحُد، پس از شهادت مصعب، علی(ع) پرچم را به دست گرفت، در این هنگام، سپاه دشمن ۹ نفر از پرچمداران خود را که از قهرمانان خود بودند یکی پس از دیگری به میدان فرستاد، و همه‌ی آنها به دست پرتوان حضرت علی(ع) به هلاکت رسیدند.  

۱- هلاکت ۹ نفر از پرچمداران دشمن به دست علی(ع)

در جنگ‌های قدیم، پرچمداران جنگ از افراد بسیار شجاع انتخاب می‌شدند، در جنگ اُحُد، پس از شهادت مصعب، علی(ع) پرچم را به دست گرفت، در این هنگام، سپاه دشمن ۹ نفر از پرچمداران خود را که از قهرمانان خود بودند یکی پس از دیگری به میدان فرستاد، و همه‌ی آنها به دست پرتوان حضرت علی(ع) به هلاکت رسیدند، آنها عبارت بودند از:
۱- طلحة ‌بن ابی طلحه ۲- ابوسعید بن ابی طلحه ۳- عثمان ‌بن ابی طلحه ۴- مسافع ‌بن ابی طلحه ۵- حارث ‌بن ابی طلحه ۶- عُزیر بن عثمان ۷- عبدالله‌ بن جمیله ۸- ارطاة‌ بن شراحبیل[٢] ۹- صوأب
 

۲- معنی ایثار و برادری

امام صادق(ع) فرمود: (در قسمت غافلگیر شدن مسلمانان) همه‌ی مسلمانان پا به فرار گذاشتند، رسول خدا(ص) بسیار خشمگین شد، و هرگاه آن حضرت چنین خشمگین می‌شد، از پیشانی و صورتش قطرات عرق همچون مروارید می‌ریخت، ناگهان نگاهش به علی(ع) افتاد که در کنارش بود، فرمود: تو چرا به فراریان نپیوستی؟
علی(ع) عرض کرد: «ای رسول خدا آیا بعد از اسلام، کافر شوم، من پیرو تو هستم.»
حضرت علی علیه السلام به فرمان پیامبر بر آنها ‌تاخت و با کشتن تعدای از آنان، فراری‌شان ‌داد. جبرئیل، امین وحی، بر پیامبر نازل شد و فداکاری علی را ستود و گفت:« این نهایت ایثاری است که علی از خودش نشان می‌دهد.» رسول خدا نیز امین وحی را تصدیق کرد و فرمود:« من از علی و او از من است.» جبرئیل عرض کرد: «من هم از شما هستم»
حضرت علی علیه السلام در جنگ احد در دفاع از وجود پیامبر به قدری از جان‌گذشتگی کرد که در حین مبارزه شمشیرش شکست؛ پیامبر شمششیر خود را که ذوالفقار بود به او بخشید، تا به جهاد خود در راه خدا ادامه دهد؛ پرچمداران قریش که نه نفر بودند یکی پس از دیگری همگی به دست علی علیه السلام از پای در آمدند. سپس ندایی در میدان جنگ شنیده شد که می‌گفت: «لا فتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار»
 
 نقاشی حسن روح‌الامین با نام «لا فتی الا علی» که به دلاوری حضرت علی(ع) در جنگ احد
نقاشی حسن روح‌الامین با نام «لا فتی الا علی» که به دلاوری حضرت علی(ع) در جنگ احد

 

۳- شهادت، تبریک دارد نه تسلیت

با اینکه علی(ع) در جنگ اُحد، تا سرحدّ شهادت، جنگید و بدنش شصت زخم برداشت، ولی با دیدن بدن‌های گلگون حضرت حمزه(ع) و مصعب و دیگر شهیدان عزیز اُحد، ناگهان عشق و شوری در وجودش پدیدار شد، به طوری که هیجان‌زده و بی‌تاب گردید.
پیامبر(ص) از جریان آگاه شد [که علی(ع) از اینکه به شهادت نرسیده به هیجان در آمده است، و تحمّل آن برایش، سخت است] به علی(ع) فرمود:
«اَبْشِرْ فَاِنَّ الشَّهادَةَ مِنْ وَرائِکَ:
«به تو مژده باد، چرا که قطعاً شهادت، پشت سر تو است».
این بشارت همچون نور عظیم رحمت بود که دل پرجوش علی(ع) را آرام ساخت… این بشارت همواره در یاد علی(ع) بود، و گاهی از آن، سخن می‌گفت، تا اینکه روزی به مناسبتی علی(ع) در حضور پیامبر(ص) از این بشارت یاد کرد، پیامبر(ص) به او فرمود: آنچه گفته‌ام واقع می‌شود، ولی بگو بدانم، در آن وقت صبر و استقامت تو چگونه است؟
علی(ع) در پاسخ گفت: ای رسول خدا!
«لَیْسَ هذا مِنْ مَواطِنِ الصَّبْرِ وَلکِنْ مِنْ مَواطِنِ الْبُشْری وَ الشُّکْر:
«اینجا جای صبر نیست بلکه جای بشارت و شکر است» (یعنی جای تسلیت نیست بلکه جای تبریک است).[٦]
 

اشعار زیبا در وصف علی ابن ابی طالب علیه السلام

از ذکر علی مدد گرفتیم *** آن چیز که می‌شود گرفتیم
در بوتۀ آزمایش عشق *** از نمرۀ بیست صد گرفتیم
دیدیم که رایت علی سبز *** معجون هدایت علی سبز
درچمبر آسمان آبی *** خورشید ولایت علی سبز
از بادۀ حق سیاه مستیم *** اما ز حمایت علی سبز
شیرین شکایت علی زرد *** فرهاد حکایت علی سبز
دستار شهادت علی سرخ *** لبخند رضایت علی سبز
در نامۀ ما سیاه‌رویان *** امضای عنایت علی سبز
****************************
ما قلم‌هاییم دردست ولی *** کز لب ما می‌چکد ذکر علی
ذکر مولایم علی اعجاز کرد *** عقده‌ها را از زبانم باز کرد
نام او سر حلقۀ ذکر من است *** کز فروغ او زبانم روشن است
گر نباشد جذبه روشن نیستم *** این که غوغا می‌کند من نیستم
من چو مجنونم که در لیلای خود *** نیستم در هستی مولای خود
ذکر حق دل را تسلا می‌دهد *** آه مجنون بوی لیلا می‌دهد
جان مجنون قصد لیلایی مکن *** جان یوسف را زلیخایی مکن
*********************************

مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ

در آخرین سالی که مرحوم دری (١) در قید حیات بود، یک شب از دهه محرم (شب هشتم یا نهم) جوانی قبل از منبر از ایشان سؤال می کند که: مراد از این شعر چیست؟
“مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ ****** چرا که وعده تو کردی، او بجا آورد”
مرحوم دری می گوید: جواب این سؤال را در بالای منبر می دهم تا برای همه قابل استفاده باشد .
ایشان در فراز منبر قضیه نهی آدم ابوالبشر از خوردن گندم و داستان نان جوین خوردن امیرالمؤمنین (ع) را در تمام مدت عمر بیان می نماید، و حتی این که آن حضرت در تمام مدت عمر ابدا نان گندم نخورد و از نان جوین سیر نشد . و سپس می گوید:
مراد از شیخ در این بیت، حضرت آدم (ع) است که وعده نخوردن از شجره گندم را در بهشت داد ولی به آن وفا نکرد و از امر خداوند سرپیچی نمود و گندم را تناول کرد . و مراد از پیر مغان حضرت امیرالمؤمنین (ع) است که در تمام مدت عمر نان گندم نخورد، و وعده عدم تناول از شجره گندم را او ادا کرده و به اتمام رسانید .
این مجموع تفسیر این بیت بود که وی برسر منبر شرح داد و منبرش را خاتمه داد .
قبل از پایان سال، مرحوم دری فوت می کند; در سال بعد در دهه محرم در همان شبی که این جوان سؤال را از مرحوم دری می کند، وی را در خواب می بیند که: مرحوم دری به نزد او آمد و گفت: ای جوان! تو در سال قبل در چنین شبی از من معنی این بیت را پرسیدی و من آن طور پاسخ گفتم . اما چون بدین عالم آمده ام، معنی آن، به طور دیگری برای من منکشف شده است:
مراد از شیخ، حضرت ابراهیم (ع) و مراد از پیر مغان حضرت سید الشهداء (ع) است . مراد از وعده، ذبح فرزند است که حضرت ابراهیم بدان امر خداوند وعده وفا داد، اما حقیقت وفا را حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در کربلا به ذبح فرزندش حضرت علی اکبر (ع) انجام داد .
فردای آن شب، این جوان در آن مجلس معمولی همه ساله مرحوم دری می آید و آن خواب خود را بیان می کند . (٢)
١. مرحوم آقا سید ضیاءالدین دری استاد علوم عقلی و از وعاظ شهیر تهران .
٢ . روح مجرد، یادنامه حاج سید هاشم حداد، آیت الله سید محمد حسین حسینی تهرانی، ص ۴۸۳ و ۴۸۴ .

خداوند در شب معراج، با گفتن «یا علی» با پیامبر(ص) خداحافظی فرمود

روشنایی روز از صحنه گیتی رخت بر بسته و تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. مردم از کار و تلاش روزانه، دست کشیده و در خانه خود آرمیده بودند. پیامبر اسلام نیز می خواست پس از ادای فریضه، برای رفع خستگی در بستر آرام بگیرد. ناگهان صدای آشنای جبرئیل امین را شنید: «ای محمد! برخیز! با ما همسفر شو؛ زیرا سفری دور و دراز در پیش داریم».

جبرئیل امین، مرکب فضاپیمایی به نام «براق» را پیش آورد. محمد(ص) این سفر با شکوه و بی سابقه را از خانه ام هانی یا مسجدالحرام آغاز کرد، ولی با همان مرکب به سوی بیت المقدس روانه شد و در مدت بسیار کوتاهی در آن محل فرود آمد. در مسجدالاقصی (بیت المقدس) با حضور ارواح پیامبران بزرگ مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) نماز گزارد. امام جماعت نیز پیامبر اکرم(ص) بود. سپس از مسجدالاقصی، «بیت اللحم» ـ زادگاه حضرت مسیح(ع) ـ و خانه های پیامبران دیدن کرد. پیامبر در برخی جایگاه ها به شکرانه چنین سفری و تحیت محل های متبرکه، دو رکعت نماز شکر به جای آورد.

آن گاه مرحله دوم سفر خود را که حرکت به سوی آسمان های هفت گانه بود، آغاز کرد. پیامبر همه آسمان ها را یکی پس از دیگری پیمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را دید. ولی در هر آسمان به صحنه های تازه ای برمی خورد و با ارواح پیامبران و فرشتگان سخن می گفت. او در بعضی آسمان ها با دوزخ و دوزخیان و در بعضی آسمان های دیگر با بهشت و بهشتیان برخورد کرد و از مراکز رحمت و عذاب پروردگار بازدید به عمل آورد. ایشان، درجه های بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیک مشاهده کرد.

سرانجام به «سدرة المنتهی» در آسمان هفتم و «جنةالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت».

در معراج پیامبر(ص) سه بار از علی ابن ابی طالب یاد میشود:

عبدالله بن عمر می گوید به پیامبر اکرم(ص) عرض کردم: یا رسول الله! خداوند در شب معراج به چه لغت و زبانی با شما حرف می زد؟ پیامبر(ص) فرمودند: ذات اقدس الهی مرا با صدای علی(ع) مورد خاطب قرار می داد، پس ذات اقدس الهی مرا الهام کرد که پرسیدم: پروردگارا! من با تو حرف می زنم یا با علی؟! ذات اقدس الهی متعال فرمود: ‌ای احمد؛ بر قلب تو نظر کردم؛ محبوب‌تر از علی (ع) در آن نیافتم و به همین دلیل با صدای علی (ع) با تو صحبت کردم  تا قلبت آرامش پیدا کند.

حضرت علی در شب معراج
حضرت علی در شب معراج
 از پیامبر(ص) سؤال شد: یا رسول الله! ما وقتی صحبتمان، و حرفمان با یکی تمام می شود، پایان کلاممان، او را به خدا می‌سپاریم، به بیان پارسی می‌گوییم: خداحافظ و به زبان عربی می‌گوییم: فی امان الله. اگر بدون خداحافظی کردن، در وسط سخن گفتن از او جدا بشویم، نوعی بی ادبی می‌پنداریم … شما وقتی در معراج با خدا هم‌صحبت شدید، پایان جمله که نمی‌توانستید به ذات خدا عرضه بدارید: تو را به خدا می‌سپارم آخرین جمله رد و بدل شده، بین شما و خدا چه بود؟ آن‌حضرت فرمود: در پایان صحبت، خداوند سبحان به من «یا علی» گفت، من نیز به خدای خود «یا علی» گفتم. این آخرین جمله بین من و ذات مقدس خدا بود.
لذا ما شیعیان با لفظ «یا علی» هنگام خداحافظی صحبت خود را تمام می کنیم.
ابوهریره از رسول خدا نقل کرده است که فرمود: هنگامی که (در شب معراج) مرا به آسمان ها بردند دیدم که بر پایه عرش نوشته شده بود :هیچ معبودی نیست جز خدای یکتا، محمد رسول خداست. او را به وسیله علی تایید کردم و به وسیله علی یاری دادم.

صفات امیرالمومنین علیه السلام

لقب های امیرالمومنین علیه السلام

لقب های امیرالمومنین علیه السلام

لقب معنا
ابوالیَتامی والمساکین پدر یتیمان و بینوایان
اسدالله شیر خدا
اسدالله الغالب الکرار شیر خدا (نماد شجاعت و دلاوری)
اَخُ الرّسول برادر پیامبر
اَذان  
اُذُن الله الواعیه گوش شنوای خدا
ازْهَدُ الزّاهِدین بی‌رغبترین زاهدان به دنیا
اسـمُ اللّه‌ِ‌ الرَضیّ‌ نام‌ پسندیده خـدا
اصَلُ القَدیُم گوهر دیرینه
امیرالبَرَرة امیر نیکان
امیر الجُیُوش فرمانده لشگرها
امیرالمؤمنین فرمانده و رهبر مسلمانان
امیرالنَّحْلِ امیر مؤمنان و شیعیان (نحل به‌معنای زنبور عسل است و شیعیان به زنبور تشبیه شده‌اند.)
امام پیشوا و رهبر
امامُ الاَبرار پیشوای نیکان
امام الاتقیاء پیشوای پارسایان
امام الاولیاء پیشوای دوستان خدا
امام الاُمة پیشوای امت پیامبر
امام البَریه پیشوای آفریدگان خدا
امام الحق پیشوای حق و راستی
امام خلق الله پیشوای آفریدگان خدا
امام الصّالِحین پیـشوای شـایستگان
امام القَوم پیشوای مردم
امام المتّقین پیشوای پارسایان و تقوا پیشگان
امام المـُخلِصین پیشوای بـی‌آلایشان
امام المرحومین پیشوای مهریابان و مهر‌آوران
امام المسلمین پیشوای مسلمانان
امام المؤمنین پیشوای دین‌داران
امام ذَوِی الألباب پیشوای‌ خردمندان‌
امام النّاصِحُ پیشوای خیرخواه
اَمینُ الرّسول رازدار پیامبر(ص)
اَنزع البَطین کسی که از شرک و دو گانه‌پرستی جدا و از علم و دانش پُر گشته
اَنیسُ المُؤمنین دوست و همراه دین‌داران
اَورَعُ الْمُبین زاهدترین و روشنگر فضائل و کمالات
اَوَّلُ العابِدینَ‌ اولین عبادت‌کنندگان
اَوَّلُ القَومِ اسلاما نخستین کسی که اسـلام را پذیـرفت‌
اَوَّلُ مـَظْلُوم نخستین کسی که در راه خدا ستم دیده
اَوَّلُ مـَن آمـَنَ بـِاللّه‌ِ نـخستین کـسی کـه به خدا ایمان آورد
اَوَّلُ مَن غُصِبَ حَقُّهُ نخستین کسی که حقّش غصب شد
اَعْلَمُ الرّزین کسی که در کمال علم و دانایی قرار دارد
آمر بالمعروف امر کننده به خوبی
ابو اللِّواء صاحب پرچم
اَشرفُ المَکین شریف‌ترین در نَسَب و حَسَب
اَشْجَعُ المَتین شجاع‌ترین و صاحب متانت و قوّت
اَصلَعُ الاَمین به‌دور از شرک و مورد اعتماد امت
بابُ اللّه‌ِ باب رحمت پروردگار
باب الحطّة باب عفو کننده خدا
بابُ حِکْمَة ربّ العالمین درِ علم و حکمت پروردگار
بابُ المقام درگاه مقصود
باب مدینةُ الْعِلم درِ شهر علم
باب دار الحکمة درِ شهر علم و حکمت
بَحْرُ العِلْمِ المَسجُور دریای جوشان و لبریز دانش
بَحْرُ العُلُومِ دریای دانش‌ها
بَدْرُ‌ المُضیُّ ماه درخشان
بُرهانُ الْمـُنیر برهان نـوربخش
بیضة البَلَد کسی که در شهر خود یگانه و بزرگ است و همتایی ندارد و دیگران حول او می‌گردند
تالی کتاب اللّه‌ دنباله‌رو‌ کتاب‌ خدا‌
حَبْل‌ُالله المَتین ریسمان استوار خدا
حُجَّةُالله حجت خدا
حُجَّةُ‌ الأبرار حجّت نیکان
حُجَّةُ الخِصام دلیل قاطع‌ بر‌ خصومت‌کنندگان
حافظ لحدودالله نگبان حدود الهی
حَیدرة به معنای شیر و کنایه از شجاعت و دلاوری
حَلیفُ الِمحراب ملازم محراب
خاتم الوَصیّین آخرین وصی
خازِنُ عِلْمِ اللّه‌ خزانه‌دار دانش خداوند
خاصَّةُ اللّه‌ برگزیده خدا
خالِصَةُ الرَّسول چکیده پیامبر
خلیفةالله جانشین خدا بر روی زمین
خلیفة رسول‌الله جانشین رسول خدا
خیر البریة بهترین مخلوق خدا
خیر الأوصیاء بهترینِ سرپرست‌ها
خاصِفُ النّعل وصله‌زننده کفش (کنایه از تواضع)
خَلیل‌َالله دوست خداوند
دابّةُالأرض جدا کننده کافر از مؤمن
دَوحَةُ الهاشمیّة درخت شکوفان و تنومند خاندان هاشمی
دَیّانُ الدّین‌ حاکم‌ قیامت
ذو القَرْنَین هذه الاُمّه ذوالقرنین امت پیامبر
ذو النّورین دارای دو نور (زینب و ام‌کلثوم)
ذِکر  
رایةُ الْهُدی پرچم هدایت
‌ رُکْنُ الأولیاء اساس دوسـتان‌ خدا‌
رفیق  
زوج البتول همسر فاطمه زهرا(س)
زَینُ الصِّدّیقینَ زینت راستی‌پیشگان‌
زَیْنُ المُوَحِّدینَ النُّجَباء زینت یکتاپرستان نجیب
ساقی کوثر کسی که از حوض کوثر دیگران را سیراب می‌کند.
سامِعُ السِّرِ و النَّجوی شـنونده راز و نیاز
سِدْرَةُ‌ المُنْتَهی  
سراجُ المُنیر چراغ فروزان (نماد روشنگری و هدایت)
سِرُّ اللّه راز پروردگار
سیف‌الله شمشیر خدا
سَیْفُ رَسول‌الله شمشیر رسول‌خدا
سَفینةُ النَّجَاة کشتی نجات
سید العرب بزرگِ قوم عرب
سید البَرَرَة بزرگ نیکو‌کاران
سید المسلمین بزرگِ مسلمانان
سید الأوصیاء بزرگ پیامبران
سید الوصیین  
سید النجباء آقای بزرگ‌زادگان
سعید سعادتمند، مبارک
شاهدٌ لِرَسول‌ِالله گواه و دلیل برای پیامبر(ص)
شبیه هارون  
شَجَرَةُ التَّقوی درخت تنومند و سربلند پرهیزکاری
شِهابُ الثاقب شهاب شکافنده
صدیق اکبر صدیق به کسی می‌گویند که در کردار و گفتار، راست و درست باشد و تصدیق‌کننده حق است
صدّیق اَعظم بسیار راست‌گو
صراطُ المستقیم راه راست
صاحبُ اللّواء صاحب پرچم
صاحبُ العصاء مولای مردم
صاحب القَضایا  
صالح المؤمنین بهترین مؤمنان (در آیه ۴ سوره تحریم، بنابر قول برخی از مفسران شیعه[۲۳] [۲۴] و سنی[۲۵] مراد از عبارت صالح المومنین، امام علی است.)
صَفْوَة اللّه دوست وفادار خداوند
طَریقُ المُستقیم راه راست
عَلَمُ التُّقی پرچم پرهیزکاری‌
عَلَم الهادی پرچم هدایت (نماد روشنگری و هدایت)
عَمُودُ الدِّین ستون دین
عُروَةُ اللّه الوُثقی دستاویز محکم الاهی
عِصمَةُ الأولیاء زمام دوستان خدا
عـَیبَةُ عـِلْمِ اللّه‌ رازگاه دانش خدا‌
غُرّةُ المهاجرین جلودار مهاجران
فاروق روشن‌گر و جداکننده حق از باطل
فاصل الفَضَاء  
فاصل القَضَاء  
فارِسُ العَرَب جنگجوی عرب
قرآن ناطق  
قائد رهبر و پیشوا
قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلین پیشوای روسفیدان و مه‌جبینان
قائدُ الاُمّة الی الجنة پیشوای امت به‌سوی بهشت
قائدُ المُتّقین پیشوای پرهیزکاران
قائدُ البَرَرَه پیشوای نیکوکاران
قاصِمُ الکَفرَةِ شکننده کافران
قَسیمُ الجَنَّة و النَّار قسمت‌کننده بهشت و دوزخ
قَصْدُ السَّبِیل هدایت‌کننده به راه راست و درست
قاتِلُ الفَجَرَة از بین‌برنده فاجران و جنایتکاران
قاتِلُ النّاکِثین و المارِقین و القاسِطین از بین‌برنده ناکثین و مارقین و قاسطین
قَاضِی دَیْنِ رسول‌الله ادا‌کننده قرض و وام پیامبر خدا
قَرْمُ الْحَدِیدُ بزرگ‌مرد
کاشِفُ الْکرُوب برطرف‌کننده
کرّار غیر الفرّار حمله‌بَرَنده‌ای که فرار نمی‌کند
کَنَفُ الفُقَراء حامی تهیدستان
لِسانُ الصّدق زبان راست‌گفتار
مرتضی پسندیده‌شده (خداوند او را پسندید و از او خشنود شد)
مُختار برگزیده (زیرا خدای تعالی او را بهترین نفر برگزید)
مَنهَجُ الواضِح راه آشکار
محَجَّة البیضاء  
محَجَّة الکبرَی  
محَجَّة الواضِحَةُ راه پیـدا
مَظْهَرُ‌ العَجائب مظهر شگفتی‌ها
مُنْفِق انفاق‌کننده
مُشتری نَفسَه  
مَعْدِنُ الحِکْمَة  
مولی پیشوا و سرور
مُنْجِز الْوَعْدِ  
مَارِدُ الْجَانِّ  
مولی کلّ مؤمن و مؤمنة پیشوای هر مرد و زن مؤمن
مُفَرّجُ الکَرب رفع‌کننده غم و اندوه
مِحْنَةُ الْکبْرَی  
مُهْلِک الْجَان  
مُفْتِی الْقُرُون  
مُکرُّ الْکرَّات  
مُدِیلُ الدَّوْلَات  
مَبیدُ الشرک نابود‌کننده شرک و دوگانه‌پرستی
مَولَی الْمؤمنین  
میزانُ الأعْـمال تـرازوی اعمال
نَبَأُ العَظیم خبر بزرگ
نَقْدُ السّبیل  
نعمة  
ناهی عَنِ المُنکَر  
ناصرُ لِدین‌ِالله یاور دین خدا
نگهبان کوثر  
نَفْسُ الرّسول جانِ پیامبر(ص)
وَصی  
وَفی  
وجه‌الله صورت خدا
وزیر  
ولی‌الله  
هادی هدایت‌گر
یَعسوب‌ُ الدّین سرپرست و جلودار مؤمنان

چهل آیه از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن

چهل آیه از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن

نکته: بنا بنقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه آیات زیادی (بیش از سیصد آیه) در باره ولایت علی علیه السلام و فضائل و مناقب آنحضرت در قرآن کریم آمده است که نقل همه آنها از عهده این مقاله خارج است ، این گونه آیات در تفسیرهای روائی بیشتر بازتاب یافته است و در برخی بررسی و تبیین نیز شده است که مشتاقان می توانند به اینگونه کتاب ها مراجعه نمایند و از دریای فضائل ایشان استفاده نمایند در این نوشتار به دلیل اختصار تنها به چهل آیه اشاره می گردد:

آیات نازل شده در مورد امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام یا فضائل علی علیه السلام در قرآن

  1. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (۶ حمد ) صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّینَ (حمد ۷)

ما را به راه راست هدایت کن… (۶) راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی; نه کسانی که بر آنان غضب کرده ای; و نه گمراهان. (۷)

از رسول خدا ، امام باقر و امام صادق روایت شده است که علی علیه السلام صراط مستقیم است . ( بحار الانوار ۳۵/۳۷۳) همچنین از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل شده است که پیامبر به علی فرمود تو راه روشن خدا و صراط مستقیم و رهبر دین هستی (بحار الانوار ۳۸/۹۲ همچنین در تفسیر المیزان علامه طباطبایی و مجمع البیان علامه طبرسی و تفسیر عیاشی و در کتاب معانی الاخبار ص ۳۲ نیز این حدیث آمده است )

  1. از ابو بصیر از امام صادق درباره سخن خداوند «ذلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ فیه هدی للمتقین» نقل شده است که فرمود مقصود از کتاب علی است که هیچ شکی در آن نیست که راهنمای پرهیزگاران است . ونیز منظور از متقین تنها شیعیان علی هستند. (‌بقره آیه ۲ ) ( تفسیر عیاشی و تفسیر علی بن ابراهیم قمی۱/۳۰ و شواهد التنزیل ۱/۶۷ )
  2. « الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ » ( بقره ۳ )

«(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب ایمان می آورند; و نماز را برپا می دارند; و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند. »

پیرامون تفسیر این ‌آیه گفته اند منظور از غیب ، رجعت و قیامت و قیام قائم آل محمد است . یعنی اعتقاد داشتن به اینها . ( تفسیر برهان ۱/۱۲۴)

  1. « أُولئِکَ عَلَی هُدی مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » (بقره ۵) « آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند; و آنان رستگارانند. »

حافظ حاکم حسکانی که حنفی مسلک است در شواهد التنزیل به استناد فرمایش حضرت علی علیه السلام می گوید که مولا فرمودند: روزی سلمان با من به سخن نشست که یا ابا الحسن کمتر موردی پیش می آمد که من و تو با هم نزد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حاضر شویم و حضرت نفرماید: ای سلمان این مرد ( علی علیه السلام) و حزبش رستگاران روز قیامت اند. ( شواهد التنزیل ۱/۶۸ ، ما نزل من القرآن فی علی ، تاریخ دمشق ۲/۳۴۶ )

  1. « یُخادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ » (بقره ۹) « می خواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند; در حالی که جز خودشان را فریب نمی دهند; (اما) نمی فهمند.»

امام صادق در تفسیر این آیه فرمود منظور از کسانی که ایمان آوردند آنهایی هستند که آقا و مولایشان امیرالمومنین است . ( تفسیر منسوب به امام عسکری ص ۱۱۳ ، بحار الانوار ۶/۵۱ )

  1. « وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ » ( بقره ۱۳)

حافط حاکم حسکانی که حنفی مسلک است در شواهد التنزیل استناد به حرف ابن عباس کرده و در این آیه می گوید: منظور از آمن الناس علی بن ابی طالب، جعفر طیار، حمزه، سلمان، ابوذز، مقداد و حذیفه بن الیمان و دیگران می باشد.

صاحب کتاب علی فی القرآن پس از نقل این مطلب می نویسد: مقصود از کلمه ی ناس این افراد می باشد.

  1. « وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوْا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَی شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ » (بقره۱۴)

« و هنگامی که افراد باایمان را ملاقات می کنند، و می گویند: «ما ایمان آورده ایم!» (ولی) هنگامی که با شیطانهای خود خلوت می کنند، می گویند: «ما با شمائیم! ما فقط (آنها را) مسخره می کنیم!»

حاکم حسکانی از محمد بن حنفیه نقل نموده که گوید چون علی و سلمان و عمار و صهیب و مقداد و ابوذر داخل مدینه شدند و عبدالله ابی منافق و یاران او آن حضرت را مشاهده کردند ، عبدالله ابی نزدیک امیرالمومنین آمد و گفت مرحبا آقا و سید بنی هاشم کسی که پدر حسن و حسین و برادر و داماد و جانشین پیامبر است و جان و مال خود را برای او می دهد . پس امیرالمومنین در پاسخ او فرمود وای بر تو ای عبدالله ابی تو منافقی و من بر نفاق تو شهادت می دهم .

عبدالله ابی گفت چگونه چنین نسبتی به من می دهی در حالی که به خدا سوگند من هم مثل شما و اصحاب شما اهل ایمان هستم . امیرالمومنین فرمود مادرت به عزای تو بنشیند تو جز منافق نیستی . و چون علی خدمت رسول خدا آمد وقصه خود را با عبدالله ابی منافق بیان نمود آیات بالا از طرف خداوند نازل شد . یعنی چون عبدالله ابی علی را ( که مومن بود) ملاقات نمود گفت ما ایمان به خدا و رسول و قرآن آورده ایم و چون با شیطانهایی مانند خود از منافقان خلوت نمود به آنها گفت ما در کفر و شرک با شما هستیم و تنها می خواهیم علی و یاران او را مسخره کنیم و خداوند آنها را سرزنش می کند و می گوید خداوند آنها را استهزا‌ء می کند یعنی خداوند در قیامت آنها را به جهت مسخره کردن علی و یاران او عقوبت خواهد کرد . ( احقاق الحق ۳/۵۳۵)

  1. « وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِیْ مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ » ( بقره ۲۵)

« به کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده اند، بشارت ده که باغهایی از بهشت برای آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست »

در تفسیر فرات کوفی آمده است که منظور از کسانی که ایمان آورده اند امیرالمومنین و اوصیای بعد از ایشان و شیعیان ایشان هستند .‌( تفسیر فرات کوفی ص ۵۳ ، شواهد التنزیل ۱/۷۴)

  1. « الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُوْلئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ »‌ (بقره ۲۷)

« فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، می شکنند; و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روی زمین فساد می کنند; اینها زیانکارانند»

در بحار الانوار از امام باقر آمده است که مقصود از عهد الله عهدی است که برای خداوند به ربوبیت ، برای رسول او به نبوت و برای علی به امامت و برای شیعیان آنها به دوستی و کرامت گرفته شده و منظور از یفسدون فی الارض کسانی اند که انکار امامت علی و اولاد او را کرده اند .( بحار ۲۴/۳۸۹ )

  1. « وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَئِکَهِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ » (بقره ۳۱)

« سپس علم اسماء ( علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات) را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می گویید، اسامی اینها را به من خبر دهید»

امام صادق در تفسیر این آیه فرمود به خدا سوگند ما اسماء الحسنی و نامهای نیک خداوند هستیم و خداوند هیچ عملی را از بندگان خود نمی پذیرد مگر با معرفت و ولایت ما . ( بحار الانوار ۲۵/۵ )

  1. « فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ » ( بقره ۳۷) « سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت; (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت; چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است. »

از ابن عباس نقل است که گفت از رسول خدا روایت شد که آدم با چه کلماتی خدا را خواند و توبه کرد ؟ رسول خدا فرمود ادم خدا را به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین خواند و از او در خواست توبه کرد و توبه اش پذیرفته شد .( غایه المرام ۱/۳۹۴ ، فردوس الاخبار ۳/۱۵۱ و در المنثور ۱/۱۴۷)

  1. « قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدی فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ » (بقره ۳۸)

« گفتیم: «همگی از آن، فرود آیید! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین شوند.»

امام باقر در تفسیر این آیه فرمودند منظور از هدی در این آیه علی بن ابی طالب علیه السلام است .( تفسیر فرات ص ۵۸ ، بحار الانوار ۳۶/۱۲۹)

  1. « وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ » (بقره ۳۹) « و کسانی که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند; و همیشه در آن خواهند بود. »

درتفسیر برهان ذیل این آیه آمده است که مقصود از آیات در این آیه دلایل صدق پیامبر نسبت به گفته هایی است که در مورد پیشینیان فرموده اند و نسبت به فضائلی است که نسبت به مولی امیرالمؤمنین و امامان از فرزندان ایشان بیان کرده اند . ( تفسیر برهان ۱/۹۰)

  1. علی ابن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر از سماعه از امام صادق نقل کرده که آن حضرت درباره خداوند « وَأَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ » فرمود به ولایت امیرالمومنین وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم یعنی برای شما به بهشت وفا کنم . ( بقره ۴۰ ) ( تفسیر برهان ۱/۲۰۰۰ )
  2. « وَآمِنُوْا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَکُمْ » ( بقره ۴۱ ) « و به آنچه نازل کرده ام ایمان بیاورید! که نشانه های آن، با آنچه در کتابهای شماست، مطابقت دارد »

در تفسیر برهان آمده است که منظور از « به آنچه نازل کردم » آن چیزی است که نازل شده در مورد ذکر نبوت پیامبر و خبر دادن به امامت حضرت علی و عترت ایشان است .

  1. « وَأَقِیمُوا الْصَّلاَهَ وَآتُوا الْزَّکَاهَ وَارْکَعُوا مَعَ الْرَّاکِعِینَ » (سوره بقره آیه ۴۳). « و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید »

موفق بن احمد و ابو نعیم اصفهانی باسناد خود از ابن عباس نقل کرده اند که این آیه در خصوص پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نازل شده و آنها اول کسی بودند که نماز گزاردند و رکوع کردند . (غایه المرام باب ۱۷۶ و همچنین در کتب شواهد التنزیل ۱/۸۵ ، مناقب ابن شهر آشوب ۲/۱۳ و خصایص الوحی المبین ص ۲۳۹ هم این نقل آمده است ).

  1. « وَاسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَی الْخَاشِعِینَ » ( بقره ۴۵) « از صبر و نماز یاری جوئید; و این کار، جز برای خاشعان، گران است. »

روایت شده است که در این آیه منظور از صبر رسول الله هست و مقصود از نماز اقامه ولایت امیرالمومنین است که حمل کردن آن به جز برای خاشعان سخت است و خاشعان شیعیان آن حضرت هستند ، ( اگر دقت شود در آیه ضمیر مفرد آمده است نه ضمیر مثنی . یعنی فقط نماز که باطن‌ آن همان اقامه کردن ولایت است سخت است به جز برای خاشعان )(اهل بیت فی القرآن الکریم ص ۸۳)

  1. « الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ » (بقره ۴۶) « آنها کسانی هستند که می دانند دیدار کننده پروردگار خویشند، و به سوی او باز می گردند. »

از ابن عباس روایت شده است که مقصود از دیدار کنندگان با پروردگار امیرالمومنین و اصحاب ایشان ( عثمان بن مظعون و عمار ) هستند .( شواهد التنزیل ۱/۴۴، ما نزل من القرآن فی اهل بیت ص ۴۶)

  1. « وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْنَاکُمْ » ( بقره ۵۰) « و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که دریا را برای شما شکافتیم; و شما را نجات دادیم »

در روایات آمده است که خداوند به محمد و آل محمد بنی اسرائیل را نجات داد ، یعنی حضرت موسی خدا را به محمد و آل محمد قسم داد و خداوند هم آنان را از فرعون نجات داد . ( تفسیر برهان ۱/۲۱۳، تاویل الآیات ص۶۱)

  1. و نیز در مورد آیه « ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ » « سپس شما را بعد از آن بخشیدیم; شاید شکر (این نعمت را) بجا آورید. » ( بقره ۵۲) آمده است که خداوند آنها را بخشید به خاطر اینکه آنها خدا را به محمد و آل محمد خواندند و ولایت رسول الله و امیرالمومنین و اهل بیت ایشان را تجدید کردند آنگاه خداوند هم آنها را بخشید . ( تفسیر برهان ۱/۹۸)
  2. « وَمَا ظَلَمُونَا وَلکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ » ( بقره ۵۷ ) « آنها به ما ستم نکردند; بلکه به خود ستم می نمایند »

امام صادق فرمود خداوند به رسول الله می فرماید که آنها با ترک ولایت اهل بیت تو ، به ما ظلم نکردند بلکه به خودشان ظلم کردند .( شرح الاخبار ۱/۲۴۴) و در حدیث دیگری از امام باقر نقل شده است که خداوند بزرگتر از آن است که به او ظلم شود ،‌ در واقع ظلم به ما اهل بیت ظلم به خداست . ( ینابیع الموده ۳/۱۰۴)

  1. « وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً وَقُولُوا حِطَّهٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطَایَاکُمْ » ( بقره ۵۸) « و از در با خضوع و خشوع وارد گردید! و بگویید: «خداوندا! گناهان ما را بریز!» تا خطاهای شما را ببخشیم»

روایات در این مورد که اهل بیت باب حطه ( و واسطه آمرزش گناهان امت هستند ) بسیار زیاد است که این احادیث را فریقین نقل کرده اند . مثلا در حدیث بسیار زیبایی از قول رسول الله نقل شده است که فرمود : مردم چه کسی از خداوند راستگو تر است ، ای مردم همانا پروردگار شما به من امر کرد که علی را به شما معرفی کنم به شما عنوان پرچم ( هدایت ) ، امام ، خلیفه و وصی ، و اینکه او برادر و وزیر ( من ) است . ای مردم همانا علی در هدایت بعد از من و دعوت کننده به سوی پروردگار است . همانا او صالح مومنین است ، چه کسی خوش گفتارتر است از آن کس که دعوت به سوی خدا می کند و عمل صالح انجام می دهد و می گوید: «من از مسلمانانم » . ای مردم همانا علی از من است ، فرزند او فرزند من است و او همسر حبیب من است . فرمان او فرمان من است و نهی او نهی من ، ای مردم بر شما باد به اطاعت از او و دوری از نافرمانی او همانا اطاعت از او اطاعت از من است و نافرمانی او نافرمانی من است . ای مردم همانا علی صدیق این امت و جدا کننده ( حق و باطل ) است . تا جایی که فرمود همانا او باب حطه و کشتی نجات و طالوت و ذو القرنین این امت است …. . ( امالی شیخ صدوق ص ۳۱ مجلس هشتم ، بحار الانوار ۳۸/۹۳ ، در همین مضمون در کتب بسیاری حدیث نقل شده است از جمله تفسیر در المنثور ۱/۷۱، شواهد التنزیل ۱/۳۶۰ ، ینابیع الموده ۲/۲۷۴ و … )

  1. « فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ » (بقره ۵۹)

« اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند; (و به جای آن، جمله استهزا آمیزی گفتند;) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانی ، عذابی از آسمان فرستادیم. »

از امام باقر در مورد این‌آیه نقل شده است که فرموده اند منظور از آن قولی که ظالمین آنرا تغییر دادند حق آل محمد است و آن نافرمانی هم اشاره به همین غصب حق آل محمد دارد. ( تفسیر عیاشی ۱/۴۵ )

  1. از محمد ابن فضیل از ابوالحسن نقل شده که آن حضرت در باره « فلَولا فَضلُ الله عَلَیکُم وَ رَحمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ » (اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود از زیانکاران بودید) فرمود فضل خدا پیامبر و رحمتش امیر مومنان است . ( بقره آیه ۶۴)
  2. « وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ » (بقره ۸۲) « و آنها که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده اند، آنان اهل بهشتند; و همیشه در آن خواهند ماند. »

از ابن عباس روایت شده است که گفت این آیه برای علی بن ابی طالب نازل شده است و او اولین مومن است و اولین کسی که بعد از پیامبر نماز خواند . ( بحار الانوار ۳۸/۲۰۲ ، شواهد التنزیل ۱/۱۱۷)

  1. در احادیث متعددی آمده است که منظور از « وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً » ( بقره ۸۳ ) رسول الله و امیرالمومنین هستند و آن دو پدران این امت هستند . ( صراط مستقیم ۱/۲۴۲ ، تفسیر برهان ۱/۲۶۲ ،‌ مناقب آل ابی طالب ۳/۱۰۵۵ و … )
  2. « أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَی أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقاً تَقْتُلُونَ » ( بقره ۸۷)

« آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید); پس عده ای را تکذیب کرده، و جمعی را به قتل رساندید »

امام باقر علیه السلام فرمود در این آیه ، مثل موسی و پیامبران بعد از او و حضرت عیسی برای امت محمد زده شد ، همانا رسول الله چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد به ولایت علی علیه السلام پس عده ای از آل محمد را تکذیب کرده و عده ای را کشتید . ( تفسیر عیاشی ۱/۴۹ ،‌ تفسیر صافی ۱/۱۵۸ )

  1. « وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللّهِ عَلَی الْکَافِرِینَ » (بقره ۸۹)

« و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران می دادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) آری هنگامی که همان چیزی را که می شناختند نزد آنها آمد، به او کافر شدند; لعنت خدا بر کافران باد! »

جابر می گوید از امام باقر راجع به تفسیر سخن خداوند که فرمود « هنگامی که همان چیزی را که می شناختند برایشان آمد به آن کافر شدند » پرسیدم ، ایشان فرمود باطن این آیه علی علیه السلام است . یعنی مقصود از آن چیزی که می شناختند علی است که به آن کافر شدند . ( تفسیر برهان ۱/۲۷۷)

  1. « بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُروا بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ بَغْیاً‌ » ( بقره ۹۰ ) « ولی آنها در مقابل بهای بدی، خود را فروختند; که به ناروا، به آیاتی که خدا فرستاده بود، کافر شدند »

امام سجاد در مورد این آیه فرمودند که منظور ولایت امیرالمومنین علی بن ابی طالب و اوصیای او هستند .( بحار الانوار ۲۳/۳۵۴)

  1. « وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَیْنَا وَیَکْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ » ( بقره ۹۱ ) «و هنگامی که به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ایمان بیاورید!» می گویند: «ما به چیزی ایمان می آوریم که بر خود ما نازل شده است.» و به غیر آن، کافر می شوند; در حالی که حق است; و آیاتی را که بر آنها نازل شده، تصدیق می کند »

امام باقر فرمودند آنچه خداوند نازل فرموده در مورد علی ، بنی امیه می گویند ما به چیزی ایمان می آوریم که بر خود ما نازل شده است ، یعنی در قلوب ماست و به غیر آن کافر می شوند یعنی به‌ آنچه در مورد علی علیه السلام نازل شده است . بعد فرمودند «وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ » یعنی علی علیه السلام .( بحار الانوار ۳۶/۹۸ ، تفسیر نور الثقلین ۱/۱۰۲۲)

  1. از حماد نقل شده است که گفت امام رضا از پدران بزرگوارش نقل می کند که امام صادق در تفسیر آیه شریفه ی « یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ » « هر که را بخواهد به رحمت خود مخصوص گرداند » ( بقره ۱۰۵) فرمود : برگزیدگان به رحمت حق پیامبر خدا، جانشین او و عترت آن دو بزرگوار هستند . به راستی که برای خداوند صد رحمت است که نود و نه مورد آن برای محمد ، علی و عترت آن دو بزرگوار ذخیره شده و یک مورد بر سایر یکتا پرستان پخش گردیده است . (‌ تفسیر برهان ۱/۱۴۰)
  2. « وَأَقِیمُوا الصَّلاَهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ » ( بقره ۱۱۰)

« و نماز را بخوانید و زکات را بپردازید »

از امام باقر روایت شده است که فرمود نماز و زکات حضرت علی علیه السلام است .

و نیز از امام صادق روایت شده است که به یکی از صحابه خود فرمودند در کتاب خدا ( منظور از ) نماز ما هستیم ، و ما زکات و روزه و حج و ماه حرام و سرزمین حرام (‌ که حرمت آن باید نگاه داشته شود ) هستیم و ما کعبه الله و قبله خدا و وجه الله هستیم ( یعنی به وسیله ما مردم به خدا متوجه می شوند). (‌تفسیر برهان ۱/۲۲ ، بحار الانوار ۲۴/۳۰۳ ، تاویل الایات ص ۲۱)

  1. « وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ » (بقره ۱۱۵)« مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست ، خداوند بی نیاز و داناست! »

از امام صادق روایت شده است که به یکی از صحابه خود فرمودند در کتاب خدا ( منظور از ) نماز ما هستیم ، و ما زکات و روزه و حج و ماه حرام و سرزمین حرام (‌ که حرمت آن باید نگاه داشته شود ) هستیم و ما کعبه الله و قبله خدا و وجه الله هستیم ( یعنی به وسیله ما مردم به خدا متوجه می شوند ) . همانا خداوند فرمود و به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست و ما آیات ( خدا ) هستیم و ما دلیل ( راه) هستیم ، و دشمن ما در کتاب خدا فحشا و زشتی و ظلم و سرکشی و قمار و سنگهای نصب شده ( برای قربانی که به آنها تبرک می جویند) و تیرهای قمار و بتها و جبت و طاغوت و مردار و خون و گوشت خوک هستند . سپس فرمود همانا خداوند ما را خلق کرد و خلق ما را بزرگ داشت و به ما فضیلت داد و ما را امین خود و حافظان و نگهبانان بر آنچه در آسمان و زمین است قرار داد ، تا جایی که فرمود پس اسم ما در کتاب او هست و اسم ما به بهترین اسماء هست و …. . ( تفسیر برهان ۱/۲۲)

  1. ابی ولاد می گوید از امام صادق راجعه به این آیه «‌ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ » ( بقره ۱۲۱) « کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده ایم آن را چنان که شایسته آن است می خوانند; آنها به قرآن ایمان می آورند » پرسیدم فرمود آنها ائمه هستند .
  2. امیرالمومنین در نامه ای به معاویه نوشت ای معاویه …. ما آل پیامبر هستیم …. ما اولو الارحام هستیم …. ما اهل بیت هستیم . خداوند ما را اختیار کرد و برگزید و نبوت را در ما قرار داد و کتاب برای ماست و حکمت و علم و ایمان و بیت الله و مسکن اسماعیل و مقام ابراهیم مال ماست . تا آنجا که فرمود ما امه مسلمه ( یعنی کسانی که همیشه تسلیم فرمان خدا هستند ) هستیم . که این جمله برگرفته شده است از آیه ۱۲۸ سوره بقره . ( بحار الانوار ۳۳/۱۳۳)
  3. همچنین در احادیث آمده است که منظور از مله ابراهیم که همان آیین حضرت ابراهیم است ائمه هستند که خداوند در سوره بقره آیه ۱۳۰ می فرمایند « جز افراد سفیه و نادان، چه کسی از آیین ابراهیم، (با آن پاکی و درخشندگی،) روی گردان خواهد شد » ( تفسیر عیاشی ۱/۵۷ )
  4. همچنین از امام باقر در مورد آیه « …. إِنَّ اللّهَ اصْطَفَی لَکُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاِّ وَأَنْتُم مُسْلِمُونَ » ( بقره ۱۳۲) « و ابراهیم و یعقوب فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند; ( و گفتند ) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است; پس مبادا جز در حالی که تسلیم و فرمانبردار او باشید از دنیا بروید!» روایت شده است که ایشان فرمودند تسلیم به ولایت علی باشند . ( بحار الانوار ۳۵/۳۴۱)
  5. « قُولُوا آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ و ……… * فَإِن آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهتَدَوا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِی شِقَاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ » (بقره ۱۳۶ و۱۳۷)

« بگویید: «ما به خدا ایمان آورده ایم; و به آنچه بر ما نازل شده; و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید ، و (همچنین) آنچه به موسی و عیسی و پیامبران (دیگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایی قائل نمی شویم، و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم; » * اگر آنها نیز به مانند آنچه شما ایمان آورده اید ایمان بیاورند، هدایت یافته اند; و اگر سرپیچی کنند، از حق جدا شده اند و خداوند، شر آنها را از تو دفع می کند; و او شنونده و داناست.»

از امام باقر روایت شده است که در مورد این قسمت از‌ آیه « آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا » « ما به خدا ایمان آورده ایم; و به آنچه بر ما نازل شده » فرمود همانا آنها امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین و فاطمه و ائمه بعد از آنها هستند. سپس فرمود، « فَإِن آمَنُوا » « اگر آنها نیز به مانند آنچه شما ایمان آورده اید ایمان بیاورند » یعنی مردم ، « بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ » یعنی به آنچه که علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه بعد از ایشان ایمان آوردند « فَقَدِ اهتَدَوا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِی شِقَاقٍ » « هدایت یافته اند; و اگر سرپیچی کنند، از حق جدا شده اند» ،‌ در واقع یعنی اگر مردم به آنچه که شما ( اهل بیت ) ایمان آورده اید ایمان بیاورند هدایت یافته اند و اگر سرپیچی کنند از حق جدا شده اند.( تفسیر عیاشی۱/۶۱ ، تفسیر صافی ۱/۱۹۲)

  1. « صِبْغَهَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَهً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ » (بقره ۱۳۸) « رنگ خدایی (بپذیرید) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت می کنیم. »

روایات متعددی به این مضمون رسیده است که صبغه الهی گرفتن یعنی ولایت امیرالمومنین و اهل بیت را داشتن .( تفسیر فرات کوفی ص ۶۱ ، بحار الانوار ۲۳/۳۶۶، کافی ۱/۴۲۲، تفسیر برهان ۱/۳۸۸ ، تفسیر نور الثقلین ۱/۱۳۲)

  1. « وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مِن یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلَی عَقِبَیْهِ …. » ( بقره ۱۴۳)

« همان گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانه ای قرار دادیم. تا بر مردم گواه باشید; و پیامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبله ای را که قبلا بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از پیامبر پیروی می کنند، از آنها که به جاهلیت باز می گردند، مشخص شوند. ……»

از امام باقر نقل شده است که فرمود مقصود از « شاهد براعمال مردم » ما هستیم .

نیز از برخی علمای اهل سنت روایت شده است که این آیه در مورد امیرالمؤمنین آمده است . ( تفسیر نور الثقلین ۱/۱۱۳ ، تفسیر صافی ۱/۱۹۷ ،‌ بحار الانوار ۲۲/۴۴۱ ، در شواهد التنزیل ۱/۱۲۹ از امیرالمومنین روایت شده است که ما گواهان و شاهدان بر مردم هستیم و ما حجت خدا بر روی زمین هستیم و مقصود خداوند از آیه ” و کذلک جعلناکم امه وسطا ” ما هستیم )

همچنین در مورد این قسمت « وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْهَا » در روایات آمده است که علی علیه السلام اولین کسی بود که خدا او را با پیامبر هدایت کرد . ( شواهد التنزیل ۱/۱۲۰۰)

منابع:

  1. تفسیر فرات کوفی.
  2. تفسیر برهان.
  3. تفسیر شواهد التنزیل.
  4. اصول کافی.
  5. بحار الانوار، تفسیر نور الثقلین.

www.farsi.al-shia.org/چهل-آیه-از-فضائل-امیرالمؤمنین-در-قرآن/

شهادت امیرالمونین به دست پسر زن یهودی

على(ع ) پس از پيروزى بر خوارج به كوفه آمد و به مسجد رفت، پس از خواندن دو ركعت نماز بر فراز منبر رفت، به جانب فرزندش امام حسن (ع ) نظرى افكند و فرمود:

يا ابا محمد كم مضى من شهرنا هذا فقال ثلث عشرة يا اميرالمؤ منين اى ابا محمد چه قدر از اين ماه گذشته است ؟

جواب داد: 13 روز يا اميرالمؤ منين .

على (ع ) رو به جانب امام حسين (ع ) كرد و فرمود: يا ابا عبدالله كم بقى من شهرنا هذا؟ فقال الحسين : سبع عشرة يا اميرالمؤ منين : اى ابا عبدالله چقدر از اين ماه مانده است ؟

امام حسين گفت : 17 روز باقى مانده است يا اميرالمؤ منين .

سپس حضرت مضرب بيده على لحيته و هى يومئذ بيضاء فقال و الله ليخضبها بدمها اذا انبعث اشقيها سپس دست خود را به ريش خود كه در آن روز سفيد شده بود زد و فرمود: اين ريش با خون سرم رنگين خواهد شد هنگامى كه آن شقى بيايد. و اين شعر را قرائت مى فرمود:

اريد  حياته  و  يريد  قتلى

عذيرك  من  خليلك  من  مراد

…رأيتك يا أمير المؤمنين فعلت بغيري مثلما فعلت بي ، أتراك تؤكد على البيعة ثلاثا وتستحلفني ثلاثا ؟ فقال : إني لا أرى أنك تفي بما عاهدت عليه ، وستخضب هذه من هذا ، وأشار إلى لحيته ورأسه ، ولقد قرب وقتك وحان زمانك ، فقال : أعيذك بالله يا أمير المؤمنين هذه يميني وهذه شمالي فاقطعهما أو فاقتلني ، فقال أمير المؤمنين : وكيف أفعل ولم تستوجب قبل شيئا ؟ ولو أنني أعلم أنك قاتلي ، لكن هل كانت لك حاضنة يهودية وكنت إذا بكيت تلطم وجهك وتقول لك اسكت يا من هو أشقى من عاقر ناقة صالح ؟ قال : قد كان ذلك يا أمير المؤمنين …کشف الغمه

در اين مجلس ابن ملجم حاضر بود و اين كلمات را مى شنيد و تا اميرالمؤ منين على (ع ) از منبر فرود آمد ابن ملجم برخاست و با عجله خود را نزد على (ع ) رسانيد و عرض كرد: يا اميرالمؤ منين (ع ) من حاضرم و دست چپ و راست من با من است دستور بده تا دست هاى مرا از تن جدا كنند و اگر مى خواهى دستور فرماييد سر از بدن من جدا كنند.
فقال على و كيف اقتلك و لاذنب لك و لو اعلم انك قاتلى لم اقتلك و لكن هل كانت لك حاضنة يهودية فقالت لك يوما من الايام يا شقيق عاقر ناقة ثمود.
على (ع ) فرمود: چگونه ترا بكشم در حالى كه جرمى ندارى و اگر چنان چه هم مى دانستم كه قاتل من هستى تو را نمى كشتم لكن بگو ببينم آيا از يهودان، زنى خاضنه نزد تو بود و روزى از روزها تو را (اى برادر كشنده شتر) خطاب نمود؟
در اين جا ابن ملجم عرض كرد: آرى چنين بود.
على (ع ) بعد از اين، سخنى نگفت و بر مركب خويش سوار شده و به طرف منزل خود رفت.

فقال له علي : فمررت برجل وقد
أيفعت ، فنظر إليك فأحد النظر ، فقال لك : يا أشقى من عاقر ناقة ثمود ؟ قال
:نعم . قال : فأخبرتك أمك أنها حملت بك في بعض حيضها ؟ فتعتع ) 1 ( هنيئة
، ثم قال : نعم قد حدثتني بذلك ، ولو كنت كاتما شيئا لكتمتك هذه المنزلة .
فقال له علي عليه السلام : قم . فقام ، ثم قال : سمعت رسول الله صلى الله عليه
وآله يقول : إن قاتلك شبه اليهودي بل هو يهودي ) -الخرائج والجرائح

مردى از قبيله مزينه گفت : من در خدمت حضرت اميرالمؤ منين (ع ) نشسته بودم ، گروهى از قبيله مراد خدمت آن حضرت آمدند و ابن ملجم در ميان ايشان بود، پس آن گروه گفتند: يا اميرالمؤ منين ! ابن ملجم را ما با خود نياورده ايم، بدون اختيار ما، او با ما آمد و ما مى ترسيم كه به شما آسيبى بزند، و بر تو مى ترسيم از او.
حضرت به آن ملعون گفت: بنشين و نگاه طولانى به صورت او كرد و او را سوگند داد كه آن چه از تو مى پرسم راست بگو. پس فرمود: آيا تو نبودى در ميان جمعى از كودكان، در كودكى با ايشان بازى مى كردى و هر گاه تو را از دور مى ديدند مى گفتند: آمد فرزند چراننده سگ ها؟ آن ملعون گفت: بلى حضرت فرمود: چون به سن جوانى رسيدى از جلوى راهبى گذشتى به تو نگاه تندى كرد و گفت: اى شقى تر از پى كننده ناقه صالح؟
گفت : بلى چنان بود.
باز حضرت فرمود: مادر تو، تو را خبر نداد كه در حيض به تو حامله شده بود؟
چون آن ملعون آن را شنيد اضطرابى در سخنش به هم رسيد و آخر گفت: مادرم مرا چنين خبر داد.
پس حضرت فرمود: شنيدم از رسول خدا(ص ) كه كشنده تو شبيه است به يهود بلكه از يهود است.

بحار الانوار / جزء 42 / صفحة [262] إن قلبي محب لك، وإني والله اوالي وليك واعادي عدوك، قال: فتبسم عليه السلام وقال له: بالله يا أخا مراد إن سألتك عن شئ تصدقني فيه ؟ قال: إي وعيشك يا أمير المؤمنين، فقال له: هل كان لك داية يهودية فكانت إذا بكيت تضربك وتلطم جبينك وتقول لك اسكت فإنك أشقى من عاقر ناقة صالح وإنك ستجني في كبرك جناية عظيمة يغضب الله بها عليك ويكون مصيرك إلى النار ؟ فقال: قد كان ذلك، ولكنك والله يا أمير المؤمنين أحب إلي من كل أحد، فقال أمير المؤمنين عليه السلام: والله ما كذبت ولا كذبت، ولقد نطقت حقا وقلت صدقا، وأنت والله قاتلي لا محالة، وستخضب هذه من هذه – وأشار إلى لحيته ورأسه – ولقد قرب وقتك وحان زمانك، فقال ابن ملجم: والله يا أمير المؤمنين إنك أحب إلي من كل ما طلعت عليه الشمس، ولكن إذا عرفت ذلك مني فسيرني إلى مكان تكون ديارك من دياري بعيدة، فقال عليه السلام: كن مع أصحابك حتى آذن لكم بالرجوع إلى بلادكم، ثم أمرهم بالنزول في بني تميم، فأقاموا ثلاثة أيام، ثم أمرهم بالرجوع إلى اليمن، فلما عزموا على الخروج مرض ابن ملجم مرضا شديدا،

از جمله سخنانش در شرفيابي نخستين خدمت حضرت اين بود که ما افتخار داريم شما فرماني بما دهيد و ما خدمتگذاري نمائيم شمشيرهاي ما براي از بين بردن دشمنان شما آماده است.حضرت او را نزديک طلبيد فرمود: اسمت چيست.
گفت: عبدالرحمن، فرمود اسم پدرت چيست گفت ملجم. از قبيله اش پرسيد گفت مراد. آنگاه سه مرتبه پرسيد: انت المرادي گفت: آري و حضرت آيه انا الله و انا اليه راجعون را خواند.
حضرت فرمود: دايه ات يهوديه بود؟ گفت آري، کسي که به من شير مي داد يهودي بود.
حضرت فرمود: هنگاميکه گريه مي کردي، دايه ات مي گفت اي بدتر از پي کننده ناقه صالح گفت آري.
حضرت ساکت شد و دستور داد از آنان پذيرائي نمايند. ابن ملجم بيمار شد. حضرت خودش پرستاريش کرد تا خوب شد، و گفت من از خدمت شما نمي روم. حضرت فرمود اناالله و انا اليه راجعون.
پرسيد چرا آيه استرجاع خوانديد فرمود قاتل من تو هستي.

فلما أحس الامام بالضرب لم يتأوه وصبر واحتسب، ووقع على وجهه وليس عنده أحد قائلا: بسم الله وبالله وعلى ملة رسول الله، ثم صاح وقال: قتلني ابن ملجم قتلني اللعين ابن اليهودية ورب الكعبة، أيها الناس لا يفوتنكم ابن ملجم، وسار
السم في رأسه وبدنه وثار جميع من في المسجد في طلب الملعون،.. بحار الانوار / جزء 42 / صفحة [282]

قال: قتلني ابن اليهودية عبد الرحمن بن ملجم المرادي،

وفيهم ابن ملجم
وما قاله في مدحه عليه السلام وما سئله عليه السلام عنه واخباره بما قالته داية يهودية
كانت له ، وعلمه واخباره عليه السلام بأنه قاتله ( 260 )

اما آنچه که از تحلیل تاریخ برمیآید اینست که یهودیان در بین مسلمین زندگی میکردند وبسیاری از اصحاب معصومین هم یهودی زاده بودند وضربات کاری به اسلام وارد نمودند مانند مسموم نمودن خاتم انبیاء و امام علي ع و فرزندانشان …. حتی یهود دوستی وصمیمیت خاصی با برخی از خلفا واصحابشان داشتند مانند کعب الاحبار و عمروعاص و ابوهریره و حتی لقب فاروق را به خلیفه ثانی به پاس خدماتش به یهود دادند و بنص طبری و واحدی خلیفه ثانی محبوبترین فرد نزد یهودیان بود و فتح قدس و مصر هم بدون جنگ توسط همین خلیفه ثانی و دوستش عمروعاص صورت گرفت ! اما فتح ایران با خشونت تمام ! همه بنی امیه هم که یهودی زاده بودند و….

شهادت امیرالمونین به روایت تصویر

مینیاتور زیبای حضرت علی علیه السلام --- نقاشی مینیاتور زیبای شب ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام که مرغابی ها و یتیم ها نمی خواهند که آنحضرت به مسجد برود تا شهید نشود اما ...

تابلو ضربت خوردن علی بن ابیطالب اثر یوسف عبدی نژاد
تابلو ضربت خوردن علی بن ابیطالب اثر یوسف عبدی نژاد

حدیث کسا
حدیث کسا

منیاتورهای زیبا از زندگانی حضرت علی (ع)

یتیم نوازی حضرت علی علیه السلام
یتیم نوازی حضرت علی علیه السلام

حضرت علی علیع السلام در آغوش پیامبر (ص)
حضرت علی علیع السلام در آغوش پیامبر (ص)

ضربت خوردن علی جانم
ضربت خوردن علی جانم

حضرت ابوالفضل پسر حضرت علی علیهالسلام اثر هادی فقیهی
حضرت ابوالفضل پسر حضرت علی علیهالسلام اثر هادی فقیهی

شهادت حضرت علی اثر محمد باقر خسروی
شهادت حضرت علی اثر محمد باقر خسروی

حضرت علی بعد از حضرت فاطمه
حضرت علی بعد از حضرت فاطمه

مهربانی امیر المونین علیه السلام

مهربانی امیر المونین (ع) یکی از خصوصیات برجسته و مشهور او بود که در برخورد با دوست و دشمن، مسلمان و غیر مسلمان، بزرگ و کوچک، ثروتمند و فقیر، آزاد و بندگان به نمایش گذاشت. او با مهربانی خود دلها را به خود جلب کرد و رحمت خدا را به زمین فرو فرستاد. امیر المونین (ع) مهربانترین موجود بعد از پیامبر (ص) بود که با مهربانی خود دلها را فتح کرد و رحمت خدا را به زمین نازل کرد. برخی از مثالهای این خصلت عبارتند از

مهربانی با یتیمان: امیر المونین (ع) به یتیمان خصوصی توجه داشت و آنها را تسلی و تشویق میکرد. او به یک یتیم گفت: «ای پسر! تو را به خدا سوگند میدهم که من پدر تو هستم و فاطمه (س) مادر تو است.» او همچنین به فقیران و نیازمندان کمک مالی میکرد و به آنها از خودش نان میداد.

مهربانی با حیوانات: او همچنین به شتر سالخوردهای که پشتش شکسته بود دستور داد که به آن غذا بدهند و آب بخورانند و گفت: «آخرین لحظات عمرش را با شادی سپری کند.» ایشان میفرمود: میان ماده شتر و بچة شیرخوارش جدایی میفکن، و ماده را چندان ندوشان که شیرش اندک مانَد و به بچه‌اش زیان رسد.

مهربانی با دشمنان: امیر المونین (ع) حتی با دشمنان خود هم مهربان بود و آنها را بخشید و عفو کرد. درجنگی سپاه امیرالمونین بر دشمنان غلبه کرد از دشمنان اسیر گرفتند. حضرت امیر المونین دستور داد که آنها را با طناب شل ببدند تا بتوانند شب هنگام فرار کنند و نزد زن و بچه خویش بازگردند. امام على عليه السلام فرموده اند هر گاه بر دشمنت قدرت يافتى، گذشت از وى را شكرانه قدرت يافتنت بر او قرار ده.

 

كرامت حضرت علي(ع) بعد از شهادت نسبت به محبین حضرتش

 در اواخر زیارت جامعه (که از حضرت رضا(ع) نقل شده) می خوانیم:
و من اعتصم بهم فقد اعتصم بالله و من تخلی من الله عزوجل.
هر کس به امامان(ع) توسل جست به خدا دست آویخته است، و هر کس از آنها بر کنار شد از خدا بر کنار شده است.

حضرت امام خميني در وصيت نامه الهي و سياسي خود مي فرمايد: «ما مفتخريم كه نهج البلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگي مادي و معنوي و بالاترين كتاب رهايي بخش بشر است و دستورات معنوي و حكومتي آن بالاترين راه نجات است از امام معصوم ماست».
سخنان امير بيان علي ـ عليه السلام ـ چه از نظر فصاحت و بلاغت و چه از نظر معني و محتوي و ابعاد مختلف آن در حدّي از كمال قرار گرفته است كه درباره آن گفته اند «فوق كلام المخلوق دون كلام الخالق يعني فروتر از كلام خدا فراتر از كلام مخلوق.

داستان شيخ ابوالقاسم قمي

در يكي از سال هاي تحصيلي چند ماه بود گوشت نخورده بودم، از كنار حجره طلبه اي رد مي شدم كه ديدم او دارد آبگوشت را از ديزي به داخل كاسه مي ريزد. بوي آبگوشت كه در فضا پيچيده بود، پاي مرا سست كرد. آن طلبه متوجه شد و به من تعارف كرد. قبول نكردم و گفتم: نه، من نهار خورده ام؛ چون قبلاً با مقداري تربچه خود را سير كرده بودم.
عادات داشتم كه نماز شب را در حرم علي(ع) بخوانم. آن شب وقتي به حرم حضرت علي(ع) مشرف شدم، ديدم يكي از صوفي هاي بكتاشي در حرم، حجره اي گرفته و در بالاي كفشداري مشغول مناجات است. بعد از نماز شب به حضرت امير(ع) عرض كردم: يا علي، تو نزد خدا واسطه شو، شايد ماهي يك بار گوشت نصيب ما بشود. در همين موقع شنيدم كه آن صوفي در مناجات خود مي گفت:
خدايا! مرا با ذوالنورين (عثمان) محشور كن! من ناخودآگاه گفتم: آمين!
در اين موقع يكي از خَدَمه حرم به من گفت: فرار كن كه اگر اين مرد تو را بگيرد، اذيّتت مي كند.
من اول خواستم فرار كنم، ولي بعد به خود گفتم، كجا از حرم حضرت امير(ع) مطمئن تر؟ همين جا مي مانم تا ببينم چه مي شود. در اين هنگام آن صوفي به من رسيد و گفت: تو بودي آمين گفتي؟ گفتم: آري. گفت: به راستي مؤمن هستي كه در غياب برادر ديني او را دعا كردي بعد يك ليره به من داد. بدين ترتيب، حضرت امير(ع) به دست آن صوفي حاجت مرا روا ساخت.

 افتخار دوستی حضرت علی(ع)

اعمش می گوید: در مدینه کنیز سیاه چهره نابینایی را دیدم که آب به مردم می داد و می گفت: به افتخار دوستی علی بن ابی طالب، بیاشامید بعد از مدتی او را در مکه دیدم که بینا بود و به مردم آب می داد و می گفت: به افتخار دوستی با علی بن ابی طالب(ع) آب بنوشید، به افتخار آن کس که خداوند به واسطه او بیناییم را به من بازگردانید!.
نزدیک رفتم و به او گفتم: قصه بینایی تو چگونه است؟
گفت: روزی مردی به من گفت: ای کنیز! تو کنیز آزاد شده علی بن ابی طالب(ع) و از دوستان او هستی؟.
گفتم: آری.
گفت: خدایا! اگر این زن راست می گوید، (و در محبت خود به علی(ع) صادق است) بیناییش را به او برگردان.
سوگند به خدا، بعد از این دعا بینا شدم و خداوند نعمت بینایی را به من بازگردانید.
به آنمرد گفتم: تو کیستی؟
گفت: انا الخضر و انا من شیعة علی بن ابیطالب: من خضر هستم، من شیعه علی(ع) می باشم.

نادرشاه و کور درب صحن حضرت علی(ع)

ناردشاه هنگامی که می خواست وارد حرم علی(ع) بشود، در کنار درب صحن، کوری را دید پرسید: چند سال است این جا هستی؟
گفت: بیست سال.
نادر گفت: تو بیست سال است این جا هستی و هنوز چشمت را از علی(ع) نگرفته ای؟ من به حرم می روم و برمی گردم، اگر هنوز چشمت را نگرفته باشی تو را می کشم.
این کور، بیچاره وار به علی(ع) متمسک شد و همان ساعت چشمش را گرفت.

چیزی برتر از حب علی(ع) و پیروی از ایشان حضرت نیست

حاج شیخ عباس قمی می گوید: در روایات اسلامی از عبدالله بن عباس نقل گردیده که وقتی سلمان فارسی را در خواب با لباس های گران بها و تاجی از یاقوت بر سر دید، از وی سؤال کرد: ای سلمان در بهشت پس از ایمان به خدا و رسولش چه عملی بر دیگر اعمال برتری افزونتری دارد؟ جواب داد: چیزی برتر از حب علی(ع) و پیروی از آن حضرت نیست.

لطف حضرت علی(ع) به مرد مسیحی

مرحوم آقای افجه ای، سردفتر اسناد رسمی، داماد مرحوم آقای بهبهانی، برای حقیر نقل نمودند که: مجله ای از آمریکا برای یکی از دوستان من می آمد. در آن مجله نوشته بود: دو نفر مسیحی از اهالی آمریکا با هم قرار گذاشتند هر کدام زودتر مردند، به خواب یکدیگر بیایند و از آن عالم خبر دهند. یکی از آنها مرد و بعد از یک سال به خواب دوستش آمد. گفت: به محض خروج روح از بدن، دو نفر آمدند با پرونده ای، و مرا بردند برای رسیدگی در اطاقی. داخل اطاقی که شدیم، شخصی وارد اطاق شد که همه به او احترام خاصی گذاشتند. خطاب به آنها فرمود: با این شخص در کارهایش مسامحه نمایید… و از اطاق خارج شد.

بعد، آن افراد پرونده مرا باز نموده، گفتند: چون تو در دنیا به دین مسیح بودی و مشرف به دین اسلام نشده بودی، عمل صالحی نداری که ما به تو ارفاق نماییم، معاصی هم بسیار داری. بعد پرونده مرا به دستم داده، آن دو نفر مرا بردند خدمت آن شخص بزرگ و عرض کردند: آقا این مرد چون مسیحی بوده، عمل صالحی نداشته و مرتکب معاصی هم بوده قابل تسامح نیست، با او چه کار کنیم؟ آقا فرمودند: او را بگذارید و بروید. و به من فرمودند: داخل این باغ شو.

من در آن حال به خودم آمدم که من باید معذب می شدم و اگر این آقا نبود، حتماً گرفتار بودم. یک سال است که می گذرد و دلم می خواست که بدانم که این آقایی که مرا نجات داد، چه کسی بود. تا روز گذشته به یکی از خدمه باغ راز دل خود را گفتم: در جواب گفت: آقا همیشه مقابل تو است، ولی تو او را نمی بینی. نگاه کردم آقا را دیدم. با عرض سلام، سؤال کردم: آقا، شما چه کسی هستید که مرا نجات دادید. آقا فرمودند: در دنیا که بودی، تاریخ اسلام را می خواندی؛ در جنگ علی(ع) و معاویه که می رسیدی، هر کجا فتح با علی(ع) بود، خوشحال می شدی و هر کجا فتح با معاویه بود، اندوهگین می شدی. عرض کردم: همین طور بود. فرمودند: من همان علی هستم که از فتوحات من خوشحال می شدی. به خاطر آن محبت که از من در دل تو بود، تو را در این عالم از جهنم نجات دادم.

منبع: سیصد و بیست داستان از معجزات و کرامات امام علی (ع) عباس عزیزی‏ http://www.ghadeer.org/Book/990/147984

آدرس کانال تلگرام سایت بیگ دیتا:

t.me/bigdata_channel

آدرس کانال سروش ما:
https://sapp.ir/bigdata_channel

جهت دیدن سرفصل های دوره های آموزشی بر روی اینجا کلیک کنید.

جهت ثبت نام در دوره های آموزشی بر روی اینجا کلیک کنید.

بازدیدها: 6099

2 دیدگاه

  1. ?جملاتی زیبا از امیرالمؤمنین
    حضرت علی علیه السلام?

    1. مردم را با لقب صدا نکنید.
    2. روزانه از خدا معذرت خواهی کنید.
    3. خدا را همیشه ناظر خود ببینید.
    4. لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.
    5. بدون تحقیق قضاوت نکنید.

    6. اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود.
    7. صدقه دهید، چشم به جیب مردم ندوزید.
    8. شجاع باشید، مرگ یکبار به سراغتان می‌آید.
    9. سعی کنید بعد از خود، نام نیک بجای بگذارید.
    10. دین را زیاد سخت نگیرید.

    11. با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید.
    12. انتقاد پذیر باشید.
    13. مکار و حیله گر نباشید.
    14. حامی مستضعفان باشید.
    15. اگر می‌دانید کسی به شما وام نمی‌دهد، از او تقاضا نکنید.

    16. نیکوکار بمیرید.
    17. خود را نماینده خدا در امر دین بدانید.
    18. فحّاش نباشید.
    19. بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید.
    20. رحم دل باشید.

    21. با قرآن آشنا شوید.
    22. تا می‌توانید به دنبال حل گره مردم باشید.
    23- گریه نکردن از سختی دل است.
    24- سختی دل از گناه زیاد است.
    25- گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.

    26- آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.
    27- فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.
    28- محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست.

    ? نهج البلاغه امیرمؤمنان علیه السلام

  2. شهره حسین پور

    باسلام و تبریک ولادت مولی الموحدین حضرت علی ع
    بسیار عالی بود و متشکرم
    در دنیای نرم افزار امروزی که جو انکار دین چیره گشته و کار کردن در هر شرکتی ممکن نیست، این اقدام خانه بیگ دیتا لایق تحسین است.

دیدگاهتان را بنویسید