1|1|به نام خداوند بخشنده‌ى مهربان. 1|2|سپاس و ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است. 1|3|[خدایى که] بخشنده و مهربان است. 1|4|[خدایى که] مالک روز جزاست. 1|5|[خدایا!] تنها تو را مى‌پرستیم و تنها از تو یارى مى‌جوییم. 1|6|[خداوندا!] ما را به راه راست هدایت فرما. 1|7|راه کسانى که به آنان نعمت دادى، نه کسانى که مورد غضب واقع شدند و نه گمراهان. 2|1|الف، لام، میم. 2|2|آن کتاب [با عظمت که] در [حقّانیت] آن هیچ تردیدى راه ندارد، راهنماى پرهیزکاران است. 2|3|[متّقین] کسانى هستند که به غیب ایمان دارند و نماز را به پاى مى‌دارند و از آنچه به آنان روزى داده‌ایم، انفاق مى‌کنند. 2|4|و آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو [بر پیامبران] نازل گردیده، ایمان دارند و هم آنان به آخرت [نیز] یقین دارند. 2|5|تنها آنان از جانب پروردگارشان بر هدایتند و آنان همان رستگاران هستند. 2|6|کسانى که کفر ورزیده‌اند، براى آنها یکسان است که هشدارشان بدهى یا هشدارشان ندهى، آنان ایمان نخواهند آورد. 2|7|خداوند بر دل‌ها و بر گوش آنان مهر زده است و در برابر چشمانشان پرده‌اى است و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. 2|8|و گروهى از مردم کسانى هستند که مى‌گویند: «به خدا و روز قیامت ایمان آورده‌ایم!» در حالى که ایمان نیاورده‌اند. 2|9|آنان با خداوند و مؤمنان نیرنگ مى‌کنند در حالى که جز خودشان را فریب نمى‌دهند، امّا نمى‌فهمند! 2|10|در دل‌هاى آنان یک نوع بیمارى است؛ خداوند بر بیمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغ‌هایى که مى‌گفتند، عذاب دردناکى در انتظار آنهاست. 2|11|و هنگامى که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید!» مى‌گویند: «ما فقط اصلاح کننده‌ایم!» 2|12|آگاه باشید! اینها همان مفسدانند؛ ولى نمى‌فهمند. 2|13|و چون به آنان گفته شود: «شما نیز همان‌گونه که [سایر] مردم ایمان آورده‌اند، ایمان آورید!» می‌گویند: «آیا ما نیز همانند ساده‌اندیشان و سبک‌مغزان، ایمان بیاوریم؟!» آگاه باشید! آنان خود بى‌خردند، ولى نمى‌دانند. 2|14|و چون با اهل ایمان ملاقات کنند، می‌گویند: «ما [نیز همانند شما] ایمان آورده‌ایم»؛ ولى هرگاه با [همفکرانِ] شیطان‌صفت خود تنها شوند، مى‌گویند: «ما با شماییم، ما فقط [اهل ایمان را] مسخره مى‌کنیم». 2|15|خداوند آنان را به استهزا مى‌گیرد و آنان را در طغیانشان مهلت مى‌دهد تا سرگردان شوند. 2|16|آنان کسانى هستند که به بهاى [از دست دادن] هدایت، خریدار ضلالت و گمراهى شدند؛ امّا این داد و ستد، سودشان نبخشید و در شمار هدایت‌یافتگان درنیامدند. 2|17|مَثل آنان (منافقان)، مَثل کسى است که آتشى افروخته [تا از تاریکى، رهایى یابد]، پس چون آتش، اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنایى و نورشان را ببرد و آنان را در تاریکى‌هایى که [هیچ] نمى‌بینند، رهایشان کند. 2|18|آنان [از شنیدن حقّ] کر و [از گفتن حقّ] گنگ و [از دیدن حقّ] کورند، پس ایشان [به سوى حقّ] بازنمى‌گردند. 2|19|یا چون [گرفتاران در] بارانى تند از آسمانند که در شبی تاریک همراه با رعد و برق [در بیابان] ببارد، [آنان] از ترس صاعقه‌ها و بیم مرگ، انگشتان خود را در گوش‌هایشان قرار مى‌دهند، و[لى] خداوند بر کافران احاطه دارد. 2|20|نزدیک است که [روشنایى خیره‌کننده‌ی] برق، نور چشمانشان را برباید. هرگاه که [برق آسمان در آن صحراى تاریک و بارانى] براى آنان بدرخشد، [چند گامى] در پرتو آن راه مى‌روند؛ ولى همین که تاریکى، ایشان را فراگیرد، می‌ایستند و اگر خداوند بخواهد، شنوایى و بینایى آنان را [از بین] مى‌برد، همانا خداوند بر هر چیزى تواناست. 2|21|اى مردم! پروردگارتان را که شما و پیشینیان شما را آفرید، پرستش کنید تا اهل تقوا شوید. 2|22|آن [خداوندى] که زمین را براى شما فرشى [گسترده] و آسمان را بنایى [افراشته] قرار داد و از آسمان، آبى فروفرستاد و به وسیله‌ی آن از میوه‌ها، روزى براى شما بیرون آورد، پس براى خداوند شریک و همتایى قرار ندهید با آن که خودتان مى‌دانید [که هیچ یک از آنها، نه شما را آفریده‌اند و نه روزى مى‌دهند]. 2|23|و اگر در آنچه بر بنده‌ى خود [از قرآن] نازل کرده‌ایم، تردید دارید، یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خداوند، بر این کار دعوت کنید، اگر راست مى‌گویید! 2|24|پس اگر این کار را نکردید، که هرگز نتوانید کرد، از آتشى بترسید که هیزمش مردم [گناهکار] و سنگ‌ها هستند و براى کافران مهیا شده است. 2|25|و به کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند، مژده بده که برایشان باغ‌هایى بهشتی است که نهرها از پاى [درختان] آن جارى است، هرگاه میوه‌اى از آن [باغ‌ها] روزى آنان شود، می‌گویند: «این همان است که قبلاً نیز به ما روزى داده شده بود.» در حالى که همانند آن نعمت‌ها به ایشان داده شده است، [نه خود آنها] و براى آنان در بهشت همسرانى پاک و پاکیزه است و در آنجا جاودانه‌اند. 2|26|خداوند پروا ندارد از این که به پشه‌اى یا فراتر از آن [در کوچکی] مثال بزند، پس آنهایى که ایمان دارند، مى‌دانند که آن [مثال، گویاى] حقیقتى است از طرف پروردگارشان، ولى کسانى که کفر ورزیده‌اند، [بهانه‌جویى کرده،] مى‌گویند: «خداوند از این مثل چه منظورى داشته است؟» [آرى،] خداوند بسیارى را بدان [مثال] گمراه و بسیارى را بدان هدایت مى‌فرماید. [امّا آگاه باشید که] خداوند جز افراد فاسق را بدان گمراه نمى‌کند. 2|27|[فاسقان] کسانى هستند که پیمان خدا را پس از آن که محکم بستند، مى‌شکنند، و پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع مى‌نمایند، و در زمین فساد مى‌کنند، قطعاً آنان زیانکارانند. 2|28|چگونه به خداوند کافر مى‌شوید، در حالى که شما [اجسام بى‌روح و] مردگانى بودید که او به شما زندگى بخشید، سپس شما را مى‌میراند و بار دیگر شما را زنده مى‌کند، سپس به سوى او بازگردانده مى‌شوید. 2|29|اوست آن کسی که آنچه در زمین است، همه را براى شما آفرید، سپس به آفرینش آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان، استوار نمود و او بر هر چیزى آگاه است. 2|30|و [به یاد آور] هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بر آنم که در زمین جانشینى قرار دهم.» فرشتگان گفتند: «آیا کسى را در زمین قرار مى‌دهى که در آن فساد کند و خون‌ها بریزد؟ در حالى که ما با حمد و ستایش، تو را تنزیه و تقدیس مى‌کنیم.» خداوند فرمود: «به راستی من حقایقى را مى‌دانم که شما نمى‌دانید.» 2|31|و خداوند همه‌ى اسماء (حقایق و اسرار هستى) را به آدم آموخت، سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‌گویید، [و از آدم شایسته‌ترید،] از اسامى اینها به من خبر دهید.» 2|32|فرشتگان گفتند: «پروردگارا! تو پاک و منزهى! ما چیزى جز آنچه تو به ما آموخته‌اى نمى‌دانیم، همانا تو داناى حکیمى!» 2|33|[خداوند] فرمود: «اى آدم! فرشتگان را از نام‌هاى آنان خبر ده!» پس چون آدم آنها را از نام‌هایشان خبر داد، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که اسرار آسمان‌ها و زمین را مى‌دانم و آنچه را آشکار مى‌کنید و آنچه را پنهان مى‌داشتید، مى‌دانم؟» 2|34|و هنگامى که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید.» همگى سجده کردند. جز ابلیس که سر باز زد و تکبّر کرد، و از کافران گردید. 2|35|و گفتیم: «اى آدم! تو با همسرت در این باغ سکونت کن و از آن هر چه مى‌خواهید به فراوانى و گوارایى بخورید، امّا به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران خواهید شد.» 2|36|پس شیطان آن دو را به لغزش انداخت و آنان را از باغى که در آن بودند، بیرون کرد و [در این هنگام به آنها] گفتیم: «[از این جایگاه] فرود آیید! در حالى که دشمن یکدیگر خواهید بود و براى شما در زمین قرارگاه و تا وقتى معین بهره و برخوردارى خواهد بود.» 2|37|پس آدم از سوى پروردگارش کلماتى دریافت نمود، [و توبه کرد،] پس خداوند لطف خود را بر او بازگرداند. همانا او توبه‌پذیر مهربان است. 2|38|گفتیم: «همگى از آن [جایگاه] فرود آیید، و آن‌گاه که هدایتى از طرف من براى شما آمد، پس کسانى که از هدایت من پیروى کنند، نه برایشان بیمى است و نه غمگین خواهند شد.» 2|39|و[لى] کسانى که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند بود. 2|40|اى فرزندان اسرائیل! نعمتم را که به شما ارزانى داشتم، به خاطر بیاورید و به پیمانم [که بسته‌اید] وفا کنید، تا من [نیز] به پیمان شما وفا کنم و تنها از من پروا داشته باشید. 2|41|و به آنچه [از قرآن] نازل کردم، ایمان بیاورید که آنچه را در کتاب شما [از نشانه‌های آن] آمده است، تصدیق مى‌کند و نخستین کافر به آن نباشید و آیات مرا به بهاى ناچیز نفروشید و تنها از من پروا کنید. 2|42|و حقّ را با باطل نپوشانید و حقیقت را با این که مى‌دانید، کتمان نکنید. 2|43|و نماز را به پا دارید و زکات را بپردازید و همراه با رکوع­کنندگان، رکوع نمایید. 2|44|آیا مردم را به نیکى دعوت می‌کنید و خودتان را فراموش مى‌نمایید؟ با این که شما کتاب [آسمانى] را مى‌خوانید. آیا هیچ فکر نمى‌کنید؟ 2|45|و از صبر و نماز یارى جویید، [و با شکیبایى و توجه به پروردگار، نیرو بگیرید،] و این کار جز براى خاشعان، دشوار و سنگین است. 2|46|آنان که مى‌دانند به پیشگاه پروردگارشان حاضر خواهند شد و به سوى او بازمی‌گردند. 2|47|اى بنى‌اسرائیل! نعمتم را که به شما ارزانى داشتم، به خاطر بیاورید، و [نیز به یاد آورید که] من، شما را بر جهانیان، برترى بخشیدم. 2|48|و از روزى بترسید که کسى مجازات دیگرى را نمى‌پذیرد و شفاعتى از کسى پذیرفته نمى‌شود و غرامتى از او قبول نخواهد شد، و [به هیچ صورت] یارى نخواهند شد. 2|49|و [نیز به خاطر بیاورید] آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایى بخشیدیم، که همواره شما را به بدترین صورت آزار مى‌دادند، پسران شما را سر مى‌بریدند و زنان شما را [براى کنیزى] زنده نگه مى‌داشتند و در این امر، براى شما آزمایشی بزرگ و سخت از طرف پروردگارتان بود. 2|50|و هنگامى که دریا را براى شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق کردیم، در حالى که شما تماشا مى‌کردید. 2|51|و هنگامى که با موسى چهل شب وعده گذاردیم و شما پس از [آمدن] او [به میقات،] گوساله را [معبود خود] گرفتید، در حالى که ستمکار بودید. 2|52|آن‌گاه پس از آن [انحراف] از شما درگذشتیم تا شاید شکر [این نعمت را] به جاى آورید. 2|53|و هنگامى که به موسى کتاب [تورات] و وسیله‌ی تشخیص [حقّ از باطل] دادیم، تا شاید شما هدایت شوید. 2|54|و زمانى که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! شما با [به پرستش] گرفتن گوساله، به خود ستم کردید. پس به سوى خالق خود توبه کنید و بازگردید و [افرادى از] خودتان را [که گوساله را به پرستش گرفتند،] به قتل برسانید، این کار براى شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است.» پس خداوند توبه‌ى شما را پذیرفت، زیرا او توبه‌پذیر مهربان است. 2|55|و هنگامى که گفتید: «اى موسى! ما هرگز به تو ایمان نمى‌آوریم، مگر این که خدا را آشکارا [به چشم خود] ببینیم.» پس صاعقه [جان] شما را گرفت، در حالى که تماشا مى‌کردید. 2|56|سپس شما را پس از مرگتان [حیات بخشیدیم و] برانگیختیم، شاید شکرگزارى کنید. 2|57|و ابر را بر شما سایبان ساختیم و مَنّ و سَلوى را براى شما فرستادیم [و گفتیم]: «از نعمت‌هاى پاکیزه‌اى که به شما روزى دادیم بخورید». [ولى آنها با بهانه‌جویى‌هاى خود، کفران نعمت کردند. بدانید که] آنها به ما ستم نکردند، بلکه به خودشان ستم نمودند. 2|58|و [به خاطر بیاورید] زمانى که گفتیم: «وارد این قریه (بیت‌المقدّس) شوید و از [نعمت‌هاى فراوان] آن، هر چه مى‌خواهید با گوارایى بخورید و از درِ [معبد بیت‌المقدّس] سجده‌کنان و خاشعانه وارد شوید و بگویید»: «خداوندا! گناهان ما را بریز!» «تا ما خطاهاى شما را ببخشیم و به نیکوکاران، پاداشى افزون خواهیم داد.» 2|59|امّا ستمگران [آن را] به سخن دیگرى غیر از آنچه به ایشان گفته شده بود، تبدیل کردند [به جاى حِطَََّه، گفتند: «حِنطَه»] پس بر آن ستمکاران به سزاى گناهى که مرتکب مى‌شدند، عذابى از آسمان فروفرستادیم. 2|60|و زمانى که موسى براى قوم خویش آب طلبید، به او گفتیم: «عصایت را به سنگ بزن!» ناگاه دوازده چشمه‌ی آب از آن شکافت و جوشید، [به طورى که] هر گروهی [از طوایف دوازده‌گانه بنى‌اسرائیل] آبشخور خود را شناخت. [گفتیم:] «از روزىِ الهى بخورید و بیاشامید و در زمین، تبهکارانه فساد نکنید!» 2|61|و زمانى که گفتید: «اى موسى! ما هرگز یک نوع غذا را تحمّل نمى‌کنیم. پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه زمین مى‌رویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، براى ما بیرون آورد.» موسى گفت: «آیا [غذاى] پست‌تر را به جاى [غذاى] بهتر مى‌خواهید؟ [اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان خارج و] وارد شهر شوید، که هر چه خواستید براى شما فراهم است.» پس [مهرِ] ذلّت و درماندگى بر آنها زده شد و [بار دیگر] گرفتار غضب پروردگار شدند. این بدان جهت بود که آنها به آیات الهى کفر مى‌ورزیدند و پیامبران را به ناحقّ مى‌کشتند، و این به سبب آن بود که آنان گنهکار و سرکش و متجاوز بودند. 2|62|کسانى که [به اسلام] ایمان آوردند و کسانى که به آیین یهود گرویدند و نصارا و صابئان، هر کدام که به خدا و روز قیامت ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، پس پاداششان نزد پروردگارشان مسلّم است. و نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگین مى‌شوند. 2|63|و [به یاد آورید] زمانى که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما بالا بردیم [و گفتیم]: «آنچه را [از آیات و دستورات خداوند] به شما داده‌ایم، با قدرت بگیرید و آنچه را در آن هست، به خاطر داشته باشید [و به آن عمل کنید] تا پرهیزکار شوید.» 2|64|سپس شما بعد از این ماجرا [باز هم] روی‌گردان شدید و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، قطعاً از زیانکاران بودید. 2|65|قطعاً از [سرنوشت] کسانى از شما که در روز شنبه، نافرمانى کردند [و به جاى تعطیل کردن این روز، دنبال کار رفتند،] آگاهید، ما به آنان گفتیم: «به شکل بوزینه‌هایی طرد شده درآیید!» 2|66|ما این مجازات را درس عبرتى براى مردم آن زمان و نسل‌هاى بعد از آنان، و پندى براى پرهیزکاران قرار دادیم. 2|67|و هنگامى که موسى به قوم خود گفت: «خداوند به شما فرمان مى‌دهد [براى یافتن قاتل] ماده گاوى را ذبح کنید.» گفتند: «آیا ما را به تمسخر مى‌گیرى؟» [موسى] گفت: «به خدا پناه مى‌برم از این که از جاهلان باشم.» 2|68|[بنى‌اسرائیل به موسى] گفتند: «براى ما پروردگارت را بخوان تا بر ما روشن کند که آن چگونه [گاوى] است؟» [موسى] گفت: «خداوند مى‌فرماید: ماده گاوى که نه پیر و از کار افتاده باشد و نه بِکر و جوان، [بلکه] میان این دو [و میان‌سال] باشد. پس آنچه به شما دستور داده شده [هر چه زودتر] انجام دهید.» 2|69|[آنان به موسى] گفتند: «براى ما پروردگارت را بخوان تا بر ما روشن سازد که رنگش چگونه باشد؟» [موسى] گفت: «خداوند مى‌گوید: آن ماده گاوى باشد زرد یکدست، که رنگِ آن، بینندگان را شاد و مسرور سازد!» 2|70|[بار دیگر به موسى] گفتند: «براى ما پروردگارت را بخوان تا بر ما روشن کند چگونه گاوى باشد؟ زیرا این گاو بر ما مشتبه شده و اگر خداوند بخواهد، [به شناخت آن] هدایت خواهیم شد.» 2|71|[موسى] گفت: «خداوند مى‌فرماید: آن گاوى است که نه چنان رام باشد که زمین را شخم زند و نه کشت‌زار را آبیارى کند. [بی‌عیب و] سالم است و هیچ لکه‌اى در [رنگ] آن نیست.» گفتند: «الآن حقّ [مطلب] را آوردى!» پس [چنان گاوى را پیدا کردند و] آن را سر بریدند، ولى نزدیک بود انجام ندهند. 2|72|و هنگامى که فردى را به قتل رساندید و سپس درباره‌ى [قاتل] او، به نزاع پرداختید، ولى خداوند آنچه را شما پنهان مى‌داشتید، آشکار مى‌سازد. 2|73|سپس گفتیم: «قسمتى از گاو ذبح شده را به مقتول بزنید [تا زنده شود و قاتل را معرّفى کند]. خداوند این‌گونه مردگان را زنده مى‌کند و آیات خود را به شما نشان مى‌دهد، شاید بیندیشید.» 2|74|سپس دل‌هاى شما بعد از این [همه کفران] سخت شد، همچون سنگ یا سخت‌تر! چرا که از پاره‌اى سنگ‌ها، نهرها شکافته [و جارى] مى‌شود و پاره‌اى از آنها، شکاف برمى‌دارد و آب از آن تراوش مى‌کند، و بعضى از سنگ‌ها از خوف خدا [از فراز کوه] به زیر مى‌افتد. و خداوند از اعمال شما غافل نیست. 2|75|[پس اى مؤمنان!] آیا انتظار دارید [که یهودیانِ سرسخت،] به [دین] شما ایمان بیاورند؟ در حالى که عده‌اى از آنان، سخنان خدا را مى‌شنیدند و پس از فهمیدنش‌، آن را تحریف مى‌کردند با آن که [حقّ را] مى‌دانستند؟! 2|76|و [همین یهودیان] هنگامى که مؤمنان را ملاقات مى‌کنند، مى‌گویند: «ایمان آوردیم.» ولى هنگامى که با یکدیگر خلوت مى‌کنند، [بعضى به بعضى دیگر اعتراض کرده،] مى‌گویند: «چرا آنچه را که خداوند [درباره‌ى صفات آخرین پیامبر] براى شما [در تورات] گشوده [به مسلمانان] بازگو مى‌کنید تا [روز رستاخیز] در پیشگاه پروردگارتان، بر ضدّ شما به آن استدلال کنند؟ پس آیا نمى‌فهمید؟!» 2|77|آیا نمى‌دانند که خداوند آنچه را پنهان مى‌دارند و آنچه را آشکار مى‌کنند، مى‌داند؟! 2|78|و پاره‌اى از آنان (یهودیان) عوامانى هستند که کتاب خدا را جز [مشتی خیالات و] آرزوها نمى‌دانند و تنها به پندارهایشان دل بسته‌اند. 2|79|پس واى بر کسانى که مطالبى را با دست خود مى‌نویسند، سپس مى‌گویند: «این، از طرف خداست.» تا به آن، بهاىِ اندکى بستانند، پس واى بر آنها از آنچه دست‌هایشان نوشت و واى بر آنها از آنچه [از این راه] به دست مى‌آورند! 2|80|و [یهود] گفتند: «جز چند روزى محدود، هرگز آتش دوزخ به ما نخواهد رسید.» بگو: «آیا پیمانى از نزد خدا گرفته‌اید که البتّه خداوند هرگز از پیمانش تخلّف نمى‌ورزد، یا چیزى را که نمى‌دانید به خدا نسبت مى‌دهید؟!» 2|81|آرى، کسانى که مرتکب گناه شوند و گناهشان آنان را فراگیرد [و آثار گناهان سراسر وجودشان را بپوشاند]، آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند بود. 2|82|و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند، آنان اهل بهشتند و در آن جاوِدانه خواهند ماند. 2|83|و [به یاد آرید] زمانى که از بنى‌اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان، احسان کنید و با مردم، به زبان خوش سخن بگویید و نماز را برپاى دارید و زکات بدهید. امّا شما جز عدّه‌ى کمى، [از این پیمان] سرپیچى کردید و [از وفاى به آن] روى‌گردان شدید. 2|84|و هنگامى که از شما پیمان گرفتیم، خون‌هاى یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید، پس شما [به این پیمان] اقرار کردید و خود بر آن گواهی می‌دهید. 2|85|امّا این شما هستید که یکدیگر را به قتل مى‌رسانید و جمعى از خودتان را از سرزمینشان [آواره و] بیرون مى‌کنید و علیه آنان، به گناه و تجاوز همدیگر را پشتیبانى مى‌کنید. ولى اگر همانان به صورت اسیران نزد شما آیند، بازخریدشان مى‌کنید [تا آزادشان سازید] در حالى که [نه تنها کشتن، بلکه] بیرون­راندن آنها [نیز] بر شما حرام بود. آیا به بعضى از دستورات کتاب آسمانى ایمان مى‌آورید و به برخى دیگر کافر مى‌شوید؟ پس جزاى هر کس از شما که این عمل را انجام دهد، جز رسوایى در این جهان، چیزى نخواهد بود و روز قیامت به سوی سخت‌ترین عذاب روانه شوند و خداوند هرگز از آنچه انجام مى‌دهید، غافل نیست. 2|86|آنها کسانى هستند که زندگى دنیا را به بهاى [از دست دادن] آخرت خریده‌اند، از این رو از عذاب آنها کاسته نمى‌شود و آنها یارى نخواهند شد. 2|87|و به موسى کتاب [تورات] دادیم و از پس او پیامبرانى پى در پى فرستادیم و به عیسى‌بن‌مریم [معجزات و] دلایل روشن بخشیدیم و او را با روح‌القدس، تأیید و یارى نمودیم. پس چرا هرگاه پیامبرى چیزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تکبّر ورزیدید، [و به جاى ایمان آوردنِ به او] جمعى را تکذیب کردید و جمعى را به قتل رساندید؟! 2|88|و آنها [از روى استهزا به پیامبران] گفتند: «دل‌هاى ما در غلاف است [و ما از گفته‌هاى شما چیزى نمى‌فهمیم].» چنین نیست، بلکه خداوند به سبب کفرشان، آنها را از رحمت خود دور ساخته [و چیزى درک نمى‌کنند]، پس اندکى ایمان مى‌آورند. 2|89|و چون از سوى خداوند، کتابى براى آنها آمد که نشانه‌هایى را که در کتابشان آمده است، راست مى‌شمرد، و پیش از این به خود نوید مى‌دادند [که با کمک پیامبر جدید] بر کافران پیروز گردند، با این همه، هنگامى که این [کتاب، و پیامبرى] را که شناخته بودند، نزد آنان آمد، به او کافر شدند، پس لعنت خدا بر کافران باد! 2|90|چه بد است آنچه که خویشتن را به آن فروختند، که از روى حسد، به آیاتى که خدا فرستاده بود، کافر شدند [و گفتند]: «چرا خداوند از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد، [آیاتش را] نازل مى‌کند؟!» پس به قهر پى در پى الهى گرفتار شدند. و براى کافران، مجازاتى خوارکننده است. 2|91|و هنگامى که به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل کرده، ایمان آورید.» می‌گویند: «ما تنها به چیزى ایمان مى‌آوریم که بر [پیامبر] خودمان نازل شده باشد.» و به غیر آن کافر مى‌شوند، در حالى که آن [قرآن] حقّ است و آنچه را [از نشانه­های آن] در کتاب ایشان آمده است، تصدیق مى‌کند. بگو: «اگر [به آیاتى که بر خودتان نازل شده] مؤمن بودید، پس چرا پیامبران خدا را پیش از این به قتل مى‌رساندید؟!» 2|92|و موسى [آن همه دلایل روشن و] معجزات براى شما آورد، ولى شما پس از [غیبت] او گوساله را [به خدایى] گرفتید، در حالى که ستمکار بودید. 2|93|و آن‌گاه که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما بالا بردیم [و گفتیم]: «دستوراتى که به شما داده‌ایم، محکم بگیرید و گوش دهید [و عمل کنید].» [امّا آنان] گفتند: «شنیدیم و نافرمانى کردیم.» و به سبب کفرشان، به [پرستش] گوساله دل باختند. بگو: «اگر ادّعاى ایمان دارید، [بدانید که] ایمانتان شما را به بدچیزى فرمان مى‌دهد.» 2|94|بگو: «اگر [آن چنان كه مدّعى هستید] سراى آخرت در نزد خداوند مخصوص شماست، نه سایر مردم، پس آرزوى مرگ كنید، اگر راست مى‌گویید.» 2|95|ولى آنها به سبب آنچه از [اعمال بد که از] پیش فرستاده‌اند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد و خداوند به حال ستمگران، آگاه است. 2|96|[اى پیامبر!] هر آینه یهود را حریص‌ترینِ مردم، حتّى [حریص‌تر] از مشركان، بر زندگى [این دنیا و اندوختن ثروت] خواهى یافت، [تا آنجا كه] هر یك از آنها دوست دارد هزار سال عمر كند، در حالى كه [اگر] این عمر طولانى به آنان داده شود، آنان را از عذاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بیناست. 2|97|[یهود مى‌گویند: «چون فرشته‌اى كه وحى بر تو نازل مى‌كند، جِبرئیل است، ما به تو ایمان نمى‌آوریم.»] بگو: «هر كه دشمن جِبرئیل باشد [در حقیقت دشمن خداست].» چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است، [قرآنى] كه كتب آسمانى پیشین را تصدیق مى‌كند و مایه‌ى هدایت و بِشارت براى مؤمنان است. 2|98|هر كه دشمن خدا و فرشتگان و پیامبران او و جبرئیل و میكائیل باشد، [كافر است و بداند كه] خداوند دشمن كافران است. 2|99|همانا آیات روشنى به سوى تو فرستادیم و جز فاسقان كسى به آنها كفر نمى‌ورزد. 2|100|و آیا چنین نبود كه هر بار یهود پیمانى [با خدا و پیامبر] بستند، جمعى از آنان، آن را دور افكندند؟ حقیقت این است كه بیشتر آنها ایمان ندارند. 2|101|و هنگامى كه فرستاده‌اى [چون پیامبر خاتم] از سوى خدا به سراغشان آمد كه با نشانه‌هایى كه نزد آنها بود، مطابقت داشت، گروهى از اهل كتاب، كتاب خدا را پشت سر افكندند، گویى هیچ از آن آگاهى ندارند. 2|102|و [یهود] آنچه را [از افسون و سحر] که شیاطین [جنّ و انس] در عصر سلیمان مى‌خواندند، پیروى کردند و سلیمان هرگز [دست به سحر نیالود و] کافر نشد ولی شیاطین، کفر ورزیدند که به مردم سحر و جادو مى‌آموختند و [نیز یهود] از آنچه بر دو فرشته، هاروت و ماروت، در شهر بابل نازل شده بود [پیروى نمودند. آنها سحر را براى آشنایى با طرز ابطال آن به مردم مى‌آموختند.] و به هیچ کس چیزى نمى‌آموختند، مگر این که قبلاً به او مى‌گفتند: «ما وسیله‌ی آزمایشِ شما هستیم، [با به کار بستن سحر] کافر نشوید [و از این تعلیمات، سوء استفاده نکنید].» ولى آنها از آن دو فرشته مطالبى را مى‌آموختند تا بتوانند به وسیله‌ی آن میان مرد و همسرش جدایى بیافکنند. ولى هیچ­گاه بدون خواست خدا، نمى‌توانند به کسى ضرر برسانند. آنها مطالبی را فرامى‌گرفتند که براى آنان زیان داشت و نفعى نمی‌رساند، و مسلّماً مى‌دانستند هر کس خریدار این گونه متاع باشد، بهره‌اى در آخرت نخواهد داشت و به راستى خود را به بد چیزى فروختند، اگر مى‌فهمیدند. 2|103|و اگر آنها ایمان آورده و پرهیزکار شده بودند، قطعاً پاداشى که نزد خداست، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند. 2|104|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! [هنگامى که از پیامبر تقاضاى مهلت براى درک آیات قرآن مى‌کنید، به او] نگویید: «راعِنا، مراعاتمان کن!» بلکه بگویید: «اُنظُرنا، ما را در نظر بگیر!» [زیرا راعِنا، به معناى «ما را تحمیق کن» نیز هست و دستاویزى است براى دشمن]؛ و [این توصیه را] بشنوید، و براى کافران عذاب دردناکى است. 2|105|کافرانِ از اهل کتاب و مشرکان، دوست ندارند که هیچ خیر و نیکى از طرف پروردگارتان بر شما نازل شود. در حالى که خداوند، رحمت خود را به هر که بخواهد، اختصاص مى‌دهد، و خداوند صاحب فضل بزرگ است. 2|106|هر [حکم و] آیه‌اى را نَسخ کنیم و یا [نزول] آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را مى‌آوریم، آیا نمى‌دانى که خدا بر هر چیزى تواناست؟ 2|107|آیا ندانستى که حکومت آسمان‌ها و زمین تنها از آن خداست؟ و جز خدا براى شما هیچ یاور و سرپرستى نیست. 2|108|آیا مى‌خواهید از پیامبرتان سؤالات و درخواست‌هایى [نابجا] کنید، آن‌گونه که پیش از این، موسى [از طرف بنى‌اسرائیل] مورد سؤال قرار گرفت؟ و هر کس [با این بهانه‌جویى‌ها از ایمان سر باز زند و] کفر را به جاى ایمان بپذیرد، قطعاً از راه مستقیم گمراه شده است. 2|109|بسیارى از اهل کتاب [نه تنها خودشان ایمان نمى‌آورند، بلکه] از روى حسدى که در درونشان هست، دوست دارند شما را بعد از ایمانتان به کفر بازگردانند، با این که حقّ [بودن اسلام و قرآن،] براى آنان روشن شده است، ولى شما [آنها را] عفو کنید و درگذرید تا خداوند فرمان خویش را بفرستد، همانا خداوند بر هر کارى تواناست. 2|110|و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید، و هر خیرى که براى خود از پیش مى‌فرستید، آن را نزد خدا [در سراى دیگر] خواهید یافت، همانا خداوند به اعمال شما بیناست. 2|111|و آنها گفتند: «هیچ کس، جز یهود یا نصارا، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» اینها [پندار و] آرزوهاى آنهاست، بگو: «اگر راست مى‌گویید، دلیل خود را [بر این موضوع] بیاورید!» 2|112|آرى، [بهشت در انحصار هیچ گروهى نیست،] کسى که با اخلاص به خدا روى آورد و نیکوکار باشد، پس پاداش او نزد پروردگار اوست، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین خواهند شد. 2|113|و یهودیان گفتند: «نصارا بر حقّ نیستند.» و نصارا گفتند: «یهودیان بر حقّ نیستند.» در حالى که [هر دو گروهِ] آنان، کتاب آسمانى را مى‌خوانند! همچنین افراد نادان دیگر [همچون مشرکان که خبر از کتاب ندارند]، همانند سخن آنها را گفتند. پس خداوند در روز قیامت درباره‌ی آنچه در آن اختلاف دارند، میان آنها داوری خواهد نمود. 2|114|کیست ستمکارتر از آن که نگذاشت نام خدا در مساجد الهى برده شود و در خرابى آنها تلاش کرد؟ آنان جز با ترس و خوف، حقّ ورود به مساجد را ندارند. بهره‌ى آنان در دنیا، رسوایى و خوارى و در آخرت عذاب بزرگ است. 2|115|مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر سو رو کنید، آنجا رو به خداست، زیرا که خداوند بر همه چیز احاطه دارد و داناست. 2|116|و [برخى از اهل کتاب و مشرکان] گفتند: «خداوند، فرزندى براى خود اختیار کرده است.» منزّه است او، بلکه آنچه در آسمان‌ها و زمین است، از آن اوست و همه در برابر او فرمان برند. 2|117|پدیدآورنده‌ی آسمان‌ها و زمین اوست، و هنگامى که فرمان [آفرینشِ] چیزى را صادر کند، فقط مى‌گوید: «باش!» پس آن [چیز، بى‌درنگ] موجود مى‌شود. 2|118|افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با خود ما سخن نمى‌گوید؟ یا آیه و نشانه‌اى برای خود ما نمى‌آید؟» پیشینیانِ آنها نیز، همین‌گونه سخن مى‌گفتند، دل‌ها [و افکار]شان مشابه یکدیگر است، ولى ما [به اندازه‌ى کافى] آیات و نشانه‌ها را براى اهل یقین [و حقیقت‌جویان] روشن ساخته‌ایم. 2|119|[اى رسول!] ما تو را به حقّ فرستادیم تا بشارت‌گر و بیم‌دهنده باشى و تو مسئول دوزخیان [و جهنّم رفتن آنان] نیستى. 2|120|[اى پیامبر!] هرگز یهود و نصارا از تو راضى نخواهند شد تا [آنکه تسلیم خواسته‌ی آنان شوى و] از آیین آنان پیروى کنى. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهى است.» و اگر از هوا و هوس‌هاى آنان پیروى کنى، بعد از آنکه علم [الهى] نزد تو آمد، هیچ سرور و یاورى از ناحیه‌ی خداوند براى تو نخواهد بود. 2|121|کسانى که به آنها کتاب آسمانى داده‌ایم و آنرا چنان که سزاوار است، تلاوت [و عمل] مى‌کنند، آنان به آن ایمان مى‌آورند و کسانى که به آن کافر شوند، آنان همان زیانکارانند. 2|122|اى بنى‌اسرائیل! نعمت مرا که به شما ارزانى داشتم و شما را بر جهانیان برترى بخشیدم، یاد کنید. 2|123|و بترسید از روزى که هیچکس چیزى [از عذاب خدا] را از دیگرى دفع نمی‌کند و هیچ‌گونه عوضى از او قبول نمی‌گردد و هیچ شفاعتى، او را سود ندهد و [از جانب هیچ کسى] یارى نمی‌شود. 2|124|و هنگامى که پروردگارِ ابراهیم، او را با حوادث گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده‌ی آزمایش برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام مردم قرار دادم.» ابراهیم گفت: «از دودمان من نیز [امامانى قرار بده].» خداوند فرمود: «پیمان من به ستمکاران نمى‌رسد». 2|125|و [به یادآور] هنگامى که خانه[ى کعبه] را محل بازگشت و اجتماع و مرکز امن براى مردم قرار دادیم [و گفتیم]: «از مقام ابراهیم، جایگاهى براى نماز انتخاب کنید.» و به ابراهیم و اسماعیل تکلیف کردیم که: «خانه‌ی مرا براى طواف‌کنندگان و معتکفان و رکوع‌کنندگانِ سجده‌گزار، پاک و پاکیزه کنید.» 2|126|و هنگامى که ابراهیم گفت: «پروردگارا! این [سرزمین] را شهرى امن قرار ده و اهل آن را، آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده‌اند، از ثمرات [گوناگون] روزى ده!» [خداوند] فرمود: «و به آنهایى که کافر شوند [نیز] بهره‌ى اندکى خواهم داد. سپس آنها را به قهر به سوى عذاب آتش مى‌کشانم و چه بد، سرانجامى است.» 2|127|و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل، پایه‌هاى خانه [کعبه] را بالا مى‌بردند [و مى‌گفتند]: «پروردگارا! از ما بپذیر! همانا تو شنوا و دانایى! 2|128|پروردگارا! ما را تسلیم خود قرار ده و از نسل ما [نیز] امّتى که تسلیم تو باشند، پدید آور و راه و روشِ پرستش را به ما نشان ده و توبه‌ى ما را بپذیر، که همانا تو، توبه‌پذیرِ مهربانى!» 2|129|«پروردگارا! در میان آنان پیامبرى از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنها بخواند و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکیزه نماید، که تو خود توانا و حکیمى!» 2|130|کیست که از آیین ابراهیم روى بگرداند، مگر کسى که خود را به نادانی و بى‌خردى زده است؟ و ما او را در این جهان برگزیدیم و قطعاً او در جهان دیگر [نیز] از صالحان است. 2|131|هنگامى که پروردگار ابراهیم به او گفت: «تسلیم شو!» [او فرمان پروردگار را از جان و دل پذیرفت و] گفت: «در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم.» 2|132|و ابراهیم و یعقوب، فرزندان خود را به همان آیین سفارش کردند [و گفتند]: «فرزندان من! خداوند براى شما این دین [توحیدى] را برگزیده است. پس [تا پایان عمر بر آن باشید و] جز در حال تسلیم [و فرمانبردارى] نمیرید.» 2|133|آیا شما [یهودیان] هنگامى که مرگ یعقوب فرارسید، حاضر بودید!؟ آن هنگام که به فرزندان خود گفت: «پس از من چه مى‌پرستید؟» گفتند: «خداى تو و خداى پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را و ما در برابر او تسلیم هستیم.» 2|134|آنها امّتى بودند که درگذشتند، دستاورد آنها مربوط به خودشان و دستاورد شما نیز مربوط به خودتان است و شما از آنچه آنان انجام داده‌اند، بازخواست نخواهید شد. 2|135|[اهل کتاب] گفتند: «یهودى یا نصارا شوید تا هدایت یابید.» بگو: «بلکه [پیروى از] آیین حق‌گراىِ ابراهیم [مایه‌ی هدایت است، زیرا] او از مشرکان نبود.» 2|136|[اى مسلمانان!] بگویید: «ما به خدا ایمان آورده‌ایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اَسباط [که پیامبرانى از نوادگان یعقوبند]، و آنچه به موسى و عیسى و پیامبران دیگر از طرف پروردگارشان نازل شده است، [ایمان آورده‌ایم و] ما بین هیچ یک از آنها جدایى قائل نیستیم [و میان آنان فرق نمى‌گذاریم و] در برابر خداوند تسلیم هستیم.» 2|137|اگر آنها [نیز] به مانند آنچه شما بدان ایمان آورده‌اید، ایمان بیاورند، همانا هدایت یافته‌اند، و اگر سرپیچى نمایند، پس جز این نیست که آنها [با حقّ] در ستیزند و خداوند شرّ آنان را از تو دفع مى‌کند و او شنوا‌ى داناست. 2|138|[این است] رنگ‌آمیزى الهى! و کیست بهتر از خدا در نگارگرى؟ و ما تنها او را عبادت مى‌کنیم. 2|139|[اى پیامبر! به اهل کتاب] بگو: «آیا درباره‌ى خداوند با ما مجادله مى‌کنید، در حالى که او پروردگار ما و شماست و اعمال ما براى ما و اعمال شما از آنِ شماست. و ما براى او خالصانه عبادت مى‌کنیم.» 2|140|یا مى‌گویید که: «ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب، و پیامبران از فرزندان یعقوب، یهودى یا نصرانى بودند!» بگو: «شما بهتر مى‌دانید یا خدا؟» و چه کسى ستمکارتر است از آن کس که گواهى الهى [درباره‌ى پیامبران] را که نزد اوست، کتمان کند؟ و خدا از اعمال شما غافل نیست. 2|141|آن امّت بگذشت، آنچه آنان به دست آوردند، براى خودشان است و آنچه شما به دست آوردید، براى خودتان است و شما از آنچه آنان کرده‌اند، سؤال نخواهید شد. 2|142|به زودى مردم بى‌خرد خواهند گفت: «چه چیزى مسلمانان را از [بیت‌المقدّس] قبله‌اى که بر آن بودند، برگردانید؟» بگو: «مشرق و مغرب از آنِ خداست، هرکه را بخواهد به راه راست هدایت مى‌کند.» 2|143|و بدین سان ما شما را امّتى میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر [نیز] بر شما گواه باشد. و قبله‌ای را که [چندى] بر آن بودى، فقط به خاطر این قرار دادیم تا کسانى را که از پیامبر پیروى مى‌کنند از آنها که به عقب بازمى‌گردند، معلوم کنیم. و این [تغییرِ قبله،] دشوار بود، جز بر کسانى که خداوند آنها را هدایت کرده است. و خدا هرگز ایمان شما را [که پیش‌تر به سوى بیت‌المقدّس نماز خوانده‌اید،] تباه نمى‌گرداند. زیرا خداوند نسبت به مردم، رحیم و مهربان است. 2|144|[اى پیامبر!] مى‌بینیم که تو [در انتظار نزول وحى، چگونه] روى به آسمان مى‌کنى، اکنون تو را به سوى قبله‌اى که از آن خشنود باشى، برمى‌گردانیم. پس روى خود را به جانب مسجدالحرام کن. و [شما اى مسلمانان!] هر جا بودید، روى خود را به جانب آن بگردانید. و کسانى که کتاب به آنها داده شده، مى‌دانند که این فرمانِ حقّی است که از ناحیه‌ى پروردگار صادر شده و خداوند از اعمال آنها غافل نیست. 2|145|و [اى پیامبر!] اگر هرگونه آیه، [نشانه و دلیلى] براى [این گروه از] اهل کتاب بیاورى، از قبله‌ى تو پیروى نخواهند کرد، و تو نیز پیرو قبله‌ی آنان نیستى، [همان‌گونه که] هیچ­یک از آنها، از قبله‌ی دیگرى پیروى نخواهد کرد! و اگر پس از آنکه علم [وحى] به تو رسیده است، از هوس‌هاى آنان پیروى کنى، بى‌شک در آن صورت از ستمگران خواهى بود. 2|146|کسانى که به آنان کتاب داده‌ایم، پیامبر را همچون پسران خود مى‌شناسند، و گروهى از آنان با آن که حقّ را مى‌دانند، کتمان مى‌کنند. 2|147|حقّ، [آن چیزى است که] از سوى پروردگار توست، پس هرگز از تردیدکنندگان مباش. 2|148|و هر امّتى قبله‌اى دارد که به آن سوى رو مى‌کند. پس [درباره‌ى جهتِ قبله گفتگو نکنید و به جاى آن] در نیکى‌ها و اعمال خیر بر یکدیگر سبقت جویید. [و بدانید] هر جا که باشید، خداوند همه شما را [در محشر] حاضر مى‌کند، همانا خداوند بر هر کارى تواناست. 2|149|و از هر جا [که به قصد سفر] خارج شدى، [به هنگام نماز] روى خود را به جانب مسجدالحرام بگردان، این دستور حقّى است از طرف پروردگارت، و خداوند از آنچه انجام مى‌دهید، غافل نیست. 2|150|و [اى پیامبر!] از هر جا خارج شدى، پس [به هنگام نماز] روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان، و [شما نیز اى مسلمانان!] هر جا بودید روى خود را به سوى آن بگردانید تا مردم، بر ضدّ شما دلیلى نداشته باشند، مگر آنها که ستمکار [و لجوج] هستند. پس از آنها نترسید و تنها از من پروا کنید. و [بدانید تغییر قبله براى آن بود] که نعمت خود را بر شما تمام کنم، و شاید که شما هدایت شوید. 2|151|همان‌گونه [که براى هدایت شما] رسولى در میان شما از نوع خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک سازد و به شما کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه را نمی‌توانستید بدانید، به شما یاد دهد. 2|152|پس مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم، و براى من شکر کنید و کفران نورزید. 2|153|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! [در حوادث سخت زندگى،] از صبر و نماز کمک بگیرید، همانا خداوند با صابران است. 2|154|و به آنها که در راه خدا کشته مى‌شوند مرده نگویید، بلکه آنان زنده‌اند، ولى شما نمى‌فهمید. 2|155|و قطعاً شما را با چیزى از قبیل ترس، گرسنگى، زیان مالى و جانى و کمبود محصولات، می‌آزماییم و صابران [در این حوادث و بلاها] را بشارت بده! 2|156|[صابران] کسانى هستند که هرگاه مصیبتى به آنها رسد، مى‌گویند: «ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او باز مى‌گردیم.» 2|157|آنانند که درودها و رحمت پروردگارشان، شامل حالشان شده و همان‌ها هدایت­یافتگانند. 2|158|صفا و مروه، از شعائر خداست. پس هر که حجّ خانه‌ى خدا و یا عمره به جاى آورد، مانعى ندارد که بین صفا و مَروه طواف کند. و [علاوه بر واجبات،] هر کس داوطلبانه کار خیرى انجام دهد، همانا خداوند سپاس­گزار داناست. 2|159|کسانى که دلایل روشن و راهنمایی­هایی را که ما نازل کرده‌ایم، با آن که براى مردم در کتاب [آسمانى آنها] بیان نموده‌ایم، کتمان مى‌کنند، خداوند آنها را لعنت مى‌کند و همه لعنت‌کنندگان نیز آنان را لعن مى‌نمایند. 2|160|مگر آنها که توبه کردند و [اعمال بد خود را با اعمال نیک] اصلاح نمودند و [آنچه را کتمان کرده بودند،] آشکار ساختند که من [لطف خود را] بر آنان بازمى‌گردانم، زیرا من توبه‌پذیر مهربانم. 2|161|کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگى بر آنها خواهد بود. 2|162|[آنان براى] همیشه در آن [لعنت و دورى از رحمت پروردگار] باقى مى‌مانند، نه از عذابِ آنان کاسته مى‌شود و نه مهلت داده مى‌شوند. 2|163|و معبود شما خدایى یگانه است، جز او معبودى نیست، بخشنده‌ى مهربان است. 2|164|در آفرینش آسمان‌ها و زمین و آمد و شدِ شب و روز و کشتى‌هایى که در دریا در حرکتند تا به مردم سود برسانند و آبى که خداوند از آسمان نازل کرده و با آن زمین مرده را زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و [همچنین] در تغییر مسیر بادها و ابرهایى که میان آسمان و زمین تحت فرمانند، براى مردمى که مى‌اندیشند، نشانه‌هایى گویاست. 2|165|و بعضى از مردم کسانى هستند که معبودهایى غیر از خداوند براى خود برمى‌گزینند و آنها را همچون خدا، دوست دارند. امّا آنان که ایمان دارند، محبتشان به خدا [از محبت مشرکان به معبودهایشان] شدیدتر است و آنها که [به خود] ستم کردند، هنگامى که عذاب خدا را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام نیروها، تنها به دست خداست و خداوند، سخت‌کیفر است. 2|166|در آن هنگام که عذاب را مشاهده کنند و پیوندِ میانشان بریده [و دستشان از همه چیز قطع] گردد، پیشوایان [کفر]، از پیروان خود بیزارى می‌جویند. 2|167|و [در آن هنگام] پیروان می‌گویند: «اى کاش بار دیگر [به دنیا] برمى‌گشتیم تا از این پیشوایان بیزارى جوییم، همان‌گونه که آنها [امروز] از ما بیزارى جستند.» بدین­سان خداوند اعمال آنها را که مایه‌ی حسرت آنهاست، به آنها نشان مى‌دهد و هرگز از آتش دوزخ، بیرون نخواهند آمد. 2|168|اى مردم! از نعمت‌هاى حلال و پاکیزه‌اى که در زمین است، بخورید و از گام‌هاى [وسوسه‌انگیز] شیطان، پیروى نکنید. به راستى که او دشمن آشکار شماست. 2|169|[شیطان،] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مى‌دهد و این­که آنچه را نمى­دانید، به خدا نسبت دهید. 2|170|و هنگامى که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید» می‌گویند: «بلکه ما از آنچه پدرانِ خود را بر آن یافتیم، پیروى مى‌نماییم.» آیا حتی اگر پدران آنها، چیزى را درک نمی‌کردند و به هدایت نمى‌رسیدند [باز هم باید از آنها پیروى کنند]؟ 2|171|و مَثَل [تو در دعوت] کافران، چنان است که کسى حیوانى را بانگ زند که جز صدایى و آوایی نمى‌شنود؛ اینان کر و گنگ و کورند و از این روست که نمى‌اندیشند. 2|172|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از نعمت‌هاى پاکیزه‌اى که به شما روزى داده‌ایم، بخورید و شکر خدا را به جاى آورید. اگر فقط او را پرستش مى‌کنید. 2|173|خداوند تنها [خوردن گوشت] مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که [هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شده، حرام کرده است، [ولى] آن کس که ناچار شود، در صورتى که زیاده‌طلبى نکند و از حدّ احتیاج نگذراند، گناهى بر او نیست، همانا خداوند بخشنده و مهربان است. 2|174|کسانى که آیات کتاب را که خداوند نازل کرده، کتمان مى‌کنند و آن را به بهاى کمى مى‌فروشند، آنها جز آتش در درونشان فرو نمى‌برند، و خداوند روز قیامت با آنها سخن نمى‌گوید و پاکشان نمى‌کند و براى آنها عذاب دردناکى است. 2|175|آنها کسانى هستند که گمراهى را به بهاى از دست دادن هدایت و عذاب را به جاى آمرزش خریدند. پس به راستى چقدر در برابر عذاب خداوند تحمّل دارند؟ 2|176|آن [عذاب] به جهت آن است که خداوند کتاب [آسمانى] را به حقّ نازل کرده است و البتّه کسانى که در کتاب [خدا، با کتمان و تحریف] اختلاف [ایجاد] کردند، همواره در ستیزه‌اى عمیق هستند. 2|177|نیکى [تنها] این نیست که [به هنگام نماز] روى خود را به سوى مشرق یا مغرب بگردانید، بلکه نیکوکار کسى است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانى و پیامبران ایمان آورده و مال [خود] را با همه علاقه‌اى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و بیچارگان و در راه ماندگان و سائلان، و در [راه آزادى] بردگان بدهد، و نماز را برپاى دارد و زکات را بپردازد، و [نیز] آنان که چون پیمان می‌بندند، به عهد خود وفا می‌کنند و آنان که در [برابر] سختى‌ها، محرومیت‌ها، بیمارى‌ها و در میدان جنگ، استقامت مى‌ورزند، اینها کسانى هستند که راست گفتند و اینان همان پرهیزکارانند. 2|178|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! [قانون] قِصاص در مورد کشتگان، بر شما [چنین] مقرّر گردیده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، پس اگر کسى از سوى برادر [دینى] خود [که صاحب خون است،] مورد عفو قرار گیرد، [یا قصاص او به خون‌بها تبدیل شود،] باید شیوه‌اى پسندیده پیش گیرد و به نیکى [دیه را به ولىّ مقتول] بپردازد، این حکم، تخفیف و رحمتى است از ناحیه پروردگارتان، پس کسى که بعد از این [از حکم خدا] تجاوز کند، عذاب دردناکى خواهد داشت. 2|179|اى صاحبان خرد! قصاص براى شما، مایه‌ی حیات است. باشد که شما تقوا پیشه کنید. 2|180|بر شما مقرّر شده که چون [نشانه‌هاى] مرگ یکى از شما فرارسد، اگر مالى از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزدیکان به­طور شایسته وصیت کند، این کار، حقّ و شایسته‌ی پرهیزکاران است. 2|181|پس هر کس که آن [وصیت را] بعد از شنیدن، تغییر دهد، گناهش تنها بر همان کسانى است که آن را تغییر مى‌دهند، همانا خداوند شنوا و داناست. 2|182|پس کسى که از انحراف وصیت­کننده [و تمایل او به بعضی وارثان] یا از گناه او [به وصیت،] بترسد و میان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نیست، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. 2|183|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! روزه بر شما مقرّر گردید، همان‌گونه که بر کسانى که پیش از شما بودند، مقرّر شده بود، باشد که پرهیزکار شوید. 2|184|روزهاى محدودى [روزه بر شما مقرّر شده است]، ولى هر کس از شما بیمار یا مسافر باشد، پس [به همان] تعداد از روزهاى دیگر [را روزه بگیرد]، و بر کسانى که طاقت روزه ندارند [همچون بیماران مزمن و پیران]، لازم است با اطعام مستمندى، کفّاره دهند. و هر کس به میل خود بیشتر نیکى کند، براى او بهتر است، و روزه گرفتن، برایتان بهتر است، اگر [آثار روزه را] بدانید. 2|185|ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است. [کتابى که] هدایت‌گر مردم با دلایل روشنِ هدایت و وسیله‌ی تشخیص حقّ از باطل است، پس هر کس از شما که این ماه را دریابد، باید روزه بگیرد. و آن کس که بیمار یا در سفر باشد، روزهاى دیگرى را به همان تعداد روزه بگیرد. خداوند براى شما آسانى مى‌خواهد، نه دشوارى. [قضاى روزه] براى آن است که شماره‌ی مقرّر روزها را تکمیل کنید و خدا را به خاطر این که شما را هدایت کرده، به بزرگى یاد کنید، باشد که شکرگزار گردید. 2|186|و هرگاه بندگانم از تو درباره‌ی من بپرسند، [بگو] به راستی من نزدیکم؛ دعاى نیایش‌گر را آن گاه که مرا مى‌خواند، پاسخ مى‌گویم. آنها نیز دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند و به رشد برسند. 2|187|در شب‌هاى روزه­داریِ [ماه رمضان]، آمیزش با همسرانتان براى شما حلال شد. آنها براى شما [همچون] لباسند و شما براى آنها [همچون] لباس. خداوند مى‌دانست که شما به خود خیانت مى‌کردید [و آمیزش را که ممنوع بود، انجام مى‌دادید]، پس توبه‌ی شما را پذیرفت و از شما درگذشت. اکنون [مى‌توانید] با آنها همبستر شوید و آنچه را خداوند بر شما مقرّر فرموده، طلب کنید. و بخورید و بیاشامید تا رشته‌ی سپیدِ صبح از رشته‌ی سیاهِ [شب] براى شما آشکار گردد. سپس روزه را تا شب به اتمام رسانید و در حالى که در مساجد به اعتکاف پرداخته‌اید، با زنان آمیزش نکنید. این حدود و احکام الهى است، پس به آن نزدیک نشوید. خداوند این چنین آیات خود را براى مردم روشن مى‌سازد، باشد که پرهیزکار گردند. 2|188|و اموال یکدیگر را به باطل [و ناحقّ] در میان خود نخورید و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، آنها را به [عنوان رشوه، به کیسه‌ی] حاکمان و قاضى‌ها سرازیر نکنید. در حالى که خود مى‌دانید [این کار، گناه است]. 2|189|درباره‌ی [حکمتِ] هلال‌هاى ماه از تو سؤال مى‌کنند، بگو: «براى آن است که مردم، اوقات [کارهاى خویش] و زمان حجّ را بشناسند.» و نیکى آن نیست که [در حال احرامِ حج،] از پشت خانه‌ها وارد شوید، [آن چنان که در جاهلیت مرسوم بود،] بلکه نیکى آن است که تقوا پیشه کنید و از درها وارد خانه‌ها شوید، از خدا پروا کنید، باشد که رستگار شوید. 2|190|و در راه خدا با کسانى که با شما مى‌جنگند، نبرد کنید، ولى از حدّ تجاوز نکنید، که خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد. 2|191|و آنان [مشرکانی که از هیچ جنایتی روی‌گردان نیستند،] را هرجا یافتید، بکشید و از [مکه] همان جایى که شما را بیرون کردند، آنها را بیرون کنید و [بدانید که] فتنه‌انگیزی از کشتار بدتر است. و نزد مسجدالحرام با آنها جنگ نکنید، مگر آن که آنها در آنجا با شما بجنگند، پس اگر با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید. چنین است جزاى کافران. 2|192|و اگر دست کشیدند، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. 2|193|و با آنها بجنگید تا فتنه و آشوبی باقى نماند و دین، تنها از آنِ خدا شود. پس اگر دست برداشتند، تعدّى جز بر ستمکاران روا نیست. 2|194|ماه حرام در برابر ماه حرام، و [اگر دشمنان احترام آن را شکستند، شما نیز حقّ دارید مقابله به مثل کنید. زیرا] تمام حرمت‌ها[ى شکسته شده، قابل] قصاص است و هر کس به شما حمله کرد، به مانند آن تجاوز، بر او حمله کنید و از خدا بپرهیزید [و زیاده‌روى ننمایید] و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است. 2|195|و در راه خدا انفاق کنید و خویش را به دست خود به هلاکت نیافکنید و نیکى کنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد. 2|196|و حجّ و عمره را براى خدا به اتمام برسانید و اگر بازداشته شدید [و موانعى مانند بیمارى اجازه نداد که حجّ را کامل کنید، بر شماست] قربانى کردنِ آنچه فراهم است و سرهاى خود را نتراشید تا قربانى به قربانگاه برسد و اگر کسى از شما بیمار بود یا ناراحتى در سر داشت [و ناچار بود سر خود را زودتر بتراشد،] باید به عوض آن، روزه بگیرد یا صدقه بدهد و یا گوسفندى را ذبح کند. و چون [از بیمارى یا دشمن] در امان شدید، پس هر کس به دنبال عمره تمتّع، حج را آغاز کرده، آنچه را از قربانى که میسّر است [ذبح کند.] و هر کس که قربانى نیافت، سه روز در ایام حج و هفت روز به هنگامى که بازگشتید، روزه بدارد. این، ده روزِ کامل است. [البتّه] این [حجِ تمتّع] براى کسى است که خاندانش ساکن [مکه و] مسجدالحرام نباشند. و از خدا پروا کنید و بدانید که خداوند سخت‌کیفر است. 2|197|حجّ [در] ماه‌هاى معینى است، پس هر که در این ماه‌ها فریضه‌ى حجّ را ادا می‌کند، [بداند که] آمیزش جنسى و گناه و جدال در حج روا نیست. و آنچه از کارهاى خیر انجام دهید، خدا مى‌داند. و زاد وتوشه تهیه کنید که البتّه بهترین زاد و توشه، تقواست. اى خردمندان! تنها از من پروا کنید. 2|198|گناهى بر شما نیست که از فضل پروردگارتان [از راه تجارت در ایام حجّ] بهره گیرید. پس چون از عرفات کوچ کردید، خدا را در مَشعَرالحرام یاد کنید. و او را یاد کنید، به پاس آن که شما را هدایت نمود. و قطعاً شما پیش از این، از گمراهان بودید. 2|199|سپس از همان جا که مردم کوچ مى‌کنند، [به سوى سرزمین مِنى] کوچ کنید. و ازخداوند طلب آمرزش نمایید که خداوند آمرزنده‌ى مهربان است. 2|200|پس چون مناسک [حجّ] خود را انجام دادید، خدا را یاد کنید، همان‌گونه که پدران خویش را یاد مى‌کنید، بلکه بیشتر و بهتر از آن. پس بعضى ازمردم کسانى هستند که مى‌گویند: «خداوندا! به ما در دنیا عطا کن!» آنان در آخرت بهره‌اى ندارند. 2|201|[امّا] بعضى از مردم مى‌گویند: «پروردگارا! در این دنیا به ما نیکى عطا کن و در آخرت نیز نیکى مرحمت فرما و ما را ازعذاب آتش نگه‌دار!» 2|202|آنان از آنچه به دست آورده­اند، بهره و نصیبى دارند و خداوند به سرعت به حساب هر کس مى‌رسد. 2|203|و خدا را در روزهاى معینى یاد کنید، پس هر کس شتاب کند [و اعمال مِنى را] در دو روز [انجام دهد،] گناهى بر او نیست و هر که تأخیر کند [و اعمال را در سه روز انجام دهد نیز،] گناهى بر او نیست. [البته این اختیار] براى کسى است که [از محرّماتِ احرام] پرهیز کرده باشد. و از خدا پروا کنید و بدانید شما به سوى او محشور خواهید شد. 2|204|و گفتارِ بعضى از مردم درباره‌ی زندگى دنیا، مایه‌ى اعجاب تو مى‌شود و خداوند را بر آنچه در دل دارد، گواه مى‌گیرد [در حالى که] او سرسخت‌ترینِ دشمنان است. 2|205|و چون از تو روى گرداند [یا به قدرت و حکومت رسد]، براى فساد در زمین تلاش می­کند و کشت و زرع و نسلِ انسان را نابود می­سازد و خداوند فساد و تبهکاری را دوست ندارد. 2|206|و هنگامى که به او گفته شود: «از خداى پروا کن!» غرور و نخوت، او را به گناه می‌کشاند. پس آتش دوزخ براى او کافى است و چه بد جایگاهى است! 2|207|و از میان مردم کسى است که جان خود را براى کسب خشنودى خدا مى‌فروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. 2|208|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! همگى در صلح و آشتى درآیید و گام‌هاى شیطان را پیروى نکنید که او دشمن آشکار شماست. 2|209|و اگر بعد از آن که نشانه‌هاى روشن براى شما آمد، دچار لغزش شدید، بدانید که خداوند عزیز و حکیم است. 2|210|آیا [مشرکان] انتظار دارند که خداوند و فرشتگان در سایبان­هایی از ابر به سوى آنها بیایند [و دلایل تازه‌اى در اختیارشان بگذارند]؟! و [چون آنها مخالفت کنند،] کار خاتمه یابد؟ در حالى که همه امور به سوى خدا بازمى‌گردد. 2|211|از بنى‌اسرائیل بپرس که چه اندازه دلایل روشن به آنها دادیم [و آنان کفران کردند]؟ و هر کس نعمتِ [هدایتِ] خدا را پس از آن که به سراغ او آمد، [کفران و] تبدیل کند همانا خداوند سخت‌کیفر است. 2|212|زندگى دنیا، در چشم کافران جلوه یافته است و افراد باایمان را مسخره مى‌کنند. در حالى که مؤمنان و پرهیزکاران در قیامت از آنها برترند. و خداوند هر کس را بخواهد، روزىِ بى‌شمار مرحمت مى‌کند. 2|213|مردم [در آغاز،] امّتى یگانه و یکدست بودند [به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و میان آنها اختلافاتى پیدا شد]، پس خداوند پیامبران را بشارت‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب آسمانى را به حقّ نازل نمود تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند، حکم کنند. و تنها کسانى که کتاب به آنها داده شده بود، پس از آن که نشانه‌هاى روشن به آنان رسید، به سبب انحراف از حقّ و ستمگرى، در آن اختلاف کردند. پس خداوند کسانى را که ایمان آورده بودند، به حقیقتِ آنچه مورد اختلاف بود، به خواست خود هدایت نمود و خداوند هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت مى‌کند. 2|214|آیا گمان کردید داخل بهشت مى‌شوید، بى آن که [جهت آزمایش،] پیش­آمدِ ناگوارى همچون پیش­آمدِ گذشتگان به شما برسد؟! آنان گرفتار تنگدستى و ناخوشى شده و چنان زیر و زبر شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده و همراه او بودند، گفتند: «پس یارى خدا کى خواهد آمد؟! آگاه باشید که یارى خداوند نزدیک است.» 2|215|از تو مى‌پرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: «هر مالى که [مى‌خواهید] انفاق کنید، براى پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان باشد. و [بدانید] هر کار خیرى که انجام دهید، همانا خداوند به آن آگاه است.» 2|216|جهاد [در راه خدا] بر شما مقرّر شد، در حالى که براى شما ناخوشایند است و چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، در حالى که خیر شما در آن است و چه بسا چیزى را دوست دارید، در حالى که ضرر و شرّ شما در آن است و خداوند [صلاح شما را] مى‌داند و شما نمى‌دانید. 2|217|[اى پیامبر!] از تو درباره‌ى جنگ در ماه حرام سؤال مى‌کنند، بگو: «جنگ در آن ماه‌ها گناهى بزرگ است، ولى بازداشتنِ [مردم] از راه خدا و کفر ورزیدنِ به او و [بازداشتن مردم از] مسجدالحرام و اخراج ساکنانش از آنجا، [گناهش] نزد خداوند بزرگتر است؛ [زیرا] فتنه­انگیزى [و بیرون راندن مؤمنان از دیارشان] از قتل و کشتار بدتر است». [مشرکان] پیوسته با شما مى‌جنگند، تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند، و هر کس از شما که از دینش برگردد و در حال کفر بمیرد، اعمال آنان در دنیا و آخرت تباه مى‌شود و آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود. 2|218|کسانى که ایمان آورده‌اند و کسانى که مهاجرت نموده و در راه خدا جهاد کرده‌اند، آنها به رحمت پروردگار امیدوار هستند و خداوند آمرزنده و مهربان است. 2|219|از تو درباره شراب و قمار مى‌پرسند، بگو: «در آن دو، گناه و زیان بزرگى است و منافعى [مادّى] نیز براى مردم دارند؛ و[لى] گناه آن دو از سودشان بیشتر است». [همچنین] از تو مى‌پرسند که چه انفاق کنند؟ بگو: «افزون [بر نیاز خود را]» خداوند این چنین آیات را براى شما روشن مى‌سازد تا شاید بیندیشید. 2|220|درباره‌ی دنیا و آخرت [بیندیشید]. و از تو درباره‌ی یتیمان مى‌پرسند، بگو: «اصلاح امور آنان بهتر است و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بیامیزید، [مانعى ندارد،] آنها برادران شما هستند». خداوند، مفسد را از مصلح بازمى‌شناسد و اگر خدا مى‌خواست، شما را در تنگنا مى‌نهاد، [و دستور مى‌داد در عین سرپرستى یتیمان، اموال آنها را از اموال خود جدا سازید، ولى خداوند چنین نمى‌کند.] همانا او توانا و حکیم است. 2|221|و با زنان مشرک، ازدواج نکنید تا ایمان آورند. و قطعاً کنیز باایمان از زن [آزاد] مشرک بهتر است، هر چند [زیبایى او] شما را به شگفتى آورد. و به مردان مشرک، زن ندهید تا ایمان آورند و قطعاً برده‌ی باایمان از مرد [آزاد] مشرک بهتر است، هر چند [ثروت او] شما را به شگفتى وادارد. آن مشرکان [شما را] به سوى آتش دعوت مى‌کنند، در حالى که خداوند با فرمان خود، شما را به بهشت و آمرزش فرامى‌خواند و آیات خویش را براى مردم روشن مى‌کند تا شاید متذکر شوند. 2|222|و از تو درباره حِیض [و عادت ماهانه‌ی زنان] سؤال مى‌کنند، بگو: «آن، چیزی است رنج­آور، پس در حال حیض از زنان کناره‌گیرى کنید، و با آنها نزدیکى ننمایید تا پاک شوند. پس هنگامى که پاک شدند، آن‌گونه که خداوند به شما فرمان داده با آنها آمیزش کنید. خداوند هم توبه‌کنندگان را دوست دارد، و هم پاکان را.» 2|223|زنان شما کشت‌زارِ شمایند، هر جا و هرگاه که بخواهید، به کشت‌زار خود درآیید و [با پرورش فرزندان صالح، اثر نیکى] براى خود، از پیش بفرستید. و از خدا پروا کنید و بدانید که او را ملاقات خواهید کرد، و به مؤمنان، بشارت ده! 2|224|و خدا را دستاویز سوگندهاى خود قرار مدهید تا [بدین بهانه‌] از نیکوکارى و پرهیزکارى و سازش دادنِ میان مردم شانه خالی کنید. همانا خداوند شنوا و داناست. 2|225|خداوند، شما را به خاطر سوگندهاى بیهوده و بدون قصد، بازخواست نمی‌کند، امّا به آنچه دل‌هاى شما قصد کرده، بازخواست می‌کند. و خداوند آمرزنده و بردبار است. 2|226|کسانى که [به قصد آزار همسر،] سوگند می‌خورند که با زنان خویش نیامیزند، باید چهار ماه انتظار بکشند. پس اگر [از سوگند خود دست برداشته و به آشتى] برگشتند، خداوند آمرزنده و مهربان است. 2|227|و اگر تصمیم به طلاق گرفتند، [بدانند که] خدا شنوا و داناست. 2|228|زنانِ طلاق داده شده، باید تا سه مرتبه عادت ماهانه دیدن انتظار بکشند [و عدِّه نگه دارند]، و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند، براى آنها روا نیست که آنچه را خدا در رحم آنها آفریده است، کتمان کنند. و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند، به بازآوردن آنها در این مدّت، [از دیگران] سزاوارترند. و براى زنان در برابر وظایفى که بر عهده دارند، حقوق شایسته‌اى مقرّر گردیده است و برای مردان نسبت به آنان، [وظایف و حقوقی] افزون­تر است و خداوند توانا و حکیم است. 2|229|طلاق [قابل رجوع، حدّاکثر] دو مرتبه است. [و پس از آن] یا باید به طور شایسته همسر خود را نگه‌دارد و یا با نیکى او را رها کند و براى شما مردان روا نیست که چیزى از آنچه به همسرانتان داده‌اید، پس بگیرید، مگر این که دو همسر بترسند که حدود الهى را برپا ندارند. پس اگر بترسید که آنان حدود الهى را رعایت نکنند، مانعى ندارد که زن فدیه و عوضى بدهد، [و طلاق بگیرد.] اینها حدود و مرزهاى الهى است، پس از آن تجاوز نکنید. و هر کس از حدود الهى تجاوز کند، ستمکار است. 2|230|پس اگر [براى بار سوم] او را طلاق داد، دیگر آن زن بر او حلال نخواهد بود، مگر آن که به ازدواج مرد دیگرى درآید، پس اگر [شوهر دوم] او را طلاق داد، مانعى ندارد که به یکدیگر بازگشت کنند؛ البتّه در صورتى که امید داشته باشند حدود الهى را برپا دارند. و اینها حدود الهى است که خداوند آن را براى افرادى که آگاهند، بیان می‌کند. 2|231|و هنگامى که زنان را طلاق دادید و به پایان مهلتِ [عدِّه] رسیدند، پس یا به طرز شایسته آنها را نگاه دارید [و آشتى کنید] و یا آنها را به طرز پسندیده‌اى رها سازید. و براى آزار رسانیدن، آنان را نگاه ندارید تا [به حقوقشان] تجاوز کنید و کسى که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است. و مبادا آیات خدا را به مسخره بگیرید. و نعمتى را که خداوند به شما داده و کتاب آسمانى و حکمتى را که بر شما نازل کرده و شما را با آن پند مى‌دهد، به یاد بیاورید و از خدا پروا کنید و بدانید خداوند از هر چیزى آگاه است. 2|232|و هنگامى که زنان را طلاق دادید و مهلتِ [عدّه] خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید که با همسران [سابق] خویش ازدواج کنند، البتّه در صورتى که میان آنها به طرز پسندیده‌اى، توافق برقرار گردد. این موعظه­ای است که تنها افرادى از شما، که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، از آن پند مى‌گیرند. این روش، مایه­ی پاکی و پاکیزگیِ هر چه بیشتر شماست. و خداوند مى‌داند و شما نمى‌دانید. 2|233|مادرانى که مى‌خواهند دوران شیردهى را کامل سازند، دو سالِ تمام فرزندانشان را شیر دهند. و خوراک و پوشاک این مادران، به وجهى نیکو بر عهده‌ی [پدر و] صاحب فرزند است. [البته] هیچ کس تکلیفى بیش از مقدار توانایى خود ندارد. هیچ مادرى به خاطر فرزندش و نیز هیچ پدرى به خاطر فرزندش نباید دچار ضرر شود. و [اگر پدر نباشد، هزینه مادر] بر عهده‌ی وارث اوست. و اگر پدر و مادر با توافق و مشورت یکدیگر بخواهند کودک را [زودتر از دو سال] از شیر بازگیرند، گناهى بر آنها نیست. و اگر خواستید دایه‌اى براى فرزندانتان بگیرید، گناهى بر شما نیست، به شرط این که آنچه را به وجهى پسندیده قرار گذاشته‌اید، بپردازید. و از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و بدانید خدا، به آنچه انجام مى‌دهید، بیناست. 2|234|و کسانى از شما که مى‌میرند و همسرانى باقى مى‌گذارند، آن زنان باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند و چون به پایان مهلت [عدّه]شان رسیدند، گناهى بر شما نیست که هر چه مى‌خواهند، درباره‌ى خودشان به طور شایسته انجام دهند. [و با مرد دلخواه خود، ازدواج کنند.] و خداوند به آنچه عمل مى‌کنید، آگاه است. 2|235|و گناهى بر شما نیست که به طور کنایه [از زنانى که در عدّه هستند،] خواستگارى کنید یا [تصمیم خود را] در دل نهان دارید. خداوند مى‌داند که شما آنها را یاد خواهید کرد، ولى با آنها وعده‌ی پنهانى [براى ازدواج] نداشته باشید، مگر آن که [به کنایه] سخن پسندیده بگویید، ولى [در هر حال] اقدام به عقد ازدواج ننمایید تا مدّت مقرّر به سر آید، و بدانید خداوند آنچه را که در دل دارید، مى‌داند، پس از [مخالفت با] او بپرهیزید و بدانید خداوند آمرزنده و بردبار است. 2|236|اگر زنان را قبل از آمیزش و یا تعیین مهریّه، [به عللى] طلاق دهید، گناهى بر شما نیست، ولى آنها را [با هدیه‌اى مناسب] بهره‌مند سازید. آن کس که توانایى دارد، به اندازه توانش و آن کس که تنگدست است، به اندازه‌ى وسعش، هدیه‌اى شایسته بدهد. این کار براى نیکوکاران سزاوار است. 2|237|و اگر زنان را قبل از آمیزش طلاق دهید، در حالى که براى آنها مهریه تعیین کرده‌اید، نصف آنچه را تعیین کرده‌اید، [به آنها بدهید،] مگر این که آنها ببخشند و یا [ولىّ آنها، یعنى] کسى که عقد ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد، و این که شما گذشت کنید [و تمام مهریه را بپردازید،] به پرهیزکارى نزدیک‌تر است و گذشت و نیکوکارى را در میان خود فراموش نکنید که خداوند به آنچه انجام مى‌دهید، بیناست. 2|238|بر انجام همه‌ى نمازها و [به ویژه] نماز وُسطى [ظهر]، مواظبت کنید و براى خدا خاضعانه به پاخیزید. 2|239|پس اگر [از دشمن یا خطرى دیگر] بیم داشتید، پیاده یا سواره [نماز گزارید]، و آن‌گاه که ایمِن شدید، [با خواندن نماز به صورت معمول] خدا را یاد کنید؛ آن‌گونه که خداوند به شما آموخته، آنچه را نمی‌دانسته‌اید. 2|240|و کسانى از شما که در آستانه‌ی مرگ قرار مى‌گیرند و همسرانى از خود به جاى مى‌گذارند، درباره‌ى همسرانشان این سفارش است که تا یک سال، آنها را [با پرداخت هزینه‌ی زندگى] بهره‌مند سازند و از خانه بیرون نکنند. ولى اگر آنها خود بیرون رفتند و تصمیم شایسته‌اى درباره‌ى خودشان گرفتند، بر شما گناهى نیست و خداوند توانا و حکیم است. 2|241|و براى زنان طلاق داده شده، بهره [و هدیه] مناسبى است که بر مردانِ پرهیزکار سزاوار است. 2|242|این چنین خداوند آیات خود را براى شما بیان مى‌کند، شاید که بیندیشید! 2|243|آیا ندیدى گروهى [از بنى‌اسرائیل] را که از ترس مرگ، [و به بهانه طاعون، از شرکت در میدان جهاد خوددارى نمودند و] از خانه‌هاى خود فرار کردند، در حالى که هزاران نفر بودند، پس خداوند به آنها فرمود: «بمیرید!» سپس آنان را زنده کرد. همانا خداوند نسبت به مردم احسان مى‌کند، ولى بیشتر مردم سپاس نمى‌گزارند. 2|244|و در راه خداوند پیکار کنید و بدانید که خداوند شنوا و داناست. 2|245|کیست که به خداوند وام دهد، وامى نیکو تا خداوند آن را براى او چندین برابر بیافزاید و خداوند [روزىِ بندگان را] محدود یا گسترده مى‌سازد، و [سرانجام، همگى] به سوى او بازگردانده مى‌شوید. 2|246|آیا ندیدى گروهى از بزرگان بنى‌اسرائیل را که بعد از موسى، به پیامبر خود گفتند: «براى ما زمامدار [و فرماندهى] برانگیز تا [زیر فرمان او] در راه خدا پیکار کنیم.» [پیامبرشان] گفت: «اگر دستور جنگ به شما داده شود، [چه بسا] پیکار و جهاد ننمایید.» گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالى که از سرزمین و [از نزد] فرزندانمان رانده شده‌ایم؟» پس چون دستور جنگ بر آنان مقرّر گشت، جز عدّه‌ی اندکى، همگى سرپیچى کردند. و خداوند به ظالمان آگاه است. 2|247|و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند طالوت را براى زمامدارى شما برگزیده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، در حالى که ما از او به فرمانروایى شایسته‌تریم، و او ثروت زیادى ندارد.» پیامبرشان گفت: «خداوند او را بر شما برگزیده و توان علمى و جسمى او را افزون نموده است. و خداوند ملکش را به هر کس بخواهد، مى‌بخشد. و خداوند [احسانش] وسیع و [به لیاقت‌ها و توانایى‌هاى افراد] آگاه است.» 2|248|و پیامبرشان به آنها گفت: «نشانه‌ى حکومت او این است که تابوتِ [عهد] به سوى شما خواهد آمد، [همان صندوقى که] آرامشى از پروردگارتان و یادگارى از میراث خاندان موسى و هارون در آن است، [صندوق به سوی شما می‌آید،] در حالى که فرشتگان آن را حمل مى‌کنند، در این موضوع، نشانه‌ى روشنى براى شماست، اگر ایمان داشته باشید.» 2|249|پس هنگامى که طالوت، سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند شما را به نهر آبی آزمایش مى‌کند، پس هر که از آن بنوشد، از من نیست و هر کس از آن نخورد، از من است، مگر آن که با دست، مشتى برگیرد [و بیاشامد].» پس [همین که به نهر آب رسیدند،] جز اندکى همه از آن نوشیدند. سپس هنگامى که او و یاوران باایمانش از آن نهر گذشتند، [چون دشمن را دیدند، از کمىِ نفرات خود، ترسیدند و] گفتند: «امروز ما توانایى مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم.» امّا آنان که اعتقاد داشتند خدا را [در روز قیامت] ملاقات خواهند کرد، گفتند: «چه بسا گروهى اندک که با اذن خدا بر گروهى بسیار پیروز شدند.» و خداوند با صابران [و استقامت‌کنندگان] است. 2|250|و هنگامى که در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند، گفتند: «پروردگارا! صبر و شکیبایى بر ما فرو ریز و قدم‌هاى ما را ثابت و استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروز فرما!» 2|251|سپس طالوت و یارانش به اذن خداوند، سپاه دشمن را در هم شکستند و داوود، جالوت را [که فرمانده سپاهِ دشمن بود،] کشت و خداوند حکومت و حکمت به او عطا نمود و از آنچه مى‌خواست به او آموخت. و اگر خداوند [فسادِ] بعضى از مردم را به وسیله‌ی بعضى دیگر دفع نمى‌کرد، قطعاً زمین را فساد فرامى‌گرفت. ولى خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد. 2|252|اینها، آیات خداوند است که به حقّ بر تو مى‌خوانیم و به راستى تو از فرستادگان الهى هستى. 2|253|ما بعضى از آن پیامبران را بر بعضى دیگر برترى دادیم. خداوند با برخی از آنان سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد، و به عیسى‌بن‌مریم نشانه‌هاى روشن دادیم و او را با روح‌القدس تأیید نمودیم، و اگر خدا مى‌خواست، [امّت این پیامبران] بعد از آنان به جنگ و ستیز با هم برنمی‌خاستند، با آن که نشانه‌هاى روشن براى آنها آمده بود؛ ولى با هم اختلاف کردند، پس برخى از آنان ایمان آورده و بعضى کافر شدند و اگر خدا مى‌خواست [مؤمنان و کافران] با هم پیکار نمى‌کردند، ولى خداوند آنچه را اراده کند، انجام مى‌دهد. [و اراده‌ی حکیمانه‌ى او بر آزاد گذاردن مردم است.] 2|254|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از آنچه به شما روزى داده‌ایم، انفاق کنید، پیش از آن که روزى فرارسد که در آن، نه داد و ستدى باشد، نه دوستى و نه شفاعتى. و کافران همان ستمکارانند. 2|255|اللّه که جز او معبودى نیست، زنده و پاینده است. نه خواب سبک او را فرامی‌گیرد و نه خواب سنگین. [و لحظه‌اى از تدبیر جهان هستى، غافل نمى‌ماند.] آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ گذشته و آینده‌ی همگان را مى‌داند. و کسی به چیزى از علم او احاطه پیدا نمى‌کند مگر به مقدارى که او بخواهد. اَریکه‌ی [حکومت] او آسمان‌ها و زمین را فراگرفته و حفظ و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست. و او والا و بزرگ است. 2|256|در [پذیرش] دین، هیچ اجبارى نیست. راه رشد از گمراهى روشن شده است، پس هر که به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد، قطعاً به دستگیره‌ی محکمى دست یافته، که گسستنى براى آن نیست. و خداوند شنواى داناست. 2|257|خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاریکى‌ها خارج ساخته، به سوى نور مى‌برد. ولى سرپرستان کفّار، طاغوت‌ها هستند که آنان را از نور به تاریکى‌ها سوق مى‌دهند، آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود. 2|258|آیا نظر نکردی به [حال نمرود،] کسی که خداوند به او پادشاهى داده بود، ولی او با ابراهیم درباره‌ی پروردگارش گفتگو و ستیزه می‌کرد؟ آن­گاه که ابراهیم گفت: «خداى من همان کسى است که زنده مى‌کند و مى‌میراند.» او گفت: «من هم زنده مى‌کنم و مى‌میرانم.» ابراهیم گفت: «خداوند خورشید را از مشرق مى‌آورد، پس تو آن را از مغرب برآور!» آن مرد کافر مبهوت و درمانده شد. و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى‌کند. 2|259|یا همانند [عُزَیر،] کسی که از کنار یک آبادى عبور کرد، در حالى که دیوارها و سقف‌هایش فروریخته بود. [او با خود] گفت: «خداوند چگونه اینها را پس از مرگ زنده مى‌کند؟»پس خداوند او را یکصد سال میراند و سپس زنده کرد، [و به او] فرمود: «چقدر درنگ کردى؟» گفت: «یک روز، یا قسمتى از یک روز!» فرمود: «بلکه یکصد سال دِرنگ کرده‌اى، به غذا و نوشیدنى خود نگاه کن که تغییر نیافته است. و به الاغ خود نگاه کن [که متلاشى شده است، این ماجرا براى آن است که هم به تو پاسخ گوییم] و [هم] تو را نشانه [رستاخیز] و حجّتى براى مردم قرار دهیم. [اکنون] به استخوان‌ها[ى مرکب خود] بنگر که چگونه آنها را به­ هم پیوند مى‌دهیم و بر آن گوشت مى‌پوشانیم.» پس هنگامى که [این حقایق] آشکار شد، گفت: «[اکنون با تمام وجود] مى‌دانم که خداوند بر هر کارى تواناست.» 2|260|و هنگامى که ابراهیم گفت: «پروردگارا! به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده مى‌کنى؟» فرمود: «مگر ایمان نیاورده‌اى؟» گفت: «چرا، ولى براى آن که قلبم آرامش یابد.» [خداوند] فرمود: «چهار پرنده [متفاوت] را برگیر و آنها را نزد خود جمع و قطعه قطعه کن [و در هم بیامیز]، سپس بر هر کوهى قسمتى از آنها را قرار ده، آن­گاه پرندگان را بخوان، به سرعت به سوى تو مى‌آیند. و بدان که خداوند تواناى حکیم است.» 2|261|مَثَل کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌کنند، همانند بذرى است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر کس بخواهد دو یا چند برابر مى‌کند و خدا وسعت‌بخش داناست. 2|262|کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌کنند و سپس به دنبال آنچه انفاق کرده‌اند، منّت نمى‌گذارند و آزارى نمى‌رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان [محفوظ] است و نه ترسى دارند و نه غمگین مى‌شوند. 2|263|گفتار پسندیده و گذشت [از تندى نیازمندان]، بهتر از صدقه‌اى است که آزارى به دنبال آن باشد. و خدا بى‌نیاز بردبار است. 2|264|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! بخشش‌هاى خود را با منّت و آزار باطل نسازید، همانند کسى که مال خود را براى خودنمایى، به مردم، انفاق مى‌کند و به خدا و روز رستاخیز ایمان ندارد. پس مثال او همچون مثل قطعه سنگ صافى است که بر روى آن خاک باشد [و بذرهایى بر آن افشانده شود]، پس رگبارى به آن رسد و آن سنگ را صاف [و خالى از خاک و بذر] رها کند! [ریاکاران نیز] از دستاوردشان، هیچ بهره‌اى نمى‌برند و خداوند گروه کافران را هدایت نمى‌کند. 2|265|و مَثَل کسانى که اموال خود را در طلب رضاى خداوند و استوارى روح خود انفاق مى‌کنند، همچون مَثل باغى است که در نقطه‌اى بلند باشد و باران‌هاى درشت به آن برسد و میوه‌ى خود را دو چندان بدهد. و اگر باران درشتى نبارد، باران‌هاى ریز و شبنم [به آن مى‌رسد تا همیشه، شاداب و پرطراوت باشد.] و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید، بیناست. 2|266|آیا کسى از شما دوست دارد که باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر درختان آن، نهرها بگذرد و براى او در آن [باغ] از هرگونه میوه‌اى وجود داشته باشد و در حالى که به سن پیرى رسیده و فرزندانى [کوچک و] ناتوان دارد، گردبادى [شدید،] همراه با آتش سوزان به آن باغ بوزد و باغ را یکسره بسوزاند؟ این چنین خداوند آیات را براى شما بیان مى‌کند، شاید بیندیشید! 2|267|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از اموال پاک و حلالی که به دست آورده‌اید و از آنچه ما براى شما از زمین رویانیده‌ایم، انفاق کنید و براى انفاق به سراغ چیز‌هاى ناپاک [و پست] نروید، در حالى که خود شما هم حاضر نیستید آنها را بپذیرید، مگر از روى چشم‌پوشی [و ناچارى]. و بدانید که خداوند بى‌نیاز و ستوده است. 2|268|[به هنگام انفاق،] شیطان شما را از فقر و تهیدستى بیم مى‌دهد و شما را به فحشا و زشتى‌ها فرامى‌خواند، ولى خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و فزونى مى‌دهد و خدا وسعت‌بخش داناست. 2|269|[خداوند] حکمت و بینش را به هر کس بخواهد [و شایسته ببیند]، مى‌دهد. و به هر کس حکمت داده شود، خیرى فراوان به او داده شده است. و جز خردمندان کسی پند نمى‌گیرد. 2|270|و هر مالى را که انفاق کرده‌اید، یا نذرى را که عهد نموده‌اید، پس قطعاً خداوند آن را مى‌داند و براى ستمگران [ریاکار و منّت‌گذار،] هیچ یاورى نیست. 2|271|اگر صدقات را آشکارا بدهید، کارِ خوبى است، ولى اگر آنها را پنهان دارید و به نیازمندان بدهید، این براى شما بهتر است و بخشی از گناهان شما را مى‌زداید. و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید، آگاه است. 2|272|هدایت یافتن آنان بر عهده‌ی تو نیست، بلکه خداوند هر که را بخواهد [و شایسته باشد،] هدایت مى‌کند. [بنابراین، ترک انفاق به بینوایان غیر مسلمان، براى اجبار آنان به اسلام، صحیح نیست،] و هر مالی که انفاق کنید، به نفع خودتان است و جز براى کسب رضاى خدا انفاق نکنید. و هر مالی که انفاق کنید، [پاداش] آن را به طور کامل دریافت می‌کنید و بر شما ستم نخواهد شد. 2|273|[انفاق و صدقه] از آنِ نیازمندانى است که در راه خدا در تنگنا قرار گرفته‌اند. [از وطن آواره شده یا در جبهه‌هاى جهاد هستند.] نمى‌توانند [براى تأمین هزینه‌ی زندگى] سفر کنند. از شدّت عفاف و آبرودارى، شخص بى‌اطّلاع آنها را بی‌نیاز مى‌پندارد، امّا تو آنها را از چهره‌هایشان مى‌شناسى. آنان هرگز با اصرار از مردم چیزى نمى‌خواهند. و هر مالی [به آنان] انفاق کنید، قطعاً خداوند به آن آگاه است. 2|274|کسانى که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکارا انفاق مى‌کنند، اجر و پاداششان نزد پروردگارشان است، و نه ترسى براى آنهاست و نه غمگین مى‌شوند. 2|275|کسانى که ربا مى‌خورند، از جا برنمى‌خیزند، مگر همانند برخاستن کسى که بر اثر تماس شیطان، آشفته و دیوانه شده [، تعادل خود را از دست داده] است. این [آسیب] بدان سبب است که گفتند: «خرید و فروش مانند رباست.» در حالى که خداوند خرید و فروش را حلال، و ربا را حرام کرده است. پس هر کس که موعظه‌اى از پروردگارش به او رسید و [از رباخوارى] خوددارى کرد، آنچه در گذشته [به دست آورده] مال اوست، و کار او به خدا واگذار مى‌شود. امّا کسانى که [به رباخوارى] بازگردند، آنان اهل آتش خواهند بود و در آن جاودانه مى‌مانند. 2|276|خداوند ربا را نابود مى‌کند، ولى صدقات را افزایش مى‌دهد و خداوند هیچ انسان ناسپاس و کافر گنهکارى را دوست نمى‌دارد. 2|277|کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیکو انجام داده‌اند و نماز برپا داشته و زکات پرداخته‌اند، پاداششان نزد پروردگارشان [محفوظ] است و نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى‌شوند. 2|278|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! تقواى الهى پیشه کنید و آنچه را از ربا باقى مانده است، رها کنید، اگر ایمان دارید. 2|279|پس اگر چنین نکردید، با خدا و فرستاده‌اش به جنگ برخاسته‌اید و اگر توبه کنید، [اصل] سرمایه‌هاى شما از آنِ خودتان است. نه ستم مى‌کنید و نه بر شما ستم مى‌شود. 2|280|و اگر [بدهکار] تنگدست بود، او را تا هنگام توانایى مهلت دهید و [اگر توان پرداخت ندارد،] اگر ببخشید براى شما بهتر است، اگر [نتایج آن را] بدانید. 2|281|و بترسید از روزى که در آن به پیشگاه خداوند بازگردانده مى‌شوید و سپس به هر کس [جزاى] آنچه را کسب کرده، بی­کم و کاست داده مى‌شود و به آنان ستمى نخواهد شد. 2|282|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هنگامى که بدهىِ مدّت‌دارى [بر اثر وام یا معامله] به یکدیگر پیدا مى‌کنید، آن را بنویسید. و باید نویسنده‌اى در میان شما به عدالت [سند را] بنویسد. کسى که توان نوشتن دارد، نباید از نوشتن خوددارى کند، همان طور که خدا به او تعلیم داده است. پس باید او بنویسد و آن کس که بدهکار است، املا کند و از خدایى که پروردگار اوست، بپرهیزد و چیزى از آن فروگذار ننماید و اگر بدهکار، سفیه یا ضعیف بود و یا توانایى املا کردن نداشت، باید ولىّ او [به جاى او] با رعایت عدالت [مدّت و مقدار بدهى را] املا کند و دو نفر از مردان را شاهد بگیرد و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از گواهانى که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، [انتخاب کنید] تا اگر یکى از آنان فراموش کرد، دیگرى به او یادآورى کند و شهود نباید هنگامى که آنها را [براى اداى شهادت] دعوت مى‌کنند، خوددارى نمایند. و از نوشتن [بدهى‌هاى] کوچک یا بزرگِ مدّت‌دار، ملول نشوید، این در نزد خدا به عدالت نزدیک‌تر، و براى اداى شهادت استوارتر و براى جلوگیرى از شک و تردید بهتر است، مگر این که تجارت و داد و ستد، نقدى باشد که در میان خود دست به دست مى‌کنید. در این صورت، ایرادى بر شما نیست که آن را ننویسید. ولى هنگامى که خرید و فروش [نقدى] مى‌کنید، [باز هم] شاهد بگیرید و نباید به نویسنده و شاهد [به خاطر حقّ‌گویى] زیانى برسد و اگر چنین کنید از فرمان خداوند خارج شده‌اید. و از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و خداوند [راه درست زندگى را] به شما تعلیم مى‌دهد و خداوند به هر چیزى داناست. 2|283|و اگر در سفر بودید و نویسنده‌اى نیافتید، وثیقه‌اى بگیرید و اگر به یکدیگر اطمینان داشتید، پس [وثیقه لازم نیست و] کسى که امین شمرده شده، امانت [و بدهى خود را به موقع] بپردازد و از خدایى که پروردگار اوست، پروا کند. و شهادت را کتمان نکنید و هر کس آن را کتمان کند، بى‌شک قلبش گناهکار است. و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید، داناست. 2|284|آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، تنها از آنِ خداست. اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پِنهان دارید، خداوند شما را در برابر آن بازخواست مى‌کند. پس هر که را بخواهد، [و شایستگى داشته باشد،] مى‌بخشد و هر که را بخواهد، [و مستحقّ باشد،] مجازات مى‌کند و خداوند بر هر چیزى تواناست. 2|285|پیامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است و همه مؤمنان [نیز] به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و فرستادگانش ایمان آورده‌اند [و گفتند]: «ما میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمى‌گذاریم [و به همگى ایمان داریم].» و گفتند: «ما [نداى حقّ را] شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! آمرزش تو را [خواهانیم] و بازگشت [ما] به سوى توست.» 2|286|خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایى‌اش تکلیف نمى‌کند، [انسان،] هر کار [نیکى] را انجام دهد، به سود خود انجام داده و هر کار [بدى] کند، به زیان خود کرده است. [مؤمنان مى‌گویند:] «پروردگارا! اگر [تکلیفی را] فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینى بر ما قرار مده، آن چنان که [به خاطر گناه] بر کسانى که پیش از ما بودند، قرار دادى. پروردگارا! آنچه که طاقت تحمّل آن را نداریم، بر ما مقرّر مکن و از ما درگذر و ما را بیامرز و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایى، پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان!» 3|1|الف، لام، میم. 3|2|خداوند که معبودى جز او نیست، زنده و پاینده است. 3|3|او کتاب را به حقّ بر تو نازل کرد، که آنچه را در کتاب‌های پیشین [از نشانه‌های آن] آمده است، تصدیق مى‌کند و تورات و انجیل را فروفرستاد. 3|4|پیش از این براى هدایت مردم، [تورات و انجیل] و اینک [قرآن را، که کتابِ] فرقان [و جداکننده‌ی حقّ از باطل است،] نازل کرد. بی‌گمان کسانى که به آیات الهى کفر ورزند، عذاب شدیدى خواهند داشت و خداوند شکست‌ناپذیرِ صاحبِ انتقام است. 3|5|هیچ چیز، نه در زمین و نه در آسمان، بر خداوند پوشیده نمى‌ماند. 3|6|او کسى است که شما را آن‌گونه که مى‌خواهد در رحم‌ها[ی مادران]، صورت می‌دهد. جز او که مقتدر حکیم است، معبودى نیست. 3|7|او کسى است که این کتاب را بر تو نازل کرد. بخشى از آن، آیات محکم است که اصل و اساس کتاب را تشکیل مى‌دهد و بخشى دیگر، آیات متشابه است. امّا کسانى که در دل‌هایشان انحراف است، به جهت ایجاد فتنه [و گمراه کردن مردم] و نیز به جهت تفسیر آیه به دلخواه خود، به سراغ آیات متشابه می‌روند، در حالى که تفسیر این آیات را جز خداوند و راسخان در علم نمی‌دانند. آنان که می‌گویند: «ما به آن ایمان آورده‌ایم، همه‌ى آیات از طرف پروردگار ماست، [خواه محکم باشد یا متشابه].» و جز خردمندان پند نگیرند. 3|8|[راسخان در علم مى‌گویند:] «پروردگارا! پس از آن که ما را هدایت کردى، دل‌هاى ما را به باطل مایل مگردان و از سوى خود رحمتى بر ما ببخش. به راستى که تو خود بسیار بخشنده‌اى. 3|9|پروردگارا! تو مردم را در روزى که در آن شکى نیست، جمع خواهى کرد. همانا خداوند از وعده‌ى خود تخلّف نمی‌کند.» 3|10|اموال و فرزندان کسانى که کفر ورزیدند، در برابر [عذاب] خدا [در قیامت] هیچ به کارشان نمى‌آید و آنان خود، هیزم دوزخند. 3|11|[شیوه‌ی کفّار در انکار و تحریف حقایق،] مانند روش فرعونیان و کسانى است که پیش از آنها بودند. آیات ما را تکذیب کردند، پس خداوند آنها را به [کیفر] گناهانشان گرفت. و خدا سخت‌کیفر است. 3|12|به کسانى که کافر شدند بگو: «[از پیروزى خود در جنگ اُحُد، شاد نباشید،] به زودى شکست مى‌خورید و به سوى جهنّم رانده مى‌شوید. و چه بد جایگاهى است!» 3|13|به یقین در دو گروهى که [در جنگ بدر] با هم روبه‌رو شدند، براى شما نشانه [و درس عبرتى] بود: گروهى در راه خدا نبرد مى‌کردند و گروه دیگر که کافر بودند، به چشم خود مسلمانان را دو برابر مى‌دیدند [و این عاملى براى ترس آنان مى‌شد] و خداوند هر کس را بخواهد، به یارى خود تأیید مى‌کند. در این امر براى اهل بینش، پند و عبرت است. 3|14|عشق و علاقه به زنان و فرزندان و اموال زیاد از طلا و نقره و اسبان ممتاز و چهارپایان و کشت‌زارها که همه از شهوات و خواسته‌هاى نفسانى است، در نظر مردم جلوه یافته است، [در حالى که] اینها بهره‌اى گذرا از زندگانى دنیاست و سرانجامِ نیکو تنها نزد خداوند است. 3|15|بگو: «آیا شما را به چیزی بهتر از اینها خبر دهم؟ براى کسانى که تقوا داشته باشند، نزد پروردگارشان باغ‌هایى [بهشتى] است که از زیر [درختان] آن نهرها جارى است. براى همیشه در آنجا [بهره‌مند] هستند. و همسرانى پاک [خواهند داشت] و رضا و خشنودى خداوند [شامل حالشان مى‌شود]. و خداوند به حال بندگان بیناست.» 3|16|[همان] کسانى که مى‌گویند: «پروردگارا! به راستى که ما ایمان آورده‌ایم، پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب دوزخ، نگاه دار!» 3|17|[آنان] شکیبا و راستگویند و [در برابر خدا] فرمانبردارِ فروتن هستند و [در راه او] انفاق مى‌کنند و در سحرگاهان از خداوند، آمرزش مى‌طلبند. 3|18|خدایى که همواره به عدل و قسط قیام دارد، گواهى داده که معبودى جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش [نیز به یگانگى او گواهى داده‌اند]، جز او که مقتدر حکیم است، معبودى نیست. 3|19|دینِ [مورد پذیرش] نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب اختلافى نکردند، مگر بعد از آن که علم [به حقّانیت اسلام] برایشان حاصل شد، [این اختلاف] از روى حسادت و دشمنى میان آنان بود. و هرکس به آیات خداوند کفر ورزد، پس [بداند که] خدا زودحساب است. 3|20|پس اگر با تو به گفتگو و ستیز و محاجِّه برخاستند، بگو: «من و پیروانم با تمام وجود در برابر خداوند تسلیم شده‌ایم.» و به اهل کتاب و اُمیین [مشرکان بى‌سواد مکه] بگو: «آیا شما هم تسلیم شده‌اید؟» پس اگر تسلیم شدند و اسلام آوردند، هدایت یافته‌اند، و اگر سرپیچى کردند، وظیفه تو فقط رساندن دعوت الهى است، [نه اجبار و اکراه،] و خداوند به حال بندگان بیناست. 3|21|به راستى کسانى که به آیات خداوند کفر مى‌ورزند و پیامبران را به ناحقّ مى‌کشند و مردمى را که فرمان به عدالت مى‌دهند، به قتل مى‌رسانند، پس آنان را به عذابى دردناک بشارت ده! 3|22|آنان کسانى هستند که اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده و هیچ یاورى ندارند. 3|23|آیا ندیدى کسانى را که از کتاب [تورات] بهره‌اى داشتند؟ چون به کتاب الهى دعوت مى‌شوند تا میانشان حکم کند، گروهى از آنان روى مى‌گردانند، در حالى که [از قبول حقّ] ابا دارند. 3|24|این [روى‌گردانى] براى آن بود که اهل کتاب می‌گفتند: «هرگز آتش دوزخ جز چند روزى به ما نمى‌رسد.» و این افتراها [و خیال‌بافى‌ها] آنان را در دینشان فریفته ساخت. [و گرفتار انواع گناهان شدند.] 3|25|پس [کسانى که گمان مى‌کنند از قهر خداوند دورند،] چگونه خواهد بود حالشان، آن‌گاه که آنان را در روزى که شکى در آن نیست، گرد آوریم و به هر کس [پاداش یا کیفر] آنچه انجام داده، به طور کامل داده شود؟ و به آنان ستم نخواهد شد. 3|26|بگو: «خداوندا! تو صاحب فرمان و سلطنتى! به هر کس بخواهى، [طبق مصلحت و حکمت خود] حکومت مى‌دهى و از هر کس بخواهى، حکومت را مى‌گیرى و هر که را بخواهى، عزّت مى‌بخشى و هر که را بخواهى، خوار مى‌کنى. همه خیرها تنها به دست توست. تو بر هر چیز توانایى! 3|27|تو شب را به روز و روز را به شب درآورى و زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون آورى و به هر کس بخواهى، بى‌شمار روزى مى‌دهى.» 3|28|نباید اهل ایمان، به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود برگزینند و هر کس چنین کند، نزد خدا هیچ ارزشى ندارد، مگر آن که از کفّار تقیه کنید و خداوند شما را از [نافرمانى] خود بر حذر مى‌دارد و بازگشت [شما] به سوى خداست. 3|29|بگو: «اگر آنچه در سینه‌ها دارید، پنهان سازید یا آشکار نمایید، خداوند آن را مى‌داند و [نیز] آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمین است، مى‌داند و خدا بر هر چیز تواناست.» 3|30|روزى که هر کس، هر کار نیکى انجام داده، حاضر بیابد و آرزو مى‌کند اى کاش بین او و هر چه بدى کرده، فاصله‌اى دور مى‌بود. و خداوند شما را از [مخالفت امرش] بر حذر مى‌دارد و [در عین حال] خداوند به بندگان مهربان است. 3|31|[اى پیامبر!] بگو: «اگر خداوند را دوست مى‌دارید، پس از من پیروى کنید، تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشد. و خداوند بسیار بخشنده و مهربان است.» 3|32|بگو: «خدا و رسول را اطاعت کنید.» پس اگر سرپیچى کردند، [بدانید که] خداوند کافران را دوست نمى‌دارد. 3|33|به راستى که خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برترى داد. 3|34|نسلی [پاک] که برخی از آنها از [نسل] برخی دیگرند و خداوند شنواى داناست. 3|35|هنگامى که همسر عمران گفت: «پروردگارا! من نذر کرده‌ام آنچه را در رحم دارم، براى تو آزاد باشد [و هیچ مسئولیتى به او نسپارم تا تمام وقت خود را صرف خدمت در بیت‌المقدّس کند،] پس از من قبول فرما، که به راستى تو شنواى دانایى!» 3|36|پس چون فرزند را به دنیا آورد، گفت: «پروردگارا! من دختر زاده‌ام.» در حالى که خداوند به آنچه او زاده داناتر بود. «و پسر مانند دختر نیست و من او را مریم نامیدم و او و فرزندانش را از [شرّ] شیطان رانده شده، در پناه تو قرار مى‌دهم.» 3|37|پس پروردگارش او را به وجه نیکو پذیرفت و به نحو شایسته پرورش داد و سرپرستى او را به زکریا سپرد. هرگاه زکریا در محرابِ عبادت بر مریم وارد مى‌شد، غذاى مخصوصى نزد او مى‌یافت. [روزى] گفت: «اى مریم! این روزى از کجا نصیب تو شده؟!» او در پاسخ گفت: «آن از نزد خداست. خداوند به هر کس که بخواهد، روزىِ بى‌شمار مى‌دهد.» 3|38|در این هنگام زکریا پروردگارش را خواند و گفت: «پروردگارا! از جانب خود نسلى پاک و پسندیده به من [نیز] عطا کن که تو دعا را مى‌شنوى.» 3|39|پس در حالى که زکریا در محراب به نماز ایستاده بود، فرشتگان او را ندا دادند که: «خداوند تو را به یحیى بشارت مى‌دهد که تصدیق‌کننده‌ى [مسیح،] کلمة اللّه است و سید و سرور، و خویشتن‌دار و پیامبرى از صالحان است.» 3|40|[زکریا] گفت: «پروردگارا! چگونه براى من پسرى خواهد بود؟ در حالى­که پیرىِ من فرارسیده و همسرم نازاست!» [خداوند] فرمود: «این چنین است که خداوند هر چه را بخواهد، انجام مى‌دهد.» 3|41|[زکریا] گفت: «پروردگارا! براى من نشانه‌اى قرار ده». [خداوند] فرمود: «نشانه تو آن است که تا سه روز [زبان تو، از کار مى‌افتد و] با مردم سخن نخواهى گفت، مگر با اشاره و رمز. [البتّه به هنگام ذکر خدا زبانت باز مى‌شود. پس] پروردگار خود را بسیار یاد کن و شب‌‌هنگام و صبحگاه او را تسبیح بگو.» 3|42|و هنگامى که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر زنان جهان برترى داده است. 3|43|اى مریم! براى پروردگارت خضوع کن و سجده به جاى آور و با رکوع‌کنندگان رکوع نما!» 3|44|[اى پیامبر!] اینها از خبرهاى غیبى است که ما به تو وحى مى‌کنیم، حال آن که تو نزد آنان نبودى، آن‌گاه که قلم‌هاى خود را [براى قرعه‌کشى] مى‌افکندند تا کدام یک کفالت و سرپرستىِ مریم را بر عهده بگیرد. و نزد آنها نبودى آن­گاه که [براى کسب افتخار سرپرستى مریم] با هم کشمکش مى‌کردند. 3|45|[به یاد آور] هنگامى که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمه و نشانه‌اى از سوى خویش بشارت مى‌دهد که نامش مسیح، عیسى پسر مریم است، او که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است. 3|46|در گهواره، [به اعجاز] و در میان‌سالى [به وحى] با مردم سخن مى‌گوید و از شایستگان است.» 3|47|[مریم] گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است براى من فرزندى باشد، در حالى که هیچ انسانى با من تماس نداشته است؟» خداوند فرمود: «چنین است [کارِ] پروردگار! او هر چه را بخواهد مى‌آفریند. هرگاه اراده کارى کند، فقط به آن مى‌گوید: باش، پس موجود مى‌شود.» 3|48|و خداوند به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل را مى‌آموزد. 3|49|و [عیسى را به] پیامبرى به سوى بنى‌اسرائیل [فرستاد تا بگوید]: «من از سوى پروردگارتان براى شما نشانه‌اى آورده‌ام. من براى شما از گِل، [مجسّمه‌ای] به شکل پرنده مى‌سازم، سپس در آن مى‌دمم، پس به اراده و اذن خداوند پرنده‌اى مى‌گردد. و نیز با اذن خدا کور مادرزاد و مبتلایان به پیسى را بهبود مى‌بخشم و مردگان را زنده مى‌کنم و از آنچه مى‌خورید و آنچه در خانه‌هایتان ذخیره مى‌کنید به شما خبر مى‌دهم، به راستى اگر ایمان داشته باشید، در این معجزات براى شما نشانه و عبرتى است. 3|50|من تصدیق‌کننده‌ی توراتى هستم که پیش روى من است و [آمده‌ام] تا برخى از چیزهایى را که بر شما [به عنوان تنبیه] حرام شده بود، برایتان حلال کنم. و از جانب پروردگارتان براى شما نشانه‌اى آورده‌ام. پس، از خداوند پروا و از من اطاعت کنید. 3|51|به راستى که خداوند، پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستید که این راه مستقیم است.» 3|52|پس چون عیسى از بنى‌اسرائیل احساس کفر کرد، گفت: «کیست که یاور من [در حرکت] به سوى خدا شود؟» حواریون گفتند: «ما یاوران [دین] خداییم، به خداوند ایمان آورده‌ایم، و تو گواهى ده که ما تسلیم [خدا] هستیم. 3|53|پروردگارا! به آنچه نازل کرده‌اى، ایمان آوردیم و از فرستاده [تو] پیروى نمودیم، پس ما را در زمره گواهان بنویس.» 3|54|و [یهود براى نابودى عیسی و آیینش] توطئه کردند. خداوند نیز [براى حفظ او و آیینش] تدبیر نمود. و خداوند بهترین تدبیرکننده است. 3|55|هنگامى که خدا فرمود: «اى عیسى! من تو را [از زمین] برگرفته، به سوى خود بالا مى‌برم و تو را از کسانى که کافر شدند، پاک [و دور] مى‌سازم، و تا روز قیامت پیروان تو را بر کافران برترى خواهم داد.» سپس بازگشت شما به سوى من است، پس در آنچه اختلاف داشتید، میان شما داورى خواهم کرد. 3|56|و امّا گروهى که کافر شدند، [و با شناخت حقّ، آن را انکار کردند،] در دنیا و آخرت به عذابى سخت مجازاتشان خواهم کرد. و براى آنها هیچ یاورى نیست. 3|57|و امّا کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، [خداوند] پاداش‌هاى آنها را به طور کامل خواهد داد. و خداوند ستمگران را دوست نمى‌دارد. 3|58|[اى پیامبر!] آنچه بر تو مى‌خوانیم، آیه‌ها و اندرز حکمت‌آمیز است. 3|59|مَثلِ [آفرینشِ] عیسى نزد خداوند، همچون مَثلِ [آفرینشِ] آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: «باش!» پس [بى‌درنگ] موجود شد. 3|60|[سخن] حقّ از جانب پروردگار توست، پس از تردید‌کنندگان مباش. 3|61|هرگاه بعد از علم و دانشى که به تو رسیده است، [باز] کسى درباره عیسى به ستیز و محاجِّه با تو برخیزد بگو: «بیایید ما پسران خود را دعوت کنیم، شما نیز پسران خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما نیز زنان خود را، ما خودمان را [و کسى را که همچون جان ماست،] دعوت کنیم، شما نیز خودتان را، سپس [به درگاه خدا] مُباهله و زارى کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» 3|62|به راستى، داستانِ درستِ [زندگى مسیح] همین است [اُلوهّیت او، یا فرزندِ خدا بودنش، بى‌اساس است.] و هیچ معبودى جز خداوند نیست و به یقین، تنها خدا مقتدر حکیم است. 3|63|پس اگر از حقّ روى‌گردان شدند، خداوند به [حال] مفسدان آگاه است. 3|64|بگو: «اى اهل کتاب! به سوى سخنى بیایید که میان ما و شما مشترک است. که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را شریک او قرار ندهیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایی نگیرد.» پس اگر [از این پیشنهاد] سر باز زدند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمان و تسلیم خداییم.» 3|65|اى اهل کتاب! چرا درباره‌ى ابراهیم گفتگو و نِزاع مى‌کنید [و هر کدام او را پیرو آیین خود مى‌دانید]؟ در حالى که تورات و انجیل، پس از او نازل شده است. چرا نمى‌اندیشید؟! 3|66|هان [اى اهل کتاب!] شما همانان هستید که درباره‌ی [عیسى و] آنچه بدان آگاه بودید، گفتگو و ستیز کردید، پس چرا درباره‌ی [ابراهیم و] آنچه بدان آگاه نیستید، نزاع مى‌کنید؟ در حالى که خداوند مى‌داند و شما نمى‌دانید. 3|67|ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، بلکه او فردى حقّ‌گرا و تسلیم خدا بود و هرگز از مشرکان نبود. 3|68|نزدیک‌ترینِ افراد به ابراهیم، کسانى هستند که از او پیروى کردند و [نیز] این پیامبر و کسانى که [به او] ایمان آورده‌اند. و خداوند سرور و سرپرست مؤمنان است. 3|69|گروهى از اهل کتاب دوست دارند که شما را گمراه کنند، ولى جز خودشان را گمراه نمى‌کنند و [این را] نمى‌فهمند. 3|70|اى اهل کتاب! چرا به آیات خداوند [و نشانه‌هاى نبوّت رسول خدا] کفر مى‌ورزید؟ در حالى که خود [به درستىِ آن] گواهید. 3|71|اى اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل مشتبه مى‌سازید و [یا] حقیقت را کتمان مى‌کنید، در حالى که خود [به حقّانیت آن] آگاهید؟! 3|72|و گروهى از اهل کتاب [از یهود] گفتند: «به آنچه بر مؤمنان نازل شده است، در آغازِ روز [به ظاهر] ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید، [و این‌گونه مؤمنان را در ایمانشان متزلزل سازید.] شاید [آنها از اسلام] بازگردند.» 3|73|[بزرگان یهود، به آنان مى‌گفتند:] «جز به کسى که آیین شما را پیروى کند، ایمان نیاورید. [زیرا دینِ حقّ منحصر به ماست.]» [اى پیامبر! به آنان] بگو: «راه سعادت، راهى است که خدا بنماید [و مانعى ندارد] که به امّتى دیگر نیز همانند آنچه [از کتاب و شریعت] به شما داده شده، داده شود، تا در نزد پروردگار با شما بحث و گفتگو کنند.» [به آنان] بگو: «فضل و رحمت به دست خداست، او به هر که بخواهد، عطا مى‌کند و خداوند داراى رحمت گسترده و علم بى‌انتهاست. 3|74|هر که را بخواهد، ویژه‌ی رحمت خود مى‌کند. و خداوند داراى فضل بزرگ است.» 3|75|و از اهل کتاب کسانى هستند که اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آنها بسپارى، آن را به تو بازمى‌گردانند و بعضى از آنان اگر یک دینار هم به آنان بسپارى، آن را به تو برنمى‌گردانند، مگر آن که [براى مطالبه‌ی آن] پیوسته بالاى سر آنها ایستاده باشى. این [خیانت در امانت،] به جهت آن است که گفتند: «درباره‌ى غیر یهود هر چه کنیم، بر ما گناهى نیست.» در حالى که آنها آگاهانه بر خداوند دروغ مى‌بندند. 3|76|آرى، هر کس به عهد خویش وفا کند و تقوا داشته باشد، پس بى‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست مى‌دارد. 3|77|کسانى که پیمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچیزى مى‌فروشند، بهره‌اى در آخرت نخواهند داشت و خداوند در قیامت با آنها سخن نمى‌گوید و به آنان نیز نظر [لطف] نمى‌کند، آنها را پاک نمى‌سازد و براى آنان عذابى دردناک است. 3|78|و از اهل کتاب گروهى هستند که زبان خود را به خواندن کتاب مى‌چرخانند که شما گمان کنید آن از کتاب آسمانى است، در حالى که از کتاب خدا نیست. و مى‌گویند: «آن [چه ما مى‌خوانیم] از سوى خداست.» در حالى که از جانب خدا نیست و آنها آگاهانه بر خداوند دروغ مى‌بندند. 3|79|هیچ بشرى که خداوند به او کتاب و حکم و نبوت داده است، حقّ ندارد به مردم بگوید: «به جاى خدا، بندگان من باشید.» پس [شما دانشمندان اهل کتاب نیز] به خاطر سابقه‌ى آموزش کتاب خدا و تدریسى که دارید، خداپرست باشید. 3|80|و [خداوند] به شما فرمان نمى‌دهد که فرشتگان و پیامبران را [به عنوان] پروردگار انتخاب کنید. آیا ممکن است پس از آن که تسلیم خدا شدید، او شما را به کفر فرمان دهد؟! 3|81|و [به یاد آور] هنگامى که خداوند از پیامبرانِ [پیشین و پیروان آنها] پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتى دادم، سپس پیامبرى به سوى شما آمد که با نشانه‌هایى که نزد شماست، هماهنگ بود، باید به او ایمان بیاورید و او را یارى کنید. [سپس خداوند] فرمود: «آیا به این پیمان اقرار دارید و بار سنگین پیمان مرا [بر دوش] مى‌گیرید؟» گفتند: «[آری!] اقرار داریم و پذیرفتیم.» [خداوند] فرمود: «خود شاهد باشید و من [نیز] با شما از گواهانم.» 3|82|پس کسانى که بعد از این [پیمانِ محکم،] روى برگردانند، آنان همان فاسقانند. 3|83|پس آیا آنها جز دین خدا [دینى] مى‌جویند؟ در حالى که هر که در آسمان‌ها و زمین است، خواه ناخواه، فقط تسلیم اوست و به سوى او بازگردانده مى‌شوند. 3|84|بگو: «به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از نسل یعقوب، نازل گردیده، و آنچه به موسى و عیسى و پیامبران دیگر، از طرف پروردگارشان داده شده، [به همه‌ى آنها] ایمان آوردیم و میان هیچ یک از آنها فرقى نمى‌گذاریم. و ما تنها تسلیم [فرمان] اوییم.» 3|85|و هر کس جز اسلام آیینى براى خود برگزیند، از او پذیرفته نخواهد شد. و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود. 3|86|چگونه خداوند گروهى را هدایت کند که بعد از ایمان و گواهى بر حقّانیت رسول و آمدن معجزات و دلایل روشن بر ایشان، باز هم کافِر شدند؟ و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمى‌کند. 3|87|آنان کیفرشان آن است که لعنت خدا و فرشتگان و عموم مردم بر آنان باشد. 3|88|آنان همواره در این لعن [و دورى از رحمت خداوند] مى‌مانند، نه عذاب از آنان کاسته گردد و نه به آنها مهلت داده شود. 3|89|مگر کسانی که پس از آن، توبه کنند و [کردار خود را] اصلاح نمایند که خدا آمرزنده و مهربان است. 3|90|البتّه کسانى که پس از ایمان آوردن، کافر شدند و سپس بر کفر خود افزودند، هرگز توبه‌ى آنها پذیرفته نخواهد شد و آنها همان گمراهانند. 3|91|کسانى که کفر ورزیدند و در حال کفر مردند، اگر چه زمین را پر از طلا کرده، به عنوان فدیه و بازخرید [از عذاب] بدهند، هرگز از هیچ یک از آنان پذیرفته نمى‌شود. براى آنان، مجازاتِ دردناکى است و هیچ یاورى ندارند. 3|92|هرگز به نیکى دست نمى‌یابید، مگر آن که از آنچه دوست دارید، انفاق کنید. و بدانید هر چه را انفاق کنید، قطعاً خداوند به آن آگاه است. 3|93|همه‌ى خوراکى‌ها براى بنى‌اسرائیل حلال بود، مگر آنچه یعقوب پیش از نزول تورات بر خود حرام کرده بود. بگو: «اگر راست مى‌گویید، تورات را بیاورید و آن را بخوانید» 3|94|پس آنها که بعد از این [علم و آگاهى]، بر خدا دروغ بندند، آنان خود ستمکارند. 3|95|[اى پیامبر!] بگو: «خداوند راست گفته [و اینها در آیین پاک ابراهیم نبوده] است، پس از آیین ابراهیم حق‌گرا پیروى کنید که او از مشرکان نبود.» 3|96|نخستین خانه‌اى که براى [عبادت] مردم مقرّر شد، همان است که در سرزمین مکه است، که مایه‌ى برکت و هدایت جهانیان است. 3|97|در آن [خانه] نشانه‌هاى روشن، [از جمله] مقام ابراهیم است، و هر کس داخل آن [حرم] شود، در امان است و براى خدا بر مردم [واجب] است که قصد حج آن خانه را نمایند، [البتّه] هر که توانایى این راه را دارد. و هرکس کفر ورزد [و با داشتن توانایى به حج نرود، بداند که] خداوند از همه‌ى جهانیان بى‌نیاز است. 3|98|بگو: «اى اهل کتاب! چرا به آیات خداوند کفر مى‌ورزید؟ با آن که خداوند بر اعمال شما گواه است.» 3|99|بگو: «اى اهل کتاب! چرا کسانى را که ایمان آورده‌اند، از راه خدا بازمى‌دارید و مى‌خواهید این راه را نادرست نشان دهید؟ در حالى که شما [به درستى آن] گواه هستید و خداوند از آنچه انجام مى‌دهید، غافل نیست.» 3|100|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اگر گروهى از اهل کتاب را پیروی کنید، شما را بعد از ایمانتان به کفر باز مى‌گردانند. 3|101|و چگونه شما کفر مى‌ورزید، در حالى که آیات خدا بر شما تلاوت مى‌شود و پیامبر او در میان شماست؟ و هر کس به [دین و کتاب] خدا تمسُّک جوید، پس قطعاَ به راه راست هدایت شده است. 3|102|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از خداوند پروا کنید آن­گونه که سزاوار تقواى اوست. و نمیرید مگر این که مسلمان باشید. 3|103|و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن­گاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس خداوند میان دل‌هایتان الفت انداخت و در سایه‌ی نعمت او برادران یکدیگر شدید، و بر لب پرتگاهى از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد. این­گونه خداوند آیات خود را براى شما بیان مى‌کند، شاید هدایت شوید. 3|104|و از میان شما باید گروهى باشند که [دیگران را] به خیر و نیکى دعوت نمایند و امر به معروف و نهى از منکر کنند. و آنان همان رستگارانند. 3|105|و مانند کسانى نباشید که بعد از آن که دلایل روشن برایشان آمد، باز هم اختلاف کرده، پراکنده شدند. و برای آنان عذابى بزرگ است. 3|106|روزى که چهره‌هایى سپید و نورانى، و چهره‌هایى سیاه مى‌شوند. پس کسانى که روسیاه شدند، [به آنان گفته مى‌شود:] «آیا بعد از ایمانتان کفر ورزیدید؟ پس به خاطر کفرتان، این عذاب را بچشید.» 3|107|و امّا آنان که روسفید شدند، در رحمت خدا جاوِدانه‌اند. 3|108|اینها آیات خداوند است که ما آن را به حقّ بر تو مى‌خوانیم. و خدا هیچ ستمى را بر جهانیان روا نمى‌دارد. 3|109|و [چگونه ممکن است خدا ستم کند؟! در حالى که] آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ خداست و بازگشت همه‌ی امور تنها به سوى خداست. 3|110|شما بهترین امّتى بوده‌اید که [به عنوان الگو] براى مردم پدیدار شده‌اید. به خوبى‌ها فرمان مى‌دهید و از بدى‌ها و زشتى‌ها، نهى مى‌کنید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب [نیز به چنین آیینی] ایمان مى‌آوردند، قطعاً برایشان بهتر بود. برخى از آنان مؤمنند، ولى بیشترشان فاسق­اند. 3|111|اهل کتاب هرگز نمى‌توانند به شما زیان برسانند، جز آزارى اندک، و اگر با شما بجنگند، به شما پشت می‌کنند و می‌گریزند، سپس یارى نخواهند شد. 3|112|[دشمنان شما به قدرى ترسو و زبون هستند که] هر جا یافت شوند، مهر ذلّت بر آنها خورده است، مگر آن که به ریسمان الهى چنگ زنند [و از انحراف دست برداشته، ایمان آورند] و با مردم پیوندى برقرار کنند. آنها گرفتار خشم خدا گشتند و مهر بیچارگى بر آنها زده شد. این به خاطر آن بود که به آیات خدا کفر مى‌ورزیدند و پیامبران را به ناحق مى‌کشتند. این بدان سبب بود که نافرمانى کردند و [به حقوق دیگران،] تجاوز مى‌نمودند. 3|113|اهل کتاب همه یکسان نیستند، طایفه‌اى از آنها [به طاعت خدا] ایستاده، آیات الهى را در دل شب تلاوت مى‌کنند و سر به سجده مى‌نهند. 3|114|آنان به خدا و روز قیامت ایمان دارند و امر به معروف و نهى از منکر مى‌کنند و در کارهاى خیر شتاب مى‌ورزند و آنان از افراد صالح و شایسته هستند. 3|115|و آنچه از اعمال نیک انجام دهند، هرگز بدون پاداش نخواهد ماند و خداوند به [حال] پرهیزکاران داناست. 3|116|کسانى که کافر شدند، هرگز اموال و فرزندانشان، در برابر [عذاب] خداوند، براى آنان هیچ سودى نخواهد داشت. و آنها همدم آتشند، همواره در آن ماندگار خواهند بود. 3|117|آنچه در این زندگى دنیا انفاق مى‌کنند، چون بادى است که در آن سرما یا گرماى شدیدى باشد، [و] بر کشت‌زارِ قومى که بر خود ستم کرده [و در جایگاه نامناسب، کشت نموده] اند، بوزد، پس آن را از بین ببرد. خداوند به آنان ستم نکرده است، بلکه آنان به خویشتن ستم مى‌کنند. 3|118|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! غیر خودتان را محرم راز نگیرید. آنان در تباهى شما کوتاهى نمى‌کنند و رنج بردن شما را دوست دارند. به راستی کینه و دشمنى از لحن و سخنانشان پیداست و آنچه در سینه‌هایشان پنهان مى‌دارند، بزرگتر است. ما آیاتِ [روشنگر و افشاگر] را براى شما بیان کردیم، اگر بیندیشید. 3|119|هان [اى مسلمانان]! این شمایید که آنان را دوست مى‌دارید، ولى آنها شما را دوست نمى‌دارند، در حالى که شما به همه‌ى کتاب‌ها[ى آسمانى] ایمان دارید [ولى آنها به کتاب شما ایمان نمى‌آورند.] و هرگاه با شما دیدار کنند، [منافقانه] مى‌گویند: «ما ایمان آوردیم.» و چون [با هم] خلوت کنند، از شدّت خشم بر شما، سر انگشتان خود را مى‌گزند. بگو: «به خشم خود بمیرید! خداوند از درون سینه‌ها آگاه است.» 3|120|اگر خوبى به شما رسد، آنان را غمگین می‌سازد و اگر بدى به شما رسد، آنها بدان شادمان مى‌شوند. و اگر [در برابرشان] صبر کنید و پرهیزکار باشید، حیله‌ى بدخواهانه‌ى آنان هیچ آسیبى به شما نمی‌رساند. خداوند به آنچه انجام مى‌دهند، احاطه دارد. 3|121|و [به یاد آر] هنگامى که بامدادان [براى جنگ اُحد] از نزد خانواده‌ات بیرون شدى [تا] مؤمنان را در مواضع جنگ جاى دهى. و خداوند شنوا و داناست. 3|122|آن‌گاه که دو گروه از شما بر آن شدند که [در جنگ] سستى نمایند [و از وسط راه بازگردند]، حال آن که خداوند یاور آنان بود، پس مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند. 3|123|و همانا خداوند شما را در جنگ بدر در حالى که ناتوان بودید، یارى کرد، پس از خداوند پروا کنید، باشد که سپاسگزارى نمایید. 3|124|و هنگامى که به مؤمنان مى‌گفتى: «آیا شما را بس نیست که پروردگارتان، شما را با سه هزار فرشته‌ى فروفرستاده [از سوى خود] یارى کند؟» 3|125|البتّه اگر صبر و مقاومت کنید و پرهیزکارى نمایید، [گر چه] دشمنان با خشم و خروش بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته‌ی نشان‌دار یاری مى‌رساند. 3|126|و خداوند این [نزول فرشتگان] را مژده و بشارتی برای شما قرار داد، تا دل‌هاى شما بدان آرام گیرد و [بدانید که] هیچ پیروزى نیست مگر از جانب خداوند عزیز و حکیم. 3|127|[امدادهاى الهى براى آن بود] تا بعضى از کفّار را نابود کند یا خوارشان گرداند تا ناامید بازگردند. 3|128|[ای پیامبر!] اختیار کار [کافران] به دست تو نیست. خدا، یا بر آنها می‌بخشاید، یا عذابشان مى‌کند، زیرا آنان ستمکارند. 3|129|و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ خداست. او [طبق حکمت خود] هر کس را بخواهد مى‌آمرزد و هر کس را بخواهد، عذاب مى‌کند. و خداوند آمرزنده‌ی مهربان است. 3|130|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! ربا را که سودهاى افزوده و چند برابر است، نخورید و از خدا پروا کنید تا شاید رستگار شوید. 3|131|و از آتشی که براى کافران آماده شده است، بپرهیزید. 3|132|و خدا و رسول را اطاعت کنید، شاید مورد رحمت قرار گیرید. 3|133|و بشتابید به سوى آمرزشى از جانب پروردگارتان و بهشتى که وسعت آن به قدر آسمان‌ها و زمین است و براى پرهیزکاران آماده شده است. 3|134|[همان] کسانى که در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى‌کنند و خشم خود را فرومى‌برند و از [خطاى] مردم مى‌گذرند، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. 3|135|و آنان که هرگاه کار زشتى انجام دهند و یا به خویشتن ستم کنند، خدا را یاد کرده، براى گناهان خود استغفار مى‌کنند. و جز خدا کیست که گناهان را ببخشد؟ و بر آنچه مرتکب شده‌اند، پافشارى نمى‌کنند، چون [به زشتى گناه] آگاهند. 3|136|پاداش چنین کسانى آمرزش پروردگار است، و باغ‌هایى بهشتى که از زیر درختان آنها نهرها جارى است و براى همیشه در آن [باغ‌ها] هستند. و چه نیکوست پاداش عمل‌کنندگان! 3|137|به یقین پیش از شما [اقوام و جوامعی با] آداب و سنت‌هایی [متفاوت، آمده و] از میان رفته‌اند. پس در روى زمین گردش کنید و بنگرید که سرانجام تکذیب‌کنندگانِ چگونه بوده است؟! 3|138|این [قرآن] براى همه مردم، روشنگر [حقایق] و براى پرهیزکاران [وسیله‌ى] هدایت و پندآموزى است. 3|139|و هرگز [در برابر دشمن] سستى نکنید و [از مصیبت‌ها] غمگین مباشید که شما برترید، اگر مؤمن باشید. 3|140|اگر [در جنگ اُحُد] به شما آسیبی رسید، [در جنگ بدر نیز] به آن قومِ [کافر] آسیبی همانند آن رسید. و این روزگار را در میان مردم [دست به دست] مى‌گردانیم تا خداوند کسانى را که ایمان آورده‌اند، معلوم دارد و از میان شما گواهانى [بر دیگران] بگیرد. و خداوند ستمگران را دوست نمى‌دارد. [گر چه گاهى به ظاهر پیروز شوند.] 3|141|و [فراز و نشیب‌هاى جنگ براى آن است] تا خداوند افراد مؤمن را پاک و خالص، و کافران را [به تدریج] محو و نابود گرداند. 3|142|آیا گمان دارید که [با ادّعاى ایمان] وارد بهشت می‌شوید، در حالى که هنوز خداوند مجاهدان از شما و صابران را معلوم نساخته است؟ 3|143|و شما مرگ [در راه خدا] را پیش از آن که با آن روبه‌رو شوید، سخت آرزو مى‌کردید، [اکنون] آن را [در میدان جنگ] دیدید، ولى [ناخوشایند] به آن مى‌نگرید. 3|144|و محمّد پیامبرى بیش نیست که پیش از او نیز پیامبرانی [آمده و] درگذشته‌اند. پس آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به [دوران جاهلیت و آیین] گذشتگان خود بازمى‌گردید؟ و هر کس به گذشته خود برگردد، هرگز زیانی به خداوند نمى‌رساند. و خداوند به زودى پاداش شاکران را خواهد داد. 3|145|هیچ کس جز به فرمان خدا نمى‌میرد، [و این] سرنوشتى است تعیین شده. و هر کس پاداش دنیا را بخواهد سهمى از آن به او مى‌دهیم، و هرکس پاداش آخرت را بخواهد، سهمى از آن به او مى‌دهیم، و به زودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد. 3|146|و چه بسیار پیامبرانى که همراه آنان، خداپرستانِ بسیارى جنگیدند، پس در برابر آنچه در راه خدا به آنان رسید، سستى نکردند و ناتوان نشدند و تن به ذلّت ندادند. و خداوند صابران را دوست دارد. 3|147|و سخنشان تنها این بود که گفتند: «پروردگارا! گناهان ما و زیاده‌روى ما را در کارمان بر ما ببخش و گام‌هاى ما را استوار بدار و ما را بر گروه کافران یارى ده.» 3|148|پس خداوند پاداش دنیا و پاداش نیک آخرت را به آنان عطا کرد. و خداوند نیکوکاران را دوست مى‌دارد. 3|149|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اگر از کسانى که کفر ورزیدند اطاعت کنید، شما را به آیین نیاکانتان برمى‌گردانند، پس زیانکار خواهید شد. 3|150|[آنها یار و دوستدار شما نیستند،] بلکه خداوند مولاى شماست و او بهترینِ یاوران است. 3|151|به زودى در دل‌هاى کسانى که کفر ورزیدند، بیم خواهیم افکند، زیرا چیزى را برای خدا شریک قرار داده‌اند که [خداوند] بر [حقّانیت] آن دلیلى نازل نکرده است. و جایگاه آنان آتش دوزخ است و چه بد است جایگاه ستمگران! 3|152|و خداوند به وعده‌ى خود [مبنى بر شکست مشرکان در جنگ اُحد] وفا کرد، در آن هنگام که دشمن را با خواست او از میان برمی‌داشتید، تا آن که سست شدید و در کار [جنگ و تقسیم غنائم] به نزاع پرداختید و پس از آن که آنچه را [از غنائم] دوست داشتید، به شما نشان داد [از دستور پیامبر] نافرمانى کردید. برخى از شما خواهان دنیایند و برخى خواهان آخرت، آن­گاه خداوند شما را از [تعقیب] آنان منصرف ساخت [و پیروزى شما به شکست انجامید،] تا شما را بیازماید، ولى از [خطاى] شما درگذشت. و خداوند نسبت به مؤمنان، داراى فضل و بخشش است. 3|153|[به خاطر بیاورید] هنگامى که [در جنگ احد به هنگام فرار، از کوه] بالا مى‌رفتید و به هیچ کس توجّه نمى‌کردید، [در حالى که] پیامبر، شما را از پشت سر فرامى‌خواند. پس به سزاى آن، خداوند غمى [بزرگ‌تر، که همان شکست از دشمن بود،] بر غم‌هایتان افزود تا دیگر بر آنچه [از غنائم، که] از کفتان رفته، یا [از آسیب و زخم،] که بر شما وارد آمده، اندوه نخورید و [بدانید که] خداوند از آنچه انجام مى‌دهید، آگاه است. 3|154|آن­گاه [خداوند] پس از اندوه شکست، با خوابى سبک [در شب بعد از حادثه اُحُد،] آرامشى بر شما فروفرستاد که گروهى از شما را [که از فرار خود پشیمان بودند] فراگرفت؛ ولى گروه دیگر که در اندیشه جان خویش بودند، و به [وعده‌هاى] خدا همچون دوران جاهلیت گمان ناروا داشتند، مى‌گفتند: «آیا در کار جنگ، برای ما اختیاری هست؟» بگو: «سررشته‌ی همه‌ی کارها [چه پیروزى و چه شکست] به دست خداست.» آنها در دل‌هاى خود چیزى را پنهان مى‌دارند که براى تو آشکار نمى‌سازند، مى‌گویند: «اگر اختیار جنگ به دست ما بود، [و از شهر خارج نمی‌شدیم،] در این جا کشته نمى‌شدیم.» [به آنان] بگو: «اگر در خانه‌هایتان نیز بودید، آنهایى که کشته­شدن بر آنها مقرّر شده بود، به سوى قتلگاه خود روانه مى‌شدند و [حادثه‌ی اُحد] براى آن بود که خدا آنچه را در سینه‌هاى شماست، بیازماید و آنچه را در دل دارید، پاک و خالص گرداند. و خداوند به آنچه در سینه‌هاست داناست.» 3|155|کسانى از شما که روز برخورد دو سپاه روى برگرداندند [و فرار کردند،] جز این نبود که شیطان به خاطر بعضى از کردار [ناپسند]شان آنها را لغزانید و البتّه خداوند از آنها گذشت. به راستى که خداوند آمرزنده‌ى بردبار است. 3|156|اى کسانى که ایمان آوردید! مانند کسانى که راه کفر [و نفاق] در پیش گرفتند، نباشید که چون برادرانشان به مسافرت مى‌روند [و بازنمی‌گردند] یا در جنگ شرکت مى‌کنند [و کشته مى‌شوند]، مى‌گویند: «اگر نزد ما بودند، نمى‌مردند و کشته نمى‌شدند.» [شما از این­گونه سخنان نگویید] تا خدا، [شنیدن چنین سخنانی از شما را] حسرتى در دل‌هایشان قرار دهد. و خداوند [است که] زنده مى‌کند و مى‌میراند. و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید، بیناست. 3|157|و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، آمرزش و رحمت خداوند از آنچه [آنان در طول عمر خود،] جمع مى‌کنند، بهتر است. 3|158|و اگر بمیرید یا کشته شوید، قطعاً به سوى خداوند برانگیخته مى‌شوید. 3|159|[اى پیامبر!] به واسطه مهر و رحمتى از جانب خداست که با مردم مهربان گشته‌اى، و اگر خشن و سنگدل بودى، [مردم] از دور تو پراکنده مى‌شدند. پس از [خطاهای] آنان درگذر و براى آنها طلب آمرزش کن. و در کارها با آنان مشورت نما، اما هنگامى که تصمیم گرفتى [قاطع باش و] بر خداوند توکل کن. به راستى که خداوند توکل‌کنندگان را دوست دارد. 3|160|اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد، و اگر شما را خوار کند، کیست که بعد از او بتواند شما را یارى کند؟ پس مؤمنان تنها بر خداوند توکل کنند. 3|161|ممکن نیست هیچ پیامبرى خیانت کند. و هر کس خیانت کند، آنچه را که [در آن] خیانت نموده، روز قیامت به همراه مى‌آورد، آن‌گاه [نتیجه‌ی] اعمال هرکس، به طور کامل به او داده مى‌شود. و به آنها ستم نخواهد شد. 3|162|آیا کسى که در پى خشنودى خداوند است، مانند کسى است که به خشم و غضب خدا دچار گشته و جایگاه او جهنّم است؟ و چه بد بازگشت‌گاهى است! 3|163|آنان نزد خداوند [داراى] مقام و درجاتى هستند و خداوند به آنچه انجام مى‌دهند، بیناست. 3|164|خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنها تلاوت کند و ایشان را پاک سازد و رشد دهد و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند که پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند. 3|165|آیا هنگامی که [در جنگ اُحد] مصیبتى به شما رسید که دو برابرش را [در جنگ بدر به دشمن] وارد ساخته بودید، می‌گویید: «این مصیبت از کجاست؟» بگو: «آن از سوى خود شماست. خداوند بر هر کارى تواناست.» 3|166|و آنچه [در اُحد،] روزى که دو گروه با هم نبرد کردند، به شما رسید، به اذن خدا بود [تا شما را آزمایش کند] و مؤمنان را مشخّص نماید. 3|167|و [نیز] براى این بود که منافقان شناخته شوند، [کسانى که چون] به آنها گفته شد: «بیایید در راه خدا بجنگید، یا [لااقل از شهر خود] دفاع کنید.» گفتند: «اگر [فنونِ] جنگى را مى‌دانستیم، حتماً از شما پیروى مى‌کردیم.» آنها در آن روز، به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان. با زبان خود چیزى مى‌گویند که در دلشان نیست. و خداوند به آنچه کتمان مى‌کنند، آگاه‌تر است. 3|168|کسانى که [از جنگ سر باز زدند و در خانه‌هاى خود] نشستند، درباره برادران خود گفتند: «اگر از ما پیروى مى‌کردند، کشته نمى‌شدند.» به آنان بگو: «اگر راست مى‌گویید، مرگ را از خودتان دور سازید.» 3|169|و هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده‌اند؛ بلکه آنها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند. 3|170|آنان به خاطر آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده، شادمانند و به کسانى که به دنبال ایشانند، ولى هنوز به آنها ملحق نشده‌اند، مژده مى‌دهند که نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهى خواهند داشت. 3|171|[آیندگان را] به نعمت و فضل خدا مژده مى‌دهند. و این که خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى‌کند. 3|172|آنان که دعوت خدا و پیامبر را [براى شرکتِ دوباره در جهاد علیه کفّار] پذیرفتند، با آن که جراحاتى به آنان رسیده بود، براى کسانى از آنها، که نیکى کردند و پرهیزکار بودند، پاداش بزرگى است. 3|173|[همان] کسانى که مردم [منافق] به ایشان گفتند: «بى‌شک مردم [کافر مکه] علیه شما گرد آمده­اند، پس از آنان بترسید.» [امّا این سخن، به جاى ترس] بر ایمانشان افزود و گفتند: «خداوند ما را بس است و او چه خوب نگهبان و یاورى است!» 3|174|پس به واسطه‌ی نعمت و فضل خداوند، [مجروحانى که براى بار دوم آماده دفاع شدند، بدون بروز جنگ، به مقرّ خود] بازگشتند، در حالى که هیچ گزندى به آنان نرسید و [همچنان] خشنودی خدا را دنبال کردند. و خداوند صاحب فضل بزرگى است. 3|175|همانا این شیطان است که دوستان خویش را [از قدرت کفّار] مى‌ترساند، پس اگر ایمان دارید، از آنان نترسید و فقط از [مخالفت] من بترسید. 3|176|و [اى پیامبر!] کسانى که در راه کفر مى‌شتابند، تو را اندوهگین نکنند. آنان هرگز به خداوند زیانى نمى‌رسانند. خداوند می‌خواهد که براى آنها در قیامت هیچ بهره‌اى قرار ندهد و براى آنان عذابى بزرگ است. 3|177|قطعاً کسانى که کفر را به [بهای] ایمان خریدند، هرگز به خداوند زیانى نمى‌رسانند. و براى آنان عذاب دردناکى است. 3|178|و کسانى که کافر شدند، مپندارند مهلتى که به آنان مى‌دهیم، برایشان خوب است، ما به آنان مهلت مى‌دهیم تا بر گناه [خود] بیافزایند و براى آنان عذابى خوارکننده است. 3|179|خداوند بر آن نیست که [شما] مؤمنان را به همین‌گونه که اکنون هستید، رها کند، مگر این که [با پیش آوردن آزمایش‌هاى پى در پى،] ناپاک را از پاک جدا سازد. و خداوند بر آن نیست که شما را بر غیب آگاه کند، [تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید،] بلکه از میان پیامبرانش [نیز]، هر کس را بخواهد [براى آگاهى از غیب] برمى‌گزیند، پس به خدا و پیامبرانش ایمان آورید و [بدانید] اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، براى شما پاداش بزرگى خواهد بود. 3|180|و کسانى که نسبت به [انفاق] آنچه خداوند از فضلش به آنان داده، بخل مى‌ورزند، گمان نکنند که [این بخل] به سود آنهاست، بلکه به زیان آنهاست. به زودى در روز قیامت، آنچه نسبت به آن بخل ورزیدند، [همانند] طوقى بر گردنشان آویخته مى‌شود. و میراث آسمان‌ها و زمین از آن خداست. و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید، آگاه است. 3|181|به یقین، خداوند شنید سخن کسانى را که گفتند: «خدا فقیر است و ما توانگریم!» به زودى آنچه را گفتند، و [نیز] این که پیامبران را به ناحق کشتند، خواهیم نوشت و به آنان خواهیم گفت: «بچشید عذاب آتش سوزان را!» 3|182|آن [عذاب] به سبب دستاورد پیشین خودتان است. و[گر نه] خداوند نسبت به بندگان، ستمگر نیست. 3|183|کسانى که گفتند: «خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبرى ایمان نیاوریم، مگر آن که [به عنوان معجزه] یک قربانى براى ما بیاورد، که آتش [صاعقه] آن را بسوزاند!» بگو: «بى‌گمان پیش از من، پیامبرانى [چون زکریا و یحیى،] دلایل روشن و آنچه را گفتید، براى شما آوردند، پس چرا آنان را کشتید، اگر راست مى‌گویید؟» 3|184|پس اگر [این بهانه‌جویان] تو را تکذیب کردند، [چیز تازه‌اى نیست، زیرا] پیامبران پیش از تو نیز که همراه با معجزات و نوشته‌ها و کتاب روشنگر آمده بودند، تکذیب شدند. 3|185|هر کسی [طعم] مرگ را مى‌چشد. و بى‌گمان روز قیامت پاداش‌هاى شما به طور کامل داده خواهد شد. پس هر که را از آتش [دوزخ] دور کنند و به بهشت درآورند، قطعاً رستگار است. و زندگانى دنیا، جز مایه‌ى فریب نیست. 3|186|به یقین [همه شما] در اموال و جان‌هاى خود آزمایش مى‌شوید و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب [آسمانى] داده شده و از مشرکان، سخنان آزاردهنده بسیارى مى‌شنوید. و اگر صبورى و پرهیزکارى پیشه کنید، [برای شما شایسته‌تر است، زیرا] این [استقامت] از کارهای بزرگ و استوار است. 3|187|و هنگامى که خداوند از کسانى که به آنان کتاب داده شد، پیمان گرفت که حتماً آن را براى مردم بیان نمایید و کتمانش نکنید، پس آنها آن [عهد] را پشت سر افکندند و به بهاى ناچیزى فروختند، پس چه بد معامله‌اى کردند! 3|188|گمان مبر کسانى که از اعمال [زشت] خود شادمان مى‌شوند، و دوست دارند براى کار [نیک]ى که نکرده‌اند، ستایش شوند، از عذاب الهى رسته‌اند، [بلکه] براى آنها عذابى دردناک است. 3|189|و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن خداست. و خداوند بر هر کارى تواناست. 3|190|همانا در آفرینش آسمان‌ها و زمین، و در پىِ یکدیگر آمدن شب و روز، نشانه‌هایى براى خردمندان است. 3|191|[همان] کسانى که ایستاده و نشسته، و [خوابیده] بر پهلو، خدا را یاد مى‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین مى‌اندیشند [و از عمق جان مى‌گویند:] «پروردگارا! این هستى را باطل و بى‌هدف نیافریده‌اى، تو [از کار بیهوده] پاک و منزّهى، پس ما را از عذاب آتش نگاه­دار! 3|192|پروردگارا! هرکه را تو به دوزخ افکنى، بى‌شک او را خوار و رسوا ساخته‌اى. و براى ستمگران هیچ یاوری نیست. 3|193|پروردگارا! ما دعوت منادى ایمان را شنیدیم که ندا می‌داد: «به پروردگارتان ایمان بیاورید.» پس ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز و زشتى‌هاى ما را بپوشان و ما را با نیکان بمیران! 3|194|پروردگارا! آنچه را به وسیله پیامبرانت به ما وعده داده‌اى، به ما مرحمت فرما. و ما را در روز قیامت خوار مساز، که البتّه تو هیچ‌گاه از وعده خود، تخلّف نمى‌کنى.» 3|195|پس پروردگارشان دعاى آنان را مستجاب کرد [و فرمود:] «هر یک از شما که عملی را انجام دهد، خواه مرد باشد خواه زن، من آن عمل را تباه نمى‌کنم [زیرا در نزد من، همه] شما همنوع و همانند یکدیگرید، پس کسانى که هجرت کردند و از خانه‌هایشان رانده شدند، و در راه من آزار دیدند، و جنگیدند و کشته شدند، قطعاً لغزش‌هایشان را مى‌پوشانم و آنها را در باغ‌هایى که نهرها از زیرشان جارى است، وارد مى‌کنم. [این] پاداشى است از سوی خداوند. و پاداش نیکو تنها نزد خداست. 3|196|مبادا تلاش و کوشش و رفت و آمد [تجاری] کافران در شهرها تو را فریب دهد. 3|197|[بهره‌ى آنها] کالایی ناچیز است، سپس جایگاه ابدى آنان دوزخ است. و چه بد جایگاهى است! 3|198|ولى کسانى که از [نافرمانى] پروردگارشان مى‌پرهیزند، برای آنان باغ‌هایى است که از زیر درختانش نهرها جارى است. جاوِدانه در آن خواهند بود. این [نخستین] پذیرایى از جانب خداوند است، و آنچه در نزد خداست، براى نیکان بهتر است. 3|199|و بعضى از اهل کتاب، کسانى هستند که به خداوند و آنچه به سوی شما نازل شده و آنچه به سوی خودشان نازل گردیده، خاشعانه ایمان مى‌آورند و آیات الهى را به بهایى اندک معامله نمى‌کنند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. بی‌گمان خداوند [اعمال بندگان را] به سرعت حساب مى‌کند [و پاداش مى‌دهد]. 3|200|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! [در برابر مشکلات و ناملایمات] صبر کنید و یکدیگر را به صبر فراخوانید [و در برابر دشمنان پایدار باشید] و از مرزها مراقبت کنید و از خداوند پروا داشته باشید، شاید رستگار شوید. 4|1|اى مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همان که شما را از یک انسان آفرید و همسرش را نیز از [جنس] او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیارى را پراکنده ساخت. و از خدایى که [با سوگند به نام] او از یکدیگر درخواست مى‌کنید، پروا کنید. و از [قطع رابطه با] خویشاوندان بپرهیزید که خداوند همواره مراقب شماست. 4|2|و اموال یتیمان را به آنان [باز پس] دهید و اموال بد [خود] را با اموال خوبِ [یتیمان] عوض نکنید و اموال آنان را با اموال خود نخورید. زیرا این گناه بزرگى است. 4|3|و اگر مى‌ترسید که نتوانید عدالت [میان همسران] را، در مورد دختران یتیم، مراعات کنید، [بجای آنان] با زنان دلخواه دیگر ازدواج کنید، دو یا سه یا چهار همسر. پس اگر مى‌ترسید که نتوانید [میان آنان نیز] به عدالت رفتار کنید، [به] یک همسر یا کنیزى که مال شماست [بسنده کنید]. این کار، به ترک ظلم و ستم نزدیک‌تر است. 4|4|و مهریه زنان را به عنوان هدیه و با رغبت به آنان بدهید. پس اگر با میل و رضایت خویش چیزى از آن را به شما بخشیدند، آن را حلال و گوارا مصرف کنید. 4|5|و اموالتان را که خداوند وسیله قوام و برپایى [زندگى] شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید، [ولى] از درآمد آن به آنها روزى دهید و آنان را بپوشانید و با آنان سخن شایسته و نیکو بگویید. 4|6|و یتیمان را بیازمایید، تا هنگامى که به [بلوغ] برسند، پس اگر در آنان رشد یافتید، اموالشان را به آنها بازگردانید و آن را از [بیم] این که بزرگ شوند [و از شما پس بگیرند] به اسراف و شتاب، مصرف نکنید. و هر که بى‌نیاز است، [از گرفتن اجرت سرپرستی] خودداری ورزد. و آن که نیازمند است، به مقدار متعارف مى‌تواند مصرف کند. پس هنگامی که اموالشان را به آنان بازمى‌گردانید، بر آنان گواه و شاهد بگیرید. [این گواهى براى حفظ حقوق یتیمان است، وگرنه] خدا براى محاسبه کافى است. 4|7|براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، [پس از مرگ] بر جاى گذاشته‌اند، سهمى است، و براى زنان [نیز] از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جاى گذاشته‌اند، سهمى است، خواه کم باشد یا زیاد؛ سهمى معین و مقرّر [که پرداخت آن واجب است]. 4|8|و اگر هنگام تقسیم [ارث]، خویشاوندانى [که ارث نمى‌برند] و یتیمان و مستمندان حاضر شدند، چیزى از آن اموال را به آنها هم بدهید و با آنان پسندیده سخن بگویید. 4|9|و کسانى که اگر پس از خود فرزندان ناتوانى به جای گذارند، بر [زیردست شدن] آنان مى‌ترسند، باید [از ستم بر یتیمان مردم نیز] بترسند و از خدا پروا کنند و [با آنها] سخنى استوار و شایسته بگویند. 4|10|کسانى که اموال یتیمان را به ستم مى‌خورند، در حقیقت، آتشى را در شکم خود فرومى‌برند و به زودى در آتشى افروخته وارد خواهند شد. 4|11|خداوند درباره‌ی [ارث] فرزندانتان به شما سفارش مى‌کند که سهم یک پسر برابر سهم دو دختر باشد، پس اگر [همه‌ی وارثان] دختر و بیش از دو تن باشند، دو سوّم میراث، سهم آنان است و اگر [تنها] یک دختر باشد، نصف میراث از آنِ اوست. و براى هر یک از پدر و مادرِ [میت]، اگر فرزندى داشته باشد، یک ششم میراث است. و اگر فرزندى نداشت و پدر و مادر، تنها وارث او باشند، مادر یک سوم مى‌برد و اگر متوفّى برادرانى داشت، سهم مادر یک ششم می‌شود. [و بقیه، براى پدر است. البتّه تقسیم ارث] پس از عمل به وصیتى است که او سفارش کرده یا پرداخت بدهى است که باید داده شود. شما درنمی‌یابید که پدران [و مادران] و فرزندانتان، کدام‌یک برایتان سودمندترند. این احکام، از سوى خدا واجب شده است، همانا خداوند همواره دانا و حکیم است. 4|12|و [شما مردان] اگر همسرانتان فرزندى نداشته باشند، نیمى از آنچه بر جا نهاده‌اند و اگر فرزندى داشته باشند، یک چهارم از آنچه بر جا گذارده‌اند، از آن شماست. البتّه پس از عمل به وصیتى که کرده‌اند یا اداىِ دِینى که دارند. و براى زنان، یک چهارم میراث شماست، اگر فرزندى نداشته باشید؛ و اگر براى شما فرزندى باشد، یک هشتم میراث شما برای آنهاست. البتّه پس از عمل به وصیتی که کرده‌اید یا پرداخت بدهی که دارید. و اگر مرد یا زنى که از او ارث مى‌برند، فرزند و پدر و مادر نداشته و [تنها] برادر یا خواهر داشته باشد، هر یک از آنان یک ششم ارث را می‌برند. و اگر بیش از یکى باشند، همه آنان در یک سوم، به تساوى شریکند، [در هر حال، تقسیم ارث] پس از انجام وصیتِ میت یا اداى دینِ اوست، به شرط آن که او نیز قصد نداشته باشد [از طریق وصیت و اقرار به دین،] به ورثه زیان برساند. این، سفارشى از سوى خداست و خداوند، دانا و بردبار است. 4|13|آن [چه در احکام ارث گفته شد،] حدود و مقررّات الهى است، و هرکس از خدا و رسولش اطاعت کند، خداوند او را به باغ‌هایى وارد کند که از زیر درختانش نهرها جارى است، جاودانه در آن خواهند ماند، و این است کامیابى و رستگارى بزرگ. 4|14|و هرکس خدا و رسولش را نافرمانى کند و از حدود الهى تجاوز نماید، خدا او را به آتشى وارد کند که همیشه در آن مى‌ماند و براى او عذابى خوارکننده است. 4|15|و از زنان شما، کسانى که مرتکب فحشا شوند، چهار شاهد از خودتان، علیه آنها بطلبید، پس اگر گواهى دادند، آن زنان را در خانه‌ها[ى خودشان] نگاه دارید، تا مرگشان فرارسد، یا آن که خداوند، [با صدور حکمى دیگر] راه و چاره‌اى براى آنان قرار دهد. 4|16|و آن مرد و زنى از شما، که [همسر ندارند، و] مرتکب آن کار [زشت] مى‌شوند، بیازارید [و با اجراى حدّ مجازات کنید]. پس اگر توبه کردند و خود را اصلاح نمودند، از آنان درگذرید. [زیرا] خداوند توبه‌پذیرِ مهربان است. 4|17|پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که از روى جهالت مرتکب گناه مى‌شوند، سپس به زودی توبه مى‌کنند. خداوند توبه‌ى آنان را مى‌پذیرد و خدا، دانا و حکیم است. 4|18|و کسانی که کارهاى زشت مى‌کنند تا هنگامى که مرگ هر یک از ایشان فرارسد، آن­گاه مى‌گوید: «اکنون توبه کردم.» و نیز آنان که در کفر مى‌میرند، توبه‌شان پذیرفته نیست. بلکه براى آنان عذابی دردناک فراهم ساخته‌ایم. 4|19|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! براى شما حلال نیست که زنان [بیوه] را [همانند اموال شوهرانشان طبق سنّت جاهلیت] به اکراه به ارث برید و بر آنان سخت نگیرید تا قسمتى از آنچه را [به عنوان مهریه] به آنها داده‌اید، [از دستشان بیرون] برید! مگر آن که آنها عمل زشت آشکارى انجام دهند. و با آنان به نیکویى رفتار کنید و اگر از همسرتان خوشتان نیامد، [تصمیم به جدایى نگیرید،] چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، ولى خداوند، خیر فراوانى در آن قرار داده باشد. 4|20|و اگر خواستید همسر دیگرى به جاى همسر خود انتخاب کنید و مال فراوانى [به عنوان مهریه] به او داده‌اید، چیزى از آن را پس نگیرید. آیا مى‌خواهید با تهمت و گناه آشکار، آن را باز پس گیرید؟! 4|21|و چگونه آن مال را باز پس مى‌گیرید، با آن که از یکدیگر کام گرفته‌اید و همسرانتان از شما [هنگام ازدواج، براى پرداخت مهریه] پیمانی محکم گرفته‌اند! 4|22|و زنانى را که پدرانتان با آنها ازدواج کرده‌اند، به همسری نگیرید، مگر آنچه در گذشته [پیش از نزول این حکم] انجام شده است. این گونه ازدواج، کاری زشت و تنفرآور، و راه و روشی نادرست است. 4|23|[ازدواج با این افراد] بر شما حرام شده است: مادرانتان و دخترانتان، و خواهرانتان و عمّه‌هایتان، و خاله‌هایتان، و دخترانِ برادر و دخترانِ خواهر، و مادرانى که به شما شیر داده‌اند، و خواهران هم‌شیر [که از آن مادر شیر خورده‌اند]، و مادران همسرانتان و دختران همسرانتان [از شوهر قبلى] که در دامن شما تربیت یافته‌اند، البته در صورتی که با مادرانشان، همبستر شده باشید، اما اگر آمیزش نکرده‌اید [و از آنان جدا شده‌اید]، مانعى ندارد [که با دختران آنها ازدواج کنید]، و [همچنین حرام است ازدواج با] همسران پسرانتان که از نسل شمایند، [نه پسر خوانده‌ها] و نباید دو خواهر را همزمان [به همسری] داشته باشید، مگر آنچه پیشتر رخ داده است. [که گناهش آمرزیده شده، ولى باید از یکى جدا شوید.] همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. 4|24|و [ازدواج با] زنان شوهردار [نیز بر شما حرام است،] مگر آنان که [در جنگ با کفّار اسیر کرده و] مالک شده‌اید. [که اسارت آنها در حکم طلاق است. این احکام،] نوشته و قانون خدا بر شماست. و جز اینها [که بیان شد،] بر شما حلال است که [زنان دیگر را] با [پرداخت بخشی از] اموالتان، به قصد پاکدامنى اختیار کنید، نه به قصد زنا. پس هرگاه از زنان [با ازدواج موقّت] کام گرفتید، واجب است مهریه آنها را بپردازید و گناهى بر شما نیست که پس از تعیین مهریه، با رضایت یکدیگر [مقدار آن را] کم یا زیاد کنید. خداوند همواره دانا و حکیم است. 4|25|و هر کس از شما، که توانایى مالى ندارد تا با زنان پاکدامنِ باایمان ازدواج کند، مى‌تواند از کنیزان جوان مؤمن که مالک آن هستید، [همسر گزیند] و خداوند به ایمان شما آگاه‌تر است. همه از یکدیگرید، پس آنها را با اجازه‌ی صاحبانشان به همسرى درآورید و مهریه آنان را به طور شایسته به خودشان بدهید، به شرط آن که پاکدامن باشند، نه مرتکب فحشا شوند و نه دوست پنهانى بگیرند. پس آن‌گاه که کنیزان، همسردار شدند، اگر کار زشت زنا از آنان سر زد، کیفرشان نصف کیفر زنانِ آزاد است. این [نوع از ازدواج،] براى کسانى از شماست که از افتادن به گناه و فحشا بر خود بترسند. با این همه، صبر کردن [و ازدواج نکردن با کنیزان] برای شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است. 4|26|خداوند مى‌خواهد [با این قوانین، راه سعادت را] براى شما آشکار سازد و شما را به سنّت‌هاى [نیک] پیشینیانتان راهنمایى کند و توبه شما را بپذیرد. و خداوند، دانا و حکیم است. 4|27|و خداوند مى‌خواهد شما را فرصت توبه دهد [و از آلودگى پاک سازد،] ولى کسانى که پیرو هوس‌هایند، مى‌خواهند که شما دستخوش انحرافى بزرگ شوید. 4|28|خداوند مى‌خواهد [در کار ازدواج] بر شما آسان گیرد. زیرا انسان، [در برابر خواسته‌های نفسانی] ناتوان آفریده شده است. 4|29|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اموال یکدیگر را در میان خود به باطل [و از طرق نامشروع] نخورید، مگر این که داد و ستدی با رضایت یکدیگر باشد. و خود [و یکدیگر] را نکشید. خداوند همواره با شما مهربان است. 4|30|و هر کس از روى تجاوز و ستم چنان کند [و دست به مال مردم دراز کرده، یا مرتکب خودکشى و خون‌ریزى شود] به زودى او را در آتشى [عظیم] درآوریم و این کار، براى خداوند آسان است. 4|31|اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى شده‌اید، پرهیز کنید، بدى‌هایتان را مى‌پوشانیم و شما را در جایگاهى ارجمند وارد مى‌کنیم. 4|32|هرگز برتری‌هایى را که خداوند براى بعضى از شما بر بعضى دیگر قرار داده، آرزو نکنید. [این تفاوت‌ها، براى حفظ نظام زندگى است. با این حال،] مردان از آنچه به دست آورده‌اند، بهره‌اى دارند و زنان نیز بهره‌اى. [و نباید حقوق هیچ یک پایمال گردد]. و [به جاى آرزو و حسادت،] از فضل خداوند درخواست کنید، که خداوند به هر چیزى داناست. 4|33|و براى هر فرد، وارثانى قرار داده‌ایم که از میراث پدر و مادر و نزدیکان ارث برند. و کسانى که با آنان پیمان [زناشویی] بسته‌اید، سهمشان را [از ارث] بپردازید، همانا خداوند بر هر چیز، شاهد و ناظر است. 4|34|مردان، سرپرست امور زنان [و خانواده‌ی خویش] هستنند، به خاطر برتری‌هایى که خداوند [در اداره‌ی خانواده] براى بعضى نسبت به بعضى قرار داده است، و به خاطر آن که از اموالشان، نفقه [زنان و خانواده را] مى‌پردازند. پس زنانِ شایسته، مطیع و متواضع­اند و به پاس حقوقى که خدا [براى آنان قرار داده و] حفظ کرده، در غیاب [همسران خود،]، حافظ [ناموس و حقوق] آنان‌اند. و زنانى را که از سرکشى آنان بیم دارید، [نخست] پند و اندرزشان دهید و [اگر مؤثّر نشد] در بستر از آنان دورى کنید و [اگر پند و قهر اثر نکرد، در محدوده‌ی دستور شرع] آنان را تنبیه کنید، پس اگر از شما اطاعت کردند، [براى ستم و آزار] بهانه‌اى بر آنان مجویید. همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است. 4|35|و اگر از [ناسازگارى و] جدایى میان آن دو [همسر] بیم داشتید، داورى از خانواده‌ى شوهر، و داورى از خانواده‌ى زن برگزینید [تا به اختلاف آن دو رسیدگى کنند]. اگر بناى اصلاح داشته باشند، خداوند میان آن دو سازگارى خواهد داد، زیرا خداوند، [از نیات همه] باخبر و آگاه است. 4|36|و خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید و به پدر و مادر نیکى کنید، و به بستگان و یتیمان و بینوایان و همسایه‌ى نزدیک و همسایه‌ى دور و یار همنشین و در راه مانده و زیردستان و بردگانتان [نیز نیکى کنید.] بی‌گمان خداوند، هر که را متکبّر و فخرفروش باشد، دوست نمى‌دارد. 4|37|[همان] کسانى که خود بخل مى‌ورزند و مردم را نیز به بخل وامى‌دارند، و آنچه را که خداوند از فضل خویش به آنان بخشیده، پنهان مى‌دارند. [این عمل، در حقیقت از کفرشان سرچشمه گرفته] و ما براى کافران عذابى خوارکننده آماده کرده‌ایم. 4|38|و کسانى که اموال خود را از روى ریا و براى نشان دادن به مردم انفاق مى‌کنند، و به خدا و روز قیامت ایمان ندارند، و کسى که شیطان همدم او باشد، چه بد همدمى است! 4|39|و اگر به خدا و روز قیامت ایمان مى‌آوردند و از آنچه خدا، روزی‌شان کرده انفاق مى‌کردند، چه زیانى برایشان داشت؟ و خداوند از نیت آنان آگاه است. 4|40|بی‌گمان خداوند به مقدار ذرّه‌اى هم ستم نمى‌کند، و اگر کار نیکى باشد، آن را دو چندان مى‌کند، و از جانب خویش نیز پاداشى بزرگ مى‌بخشد. 4|41|پس آن هنگام که از هر امّتى، گواهى [بر اعمالشان] بیاوریم و تو را نیز بر آنان گواه گیریم، [حالشان] چگونه خواهد بود؟ 4|42|در آن روز، کسانى که کفر ورزیدند و پیامبر را نافرمانى کردند، آرزو مى‌کنند که اى کاش [از خاک برانگیخته نشده و] با زمین یکسان بودند ولی [بدانند که با وجود گواهان] هیچ سخنى را نمى‌توانند از خدا پنهان کنند. 4|43|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه مى‌گویید. و نیز در حال جنابت [به مسجد روی نیاورید]، مگر آن که رهگذر باشید [و بى‌توقّف عبور کنید،] تا این که غسل کنید. و اگر بیمار [بودید و استعمال آب برای شما ضرر داشت] یا در سفر بودید، یا یکى از شما از [محلّ] قضاى حاجت بازآمد، یا با زنان آمیزش کردید و آب [براى وضو یا غسل] نیافتید، بر خاکی پاک تیمّم کنید، [ابتدا دو کف دست را بر خاک بزنید،] آن‌گاه صورت و دست‌هایتان را مسح کنید، همانا خداوند، بخشنده و آمرزنده است. 4|44|[اى پیامبر!] آیا آنان را که بهره‌اى از کتاب آسمانى به آنان داده شده بود، ملاحظه نکرده‌اى؟ گمراهى را براى خود مى‌خرند و مى‌خواهند شما [نیز] گمراه شوید. 4|45|و خداوند دشمنان شما را بهتر مى‌شناسد. و سرپرستی خدا برای شما کافى است و یاری او شما را بس است. 4|46|بعضى از یهودیان، کلمات را از جایگاهش تغییر می‌دهند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین، [به پیامبر] مى‌گویند: «[ما سخنان تو را] شنیدیم و نافرمانى کردیم. تو نیز [سخن ما را] بشنو که [ای کاش] ناشنوا گردى.» و «راعِنا!» [که در زبان عبری نوعی اهانت است.] و اگر مى‌گفتند: «[ما سخنان تو را] شنیدیم و اطاعت کردیم، تو نیز [سخن ما را] بشنو و ما را بنگر.» برایشان بهتر بود و با منطق سازگارتر؛ ولى خداوند آنان را به خاطر کفر و سرسختى‌شان لعنت کرد و جز عدّه‌ای اندک ایمان نمى‌آورند. 4|47|اى کسانى که به شما کتاب داده شده! به آنچه نازل کردیم که هماهنگ با نشانه‌هایى است که [در تورات و انجیل] نزد شماست، ایمان بیاورید، پیش از آن که چهره [انسان]هایى را محو کنیم، و به پشت برگردانیم، یا آنها را از رحمت خود دور سازیم، آن­گونه که [یهودیانِ متخلّفِ] اهلِ روزِ شنبه را لعنت کردیم. و فرمان خداوند، انجام­یافتنی است. 4|48|بی‌گمان خداوند این را که به او شرک ورزند، نمى‌بخشد، و کمتر از آن را براى هر که بخواهد مى‌بخشد. و هر کس براى خدا، همتایى قرار دهد، گناهى بزرگ مرتکب شده است. 4|49|آیا ندیدى کسانى را که خود را به پاکی می‌ستایند؟ با این که خداوند هر که را بخواهد، مى‌ستاید و [در این امر،] کمترین ستمی بر آنان نخواهد شد. 4|50|بنگر که چگونه بر خدا دروغ مى‌بندند! و همین گناه آشکار براى [مجازات] آنان بس است. 4|51|آیا ندیدى کسانى که بهره‌اى از کتاب [تورات] دارند، [برای اتحاد با مشرکان مکه، در برابر بت‌های آنان] به [نام‌های] «جِبت» و «طاغوت» [تعظیم کنند و به آنها] ایمان مى‌آورند، و درباره‌ی آن کافران مى‌گویند: «اینان از کسانى که [به محمّد] ایمان آورده‌اند، راه‌یافته‌ترند.» 4|52|آنانند کسانى که خداوند لعنتشان کرده است و هر که را خدا از رحمت خود دور سازد، هرگز براى او یاورى نخواهى یافت. 4|53|آیا [یهودیانی که علیه مسلمانان توطئه می‌کنند، می‌پندارند که] آنان سهمى در حکومت دارند؟! در حالى که اگر چنین بود، کمترین حقى را به مردم نمى‌دادند. 4|54|یا این که نسبت به [پیامبر و اهل بیتش و مؤمنانِ از] مردم، به خاطر آنچه خدا از فضل خویش به آنان داده است، حسد مى‌ورزند. در حالی که [ما پیش از این نیز] به [پیامبرانی چون موسی و عیسی از] خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و [برخی چون یوسف و سلیمان را] فرمانرواییِ بزرگى عطا کردیم. 4|55|البته برخی یهودیان به او ایمان آوردند و برخی از ایمان آوردن مردم جلوگیرى کردند، و شعله‌ى سوزان دوزخ، [براى کیفر آنان بس] است. 4|56|به زودى کسانى را که به آیات ما کافر شدند، در آتشى خواهیم افکند که هرگاه پوست بدنشان بسوزد، پوست دیگرى جایگزین آن مى‌گردانیم تا عذاب را بچشند. به­راستی خداوند توانا و حکیم است. 4|57|و کسانى را که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام داده‌اند، به زودى در باغ‌هایى که از زیر [درختان] آن نهرها جارى است، وارد مى‌کنیم. جاودانه در آن خواهند ماند، در آنجا همسرانى پاکیزه دارند، و آنان را در سایه‌اى پایدار درآوریم. 4|58|خداوند به شما فرمان مى‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانش بازگردانید. و هر گاه میان مردم داورى کردید، به عدالت حکم کنید. چه نیکوست آنچه خدا شما را بدان پند مى‌دهد. بى‌گمان خداوند شنواى بیناست. 4|59|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! خدا را اطاعت کنید و از پیامبر و صاحبان امر خویش [که جانشینان معصوم پیامبرند] اطاعت کنید. و اگر درباره‌ی چیزى نزاع کردید، آن را به [حکم] خدا و پیامبر بازگردانید، اگر به خدا و قیامت ایمان دارید. این [رجوع به قرآن و سنّت براى حلّ اختلاف] بهتر و پایانش نیکوتر است. 4|60|آیا نظر نمى‌کنى به کسانى که مى‌پندارند به آنچه بر تو و آنچه پیش از تو نازل شده است، ایمان آورده‌اند؟! در حالى که قصد دارند داورى‌های خود را نزد طاغوت [و حکام باطل] ببرند، با این که به آنها دستور داده شده به طاغوت، کفر ورزند. و شیطان مى‌خواهد آنان را گمراه سازد، گمراهى دور و درازى! 4|61|و چون به آنان گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل کرده و به سوى پیامبر بیایید.» منافقان را مى‌بینى که به شدّت از پذیرش دعوت تو روى مى‌گردانند. 4|62|پس چگونه وقتى به خاطر کارهایى که در گذشته انجام دادند، گرفتار مصیبت و مشکلى مى‌شوند، و [براى رهایى از آن] سراغ تو مى‌آیند، به خدا سوگند یاد مى‌کنند که هدف ما [از بردن داورى نزد طاغوت] جز نیکى و توافق نبوده است. 4|63|آنان کسانى هستند که خداوند، آنچه را در دل دارند، مى‌داند. پس از آنان دورى گزین و پندشان ده و با آنان سخنى رسا بگو که در جانشان بنشیند. 4|64|و ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى آن که با اذن خداوند از او اطاعت کنند و اگر هنگامى که آنان به خود ستم کردند [و فرمان‌هاى خدا را زیر پا گذاردند] نزد تو مى‌آمدند و از خداوند آمرزش مى‌خواستند و پیامبر هم براى آنان استغفار مى‌کرد، قطعاً خداوند را توبه‌پذیر و مهربان مى‌یافتند. 4|65|چنین نیست [که شما گمان می‌کنید]! به پروردگارت سوگند که مردم ایمان نمى‌آورند، مگر آن که در اختلافات خود، تو را داور قرار دهند، و در دل احساس ناراحتى از قضاوت تو نداشته باشند، [بلکه در برابر داورى تو] کاملاً تسلیم باشند. 4|66|و اگر به آنان دستور مى‌دادیم که تن به کشتن دهید یا از خانه و سرزمین خود بیرون روید، تنها افرادى اندک، این دستور را انجام مى‌دادند. و اگر اندرزهایى را که به آنان داده مى‌شد، عمل مى‌کردند، برایشان بهتر و در پایدارى مؤثرتر بود. 4|67|و در این صورت یقیناً ما از جانب خود پاداشى بزرگ به آنان مى‌دادیم. 4|68|و قطعاً آنان را به راهى راست هدایت مى‌کردیم. 4|69|و کسانى که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، [در قیامت] با کسانى همدم خواهند بود که خداوند بر آنان نعمت داده است: پیامبران، صِدّیقان، شهیدان و صالحان. و اینان چه رفیقان خوبى هستند! 4|70|این فضیلت از سوى خداست و دانایىِ خدا [به احوال بندگانش] کافى است. 4|71|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! [در برابر دشمن هوشیار باشید،] سلاح خود را برگیرید و به صورت گروه گروه یا دسته‌جمعی، به سوى دشمن حرکت کنید. 4|72|و در میان شما کسانى هستند که [هم خود سستی مى‌ورزند و هم] عامل کندى و دلسردى رزمندگان مى‌شوند، هر گاه برای شما مشکلى پیش آید، مى‌گوید: «خدا بر من منّت نهاده که همراه آنان [در جبهه] حضور نیافتم و شاهد [آن مصیبت] نبودم.» 4|73|و اگر فضل و غنیمتى از سوى خداوند به شما برسد، چنان که گویی میان شما و او هرگز دوستى نبوده [تا نفع شما را نفع خود بداند،] خواهد گفت: «اى کاش [در جهاد] با آنان بودم تا به رستگارىِ بزرگ مى‌رسیدم.» 4|74|آرى، کسانى باید در راه خدا نبرد کنند که زندگى دنیا را به آخرت مى‌فروشند و کسى که در راه خدا مى‌جنگد، چه کشته شود و چه پیروز گردد، به زودى پاداشى بزرگ به او خواهیم داد. 4|75|چرا در راه خدا و [براى رهایى] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمى‌جنگید؟ همان کسانی که مى‌گویند: «پروردگارا! ما را از این شهرى که مردمش ستمگرند، بیرون بر و از جانب خود رهبر و سرپرستى براى ما قرار ده، و از سوى خودت، یاورى براى ما تعیین فرما!» 4|76|کسانى که ایمان آورده‌اند، در راه خدا جهاد مى‌کنند و کسانى که کافر شده‌اند، در راه طاغوت مى‌جنگند. پس با دوستان و یاران شیطان پیکار کنید [و بیم نداشته باشید،] زیرا نیرنگ شیطان سست و ضعیف است. 4|77|آیا نمى‌نگرى به کسانى که [پیش از هجرت، هنگامی که] به آنان گفته شد: «[اکنون از مبارزه] دست نگه‌دارید و نماز به پا دارید و زکات بپردازید.» [از این دستور ناراحت بودند]، ولى چون [در مدینه] فرمان جهاد به آنان داده شد، گروهى از آنان از مردمِ [مشرک مکه] چنان مى‌ترسیدند که گویا از خدا مى‌ترسند، بلکه بیشتر. و گفتند: «پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب کردى؟ چرا ما را تا مدتی کوتاه مهلت ندادى؟» بگو: «بهره دنیا اندک و ناچیز است و براى کسى که تقوا پیشه کند، آخرت بهتر است. و کمترین ستمى به شما نخواهد شد.» 4|78|هر جا باشید، مرگ شما را درمى‌یابد، هر چند در دژهاى محکم باشید. و اگر به آنان [که منافقند،] نیکى و پیروزى برسد، مى‌گویند: «این از سوى خداست.» و اگر بدى [و شکستى] به ایشان برسد، مى‌گویند: «این از جانب توست.» بگو: «همه از جانب خداست.» پس چرا این گروه حاضر نیستند سخنى را درک کنند؟! 4|79|[اى انسان!] هر نیکى به تو برسد، از خداست و هر بدى به تو برسد، از خودِ توست. و [اى پیامبر!] ما تو را براى مردم به رسالت فرستادیم و گواهى خدا [در این باره] کافى است. 4|80|هر کس از پیامبر اطاعت کند، بى‌شک خداوند را اطاعت کرده است. و هر که روی گرداند و سر باز زند، ما تو را بر او نگهبان نفرستاده‌ایم [و تو در برابر او، مسئول نیستى]. 4|81|[منافقان، در حضور تو] مى‌گویند: «فرمانبرداریم!» امّا هنگامى که از نزد تو بیرون مى‌روند، گروهى از آنان در جلسات شبانه، بر خلاف گفته‌ى تو [می‌گویند و] اندیشه مى‌کنند؛ ولى خداوند، آنچه را در این جلسات مى‌گذرد، ثبت می‌کند. پس از آنها روى گردان و بر خداوند توکل کن، و کافى است که خداوند، پشتیبان تو باشد. 4|82|آیا در قرآن نمى‌اندیشند؟ در حالى که اگر از سوى غیر خدا بود، قطعاً اختلاف بسیارى در آن مى‌یافتند. 4|83|و هنگامى که خبرى امیدبخش [از پیروزی] یا نگران‌کننده [از شکست]، به آنان برسد، [بدون تحقیق،] آن را پخش مى‌کنند، در حالى که اگر درباره‌ی آن خبر، به پیامبر و اولیاى امر خود مراجعه می‌کردند، کسانی از آنان که قدرت تشخیص دارند، [حقیقت امر را از آنان] درمى‌یافتند. و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، به جز اندکى، همگى از شیطان پیروى مى‌کردید. 4|84|پس [ای پیامبر!] در راه خدا پیکار کن، [و بدان که] جز انجام وظیفه‌ی خود تکلیفى ندارى و مؤمنان را [نیز به جهاد] تشویق کن، باشد که خداوند گزند کافران را [از شما] بازدارد. و خداوند قدرتمندتر و سخت‌کیفرتر است. 4|85|هر کس در کار نیک میانجى شود، بهره‌اى از [پاداش] آن مى‌برد و هر کس در کار بد میانجى شود، بهره‌اى از کیفر آن خواهد داشت. و خداوند بر هر چیزى نگهبان است. 4|86|و هرگاه شما را درود و سلامی گفتند، [در پاسخ،] درودى بهتر از آن بگویید یا همان را بازگویید. خداوند همواره بر هر چیزى حساب‌رس است. 4|87|خداوند که معبودى جز او نیست، همه‌ی شما را در روز قیامت، که هیچ شکى در آن نیست گرد مى‌آورد. و راستگوتر از خدا در سخن کیست؟ 4|88|چرا درباره‌ى منافقان دو دسته شده‌اید؟ با آن که خداوند آنان را به کیفر کارهای ناپسندى که مرتکب شده‌اند، سرنگون کرده است. آیا مى‌خواهید کسانى را که خداوند [بر اثر اعمال زشتشان] گمراه کرده، به راه آورید؟ [در حالى که] هر کس را خداوند گمراه کند، هرگز راهى براى [نجات و هدایت] او نخواهى یافت. 4|89|آنان دوست دارند که شما همچون خودشان کافر شوید، تا با آنان برابر گردید. بنابر این از آنان دوستانى انتخاب نکنید، مگر آن که در راه خدا هجرت نمایند. پس اگر سر باز زدند [و به خیانت و جنایتشان علیه شما ادامه دادند،] آنان را هر جا یافتید، دستگیر کنید و به قتل برسانید. و از بین آنان، هیچ دوست و یاورى نگیرید. 4|90|مگر کسانى که به گروهى که میان شما و آنها پیمانى برقرار است، بپیوندند یا به نزد شما بیایند در حالى که سینه‌هایشان از جنگیدن با شما یا با قوم خود به تنگ آمده باشد. و اگر خدا مى‌خواست، مسلّماً آنها را بر شما مسلط مى‌نمود و حتماً با شما مى‌جنگیدند. پس اگر از شما کناره گرفتند و با شما پیکار نکردند و پیشنهاد صلح و سازش دادند، دیگر خداوند براى شما راهى براى تعرّض و جنگ با آنان قرار نداده است. 4|91|به زودى گروهى دیگر [از منافقانِ اطراف مدینه] را خواهید یافت که مى‌خواهند [با برقراری عهد و پیمان و اظهار اسلام،] از جانب شما در امان باشند و [با اظهار کفر،] از قوم خود ایمن گردند. [اما] هر بار که به سوى فتنه­گری خوانده شوند، با سر در آن فرومى‌روند. پس اگر از [درگیرى با] شما کناره نگرفتند و پیشنهاد صلح ندادند و دست [از فتنه و فساد] برنداشتند، آنان را هر جا یافتید، دستگیر کنید و به قتل برسانید. آنها کسانى هستند که ما براى شما علیه آنان حجّت و دلیلی آشکار قرار دادیم. 4|92|و براى هیچ مؤمنى سزاوار نیست که مؤمنى را به قتل برساند، مگر [این که] از روى خطا و اشتباه [مرتکب این کار شود]. و هر کس مؤمنى را به خطا کشت، پس باید برده‌ى مؤمنى را آزاد کند و خون‌بهاى کشته را به خانواده‌اش بپردازد، مگر آن که [خانواده‌ى مقتول] بگذرند و اگر [مقتول] با آن که مؤمن است، از قومى است که با شما دشمنند، [جریمه‌اش فقط] آزاد کردن یک برده‌ى مؤمن است [و پرداخت خون‌بها به دشمن لازم نیست]. و اگر از قومى باشد که میان شما و آنان پیمانى برقرار است، باید دیه‌ى او را به خانواده‌اش بپردازد و برده‌ى مؤمنى را نیز آزاد کند. و اگر [برده‌اى براى آزاد کردن، یا پولى براى خرید برده] نیافت، پس دو ماه پیاپى روزه بگیرد. [این تخفیف در حکم، گذشت و] بازگشتى است از جانب خداوند، و خداوند همواره دانا و حکیم است. 4|93|و هر کس مؤمنى را از روی عمد بکشد، کیفرش دوزخ است، همیشه در آن خواهد بود، و خداوند بر او خشم مى‌گیرد و او را از رحمت خود دور می‌سازد و براى او عذابى بزرگ آماده ساخته است. 4|94|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه در راه خدا [براى جهاد] سفر مى‌کنید، پس تحقیق کنید و به خاطر این که [غنیمت و] کالاى ناپایدار دنیا را به دست آورید، به کسى که نزد شما اظهار اسلام مى‌کند، نگویید: «تو مؤمن نیستى!» چرا که [براى شما] غنیمت‌هاى بسیاری نزد خداوند است. شما نیز خودتان قبلاً این­گونه بودید، پس خداوند بر شما منّت نهاد [و ایمان در جانتان نفوذ کرد.] پس [در کار جنگ] تحقیق کنید [و زود دست به اسلحه نبرید] که خداوند همواره به آنچه انجام مى‌دهید، آگاه است. 4|95|مؤمنانى که بدون بیمارى [یا عذر واقعى، از جهاد] کناره می‌گیرند، با مجاهدانى که با اموال و جان‌هاى خویش در راه خدا پیکار مى‌کنند، یکسان نیستند. خداوند مجاهدان با مال و جان را، در رتبه و مقام، بر خانه‌نشینان برترى بخشیده است و به هر یک [به خاطر ایمان و عمل صالح] وعده‌ى [پاداش] نیک داده، ولى جهادکنندگان را بر خانه‌نشینان، به پاداشى بزرگ برترى داده است. 4|96|[آن پاداش بزرگ،] درجاتِ [والا] همراه با آمرزش و رحمت از جانب اوست. و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است. 4|97|هنگامى که فرشتگان جانِ کسانی را که به خود ستم کرده‌اند، مى‌گیرند، از آنان مى‌پرسند: «شما در چه وضعى بودید؟» آنها می‌گویند: «ما در سرزمینِ [خود، تحت فشار و] مستضعف بودیم [و به ناچار در جبهه‌ى کافران قرار داشتیم.]» فرشتگان می‌گویند: «مگر زمین خداوند گسترده نبود تا در آن هجرت کنید؟» آنان، [عذرى ندارند و] جایگاهشان دوزخ است. و بد سرانجامى است! 4|98|مگر مردان و زنان و کودکان مستضعفی که [براى نجات از محیط کفر،‌] قدرت تدبیر و چاره‌جویى ندارند و راهى [براى هجرت] نمى‌یابند. 4|99|تنها اینانند که امید است خداوند از آنان درگذرد و خداوند همواره آمرزنده و بخشاینده است. 4|100|و هر که در راه خدا [از سرزمین کفر] مهاجرت کند، در روی زمین، مکان‌های بسیار [برای سکونت] و گشایش [امورش] خواهد یافت و هر که از خانه‌اش، به قصد هجرت به سوى خدا و پیامبرش خارج شود، و آن­گاه مرگش فرارسد، بی‌تردید پاداش او بر خداست. و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است. 4|101|و هنگامی که به سفر می‌روید، اگر بیم آن دارید که کفار به شما آسیبی برسانند، گناهى بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید. زیرا کافران همواره دشمن آشکار شمایند. 4|102|[اى پیامبر!] هرگاه [در سفرهاى جهادى] در میان سپاه اسلام بودى و براى آنان نماز برپا داشتى، گروهى از آنان با تو [به نماز] بایستند و سلاح‌هاى خود را همراه داشته باشند، پس چون سجده کردند، [قیام نمایند و رکعت دوم را فرادا به پایان برند و آن‌گاه برای حفاظت از شما] پشت سرتان قرار گیرند، و گروه دیگر که نماز نخوانده‌اند، [از رکعت دوم] با تو نماز بخوانند و وسایل دفاعى و سلاح‌هایشان را با خود داشته باشند. کافران دوست دارند که شما از سلاح و ساز و برگ جنگی خود غافل شوید تا یکباره بر شما حمله آورند. و اگر نزول باران شما را به رنج انداخت یا بیمار بودید، باکى نیست که اسلحه را فروگذارید و [فقط] وسایل دفاعی را با خود داشته باشید. خداوند براى کافران عذابى خوارکننده فراهم کرده است. 4|103|پس چون نماز را به پایان بردید، خداوند را در [همه] حال یاد کنید: ایستاده و نشسته و در حالى که به پهلو خوابیده‌اید. پس هرگاه آرامش یافتید [و حالت خوف تمام شد،] نماز را [به صورت کامل] برپا دارید. همانا، نماز بر مؤمنان، وظیفه‌اى مقرّر در اوقاتى مشخص است. 4|104|در تعقیب دشمن سستى نکنید، اگر [شما به خاطر جراحت‌ها] درد و رنج مى‌برید، آنان نیز همانند شما [جراحت دیده و] زجر می‌کشند، در حالى که شما به [امدادهاى غیبى و پاداش] خداوند امید دارید و آنها آن امید را ندارند. و خداوند همواره دانا و حکیم است. 4|105|ما این کتاب را به حقّ بر تو فروفرستادیم تا بر اساس آنچه خدا به تو آموخته و نمایانده است، میان مردم داورى کنى و جانب­دار خائنان مباش. 4|106|و از خداوند آمرزش بخواه، خداوند همواره آمرزنده مهربان است. 4|107|و از کسانى که به خویشتن خیانت مى‌کنند، دفاع مکن، که خداوند خیانت‌پیشگانِ گنهکار را دوست ندارد. 4|108|[آنان کارهای خود را] از مردم پنهان مى‌کنند، ولى نمى‌توانند از خداوند پنهان دارند، و در مجالس شبانه، هنگامی که سخنانى مى‌گویند که مورد رضاى خدا نیست، خدا با آنان است و خداوند همواره به آنچه انجام مى‌دهند، احاطه دارد. 4|109|آرى! شما همان کسانى هستید که در زندگى دنیا از [منافقان و خیانت‌های] آنان جانبدارى می‌کردید، امّا کیست که در روز قیامت در برابر خداوند از آنان جانبدارى کند؟ یا چه کسى کارساز آنان خواهد شد؟ 4|110|و هر کس کار بدى کند یا بر خویشتن ستم نماید، سپس از خداوند طلب آمرزش کند، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد یافت. 4|111|و هر کس گناهى مرتکب شود، تنها به زیان خویش کار کرده، و خداوند همواره دانایى فرزانه است. 4|112|و هر کس خطایى یا گناهى کند، سپس آن را به گردن بى‌گناهى اندازد، به یقین بار تهمت و گناهى آشکار را بر دوش کشیده است. 4|113|و اگر فضل و رحمت خداوند، شامل حال تو نبود، گروهى از منافقان تصمیم داشتند که تو را [در داوری] منحرف کنند؛ امّا جز خودشان را گمراه نمى‌کنند و به تو هیچ زیانى نمى‌رسانند. و خداوند کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد، و آنچه را نمى‌دانستى به تو آموخت. و فضل خداوند بر تو، بسى بزرگ بوده است. 4|114|در بسیارى از سخنان درِ گوشى آنان، سودى نیست، مگر [سخن] کسى که به صدقه یا کار نیک یا اصلاح و آشتى میان مردم فرمان دهد. و هر کس براى به دست آوردن خشنودى خدا چنین کند، به زودى پاداشى بزرگ به او خواهیم داد. 4|115|و هر کس پس از آن که راه هدایت برایش آشکار شد، با پیامبر مخالفت کند و از راهى جز راه مؤمنان پیروى کند، او را به همان سوى که روى کرده واگذاریم و وی را به دوزخ افکنیم. و چه بد فرجامى است! 4|116|بى‌گمان خداوند [گناهِ] شرک را [بدون توبه] نمى‌آمرزد؛ ولى پایین‌تر و کمتر از آن را براى هر که بخواهد مى‌بخشد. و هر کس براى خدا همتایى قرار دهد، قطعاً دچار گمراهى دور و درازى شده است. 4|117|آنچه آنها غیر از خدا مى‌خوانند، تنها بت‌هایى است [که نام‌های] مؤنث [بر آنها نهاده‌اند و در حقیقت]، آنها جز شیطانی سرکش را نمی‌خوانند. 4|118|[شیطانى که] خداوند لعنتش کرد و او گفت: «قطعاً از میان بندگانت، [عدّه‌اى را پیرو خود خواهم ساخت و] سهمى معین خواهم گرفت. 4|119|و مسلّماً آنان را گمراه می‌کنم و به آرزوها سرگرمشان می‌سازم و به آنان دستور مى‌دهم که [کارهای خرافى انجام دهند،] گوش چهارپایان را بشکافند [تا علامت باشد که این حیوان سهم بت‌هاست،] و به آنان فرمان مى‌دهم که آفرینش خدا را دگرگون سازند.» و هر کس به جاى خدا، شیطان را دوست و سرپرست خود برگزیند، بى‌گمان به زیانى آشکار دچار گردیده است. 4|120|[آری! شیطان] به آنان وعده مى‌دهد و به آرزوها، سرگرمشان مى‌سازد. و شیطان جز فریب و نیرنگ، وعده‌اى به آنان نمى‌دهد. 4|121|آنان، جایگاهشان دوزخ است و از آن راه گریزى نمی‌یابند. 4|122|و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، به زودى آنان را در باغ‌هایى وارد مى‌کنیم که از زیرِ [درختان] آن جوى‌ها روان است. جاودانه در آن خواهند بود. وعده‌ى الهى راست است. و چه کسى در سخن گفتن، راستگوتر از خداوند است؟ 4|123|[کیفر و پاداش الهى،] به دلخواه شما [مسلمانان] و اهل کتاب نیست، هر کس بدى کند، مطابق آن کیفر داده مى‌شود. و کسى را جز خداوند، براى خویش سرپرست و یاور نخواهد یافت. 4|124|و کسانى که کارهاى شایسته انجام دهند و مؤمن باشند، مرد باشند یا زن؛ به بهشت وارد مى‌شوند و کمترین ستمى به آنها نمى‌شود. 4|125|و دین و آیینِ چه کسى بهتر از آن کس است که خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد و از آیین ابراهیمِ حق­گرا پیروى کند؟ و خداوند، ابراهیم را به دوستى خود برگزید. 4|126|و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، فقط از آن خداوند است. و خداوند همواره بر هر چیز احاطه دارد. 4|127|[اى پیامبر!] درباره‌ى [حقوق] زنان از تو فتوا مى‌خواهند، بگو: «خدا با آیات قرآن که بر شما خوانده مى‌شود، درباره‌ی آنها به شما فتوا مى‌دهد، و نیز درباره‌ى زنان یتیمى که حقّشان را نمى‌دهید و مى‌خواهید با آنها ازدواج کنید، و کودکان یتیم ناتوان [خدا به شما سفارش می‌کند] که با یتیمان به عدالت رفتار کنید. و [بدانید] هر کار نیکى انجام دهید، خدا از آن آگاه است.» 4|128|و اگر زنى از ناسازگارى یا بى‌اعتنایى شوهرش بیم داشته باشد، مانعى ندارد که آن­دو به­­گونه‌اى پسندیده با یکدیگر مصالحه کنند [و از پاره‌اى حقوق خود، چشم بپوشند.] و صلح و سازش بهتر است؛ ولى جان‌ها در معرض بخل و آزمندى است. و اگر [به همسرانتان] نیکى کنید و [از ناسازگاری] بپرهیزید، بی‌تردید خداوند به آنچه مى‌کنید، آگاه است. 4|129|و هرگز نمى‌توانید [در علاقه‌ى قلبى] میان همسران به عدالت رفتار کنید، هر چند کوشش فراوان کنید. پس تمایل خود را یکسره متوجّه یک طرف نسازید تا دیگرى را بلاتکلیف رها کنید. و اگر راه صلح و آشتى و تقوا پیش گیرید، بی‌تردید خداوند همواره آمرزنده و مهربان است. 4|130|و اگر آن دو از یکدیگر جدا شوند، خداوند هر یک را از رحمت گسترده‌ی خویش بى‌نیاز مى‌کند. و خداوند همواره گشایش­دهنده و حکیم است. 4|131|و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آن خداست و ما کسانى را که پیش از شما کتاب آسمانى به آنها داده شده بود، و نیز شما را سفارش کردیم که از [نافرمانى] خدا بپرهیزید و اگر کافر شوید، [زیانى به او نمى‌رسانید، زیرا] آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آن خداست. و خداوند همواره بى‌نیاز و شایسته ستایش است. 4|132|و آنچه در آسمان‌ها و زمین است، از آنِ خداست و برای کارسازىِ [امور جهان،] خداوند کافى است. 4|133|اى مردم! اگر خدا بخواهد شما را از میان مى‌برد و افراد دیگرى را مى‌آورد و خداوند بر این کار تواناست. 4|134|هر کس که فقط پاداش دنیا را بخواهد، [بداند که] پاداش دنیا و آخرت نزد خداست. و خداوند همواره شنواى بیناست. 4|135|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! همواره برپادارنده‌ى عدالت باشید و براى خدا گواهى دهید، گرچه به زیان شما، یا پدر و مادر و نزدیکانتان باشد. اگر [یکى از طرفین نزاع] ثروتمند یا فقیر باشد، [شما بر خلاف حق گواهى ندهید، زیرا] خداوند به [رعایت حال] آنان سزاوارتر است. پس از هواى نفس پیروى نکنید تا بتوانید به عدالت رفتار کنید. و اگر زبان بگردانید [و به ناحق گواهى بدهید] یا [از گواهى حقّ] روى بگردانید، پس [بدانید که] خداوند به آنچه مى‌کنید، آگاه است. 4|136|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! به خدا و پیامبرش و کتابى که بر رسولش نازل کرده و کتابى که پیشتر فرستاده است، [به راستی] ایمان بیاورید. و هر کس به خدا و فرشتگان و کتب آسمانى و پیامبرانش و روز قیامت کفر ورزد، پس حقیقتاً گمراه شده است، گمراهى دور و درازى. 4|137|کسانى که ایمان آوردند، سپس کافر شدند، بار دیگر ایمان آوردند و دوباره کفر ورزیدند، سپس بر کفر خود افزودند، هرگز امیدى نیست که خداوند آنان را ببخشد و به راه حقّ هدایتشان کند. 4|138|[اى پیامبر!] منافقان را به عذابى دردناک مژده بده. 4|139|آنان که کافران را به جاى مؤمنان، سرپرست و دوست خود مى‌گزینند. آیا عزّت و سربلندى را نزد آنان مى‌جویند؟ همانا عزتّ به تمامى از آن خداست. 4|140|و خداوند در قرآن [این حکم را] بر شما نازل کرده است که هرگاه شنیدید آیات خدا مورد انکار یا تمسخر قرار مى‌گیرد، با آنان همنشینى نکنید تا به سخن دیگرى بپردازند، وگرنه، شما هم مانند آنان خواهید بود. خداوند همه‌ى منافقان و کافران را در دوزخ جمع مى‌کند. 4|141|[منافقان] کسانى [هستند] که پیوسته در کمین و مراقب شمایند، پس اگر فتح و پیروزى از سوى خدا نصیب شما گردد، مى‌گویند: «مگر ما با شما نبودیم؟ [پس باید در غنائم شریک شویم.]» و اگر بهره‌اى نصیب کافران گردد، [به آنان] مى‌گویند: «مگر ما بر شما دست نیافتیم و شما را از [گزند] مؤمنان بازنداشتیم؟» آری! خداوند روز قیامت، میان شما داورى خواهد کرد. و هرگز خداوند راهى براى تسلّط کافران بر مؤمنان قرار نداده است. 4|142|منافقان [به گمان خود] با خدا مکر و حیله مى‌کنند، و خدا نیز با آنان تدبیر مى‌کند [و فریبشان را به خودشان بازمى‌گرداند]. آنها با کسالت به نماز مى‌ایستند، آن هم از سر ریاکارى و نشان‌دادنِ خود به مردم، و بسیار کم به یاد خدا هستند. 4|143|[منافقان] بین دو گروه [مؤمنان و کافران] دودل و سرگشته‌اند، نه با این گروهند، نه با آن گروه. و هر کس را خداوند به [سبب اعمالش] در گمراهى‌اش رها کند، هرگز براى او راه نجاتى نخواهى یافت. 4|144|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! کافران را به جاى مؤمنان دوست و سرپرست خود نگیرید، آیا مى‌خواهید [با این عمل،] براى خداوند دلیلى آشکار به زیان خودتان قرار دهید؟ 4|145|قطعاً منافقان، در پست‌ترینِ طبقات آتشند، و هرگز براى آنان یاورى نخواهى یافت. 4|146|مگر کسانى که توبه کنند و [گذشته‌ى خود را] اصلاح نمایند و به خدا پناه برند و دین خود را براى خدا خالص کنند، اینان در زمره‌ى مؤمنان هستند. و خداوند به زودى مؤمنان را پاداشى بزرگ خواهد داد. 4|147|اگر شکرگزارى کنید و ایمان بیاورید، خدا را با عذاب شما چه کار؟ خداوند همواره قدرشناس و داناست. 4|148|خداوند بدگویى به صداى بلند را دوست ندارد، مگر براى کسى که به او ستم شده باشد و خداوند، شنواى داناست. 4|149|اگر کار نیکى را آشکارا یا پنهان انجام دهید، یا از لغزش و بدى دیگران درگذرید، [بدانید که] خداوند بخشاینده‌ی تواناست. 4|150|قطعاً کسانى که به خداوند و پیامبرانش کفر مى‌ورزند و مى‌خواهند میان خدا و پیامبرانش فرق بگذارند و مى‌گویند: «به بعضى ایمان مى‌آوریم و بعضى را انکار مى‌کنیم.» و مى‌خواهند در این میانه راهى در پیش گیرند. 4|151|آنان به راستى کافرند و ما براى کافران عذابی خوارکننده آماده کرده‌ایم. 4|152|و کسانى که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده و میان هیچ­یک از آنان فرق نگذاشته‌اند، اینانند که خداوند در آینده پاداششان را خواهد داد. و خداوند، همواره بخشاینده و مهربان است. 4|153|[اى پیامبر!] اهل کتاب از تو مى‌خواهند که یکباره از آسمان بر آنها کتابى فرود آورى، آنها از موسى بزرگ‌تر از آن را خواستند و گفتند: «خدا را آشکارا به ما نشان بده!» پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فراگرفت، سپس بعد از آن که معجزه‌هاى روشن براى آنان آمد، گوساله‌پرستى را پیش گرفتند. [بعد از توبه] ما از آن [گناه] درگذشتیم و عفو کردیم و به موسى حجّتى آشکار دادیم. 4|154|و کوه طور را به خاطر پیمان­گرفتن از آنان بر فراز آنها برافراشتیم و به آنها گفتیم: «[براى توبه،] سجده‌کنان از در [بیت‌المقدّس] وارد شوید.» و به آنان گفتیم: «در روز[هاى] شنبه [از حکم تحریم صید ماهى] تجاوز نکنید.» و از آنان پیمانى محکم گرفتیم. 4|155|و به خاطر پیمان‌شكنى، و كفر آنان به آیات خدا و كشتن پیامبران به ناحقّ، و این كه [از روى تمسخر] مى‌گفتند: «بر دل‌هاى ما پرده افتاده است [که سخنان پیامبران را درك نمى‌كنیم، خداوند آنان را مجازات کرد.]» بلكه خداوند بر دل‌هاى آنان به خاطر كفرشان مهر زد و جز اندكى، ایمان نمى‌آورند. 4|156|و [نیز] به خاطر كفرشان و سخنانشان كه تهمت بزرگى به مریم زدند، 4|157|و سخنى كه [مغرورانه] گفتند: «ما مسیح؛ عیسى پسر مریم، فرستاده‌ى خدا را كشتیم.» در حالى كه نه او را كشتند و نه به صلیب كشیدند، بلكه كار بر آنان مُشتَبَه شد [و كسى شبیه به او را كشتند]. و كسانى كه درباره‌ى عیسى اختلاف نظر پیدا كردند، خود در شك بودند و هیچ یك به گفته‌ى خود علم نداشتند و تنها از پندارهاى بى‌اساس پیروى مى‌كردند، و به یقین او را نكشتند. 4|158|بلكه خداوند او را به سوى خود بالا برد. و خداوند همواره پیروزمندى حكیم است. 4|159|و اهل كتاب همه پیش از مرگ به او ایمان می‌آورند و او روز قیامت، درباره‌ى آنها گواهى خواهد داد. 4|160|پس به سزاى ستمى كه از یهودیان سر زد و به خاطر آن كه بسیارى از مردم را از راه خدا بازمى‌داشتند، بخشى از چیزهاى پاك و دلپسندى را كه قبلاً برایشان حلال بود، بر آنان حرام كردیم. 4|161|و [نیز این مجازات] به سبب رباخوارى آنها بود كه از آن نهى شده بودند و نیز به سبب خوردن مال مردم به ناحقّ. و براى كافرانِشان عذاب دردناكى فراهم ساخته‌ایم. 4|162|ولى استواران در علم از یهود و مؤمنان، به آنچه بر تو و آنچه پیش از تو نازل شده است، ایمان دارند. و به ویژه برپادارندگان نماز، و زكات­دهندگان، و مؤمنانِ به خدا و روز قیامت، که به زودى آنان را پاداش بزرگى خواهیم داد. 4|163|[اى پیامبر!] ما به تو وحى كردیم، آن‌گونه كه به نوح و پیامبران پس از او وحى فرستادیم. و [همچنین] به ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، [پیامبران از] فرزندان یعقوب، عیسى، ایوب، یونس، هارون و سلیمان وحى نمودیم. و به داوود، زَبور دادیم. 4|164|و پیامبرانى [فرستادیم] كه پیش از این داستان آنان را برایت بازگفته‌ایم و پیامبرانى كه ماجراى آنان را براى تو نگفته‌ایم. و خداوند با موسى سخن گفت، سخن گفتنى ویژه. 4|165|پیامبرانى كه بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده بودند، تا پس از [آمدن] این پیامبران، براى مردم در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى باقى نماند. و خداوند همواره شكست‌ناپذیر و حكیم است. 4|166|[گر چه كافران بهانه مى‌گیرند و به درستىِ كتاب تو گواهى نمى‌دهند،] ولى خداوند، به آنچه بر تو نازل كرده گواهى مى‌دهد، كه به علم خود بر تو نازل كرد و فرشتگان نیز [بر حقّانیت تو] شهادت مى‌دهند و گواهى خداوند [براى تو] كافى است. 4|167|قطعاً كسانى كه كافر شدند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند، به گمراهى ژرفى افتاده‌اند. 4|168|كسانى كه كافر شدند و ستم كردند، خداوند هرگز آنها را نمی‌بخشد، و آنان را به هیچ راهى هدایت نمی‌كند. 4|169|مگر به راه دوزخ، كه براى همیشه در آن ماندگارند. و این [عذاب و كیفر] براى خدا آسان است. 4|170|اى مردم! پیامبرِ [موعود] با آیین حقّ از سوى پروردگارتان به سوى شما آمده است. پس ایمان بیاورید كه براى شما بهتر است، و اگر كفر ورزید، [به خدا زیانى نمى‌رسد كه] آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آنِ خداست و خداوند، دانا و حكیم است. 4|171|اى اهل کتاب! در دین خود غلوّ [و زیاده‌روى] نکنید و درباره خدا جز حقّ نگویید. به راستی مسیح، عیسى پسر مریم، فرستاده‌ى خداوند و کلمه‌ى اوست که آن را به [دامان] مریم افکند و روحى است از جانب او. پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید، و نگویید: «[خداوند] سه‌گانه است.» [از این حرف] دست بردارید که به نفع شماست. جز این نیست که اللّه خدایى است یکتا، و از این که فرزندى داشته باشد، منزّه است. آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن اوست. و خداوند براى کارسازی [و تدبیر امور جهان] کافى است. 4|172|هرگز مسیح از این که بنده‌ی خدا باشد، سر باز نمى‌زند و فرشتگان مقرّب نیز [سرپیچى ندارند]. و هر کس از بندگى خداوند سرپیچى کند و تکبّر ورزد، پس [بداند که] خداوند به زودى همه آنها را نزد خود جمع خواهد کرد. 4|173|پس کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، خداوند پاداش آنان را کامل مى‌دهد و از فضل خویش بر [پاداش] آنها می‌افزاید. و امّا آنان که سرپیچى کردند و تکبّر ورزیدند، خداوند آنان را به عذابى دردناک کیفر مى‌دهد و در برابر [قهر] خدا براى خود دوست و یاورى نخواهند یافت. 4|174|اى مردم! دلیل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است. و نورى روشنگر [همچون قرآن] را به سوى شما فرود آوردیم. 4|175|پس به زودى کسانى را که به خداوند ایمان آوردند و به آن [کتاب آسمانى] چنگ زدند، در رحمت و فضل خویش وارد مى‌کند و آنان را به سوى خود در راه راست هدایت مى‌‌فرماید. 4|176|[اى پیامبر!] از تو فتوا مى‌خواهند، بگو: «خدا درباره [ارثِ] کلاله به شما چنین فتوا مى‌دهد: اگر مردى بمیرد و فرزندى نداشته باشد، و او را یک خواهر باشد، نصف آنچه بجا گذاشته از آنِ او است و [این برادر] نیز همه اموال خواهر را ارث مى‌برد، اگر او فرزندى نداشته باشد، و اگر دو خواهر باشند، دو سوم میراث را ارث مى‌برند و اگر چند برادر و خواهر باشند، سهم هر مرد برابر سهم دو زن است. خداوند احکام را براى شما بیان مى‌کند تا گمراه نشوید و خداوند به هر چیز داناست.» 5|1|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! به پیمان‌ها و قراردادها وفا کنید. چهارپایان براى شما حلال شده است، مگر آنچه بر شما خوانده خواهد شد. و صید را به هنگام احرام حلال نشمرید. خداوند به هرچه اراده کند حکم می‌کند. 5|2|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! شعائر الهى [را محترم بشمارید و مخالفتِ با آنها] را حلال ندانید: حرمت ماه حرام، قربانی‌هاى بی‌نشان، قربانى‌هاى نشاندار که بر گردنشان بند نهاده‌اند، و نیز حرمت آنها که به قصد خانه خدا براى به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودى او مى‌آیند، حرمت همه را نگاه دارید. اما هنگامى که از احرام بیرون آمدید، صید کردن براى شما مانعى ندارد. و نباید کینه گروهی که مانع آمدن شما به مسجدالحرام [در سالِ حُدَیبیه] شدند، شما را وادار به تعدّى و تجاوز کند. و یکدیگر را در کار نیک و پرهیزکارى یارى کنید و در راه گناه و تجاوز همدستى ننمایید. و از [مخالفت] خدا بپرهیزید که مجازاتش شدید است. 5|3|[گوشتِ] مردار و خون و گوشت خوک و حیوانى که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن برده شود و حیوان خفه شده و به زجر کشته شده و حیوانى که بر اثر پرت شدن از بلندى بمیرد و حیوانى که به ضرب شاخ حیوان دیگرى مرده باشد و نیم خورده حیوان درنده، جز آن را که [تا زنده است] سر ببرید و حیوانى که در برابر بت­ها ذبح شود و [همچنین] تقسیم کردن گوشت حیوان با تیرهای بخت‌آزمایى، [اینها همه] بر شما حرام و آن [کارها هم] گناه است. ـ امروز کافران از [شکست] آیین شما ناامید شدند، پس از آنها نترسید و از [مخالفت] من بترسید! امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین [جاودان] شما پذیرفتم. ـ اما آن که در حال گرسنگى و قحطی، ناگزیر [از خوردن گوشت حرام] شود، بی­آنکه گرایش به گناه داشته باشد، خداوند آمرزنده و مهربان است. 5|4|از تو مى‌پرسند چه چیزهایى براى آنها حلال شده است؟ بگو: «آنچه پاکیزه است، براى شما حلال گردیده و [نیز صید] حیوانات شکارى که از آنچه خداوند به شما تعلیم داده به آنها یاد داده‌اید [براى شما حلال است]. پس از آنچه این حیوانات براى شما [صید مى‌کنند و] نگاه مى‌دارند، بخورید و نام خدا را [به هنگام فرستادن حیوان براى شکار] بر آن ببرید و از [نافرمانى] خدا بپرهیزید که خداوند سریع‌الحساب است.» 5|5|امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شد و [همچنین] غذاىِ اهلِ کتاب براى شما حلال است و غذاى شما براى آنها حلال. و [نیز ازدواج با] زنان پاکدامن از مسلمانان و زنان پاکدامن از اهل کتاب، به شرط آن که مهریه آنها را بپردازید و پاکدامن باشید، نه زناکار و نه گیرندگان دوست پنهان. و کسى که آنچه را باید به آن ایمان بیاورد، انکار کند، اعمال او باطل و بى‌اثر می‌گردد و در سراى دیگر از زیانکاران خواهد بود. 5|6|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هنگامى که براى نماز برمى‌خیزید، صورت و دست‌ها را تا آرنج بشویید و بخشى از سرتان را مسح کنید و نیز پاهاى خود را تا برآمدگى روى پا مسح نمایید و اگر جنب هستید، پس [با غسل کردن خود را] پاک کنید. و اگر بیمار یا مسافر باشید یا از قضاى حاجت برگشته باشید، یا با زنان، آمیزش جنسى کرده‌اید و آب [براى غسل یا وضو] نیابید، پس با خاک پاکى تیمم کنید و از آن بر بخشى از صورت و دست‌ها نیز بکشید. خداوند نمى‌خواهد که بر شما سخت بگیرد، بلکه مى‌خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید، شاید شکر او را به جای آورید. 5|7|و به یاد بیاورید نعمتى را که خدا بر شما ارزانى داشته و [نیز] پیمان محکمش را که با آن از شما میثاق گرفت، آن زمان که گفتید: «شنیدیم و اطاعت کردیم.» و از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید که خدا از درون سینه‌ها آگاه است. 5|8|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! همواره براى خدا قیام کنید و از روى عدالت گواهى دهید. دشمنى با گروهى، شما را به ترک عدالت نکشاند. عدالت بورزید که به پرهیزکارى نزدیک‌تر است. و از [نافرمانى] خدا بپرهیزید که از آنچه انجام مى‌دهید، آگاه است. 5|9|خداوند به کسانى که ایمان آورده‌اند و کارهاى شایسته کرده‌اند وعده‌ی آمرزش و پاداشی بزرگ داده است. 5|10|و کسانى که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، اهل دوزخند. 5|11|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! نعمتى را که خدا به شما بخشیده به یاد آورید، آن زمان که جمعى [از دشمنان] قصد داشتند دستِ [ستم] به سوى شما دراز کنند [و شما را از میان بردارند،] اما خدا دستشان را از شما کوتاه کرد. از خدا بپرهیزید و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند. 5|12|خدا از بنى‌اسرائیل پیمان گرفت و از آنها دوازده رهبر و سرپرست برانگیختیم و خداوند [به آنها] فرمود: «من با شما هستم. اگر نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و به رسولان من ایمان بیاورید و آنها را یارى کنید و به خدا وامِ نیکو دهید [و در راه او به نیازمندان کمک کنید]، مسلماً گناهانتان را محو مى‌کنم و شما را در باغ‌هاى بهشت که نهرها از زیر [درختان] آن جارى است، وارد مى‌نمایم. پس از آن، هر یک از شما کفر ورزد، بى‌گمان راه راست را گم کرده است.» 5|13|اما به خاطر پیمان‌شکنى، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دل‌هایشان را سخت و سنگین نمودیم، زیرا سخنان [خدا] را از مورد خود تحریف مى‌کنند و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند و [اى پیامبر!] پیوسته به خیانت تازه‌اى از این قوم پى مى‌برى، جز عدّه‌ى قلیلى از آنها، ولى از آنها در گذر و خطاهایشان را نادیده بگیر که خداوند نیکوکاران را دوست مى‌دارد. 5|14|و ما از کسانى که خود را نصارا [و یاور مسیح] نامیدند [نیز] پیمان گرفتیم [که از حقیقت توحید منحرف نشوند]، ولى آنها [هم] بخش مهمّى از آنچه را به آنان تذکر داده شده بود، به دست فراموشى سپردند. از این رو در میان آنها تا روز قیامت دشمنى و کینه افکندیم. و خداوند در آینده آنها را از آنچه انجام داده‌اند، آگاه خواهد فرمود. 5|15|اى اهل کتاب! پیامبر ما به سوى شما آمد و بسیارى از حقایق کتاب آسمانى را که شما پنهان مى‌داشتید، روشن مى‌سازد و از بسیارى از آن [که فعلاً مورد نیاز نیست،] صرف‌نظر مى‌کند. به راستى از سوى خدا نور و کتابی روشنگر به سوى شما آمد. 5|16|خداوند به برکت آن، هر کسى را که در پى خشنودى وى باشد، به راه‌هاى بى‌گزند، راهنمایى مى‌کند و آنان را به اراده خویش از تاریکی‌ها به سوى روشنایى مى‌برد و آنها را به راه راست هدایت مى‌نماید. 5|17|کسانى که گفتند: «خدا همان مسیح پسر مریم است.» [اینان] به یقین کافر شدند. بگو: «اگر خدا بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و همه‌ی کسانى را که روى زمین هستند، هلاک کند، چه کسى می‌تواند [از این کار] جلوگیرى کند؟! [آرى،] حکومت آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو قرار دارد، از آن خداست. هر چه بخواهد، مى‌آفریند، و او بر هر چیز تواناست.» 5|18|یهودیان و مسیحیان گفتند: «ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم.» بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات مى‌کند؟ بلکه شما هم انسانى هستید از آفریده‌های او. هر کس را بخواهد [و شایسته ببیند]، مى‌بخشد و هر کس را بخواهد [و سزاوار باشد] مجازات مى‌کند. و حکومت آسمان‌ها و زمین و آنچه در میان آنهاست، از آنِ اوست. و بازگشت [همه] به سوى اوست.» 5|19|اى اهل کتاب! به راستی رسول ما پس از فاصله‌اى میان فرستادگان، به سوى شما آمد در حالى که حقایق را براى شما بیان مى‌کند تا مبادا بگویید: «نه بشارت‌دهنده‌اى به سوى ما آمد و نه بیم‌دهنده‌اى.» [هم اکنون،] بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده به سوى شما آمد و خداوند بر همه چیز تواناست. 5|20|و [به یاد آورید] هنگامى که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! نعمت خدا را بر خود یادآور شوید هنگامى که در میان شما پیامبرانى گماشت و شما را صاحب اختیار خود قرار داد و به شما چیزهایى بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود. 5|21|اى قوم من! به سرزمین مقدّسى که خداوند براى شما مقرّر داشته، وارد شوید و به پشت سر خود بازنگردید که زیانکار خواهید شد.» 5|22|گفتند: «اى موسى! در آن [دیار] گروهى زورمند و ستمگرند و ما هرگز وارد آن نمى‌شویم تا آنها خارج شوند. اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهیم شد!» 5|23|[ولى] دو نفر از مردان خداترس که خداوند به آنها نعمت داده بود گفتند: «شما از دروازه [شهر بر آنان] یورش برید، همین که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید، اگر ایمان دارید.» 5|24|[بنى‌اسرائیل] گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد آن نخواهیم شد. تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما همین جا نشسته‌ایم!» 5|25|[موسى] گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم. میان ما و این قوم نافرمانِ بدکار جدایى انداز!» 5|26|خداوند فرمود: «این سرزمین [مقدّس]، تا چهل سال بر آنها ممنوع است. پیوسته در زمین سرگردان خواهند بود. پس بر این گروه نافرمان دریغ مخور!» 5|27|و داستان دو فرزند آدم را به درستى بر آنها بخوان. هنگامى که هر کدام کارى براى نزدیکى [به پروردگار] انجام دادند، اما از یکى پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد. [قابیل که عملش مردود شده بود، به برادرش هابیل] گفت: «من تو را خواهم کشت.» [هابیل] گفت: «[من چه گناهى دارم؟] خدا تنها از پرهیزکاران می‌پذیرد! 5|28|اگر تو براى کشتنِ من دست دراز کنى، من دست به قتل تو دراز نمی‌کنم، چون از پروردگار جهانیان می‌ترسم. 5|29|من مى‌خواهم تو با بارِ گناه [کشتن] من و گناه خودت [به سوی خدا] بازگردی و از دوزخیان گردى. و همین است سزاى ستمکاران!» 5|30|نفسِ سرکش به تدریج او را به کشتن برادرش ترغیب کرد و [سرانجام] او را کشت و از زیانکاران شد. 5|31|سپس خداوند کلاغى را فرستاد که در زمین بکاود تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند. او گفت: «واى بر من! آیا من ناتوان‌تر از آنم که مانند این کلاغ باشم و جسد برادر خود را دفن کنم؟» و سرانجام [از کار خود] پشیمان شد. 5|32|به همین جهت بر بنى‌اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس انسانى را بدون این که مرتکب قتل یا فسادى در زمین شده باشد، به قتل برساند، چنان است که گویى همه‌ی انسان‌ها را کشته و هر کس انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه‌ی مردم را زنده کرده است. و پیامبران ما با دلایل روشن به سوى بنى­اسرائیل آمدند، اما بسیارى از آنها، بعد از آن، در زمین زیاده‌روى کردند. 5|33|کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمى‌خیزند و براى فساد در روى زمین مى‌کوشند، جز این نیست که کشته شوند یا به دار آویخته گردند، یا دست راست و پاى چپ آنها بریده شود، یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیاست. و در آخرت مجازات بزرگى دارند. 5|34|مگر آنها که پیش از دست یافتنِ شما بر آنان توبه کنند. پس بدانید [خدا توبه آنها را می‌پذیرد،] خداوند آمرزنده و مهربان است. 5|35|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از [مخالفتِ فرمان] خدا بپرهیزید و وسیله‌اى [از ایمان، عمل صالح و آبروىِ مقرّبانِ درگاهش‌] براى تقرّب به او بجویید. و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید. 5|36|کسانى که کافر شدند، اگر تمام آنچه در زمین است و همانند آن، مال آنها باشد و همه آن را براى نجات از مجازات روز قیامت بدهند، از آنان پذیرفته نخواهد شد و مجازات دردناکى خواهند داشت. 5|37|آنها پیوسته می‌خواهند از آتش خارج شوند، ولى از آن بیرون نخواهند رفت. و براى آنها مجازاتى پایدار است. 5|38|دست مرد دزد و زن دزد را به کیفر عملى که انجام داده‌اند به عنوان یک مجازات الهى قطع کنید. و خداوند توانا و حکیم است. 5|39|اما آن کس که پس از ستم کردن، توبه و جبران نماید، خداوند توبه‌ی او را مى‌پذیرد؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است. 5|40|آیا نمى‌دانى که تنها خداوند مالک و حکمران آسمان‌ها و زمین است؟! هر کس را بخواهد [و سزاوار ببیند،] مجازات مى‌کند و هر کس را بخواهد [و شایسته بداند،] مى‌بخشد. و خداوند بر هر چیزى تواناست. 5|41|اى پیامبر! آنها که در کفر شتاب می‌ورزند تو را اندوهگین نسازند. از کسانى که با زبان مى‌گویند: «ایمان آورده‌ایم.» در حالى که دل‌هایشان ایمان نیاورده است. و از یهودیانی که به دروغ [و به ظاهر به سخنان تو] گوش می­دهند، [در حالی که در واقع] آنها جاسوسانِ گروه دیگرى هستند که نزد تو نیامده‌اند، آنها سخنان را از مفهوم اصلی‌اش تحریف مى‌کنند، [و به این جاسوسان] مى‌گویند: «اگر این [حکمی که ما مى‌خواهیم] به شما داده شد، [و محمّد بر طبق خواسته‌ی شما داورى کرد،] بپذیرید؛ و اگر داده نشد، [از او‌] دوری کنید.» و کسى را که خدا بخواهد مجازات کند، هرگز در برابر خدا براى او از دست تو کاری بر نمى‌آید. آنها کسانى هستند که خدا نخواسته دل‌هایشان را پاک کند، در دنیا رسوایى و در آخرت مجازاتی بزرگ نصیب آنان خواهد شد. 5|42|آنها [به سخنان تو] گوش مى‌دهند تا [دستاویزى بیابند و] آن را تکذیب کنند و مالِ حرام، فراوان مى‌خورند. پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داورى کن یا آنها را به حال خود واگذار. و اگر از آنها صرف نظر کنى، هرگز زیانى به تو نمى‌توانند برسانند. و اگر میان آنها داورى می‌کنى، با عدالت داورى کن که خدا عادلان را دوست دارد. 5|43|و [یهودیان] چگونه تو را داور قرار مى‌دهند، در حالی که تورات نزد آنان است و در آن، حکم خدا [بیان شده] است، سپس آنان بعد از این [پذیرشِ داوری تو،‌] پشت می‌کنند؟ آنان مؤمن نیستند. 5|44|ما تورات را که در آن هدایت و نور بود، فروفرستادیم. پیامبران [بنى‌اسرائیل] که تسلیم [فرمان خدا] بودند، طبق آن بر یهود حکم می‌کردند. و نیز علمای بزرگ یهود و دانشمندان باایمان و پاک، بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند، براى یهودیان داوری می‌کردند. پس [ای دانشمندان!] از مردم نترسید [و احکام خدا را بیان کنید،] و از من بترسید و آیات مرا به بهای اندک نفروشید. و کسانی که طبق آنچه خداوند نازل کرده داورى نکنند، کافرند. 5|45|و بر یهودیان در تورات مقرّر داشتیم که جان در مقابل جان و چشم در مقابل چشم و بینى در برابر بینى و گوش در مقابل گوش و دندان در برابر دندان است و هر جراحتی قصاص دارد. و اگر کسى بگذرد کفّاره‌ی [گناهان] او محسوب مى‌شود. و کسانی که طبق آنچه خداوند نازل کرده داورى نکنند، ستمکارند. 5|46|و به دنبال پیامبران پیشین، عیسى پسر مریم را قرار دادیم در حالى که توراتِ پیش از خود را راست مى‌شمرد و به او انجیل دادیم که در آن هدایت و نورى بود و تورات را که پیش از آن بود، راست مى‌شمرد و هدایت و پند براى پرهیزکاران بود. 5|47|اهل انجیل باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده، داورى کنند. و کسانى که بر طبق آنچه خدا نازل کرده، داورى نمى‌کنند، فاسق­اند. 5|48|و ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم، در حالى که کتب پیشین را راست مى‌شمرد و نگاهبان و حاکم بر آنهاست، پس بر طبق آنچه خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن و به جاى آنچه از حق به تو رسیده است، از هوا و هوس‌هاى آنها پیروى مکن. ما براى هر یک از شما [امّت‌ها] آیین و طریقه‌ی روشنى قرار دادیم. و اگر خدا مى‌خواست، همه شما را امّت یگانه قرار می‌داد؛ ولى [خواست‌] تا شما را در آنچه به شما داده است، بیازماید. پس در نیکی‌ها بر یکدیگر سبقت گیرید. بازگشت همه شما به سوى خداست و از آنچه در آن اختلاف مى‌کردید، به شما خبر خواهد داد. 5|49|و در میان اهل کتاب طبق آنچه خداوند نازل کرده، داورى کن و از هوس‌هاى آنان پیروى مکن و بر حذر باش که مبادا تو را نسبت به بخشى از آنچه خداوند بر تو نازل کرده، منحرف سازند. و اگر آنها روى گردانند، بدان که خداوند مى‌خواهد آنها را به خاطر پاره‌اى از گناهانشان مجازات کند. و بسیارى از مردم فاسق­اند. 5|50|آیا آنها حکم جاهلیت را [از تو] مى‌خواهند؟! و چه کسى براى گروهى که یقین دارند، بهتر از خدا حکم مى‌کند؟ 5|51|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! یهودیان و مسیحیان را پشتیبان و دوست خود مگیرید، [که] آنها [در برابر شما] دوست و پشتیبان یکدیگرند و کسانى از شما که آنها را ولیّ خود بدانند، از آنها هستند. خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمى‌کند. 5|52|پس کسانى را که در دل‌هایشان بیمارى است، مى‌بینى که در [دوستی با] آنان بر یکدیگر پیشى مى‌گیرند و مى‌گویند: «مى‌ترسیم حادثه‌اى براى ما پیش آید.» چه بسا خداوند پیروزى یا حادثه‌ی دیگرى از سوى خود [به نفع مسلمانان] پیش بیاورد و این دسته، از آنچه در دل پِنهان داشتند، پشیمان گردند. 5|53|و آنها که ایمان آورده‌اند مى‌گویند: «آیا این [منافقان] همان‌ها هستند که با نهایت تأکید به خدا سوگند یاد کردند که با شما هستند؟!» اعمالشان نابود گشت و زیانکار شدند. 5|54|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما از آیین خود بازگردد، [بداند که‌] خداوند در آینده قومى را مى‌آورد که آنها را دوست دارد و آنها [نیز] او را دوست دارند. [آنان‌] با مؤمنان فروتن و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند، در راه خدا جهاد مى‌کنند و از سرزنش هیچ ملامت­گرى هراس ندارند. این فضل خداست که به هرکس بخواهد عنایت مى‌فرماید و خدا رحمت‌گستری داناست. 5|55|سرپرست و ولىّ شما تنها خداست و پیامبر او و کسانی که ایمان آورده­اند. همان کسانی که نماز برپا مى‌دارند و در حال رکوع زکات مى‌دهند. 5|56|و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و آن مؤمنان را بپذیرند، بی­شک حزب خدا پیروز است. 5|57|اى کسانی که ایمان آورده‌اید! کسانی را که آیین شما را به استهزاء و بازى مى‌گیرند، از اهل کتاب وکافران، ولىّ خود انتخاب نکنید و اگر ایمان دارید، از خدا پروا کنید. 5|58|و هنگامى که [اذان مى‌گویید و مردم را] به نماز فرامى‌خوانید، آن را به مسخره و بازى مى‌گیرند. این به خاطر آن است که آنها گروهى هستند که نمى‌اندیشند. 5|59|بگو: «اى اهل کتاب! آیا جز برای این به ما خرده مى‌گیرید که ما به خداوند یگانه، و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه پیش از این نازل گردیده است، ایمان آورده‌ایم. و حال آن که بیشتر شما نافرمانید.» 5|60|بگو: «آیا شما را از جایگاه و کیفرى که نزد خدا بدتر از این است، باخبر کنم؟! کسانى که خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته و مورد خشم قرار داده و بعضى از آنها را [مسخ کرده و] به صورت میمون‌ها و خوک‌هایى قرار داده است. آنها در بندگى طاغوت در آمده‌اند. جایگاه آنها بدتر است و از راه راست گمراه‌ترند.» 5|61|و هنگامى که نزد شما مى‌آیند، مى‌گویند: «ایمان آورده‌ایم.» در حالى که با کفر آمده و با کفر رفته‌اند. و خداوند از آنچه پنهان مى‌داشتند، آگاه‌تر است. 5|62|بسیارى از آنها را مى‌بینى که در گناه و تجاوز و حرام‌خواری، بر یکدیگر سبقت مى‌جویند، چه زشت است کارى که انجام مى‌دهند! 5|63|چرا دانشمندان نصارا و یهود، آنها را از سخنان گناه‌آمیز و حرام‌خواری، نهى نمى‌کنند؟! چه زشت است عملى که انجام مى‌دادند! 5|64|و یهودیان گفتند: «دستِ خدا بسته است!» دست‌هایشان بسته باد! و به خاطر این سخن از رحمت [الهى] دور شوند! بلکه هر دو دستِ [قدرتِ] او گشاده است. هرگونه بخواهد، مى‌بخشد، و این آیات که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مى‌افزاید، و ما در میان آنها، تا روز قیامت دشمنى و کینه افکندیم. هر زمان آتش جنگى افروختند، خدا آن را خاموش ساخت، و براى فساد در زمین مى‌کوشند و خداوند مفسدان را دوست ندارد. 5|65|و اگر اهل کتاب ایمان مى‌آوردند و تقوا پیشه مى‌کردند، گناهانشان را مى‌بخشیدیم و آنها را در باغ‌هاى پرنعمت بهشت وارد مى‌ساختیم. 5|66|و اگر آنها تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارشان به سوى آنها فروفرستاده شده است، برپا مى‌داشتند، از نعمت‌هاى آسمانى و زمینى برخوردار مى‌شدند. جمعى از آنها میانه‌رو هستند؛ ولى بیشترشان بدکردارند. 5|67|اى پیامبر! آنچه را از سوى پروردگارت به تو نازل شده است، به طور کامل [به مردم] برسان. و اگر چنین نکنى، [گویى هیچ] پیام او را نرسانده‌اى. [و به وظیفه‌ى رسالت خود عمل نکرده‌اى.] و [بدان که] خداوند تو را از [شرّ] مردم حفظ مى‌کند. خداوند گروه کافران را هدایت نمى‌کند. 5|68|بگو: «اى اهل کتاب! بر هیچ چیز [از آیین حقّ] نیستید مگر آن که تورات و انجیل و آنچه را از سوى پروردگارتان نازل شده، برپا دارید.» و بى‌گمان آنچه از پروردگارت به سوى تو فرو فرستاده شده، سرکشى و کفر بسیارى از آنان را خواهد افزود، پس بر کافران [و مخالفت آنان] اندوه مخور! 5|69|کسانى که ایمان آوردند و یهودیان و صابئان و نصارا، هر کدام به خدا و روز قیامت ایمان بیاورند و کار شایسته انجام دهند، نه بیمى خواهند داشت و نه اندوهگین مى‌گردند. 5|70|ما از بنى‌اسرائیل پیمان گرفتیم و پیامبرانى به سوى آنان فرستادیم. [امّا] هرگاه پیامبرى برایشان [سخن و] پیامى آورد که دلخواهشان نبود، دسته‌اى را دروغگو شمردند و دسته‌اى [دیگر] را کشتند. 5|71|آنها گمان کردند کیفر و آزمایشى [برایشان] نخواهد بود، پس [از دیدن حقایق] کور و [از شنیدن سخنان حق،] کر شدند. سپس خداوند [لطف خویش را بر آنان بازگرداند و] توبه‌شان را پذیرفت. دیگر بار بسیارى از آنان [از دیدن و شنیدن آیات الهى] کور و کر شدند. و خداوند به آنچه مى‌کنند، بیناست. 5|72|قطعاً کافر شدند کسانى که گفتند: «خداوند، همان مسیح پسر مریم است.» [چگونه چنین مى‌گویند] در حالى که مسیح خود گفت: «اى بنى‌اسرائیل! خدای یگانه را بپرستید که پروردگار من و شماست. هر کس براى خدا همتایى قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش دوزخ است. و براى ستمگران هیچ یاورى نیست.» 5|73|به راستى کافر شدند آنان که گفتند: «خداوند، سومین [خدا از] سه [خدا] است.» جز خداى یکتا هیچ معبودى نیست. و اگر از آنچه مى‌گویند، دست برندارند، عذابى دردناک به کافران آنها [که روى این عقیده ایستادگى کنند،] خواهد رسید. 5|74|پس آیا به سوى خدا بازنمى‌گردند و از او آمرزش نمى‌خواهند؟ در حالى که خداوند، آمرزنده و مهربان است. 5|75|جز این نیست که مسیح پسر مریم، پیامبر [خدا] بود. پیش از او نیز پیامبرانى بودند. و مادرش بسیار راستگو و درستکار بود. آن دو [همچون سایر انسان‌ها] غذا مى‌خوردند. [پس هیچ کدام خدا نیستند.] بنگر که چگونه نشانه‌ها[ى حق] را براى مردم بیان مى‌کنیم، پس بنگر که این مردم چگونه [از حقّ] روى‌گردان مى‌شوند؟ 5|76|[اى پیامبر! به مردم] بگو: «آیا جز خدا، چیزى را مى‌پرستید که اختیار زیان و سود شما را ندارد؟ و خداوند، شنوا و داناست.» 5|77|[اى پیامبر!] بگو: «اى اهل کتاب! در دین خود به ناحقّ غلوّ [و زیاده روى] نکنید و از هوس‌هاى گروهى که از پیش گمراه بودند و بسیارى را گمراه کردند و از راه میانه به بیراهه رفتند، پیروى نکنید.» 5|78|کافران بنى‌اسرائیل، بر زبان داود و عیسى پسر مریم لعنت شدند. این [لعن و نفرین،] بدان سبب بود که نافرمانى کرده و تجاوز مى‌نمودند. 5|79|آنان یکدیگر را از کارهاى زشتى که انجام مى‌دادند، بازنمى‌داشتند. چه بد کارى مى‌کردند! 5|80|بسیارى از آنان را مى‌بینى که با کافران دوستى مى‌ورزند، [و آنان را سرپرست خود مى‌گیرند.] به راستى زشت است آنچه خود براى خویش پیش فرستادند که [سبب شد] خداوند بر آنان خشم گرفت. و آنان در عذاب، جاوِدانند. 5|81|و اگر به خداوند و پیامبر و آنچه بر او نازل شده، ایمان مى‌آوردند، هرگز کافران را [سرپرست و] دوست خود نمى‌گرفتند؛ ولى بسیارى از آنان فاسق­اند. 5|82|بى‌گمان یهودیان و مشرکان را سرسخت‌ترینِ مردم در دشمنىِ اهل ایمان مى‌یابى. و نزدیک‌ترینشان را در دوستى با مؤمنان، کسانى مى‌یابى که مى‌گویند: «ما نصارا هستیم.» این [دوستى] به آن جهت است که برخى از آنان کشیشان و راهبانى [حق‌جو] هستند و آنان [در برابر حق] تکبّر نمى‌ورزند. 5|83|و هرگاه آیاتى را که بر پیامبر نازل شده، مى‌شنوند، مى‌بینى که چشمانشان از این که حقّ را شناخته‌اند، از اشک لبریز مى‌شود و مى‌گویند: «پروردگارا! ما ایمان آوردیم، پس نام ما را در زمره‌ى گواهى‌دهندگان [به حقّ] بنویس.» 5|84|و «چرا به خداوند و حقّى که براى ما آمده، ایمان نیاوریم؟ در حالى که امید داریم پروردگارمان ما را همراه صالحان وارد [بهشت] سازد.» 5|85|پس خداوند به پاس این سخن، به ایشان باغ‌هایى که از پاى [درختان] آن نهرها جارى است، پاداش داد، همواره در آن ماندگارند و این است پاداش نیکوکاران. 5|86|و کسانى که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان اهل دوزخند. 5|87|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! چیزهاى پاکیزه‌اى را که خدا براى شما حلال کرده است، بر خود حرام نکنید و از حد نگذرید که خداوند تجاوزگران را دوست نمى‌دارد. 5|88|و از آنچه خداوند، روزى حلال و پاکیزه به شما بخشیده، بخورید. و از خدایى که به او ایمان دارید، پروا کنید. 5|89|خداوند، شما را به خاطر سوگندهاى لغو و بیهوده بازخواست نمى‌کند؛ لیکن براى شکستن سوگندهایى که [از روى اراده] بسته‌اید، مؤاخذه مى‌کند. پس کفاره‌ی آن، طعام دادن به ده بینواست، از نوع متوسط آنچه به خانواده‌ى خود مى‌خورانید، یا پوشاندن ده فقیر است، یا آزاد کردن برده‌اى. پس کسى که [غذا و لباس نداشت یا برده‌اى] نیافت، سه روز روزه بگیرد. این کفاره‌ى سوگندهاى شماست، هرگاه که سوگند خوردید، [و آن را شکستید.] و سوگندهایتان را مراقبت کنید، این گونه خداوند آیات خود را براى شما بیان مى‌کند، تا او را شکر کنید. 5|90|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! همانا شراب و قمار و بت‌ها و تیرهاى قرعه، پلید و از کارهاى شیطان است، پس از آنها بپرهیزید، تا رستگار شوید. 5|91|شیطان مى‌خواهد به وسیله شراب و قمار، میان شما دشمنى و کینه بیفکند و شما را از یاد خدا و نماز بازدارد. پس آیا دست برمى‌دارید؟ 5|92|و خدا را اطاعت کنید و پیامبر را فرمانبردار باشید و [از نافرمانى] بپرهیزید. پس اگر روى‌گردان شدید بدانید که وظیفه‌ى رسول ما ابلاغ آشکار است. 5|93|بر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند، در آنچه [قبل از تحریم شراب] خورده‌اند، باکى نیست، هرگاه که اهل پروا و ایمان و کارهاى شایسته باشند، سپس [از محرّمات] پرهیز نمایند و [به تحریم آنها] ایمان آورند، آنگاه [نیز از حرام] بپرهیزند و کار نیک کنند. و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. 5|94|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! خداوند شما را با چیزى از شکار که دست‌ها و نیزه‌هایتان به آن مى‌رسد، مى‌آزماید تا خداوند معلوم گرداند چه کسى در باطن از او بیم دارد [و از شکار مى‌گذرد]. پس بعد از این هر که تجاوز کند، او را عذابى دردناک است. 5|95|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! در حال احرام، شکار نکشید. و هر کس از شما به عمد، شکارى بکشد، کیفر و کفّاره‌اش کشتن نظیر آن حیوان از چهارپایان است که [به این نظیر بودن] دو شاهد عادل از میان خودتان حکم کنند. [این حیوان قربانى] هدیه‌اى است که به کعبه برسد [و آنجا ذبح شود] یا براى جبران آن به فقیران طعام بدهد یا برابر آن روزه بگیرد. [این کفّاره‌هاى سه‌گانه] براى آن است که جزاى کار خود را بچشد. خداوند از گذشته شما گذشت. و هر کس این کار را تکرار کند، خداوند از او انتقام مى‌گیرد. و خداوند، شکست‌ناپذیر و انتقام گیرنده است. 5|96|[البتّه] شکار دریا و خوراک آن براى شما حلال شده که توشه‌اى براى شما و کاروانیان است، ولى تا وقتى محرم هستید، صید صحرایى بر شما حرام است. و از خداوندى که به سوى او محشور مى‌شوید، پروا کنید. 5|97|خداوند، کعبه‌ى بیت‌الحرام را وسیله‌ى سامان‌بخشى و قِوام مردم قرار داده و نیز ماه حرام و قربانى‌هاى بى‌نشان و نشان‌دار را. این براى آن است که بدانید خداوند آنچه در آسمان‌ها و زمین است، مى‌داند و خداوند به هر چیز آگاه است. 5|98|بدانید که خداوند، سخت‌کیفر است و همانا خداوند آمرزنده مهربان است. 5|99|بر پیامبر، جز ابلاغ [آیات الهى] نیست و خداوند، آنچه را آشکار یا کتمان مى‌کنید، مى‌داند. 5|100|[به مردم] بگو: «پلید و پاک، یکسان نیست، گرچه عدد ناپاکان تو را به تعجّب وادارد. پس اى صاحبان خرد! از خدا پروا کنید، باشد که شما رستگار شوید.» 5|101|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از امورى که اگر برایتان آشکار شود، ناراحتتان مى‌کند، نپرسید. و اگر هنگام نزول قرآن از آنها سؤال کنید، برایتان روشن مى‌شود. خداوند از سؤال‌هاى نابجاى شما گذشت و خدا آمرزنده بردبار است. 5|102|[از این­گونه سؤال‌ها] گروهى از پیشینیان نیز پرسیدند و [چون طاقت عمل نداشتند،] نسبت به آن منکر و کافر شدند. 5|103|هیچ بحیره [حیوان گوش شکافته] و هیچ سائِبه [حیوانى که به خاطر زاد و ولدِ زیاد آن را آزاد کرده‌اند] و هیچ وصیله [حیوان نرى که متّصل به ماده، دوقلو به دنیا آمده باشد] و هیچ حام [شتر نرى که ده بار براى جفت‌گیرى از آن استفاده شده باشد]، خداوند، درباره‌ى این‌ها حکمى نکرده [و شما را از استفاده‌ى گوشت و بارکشى با آنها منع نفرموده و این ممنوعیت‌ها، خرافات زمان جاهلى است]، ولى کافران بر خدا دروغ مى‌بندند و بیشتر آنان اهل تعقّل نیستند. 5|104|و هرگاه به آنان گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل کرده و به سوى پیامبر بیایید.» می‌گویند: «آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، ما را بس است.» آیا هر چند پدرانشان چیزى نمى‌دانستند و [به حقّ] هدایت نشده بودند [باید راه آنان را ادامه دهند؟] 5|105|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! بر شما باد [حفظ] خودتان. اگر شما هدایت یافتید، آن که گمراه شد، زیانى به شما نمى‌رساند. بازگشت همه شما به سوى خداست و او شما را به آنچه مى‌کردید، آگاه مى‌سازد. 5|106|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه [نشانه‌هاى] مرگ یکى از شما فرارسد، از میان خود دو نفر عادل را هنگام وصیت به شهادت و گواهى فراخوانید. و اگر در مسافرت بودید و مصیبت مرگ به سراغ شما آمد دو تن از غیر [هم‌کیشان]تان را به گواهى بطلبید و اگر [در صداقت آنان] شک کردید، پس از نماز آن دو را نگاه دارید تا به خداوند قسم یاد کنند که: «ما حاضر نیستیم حقّ را به هیچ قیمتى بفروشیم، هر چند در مورد خویشان باشد. و هرگز شهادت الهى را پنهان نمى‌کنیم که در این صورت از گنهکارانیم.» 5|107|پس اگر معلوم شد که آن دو شاهد گناه کرده‌اند [و سوگندشان ناحقّ بوده]، دو نفر دیگر برخاسته، به خدا سوگند یاد نمایند که: «قطعاً گواهى ما از گواهى آن دو نفر به حقّ نزدیک‌تر است.» [و بگویند:] «ما [از حدّ و حقّ] تجاوز نکرده‌ایم که اگر چنین کنیم، قطعاً از ستمکارانیم.» 5|108|این [روش به درستی] نزدیک‌تر است. براى این که شهادت را به نحو درست ادا کنند و یا بترسند که بعد از سوگند خوردنشان، سوگندهایى برگردانده شود [و جاى سوگند آنان را بگیرد]. و از خداوند پروا کنید و [فرمان‌هاى او را] گوش کنید. و خداوند، گروه فاسق را هدایت نمى‌کند. 5|109|روزى که خداوند، پیامبران را گرد آورد. پس بگوید: «به دعوت شما چه پاسخى داده شد؟» گویند: «ما علمى [به حقیقت امر] نداریم، همانا داناى غیب‌ها تویى تو.» 5|110|[به یاد آور] زمانى که خداوند فرمود: اى عیسى پسر مریم! نعمتم را بر تو و بر مادرت یاد کن. آن­گاه که تو را با روح‌القدس [جبرئیل] تأیید کردم. در گهواره [به اعجاز] و در بزرگسالى [به وحى] با مردم سخن گفتى و آن‌گاه که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم و به اذن من از گِل [چیزى] به صورت پرنده ساختى و در آن دمیدى، پس با اذن من پرنده‌اى شد و با اذن من کور مادرزاد و پیسى گرفته را شفا مى‌دادى و آن­گاه که به اذن من، مردگان را [زنده] از گور بیرون مى‌آوردى و [به یاد آور] زمانى که [دستِ ظلمِ] بنى‌اسرائیل را از تو کوتاه کردم، آن‌گاه که تو دلایل روشن برایشان آوردى، پس کافرانِ از ایشان [درباره‌ى معجزات تو] گفتند: «این، چیزى جز سحر آشکار نیست.» 5|111|و زمانى که به حواریون وحى فرستادم که ایمان آورید. گفتند: «ایمان آورده‌ایم و شاهد باش که ما مسلمان و تسلیم هستیم.» 5|112|زمانى که حواریون گفتند: «اى عیسى بن مریم! آیا پروردگارت مى‌تواند از آسمان، خوانى [از غذا] براى ما فرود آورد؟» عیسى گفت: «اگر مؤمنید، از خدا پروا کنید!» 5|113|گفتند: «[ما بهانه‌جو نیستیم؛ بلکه] مى‌خواهیم از آن بخوریم و دل‌هایمان اطمینان یابد و بدانیم که به ما راست گفته‌اى. و بر آن مائده‌ى آسمانى از گواهان باشیم.» 5|114|عیسى بن مریم گفت: «خداوندا! پروردگارا! مائده‌اى از آسمان بر ما فروفرست که براى نسل کنونى و آیندگان ما عید و نشانه‌اى از تو باشد و ما را روزى ده، که تو بهترینِ روزى‌دهندگانى.» 5|115|خداوند فرمود: «من آن [مائده] را بر شما نازل مى‌کنم، امّا هر کدام از شما بعد از آن کفر ورزد، او را چنان عذاب خواهم کرد که هیچ یک از جهانیان را آن­گونه عذاب نکنم.» 5|116|و زمانى که خداوند فرمود: «اى عیسى بن مریم! آیا تو به مردم گفتى: به غیر از خدا، من و مادرم را به عنوان دو معبود بگیرید؟» [عیسى] گفت: «[خدایا!] تو پاک و منزّهى! مرا نشاید که حرف ناروایى که سزاوار من نیست بگویم. اگر چنین گفته بودم، تو آن را مى‌دانستى، تو آنچه را در دل و جان من است، مى‌دانى، امّا من از آنچه در ذات توست، بى‌خبرم. همانا، داناى تمام غیب‌ها تویى تو. 5|117|من، به آنان نگفتم مگر آنچه مرا به آن فرمان دادى، که بپرستید خداوندى را که پروردگار من و پروردگار شماست و تا زمانى که در میان آنان بودم، بر آنان شاهد و ناظر بودم. پس چون مرا بازگرفتى، تو خود بر آنان مراقب بودى. و تو بر هر چیز گواهى. 5|118|[خدایا!] اگر عذابشان کنى، آنان بندگان تو هستند. و اگر آنان را بیامرزى، همانا تو خود توانمند و حکیمى.» 5|119|خداوند فرمود: «این، روزى است که راستگویان را صداقتشان سود دهد. برایشان باغ‌هایى است که زیر [درختان] آن نهرها جارى است. همیشه در آن ماندگارند، خداوند از آنان راضى است، آنان نیز از او راضى‌اند. این رستگارى بزرگ است.» 5|120|مُلک و حکومت آسمان‌ها و زمین و آنچه در آنهاست، تنها از آن خداست. و او بر هرچیز تواناست. 6|1|ستایش مخصوص خداوندى است که آسمان‌ها و زمین را آفرید و تاریکى‌ها و روشنى را قرار داد، امّا کافران [دیگران را] با پروردگارشان برابر و همتا مى‌گیرند. 6|2|او کسى است که شما را از گل آفرید، پس از آن اَجلى را [براى زندگى شما در دنیا] قرار داد و اَجلى معین نزد اوست. پس [با وجود این] شما شک و شبهه مى‌کنید؟ 6|3|و اوست که در آسمان‌ها و در زمین خداوند است. نهان و آشکار شما را مى‌داند و هر چه را به دست مى‌آورید، مى‌داند. 6|4|و هیچ نشانه و آیه‌اى از نشانه‌هاى پروردگارشان براى آنها نمى‌آمد، جز آن که [به جاى تصدیق و ایمان] از آن روی برمی‌گرداندند. 6|5|پس همین که حقّ براى آنان آمد، آن را تکذیب کردند، پس به زودى خبرهاى مهم [و تلخ درباره‌ى کیفر] آنچه را به مسخره مى‌گرفتند، به سراغشان خواهد آمد. 6|6|آیا ندیدند که چه بسیار امت‌هاى پیش از آنان را هلاک کردیم؟ با آن که در زمین به آنان جایگاه و توانى داده بودیم که به شما نداده‌ایم؟ و [باران و برکت] آسمان را پى در پى برایشان فرستادیم و نهرهاى آب از زیر پاهایشان جارى ساختیم، پس آنان را به کیفر گناهانشان هلاک کردیم و نسل دیگرى پس از آنان پدید آوردیم. 6|7|و اگر نوشته‌اى را در کاغذى بر تو نازل مى‌کردیم که کافران آن را با دست‌هاى خود لمس مى‌کردند، باز هم مى‌گفتند: «این، جز جادویى آشکار نیست.» 6|8|و [کافرانِ بهانه‌جو] گفتند: «چرا فرشته‌اى بر او نازل نشده [تا او را در دعوت کمک کند]؟» در حالى که اگر فرشته‌اى نازل مى‌کردیم، [باز هم لجاجت می‌کردند و] کار آنان پایان مى‌یافت و هیچ مهلتى به آنان داده نمى‌شد. 6|9|و اگر [پیامبر را] فرشته قرار مى‌دادیم، حتماً او را به صورت مردى درمى‌آوردیم [که باز همان شبهه را تکرار مى‌کردند. پس]، کار را بر آنان مشتَبَه مى‌ساختیم، همان­طور که آنان [با ایرادهاى خود] کار را بر دیگران مشتبه مى‌سازند. 6|10|و قطعاً پیامبرانى پیش از تو هم استهزا شدند، پس عذابى که به استهزاى آن مى‌پرداختند، بر مسخره‌کنندگان از ایشان فرودآمد. 6|11|[اى پیامبر! به آنان] بگو: «در زمین بگردید، پس بنگرید که سرنوشت تکذیب‌کنندگان چگونه شد؟» 6|12|بگو: «آنچه در آسمان‌ها و زمین است، براى کیست؟» بگو: «براى خداوند است که بر خود، رحمت را مقرّر کرده است.» او قطعاً شما را در روز قیامت که شکى در آن نیست جمع خواهد کرد. کسانى که خود را باختند، همانان ایمان نمى‌آورند. 6|13|و تنها براى اوست آنچه در شب و روز قرار گرفته و او شنواى داناست. 6|14|بگو: «آیا غیر از خدا را سرپرست خود بگیرم؟ در حالى که او آفریدگار آسمان‌ها و زمین است. او همه را طعام مى‌دهد، ولى کسى به او طعام نمى‌دهد.» بگو: «من مأمورم که اوّلین کسى باشم که تسلیم فرمان اوست. و [به من گفته شده که] هرگز از مشرکان مباش.» 6|15|بگو: «اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از عذاب روزى بزرگ بیمناکم. 6|16|در آن روز، از هر کس عذاب الهى برداشته شود، قطعاً مشمول رحمت الهى شده و این است رستگارى آشکار.» 6|17|و اگر خداوند تو را با زیان و آسیب درگیر کند، جز خودش هیچ کس برطرف کننده آن نیست. و اگر خیرى به تو برساند، پس او بر هر چیز تواناست. 6|18|اوست که بر بندگان خود قاهر و مسلط است. و اوست حکیم آگاه. 6|19|بگو: «چه موجودى در گواهى، برتر و بزرگتر است؟» بگو: «خداوند میان من و شما گواه است. و این قرآن به من وحى شده تا با آن شما را و هرکه را این پیام به او برسد، هشدار دهم. آیا شما گواهى مى‌دهید که با خداوند، خدایان دیگرى هست؟» بگو: «من گواهی نمى‌دهم.» بگو: «همانا او خداى یکتاست و بى‌تردید من از آنچه شما شرک مى‌ورزید، بیزارم.» 6|20|کسانى که به آنان، کتاب [آسمانى] دادیم، [پیامبر را] همانند فرزندان خود مى‌شناسند [ولی حاضر به پذیرفتن نیستند]، پس کسانى که به خودشان زیان زدند، ایمان نمى‌آورند. 6|21|و کیست ستمکارتر از آن کس که به خداوند دروغ بندد، یا آیات الهى را تکذیب کند؟ همانا ستمگران رستگار نمى‌شوند. 6|22|و روزى که آنان را یکسره محشور می‌کنیم، سپس به کسانى که شرک ورزیدند، می‌گوییم: کجایند شریکان شما که بر ایشان گمان [خدایى] داشتید؟ 6|23|پس [در پیشگاه خداوند] عذرى نیابند، جز آن که بگویند: «سوگند به خدا! پروردگارمان، ما هرگز مشرک نبوده‌ایم!» 6|24|بنگر که چگونه علیه خود دروغ گفتند و آنچه به دروغ و افترا به خدا نسبت مى‌دادند، از دستشان رفت. 6|25|بعضى از آنها کسانى هستند که [به ظاهر] به سخن تو گوش مى‌دهند، ولى ما بر دل‌هایشان پرده‌هایى قرار داده‌ایم تا آن را نفهمند و در گوش‌هایشان [نسبت به شنیدن حقّ] سنگینى قرار دادیم و آنان به قدرى لجوجند که اگر هر آیه و معجزه‌اى را ببینند، باز هم به آن ایمان نمى‌آورند، تا آنجا که چون نزد تو آیند، با تو جدال مى‌کنند. و کسانى که کافر شدند، مى‌گویند: «این نیست جز افسانه‌هاى پیشینیان.» 6|26|و آنان، مردم را از آن [پیامبر و قرآن] بازمى‌دارند. و خود نیز از آن دور و محروم مى‌شوند، [ولى بدانند که] جز خودشان را هلاک نمى‌سازند، و[لى] نمى‌فهمند. 6|27|و اگر آنان را، آن هنگام که بر لبه‌ى آتش [دوزخ] نگه داشته شده‌اند، ببینى، پس مى‌گویند: «اى کاش [بار دیگر به دنیا] بازگردانده شویم و آیات پروردگارمان را تکذیب نکنیم و از مؤمنان [واقعى] باشیم.» 6|28|[چنین نیست،] بلکه آنچه قبلاً [در دنیا] پنهان مى‌کردند، [در آن روز] برایشان آشکار شده و اگر آنان به دنیا بازگردانده شوند، بى‌گمان باز هم به آنچه از آن نهى شده‌اند، بازمى‌گردند. و آنان قطعاً دروغگویانند. 6|29|و گفتند: «جز زندگى دنیوى ما، هیچ زندگى دیگرى نیست و ما [پس از مرگ] برانگیحته نمی‌شویم.» 6|30|و اگر ببینى آن­گاه که در برابر پروردگارشان بازداشته شده‌اند، [خدا] مى‌فرماید: «آیا این [رستاخیز،] حقّ نیست؟» مى‌گویند: «آری! به پروردگارمان سوگند [که حقّ است].» او مى‌فرماید: «پس به کیفر کفرورزى‌هایتان، عذاب را بچشید.» 6|31|قطعاً کسانى که دیدار خداوند [در قیامت] را تکذیب کردند، زیانکار شدند. همین که ساعتِ موعود، ناگهان به سراغشان آید، در حالى که بار سنگین گناهان خویش را بر پشتشان می‌کشند، می‌گویند: «دریغا از آن کوتاهى‌ها که در دنیا کرده‌ایم!» آگاه باشید که چه بد بارى است آنچه به دوش مى‌کشند! 6|32|و زندگى دنیا جز بازى و سرگرمى نیست. و البتّه خانه‌ى آخرت، براى تقواپیشگان بهتر است. آیا نمى‌اندیشید؟ 6|33|البتّه ما مى‌دانیم که آنچه مى‌گویند، تو را اندوهناک مى‌کند، [ولى غم مخور و بدان که] آنان [در واقع] تو را تکذیب نمى‌کنند، بلکه ستمگران، آیات خدا را انکار مى‌کنند. 6|34|و پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند، لیکن در برابر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند، صبر کردند، تا یارى ما به آنان رسید. [تو نیز چنین باش؛ زیرا] براى کلمات [و سنّت‌هاى] خداوند، تغییردهنده‌اى نیست. قطعاً از اخبار پیامبران براى تو آمده است [و با سرگذشت آنان آشنایى]. 6|35|و اگر اعراض و بى‌اعتنایى آن [کافر]ان بر تو سنگین است، [بدان که حتی] اگر بتوانى سوراخى در زمین یا نردبانى در آسمان بجویى، تا آیه‌اى برایشان بیاورى [باز هم ایمان نخواهند آورد] و اگر خدا خواسته بود، همه‌ى آنان را بر هدایت گرد مى‌آورد [ولى سنّت الهى بر هدایت اجبارى نیست]، پس هرگز از جاهلان مباش. 6|36|تنها کسانى [دعوت تو را] مى‌پذیرند که گوش شنوا دارند و [آنان که نمى‌گروند،] مردگانى هستند که روز قیامت خداوند آنان را بر مى‌انگیزد و سپس همه به سوى او بازگردانده مى‌شوند. 6|37|و گفتند: «چرا بر او معجزه‌اى [که ما مى‌خواهیم] از سوى پروردگارش نازل نشده؟» بگو: «بى‌تردید خداوند قادر است که معجزه‌اى [را که مى‌خواهید] بیاورد؛ ولى بیشتر آنها نمى‌دانند.» 6|38|و هیچ جنبنده‌اى در زمین و هیچ پرنده‌اى که با دو بال خود، پرواز مى‌کند، نیست، مگر این که آنها هم امت‌هایى چون شمایند. ما در این کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردیم، سپس همه نزد پروردگارشان گرد مى‌آیند. 6|39|و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، کر و لال‌هایى هستند درتاریکى‌ها. خداوند، هر که را بخواهد [و سزاوار باشد]، گمراهش کند و هر که را بخواهد [و شایسته بداند] بر راه راست قرارش مى‌دهد. [39) 6|40|بگو: «اگر راست مى‌گویید، چه خواهید کرد آن گاه که عذاب خدا در دنیا بیاید یا قیامت فرا رسد؟ آیا غیر خدا را مى‌خوانید؟» 6|41|بلکه [در هنگامه خطر] فقط او را مى‌خوانید، پس اگر بخواهد، آن رنجى که خدا را به خاطر آن مى‌خوانید، برطرف مى‌کند. و آنچه را براى خداوند شریک مى‌پنداشتید [در قیامت] فراموش مى‌کنید. 6|42|و به سوى امّت‌هاى پیش از تو [نیز پیامبرانى] فرستادیم، [و چون مخالفت کردند،] آنان را به تنگدستى و بیمارى گرفتار کردیم. باشد که تضرّع کنند. 6|43|پس چرا هنگامى که ناگوارى‌هاى ما به آنان رسید، توبه و زارى نکردند؟ آرى! دل‌هاى آنان سنگ و سخت شده و شیطان کارهایى را که مى‌کردند، برایشان زیبا جلوه داده است. 6|44|پس چون اندرزهایى را که به آنان داده شده بود، فراموش کردند، درهاى هر گونه نعمت را به رویشان گشودیم، تا آن­گاه که به آنچه داده شدند، دل خوش کردند، ناگهان آنان را [به کیفر] گرفتیم، پس یک‌باره محزون و نومید گردیدند. 6|45|پس ریشه‌ى گروه ستمکار بریده شد. و سپاس، مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است. 6|46|بگو: «چه فکر مى‌کنید؟ اگر خداوند، شنوایى و بینایى شما را بگیرد و بر دل‌هاى شما مهر بزند، جز خداوند، کدام معبودى است که آنها را به شما باز دهد؟» ببین که ما چگونه آیات را به گونه‌هاى مختلف بیان مى‌کنیم؛ امّا آنان روى برمى‌گردانند. 6|47|بگو: «چه خواهید کرد اگر عذاب خداوند، به طور پنهان و ناگهانى یا آشکارا به سراغ شما آید؟ آیا جز گروه ستمگر هلاک خواهند شد؟» 6|48|و ما پیامبران را جز به عنوان بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده نمى‌فرستیم. پس کسانى که ایمان آورند و [کار خود را] اصلاح کنند، بیمى بر آنان نیست و اندوهگین نمى‌شوند. 6|49|و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، عذاب الهى به خاطر فسق و گناهشان، دامن‌گیر آنان مى‌شود. 6|50|[اى پیامبر! به مردم] بگو: «من ادّعا نمى‌کنم که گنجینه‌هاى خداوند نزد من است و من غیب هم نمى‌دانم و ادّعا نمى‌کنم که من فرشته‌ام. من جز آنچه را به من وحى مى‌شود، پیروى نمى‌کنم.» بگو: «آیا نابینا و بینا برابرند؟ آیا نمى‌اندیشید؟» 6|51|و به وسیله‌ى این [قرآن] کسانى را که از محشور شدن نزد پروردگارشان بیم دارند، هشدار ده؛ [زیرا] غیر از خداوند، براى آنان یاور و شفیعى نیست. شاید که پروا نمایند. 6|52|و کسانى را که بامداد و شامگاه پروردگارشان را مى‌خوانند، در حالى که رضاى او را مى‌طلبند، از خود مران. چیزى از حساب آنان بر عهده‌ى تو نیست و از حساب تو نیز چیزى بر عهده آنان نیست که طردشان کنى و در نتیجه ازستمگران شوى. 6|53|و این­گونه بعضى از مردم را به وسیله‌ى بعضى دیگر آزمایش کردیم، تا بگویند: «آیا اینانند آنها که خداوند، از میان ما بر آنها منّت نهاده است؟» آیا خداوند به حال شاکران داناتر نیست؟ 6|54|و هرگاه کسانى که به آیات ما ایمان دارند، نزد تو آیند، پس بگو: «سلام بر شما! پروردگارتان بر خودش رحمت را مقرّر کرده است، که هر کس از شما از روى نادانى کار بدى انجام دهد و پس از آن توبه کند و خود را اصلاح نماید، قطعاً خداوند، آمرزنده و مهربان است.» 6|55|و ما بدین­گونه آیات را [براى مردم] به روشنى بیان مى‌کنیم، [تا حقّ، آشکار] و راه و رسم گناهکاران روشن شود. 6|56|بگو: «من از پرستش آنها که به جاى خدا مى‌خوانید، نهى شده‌ام.» بگو: «من از هوس‌هاى شما پیروى نمى‌کنم، که در این صورت گمراه شده و از هدایت‌یافتگان نخواهم بود.» 6|57|بگو: «من از طرف پروردگارم دلیل آشکارى دارم؛ ولى شما آن را دروغ پنداشتید. آنچه را شما [از عذاب الهى] با شتاب مى‌طلبید، به دست من نیست. فرمان جز به دست خدا نیست، که حقّ را بیان مى‌کند و او بهترین [داور و] جداکننده‌ى حقّ از باطل است.» 6|58|بگو: «اگر آنچه که درباره آن شتاب مى‌کنید، نزد من بود [و به درخواست شما عذاب نازل مى‌کردم]، قطعاً کار میان من و شما پایان گرفته بود؛ ولى خداوند به حال ستمگران آگاه‌تر است [و به موقع مجازاتشان مى‌کند].» 6|59|و گنجینه‌هاى غیب، تنها نزد خداست. و جز او کسى آن را نمى‌داند و آنچه را در خشکى و دریاست، مى‌داند. و هیچ برگى از درخت نمى‌افتد، جز آن که او مى‌داند و هیچ دانه‌اى در تاریکى‌هاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست، مگر آن که [علم آن] در کتاب مبین ثبت است. 6|60|و او کسى است که [روح] شما را در شب [به هنگام خواب] مى‌گیرد و آنچه را در روز انجام مى‌دهید، مى‌داند. سپس شما را از خواب برمى‌انگیزد تا مدّت معین [عمر شما] سپرى شود. عاقبت، بازگشت شما به سوى اوست. پس شما را به آنچه انجام مى‌دهید، خبر مى‌دهد. 6|61|و تنها اوست که قهر و اقتدارش برتر از بندگان است و نگهبانانى بر شما مى‌فرستد، تا چون مرگ یکى از شما فرارسد، فرستادگان ما [فرشتگان،] جان او را بازگیرند و در کار خود، هیچ کوتاهى نکنند. 6|62|سپس مردم به سوى خدا، مولاى حقّشان بازگردانده مى‌شوند. آگاه باشید که دادرسى و داورى تنها از آنِ خداوند است و او سریع‌ترینِ حساب‌رَسان است. 6|63|بگو: «چه کسى شما را از تاریکى‌هاى خشکى و دریا نجات مى‌دهد؟ وقتى که او را آشکارا و پنهان مى‌خوانید. [و مى‌گویید:]» اگر خدا ما را از این ظلمت رهایى دهد، از شکرگزاران خواهیم بود.» 6|64|بگو: «خدا شما را از این ظلمت‌ها و از هر ناگوارى دیگر نجات مى‌دهد، باز شما شرک مى‌ورزید.» 6|65|بگو: «او تواناست که از بالاى سرتان یا از زیر پایتان عذابى بر شما بفرستد، یا شما را به صورت گروه‌هاى گوناگون با هم درگیر کند و طعم تلخ جنگ و خونریزى را توسط یکدیگر به شما بچشاند.» بنگر که چگونه آیات را گونه‌گون بازگو مى‌کنیم، باشد که بفهمند. 6|66|و قوم تو این قرآن را تکذیب کردند، با آن که سخن حقّى است. بگو: «من وکیل و عهده‌دار ایمان آوردن شما نیستم.» 6|67|براى هر خبرى وقتى مقرّر است [که در آن واقع مى‌شود] و به زودى خواهید دانست. 6|68|و هرگاه کسانى را دیدى که در آیات ما [به قصد تخطئه،] کند و کاو مى‌کنند، از آنان روى بگردان تا وارد مطلب دیگرى شوند. و اگر شیطان تو را به فراموشى انداخت، پس از توجّه، [دیگر] با این قوم ستمگر منشین! 6|69|کسانى که پروا پیشه کردند، به گناه ستمکاران بازخواست نخواهند شد، ولى باید آنان را پند دهند تا شاید پرهیزکار شوند. 6|70|و کسانى که دین خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنیا مغرورشان کرده است، آنان را رها کن. و به وسیله‌ى قرآن پندشان ده، تا مبادا به کیفر آنچه کسب کرده‌اند، به هلاکت افتند، در حالى که جز خدا هیچ یاور و شفیعى ندارند. و اگر [انسان در آن روز] هر گونه عوضى [براى کیفر] بپردازد، از او پذیرفته نمى‌شود. آنان کسانى هستند که به سزاى آنچه کسب کرده‌اند به هلاکت افتادند. براى آنان شرابى از آب سوزان و عذابى دردناک به کیفر کفرشان خواهد بود. 6|71|بگو: «آیا غیر خداوند، چیزى را بخوانیم که سود و زیانى براى ما ندارد و پس از آن که خداوند هدایتمان کرد، به عقب بازگشته [و کافر] شویم؟ همچون کسى که شیاطین او را در زمین از راه به در برده‌اند و سرگردان مانده است، در حالى که براى او یارانى [دلسوز] است که او را به هدایت دعوت کرده [و مى‌گویند:]» «نزد ما بیا [و حقّ را بپذیر].» بگو: «هدایتى که از سوى خدا باشد، هدایت واقعى است و ما مأموریم که براى خداى جهانیان تسلیم باشیم. 6|72|و [به ما امر شده که] نماز را بر پا دارید و از خداوند پروا کنید. و اوست آن که همگان نزدش محشور مى‌شوید.» 6|73|و او کسى است که آسمان‌ها و زمین را به حقّ آفرید و روزى که بگوید: موجود شو، بى‌درنگ، موجود مى‌شود. سخن او حقّ است. [و روز قیامت،] روزى که در صور دمیده مى‌شود، حکومت، تنها از آنِ اوست. داناى غیب و شهود است. و اوست حکیم و آگاه. 6|74|و [یاد کن] آن هنگام که ابراهیم به آزَر [عموى مشرکش که به جای] پدرش [سرپرستی او را به عهده داشت]، گفت: «آیا بت‌ها را خدایان مى‌گیرى؟ بى‌شک تو و قومت را در گمراهى آشکار مى‌بینم.» 6|75|و این گونه ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم، تا از اهل یقین باشد. 6|76|پس چون شب بر او پرده افکند، ستاره‌اى دید. گفت: «این پروردگار من است!» پس چون غروب کرد، گفت: «من زوال‌پذیران را دوست ندارم.» 6|77|پس چون ماه را در حال طلوع و درخشش دید، گفت: «این پروردگار من است!» پس چون غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود، قطعاً از گروه گمراهان بودم.» 6|78|پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت: «این است پروردگار من! این بزرگتر [از ماه و ستاره] است.» امّا چون غروب کرد، گفت: «اى قوم من! همانا من از آنچه براى خداوند شریک قرار مى‌دهید، بیزارم. 6|79|من از سر اخلاص روى خود را به سوى کسى گرداندم که آسمان‌ها و زمین را پدید آورد و من از مشرکان نیستم.» 6|80|و قومش با وى به گفتگو و ستیزه پرداختند، او گفت: «[اى قوم من!] آیا درباره‌ى خدا با من مُحاجّه و ستیزه مى‌کنید؟ و حال آن که او مرا هدایت کرده است. و من از آنچه شما شریک او مى‌پندارید، بیم ندارم، مگر آن که پروردگارم چیزى بخواهد، [که اگر هم آسیبى به من برسد، خواست خداست، نه بت‌ها،] علم پروردگارم همه چیز را فراگرفته، پس آیا پند نمى‌گیرید؟ 6|81|و چگونه از چیزى که شریک خدا ساخته‌اید بترسم؟ و حال آن که شما آنچه را که خدا هیچ دلیلى درباره‌ى آن بر شما نازل نکرده است، شریک او گرفته و نمى‌ترسید. اگر مى‌دانید [بگویید که] کدام یک از ما دودسته، به ایمِنى [در قیامت] سزاوارتر است؟ 6|82|کسانى که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستم و شرک نیالودند، آنانند که برایشان ایمنى [از عذاب] است و آنان هدایت‌یافتگانند.» 6|83|این [نوع استدلال]، حجّت ماست که در برابر قومش به ابراهیم دادیم، هر کس را که بخواهیم [و شایسته بدانیم]، به درجاتى بالا مى‌بریم. پروردگارت حکیم و داناست [و بر اساس علم و حکمت، مقام انسان‌ها را بالا مى‌برد]. 6|84|و ما به او [ابراهیم]، اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و یکایک آنان را هدایت کردیم. و نوح را پیش از آنان هدایت کرده بودیم. و از نسل ابراهیم، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را [نیز هدایت کردیم] و ما این‌گونه نیکوکاران را پاداش مى‌دهیم. 6|85|و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را [نیز هدایت کردیم و] همه از شایستگانند. 6|86|و اسماعیل و یسع و یونس و لوط را [نیز هدایت کردیم] و همه را بر جهانیان برترى دادیم. 6|87|و از پدران و ذرّیه و برادرانشان، کسانى را [مورد لطف قراردادیم و به خاطر لیاقتشان آنان را به نبوّت] برگزیدیم و به راه راست هدایتشان کردیم. 6|88|آن هدایت خداست. هر کس از بندگانش را که بخواهد، به آن هدایت مى‌کند. و اگر شرک ورزند، قطعاً آنچه انجام داده‌اند، از دستشان خواهد رفت. 6|89|آنان کسانى بودند که کتاب آسمانى و حکومت و قضاوت و مقام نبوّت به آنان دادیم. پس اگر این مشرکان به آنها کفر ورزند و نپذیرند [ناراحت نباش، چرا که] ما گروهى دیگر را که به آن کافر نیستند، مى‌گماریم. 6|90|آنان کسانى‌اند که خداوند هدایتشان کرده، پس به هدایت آنان اقتدا کن. [اى پیامبر! به مردم] بگو: «من بر این [رسالت و دعوت] از شما مزدى طلب نمى‌کنم. این قرآن جز تذکرى براى جهانیان نیست.» 6|91|خداوند را آن­گونه که شایسته اوست، نشناختند، چرا که گفتند: «خداوند بر هیچ بشرى، چیزى نازل نکرده است.» بگو: «کتابى را که موسى آورد و نور و هدایت براى مردم بود، چه کسى نازل کرد؟ کتابى که آن را ورق ورق کرده، بخشى را آشکار و بسیارى را پنهان مى‌سازید و آنچه را شما و پدرانتان نمى‌دانستید، [از طریق همان تورات،] به شما آموخته شد.» [اى پیامبر!] بگو: خدا؛ و آنان را رها کن تا در یاوه‌گویى‌هاى خود غوطه‌ور باشند. 6|92|و این مبارک کتابى است که نازل کرده‌ایم. تصدیق کننده آنچه پیش از آن آمده است، [تا مردم را به پاداش‌هاى الهى مژده دهى] و اهل مکه و کسانى را که اطراف آن هستند، هشدار دهى. و آنان که به آخرت ایمان دارند، به آن [قرآن] نیز ایمان خواهند آورد. و همانان بر نمازهاى خود محافظت دارند. 6|93|و کیست ظالم‌تر از آن که بر خدا دروغى بست یا گفت: «به من وحى شده!» در حالى که چیزى به او وحى نشده است. و نیز آن کس که گفت: «به زودى من هم مثل آنچه خدا نازل کرده، نازل مى‌کنم.» و اگر ببینى زمانى را که ستمگران در سکرات مرگ قرار گرفته‌اند و فرشتگان دست‌هاى خویش را گشوده و فرمان جان دادن مى‌دهند، [و مى‌گویند:] «امروز به خاطر نسبت‌هاى ناروا که به خداوند مى‌دادید و از آیات او سرپیچى مى‌کردید، به عذاب خوارکننده کیفر داده خواهید شد.» 6|94|به راستى همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم، اکنون نیز تک و تنها نزد ما آمدید و همه اموالى را که به شما دادیم، پشت سر گذاشتید و آن شفیعان را که در [سرنوشت] خودتان، شریکان خداوند مى‌پنداشتید، همراه شما نمى‌بینیم. به راستى [پیوندهاى] میان شما گسسته و آنچه [از شریکان و شفیعان که] مى‌پنداشتید، از [دست] شما رفت. 6|95|همانا خداوند، شکافنده‌ى دانه و هسته است. زنده را از مرده بیرون مى‌آورد و بیرون آورنده‌ى مرده از زنده است. آن است خداوند شما. پس چگونه [از حقّ] منحرف مى‌شوید؟ 6|96|[خداوند،] شکافنده‌ى سپیده دم است، و شب را مایه‌ى آرامش قرار داد و خورشید و ماه را اسباب شمارشِ [ایام]. این است اندازه‌گیرى خداوند قدرتمند دانا. 6|97|و اوست کسى که ستارگان را براى شما قرار داد تا در تاریکى‌هاى خشکى و دریا، به وسیله آنها راه را بیابید. قطعاً ما نشانه‌ها را براى قومى که آگاه و دانایند، به تفصیل روشن ساختیم. 6|98|و اوست کسى که شما را از یک نفس آفرید. پس برخى قرار یافته [و به دنیا آمده‌اند] و برخى [در پشت پدرها و رحم مادرها] به امانت گذاشته شده‌اند. ما آیات خویش را براى گروهى که مى‌فهمند، به تفصیل بیان کردیم. 6|99|و او کسى است که از آسمان، آبى نازل کرد، پس به وسیله‌ى آن، هر گونه گیاه برآوردیم و از آن سبزه‌ها خارج ساختیم. از آن [سبزه‌ها] دانه‌هاى بر هم نشسته و چیده شده بیرون آوریم. و از شکوفه‌ى خرما خوشه‌هایى نزدیک به هم [پدید آوریم] و نیز باغ‌هایى از [انواع] انگورها و زیتون و انار [پرورش دهیم] که برخى شبیه به هم و برخى غیر متشابهند. به میوه‌ى آن، آن گاه که بار دهد و آن گاه که میوه مى‌رسد، بنگرید. همانا در آن، نشانه‌هایى براى گروه با ایمان است. 6|100|و آنان براى خدا شریکانى از جنّ قرار دادند، در حالى که آنان را نیز خدا آفریده است و از روى نادانى براى خداوند، پسران و دخترانى ساخته و پرداخته‌اند. خداوند برتر و منزّه است از آنچه آنان درباره‌ى او وصف مى‌کنند. 6|101|[خدا،] پدید آورنده‌ى آسمان‌ها و زمین است. چگونه براى او فرزندى باشد؟ در حالى که براى او همسرى نبوده است و او هر چیز را آفریده و به هر چیز داناست. 6|102|آن است خداوند، پروردگار شما! معبودى جز او نیست. آفریدگار هر چیز است. پس او را بپرستید. و او نگهبان و مدبّر همه چیز است. 6|103|چشم‌ها او را در نمى‌یابد؛ ولى او چشم‌ها را در مى‌یابد. و او دقیق و باریک‌بین و آگاه است. 6|104|«بی‌گمان از سوى پروردگارتان، مایه‌هاى بینش و بصیرت، براى شما آمده است. پس هر که بصیرت یافت، به سود خود اوست. و هر کس کورى گزید، به زیان خویش عمل کرده است. و من نگهبان و ضامن [ایمان] شما نیستم.» 6|105|و بدین‌سان آیات را در شکل‌هاى گوناگون بیان مى‌کنیم، [تا وسیله هدایت شود؛ ولى کافران ایمان نمی‌آورند] و می‌گویند: «تو درس خوانده‌اى!» ما براى کسانى بیان مى‌کنیم که اهل فهم و علم باشند. 6|106|تنها آنچه را از سوى پروردگارت به تو وحى شده، پیروى کن. معبودى جز او نیست. و از مشرکان روى بگردان. 6|107|و اگر خداوند مى‌خواست، [همه به اجبار ایمان مى‌آوردند و] شرک نمى‌ورزیدند. [ولى سنّت الهى چنین نیست] و ما تو را بر آنان نگهبان قرار ندادیم و تو وکیل [ایمان آوردن] آنان نیستى. 6|108|و به [معبود] کسانى که غیر خدا را مى‌خوانند، ناسزا نگویید؛ که آنان نیز از روى جهل و دشمنى به خداوند ناسزا مى‌گویند. ما این‌گونه عمل هر امّتى را برایشان جلوه دادیم. سپس بازگشت آنان به سوى پروردگارشان است. پس خداوند آنان را به آنچه مى‌کردند، خبر مى‌دهد. 6|109|و با سخت‌ترینِ سوگندهایشان به خدا قسم یاد کردند که اگر معجزه و نشانه‌اى برایشان بیاید، قطعاً به آن ایمان خواهند آورد. بگو: «معجزات، تنها نزد خداست. و چه مى‌دانید که اگر معجزه‌اى هم بیاید، آنان ایمان نخواهند آورد.» 6|110|همان‌گونه که در آغاز ایمان نیاوردند، این بار نیز دلها و چشم‌هایشان را دگرگون و واژگون مى‌کنیم و آنان را درطغیانشان رها مى‌سازیم، تا سرگردان بمانند. 6|111|و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان نازل مى‌کردیم و مردگان با آنان سخن مى‌گفتند و همه چیز را [به گواهى صدق و اعجاز]، دسته دسته در برابرشان گرد مى‌آوردیم، باز هم ایمان نمى‌آوردند. مگر آن که خداوند بخواهد [به اجبار ایمان آورند]، ولى بیشترشان نادانى مى‌کنند. 6|112|ما این‌گونه براى هر پیامبرى، دشمنى از شیطان‌هاى انس و جنّ قرار دادیم، که برخى از آنان حرف‌هاى دلپسند و فریبنده را به برخى دیگر مرموزانه القا مى‌کنند. البتّه اگر پروردگارت مى‌خواست، چنین نمى‌کردند. [ولى سنّت الهى بر آزادى انسان‌هاست،] پس آنان را و آنچه به دروغ مى‌سازند، به خودشان واگذار. 6|113|و [شیاطین، سخنان فریبنده خود را برمردم مى‌خوانند] تا گوش دل آنان که به قیامت ایمان ندارند، به آن سخنان مایل شود و آن را بپسندند. و آنان به دست آورند آنچه را به دنبال به دست آوردنش هستند. 6|114|پس [بگو:] «آیا [با این همه دلایل روشن،] غیرِ خدا را به داورى جویم؟ در حالى که او کتاب آسمانى را به تفصیل به سوى شما نازل کرد.» و کسانى که به آنان کتاب داده‌ایم، مى‌دانند که این کتاب، از طرف پروردگارت به حقّ نازل گشته است، پس به هیچ وجه از تردیدکنندگان مباش. 6|115|و کلام پروردگارت، در صداقت و عدالت به حدّ کمال و تمام رسید. هیچ تغییر دهنده‌اى براى کلمات او نیست. و او شنواى داناست. 6|116|و اگر از بیشترِ افراد روى زمین، اطاعت کنى، تو را از راه خداوند، منحرف و گمراه مى‌کنند. زیرا آنان جز از گمان پیروى نمى‌کنند و آنان، جز به حدس و گمان نمى‌پردازند. 6|117|قطعاً پروردگار تو، خود به کسانى که از راه او گمراه مى‌شوند، داناتر است. و او به هدایت‌یافتگان [نیز] آگاه‌تر است. 6|118|پس اگر به آیات الهى ایمان دارید، [تنها از] آنچه نام خداوند بر آن برده شد، بخورید. 6|119|و شما را چه شده که از آنچه نام خداوند بر آن برده شده است، نمى‌خورید؟ [و بى‌جهت حلال ما را بر خود حرام مى‌کنید.] در صورتى که خداوند آنچه را بر شما حرام کرده، خودش به تفصیل براى شما بیان نموده است، مگر آنچه [از محرّمات] که به خوردن آن مضطرّ شدید. همانا بسیارى از مردم، دیگران را جاهلانه به خاطر هوس‌هاى خود گمراه مى‌کنند. قطعاً پروردگارت به متجاوزان آگاه‌تر است. 6|120|و گناه آشکار و پنهان را رها کنید. کسانى که مرتکب گناه مى‌شوند، به زودى کیفر کارهایى را که مرتکب شده‌اند، خواهند دید. 6|121|و از آنچه نام خداوند بر آن برده نشده، نخورید؛ چرا که خوردن آن گناه است. شیاطین، به دوستان خود القا مى‌کنند تا به جدال با شما برخیزند، [که مثلاً چه فرقى است میان حیوان مرده با ذبح شده؟] و اگر از آنان اطاعت کنید، قطعاً شما هم مشرک مى‌شوید. 6|122|و آن که [به واسطه‌ى جهل و شرک] مرده بود، پس او را [با هدایت خویش] حیات بخشیدیم و براى او نورى قرار دادیم که با آن در میان مردم راه خود را بیابد، آیا مَثَل او مَثَل کسى است که در ظلمت‌هاى [جهل و شرک] قرار دارد و از آن بیرون آمدنى نیست؟ این‌گونه براى کافران، کارهایى که مى‌کردند، جلوه داده شده بود. 6|123|و ما این‌گونه در هر دیارى، مجرمان بزرگش را مى‌گماریم تا در آن قریه‌ها و مناطق، حیله کنند، امّا جز به خودشان نیرنگ نمى‌کنند و نمى‌فهمند [که نتیجه‌ى حیله، به خودشان بازمى‌گردد]. 6|124|و چون آیه و نشانه‌اى [براى هدایت آنان] نازل شد، گفتند: «ما هرگز ایمان نمى‌آوریم تا آن که به ما هم مثل آنچه به فرستادگان خدا داده شد، داده شود.» [بگو:] «خداوند بهتر مى‌داند که رسالت خود را کجا قرار دهد.» به زودى به آنها که گناه کردند، به سزاى آن مکر و نیرنگ‌ها که مى‌کردند، خوارى و عذاب سخت از نزد خداوند خواهد رسید. 6|125|خداوند هر که را بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را براى [پذیرش] اسلام مى‌گشاید. و هر که را [به خاطر اعمال خلافش،] بخواهد گمراه کند، سینه‌اش را سخت قرار مى‌دهد؛ گویا به زحمت در آسمان بالا مى‌رود. خداوند این چنین پلیدىِ [کفر] را بر کسانى که ایمان نمى‌آورند، قرار مى‌دهد. 6|126|و این راه پروردگار توست که مستقیم است. قطعاً ما آیات خود را براى قوم و گروهى که پند مى‌پذیرند، به تفصیل بیان کرده‌ایم. 6|127|سراى سلامت نزد پروردگارشان، تنها براى آنان است. و او به پاداش اعمالى که انجام مى‌دادند، سرپرست و پشتیبان و دوست آنان است. 6|128|و روزى که خداوند، همه را گرد مى‌آورد، [سپس به جنّیان خطاب مى‌فرماید:] اى گروه جنّ! شما از انسان‌ها [پیروان] بسیارى یافتید. و دوستان ایشان از نسل بشر می‌گویند: «پروردگارا! ما انسان‌ها و شیاطین از یکدیگر بهره گرفتیم و اینک به سرانجامى که برایمان قرار داده بودى، رسیدیم.» خدا مى‌فرماید: آتش جایگاه شماست که همیشه در آن خواهید بود، مگر آن که خداوند بخواهد [و شما را ببخشاید]. همانا پروردگار تو حکیم و داناست. 6|129|و بدین­گونه بعضى ستمگران را بر بعضى مسلّط مى‌کنیم، [تا کیفرى باشد] براى آنچه عمل مى‌کردند. 6|130|اى گروه جنّ و انس! آیا پیامبرانى از خودتان به سویتان نیامدند تا آیات مرا بر شما بخوانند و شما را از دیدار این روز بیمتان دهند؟ گویند: «ما علیه خودمان گواهى مى‌دهیم.» و زندگى دنیا آنان را فریب داد و علیه خود شهادت دادند که کافر بوده‌اند. 6|131|این [اتمام حجّت] براى آن است که پروردگارت هرگز از روى ستم، آبادى‌هایى را که اهلش [حق را نشناخته­اند و از شناخت آن غافلند، نابود نمى‌کند. 6|132|و براى هر کس بر اساس آنچه انجام داده، درجاتى است. و پروردگار تو از آنچه مى‌کنند، غافل نیست. 6|133|و پروردگار تو بى‌نیاز و صاحبِ رحمت است. اگر بخواهد، شما را مى‌برد و پس از شما هر که را بخواهد، جایگزین مى‌کند، همان­گونه که شما را از نسل قوم دیگرى پدید آورد. 6|134|به راستى آنچه به شما وعده مى‌دهند، آمدنى است و شما نمى‌توانید [خدا را] ناتوان سازید [و از کیفر و عدل او بگریزید]. 6|135|بگو: «اى قوم من! بر جایگاه و سیرت خویش عمل کنید که من نیز [بر اساس سیرت خویش] عمل مى‌کنم. و به زودى خواهید دانست که سرانجام آن سراى از کیست. ستمکاران رستگار نمى‌شوند.» 6|136|رو [بت‌پرستان] از آنچه خداوند از کشت و چهارپایان آفریده است، سهمى را براى خدا قرار دادند و به پندار خودشان گفتند: «این قسمت براى خداست و این قسمت براى [بت‌هایى که هم] شریکان [خدایند، هم شریک اموال] ما!» پس آنچه سهم شرکا و بت‌ها بود، به خدا نمى‌رسید؛ ولى هرچه سهم خدا بود، به شرکا مى‌رسید. چه بد است آنچه داورى مى‌کنند! 6|137|و بدین سان [بت‌ها و خادمان بت‌ها که] شریکان آنها [در اموالشان محسوب مى‌شدند،] کشتن فرزند را براى بسیارى از مشرکان [به عنوان قربانى براى بت‌ها] زیبا جلوه دادند تا آنان را به هلاکت کشیده و آیین آنان را مشتَبَه سازند. و اگر خداوند مى‌خواست چنین نمى‌کردند [و به اجبار مانعشان مى‌شد]، پس آنان را با دروغ‌هایى که مى‌بافند، واگذار. 6|138|و مشرکان گفتند: «اینها، دام‌ها و کشت‌هایى ممنوع است. کسى نخورد مگر آن [خادمان بتکده‌ها] که ما بخواهیم. و [اینها] چهارپایانى است که [سوار شدن بر] پشت آنها حرام است.» و چهارپایانى که نام خدا را بر آن نمى‌ََبرند، [این احکام را] به دروغ به خدا نسبت مى‌دادند. خداوند به زودى آنان را به کیفر آنچه به او افترا مى‌بستند، جزا خواهد داد. 6|139|و گفتند: «آنچه در شکم این چهارپایانِ [نذر شده براى بت‌ها] است، [اگر زنده به دنیا آید،] مخصوص مردان ماست و بر زنان ما حرام است. و اگر مرده به دنیا آید، پس همه، [زن و مرد] در آن شریکند.» خداوند به زودى آنان را به سزاى این‌گونه وصف‌هاى باطل، کیفر خواهد داد. همانا او حکیم و داناست. 6|140|به یقین زیان کردند کسانى که فرزندان خود را سفیهانه و از روى جهل کشتند. و آنچه را خداوند روزى آنان ساخته بود، با افترا بر خدا، حرام کردند. آنان گمراه شدند و هدایت‌یافته نبودند. 6|141|اوست که باغ‌هاى معروش، [که درختانش روى داربست‌ها قرار مى‌گیرند] و باغ‌هاى غیر معروش، [که درختانش نیاز به داربست ندارند،] را آفرید و همچنین نخل و انواع زراعت را که از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند و [نیز] درخت زیتون و انار را که از جهتى با هم شبیه هستند و از جهتى تفاوت دارند. از میوه آن به هنگامى که به ثمر مى‌نشیند، بخورید و حقِ آن را به هنگام درو بپردازید و زیاده‌روی نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى‌دارد. 6|142|[و او کسى است که] از چهارپایان براى شما حیوانات باربر و حیوانات کوچک آفرید. از آنچه او به شما روزى داده است، بخورید و از گام‌هاى شیطان، پیروى ننمایید، که او دشمن آشکار شماست. 6|143|هشت جفت از چهارپایان [براى شما آفرید]؛ از میش دو جفت و از بز دو جفت، بگو: «آیا خداوند، نرهاى آنها را حرام کرده یا ماده‌های آنها را؟ یا آنچه رحم ماده‌هاى آنها در بر گرفته است؟ اگر راست مى‌گویید [و بر تحریم آنها دلیلى دارید،] به من خبر دهید.» 6|144|و از شتر دو زوج و از گاو هم دو زوج [براى شما آفرید]؛ بگو: «کدام یک از اینها را خدا حرام کرده است؟ نرها را یا ماده‌ها را؟ یا آنچه را رحم ماده‌ها در برگرفته است؟ آیا شما گواه [این تحریم] بودید، هنگامى که خدا به این موضوع توصیه کرد؟ بنابراین چه کسى ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ مى‌بندند، تا مردم را از روى جهل گمراه سازند. خداوند هیچ­گاه ستمگران را هدایت نخواهد کرد!» 6|145|بگو: «در آنچه بر من وحى شده، هیچ حرامى بر کسى که غذایى مى‌خورد، نمى‌یابم؛ به جز این که مردار باشد، یا خونى که [از بدن حیوان] بیرون ریخته، یا گوشت خوک که اینها همه پلیدند، یا حیوانى که در طریق گناه به هنگام سر بریدن، نام غیر خدا، [نام بت­ها] بر آنها برده شده است.» اما کسانى که ناچار شوند، بدون این­که به خاطر لذت باشد و یا زیاده از حد بخورند، [گناهى بر آنها نیست،] پروردگار تو آمرزنده‌ی مهربان است. 6|146|و بر یهودیان، هر حیوان ناخن‌دار، [حیواناتى که سم یکپارچه دارند] را حرام کردیم و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را تحریم نمودیم؛ مگر چربى‌هایى که بر پشت اینها قرار دارد و یا در دو طرف پهلوهاست و یا آنها که با استخوان آمیخته است. این را به خاطر ظلم و ستمى که مى‌کردند، به آنها کیفر دادیم و ما راست مى‌گوییم. 6|147|اگر تو را تکذیب کنند [و این حقایق را نپذیرند]، به آنها بگو: «پروردگار شما رحمت وسیعى دارد؛ اما در عین حال، مجازات او از مجرمان دفع‌شدنى نیست.» 6|148|به زودى مشرکان [براى تبرئه خویش،] مى‌گویند: «اگر خدا مى‌خواست، نه ما مشرک مى‌شدیم و نه پدران ما. و نه چیزى را تحریم مى‌کردیم.» کسانى که پیش از آنها بودند نیز همین گونه دروغ مى‌گفتند. و سرانجام [طعم] کیفر ما را چشیدند. بگو: «آیا دلیل قاطعى [بر این موضوع] دارید؟ پس به ما ارائه دهید. شما فقط از پندارهاى بى‌اساس پیروى مى‌کنید و تخمین‌هاى نابجا مى‌زنید.» 6|149|بگو: «براى خدا دلیل رسا [و قاطع] است، [که بهانه‌اى براى هیچ کس باقى نمى‌گذارد،] اما اگر او بخواهد، همه شما را [به اجبار] هدایت مى‌کند.» 6|150|بگو: «گواهان خود را که گواهى مى‌دهند خداوند اینها را حرام کرده است، بیاورید.» اگر آنها [به دروغ] گواهى دهند، تو با آنها [هم‌صدا نشو و] گواهى مده. و از هوا و هوس کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و کسانى که به آخرت ایمان ندارند و براى خدا شریک قائلند، پیروى مکن. 6|151|بگو: «بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است، برایتان بخوانم: این که چیزى را شریک خدا قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکى کنید، و فرزندانتان را از [ترس] فقر نکشید، ما، شما و آنها را روزى مى‌دهیم، و نزدیک کارهاى زشت و قبیح نروید، چه آشکار باشد و چه پنهان، و نفسى را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید، مگر به حق [و از روى استحقاق]. این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، تا درک کنید. 6|152|و به مال یتیم جز به بهترین صورت نزدیک نشوید، تا به حد رشد برسد. و حق پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید. هیچ کس را، جز به مقدار توانایى تکلیف نمى‌کنیم. و هنگامى که سخنى مى‌گویید، عدالت را رعایت نمایید، حتى اگر در مورد نزدیکان بوده باشد. این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى‌کند تا متذکر شوید. 6|153|و این که، این راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید و از راه‌هاى مختلف پیروى نکنید، که شما را از راه حق دور مى‌سازد. این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى‌کند تا پرهیزکار شوید.» 6|154|سپس به موسى کتاب دادیم. [و نعمت خود را] بر آنها که نیکوکار بودند، تکمیل کردیم و همه چیز را [که مورد نیاز آنها بود، در آن] روشن ساختیم. کتابى که مایه­ی هدایت و رحمت بود، تا به لقاى پروردگارشان [و روز رستاخیز] ایمان بیاورند. 6|155|و این کتابى است پر برکت که ما [بر تو] نازل کردیم. از آن پیروى نمایید و پرهیزکارى پیشه کنید تا مورد رحمت قرار گیرید. 6|156|ما این قرآن را نازل کردیم،] تا نگویید: «کتاب آسمانى تنها بر دو طایفه پیش از ما، [یهود و نصارا] نازل شده بود و ما از بحث و بررسى آنها بی‌خبر بودیم.» 6|157|یا نگویید: «اگر کتاب آسمانى بر ما نازل مى‌شد، از آنها هدایت‌یافته‌تر بودیم.» اینک آیات و دلایل روشن از جانب پروردگارتان براى شما آمد و همچنین هدایت و رحمت او. با این حال چه کسى ستمکارتر از آنهایی است که آیات خدا را تکذیب کردند و از آن روى­گردانیدند؟ به زودى کسانى را که از آیات ما روى­گردانیدند، به خاطر همین روی‌گردانی بى‌دلیلشان مجازات شدید خواهیم کرد. 6|158|آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سراغشان بیایند، یا خداوند [خودش] به سوى آنها بیاید؟ یا پاره‌اى از آیات پروردگار [و نشانه‌هاى رستاخیز]؟ اما آن روز که این نشانه‌ها تحقق پذیرد، ایمان آوردن افرادى که قبلاً ایمان نیاورده‌اند و یا عمل نیکى انجام نداده‌اند، سودى به حالشان نخواهد داشت، بگو: «[اکنون که شما چنین انتظارات غلطى دارید،] انتظار بکشید، ما هم انتظار مى‌کشیم!» 6|159|کسانى که آیین خود را پراکنده ساختند و به دسته‌های گوناگون تقسیم شدند، هیچ‌گونه ارتباطى با آنها ندارى. کار آنها واگذار به خداست، پس خدا آنها را از آنچه انجام مى‌دادند، باخبر مى‌کند. 6|160|هر کس کار نیکى بیاورد، ده برابر آن پاداش خواهد داشت. و هر کس کار بدى بیاورد، جز به مقدار آن کیفر نخواهد دید و ستمى بر آنها نخواهد شد. 6|161|بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، آیینى پا بر جا آیین ابراهیم، همان کسى که از آیین‌هاى خرافىِ محیط خود روى گردانید و از مشرکان نبود.» 6|162|بگو: «نماز و تمام عبادات من و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانیان است. 6|163|شریکى براى او نیست و به همین، دستور یافته‌ام و من نخستین مسلمانم!» 6|164|بگو: «آیا غیر خدا، پروردگارى بطلبم؟ در حالى که او پروردگار همه چیز است و هیچ‌کس جز براى خود عملى انجام نمى‌دهد و هیچ­کس بار [گناه] دیگرى را به دوش نمى‌کشد، سپس بازگشت شما به سوى پروردگارتان است. و شما را به آنچه در آن اختلاف داشتید، خبر خواهد داد.» 6|165|و او کسى است که شما را جانشینان [خود] در زمین قرار داد و بعضى را بر بعض دیگر، درجاتى برترى داد، تا شما را به آنچه در اختیارتان قرار داده، بیازماید. مسلماً پروردگار تو سریع­العقاب و آمرزنده مهربان است. 7|1|الف، لام، میم، صاد. 7|2|این، کتابى است که بر تو نازل شده، پس نباید از ناحیه آن، ناراحتى در سینه داشته باشى و هدف، آن است که به وسیله آن [همگان را از عواقب بد عقاید و اعمال نادرستشان] بیم دهى و تذکرى است براى مؤمنان. 7|3|[بنابراین] آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده، پیروى کنید و از سرپرستان و معبودهاى دیگر جز او پیروى نکنید، اما کمتر متذکر مى‌شوید. 7|4|چه بسیار شهرها و آبادی‌ها که آنها را [بر اثر گناه فراوان] هلاک کردیم و عذاب ما شب‌هنگام یا در روز، هنگامى که استراحت کرده بودند، به سراغشان آمد. 7|5|و در آن موقع که عذاب ما به سراغ آنها آمد، سخنى نداشتند جز این که گفتند: «ما ظالم بودیم.» [ولى این اعتراف، به حالشان سودى نداشت.] 7|6|به طور قطع از کسانى که پیامبران را به سوى آنها فرستادیم، سؤال خواهیم کرد و از پیامبران [نیز] سؤال می‌کنیم. 7|7|و مسلماً [اعمال همه را] از روى علمِ [وسیع خود] براى آنان شرح خواهیم داد. و ما غایب نبودیم [، بلکه همه جا حاضر و ناظر بودیم]. 7|8|و وزن کردن [اعمال و سنجش ارزش آنها] در آن روز، حقّ است. کسانى که میزان‌هاى [عملِ] آنها سنگین است، رستگارانند. 7|9|و کسانى که میزان‌هاى [عملِ] آنها سبک است، افرادى هستند که سرمایه وجود خود را به خاطر ظلم و ستمى که نسبت به آیات ما مى‌کردند، از دست داده‌اند. 7|10|و ما تسلط و مالکیت و حکومت بر زمین را براى شما قرار دادیم و انواع وسایل زندگى را براى شما فراهم ساختیم؛ اما کمتر شکرگزارى می‌کنید. 7|11|ما شما را آفریدیم، سپس صورت‌بندى کردیم، سپس به فرشتگان گفتیم: «براى آدم خضوع کنید!» آنها سجده کردند، جز ابلیس که از سجده‌کنندگان نبود. 7|12|[خداوند به او] فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى؟» گفت: «من از او بهترم! مرا از آتش آفریده‌اى و او را از خاک!» 7|13|گفت: «از آن [مقام و مرتبه] فرود آى! تو حق ندارى در آن [جایگاه] تکبر بورزى. بیرون رو که تو از افراد پست و کوچکى!» 7|14|[ابلیس] گفت: «مرا تا روز رستاخیز مهلت ده.» 7|15|فرمود: «تو از مهلت داده‌شدگانى!» 7|16|گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقیم تو براى آنها کمین مى‌کنم. 7|17|سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپِ آنها، به سراغشان مى‌روم. و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهى یافت.» 7|18|فرمود: «از آن [مقام] با ننگ و عار و خوارى بیرون رو! و سوگند یاد مى‌کنم که هر کس از آنها، تو را پیروى کند، جهنم را از شما همگى پر مى‌کنم! 7|19|و اى آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و از هر جا که خواستید بخورید؛ اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد.» 7|20|سپس شیطان آنها را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرده، مگر به خاطر این که فرشته شوید یا جاودانه [در بهشت] بمانید!.» 7|21|و براى آنها سوگند یاد کرد که: «من خیرخواه شما هستم!» 7|22|و به این ترتیب، آنها را با فریب [از مقامشان] فرود آورد. و هنگامى که از آن درخت چشیدند، اندامشان [که پنهان بود،] براى آنها آشکار شد و شروع کردند به قرار دادن برگهاى [درختان] بهشتى بر یکدیگر، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را ندا داد که: «آیا شما را از آن درخت نهى نکردم؟ و نگفتم شیطان براى شما دشمن آشکارى است؟» 7|23|گفتند: «پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم.» «و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى، از زیانکاران خواهیم بود.» 7|24|فرمود: «[از مقام خویش،] فرود آیید، در حالى که بعضى نسبت به بعض دیگر دشمن خواهید بود، و براى شما در زمین قرارگاه و وسیله بهره‌گیرى تا زمانى معین خواهد بود.» 7|25|فرمود: در آن [زمین] زنده می‌شوید و در آن می‌میرید و از آن [در رستاخیز] بیرون خواهید آمد. 7|26|اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرو فرستادیم که اندام شما را می‌پوشاند و مایه‌ی زینت شماست و لباس پرهیزکارى بهتر است. اینها [همه] از آیات خداست، شاید متذکر [نعمت‌هاى او] شوند. 7|27|اى فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد. آن چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد. چه این که او و همکارانش شما را مى‌بینند و شما آنها را نمى‌بینید. [اما بدانید] ما شیاطین را اولیای کسانى قرار دادیم که ایمان نمى‌آورند. 7|28|و هنگامى که کار زشتى انجام می‌دهند، می‌گویند: «پدران خود را بر این عمل دیدیم و خداوند به ما دستور داده است!» بگو: «خداوند [هرگز] دستور به عمل زشت نمى‌دهد. آیا چیزى بر خدا مى‌بندید که نمى‌دانید.» 7|29|بگو: «پروردگارم به عدالت فرمان داده است. و توجه خویش را در هر مسجد [و به هنگام عبادت،] به سوى او کنید و او را بخوانید و دین [خود] را براى او خالص گردانید. [و بدانید] همان گونه که در آغاز شما را آفرید، [بار دیگر در رستاخیز] بازمى‌گردید.» 7|30|جمعى را هدایت کرده و جمعى را [که شایستگى نداشته‌اند،] گمراهى بر آنها مسلم شده است. آنها [کسانى هستند که] شیاطین را به جاى خداوند، اولیای خود انتخاب کردند و چنین گمان مى‌کنند که هدایت یافته‌اند. 7|31|اى فرزندان آدم! زینت خود را هنگام رفتن به مسجد [با خود] بردارید. و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى‌دارد. 7|32|بگو: «چه کسى زینت‌هاى الهى را که براى بندگان خود آفریده و روزی‌هاى پاکیزه را حرام کرده است؟» بگو: «اینها در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده‌اند [اگرچه کافران نیز با آنها مشارکت دارند؛ ولى] در قیامت خالص [براى مؤمنان] خواهد بود.» این چنین آیات [خود] را براى کسانى که آگاهند، شرح مى‌دهیم. 7|33|بگو: «خداوند تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد، چه پنهان، حرام کرده است و [همچنین] گناه و ستمِ به ناحق و این که چیزى را که خداوند دلیلى براى آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید و به خدا مطلبى نسبت دهید که نمى‌دانید.» 7|34|براى هر قوم و جمعیتى، زمان و مدت [معینى] است. و هنگامى که مدت آنها فرارسد، نه ساعتى از آن تأخیر مى‌کنند و نه بر آن پیشى مى‌گیرند. 7|35|اى فرزندان آدم! اگر رسولانى از خود شما به سراغتان بیایند که آیات مرا براى شما بازگو کنند، [از آنها پیروى کنید؛] زیرا آنها که پرهیزکارى پیشه کنند و عمل صالح انجام دهند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمناک مى‌شوند. 7|36|و آنها که آیات ما را تکذیب کنند و در برابر آن تکبر ورزند، اهل دوزخند؛ جاودانه در آن خواهند ماند. 7|37|چه کسى ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ مى‌بندند یا آیات او را تکذیب مى‌نمایند؟ آنها نصیبشان را از آنچه مقدر شده [از نعمت‌ها و مواهب این جهان،] مى‌برند، تا زمانى که فرستادگان ما [فرشتگان قبض ارواح]، به سراغ آنها بروند و جانشان را بگیرند، [فرشتگان] از آنها مى‌پرسند: «کجا هستند معبودهایى که غیر از خداوند مى‌خواندید؟ [چرا به یارى شما نمى‌آیند؟]» مى‌گویند: «آنها گم شدند [و از ما دور گشتند].» و ضد خود گواهى مى‌دهند که کافر بودند! 7|38|[خداوند به آنها] مى‌گوید: «در صف گروه‌هاى مشابه خود از جنّ و انس در آتش داخل شوید.» هر زمان گروهى وارد مى‌شوند، گروه دیگر را لعن مى‌کنند تا همگى با ذلت در آن قرار گیرند. پیروان درباره پیشوایان خود مى‌گویند: «خداوندا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند، پس کیفر آنها را از آتش دو برابر کن [کیفرى براى گمراهی‌شان و کیفرى به­خاطر گمراه ساختن ما].» مى‌فرماید: «براى هر کدام [از شما] عذاب مضاعف است، ولى نمى‌دانید [زیرا پیروان نیز اگر گرد پیشوایان گمراه را نگرفته بودند، آنها قدرتى برای فریب دیگران نداشتند].» 7|39|و پیشوایان آنها به پیروان خود مى‌گویند: «شما امتیازى بر ما ندارید، پس بچشید عذاب [الهى] را در برابر آنچه انجام مى‌دادید.» 7|40|آنها که آیات ما را تکذیب کردند و در برابر آن تکبر ورزیدند، درهاى آسمان به رویشان گشوده نمى‌شود و داخل بهشت نمى‌شوند، مگر این که شتر از سوراخ سوزن خیاطى بگذرد! این چنین گنهکاران را جزا مى‌دهیم. 7|41|براى آنها بسترهایى از [آتش] دوزخ و روى آنها پوشش‌هایى [از آن] است. و این چنین ظالمان را جزا مى‌دهیم. 7|42|و کسانى که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، اهل بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند. [البته] هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمى‌کنیم. 7|43|و آنچه در دل‌ها از کینه و حسد دارند، برمى‌کنیم [تا در صفا و صمیمیت با هم زندگى کنند] و از زیر [قصرها و درختان] آنها، نهرها جریان دارد. و مى‌گویند: «سپاس مخصوص خداوندى است که ما را به این [همه نعمت] رهنمون شد. و اگر او ما را هدایت نکرده بود، ما راه نمى‌یافتیم. مسلماً فرستادگان پروردگار ما حق مى‌گفتند.» و [در این هنگام] ندا داده مى‌شود که: «این بهشت را در برابر اعمالى که انجام مى‌دادید، به ارث بردید.» 7|44|و بهشتیان، دوزخیان را صدا می‌زنند که: «ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق یافتیم، آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود، حق یافتید؟!» در این هنگام، ندادهنده‌اى در میان آنها ندا مى‌دهد که: «لعنت خدا بر ستمگران باد! 7|45|همان‌ها که [مردم را] از راه خدا بازمى‌دارند و مى‌خواهند آن را کج و ناراست نشان دهند، و آنان به آخرت کافرند.» 7|46|و در میان آن دو [گروه بهشتیان و دوزخیان]، حجابى قرار دارد. و بر اَعراف مردانى هستند که هر یک از آن دو را از سیمایشان مى‌شناسند و به بهشتیان ندا مى‌دهند که: «درود بر شما باد!» اما داخل بهشت نمى‌شوند، در حالى که امیدِ آن را دارند. 7|47|و هنگامى که چشمشان به دوزخیان مى‌افتد، مى‌گویند: «پروردگارا! ما را با جمعیت ستمگر قرار مده!» 7|48|و اصحاب اعراف، مردانى [از دوزخیان را] که از سیمایشان آنها را مى‌شناسند، صدا مى‌زنند و مى‌گویند: «دیدید که گردآورى شما [از مال و ثروت و زن و فرزند] و تکبّرهاى شما به حالتان سودى نداد؟ 7|49|آیا اینها [که مؤمنند،‌] همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! [ولى خداوند به خاطر ایمان و اعمال خیرشان، آنها را بخشید. سپس به مؤمنان مى‌گویند:] «به بهشت درآیید که نه بیمى بر شماست و نه اندوهگین مى‌شوید.» 7|50|و دوزخیان، بهشتیان را صدا مى‌زنند که: «مقدارى آب یا از آنچه خدا به شما روزى داده، به ما ببخشید.» آنها مى‌گویند: «خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است.» 7|51|همانها که دین و آیین خود را سرگرمى و بازیچه گرفتند و زندگى دنیا آنها را مغرور ساخت. امروز ما آنها را فراموش مى‌کنیم؛ چون لقاى چنین روزى را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند. 7|52|ما کتابى براى آنها آوردیم که آن را براساس علم شرح دادیم. [کتابى] که مایه‌ی هدایت و رحمت براى جمعیتى است که ایمان مى‌آورند. 7|53|آیا آنها انتظار دارند سرانجامِ تهدیدهاى الهى را مشاهده کنند؟ آن روز که این امر صورت گیرد، [بیدارى سودى نخواهد داشت و] آنها که آن را قبلاً فراموش کرده بودند، مى‌گویند: «فرستادگان پروردگار ما به حق آمدند، آیا [امروز] شفیعانى براى ما وجود دارند که ما را شفاعت کنند؟ یا [امکان دارد] بازگردیم و اعمالى غیر از آنچه انجام دادیم، انجام دهیم؟!» [ولى] آنها سرمایه وجود خود را از دست دادند و معبودهایى را که به دروغ ساخته بودند، همگى از نظرشان گم مى‌شوند. 7|54|پروردگار شما، خدایى است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز [و دوران] آفرید، سپس به تدبیر جهان هستى پرداخت، با [پرده­ی تاریک] شب، روز را مى‌پوشاند و شب به دنبال روز به سرعت در حرکت است و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، در حالى که رام شده فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر [جهان] براى او [و به فرمان او] است. پر برکت [و زوال­ناپذیر] است، خدایى که پروردگار جهانیان است. 7|55|پروردگار خود را از روى تضرع و پنهانى، بخوانید [و از تجاوز، دست بردارید که] او متجاوزان را دوست نمی‌دارد. 7|56|و در زمین فساد مکنید بعد از آن که اصلاح شده است و او را با بیم و امید بخوانید، [بیم از مسئولیت‌ها و امید به رحمتش، و نیکى کنید،] زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است. 7|57|او کسى است که بادها را مژده‌اى پیشاپیش [بارانِ] رحمتش می‌فرستد تا زمانى که ابرهاى سنگین، بار را [بر دوش خود] حمل کنند، در این هنگام آنها را به ­سوى سرزمین‌هاى مرده می‌فرستیم و به­ وسیله آن آب [حیات بخش] نازل می­کنیم، و با آن از هرگونه میوه‌اى [از خاک تیره] بیرون مى‌آوریم و این­گونه [در قیامت،] مردگان را زنده می‌کنیم تا متذکر شوید. 7|58|و سرزمین پاکیزه گیاهش به فرمان پروردگار می‌روید؛ و سرزمین پلید [و شوره‌زار،] جز گیاه ناچیز و بى‌ارزش از آن نمی‌روید. این­گونه آیات را براى آنها که شکرگزارند، بیان می‌کنیم. 7|59|ما نوح را به سوى قومش فرستادیم، او به آنها گفت: «اى قوم من! [تنها] خداوند یگانه را پرستش کنید که معبودى جز او براى شما نیست، من بر شما از عذاب روز بزرگى می‌ترسم.» 7|60|اشراف قومش به او گفتند: «ما تو را در گمراهى آشکارى مى‌بینیم!» 7|61|گفت: «اى قوم من! هیچ گمراهى در من نیست، بلکه من فرستاده پروردگار جهانیانم. 7|62|رسالت‌هاى پروردگارم را به شما ابلاغ می‌کنم و خیرخواه شما هستم. چیزهایى می‌دانم که شما نمى‌دانید. 7|63|آیا تعجب کرده‌اید که دستور آگاه‌کننده‌ی پروردگارتان به وسیله مردى از میان شما به شما برسد، تا [از عواقب اعمال خلاف] بیمتان دهد؟ پرهیزکارى پیشه کنید، شاید مشمول رحمت گردید.» 7|64|اما سرانجام او را تکذیب کردند، و ما، او و کسانى را که با وى در کشتى بودند، رهایى بخشیدیم، و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم. چه این که آنها جمعیتى کوردل بودند. 7|65|و به سوى قوم عاد، برادرشان، هود را فرستادیم. گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنید که جز او معبودى براى شما نیست. آیا پرهیزکارى پیشه نمی‌کنید؟!» 7|66|اشراف کافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت [و نادانى و سبک‌مغزى] مى‌بینیم و ما مسلماً تو را از دروغگویان می‌دانیم.» 7|67|گفت: «اى قوم من! هیچ­گونه سفاهتى در من نیست، بلکه فرستاده‌اى از طرف پروردگار جهانیانم. 7|68|رسالت‌هاى پروردگارم را به شما ابلاغ می‌کنم، و من خیرخواه امینى براى شما هستم. 7|69|آیا تعجب کرده‌اید که دستور آگاه‌کننده‌ی پروردگارتان به وسیله‌ی مردى از میان شما به شما برسد، تا [از مجازات الهى] بیمتان دهد؟ و به یاد آورید هنگامى که شما را جانشینان قوم نوح قرار داد، و شما را از جهت خلقت گسترش داد [و به نیروى بدنى قوى مجهز ساخت]، پس نعمت‌هاى خدا را به یاد آورید، شاید رستگار شوید.» 7|70|گفتند: «آیا به سراغ ما آمده‌اى که تنها خداى یگانه را بپرستیم و آنچه را پدران ما مى‌پرستیدند رها کنیم؟ حال که چنین است، اگر راست می‌گویى آنچه [از بلا و عذاب الهى] به ما وعده می‌دهى، بیاور!» 7|71|گفت: «پلیدى، و غضب پروردگار، شما را فراگرفته است، آیا با من در مورد نام‌هایی مجادله می‌کنید [که به عنوان معبود و خدا] شما و پدرانتان [بر بت­ها] گذارده‌اید؟ در حالى که خداوند هیچ فرمانى درباره آن نازل نکرده است. بنابراین شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار می‌کشم. [شما انتظار شکست من، و من انتظار عذاب الهى براى شما!]» 7|72|سرانجام او و کسانى را که با او بودند، به رحمت خود نجات بخشیدیم، و ریشه کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و ایمان نیاوردند، قطع کردیم. 7|73|و به سوى [قوم] ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم. گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستید که جز او معبودى براى شما نیست. دلیل روشنى از طرف پروردگار براى شما آمده: این ناقه‌ی الهى براى شما معجزه‌اى است. او را به حال خود واگذارید که در سرزمین خدا [بچرد و از علف‌هاى بیابان] بخورد و آن را آزار نرسانید که عذاب دردناکى شما را خواهد گرفت! 7|74|و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم عاد قرار داد، و در زمین مستقر ساخت، که در دشت‌هایش قصرها براى خود بنا مى‌کنید و در کوه‌ها براى خود خانه‌ها مى‌تراشید. بنابراین، نعمت‌هاى خدا را متذکر شوید و در زمین فساد نکنید.» 7|75|[ولى] اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانى که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا [به­راستى] شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگار خود فرستاده شده است؟» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان مأموریت یافته، ایمان آورده‌ایم.» 7|76|مستکبران گفتند: «[ولى] ما به آنچه شما به آن ایمان آورده‌اید، کافریم!» 7|77|سپس [ناقه] را پى کردند، و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند و گفتند: «اى صالح! اگر تو از فرستادگان [خدا] هستى، آنچه ما را با آن تهدید مى‌کنى، بیاور!» 7|78|سرانجام، زمین‌لرزه آنها را فراگرفت، و صبحگاهان، [تنها] جسم بی‌جانشان در خانه‌هایشان باقى مانده بود! 7|79|[صالح] از آنها روى برتافت و گفت: «اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و شرط خیرخواهى را انجام دادم؛ ولى [چه کنم که] شما خیرخواهان را دوست ندارید؟!» 7|80|و [به خاطر بیاورید] لوط را، هنگامى که به قوم خود گفت: «آیا عمل شنیعى انجام مى‌دهید که احدى از جهانیان پیش از شما انجام نداده است؟! 7|81|آیا شما از روى شهوت، به سراغ مردان مى‌روید، به جای زنان؟ شما جمعیت [منحرف و] تجاوزکارى هستید!» 7|82|ولى پاسخ قومش چیزى جز این نبود که گفتند: «اینها را از شهر و آبادى خود بیرون کنید که اینها مردمی هستند که پاکدامنی را می‌طلبند [و با ما هم­صدا نیستند]!» 7|83|[چون کار به اینجا رسید،] ما، او و خاندانش را رهایى بخشیدیم، جز همسرش که با بازماندگان [در شهر] بود. 7|84|و [سپس چنان] بارانى [از سنگ] بر آنها فرستادیم [که آنها را نابود ساخت]، اکنون بنگر سرانجام کار مجرمان به کجا کشید. 7|85|و به سوى مَدین، برادرشان شعیب را فرستادیم. گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستید که جز او معبودى ندارید. دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است، بنابر این، حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزى نکاهید، و در روى زمین، بعد از آن که [در پرتو ایمان و دعوت انبیاء] اصلاح شده است، فساد نکنید. این براى شما بهتر است، اگر با ایمان هستید. 7|86|و بر سر هر راه ننشینید که [مردم با ایمان را] تهدید کنید و مؤمنان را از راه خدا باز دارید و [با القاى شبهات،] آن را کج و ناراست نشان دهید. و به خاطر بیاورید زمانى را که افراد کمى بودید و او شما را فزونى داد، و بنگرید سرانجام مفسدان چگونه بود؟ 7|87|و اگر طایفه‌اى از شما به آنچه من به آن فرستاده شده‌ام، ایمان آورده‌اند، و طایفه‌اى ایمان نیاورده‌اند، صبر کنید تا خداوند میان ما داورى کند، که او بهترینِ داوران است.» 7|88|اشراف متکبّر از قوم او گفتند: «اى شعیب! سوگند یاد مى‌کنیم که تو و کسانى را که به تو ایمان آورده‌اند، از آبادى خود بیرون خواهیم کرد، مگر آنکه به آیین ما بازگردید.» گفت: «آیا اگر چه مایل نباشیم؟! 7|89|اگر ما به آیین شما بازگردیم، بعد از آن که خدا ما را از آن نجات بخشیده، به خدا دروغ بسته‌ایم، و شایسته نیست که ما به آن بازگردیم، مگر این که خدایى که پروردگار ماست، بخواهد. علم پروردگار ما به همه چیز احاطه دارد، تنها بر خدا توکل کرده‌ایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما به حق داورى کن که تو بهترینِ داورانى.» 7|90|اشراف قوم او که کافر شده بودند، گفتند: «اگر از شعیب پیروى کنید، زیان خواهید کرد.» 7|91|پس زمین‌لرزه آنها را فراگرفت، و صبحگاهان به صورت اجساد بی‌جانى در خانه‌هاشان مانده بودند. 7|92|آنها که شعیب را تکذیب کردند، [چنان نابود شدند که] گویا هرگز در آن [خانه‌ها] سکنى نداشتند. آنها که شعیب را تکذیب کردند، خود زیانکار بودند. 7|93|پس [شعیب] از آنها روى برتافت و گفت: «اى قوم من! من پیام‌های پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و خیرخواهى نمودم. با این حال، چگونه بر حال قوم بی‌ایمان تأسف بخورم؟!» 7|94|ما در هیچ شهر و آبادى، پیامبرى نفرستادیم، مگر این که اهل آن را به ناراحتی‌ها و خسارت‌ها گرفتار ساختیم، شاید [به خود آیند و به سوى خدا] بازگردند. 7|95|سپس [هنگامى که این هشدارها در آنها اثر نگذاشت،] نیکى [و فراوانىِ نعمت و رفاه] به جاى بدى [و ناراحتى و گرفتارى] قرار دادیم، آن چنان که فزونى گرفتند [و مغرور شدند] و گفتند: «به پدران ما نیز تنگدستی و توانگری رسید.» چون چنین شد، آنها را ناگهان به اعمالشان گرفتیم. 7|96|و اگر ساکنان که در شهرها و آبادی‌ها، ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مى‌گشاییم؛ ولى [آنها حقایق را] تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم. 7|97|آیا اهل این آبادی‌ها از این ایمن هستند که عذاب ما شبانه به سراغ آنها بیاید، در حالى که در خواب باشند؟ 7|98|آیا اهل آبادی‌ها از این ایمنند که عذاب ما، روز به سراغشان بیاید، در حالى که سرگرم بازى هستند؟ 7|99|آیا آنها از مکر الهى غافلند؟ در حالى که جز زیانکاران، خود را از مکر [و مجازات] خدا ایمن نمی‌دانند. 7|100|آیا کسانى که وارث زمین بعد از صاحبان قبلى آن مى‌شوند، عبرت نمى‌گیرند؟ که اگر بخواهیم آنها را نیز به گناهانشان هلاک مى‌کنیم و بر دل‌هایشان مهر مى‌نهیم تا [صداى حق را] نشنوند. 7|101|اینها آبادی‌هایى است که اخبار آن را براى تو شرح مى‌دهیم. آنها [چنان لجوج بودند که] به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند، ایمان نمى‌آوردند. این چنین خداوند بر دل‌هاى کافران مهر مى‌نهد [و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، حس تشخیص را از آنها مى‌گیرد]. 7|102|و بیشتر آنها را بر سر پیمان خود ندیدیم. و بیشتر آنها را فاسق و گنهکار یافتیم. 7|103|سپس به دنبال آنها، موسى را با آیات خویش به سوى فرعون و اطرافیان او فرستادیم. اما آنها [با نپذیرفتنِ این آیات] بر آن ظلم کردند. ببین عاقبت مفسدان به کجا کشید؟ 7|104|و موسى گفت: «اى فرعون! من فرستاده‌اى از پروردگار جهانیانم. 7|105|سزاوار است که بر خدا جز حق نگویم. من دلیل روشنى از پروردگارتان براى شما آورده‌ام. بنابراین بنى‌اسرائیل را با من بفرست.» 7|106|[فرعون] گفت: «اگر نشانه‌اى آورده‌اى، ارائه بده، اگر از راستگویانى.» 7|107|[موسی] ناگهان عصاى خود را افکند و اژدهاى آشکارى شد! 7|108|و دست خود را [از گریبان] بیرون آورد، سفید [و درخشان] براى بینندگان بود! 7|109|اطرافیان فرعون گفتند: «بدون شک این ساحر دانایى است! 7|110|می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند، نظر شما چیست؟ [در برابر او چه باید کرد؟]» 7|111|[سپس به فرعون] گفتند: «[کار] او و برادرش را به تأخیر انداز و گرد‌آورندگان را به همه‌ی شهرها بفرست. 7|112|تا هر ساحر دانا [و کار آزموده]اى را به خدمت تو بیاورند.» 7|113|ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: «آیا اگر ما پیروز گردیم، اجر و پاداش مهمى خواهیم داشت؟» 7|114|گفت: «آرى، و شما از مقربان خواهید بود!» 7|115|[ساحران] گفتند: «اى موسى! یا تو بیافکن یا ما مى‌افکنیم!» 7|116|گفت: «شما بیافکنید!» هنگامى که [وسایل سحر خود را] افکندند، مردم را چشم‌بندى کردند و ترسانیدند و سحر عظیمى به وجود آوردند! 7|117|و به موسى وحى کردیم که عصاى خود را بیفکن. ناگهان [به صورت مار عظیمى درآمد و] وسایل دروغین آنها را به سرعت برگرفت! 7|118|[در این هنگام] حق آشکار گردید، و آنچه آنها ساخته بودند، باطل شد. 7|119|در آنجا شکست خوردند و خوار وکوچک گشتند. 7|120|و ساحران، [همگى] به سجده افتادند. 7|121|و گفتند: «ما به پروردگارِ جهانیان ایمان آوردیم.» 7|122|«پروردگارِ موسى و هارون.» 7|123|فرعون گفت: «آیا به او ایمان آوردید، پیش از آن که من به شما اجازه دهم؟ بی­گمان این توطئه‌اى است که شما در این شهر [و دیار] چیده‌اید تا اهلش را از آن بیرون کنید؛ ولى به زودى خواهید دانست! 7|124|سوگند مى‌خورم که دست‌ها و پاهاى شما را به طور مخالف قطع می‌کنم، سپس همگى شما را به دار مى‌آویزم.» 7|125|[ساحران] گفتند: «[مهم نیست!] ما به سوى پروردگارمان بازمی‌گردیم. 7|126|تنها ایراد تو، به ما این است که ما به آیات پروردگار خویش، هنگامى که براى ما آمد، ایمان آورده‌ایم. بار الها! پیمانه‌ی صبر [و استقامت] را تا آخر بر ما بریز، و ما را مسلمان بمیران [و تا پایان عمر با اخلاص و ایمان بدار]!» 7|127|اشراف قوم فرعون [به او] گفتند: «آیا موسى و قومش را رها می‌کنى، که در زمین فساد کنند و تو و خدایانت را رها سازند؟» گفت: «به زودى پسرانشان را می‌کشیم و دخترانشان را زنده نگه‌می‌داریم [تا خدمت ما کنند]، و ما بر آنها کاملاً مسلط هستیم.» 7|128|موسى به قوم خود گفت: «از خدا یارى جویید و استقامت پیشه کنید که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس بخواهد واگذار مى‌کند. و سرانجامِ [نیک] براى پرهیزکاران است.» 7|129|گفتند: «پیش از آن که به سوى ما بیایى آزار دیدیم، و پس از آمدنت نیز آزار مى‌بینیم،» گفت: «امید است پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند و شما را در زمین، جانشین [آنها] سازد، و بنگرد چگونه عمل مى‌کنید؟» 7|130|و ما فرعونیان را به خشکسالى و کمبود میوه‌ها گرفتار کردیم، شاید متذکّر گردند. 7|131|اما [آنها نه تنها پند نگرفتند، بلکه] هنگامى که نیکى [و نعمت] به آنها مى‌رسید، مى‌گفتند: «به خاطر خود ماست!» ولى موقعى که بدى [و بلا] به آنها مى‌رسید، مى‌گفتند: «از شومى موسى و کسان اوست!» آگاه باشید! همانا سرنوشت نیک و بدشان نزد خداست. اما بیشتر آنها نمى‌دانند. 7|132|و گفتند: «هر زمان، نشانه‌ای براى ما بیاورى که سحرمان کنى، ما به تو ایمان نمى­آوریم!» 7|133|سپس [بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کردیم،] طوفان و ملخ و آفت گیاهى و قورباغه‌ها و خون را که نشانه‌هایى از هم جدا بودند، بر آنها فرستادیم، [ولى باز بیدار نشدند] و تکبر ورزیدند و جمعیت گنهکارى بودند. 7|134|هنگامى که بلا بر آنها مسلط مى‌شد، مى‌گفتند: «اى موسى! از خدایت براى ما بخواه به عهدى که با تو کرده، رفتار کند. اگر این بلا را از ما رفع کنى، قطعاً به تو ایمان مى‌آوریم و بنى­اسرائیل را با تو خواهیم فرستاد.» 7|135|اما هنگامى که بلا را پس از مدت معینى که به آن مى‌رسیدند، از آنها برمى‌داشتیم، پیمان خویش را مى‌شکستند! 7|136|سرانجام ما از آنها انتقام گرفتیم و آنها را در دریا غرق کردیم؛ زیرا آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند. 7|137|و مشرق‌ها و مغرب‌هاى پر برکت زمین را به آن قوم تضعیف شده [و ستم‌دیده] واگذار کردیم، و وعده‌ی نیک پروردگارت بر بنى‌اسرائیل، به خاطر صبر و استقامتى که نشان دادند، تحقق یافت. و آنچه فرعونیان [از کاخ‌هاى مجلل] مى‌ساختند، و آنچه از باغ‌های داربست‌دار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم! 7|138|و بنى­اسرائیل را از دریا عبور دادیم. آنها در مسیر خود به جمعیتى رسیدند که اطراف بت‌هایشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند. [بنى­اسرائیل] به موسى گفتند: «تو هم براى ما معبودى قرار ده! همان­گونه که آنها معبودان [و خدایانی] دارند!» گفت: «شما جمعیتى جاهل و نادان هستید! 7|139|اینها سرانجام کارشان نابودى است، و آنچه انجام مى‌دهند، باطل است.» 7|140|[سپس] گفت: «آیا غیر از خداوند معبودى براى شما طلب کنیم؟ خدایى که شما را بر جهانیان برترى داد.» 7|141|[به خاطر بیاورید] زمانى که از [چنگال] فرعونیان نجاتتان بخشیدیم. آنها که مرتباً شما را شکنجه مى‌دادند، پسرانتان را می‌کشتند و زنانتان را [براى خدمتکارى] زنده مى‌گذاشتند، و در این، آزمایش بزرگى از ناحیه خدا براى شما بود. 7|142|و ما با موسى، سى شب وعده گذاردیم؛ سپس آن را با ده شب تکمیل نمودیم. به این ترتیب میعاد پروردگارش چهل شب تمام شد. و موسى به برادرش هارون گفت: «جانشین من میان قوم من باش! و [آنها را] اصلاح­ کن و از روش مفسدان پیروى منما!» 7|143|و هنگامى که موسى به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: هرگز مرا نخواهى دید؛ ولى به کوه بنگر! اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى دید؛ اما هنگامى که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان زمین قرار داد. و موسى مدهوش به زمین افتاد. موقعى که به هوش آمد عرض کرد: «خداوندا! منزهى تو [از اینکه قابل مشاهده باشى]! من به سوى تو بازگشتم، و من [در میان قوم] نخستینِ مؤمنانم.» 7|144|[خداوند] گفت: «اى موسى! من تو را بر مردم، با رسالت‌هاى خویش و با سخن گفتنم [با تو]، برگزیدم. پس آنچه را به تو داده‌ام، بگیر و از شکرگزاران باش.» 7|145|و براى او در اَلواح، اندرزى از هر موضوعى نوشتیم، و بیانى از هر چیز کردیم. [و به او گفتیم:] «پس آن را با جدیت بگیر و به قوم خود بگو به نیکوترینِ آنها عمل کنند [و آنها که به مخالفت برخیزند، کیفرشان دوزخ است]، و به زودى [این] جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهیم داد.» 7|146|به زودى کسانى را که در زمین به ناحق تکبر می‌ورزند، از ایمان به آیات خود منصرف می‌سازیم؛ [به طورى که] اگر هر آیه و نشانه‌اى را ببینند، به آن ایمان نمى‌آورند. و اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمى‌کنند. و اگر طریق گمراهى را ببینند، راه خود انتخاب می‌کنند. [همه اینها] به خاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند. 7|147|و کسانى که آیات ما و لقاء رستاخیز را تکذیب [و انکار] کنند، اعمالشان نابود می‌گردد. آیا جز آنچه را عمل کرده‌اند، پاداش داده می‌شوند؟ 7|148|قوم موسى بعد از [رفتن] او [به میعادگاه خداوند]، از زیورآلات خود گوساله‌اى ساختند. جسد بی‌روحى بود که صداى گاو داشت! آیا آنها نمى‌دیدند که با آنان سخن نمی‌گوید و به راه [راست] هدایتشان نمی‌کند؟ آن را [خداى خود] انتخاب کردند و ظالم بودند. 7|149|و هنگامى که حقیقت به دستشان افتاد و دیدند گمراه شده‌اند، گفتند: «اگر پروردگار ما، به ما رحم نکند و ما را نیامرزد، قطعاً از زیانکاران خواهیم بود.» 7|150|و هنگامى که موسى، خشمگین و اندوهناک، به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من بد جانشینانى برایم بودید [و آیین مرا ضایع کردید]، آیا در فرمان پروردگارتان [و تمدید مدت میعاد او، در قضاوت،] عجله نمودید؟!» سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت [و با عصبانیت] به سوى خود کشید. او گفت: «فرزند مادرم! این گروه مرا در فشار گذاردند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند. بنابر این کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند، و مرا با گروه ستمکاران قرار مده.» 7|151|[موسى] گفت: «پروردگارا! من و برادرم را بیامرز و ما را در رحمت خود داخل کن، و تو مهربانترینِ مهربانانى!» 7|152|آنها که گوساله را [معبود خود] انتخاب کردند، به زودى خشم پروردگار و ذلت در زندگى دنیا به آنها مى‌رسد، و این چنین کسانى را که [بر خدا] افترا مى‌بندند، کیفر مى‌دهیم. 7|153|و آنها که گناه کنند و بعد از آن توبه نمایند و ایمان آورند، [امید عفو او را دارند، زیرا] پروردگار تو در پى آن آمرزنده و مهربان است. 7|154|و هنگامى که خشم موسى فرو نشست، الواح [تورات] را برگرفت. و در نوشته‌هاى آن هدایت و رحمت بود براى آنها که از پروردگار خویش مى‌ترسند [و از مخالفت فرمانش بیم دارند]. 7|155|و موسى از قوم خود هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه ما برگزید. هنگامى که زمین‌لرزه آنها را فرا گرفت [و هلاک شدند]، گفت: پروردگارا! اگر مى‌خواستى، مى‌توانستى آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنى. آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام داده‌اند، [مجازات و] هلاک مى‌سازى؟ این، جز آزمایش تو، چیز دیگری نیست، که هر کس را بخواهى [و سزاوار بدانى]، گمراه مى‌سازى، و هر کس را بخواهى [و شایسته ببینى]، هدایت مى‌کنى. تو ولىّ مایى! ما را بیامرز و بر ما رحم کن! و تو بهترینِ آمرزندگانى. 7|156|و براى ما در این دنیا و سراى دیگر، نیکى مقرر دار! چه این که ما به سوى تو بازگشت کرده‌ایم.» [خداوند در برابر این تقاضا، به موسى] گفت: «مجازاتم را به هر کس بخواهم، مى‌رسانم، و رحمتم همه چیز را فراگرفته و آن را براى آنها که پرهیزکارند و زکات را مى‌پردازند و آنها که به آیات ما ایمان مى‌آورند، مقرر خواهم داشت.» 7|157|آنها که از فرستاده [خدا]، پیامبر امّى پیروى مى‌کنند، کسى که صفاتش را در تورات و انجیلى که نزدشان است، مى‌یابند، و آنها را به معروف دستور مى‌دهد و از منکر باز مى‌دارد، پاکیزه‌ها را براى آنها حلال مى‌شمرد، ناپاک‌ها را تحریم مى‌کند، و بارهاى سنگین و زنجیرهایى را که بر آنها بود، [از دوش و گردنشان] بر مى‌دارد. آنها که به او ایمان آوردند و حمایتش کردند و یاریش نمودند و از نورى که با او نازل شده، پیروى کردند، آنان رستگارانند. 7|158|بگو: «اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم. همان خدایى که حکومت آسمان‌ها و زمین از آن اوست. معبودى جز او نیست. زنده مى‌کند و مى‌میراند. پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده‌اش! آن پیامبر درس ناخوانده‌اى که ایمان به خدا و کلماتش دارد و از او پیروى کنید، تا هدایت یابید.» 7|159|و از قوم موسى، گروهى به سوى حق هدایت مى‌کنند و حاکم به حق و عدالتند. 7|160|و آنها را به دوازده گروه که هر یک شاخه‌اى [از دودمان یعقوب] بودند، تقسیم کردیم. و هنگامى که موسى تقاضاى آب [براى قوم تشنه‌کامش در بیابان] کرد، به او وحى فرستادیم که عصاى خود را بر سنگ بزن! ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون ریخت؛ آن چنان که هر گروه، چشمه خود را مى‌شناختند. و ابر را بر سر آنها سایبان ساختیم و بر آنها مَنّ و سَلوى فرستادیم [و به آنان گفتیم:] از روزی‌هاى پاکیزه که به شما داده‌ایم، بخورید [و سپاس خدا را به جا آورید؛ ولى آنها نافرمانى و ستم کردند]؛ اما به ما ستم نکردند، به خودشان ستم نمودند. 7|161|و [به خاطر بیاورید] هنگامى را که به آنها گفته شد: «در این قریه [بیت‌المقدّس] ساکن شوید و از هر جا [و به هر کیفیت] بخواهید، از آن بخورید [و بهره گیرید] و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز! و از در [بیت‌المقدّس] با تواضع وارد شوید.» اگر چنین کنید گناهان شما را مى‌بخشیم و نیکوکاران را پاداش بیشتر خواهیم داد. 7|162|اما کسانى از آنها که ظلم و ستم [بر خویشتن] کردند، این سخن [و آن برنامه‌ها] را دگرگون ساختند و غیر از آنچه به آنها گفته شده بود، انجام دادند؛ لذا به خاطر ستمى که روا داشتند، بلایى از آسمان بر آنها فرستادیم [و مجازاتشان کردیم]. 7|163|و از آنها درباره‌ی [سرگذشت] شهرى که در ساحل دریا بود، سؤال کن. و [به خاطر بیاور] هنگامى را که آنها در روز شنبه، [در برابر قانون خدا] تجاوز [و طغیان] مى‌کردند. همان هنگام که ماهیانشان روز شنبه [که روز تعطیل و استراحتشان بود،] آشکار مى‌شدند؛ اما در غیر روز شنبه به سراغ آنها نمى‌آمدند. این­گونه آنها را به چیزى آزمایش کردیم که در برابر آن نافرمانى مى‌کردند. 7|164|و هنگامى که گروهى از آنها گفتند: «چرا جمعى [گنهکار] را اندرز مى‌دهید که سرانجام خدا آنها را هلاک خواهد کرد و یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت [آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند].» گفتند: این اندرزها] براى آن است که عذرى به پیشگاه پروردگارتان داشته باشیم [که وظیفه امر به معروف و نهى از منکر را انجام دادیم]. به علاوه، شاید آنها [هشدارهاى ما را بپذیرند و از گناه بازایستند و] تقوا پیشه کنند.» 7|165|اما چون تذکراتى را که به آنها داده شده بود، فراموش کردند، نهى‌کنندگانِ از بدى را رهایى بخشیدیم. و آنها را که ستم کردند، به خاطر نافرمانى‌شان به عذاب شدیدى گرفتار ساختیم. 7|166|هنگامى که در برابر فرمانى که به آنها داده شده بود، سرکشى کردند، به آنها گفتیم: «به شکل میمون‌ها در آیید و طرد شوید.» 7|167|و [نیز به یادآور] هنگامى که پروردگارت اعلام کرد: تا روز قیامت کسى را بر آنها مسلط خواهد ساخت که آنها را پیوسته در عذاب سختى قرار دهد؛ زیرا پروردگارت مجازاتش سریع و [در مقابل توبه‌کاران] آمرزنده و مهربان است. 7|168|و آنها را در زمین به صورت گروه‌هایى پراکنده ساختیم. گروهى از آنها صالح و گروهى غیر آن هستند و آنها را به نیکی‌ها و بدی‌ها آزمودیم، شاید بازگردند. 7|169|بعد از آن، فرزندانى جانشین آنها شدند که وارث کتاب [تورات] گشتند. [با این حال] متاع این دنیاى پست را گرفته، و می‌گفتند: «خداوند به زودى ما را می‌بخشد.» اما اگر متاع دیگرى همانند آن به دستشان بیافتد، آن را می‌گیرند [و حکم خدا را پشت سر می‌افکنند]. آیا پیمان کتاب [خدا] از آنها گرفته نشده که بر خدا [دروغ نبندند و] جز حق نگویند، و آنان بارها آن را خوانده‌اند، و سراى آخرت براى آنها که پرهیزکارى پیشه کنند، بهتر است. آیا نمى‌فهمید؟! 7|170|و آنها که به کتاب [خدا] تمسک جویند و نماز را بر پا دارند، [پاداش بزرگى خواهند داشت؛ زیرا] ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد. 7|171|و [نیز به خاطر بیاور] هنگامى که کوه را بر فراز آنها همچون سایبانى بلند کردیم، آن چنان که گمان کردند بر آنها فرود خواهد آمد [و در این حال، از آنها پیمان گرفتیم و گفتیم:] «آنچه را به شما [از احکام و دستورات] داده‌ایم، با قدرت [و جدیت] بگیرید، و آنچه را در آن است، به یاد داشته باشید [و عمل کنید] تا پرهیزکار شوید.» 7|172|و [به یاد آور] زمانى که پروردگارت، از پشت بنى‌آدم، فرزندان و ذرّیه آنان را برگرفت و آنان را گواه بر خودشان ساخت [و فرمود:] «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری! ما گواهى دادیم [که تو پروردگار مایى]!» [این اقرار گرفتن براى آن بود] تا در روز قیامت نگویید: «ما از این، غافل بودیم.» 7|173|یا نگویید: «پدران ما پیش از ما مشرک بودند و ما نیز فرزندانى از پسِ آنان بودیم [و ناچار راهشان را ادامه دادیم]. آیا ما را به خاطر عملکرد اهل باطل، مجازات و هلاک مى‌کنى؟» 7|174|و ما این­گونه آیات خویش را روشن بیان مى‌کنیم، و شاید آنان [به سوى خداوند و فطرت پاک توحیدى] بازگردند. 7|175|و بر آنان، داستانِ آن کس را بخوان که آیات خود را به او داده بودیم، پس او [ناسپاسانه] خود را از آن آیات، جدا ساخت، پس شیطان او را در پى خویش کشید تا از گمراهان شد. 7|176|و اگر مى‌خواستیم، او را به وسیله‌ى آیات بالا مى‌بردیم؛ ولى او به زمین چسبید و از هوس خود پیروى کرد. پس مَثَل او مَثَل سگ است، که اگر به آن حمله کنى، دهان باز کرده و پارس مى‌کند و زبان بیرون مى‌آورد، و اگر او را واگذارى، باز چنین مى‌کند. این، مَثَل کسانى است که آیات ما را تکذیب کردند. پس این داستان را [برایشان] باز گو! باشد که بیندیشند. 7|177|چه بد مَثَلى دارند کسانى که آیات ما را تکذیب کردند. و آنان تنها به خودشان ستم مى‌کردند. 7|178|هر که را خدا هدایت کند، تنها اوست هدایت یافته. و هر که را گمراه کند، پس آنان همان زیانکارانند. 7|179|و بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم، [و سرانجامشان به آنجا مى‌کشد، چرا که] آنان دل‌هایى دارند که با آن حقّ را درک نمى‌کنند و چشمانى دارند که با آن نمی‌بینند و گوش‌هایى دارند که با آن نمى‌شنوند. آنان همچون چهارپایان، بلکه گمراه‌ترند. آنان همان غافلانند. 7|180|و نیکوترینِ نام‌ها براى خداوند است، پس خداوند را با آنها بخوانید. و کسانى را که در نام‌هاى خدا کژاندیشی می­کنند [و آنها را بر غیر او مى‌نهند]، رها کنید. آنان به زودى به کیفر آنچه مى‌کردند، خواهند رسید. 7|181|و از کسانى که آفریده‌ایم، گروهى [دیگران را] به حقّ هدایت مى‌کنند و به آن حکم مى‌نمایند. 7|182|و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج، آنان را از جایى که ندانند، گرفتار خواهیم کرد. 7|183|و به آنان مهلت مى‌دهم [تا پیمانه پر شود]، همانا تدبیر من محکم و استوار است [و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست]. 7|184|آیا آنان فکر نکردند که همنشین آنان، [پیامبر،] هیچ‌گونه جنون ندارد؟ او جز هشداردهنده‌اى آشکار نیست. 7|185|آیا در ملکوتِ آسمان‌ها و زمین و هر چه خدا آفریده، به دقّت نمى‌نگرند [تا بدانند آفرینش همه‌ى آنها هدفدار است، نه بیهوده]؟ و این که شاید زمان [مرگ] آنان نزدیک شده باشد؟ پس بعد از این [آیات روشن]، به کدام سخن، ایمان خواهند آورد؟ 7|186|هر که را خداوند، [به خاطر فسق و اعمالش،] گمراه کند، براى او هیچ هدایتگرى نیست، و آنان را در سرکشى و طغیانشان رها مى‌کند تا سرگردان شوند. 7|187|از تو درباره‌ى قیامت مى‌پرسند که چه وقت به پا مى‌شود؟ بگو: «علم آن تنها نزد پروردگار من است، جز او کسى نمى‌تواند زمان آن را آشکار سازد. [فرا رسیدن قیامت،] در آسمان‌ها و زمین سنگین است. جز به صورت ناگهانى پیش نمى‌آید.» از تو چنان مى‌پرسند که گویا از [زمان] آن آگاهى کامل دارى! بگو: «علم آن تنها نزد خداست؛ ولى بیشتر مردم نمى‌دانند.» 7|188|بگو: «من مالک هیچ سود و زیانى براى خودم نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد، و اگر غیب مى‌دانستم، منافع زیادى براى خودم فراهم مى‌کردم و هرگز به من زیانى نمى‌رسید. من تنها هشداردهنده و بشارت‌دهنده‌ای هستم براى گروهى که ایمان مى‌آورند.» 7|189|او خدایى است که شما را از یک نفس آفرید و همسرش را از [نوع] او قرار داد تا بدان آرام گیرد. پس چون با او بیامیخت، بارى سبک برگرفت [و باردار شد] و [مدّتى] با آن سر کرد، چون زن، سنگین شد، از خداوند، پروردگارشان، درخواست کردند [و گفتند]: اگر فرزند شایسته‌اى به ما بدهى، قطعاً از سپاسگزاران خواهیم بود.» 7|190|پس چون [خداوند] به آن دو، فرزندى صالح داد، در آنچه به ایشان عطا نمود، براى خدا شریکانى قرار دادند، ولى خداوند از آنچه که آنان شریک او قرار مى‌دهند، برتر است. 7|191|آیا چیزهایى را شریک خدا قرار مى‌دهند که چیزى نمى‌آفرینند و خودشان نیز مخلوق­اند؟! 7|192|و [این معبودها] قدرت یارى آنان را ندارند و حتّى خودشان را هم نمى‌توانند حمایت کنند. 7|193|و اگر معبودها را به هدایت فراخوانید، از شما پیروى نمى‌کنند. بر شما یکسان است که آنها را دعوت کنید یا ساکت باشید! 7|194|کسانى را که به جاى خدا مى‌خوانید [و مى‌پرستید]، بندگانى [و آفریده‌هایى] همچون خود شمایند. پس اگر راست مى‌گویید، آنان را بخوانید، تا آنان جوابتان را بدهند. 7|195|آیا آنان [که معبود خود برگزیده‌اید،] پاهایى دارند که با آن راه بروند؟ یا دست‌هایى دارند که با آن قدرت‌نمایى کنند؟ یا چشم‌هایى دارند که با آنها ببینند؟ یا گوش‌هایى دارند که با آنها بشنوند؟ [اى پیامبر!] بگو: «شریک‌هاى [خیالى] خودتان را بخوانید و علیه من نقشه بکشید و هیچ مهلت هم به من ندهید!. 7|196|ولىّ و سرپرست من، خدایى است که این کتاب آسمانى را نازل کرده است و او همه‌ى صالحان را سرپرستى [و هدایت] مى‌کند. 7|197|[بت‌ها] و کسانى که به جاى خدا مى‌خوانید [و مى‌پرستید]، نه مى‌توانند شما را یارى نمایند و نه خود را یارى مى‌کنند.» 7|198|و اگر آنان را به هدایت فراخوانى، نمى‌شنوند و مى‌بینى که آنان به تو نگاه مى‌کنند و حال آن که نمى‌بینند. 7|199|عفو و میانه‌روى را پیشه کن. [عذر مردم را بپذیر و بر آنان آسان بگیر.] و به کارهاى عقل‌پسند و نیکو فرمان بده و از جاهلان روی برگردان! 7|200|و اگر از طرف شیطان [و شیطان‌صفتان،] کمترین وسوسه و تحریک و سوءنیتى به تو رسید، پس به خداوند پناه آور، که قطعاً او شنوا و داناست. 7|201|کسانى که تقوا پیشه کرده‌اند، هرگاه وسوسه‌هاى شیطانى به آنان نزدیک شود، متوجّه مى‌شوند [و خدا را یاد مى‌کنند]، آن‌گاه بینا مى‌گردند. 7|202|و برادرانشان، [شیطان‌صفتان گمراه،] آنان را در انحراف مى‌کشند و نگه مى‌دارند و هیچ کوتاهى نمى‌کنند. 7|203|و هرگاه آیه‌اى براى آنان نیاورى، [و چند روزى تلاوت وحى قطع شود،] مى‌گویند: «چرا آیه‌اى برنگزیدى؟» بگو: «من فقط چیزى را پیروى مى‌کنم که از سوى پروردگارم بر من وحى مى‌شود. این [قرآن]، بصیرت‌هایى از سوى پروردگارتان است و براى کسانى که ایمان آورند، مایه‌ى هدایت و رحمت است.» 7|204|و هرگاه قرآن خوانده شود، به آن گوش دهید و ساکت شوید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید. 7|205|و پروردگارت را از روى تضرّع و خوف، آهسته و آرام، در دل خود و در هر صبح و شام، یاد کن و از غافلان مباش. 7|206|همانا کسانى که مقرّبان درگاه پروردگارت هستند، از پرستش او سر باز نمى‌زنند، او را تسبیح مى‌گویند و براى او سجده مى‌کنند. 8|1|[اى پیامبر!] از تو درباره‌ى اَنفال [غنائم جنگى و اموال عمومى] مى‌پرسند. بگو: «اَنفال، از آنِ خدا و پیامبر است. پس، از خداوند پروا کنید و [روابط] میان خودتان را اصلاح کنید و اگر ایمان دارید، از خدا و رسولش اطاعت کنید.» 8|2|مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل‌هایشان [از عظمت او] لرزان شود و هر گاه آیات خدا بر آنان تلاوت شود، ایمانشان را مى‌افزاید و تنها بر پروردگارشان توکل مى‌کنند. 8|3|آنان که نماز را بر پا مى‌دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‌ایم، انفاق مى‌کنند. 8|4|آنان، همان مؤمنان حقیقى هستند. براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزىِ سخاوتمندانه و نیکوست. 8|5|[ناخشنودى بعضى مسلمانان از تقسیم غنائم،] همانند آن [زمانى] است که پروردگارت تو را [براى جنگ بدر،] از خانه‌ات به حقّ خارج کرد، در حالى­که گروهى از مؤمنان [از حضور در جنگ] ناخشنود بودند. 8|6|آنان درباره‌ى حقّ [بودنِ جنگ بدر]، پس از آن که روشن شده بود، با تو مجادله مى‌کنند. [چنان که] گویى به سوى مرگ رانده مى‌شوند و [نابودى خود را] مى‌نگرند. 8|7|و [به یاد آورید] زمانى که خداوند شما را وعده مى‌داد که یکى از دو گروه [کاروان تجارتى، یا لشکر دشمن،] از آنِ شما خواهد بود و شما دوست داشتید گروه غیر مسلّح، در اختیارتان قرار گیرد. در حالى که خداوند مى‌خواهد حقّ را با کلمات [و سنّت‌هاى] خویش استوار ساخته، ریشه‌ى کفّار را برکند. [از این رو، شما را در بدر پیروز ساخت.] 8|8|تا حقّ را استوار و باطل را نابود سازد، هر چند مجرمان خوش نداشته باشند. 8|9|[به یاد آورید] زمانى که [در جنگ بدر،] از پروردگارتان فریادرسى مى‌طلبیدید، پس او دعا و خواسته‌ى شما را اجابت کرد [و فرمود:] «من یارى‌دهنده شما با فرستادن هزار فرشته پیاپى هستم.» 8|10|و خداوند، آن [نزول فرشتگان] را تنها براى بشارت و اینکه دل‌هایتان با آنان آرامش یابد، قرار داد و نصرت و پیروزى، فقط از سوى خداست. [پس به قدرت خود و امداد فرشتگان هم تکیه نکنید.] همانا خداوند، شکست‌ناپذیرِ حکیم است. 8|11|[به یاد آورید] زمانى که [خداوند] از سوى خود براى آرامش شما، خوابى سبک بر شما مسلّط ساخت و از آسمان بارانى بر شما فرستاد تا شما را با آن پاک کند و پلیدى شیطان را از شما بزداید و دل‌هاى شما را محکم و گام‌هایتان را با آن استوار سازد. 8|12|[به یاد آور] زمانى که پروردگارت به فرشتگان وحى کرد که من با شمایم، پس شما افراد با ایمان را تقویت کنید، من نیز به زودى در دلهاى کافران، رعب و ترس خواهم افکند. پس فراز گردن‌ها را بزنید و همه‌ى سرانگشتانشان را قطع کنید. 8|13|آن [فرمان]، به جهت آن بود که آنان در برابر خدا و پیامبرش گردن‌کشى کردند و هر کس با خدا و پیامبرش در افتد و مخالفت کند، خداوند داراى کیفرى سخت است. 8|14|آن است [کیفر ما در دنیا]، پس بچشید آن را و [بدانید] عذاب دوزخ براى کافران [مهیا] است. 8|15|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه با انبوه کافران برخورد کردید، به آنان پشت نکنید و مگریزید. 8|16|و جز آنها که کناره‌گیری‌شان براى ساز و برگ نبرد مجدّد، یا پیوستن به گروه دیگرى از مسلمانان باشد، هر کس در روز جنگ، پشت به دشمن کند، قطعاً مورد خشم خدا قرار مى‌گیرد و جایگاه او جهنّم است و چه بد سرانجامى است! 8|17|شما کفّار را نکشتید؛ بلکه خداوند آنها را به قتل رساند. [اى پیامبر!] آن­گاه که تیر افکندى، تو نیافکندى؛ بلکه خدا افکند [تا کافران را بترساند] و تا مؤمنان را از سوى خویش، به آزمونى نیکو بیازماید، زیرا خداوند بسیار شنوا و داناست. 8|18|آن، [لطف خدا بود.] و خدا، سست‌کننده­ نیرنگ کافران است. 8|19|اگر [شما کافران!] در انتظار فتح و پیروزى [اسلام] بودید، که آن فتح آمد [و حقّانیت اسلام آشکار شد] و اگر دست بردارید، برایتان بهتر است و اگر [به کفر و عناد] برگردید، [ما هم به سوى قهر] برمى‌گردیم و هرگز گروه شما، هر چند بسیار باشد، به کارتان نخواهد آمد، چرا که خداوند با مؤمنان است. 8|20|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از خدا و فرستاده‌ى او اطاعت کنید و در حالى که [سخنان او را] مى‌شنوید، از وى سرپیچى نکنید. 8|21|و مثل کسانى نباشید که گفتند: «شنیدیم!» ولى [در حقیقت] نمى‌شنیدند. 8|22|بدترینِ جنبندگان نزد خداوند، [کسانى هستند که نسبت به شنیدن حقّ] کر، [و نسبت به گفتن حقّ] لالند، آنها که خردورزی نمى‌کنند. 8|23|و اگر خداوند خیرى در آنان مى‌دانست، شنوایشان مى‌ساخت، ولى اگر شنوایشان مى‌ساخت، باز هم سرپیچى کرده، روى مى‌گرداندند. 8|24|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه خدا و رسول، شما را به چیزى که حیات‌بخشِ شماست، دعوت مى‌کنند، بپذیرید و بدانید خداوند، میان انسان و دل او حایل مى‌شود و [بدانید که] به سوى او محشور مى‌شوید. 8|25|و بترسید از فتنه‌اى که تنها دامن‌گیر ستمگرانِ شما نمى‌شود، [بلکه هر که را در مقابل ستمگران سکوت کند، فرامی­گیرد] و بدانید که خداوند سخت‌کیفر است. 8|26|و به یاد آورید زمانى را که شما کم بودید و در زمین [مکه] مستضعف بودید. مى‌ترسیدید مردم شما را بربایند. پس [خداوند در مدینه] پناهتان داد و با یارى خویش، شما را نیرومند کرد و از پاکیزه‌ها به شما روزى داد، باشد که شما شکرگزارى کنید. 8|27|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید و آگاهانه به امانت‌هاى خود خیانت نورزید. 8|28|و بدانید که اموال و فرزندانتان آزمایشى [براى شما] هستند و البتّه نزد خداوند [براى کسانى که از عهده آزمایش برآیند]، پاداشى بزرگ است. 8|29|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اگر تقواى الهى پیشه کنید، خداوند برایتان فرقانى [که نیروى شناخت حقّ از باطل باشد،] قرار مى‌دهد و بدى‌هایتان را مى‌پوشاند و شما را مى‌آمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش بزرگ است. 8|30|و [به یاد آور] زمانى که کافران درباره تو نقشه مى‌کشیدند تا تو را زندانى کنند، یا تو را بکشند یا [از مکه] تبعید کنند و آنان نقشه مى‌کشیدند و خدا هم تدبیر مى‌کرد و خداوند، بهترینِ تدبیرکنندگان است. 8|31|و هرگاه آیات ما بر آنان تلاوت شود، می‌گویند: «شنیدیم، ما نیز اگر بخواهیم، قطعاً مانند این قرآن را بیان مى‌کنیم. این، جز افسانه‌هاى پیشینیان نیست!» 8|32|و [به یاد آور] زمانى که مخالفان گفتند: «خدایا! اگر این [اسلام وقرآن] همان حقِ‌ّ از جانب توست، پس بر ما از آسمان سنگ‌هایى ببار یا عذابى دردناک براى ما بیاور!» 8|33|و[لى] تا تو در میان مردم هستى، خداوند بر آن نیست که آنان را عذاب کند و تا آنان استغفار مى‌کنند، خداوند عذاب کننده آنان نیست. 8|34|و چرا خداوند آنها را عذاب نکند؟ با این که آنان [مردم را] از مسجدالحرام باز مى‌دارند، در حالى که سرپرست آنجا نیستند. جز افراد پرهیزکار، دیگران حقّ تولیت و سرپرستى آن را ندارند؛ ولى بیشترشان نمى‌دانند. 8|35|[دعا و] نمازشان نزد خانه [کعبه]، جز سوت‌کشیدن و کف‌زدن نبود. پس به خاطر آن که کفر مى‌ورزیدید، عذاب [الهى را] بچشید. 8|36|آنان که کافر شدند، اموال خود را صرف مى‌کنند تا از راه خدا جلوگیرى کنند. در آینده نیز این گونه خرج‌ها را خواهند داشت، سپس [اموال هزینه شده] مایه‌ى حسرت آنان مى‌گردد و آن­گاه شکست مى‌خورند و آنان که کافر شدند، به سوى دوزخ محشور خواهند شد. 8|37|[این حسرت، شکست و عذاب،] براى آن است که خداوند، ناپاک را از پاک جدا کند و پلیدى‌ها را بر هم نهد و همه را متراکم سازد و در دوزخ قرار دهد، آنان همان زیانکارانند. 8|38|[اى پیامبر!] به کافران بگو اگر [از مخالفت] دست بردارند، گذشته‌ى آنان بخشوده مى‌شود و اگر [به روش سابق خود] برگردند، مسلماً سنّت الهى در برخورد با گذشتگان، [درباره‌ى آنان نیز] جارى است. 8|39|و با آنان بجنگید تا فتنه‌اى [از کفر و شرک] بر جاى نماند و دین، یکسره براى خدا باشد. پس اگر [از کفر خود] دست کشیدند، خداوند به آنچه انجام مى‌دهند، بیناست. 8|40|و اگر [باز هم] سرپیچى کنند و روى بگردانند، بدانید که خداوند، مولا و سرپرست شماست. چه خوش مولایى و چه نیکو یاورى است! 8|41|و اگر به خداوند و آنچه بر بنده‌ى خود، روز جدایى [حقّ از باطل]، روز درگیرىِ دو گروه [با ایمان و بى‌ایمان در جنگ بدر،] نازل کردیم، ایمان دارید، بدانید که هرچه غنیمت گرفتید، خمس آن براى خداوند و رسول­خدا و خویشاوندان [او، اهل‌بیت] و یتیمان و بینوایان و در راه‌ماندگان [از سادات] است و خداوند بر هر چیزى تواناست. 8|42|آن­گاه که شما در کناره­ی نزدیک­تر [به مدینه] بودید و [آنها که همراه ابوجهل از مکه آمده بودند،] در کناره دورتر [از مدینه] و کاروان [تجاری قریش به سرپرستی ابوسفیان] از شما فروتر [و دورتر که توانست بگریزد.] و اگر با هم وعده [جنگ] مى‌گذاشتید، در مورد مکان وعده­گاه خلاف می­کردید، [زیرا می­دانستید در چنین موقعیتی شما شکست می­خورید] ولى [شما در برابر عمل انجام شده قرار گرفتید] تا خدا کارى را که مى‌خواست، تحقّق بخشد، هر کس هلاک مى‌شود، از روى حجّت و آگاهى هلاک شود و هر کس [به هدایت] حیات یافت، از روى دلیل، حیات یابد و خداوند شنوا و داناست. 8|43|[اى پیامبر! به یاد آور] زمانى که خداوند، عدد آنان را در خوابت، به تو اندک نشان داد و اگر [خداوند] آنان را زیاد نشان مى‌داد، حتماً سست می‌شدید و قطعاً در کار [جنگ] نزاع می‌کردید؛ ولى او [شما را از این سستى و نزاع] سالم نگاه داشت. خداوند به آنچه در سینه‌هاست، آگاه است. 8|44|و [به یاد آورید] زمانى که چون با دشمن برخورد کردید، خداوند دشمنان را در نظر شما کم جلوه داد [تا با جرأت حمله کنید] و شما را نیز در دیدگاه آنان اندک نشان داد [تا از کفّار مکه، کمک نخواهند]. این کار براى آن بود که خداوند کارى را که مى‌بایست انجام شود، تحقّق بخشد و همه‌ى کارها به خدا باز مى‌گردد. 8|45|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه با گروهى [از دشمن] روبرو شدید، ثابت‌قدم باشید و خدا را بسیار یاد کنید، تا رستگار شوید. 8|46|و از خداوند و فرستاده‌اش اطاعت کنید و با یکدیگر نزاع نکنید که سست مى‌شوید و مهابت و قوّتتان از بین مى‌رود و صبر کنید. خداوند با صابران است. 8|47|و مثل کسانى نباشید که از روى سرمستى و خودنمایى و غرور و ریا در برابر مردم، از خانه‌هاى خود [به سوى جبهه] خارج شدند و مردم را از راه خدا بازمى‌داشتند و حال آن که خداوند، به آنچه انجام مى‌دهند، احاطه دارد. 8|48|و [به یادآور] زمانى که شیطان، کارهاى مشرکان را در نظرشان زیبا جلوه داد و گفت: «امروز هیچ کس از مردم، بر شما غالب نخواهد شد و من نیز در کنار شما و پناهِ شمایم.» امّا همین­ که دو لشکر با هم درآویختند، شیطان به عقب برگشت و گفت: «من از شما بیزارم. من چیزى را مى‌بینم که شما نمى‌بینید. من از خدا بیم دارم و خداوند سخت‌کیفر است.» 8|49|[به یاد آور] زمانى که منافقان و بیماردلان [درباره مسلمانان] مى‌گفتند: «آنان را دینشان مغرور کرده است. [که بى‌پروا حمله مى‌کنند.» غافل از آن که مسلمین بر خدا توکل نموده‌اند.] و کسى که بر خدا توکل کند، پس قطعاً خداوند شکست‌ناپذیرِ حکیم است. 8|50|و [اى پیامبر!] اگر ببینى آن هنگام که فرشتگان، جان کافران را مى‌گیرند؛ بر چهره‌ها و پشت‌هاى آنان مى‌زنند [و مى‌گویند:] «بچشید عذاب سوزان را!» 8|51|این [کیفر]، دستاورد کارهاى پیشین شماست و شکى نیست که خداوند بر بندگانش ستمگر نیست. 8|52|[اى پیامبر! روش کافران زمان تو،] مانند روش فرعونیان و کفّار پیش از آنان است که به آیات خداوند کفر ورزیدند. خداوند نیز به کیفر گناهانشان، آنان را گرفتار کرد. قطعاً خداوند، نیرومندِ سخت‌کیفر است. 8|53|آن [کیفر] بدین سبب است که خداوند، نعمتى را که به قومى عطا کرده، تغییر نمى‌دهد، مگر آن که آنان، آنچه را در خودشان است، تغییر دهند و خداوند، بسیار شنوا و داناست. 8|54|[اى پیامبر! روحیه‌ى مردمِ زمان تو،] همچون خوى و روش فرعونیان و کسانى است که پیش از آنان بودند. آیات پروردگارشان را تکذیب کردند. ما نیز به سزاى گناهانشان، هلاکشان ساختیم و فرعونیان را غرق کردیم و همگى ستمگر بودند. 8|55|قطعاً بدترینِ جنبندگان نزد خداوند، آنانند که کافر شدند، پس آنان ایمان نمى‌آورند. 8|56|کسانی که از ایشان پیمان گرفته‌اى، سپس پیمان خود را هر بار مى‌شکنند و اهل تقوا و پروا نیستند. 8|57|پس [اى پیامبر!] هرگاه در جنگ به آنان دست یافتى، [با برخوردهاى قاطع،] افراد پشت جبهه‌ى آنان را به وحشت افکن و متفرّق ساز! باشد که پند گیرند [و دست از توطئه بردارند]. 8|58|و اگر خوف آن داشتى که گروهى [در پیمان] خیانت کنند، تو نیز عهدشان را به سوى آنان بینداز [و به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل خواهى کرد]. خداوند خائنان را دوست ندارد. 8|59|و آنان که کفر ورزیده‌اند، گمان نکنند که پیش افتاده‌اند، زیرا آنها نمى‌توانند [ما را] ناتوان کنند. 8|60|و براى [آمادگىِ مقابله با] دشمنان، هر چه مى‌توانید از نیرو و از اسبان سوارى فراهم کنید، تا دشمن خدا و دشمن خودتان و نیز [دشمنانى] غیر از اینان، که شما آنان را نمى‌شناسید، ولى خداوند آنها را مى‌شناسد، به وسیله‌ی آن بترسانید و در راه خدا هرچه انفاق کنید، پاداش کامل آن به شما مى‌رسد و به شما ستم نخواهد شد. 8|61|و اگر [دشمنان] به صلح تمایل داشتند، [تو نیز] تمایل نشان بده و بر خداوند توکل کن. همانا او شنوا و داناست. 8|62|و اگر بخواهند با تو نیرنگ کنند، قطعاً خداوند تو را بس است. اوست که با امدادهاى خویش و حمایت مؤمنان، تو را یارى کرده است. 8|63|و [خداوند] میان دل‌هاى مؤمنان الفت داد. اگر تو همه‌ى آنچه را در زمین است، خرج مى‌کردى، نمى‌توانستى میان قلوبشان محبّت و الفت پدید آورى؛ ولى خداوند میان آنان پیوند داد، چرا که او شکست‌ناپذیر و حکیم است. 8|64|اى پیامبر! براى تو [حمایت] خداوند و پیروان با ایمانت کافى است [و نیازى به حمایت دیگران ندارى]. 8|65|اى پیامبر! مؤمنان را بر پیکار [با کفّار] تشویق کن. اگر بیست نفر از شما پایدار باشند، بر دویست نفر پیروز مى‌شوند و اگر از شما صد نفر [مقاوم] باشند، بر هزار نفر از کافران غلبه مى‌یابند، زیرا آنان گروهى هستند که [آثار ایمان را] نمى‌فهمند. 8|66|اکنون خداوند، [در امر جهاد] بر شما تخفیف داد و معلوم داشت که در شما ضعف راه یافته است. پس اگر صد نفر از شما پایدار باشند، بر دویست نفر پیروز مى‌شوند و اگر از شما هزار نفر باشند، بر دو هزار نفر با خواست خداوند پیروز مى‌شوند و خداوند با صابران است. 8|67|هیچ پیامبرى حقِ‌ّ اسیر گرفتن ندارد، مگر بعد از آن که در آن سرزمین، غلبه کامل یابد. شما به فکر متاع زودگذر دنیا هستید، ولى خداوند [براى شما] آخرت را مى‌خواهد و خداوند، شکست­ناپذیر و حکیم است. 8|68|اگر حکم ازلىِ خداوند نبود [که بدون ابلاغ، هیچ امّتى را کیفر ندهد]، به خاطر آنچه [از اسیران که نابجا] گرفتید، عذابى بزرگ به شما مى‌رسید. 8|69|پس، از آنچه غنیمت گرفتید، که حلال و پاکیزه است، مصرف نمایید و از خداوند پروا کنید، خداوند، آمرزنده و مهربان است. 8|70|اى پیامبر! به اسیرانى که در دست شمایند، بگو: «اگر خداوند در دل‌هاى شما خیرى بداند، بهتر از آنچه از شما گرفته شده است، به شما خواهد داد [و مسلمان خواهید شد] و گناهانتان را مى‌بخشاید و خداوند بخشاینده و مهربان است.» 8|71|و اگر [اسیران] بخواهند به تو خیانت کنند، از پیش هم، به خدا خیانت کرده‌اند. پس خداوند [تو را] بر آنان غلبه و تسلّط داد و خداوند، دانا و حکیم است. 8|72|کسانى که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جان‌هایشان در راه خدا جهاد کردند و آنان که [مجاهدان و مهاجران را] پناه دادند و یارى کردند، آنان دوستدار و حامى و هم‌پیمان یکدیگرند. امّا کسانى که ایمان آوردند، ولى هجرت نکردند، حقّ هیچ‌گونه دوستى و حمایت از آنان را ندارید، تا آن که هجرت کنند و اگر [مؤمنانِ تحت فشار، براى حفظ دینشان] از شما یارى طلب کردند، بر شماست که یاریشان کنید، مگر در برابر قومى که میان شما و آنان پیمان [ترک مخاصمه] است و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید، بیناست. 8|73|و کسانى که کفر ورزیدند، یاران یکدیگرند. اگر شما [هم میان خود، همبستگى] نداشته باشید، فتنه و فساد بزرگى در زمین واقع خواهد شد. 8|74|و کسانى که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند و کسانى که پناه دادند و یارى کردند، همانان مؤمنان واقعى‌اند. براى آنان آمرزش و روزى شایسته و کریمانه‌اى است. 8|75|و کسانى که بعداً ایمان آوردند و همراه شما هجرت و جهاد کردند، آنان از شمایند و در قانون الهى، خویشاوندان نسبت به یکدیگر اولویت دارند. خداوند به هر چیزى بسیار داناست. 9|1|[این آیات، اعلام] بیزارى و برائتى است از سوى خدا و پیامبرش، نسبت به مشرکانى که با آنان پیمان بسته‌اید. 9|2|پس [اى مشرکان!] به مدّت چهار ماه مهلت دارید که در زمین [آزادانه] بگردید و بدانید که شما نمى‌توانید خدا را مغلوب کنید [و از عذاب او بگریزید] و خداوند، خوارکننده کافران است. 9|3|این [آیات]، اعلامى است از سوى خدا و پیامبرش [به مردم] در روز حجّ اکبر [عید قربان]، که خدا و رسولش از مشرکان بیزارند. [با این حال،] اگر توبه کنید [و دست از شرک و کفر بردارید،] این برایتان بهتر است و اگر روى بگردانید، پس بدانید که هرگز نمى‌توانید خدا را ناتوان کنید و کافران را به عذابى دردناک بشارت ده. 9|4|مگر کسانى از مشرکین که با آنان پیمان بسته‌اید و چیزى از تعهّدات خود نسبت به شما فروگذار نکرده و کسى را در برابر شما یارى نداده‌اند. پس پیمانشان را تا پایان مدّتشان نگه‌دارید [و وفادار باشید] که خداوند، اهل تقوا را دوست دارد. 9|5|پس چون ماه‌هاى حرام سپرى شود، مشرکان را هرجا یافتید، بکشید و دستگیر کنید و در محاصره قرار دهید و در همه جا به کمین آنان بنشینید. پس اگر توبه کردند و نماز بر پا داشتند و زکات پرداختند، راهشان را باز کنید [و آزادشان بگذارید]. که خداوندش، آمرزنده و مهربان است. 9|6|و [ای پیامبر!] اگر یکى از مشرکان از تو امان و پناه خواست، پس به او پناه بده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان. چرا که آنان گروهى ناآگاهند. 9|7|چگونه مى‌تواند نزد خدا و رسولش، پیمانى با مشرکان [عهدشکن] باشد؟ مگر کسانى که نزد مسجدالحرام با آنان پیمان بستید. پس تا هنگامى که به عهدشان وفادارند، شما هم وفادار بمانید. که خداوند، متقین را دوست دارد. 9|8|چگونه [مى‌توان با آنان پیمانى داشت،] در حالى که اگر بر شما دست یابند، هیچ خویشاوندى و پیمانى را درباره‌ى شما مراعات نمى‌کنند. شما را با زبانِ [نرمِ] خویش راضى مى‌کنند، ولى دل‌هایشان پذیرا نیست و بیشترشان فاسق [و پیمان‌شکن]اند. 9|9|آیات خدا را به بهاى اندکى فروختند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند. به راستى آنان بد اعمالى انجام مى‌دادند! 9|10|آنان درباره هیچ مؤمنى، حقّ خویشاوندى و عهد و پیمانی را مراعات نخواهند کرد و ایشان همان تجاوزکارانند. 9|11|امّا اگر توبه کردند و نماز بر پا داشتند و زکات پرداختند، در این صورت، برادران دینى شمایند و ما آیات خود را براى گروهى که مى‌دانند [و مى‌اندیشند]، به تفصیل بیان مى‌کنیم. 9|12|امّا اگر [به جاى توبه،] سوگندهاى خویش را پس از بستنِ پیمانشان شکستند و در دین شما، زبان به طعنه گشودند، پس با سران کفر بجنگید. زیرا آنان را [پای‌بندى به] سوگندى نیست، باشد که [با شدّتِ عمل شما،] از کردار خود بازایستند. 9|13|آیا با گروهى که سوگندها [و پیمان‌هاى] خود را شکستند و به بیرون کردن پیامبر همّت گماشتند و آنان، نخستین بار جنگ را با شما آغاز کردند، پیکار نمى‌کنید؟ آیا از آنان مى‌ترسید؟ اگر ایمان دارید، سزاوارتر آن است که از خدا بترسید! 9|14|با آنان بجنگید، تا خداوند آنان را به دست‌هاى شما عذاب کند و خوارشان سازد و شما را بر آنان پیروز کند و دل‌هاى مؤمنان را شفا بخشد و مرهم نهد. 9|15|و خداوند [با پیروزى شما و خوارى دشمن،] غیظ و خشم دل‌هاى مؤمنان را از بین ببرد و خداوند لطف خود را بر هر کس بخواهد، برمى‌گرداند و خداوند، دانا و حکیم است. 9|16|یا پنداشته‌اید که [تنها با ادّعاى ایمان] رها مى‌شوید، در حالى که هنوز خداوند [با امتحان‌هایش شما را نیازموده، تا] کسانى از شما را که جهاد کرده و جز خدا و پیامبرش و مؤمنان رازدارى برنگزیده‌اند، معلوم دارد و خداوند به آنچه مى‌کنید، آگاه است. 9|17|مشرکان که به صراحت بر کفر خویش گواهى مى‌دهند، حقّ ندارند مساجد خدا را تعمیر کنند. آنان کارهایشان تباه شده است و در آتش، جاودان خواهند بود. 9|18|مساجد خدا را تنها کسانى باید آباد کنند که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و نماز را به پا داشته، زکات مى‌پردازند و جز از خدا نمى‌ترسند. امید است که آنان از ره‌یافتگان باشند. 9|19|آیا آب‌رسانى به حاجیان و تعمیر مسجدالحرام را همانند [عملِ] کسى قرار داده‌اید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ این دو، نزد خدا یکسان نیست و خداوند گروه ستمگر را هدایت نمى‌کند. 9|20|کسانى که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا با اموال و جان‌هاى خویش جهاد کردند، بزرگ‌ترین درجه را نزد خداوند دارند و اینان همان رستگارانند. 9|21|پروردگارشان آنان را به رحمتى از ناحیه خود و رضایت خویش و باغ‌هایى از بهشت، بشارت مى‌دهد که در آن نعمت‌هایى جاودانه دارند. 9|22|آنان تا ابد در آنجا جاودانند. همانا نزد خداوند، پاداشى بزرگ است. 9|23|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اگر پدران و برادرانتان، کفر را بر ایمان ترجیح دادند ولایت آنان را نپذیرید و کسانی از شما که دوستى و ولایت آنان را بپذیرند، آنان ستمگرانند. 9|24|بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خاندان شما و ثروت‌هایى که جمع کرده‌اید و تجارتى که از کسادى آن بیم دارید و خانه‌هایى که به آنها دلخوش کرده‌اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او محبوب‌تر باشد، پس منتظر باشید تا خداوند، فرمان [قهر] خویش را به اجرا درآورد و خداوند، گروه نافرمان را هدایت نمى‌کند.» 9|25|خداوند در مواضع بسیارى شما را یارى کرده است و در روز حُنَین [نیز شما را یارى کرد]، آن­گاه که فراوانىِ لشکرتان شما را به غرور و اعجاب واداشت؛ ولى این فزونىِ نفرات، هیچ سودى براى شما نداشت و زمین با همه‌ى گستردگى‌اش بر شما تنگ آمد، پس شما پشت به دشمن، فرار کردید. 9|26|سپس خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فروفرستاد و سپاهیانى فرستاد که شما آنان را ندیدید و کافران را عذاب کرد و این، کیفر کافران است. 9|27|سپس خداوند بعد از آن، لطف خود را به هر که بخواهد، برمى‌گرداند. [و توبه‌ى فراریان را مى‌پذیرد.] و خداوند، آمرزنده و مهربان است. 9|28|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! قطعاً مشرکان، پلید و ناپاکند. پس بعد از این سال نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند و اگر [به خاطر راندن کفّار و قطع داد و ستد،] از فقر و تنگدستى مى‌ترسید، پس به زودى خداوند اگر بخواهد، از فضل خویش شما را بى‌نیاز خواهد کرد. قطعاً خداوند آگاه و حکیم است. 9|29|با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمى‌آورند و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده‌اند، حرام نمى‌شمرند و به دینِ حقّ گردن نمى‌نهند، بجنگید، تا با خوارى و ذلّت، به دست خود جِزیه بپردازند. 9|30|و یهودیان مى‌گفتند: «عُزَیر، پسر خداست!» و نصارا مى‌گفتند: «مسیح، پسر خداست!» این سخنى است که به زبانشان مى‌آورند و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شده‌اند، شباهت دارد [که مى‌گفتند: فرشتگان دختران خدا هستند]. خدا آنان را بکشد، چگونه [از حقّ] روی‌گردان مى‌شوند. 9|31|[اهل کتاب،] دانشمندان و راهبانِ خود و مسیح فرزند مریم را به جاى خداوند به خدایى گرفتند، در حالى که دستور نداشتند جز خداى یکتا را که معبودى جز او نیست، بپرستند. خداوند از هر چه براى او شریک مى‌پندارند، منزّه است. 9|32|مى‌خواهند نور خدا را با دهان‌هایشان خاموش سازند؛ ولى خداوند جز این نمى‌خواهد که نور خود را به کمال برساند، هر چند کفّار، ناراحت باشند. 9|33|او کسى است که پیامبر خود را با هدایت و دین حقّ فرستاد، تا آن را بر همه‌ى دین‌ها پیروز گرداند، هر چند مشرکان ناراحت باشند. 9|34|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! بسیارى از دانشمندان و راهبان، اموال مردم را به ناحق مى‌خورند و آنان را از راه خدا بازمى‌دارند و کسانى که طلا و نقره مى‌اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى‌کنند، آنان را به عذابى دردناک، بشارت بده! 9|35|روزى که آن [طلاها و نقره‌ها]، در آتش دوزخ گداخته مى‌شود و با آن پیشانى‌ها و پهلوها و پشت‌هاى آنان را داغ مى‌نهند. [فرشتگان عذاب به آنان مى‌گویند:] «این است آنچه براى خود اندوختید [و به محرومان ندادید]، پس [مزه‌ى] آنچه را که مى‌اندوختید، بچشید!» 9|36|تعداد ماه‌ها نزد خداوند، در کتابِ خدا و از روزى که آسمان‌ها و زمین را آفرید، دوازده ماه است، که چهار ماه از آن [جنگ] حرام است. این آیینِ ثابت و پابرجاست. پس در این ماه‌ها، با جنگ و خون‌ریزى بر خود ستم نکنید و جملگى با همه‌ى مشرکان بجنگید، آن گونه که آنان همگى با شما مى‌جنگند و بدانید که خداوند با پرواپیشگان است. 9|37|تأخیر [و تغییر ماه‌هاى حرام به ماه‌هاى دیگر،] سبب افزایش در کفر است، که به وسیله‌ی آن کافران گمراه مى‌شوند. [آنها] یک سال [جنگ در ماه‌هاى حرام] را [به سلیقه و تمایل و مصلحت‌اندیشى،] حلال مى‌دانند و یک سال آن را حرام. تا با تعداد ماه‌هایى که خداوند حرام ساخته، مطابق آید. از این رو، آنچه را خدا حرام کرده، حلال مى‌کنند. کارهاى ناپسند آنها، در نظرشان زیبا جلوه یافته است و خداوند کافران را هدایت نمى‌کند. 9|38|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! چرا وقتى به شما گفته مى‌شود: «در راه خدا [و براى جهاد] حرکت کنید!» سنگین و زمین‌گیر مى‌شوید؟ آیا به جاى آخرت، به زندگى دنیا راضى شده‌اید؟ پس بدانید بهره‌ى زندگى دنیا در [برابر] آخرت، فقط اندکى است. 9|39|اگر [به سوى میدان جنگ] نشتابید، خداوند شما را به عذابى دردناک کیفر می‌دهد و گروه دیگرى را جایگزین شما مى‌کند و شما [با ترک جبهه،] ضررى به خدا نمى‌زنید و خداوند بر هر چیزى تواناست. 9|40|اگر پیامبر را یارى نکنید، [بدانید] خدا آن زمان که کافران او را [از مکه] بیرون کردند، یاریش کرد. در حالى که او یکی از دو تن بود. زمانى که آن دو در غار [ثور] بودند، [پیامبر] به همراهش [ابوبکر] مى‌گفت: «اندوه مدار که خدا با ماست!» پس خدا، آرامش خویش را بر پیامبر نازل کرد و او را با سپاهیانى که آنها را ندیدید، یارى نمود و سخن و طرح کافران را [که قصد داشتند پیامبر را بکشند،] پست‌تر [و خنثى] قرار داد و کلمه [و اراده] خداوند [براى نصرت پیامبرش،] برتر [و پیروز] است و خداوند توانا و حکیم است. 9|41|[به سوى جبهه و جهاد] کوچ کنید، سبک‌بار و سنگین‌بار. [خواه بر شما آسان باشد، خواه دشوار.] و در راه خدا با اموال و جان‌هاى خود جهاد کنید، اگر مى‌دانستید، این براى شما بهتر است. 9|42|اگر غنیمتى نزدیک و سفرى کوتاه [براى جهاد] بود، قطعاً [منافقان] در پى تو مى‌آمدند؛ ولى آن راه بر آنان دور و دشوار آمد [و به این بهانه نمى‌آیند] و به خدا سوگند خواهند خورد که: «اگر مى‌توانستیم، با شما [به جنگ] بیرون مى‌آمدیم!» آنان [با این روش،] خود را هلاک مى‌کنند و خداوند مى‌داند که آنان دروغگویانند. 9|43|خداوند از تو درگذشت. چرا پیش از آن که [حال] راستگویان بر تو روشن شود و دروغگویان را بشناسى، به آنان اجازه [مرخصى] دادى؟ 9|44|آنان که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، هرگز براى جهاد کردن با مال و جانشان، از تو مرخصى نمى‌طلبند و خداوند به [حال] پرهیزکاران آگاه است. 9|45|تنها کسانى از تو اجازه مى‌گیرند [به جبهه نروند،] که به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و دل‌هایشان مرددّ گشته است. پس آنان در شک و تردیدشان سرگردانند. 9|46|[منافقان،] اگر تصمیم جدّى بر رفتن [به جبهه] داشتند، ساز و برگ جهاد آماده مى‌کردند ولى خداوند، انگیزه و بسیج آنان را [به خاطر کوردلى و نالایقى،] خوش نداشت و آنان را [از رفتن به جبهه] بازداشت و به آنان گفته شد: «همنشینِ خانه‌نشینان، [کودکان و سالمندان و بیماران] باشید!» 9|47|اگر [منافقان] همراه شما به جنگ بیرون آمده بودند، جز فساد، [تردید و اضطراب، چیزى‌] بر شما نمى‌افزودند و به سرعت در میان شما رخنه مى‌کردند تا فتنه پدید آورند و در میان شما کسانى هستند [تأثیرپذیر که] به سخنان آنان گوش و دل مى‌سپارند و خداوند به حال ستمگران آگاه است. 9|48|[منافقان] پیش از این دنبال فتنه‌گرى بودند و کارها را براى تو واژگون جلوه مى‌دادند، تا آن که حقّ آمد و امر خدا آشکار شد [و پیروز شدید]، اگر چه آنان خوش نداشتند. 9|49|و برخى از آنان مى‌گویند: «به من اجازه بده [به جبهه نیایم] و مرا [به گناه و] فتنه میانداز!» آگاه باشید که اینان در فتنه [و گناه] سقوط کرده‌اند و جهنّم، بر کافران احاطه دارد. 9|50|اگر به تو نیکى رسد [و پیروز شوى]، منافقان را ناراحت مى‌کند، ولى اگر به تو مصیبتى و شکستى برسد، مى‌گویند: «ما چاره‌ى خویش را از قبل اندیشیده‌ایم [و این را پیش‌بینى مى‌کردیم].» و شادمان برمى‌گردند. 9|51|بگو: «هرگز جز آنچه خداوند براى ما مقرّر کرده است، به ما نخواهد رسید. او مولاى ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.» 9|52|[اى پیامبر!] بگو: «آیا براى ما جز یکى از دو نیکى، [فتح یا شهادت] را انتظار دارید؟ ولى ما منتظریم که عذاب خداوند یا از سوى خودش یا به دست ما، به شما برسد. پس شما منتظر باشید، ما نیز با شما در انتظار مى‌مانیم.» 9|53|[به منافقانى که به جاى حضور در جبهه، قصد کمک مالى دارند،] بگو: «چه از روى علاقه انفاق کنید و چه از روى کراهت، هرگز از شما پذیرفته نخواهد شد، زیرا شما قومى فاسق بوده‌اید.» 9|54|و چیزى منافقان را از پذیرفته شدنِ انفاقشان منع نکرد، جز این که به خدا و پیامبرش کافر شدند و نماز را جز از روى کسالت و بى‌حالى به جا نمى‌آورند و جز از روى کراهت و بى‌میلى انفاق نمى‌کنند. 9|55|پس اموال و فرزندان منافقان، تو را به شگفتى نیندازد. جز این نیست که خداوند مى‌خواهد به این وسیله، آنان را در زندگىِ دنیا عذاب کند و جانشان در حال کفر، خارج شود. 9|56|منافقان به خدا قسم مى‌خورند که آنان از شمایند، در حالى که [دروغ مى‌گویند و] از شما نیستند، بلکه آنان گروهى هستند که [از شما] مى‌ترسند [یا میان دل و زبان و عملشان جدایى است]. 9|57|اگر [منافقان] پناهگاه یا غارها یا گریزگاهى بیابند، البتّه شتابان به آن روى مى‌آورند. 9|58|و بعضى از منافقان، در [تقسیم زکات و] صدقات، به تو عیب مى‌گیرند. پس اگر چیزى از آن [اموال] به آنان داده شود، راضى مى‌شوند [و تو را عادل مى‌شمارند]، ولى اگر چیزى به آنان داده نشود، به ناگاه خشمگین مى‌شوند [و تو را به بى‌عدالتى متّهم مى‌کنند]. 9|59|اگر آنان به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده‌اند، راضى مى‌شدند و مى‌گفتند: «خداوند [و آنچه او صلاح بداند،] براى ما بس است، خدا و پیامبرش به زودى از فضل خود به ما خواهند داد و ما تنها به پروردگار، راغب و امیدواریم.» [اگر چنین مى گفتند، براى آنان بهتر بود]. 9|60|همانا صدقات [و زکات]، براى نیازمندان و درماندگان وکارگزارانِ زکات و برای جلب دل‌ها و آزادى بردگان و اداى بدهى بدهکاران و [هزینه‌ى جهاد] در راه خدا و تأمینِ در راه مانده است. این دستور، فرمانى است از جانب خدا و خداوند، دانا و حکیم است. 9|61|برخى از منافقان، پیامبر را آزار مى‌دهند و مى‌گویند: «او سراپا گوش است. [به سخن هر کسی گوش مى‌دهد و خوش باور است.]» بگو: «گوش دادن و خوش باورى به نفع شماست.» او به خداوند ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق می‌کند و براى هر کس از شما که ایمان آورد، مایه‌ى رحمت است و آنان که رسول خدا را آزار مى‌دهند، عذابى دردناک دارند. 9|62|[منافقان] براى شما به خدا سوگند مى‌خورند تا شما را راضى کنند، در حالى­که اگر ایمان آورده‌اند، شایسته‌تر آن است که خدا و رسولش را راضى کنند. 9|63|آیا ندانستند که هر کس با خدا و پیامبرش دشمنى کند، کیفرش آتش دوزخ است و پیوسته در آن خواهد بود؟ این است خوارى و رسوایى بزرگ [که بهره‌ى مخالفان است]! 9|64|منافقان بیم دارند که سوره‌اى به زیان آنان نازل شود که از آنچه در درونشان است، خبر دهد. بگو: «[هرچه مى‌خواهید] مسخره کنید. قطعاً خداوند آنچه را که [از آشکار شدنش] بیم دارید، آشکار خواهد کرد.» 9|65|اگر از منافقان [دلیل تمسخرشان را] بپرسى، قطعاً مى‌گویند: «ما فقط شوخى و بازى مى‌کردیم [، غرضى نداشتیم].» بگو: «آیا خداوند و آیات او و پیامبرش را مسخره مى‌کردید!؟» 9|66|[بى‌جهت] عذر و بهانه نیاورید. شما بعد از ایمانتان، کافر شدید. اگر از گروهى از شما [به خاطر توبه یا آن که بار اوّلشان است،] درگذریم، گروهى [دیگر] را به خاطر سابقه‌ى جرمشان کیفر مى‌دهیم. 9|67|مردان و زنانِ منافق، از یکدیگرند، [از یک قماشند،] به منکر فرمان مى‌دهند و از معروف نهى مى‌کنند و دست‌هاى خود را [از بخشش و انفاق] مى‌بندند. خدا را فراموش کرده‌اند، پس خداوند نیز آنان را فراموش کرده است. همانا منافقان، همان فاسقانند. 9|68|خداوند به مردان و زنان منافق و به کافران، وعده‌ى آتش دوزخ را داده، که پیوسته در آن خواهند بود. آن [دوزخ] برایشان بس است و خداوند آنان را لعنت کرده [و از لطف خویش دور ساخته] و برایشان عذابى پایدار است. 9|69|[حالِ شما منافقان،] همچون کسانى است که پیش از شما بودند، [با آن که] آنان نیرومندتر از شما و ثروتمندتر و صاحب فرزندان بیشترى بودند. پس آنان از نصیبشان بهره‌مند شدند. شما نیز همان­گونه که پیشینیانِ شما بهره‌مند شدند، بهره‌ى خود را بردید و [در روش باطل خود] فرو رفتید، چنان که آنان فرو رفتند. آنها اعمالشان در دنیا و آخرت محو شد و آنان همان زیانکارانند. 9|70|آیا خبر کسانى که پیش از آنان بودند، [سرنوشتِ] قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مَدین و شهرهاى زیر و رو شده، به آنان نرسیده است؟ پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند، [ولى آنان لجاجت کردند و نابود شدند.] پس خداوند به آنان ستم نکرد، بلکه خودشان به خویش ستم مى‌کردند. 9|71|مردان و زنان با ایمان، یار و یاور و اولیاى یکدیگرند. به معروف فرمان مى‌دهند و از منکرات و بدى‌ها نهى مى‌کنند. نماز بر پاى داشته، زکات مى‌پردازند و از خداوند و پیامبرش پیروى مى‌کنند. به زودى خداوند آنان را مشمول رحمت خویش قرار خواهد داد. همانا خداوند، تواناى غالب و حکیم است. 9|72|خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغ‌هایى را وعده داده است که از پاى [درختان] آن، نهرها جارى است و در آن جاودانند و [نیز] مسکن‌هایى دلپسند در بهشت برین ولى رضایت و خرسندى خداوند، برتر و والاتر است. این همان رستگارى بزرگ است. 9|73|اى پیامبر! با کافران و منافقان ستیز کن و بر آنان سخت‌گیر و خشن باش که جایگاهشان دوزخ است و بد سرنوشتى دارند! 9|74|[منافقان] به خدا سوگند مى‌خورند که [سخنى کفرآمیز] نگفته‌اند، در حالى­که قطعاً سخن کفر[آمیز] گفته‌اند و پس از اسلام آوردنشان کافر شدند و تصمیم به کارى [چون کشتن پیامبر] گرفتند که به آن دست نیافتند و جز این که خداوند و پیامبرش آنان را از لطف خویش بى‌نیاز کرده، عیبى [براى پیامبر و مؤمنین] نیافتند. [با این حال] اگر توبه کنند، برایشان بهتر است و اگر روى بگردانند، خداوند آنان را در دنیا و آخرت به عذابى دردناک گرفتار مى‌کند و در روى زمین هیچ دوست و یاورى برایشان نخواهد بود. 9|75|و برخى از آنان با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند از فضل خویش به ما عطا کند، حتماً صدقه [و زکات] خواهیم داد و از نیکوکاران خواهیم بود.» 9|76|پس چون خداوند از فضل خویش به آنان بخشید، بدان بخل ورزیدند و [به پیمان] پشت کرده و روى‌گردان شدند. 9|77|سرانجام به دنبال آن که با خدا در آنچه پیمان بسته بودند، خلف وعده کردند و بدان سبب که دروغ مى‌گفتند، [خداوند، روحِ] نفاق را تا روزى که به دیدار او رسند، در دل‌هاى آنان قرار داد. 9|78|آیا ندانستند که خداوند، راز آنان و سخنان آهسته [و درِ گوشى] آنان را مى‌داند و این که خداوند، به همه‌ى غیب‌ها داناست؟! 9|79|منافقان بر مؤمنانى که [علاوه بر زکات،] داوطلبانه صدقات مستحب نیز مى‌دهند و همچنین بر مؤمنانِ [تهى‌دستى] که جز به اندازه‌ى توانشان چیزى [براى انفاق و پشتیبانى از جبهه] نمى‌یابند، عیب مى‌گیرند و آنان را مسخره مى‌کنند. [بدانند که] خداوند آنان را به استهزاء مى‌گیرد [و کیفر تمسخرشان را خواهد داد] و عذابى دردناک در انتظار آنهاست. 9|80|براى منافقان استغفار کنى یا استغفار نکنى، [یکسان است.] اگر هفتاد بار برایشان آمرزش بخواهى، خداوند هرگز آنان را نخواهد بخشید. این [قهر حتمى الهى]، به خاطر آن است که آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند و خدا، گروه فاسق را هدایت نمى‌کند. 9|81|کسانى که بر خلاف [فرمانِ] رسول خدا، از جنگ سر باز زدند و از خانه نشستن خود [به هنگام جنگ تبوک،] شادمان شدند و از این که با اموال و جان‌هاى خود در راه خدا جهاد کنند، کراهت داشتند و گفتند: «در این گرما [براى جنگ] بیرون نروید!» بگو: آتش دوزخ، سوزان‌تر است!» مى‌فهمیدند. 9|82|پس به سزاى آنچه کسب مى‌کردند، کم بخندند و بسیار بگریند! 9|83|پس اگر خداوند تو را [پس از این جنگ،] به سوى طایفه‌اى از منافقان بازگرداند و آنان از تو براى حرکت [به جنگ دیگرى،] اجازه‌ى خروج خواستند، بگو: «شما هرگز با من بیرون نخواهید آمد و هرگز همراه من، با هیچ دشمنى نبرد نخواهید کرد، زیرا شما نخستین بار به نشستن در خانه راضى شدید، پس [اکنون نیز] با آنان که از فرمان تخلّف کرده‌اند، [در خانه] بنشینید!» 9|84|و بر مرده‌ى هیچ یک از منافقان نماز مگزار! و [براى دعا و استغفار] بر قبرش نایست! چون آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و فاسق از دنیا رفتند. 9|85|اموال و فرزندان آنان، تو را به شگفتى و اعجاب نیاورد! همانا خداوند مى‌خواهد آنان را بدین وسیله در دنیا عذاب کند و در حال کفر، جانشان به در آید. 9|86|و هر گاه سوره‌اى نازل شود که به خداوند ایمان آورید و همراه پیامبرش جهاد کنید، ثروتمندان [منافق]، از تو اجازه‌ى مرخصى [براى فرار از جبهه] مى‌خواهند و مى‌گویند: «ما را واگذار تا با خانه‌نشینان، [که از جنگ معافند،] باشیم.» 9|87|آنان راضى شدند که با متخلّفان و خانه‌نشینان باشند و بر دل‌هاى آنان مهر زده شده است، از این رو نمى‌فهمند. 9|88|ولى [در مقابلِ منافقانِ رفاه‌طلب و گریزان از جنگ،] پیامبر و مؤمنانِ همراه او، با اموال و جان‌هایشان جهاد کردند و اینانند که همه‌ى خیرات و نیکى‌ها براى آنان است و همانانند رستگاران. 9|89|خداوند براى آنان، باغ‌هایى [در بهشت] آماده ساخته که نهرها از پاى [درختان] آنها جارى است و در آنجا جاودانند. این همان رستگارى بزرگ است. 9|90|بادیه‌نشینانى که [از شرکت در جنگ] معذور بودند، [نزد تو] آمدند تا به آنان اذن داده شود [که در جنگ شرکت نکنند]، ولى کسانى که به خدا و پیامبرش دروغ گفتند [و عذرى نداشتند]، از جنگ بازنشستند. به زودى به کسانى از آنان که کفر ورزیدند، عذابى دردناک خواهد رسید. 9|91|بر ناتوانان و بیماران [که نمى‌توانند در جهاد شرکت کنند] و تهی‌دستانى که چیزى براى خرج کردن [در راه جهاد] نمى‌یابند، ایرادى نیست. به شرط آن که خیرخواه خدا و پیامبرش باشند، [و از آنچه در توان دارند، مضایقه نکنند.] زیرا بر نیکوکاران، راهِ سرزنش و مؤاخذه‌اى نیست و خداوند بخشنده‌ی مهربان است. 9|92|و نیز [اشکالى نیست] بر آنان که چون نزد تو آمدند تا آنان را براى شرکت در جبهه بر مرکبى سوار کنى، گفتى: «چیزى نمى‌یابم که شما را بر آن سوار کنم.» و آنان [از نزد تو] برگشتند، در حالى که چشمانشان از اندوه، اشک‌بار بود که چرا چیزى ندارند که خرجِ جهاد کنند. [بر این فقیرانِ عاشق جهاد، براى نرفتن به جبهه، گناهى نیست.] 9|93|راه [ایراد و مؤاخذه]، تنها بر کسانى است که در عینِ توانگرى و ثروتمندى، از تو اذن مى‌خواهند [که به جبهه نروند] و راضى شده‌اند که با متخلّفان باشند. خداوند بر دل‌هایشان مهر زده است، از این رو نمى‌دانند. 9|94|هنگامى که از جهاد برگشتید، [منافقانِ متخلّف از جنگ تبوک،] براى شما عذر مى‌آوردند. بگو: «عذرتراشى نکنید! ما هرگز حرف شما را باور نمى‌کنیم. خداوند ما را از اخبار [و احوال] شما آگاه کرده است. خداوند و پیامبرش، عملکرد شما را مى‌بینند، آن گاه نزد خدایى که داناى پنهان و آشکار است، بازگردانده مى‌شوید و او شما را به آنچه مى‌کردید، آگاه خواهد کرد.» 9|95|هنگامى که از جهاد، نزد منافقان بازگشتید، براى شما به خدا سوگند مى‌خورند تا از [گناه و سرزنشِ] آنان چشم بپوشید. پس، از آنان اعراض و دورى کنید که آنان پلیدند و به خاطر آنچه به دست خود کسب مى‌کرده‌اند، جایگاهشان دوزخ خواهد بود. 9|96|براى شما سوگند مى‌خورند تا شما از آنان راضى شوید. [بدانید که شما هم] اگر از آنان راضى شوید، قطعاً خداوند از گروه فاسقان، خشنود نخواهد شد. 9|97|بادیه‌نشینانِ عرب [به خاطر دورى از تعلیم و تربیت و سخنان پیامبر]، در کفر و نفاق شدیدترند و به این که حدود آنچه را خدا بر پیامبرش نازل کرده، ندانند، سزاوارتر و خداوند دانا و حکیم است. 9|98|بعضى از بادیه‌نشینان، کسانى هستند که آنچه را انفاق مى‌کنند، [به خاطر نفاق یا ضعف ایمان،] ضرر حساب مى‌کنند و براى شما پیشامدهاى بد را انتظار مى‌کشند. پیشامد بد برای خود آنهاست! و خداوند شنوا و داناست. 9|99|امّا برخى از عرب‌هاى بادیه‌نشین، کسانى هستند که به خداوند و روز قیامت ایمان دارند و آنچه را انفاق مى‌کنند، وسیله‌ى نزدیکی به خدا و [جلب] دعا و صلوات رسول مى‌دانند. آگاه باشید که همین انفاق‌ها، براى آنان موجب نزدیکی است. به زودى خداوند آنان را در رحمت خویش، وارد مى‌کند. خداوند آمرزنده و مهربان است. 9|100|و خداوند از نخستین پیشگامانِ از مهاجران و انصار و کسانى که با نیکوکارى آنان را پیروى کردند، راضى است و آنان نیز از خدا راضى‌اند و [خدا] براى آنان باغ‌هایى فراهم ساخته که نهرها از پاى [درختان] آن جارى است. همیشه در آن جاودانه‌اند. این است رستگارى و کامیابى بزرگ! 9|101|و از میان بادیه‌نشینانِ پیرامونِ شما، گروهى منافقند و از اهل مدینه نیز عدّه‌اى با نفاق خو گرفته‌اند. تو آنان را نمى‌شناسى، [ولى] ما آنها را مى‌شناسیم! به زودى آنان را دو بار عذاب خواهیم کرد. سپس به سوى عذابى سهمگین، بازگردانده مى‌شوند. 9|102|و [از اعراب،] دیگرانى هستند که به گناهان خویش اعتراف کرده‌اند. کار خوب و بد را به هم آمیخته‌اند. امید است خداوند توبه‌ى آنان را بپذیرد [و لطف خویش را به آنان بازگرداند]. همانا خداوند، آمرزنده و مهربان است. 9|103|از اموالشان صدقه‌ای [به عنوان زکات] بگیر تا بدین وسیله آنان را [از بخل و دنیاپرستى] پاک سازى و رشدشان دهى و بر آنان درود فرست [و دعا کن]. زیرا دعاى تو، مایه‌ى آرامش آنان است و خداوند شنوا و داناست. 9|104|آیا ندانستند که تنها خداوند، از بندگانش توبه را مى‌پذیرد و صدقات را مى‌گیرد؟ و این که خداوند، بسیار توبه‌پذیر و مهربان است؟ 9|105|و بگو: « [هرگونه که مى‌خواهید و مى‌توانید،] عمل کنید، که به زودى خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را مى‌نگرند و به زودى به سوى داناى غیب و آشکار، بازگردانده مى‌شوید. پس شما را به آنچه انجام مى‌دادید، آگاه خواهد کرد.» 9|106|و گروه دیگرى هستند که کارشان به خواست الهى واگذار شده است؛ یا عذابشان مى‌کند و یا [به خاطر توبه و پشیمانى،] به آنان لطف مى‌کند و خداوند دانا و حکیم است. 9|107|و [گروهى دیگر از منافقان،] کسانى هستند که مسجدى براى ضربه زدن به اسلام و براى ترویج کفر و تفرقه افکنى میان مؤمنان و کمین‌گاهى براى [مساعدت] به دشمنان دیرینه‌ى خدا و پیامبرش ساختند و همواره سوگند مى‌خورند که: «ما جز خیر، قصدى نداریم‌!» [ولى] خداوند گواهى مى‌دهد که آنان دروغگویانند. 9|108|در آن [مسجد ضرار،] هرگز [براى نماز] نایست! به راستی مسجدى که از روز نخست، بر اساس تقوا بنا شده، سزاوارتر است که در آن نماز بر پا دارى. [زیرا] در آن مسجد، مردانى هستند که دوست دارند خود را پاک سازند و خداوند پاکان را دوست مى‌دارد. 9|109|آیا کسى که بنیانِ [کارِ] خود را بر پایه‌ى تقوا و رضاى الهى قرار داده بهتر است، یا کسى که بنیاد [کار] خویش را بر لبه‌ی پرتگاهى سست و فرو ریختنى نهاده، که او را در آتشِ دوزخ مى‌اندازد؟ خداوند گروه ستمگر را هدایت نمى‌کند. 9|110|بنیانى را که منافقان بنا نهادند، همواره موجب تحیر و سردرگمى در دل‌هاى آنان است. [آنها راه نجاتى ندارند،] مگر آن که دل‌هایشان [از نفاق] جدا شود [یا با مرگ، متلاشى گردد] و خداوند دانا و حکیم است. 9|111|خداوند از مؤمنان، جان‌ها و اموالشان را به بهاى بهشت خریده است. آنان در راه خدا مى‌جنگند تا بکشند یا کشته شوند. [وفاى به این] وعده‌ى حقّ که در تورات و انجیل و قرآن آمده، بر عهده‌ی خداست و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟ پس مژده باد شما را بر این معامله‌اى که به وسیله‌ى آن [با خدا] بیعت کردید و این همان رستگارى بزرگ است. 9|112|[مؤمنانِ مجاهد،] اهل توبه، عبادت، ستایش، سیاحت، رکوع، سجود، امر به معروف و نهى از منکر و حفظِ حدود و مقرّرات الهى‌اند و چنین مؤمنانى را بشارت ده! 9|113|براى پیامبر و کسانى که ایمان آورده‌اند، سزاوار نیست که براى مشرکان، پس از آن که برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند، طلب آمرزش کنند، هر چند خویشاوند آنان باشند. 9|114|و آمرزش‌خواهى ابراهیم براى [عموى مشرکش که به جای] پدرش [سرپرستی او را به عهده داشت]، فقط به خاطر وعده‌اى بود که به او داده بود، [آن هنگام که از هدایتش ناامید نبود،] پس هنگامى که برایش روشن شد، او دشمن خداست، از او بیزارى جست. همانا ابراهیم، اهل آه و ناله [از ترس خدا] و بردبار بود. 9|115|خداوند بر آن نیست که قومى را بعد از آن که هدایتشان نمود، بى‌راه بگذارد. مگر آن که آنچه را [که باید از آن] پرهیز کنند، برایشان بیان کند. قطعاً خداوند به هر چیزى داناست. 9|116|حکومت آسمان‌ها و زمین تنها از آنِ خداست. زنده مى‌کند و مى‌میراند و شما را جز خداوند، هیچ سرپرست و یاورى نیست. 9|117|خداوند، لطف خود را بر پیامبر و مهاجران و انصارى که او را در لحظه‌ى دشوارِ [جنگ تبوک] پیروى کردند، سرازیر نمود، پس از آن که نزدیک بود دل‌هاى بعضى از آنان منحرف شود، [و در جبهه حضور نیابند.] سپس خداوند لطف خود را به آنان بازگرداند. او به آنان رئوف و مهربان است. 9|118|و [نیز] سه نفرى که [از شرکت در جبهه‌ى تبوک به خاطر سستى] وامانده بودند، تا آن گاه که زمین با همه‌ى وسعتش [به سبب قهر و نفرت مردم] بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمدند و فهمیدند که در برابر خدا، هیچ پناهگاهى جز خود او نیست، پس خداوند لطف خویش را شامل آنان ساخت تا به توبه موفّق شوند. همانا خداوند توبه‌پذیر و مهربان است. 9|119|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید. 9|120|اهل مدینه و بادیه‌نشینان اطرافِ آنان، حقّ ندارند از [فرمانِ] رسول خدا تخلّف کنند و [به جبهه نروند و] جان‌هاى خود را از جان پیامبر عزیزتر بدانند؛ زیرا هیچ گونه تشنگى، رنج و گرسنگى در راه خدا به آنان نمى‌رسد و هیچ گامى در جایى که کافران را به خشم آورد، برنمى‌دارند و هیچ چیزى از دشمن به آنان نمى‌رسد، مگر آن که براى آنان به پاداش اینها عمل صالح نوشته مى‌شود. قطعاً خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمى‌کند. 9|121|هیچ مال اندک یا فراوانى را [در مسیر جهاد] انفاق نمى‌کنند و هیچ سرزمینى را نمى‌پیمایند، مگر آن که براى آنان ثبت مى‌شود، تا خداوند آنان را به بهتر از آنچه مى‌کرده‌اند، پاداش دهد. 9|122|سزاوار نیست که همه‌ى مؤمنان [به جهاد] رهسپار شوند. پس چرا از هر گروهى از ایشان، دسته‌اى کوچ نمى‌کنند تا در دین فقیه شوند و هنگامى که به سوى قوم خویش بازگشتند، آنان را بیم دهند، تا شاید آنان [از گناه و طغیان] حذر کنند. 9|123|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! با کسانى از کفّار که نزدیک شمایند، بجنگید. باید آنان در شما خشونت و صلابت بیابند و بدانید که خداوند، با پرهیزکاران است. 9|124|و هرگاه سوره‌اى نازل شود، برخى از منافقان گویند: «این سوره، ایمان کدام یک از شما را افزود؟» امّا آنان که ایمان آورده‌اند، [آیات قرآن] بر ایمانشان می‌افزاید و آنان بشارت مى‌گیرند. 9|125|و امّا آنان که در دل‌هایشان بیمارى است، [آیات قرآن،] پلیدى بر پلیدى آنان می‌افزاید و در حال کفر می‌میرند. 9|126|آیا نمى‌بینند که آنان در هر سال، یک یا دو بار آزمایش مى‌شوند، امّا نه توبه مى‌کنند و نه پند مى‌گیرند. 9|127|و هر گاه سوره‌اى نازل شود، بعضى از آنان به بعضى دیگر نگاه کنند [و بپرسند:] «آیا کسى شما را مى‌بیند؟» [مخفیانه از حضور پیامبر] خارج مى‌شوند. خداوند دل‌هاى آنان را [از حق] برگردانده است، زیرا آنان مردم نفهمى هستند. 9|128|پیامبرى از خودتان به سوى شما آمده است که آنچه شما را برنجاند، بر او سخت است، بر هدایت شما حریص و دلسوز و به مؤمنان رئوف و مهربان است. 9|129|پس اگر [از سخنان خداوند] روى‌‌گردان شدند، بگو: «خداوند مرا کافى است، هیچ معبودى جز او نیست، تنها بر او توکل کرده‌ام و او پروردگار عرش بزرگ است.» 10|1|الف، لام، را. این است آیات کتاب استوار و حکمت آمیز. 10|2|آیا براى مردم شگفت‌آور است که به مردى از خود آنان وحى کردیم که مردم را بترسان و به مؤمنان بشارت بده که براى آنان نزد پروردگارشان جایگاه نیکویى است. کافران گفتند: این مرد، جادوگرى آشکار است. 10|3|پروردگارتان، خدایى است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز [و دوران] آفرید، سپس بر عرش [قدرت] قرار گرفت. کار جهان را تدبیر و سامان‌دهى مى‌کند. هیچ شفاعت‌کننده‌اى جز با اذن او نیست. آن خداوند است که پروردگار شماست، پس او را بپرستید. آیا پند نمى گیرید؟ 10|4|بازگشت همه‌ى شما به سوى اوست. این وعده‌ى حقّ الهى است. اوست که آفرینش را آغاز مى‌کند، سپس آن را بازمى‌گرداند، تا کسانى را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‌اند، به عدالت پاداش دهد. و براى آنان که کافر شده‌اند، به سزاى کفرشان، نوشیدنى از مایع سوزان و عذابى دردناک خواهد بود. 10|5|اوست که خورشید را درخشنده و ماه را تابان قرار داد و براى حرکتِ ماه منزلگاه‌هایى قرار داد تا شماره‌ى سال‌ها و حساب را بدانید. خداوند اینها را جز بر اساس حقّ نیافریده است. خداوند آیات را براى آنان که [مى‌خواهند] بدانند، به تفصیل بیان مى‌کند. 10|6|در رفت و آمد شب و روز و در آنچه خداوند در آسمان‌ها و زمین آفریده است، براى مردم پرهیزکار نشانه‌هایى [بزرگ] است. 10|7|قطعاً آنان که به دیدار ما [و دریافت نعمت‌هاى اخروى،] امید ندارند و [تنها] به زندگى دنیا دل­خوش کرده‌اند و به آن آرام گرفته و تکیه مى‌کنند و نیز کسانى که از نشانه‌هاى [قدرت] ما غافلند، 10|8|آنان به خاطر آنچه که عمل مى‌کردند، جایگاهشان آتش است. 10|9|به یقین آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند، پروردگارشان آنان را به خاطر ایمانشان هدایت مى‌کند. و در باغ‌هاى پرنعمت که نهرها از زیر پایشان جارى است، اقامت دارند. 10|10|دعا و نیایش آنان در بهشت، این است که: «خدایا! تو پاک و منزّهى!» و درودشان در آنجا، سلام است و پایان نیایش آنان این است که: «سپاس و ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است.» 10|11|و اگر خداوند براى مردم به همان شتاب که براى خود خیر مى‌طلبند، در رساندن بلا به آنان شتاب مى‌نمود، قطعاً اجلشان فرارسیده بود. پس کسانى را که به دیدار ما امید [و باور] ندارند، به حال خود رها مى‌کنیم تا در سرکشى خویش سرگردان بمانند. 10|12|و هنگامى که ضررى به انسان برسد، در حالى که به پهلو خوابیده، یا نشسته و یا ایستاده است، ما را مى‌خواند؛ ولى چون ضرر را از او برطرف ساختیم، چنان به راه خود مى‌رود که گویى هرگز ما را براى گرفتارى که به وى رسیده بود، نخوانده است! این­گونه براى اسرافکاران، عملشان زیبا جلوه مى‌کند. 10|13|و ما امّت‌هاى پیش از شما را، چون ستم کردند، هلاک کردیم. پیامبرانشان براى آنها معجزات آوردند، ولى آنها ایمان نیاوردند. ما این­گونه گروه تبهکاران را کیفر مى‌دهیم. 10|14|سپس شما را پس از [هلاکت] آنان، جانشینانى در زمین قرار دادیم، تا ببینیم شما چگونه عمل مى‌کنید. 10|15|و هرگاه آیات روشن ما بر آنان تلاوت مى‌شود، کسانى که به دیدار ما [و دریافت پاداش‌هاى اخروى] امید و باورى ندارند، مى‌گویند: «قرآنى غیر از این بیاور! یا این قرآن را تغییر بده!» [به آنان] بگو: «من حقّ ندارم که آن را از پیش خود تغییر دهم. من تنها آنچه را که به من وحى می‌شود، پیروى مى‌کنم. من از عذاب روزى بزرگ بیمناکم، اگر پروردگارم را نافرمانى کنم.» 10|16|بگو: «اگر خداوند مى‌خواست، آن را بر شما نمى‌خواندم و [خداوند] شما را به آن آگاه نمى‌ساخت. من پیش از [آوردن] قرآن، عمرى در میان شما بوده‌ام، آیا نمى‌اندیشید؟!» 10|17|پس کیست ستمکارتر از کسى که بر خدا دروغ بندد؟ یا آیات او را دروغ بشمارد؟ قطعاً مجرمان، رستگار نمى‌شوند. 10|18|و به جاى خدا چیزهایى را مى‌پرستند که نه به آنان ضرر مى‌رساند و نه سودشان مى‌دهد. و مى‌گویند: «این بت‌ها، شفیعان ما نزد خدایند.» بگو: «آیا خدا را به چیزى خبر مى‌دهید که او خبرى از آنها در آسمان‌ها و زمین ندارد؟» منزّه و والاتر است از شریکانى که برایش قرار مى‌دهند. 10|19|[در آغاز،] مردم، امّتى واحد [و بر فطرت پاک توحیدى] بودند، پس دچار اختلاف شدند، [گروهى موّحد و گروهى مشرک،] و اگر سنّتِ [مهلت یافتن مردم براى آزمایش،] از سوى پروردگارت مقدّم و مقدّر نگردیده بود، [در همین دنیا] میان مردم در آنچه اختلاف مى‌کردند، داورى مى‌شد. 10|20|و مى‌گویند: «چرا از سوى پروردگارش بر او آیه و معجزه‌اى نازل نمى‌شود؟» بگو: «غیب از آنِ خداست [نه در اختیار من، یا تابع هوس مردم]. پس در انتظار باشید، من نیز همراه شما از منتظرانم. [که خداوند چگونه پاسخ بهانه‌گیرى‌هاى شما را مى‌دهد.]» 10|21|و هرگاه پس از رنجى که به مردم رسیده، رحمت و لطفى به آنان بچشانیم، [به جاى سپاس،] در آیات ما مکر و حیله مى‌کنند. بگو: «تدبیر الهى سریع‌تر و نافذتر است.» فرستادگان ما آنچه را مکر و نیرنگ مى‌کنید، مى‌نویسند. 10|22|او کسى است که شما را در خشکى و دریا سیر مى‌دهد، تا آنگاه که در کشتى باشید و بادى موافق، کشتى‌ها را به جریان در آورد و [مسافران] بدین وسیله خوشحال شوند، ناگهان تندبادى بوزد و موج از هر سو سراغشان آید و گمان برند که در محاصره‌ى بلا گرفتارند، [در این هنگام،] خداوند را با اخلاص مى‌خوانند [و مى‌گویند:] «اگر ما را از این خطر نجات دهى، قطعاً از شاکران خواهیم بود.» 10|23|پس چون خداوند نجاتشان داد، در زمین به ناحقّ سرکشى مى‌کنند. اى مردم! سرکشى شما فقط به زیانِ خودتان است. کامیابى زندگى دنیا [چند روزى بیش نیست]، سپس بازگشت شما به سوى ماست که شما را به عملتان آگاه خواهیم ساخت. 10|24|مَثَل زندگى دنیا، همچون آبى است که از آسمان فرود آوردیم. پس گیاهِ زمین از آنچه مردم و چهارپایان مى‌خورند با آن در آمیخت [و رویید]، تا آنکه زمین [از آن گیاهان] زینت گرفت و اهل زمین پنداشتند که بر استفاده از آن توانایند. [ناگهان] فرمان ما شبى یا روزى آمد، پس آن را چنان درو کردیم که گویى دیروز گیاهى وجود نداشته است. ما این­گونه آیات خود را براى گروه اندیشمند تشریح مى‌کنیم. 10|25|و خداوند [مردم را] به سرای سلامت و سعادت، [بهشت] مى‌خواند. و هر که را بخواهد، به راه راست هدایت مى‌کند. 10|26|براى آنان که نیکى کنند، پاداشى نیکوتر و افزون‌تر خواهد بود. و بر چهره‌ى آنان غبار ذلّت و خوارى ننشیند. آنان اهل بهشتند و همیشه در آنجایند. 10|27|و آنان که به دنبال کسب بدى‌ها رفتند، به قدر همان بدى‌ها مجازات دارند، و غبار ذلّت و خوارى آنان را فرامى‌گیرد. از قهر خداوند، پناه‌دهنده‌اى ندارند، گویا چهره‌هایشان با پاره‌هایى از شبِ تیره پوشانده شده است. آنان اهل دوزخند و در آن جاودانه‌اند. 10|28|و روزى که همه را گردِ هم آوریم، به مشرکان مى‌گوییم: شما و شریکانى که براى خدا مى‌پنداشتید، در جاى خود بمانید، پس میانشان جدایى مى‌افکنیم و معبودها [به مشرکین] مى‌گویند: «شما [در حقیقت] ما را نمى‌پرستیدید، [بلکه در پى هوس‌ها و اوهام خود بودید]. 10|29|گواهى خدا میان ما و شما کافى است، به راستى ما از پرستش شما بى‌خبر بودیم.» 10|30|آنجا هر کس به [جزاى] آنچه از پیش فرستاده، مبتلا شود و به سوى سرپرست حقیقى خودشان [خداوند] برگردانده شوند. و آنچه به افترا و دروغ، خدا مى‌پنداشتند، از پیش چشمشان محو گردد. 10|31|بگو: «چه کسى از آسمان و زمین، شما را روزى مى‌دهد؟ یا چه کسى مالک گوش و چشم‌هاست؟ و چه کسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده، بیرون مى‌آورد؟ و چه کسى کار هستى را سامان مى‌دهد؟» خواهند گفت: «خدا.» بگو: «آیا از کیفر پرستش غیر خدا، پروا نمى‌کنید؟» 10|32|پس این چنین خداوند، به حقّ، پروردگار شماست. و پس از حقّ، جز گمراهى چیست؟ پس چگونه [از حقّ] بازگردانده مى‌شوید؟! 10|33|بدین­سان حکم و سخن پروردگارت بر آنان که نافرمانى کردند، محقّق شد، که آنان ایمان نمى‌آورند. 10|34|بگو: «آیا از معبودهایى که شما شریک خدا قرار داده‌اید، کسى هست که بتواند آفرینش را آغاز کند، سپس آن را بازگرداند؟» بگو: «[فقط] خداوند، آفرینش را آغاز مى‌کند و سپس بازمى‌گرداند. پس چرا [از حقّ] بازگردانده مى‌شوید؟!» 10|35|بگو: «آیا از معبودهایى که شما شریک خدا قرار داده‌اید، کسى هست که به سوى حقّ هدایت کند؟» بگو: «[فقط] خداوند به حقّ هدایت مى‌کند. پس آیا کسى که به سوى حقّ هدایت مى‌کند، براى پیروى شایسته‌تر است، یا کسى که هدایت نمی‌شود، مگر آنکه هدایتش کنند؟ شما را چه می‌شود؟ چگونه حکم می‌کنید؟!» 10|36|و بیشترِ آنان، جز از گمان پیروى نمى‌کنند. قطعاً گمان به هیچ وجه [انسان را] ازحقیقت بى‌نیاز نمى‌کند. همانا خداوند به آنچه مردم انجام مى‌دهند، آگاه است. 10|37|و چنان نیست که این قرآن از سوى غیرخدا و به دروغ ساخته شده باشد؛ بلکه تصدیقى است براى کتب آسمانى پیشین و توضیحى از آن کتاب است. شکى نیست که از سوى پروردگار جهانیان است. 10|38|بلکه مى‌گویند: «[محمّد] آن را به دروغ ساخته [و به خدا نسبت داده] است!» بگو: «اگر راست مى‌گویید، پس سوره‌اى همانند آن بیاورید و هرکه را غیر از خدا مى‌توانید، به یارى بخوانید؟» 10|39|بلکه چیزى را که به شناخت آن احاطه نداشتند، دروغ پنداشتند، در حالی که سرانجام و حقیقت و باطن آن، هنوز برایشان روشن نشده است.کسانى که پیش از آنان بودند نیز همین­گونه تکذیب کردند. پس بنگر که سرانجام ستمگران چگونه است؟ 10|40|و بعضى از آنان، کسانى هستند که به قرآن ایمان مى‌آورند و برخى، کسانى که به آن ایمان نمى‌آورند. و پروردگارت به فسادکنندگان داناتر است. 10|41|و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: «عمل من براى من، و عمل شما براى شما باشد. شما از آنچه من انجام مى‌دهم، بیزارید و من نیز از آنچه شما انجام مى‌دهید، بیزارم.» 10|42|گروهى از آنان به سخن تو گوش فرامى‌دهند، [امّا گویى کرند،] آیا تو مى‌توانى سخن خود را به گوش ناشنوایان برسانى؟ هر چند اهل تعقّل نباشند؟ 10|43|و گروهى از مردم کسانى‌اند که به تو نگاه مى‌کنند، [امّا گویى هیچ نمى‌بینند.] پس آیا تو مى‌توانى نابینایان را هدایت کنى، هر چند نمى‌بینند؟ 10|44|قطعاً خداوند هیچ ظلمى به مردم نمى‌کند، امّا این خود مردمند که به خویشتن ستم مى‌کنند. 10|45|و روزى که خداوند آنان را محشور مى‌کند، گویا جز ساعتى از روز را [در دنیا یا برزخ] نمانده‌اند. آن روز یکدیگر را مى‌شناسند. قطعاً آنان که دیدار خدا را تکذیب کردند، زیان‌کار شدند و هرگز هدایت‌یافته نبوده‌اند. 10|46|[اى پیامبر!] بخشى از قهر و کیفرى که به کافران وعده مى‌دهیم، یا [در حال حیات] نشانت مى‌دهیم، یا تو را از دنیا مى‌بریم [و به کیفر مى‌رسند، به هر حال] بازگشت آنان به سوى ماست و خداوند بر آنچه انجام مى‌دهند، گواه است. 10|47|براى هر امّتى پیامبرى است. پس هرگاه پیامبرشان بیاید، میان آنان به عدالت داورى مى‌شود و ستمى به آنان روا نمى‌گردد. 10|48|کفّار مى‌گویند: «اگر راست مى‌گویید، این وعده [عذاب] چه وقت است؟» 10|49|بگو: «من [حتّى] براى خودم جز آنچه خدا بخواهد، مالک زیان و سودى نیستم [تا چه رسد براى شما]، براى هر امّتى اجل و سرآمدى معین است که هرگاه مدّتشان فرارسد، نه لحظه‌اى تأخیر دارند و نه پیشى مى‌گیرند.» 10|50|بگو: «آیا اندیشیده‌اید، اگر عذاب خداوند شب یا روز به سراغ شما آید [چه مى‌کنید؟]» گناهکاران چه چیزى را از او به شتاب مى‌خواهند؟ 10|51|آیا پس از آنکه [عذاب] نازل شد، به آن ایمان مى‌آورید؟ حالا؟ در حالى که پیش‌تر خواستار زود آمدن عذاب بودید؟ 10|52|سپس به ستمگران گفته شود: «عذاب همیشگى را بچشید! آیا جز به آنچه به دست آورده‌اید، کیفر داده مى‌شوید؟» 10|53|و از تو خبر مى‌گیرند که آیا آن [وعده‌ى مجازات] حقّ است؟ بگو: «آرى! سوگند به پروردگارم که آن حتمى است، و شما نمى‌توانید [خدا را از انجام آن] عاجز کنید.» 10|54|اگر براى هر کس که ستم کرده، آنچه در زمین است، مى‌بود، قطعاً همه‌ى آن را برای [نجات از قهر الهى و] بازخرید خود مى‌داد. آنان با دیدن عذاب، پشیمانى خود را پنهان مى‌کنند، و میانشان به عدالت داورى مى‌شود و بر آنان ستم نرود. 10|55|آگاه باشید! آنچه در آسمان‌ها و زمین است، قطعاً از آنِ خداست. آگاه باشید که وعده‌ى خدا حتمى و راست است، لیکن بیشترشان نمى‌دانند. 10|56|اوست که زنده مى‌کند و مى‌میراند، و به سوى او بازگردانده مى‌شوید. 10|57|اى مردم! بی‌گمان از سوى پروردگارتان پند و اندرزى براى شما آمد، که مایه‌ى شفاست براى آنچه در سینه‌هاى شماست، و هدایت و رحمتى براى مؤمنان است. 10|58|بگو: «[مؤمنان،] تنها به فضل و رحمت خداوند شاد شوند، که آن، بهتر از هرچیزى است که مى‌اندوزند.» 10|59|بگو: «آیا دیدید هر رزقى که خداوند براى شما نازل کرده است، [از پیش خود] بعضى را حرام و بعضى را حلال قرار دادید؟» بگو: «آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خداوند دروغ مى‌بندید؟» 10|60|کسانى که به خدا دروغ مى‌بندند، [درباره‌ى کیفرِ] روز قیامت چه گمانى دارند؟ همانا خداوند داراى بخشش و احسان بر مردم است؛ ولى بیشترشان سپاس­گزارى نمى‌کنند. 10|61|و [تو] در هیچ حال [و اندیشه‌اى] نیستى، و هیچ بخشى از قرآن را نمى‌خوانى و [شما مردم!] هیچ عملى را انجام نمى‌دهید، مگر آنکه چون وارد آن [کار] مى‌شوید، ما بر شما گواهیم و چیزى به وزنِ ذرّه‌اى، نه در زمین و نه در آسمان، از پروردگارت پوشیده نیست، و نه کوچک‌تر از آن و نه بزرگ‌تر، جز آنکه درکتاب روشن، ثبت است. 10|62|آگاه باشید که قطعاً بر اولیای خدا ترسى نیست و اندوهگین نمى‌شوند؛ 10|63|آنان که ایمان آورده‌اند و شیوه‌ى آنان پرهیزکارى است. 10|64|براى آنان، در زندگى دنیا و آخرت بشارت است. تبدیل و تغییرى در سخنان [و وعده‌هاى] الهى نیست، و آن همان رستگارى بزرگ است. 10|65|گفتار مخالفان، تو را غمگین نسازد؛ زیرا عزّت، به تمامى، از آن خداوند است، و او شنوا و داناست. 10|66|آگاه باشید! هر کس در آسمان‌ها و هر کس در زمین است، از آنِ خداست. و کسانى که به جاى خداوند، شریکانى را مى‌خوانند، [از آنها نیز] پیروى نمى‌کنند، بلکه جز گمان خود، چیز دیگرى را پیروى نمى‌کنند. و آنان فقط دروغ می‌بافند. 10|67|اوست کسى که شب را براى شما قرار داد تا در آن آرامش یابید و روز را روشنى‌بخش گردانید [تا به کار بپردازید]. یقیناً در این [نظام حکیمانه و هدفدار،] نشانه‌هایى براى گروهى است که مى‌شنوند. 10|68|[مشرکان] گفتند: «خداوند فرزندى گرفته است!» او منزّه است! او بى‌نیاز است! آنچه در آسمان‌ها و زمین است، از آنِ اوست. هیچ دلیلى نزد شما بر این گفتار نیست. آیا آنچه را نمى‌دانید به خدا نسبت مى‌دهید؟ 10|69|بگو: «کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند، رستگار نمى‌شوند.» 10|70|بهره‌اى اندک در دنیا دارند، سپس بازگشت آنان به سوى ماست، آنگاه به سزاى کفرشان، عذاب سخت به آنان مى‌چشانیم. 10|71|و بر آنان سرگذشت نوح را بخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: «اى قوم من! اگر موقعیت من [در میان شما] و یادآورى‌ام نسبت به آیات خداوند، بر شما سنگین و تحمّل‌ناپذیر است، پس [بدانید که] من تنها بر خداوند توکل کرده‌ام پس شما و شریکانتان فکرتان را جمع کنید تا چیزى از کارتان بر شما پوشیده نماند، سپس درباره‌ى من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید! 10|72|پس اگر پشت کردید، من از شما اجرتى نخواسته‌ام. پاداش من تنها بر خداست و من مأمورم که تسلیم فرمان او باشم.» 10|73|پس او را تکذیب کردند. آنگاه ما، او و کسانى را که در کشتى همراه او بودند، نجات دادیم و آنان را جانشینِ [در زمین] قرار دادیم. و همه‌ى کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، غرق ساختیم. پس بنگر که پایانِ کارِ هشدار داده‌شدگان چگونه بود! 10|74|آنگاه پیامبرانى را پس از نوح به سوى قومشان فرستادیم، پس آنان معجزات و دلایل روشن را براى مردم آوردند؛ ولى مردم بر آن نبودند که به آنچه قبلاً تکذیبش کرده بودند، ایمان بیاورند. ما این­گونه بر دل‌هاى متجاوزان مهر مى‌زنیم. 10|75|سپس بعد از آنان، موسى و هارون را همراه با معجزات خویش، به سوى فرعون و سران قومش فرستادیم؛ امّا آنان که گروهى تبهکار بودند، تکبر ورزیدند. 10|76|پس هنگامى که از جانب ما حقّ به سراغشان آمد، گفتند: «قطعاً این یک جادوى آشکار است!» 10|77|موسى گفت: «آیا چون حقّ به سراغ شما آمد، مى‌گویید: آیا این سحر است؟ در حالى که جادوگران هرگز رستگار نمى شوند.» 10|78|گفتند: «[اى موسى!] آیا آمده‌اى تا ما را از راهى که پدرانمان را بر آن یافته‌ایم، برگردانى، تا بزرگى و حکومت در زمین براى شما دو نفر باشد؟ و[لى] ما به شما دو نفر ایمان‌آور نیستیم.» 10|79|و فرعون گفت: «هر جادوگر کاردانى را نزد من بیاورید.» 10|80|پس چون جادوگران آمدند، موسى به آنان گفت: «آنچه را که مى‌توانید بیافکنید، بیافکنید!» 10|81|پس چون [ساحران، ابزار خود را] افکندند، موسى گفت: «آنچه شما آورده‌اید، جادوست. خداوند به زودى آن را باطل خواهد کرد. چرا که خداوند، کار مفسدان را اصلاح نمى‌کند.» 10|82|و خداوند، حقّ را با کلمات و قدرت و سنّت‌هاى خویش تثبیت مى‌کند، هر چند مجرمان از آن ناخشنود شوند! 10|83|[در آغاز] فقط گروهى اندک از فرزندان قوم موسى، به او ایمان آوردند، در حالى که از فرعون و اشراف آنان ترس داشتند که آنان را شکنجه کنند؛ زیرا فرعون در آن سرزمین، برترى‌جوى و از اسرافکاران بود. 10|84|و موسى گفت: «اى قوم من! اگر به خداوند ایمان آورده‌اید و تسلیم او هستید، پس فقط بر او توکل کنید!» 10|85|آنان گفتند: «تنها بر خداوند توکل کرده‌ایم. پروردگارا! ما را گرفتار سختى‌ها و آزمایش ستمگران قرار مده. 10|86|و ما را به رحمت خویش، از شرّ قوم کافر رهایى بخش!» 10|87|و به موسى و برادرش وحى کردیم که در مصر، براى قوم خودتان، خانه‌هایى آماده کنید و خانه‌هایتان را مقابل هم بسازید. و نماز به پادارید. و به مؤمنان بشارت بده [که پیروزى با آنهاست]. 10|88|و موسى گفت: «پروردگارا! تو به فرعون و بزرگان قومش در زندگى دنیا، زینت و اموال بسیار داده‌اى. که [به وسیله‌ى آنها،] مردم را از راه تو گمراه می‌سازند. پروردگارا! اموالشان را نابود کن و دل‌هایشان را سخت گردان؛ زیرا که آنان تا عذاب دردناک را نبینند، ایمان نخواهند آورد.» 10|89|[خداوند] فرمود: «دعاى شما دو تن مستجاب شد، پس پایدار باشید و از شیوه‌ى نادانان پیروى نکنید.» 10|90|و ما بنى‌اسرائیل را از دریا عبور دادیم. در حالى که فرعون و لشکریانش از روى ستم و تجاوز آنان را دنبال مى‌کردند. تا چون غرقاب، فرعون را فراگرفت، گفت: «ایمان آوردم که معبودى نیست جز همان که بنى‌اسرائیل به او ایمان آورده‌اند، و من از تسلیم شدگانم.» 10|91|آیا اکنون!؟ در حالى که پیش‌تر نافرمانى مى‌کردى و از تبهکاران بودى؟ 10|92|پس امروز جسد تو را [از آب] نجات مى‌دهیم تا عبرتى براى آیندگان باشى. یقیناً بسیارى از مردم از نشانه‌هاى ما غافلند! 10|93|و ما بنى‌اسرائیل را در جایگاه شایسته‌اى جا دادیم و از چیزهاى پاکیزه به آنان روزى بخشیدیم؛ ولى آنان [به نزاع و اختلاف پرداختند. و] اختلاف نکردند، مگر پس از علم و آگاهى [به حقّانیت موسى]. همانا پروردگارت، روز قیامت در آنچه که در آن اختلاف مى‌کردند، میان آنان داورى مى‌کند. 10|94|پس اگر در آنچه بر تو نازل کردیم، شک دارى، از آن کسانى که کتاب آسمانىِ پیش از تو را مى‌خوانند، بپرس. یقیناً حقّ از پروردگارت به سوى تو آمده است، پس از شک‌آوران مباش. 10|95|و هرگز از کسانى که آیات الهى را تکذیب کردند، مباش که از زیانکاران خواهى بود. 10|96|کسانى که فرمان پروردگارت علیه آنان [به کیفر اعمالشان] تحقّق یافته، ایمان نمى‌آورند. 10|97|و اگرچه براى آنان هرگونه معجزه‌اى بیاید، تا آنکه عذاب دردناک الهى را ببینند [که ایمان، آن هنگام، بى‌ثمر است]. 10|98|چرا اهل هیچ شهرى [به موقع] ایمان نیاوردند که [ایمانشان] سود بخشد؟ مگر قوم یونس [که وقتى ایمان آوردند،] ما عذاب خوارکننده را در زندگى دنیا از آنان برطرف کردیم و تا مدّتى بهره‌مندشان ساختیم. 10|99|و اگر پروردگارت مى‌خواست، [به اجبار] همه‌ى مردم روى زمین یکجا ایمان مى‌آوردند. پس آیا تو مردم را مجبور مى‌کنى تا ایمان آورند؟! 10|100|در حالى که هیچ کس جز به اذن و اراده‌ى الهى توفیق ایمان ندارد. و خداوند پلیدى [تردید و کفر] را بر کسانى که نمى‌اندیشند، مقرّر مى‌دارد. 10|101|بگو: «[به دیده عبرت] بنگرید که در آسمان‌ها و زمین چیست؟» امّا نشانه‌ها و هشدارها براى کسانى که ایمان نمى‌آورند، سودى ندارد. 10|102|پس آیا [کسانى که در برابر آیات و انبیای الهى سرپیچى مى‌کنند،] انتظار چیزى جز نظیر روزگارِ [پر نکبت و ذلّت] پیشینیان را دارند؟ بگو: «در انتظار باشید که من نیز با شما از منتظرانم!» 10|103|[به هنگام نزول مجازات،] پیامبران و مؤمنان را نجات مى‌دهیم. این­گونه بر ما حقّ است که مؤمنان را رهایى بخشیم. 10|104|بگو: «اى مردم! اگر از دین من در شک و تردیدید، پس [بدانید که من] کسانى را که شما به جاى خدا مى‌پرستید، نمى‌پرستم؛ بلکه خدایى را مى‌پرستم که جان شما را مى‌گیرد و مأمورم که از مؤمنان باشم. 10|105|و به آیینى خالى از هرگونه شرک، روى آور و هرگز از مشرکان مباش.» 10|106|و غیر از خداوند، چیزى را که نه سودى براى تو دارد، نه زیانى، نخوان. پس اگر چنین کنى، همانا از ستمگران خواهى بود. 10|107|و اگر خداوند زیانى به تو برساند، جز او كسى توانِ برطرف كردن آن را ندارد. و اگر براى تو خیرى بخواهد، هیچ كس مانع فضل او نخواهد شد. خیر را به هر كس از بندگانش كه بخواهد، مى‌رساند. و او آمرزنده و مهربان است. 10|108|بگو: «اى مردم! حقّ از سوى پروردگارتان به سراغ شما آمده است. پس هر كس هدایت یابد، یقیناً به سود خویش هدایت مى‌یابد و هر كس گمراه شود، به زیان خویش گمراه مى‌شود. و من بر شما وكیل نیستم [تا به اجبار شما را به راه حقّ درآورم].» 10|109|و [تنها] آنچه را بر تو وحى مى‌شود، پیروى كن و پایدار باش، تا آنكه خداوند داورى كند، و او بهترینِ داوران است. 11|1|الف، لام، را. [قرآن،] كتابى كه آیات آن استوار گشته، آن­گاه از جانب حكیمى آگاه، شرح و تفصیل داده شده است. 11|2|كه: «جز خداوند یكتا را نپرستید! من از طرف او براى شما هشداردهنده و بشارت­دهنده‌ام. 11|3|و از پروردگارتان طلب آمرزش كنید و به سوى او بازگردید تا شما را به بهره‌اى نیكو تا مدّتى معین [كه عمر دارید،] كامیاب كند، و به هر بافضیلتى فزونى بخشد. و اگر روى بگردانید، من از عذاب روزى بزرگ بر شما بیمناكم. 11|4|بازگشت شما به سوى خداست. و او بر هر چیزى تواناست.» 11|5|بدانید كه مخالفان براى آن كه خود را از پیامبر پنهان دارند، سر و سینه‌هاى خود را به هم نزدیک مى‌كنند و لباس‌هاى خویش را بر سر مى‌كشند، [غافل از آن كه] خداوند تمام كارهاى پنهان و آشكار آنان را مى‌داند. همانا او به اسرار درون سینه‌ها آگاه است. 11|6|و هیچ جنبنده‌اى در زمین نیست، مگر آن که روزى او بر خداست، و خداوند قرارگاه دائمى و جایگاه موقّت او را مى‌داند. همه در کتاب آشکارى ثبت است. 11|7|او کسى است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز [و دوران] آفرید و عرش او بر آب قرار داشت، تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید. و اگر بگویى که: «شما پس از مرگ زنده خواهید شد.» کافران خواهند گفت: «این سحرى آشکار است!» 11|8|و هرگاه عذاب را تا مدّت محدودى از آنان به تأخیر بیندازیم، مى‌گویند: «چه چیزی جلوى عذاب ما را گرفت؟» بدانید روزى که قهر و عذاب ما به سراغشان بیاید، از ایشان بازگشتى نیست و آنچه بِدان مسخره مى‌کردند، آنان را فراخواهد گرفت. 11|9|و اگر به انسان، از جانب خود نعمتى بچشانیم، سپس آن را از او بازپس‌گیریم، او نومید و ناسپاس خواهد بود. 11|10|و اگر پس از سختى و محنتى که به انسان رسیده، نعمتى به او بچشانیم، [چنان مغرور مى‌شود که] مى‌گوید: «گرفتارى‌ها از من دور شد [و دیگر به سراغم نخواهد آمد].» بى‌گمان او شادمان و فخرفروش است. 11|11|مگر کسانى که اهل صبر و عمل صالح هستند، [که نه با رفتن نعمت، نومید می‌شوند و نه با آمدنش، فخر می‌فروشند.] براى آنان مغفرت و پاداشى بزرگ خواهد بود. 11|12|پس شاید تو [به خاطر عدم پذیرش مردم، ابلاغِ] بعضی از آنچه را که به تو وحى مى‌شود، واگذارى، و سینه‌ات به خاطر آن تنگ شده باشد که مى‌گویند: «چرا گنجى بر او نازل نشده، یا فرشته‌اى با او نیامده!؟» تو فقط هشداردهنده‌اى. و خداوند بر هر چیزى ناظر و نگهبان است. 11|13|یا این که مى‌گویند: «[او] قرآن را از پیش خود بافته و ساخته است!» بگو: «اگر راست مى‌گویید، شما هم ده سوره مثل این از پیشِ‌خودساخته‌ها، بیاورید و [براى این کار،] غیر خدا هر کس را مى‌خواهید دعوت کنید.» 11|14|پس اگر از عهده‌ى اجابت [درخواست] شما برنیامدند، بدانید آنچه نازل شده، به علم خداست و این که معبودى جز او نیست، پس آیا [در این صورت] تسلیم مى‌شوید؟ 11|15|کسانى که زندگانى دنیا و زیبایى‌هاى آن را بخواهند، ما در همین دنیا [نتیجه‌ى] اعمالشان را به طور کامل مى‌دهیم، و در آن، هیچ کم و کاستى نخواهد بود. 11|16|آنان کسانى هستند که در قیامت، جز آتش چیزى ندارند. و آنچه در دنیا ساخته‌اند بر باد رفته، و اعمالى که انجام مى‌دهند، باطل و بى‌اثر خواهد بود. 11|17|آیا آن کس که دلیل روشنى از طرف پروردگارش دارد و به دنبال او شاهدى از اوست، و پیش از او کتاب موسى [که] رهبر و رحمت بوده است، [بر آمدن او بشارت داده، مانند کسى است که این خصوصیات را نداشته باشد]؟ آنان [که حق‌جو هستند،] به او ایمان مى‌آورند، و هر کس از گروه‌هاى مختلف به او کافر شود، وعده‌گاهش آتش است. پس، از آن در تردید مباش [که] قطعاً آن [وحى، کلامِ] حقّى است از سوی پروردگارت، اگر چه بیشتر مردم ایمان نیاورند. 11|18|و کیست ستمکارتر از آن که بر خداوند دروغ مى‌بندد؟ آنان بر پروردگارشان عرضه مى‌شوند و شاهدان خواهند گفت: «اینها همان کسانى هستند که بر پروردگارشان دروغ بستند. بدانید! لعنت خدا بر ستمگران باد!» 11|19|کسانى که [مردم را] از راه خدا بازمى‌دارند و مى‌کوشند تا آن را کج جلوه دهند، در حالى که آنها خودشان به آخرت کافرند. 11|20|آنها در زمین عاجزکننده نیستند [و نمى‌توانند از خطر فرار کنند.] و در برابر خداوند هیچ یاورى ندارند. عذاب خدا نسبت به آنها مضاعف است. [چرا که هم خود گمراه بودند و هم دیگران را به گمراهى کشاندند.] آنان [از شدّت لجاجت و عناد،] توان شنیدن [حقّ] را ندارند و [آن را] نمى‌بینند. 11|21|آنها کسانى هستند که [سرمایه‌ى وجود] خویش را باخته و از آنچه به دروغ مى‌ساختند [نیز] بازمانده‌اند. 11|22|به ناچار، آنان در قیامت، زیانکارترینِ افرادند. 11|23|کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دهند و در برابر پروردگارشان فروتن باشند، آنان اهل بهشتند و براى همیشه در آنجا خواهند ماند. 11|24|مَثلِ دو گروهِ [کافر و مؤمن،] همچون نابینا و ناشنوا، و بینا و شنواست. آیا این دو گروه در مَثَل یکسانند؟ پس چرا پند نمى‌گیرید؟ 11|25|و ما نوح را به سوى قومش فرستادیم، [او به مردم گفت:] «من براى شما هشداردهنده‌ى روشنى هستم. 11|26|[دعوت من این است] که جز خداوند را نپرستید، که من از عذاب روزى دردناک بر شما مى‌ترسم.» 11|27|پس سران قومش که کافر بودند، گفتند: «ما تو را انسانى مثل خودمان مى‌بینیم. و جز اراذل و اوباش که ساده‌لوحند، کس دیگرى را پیرو تو نمى‌یابیم، و براى شما هیچ برترى بر خودمان نمى‌بینیم، بلکه شما را دروغگو مى‌پنداریم.» 11|28|[نوح] گفت: «اى قوم من! آیا اگر ببینید که من بر دلیل روشنى از طرف پروردگارم باشم و او از نزد خودش، رحمت [نبوّت] را به من داده باشد که بر شما مخفى مانده است، [آیا باز هم سرپیچى مى‌کنید]؟ آیا شما را به پذیرش آن وادار کنیم، در حالى که نسبت به آن کراهت دارید؟ 11|29|اى قوم من! از شما در برابر این دعوت، اجرتى درخواست نمى‌کنم، پاداش من تنها بر خداست. و من کسانى را که ایمان آورده‌اند، [به خواست شما] طرد نمى‌کنم، آنان پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد، ولى من شما را قومی جاهل مى‌بینم. 11|30|اى مردم! اگر من آنان را برانم، چه کسى مرا در برابر خدا یارى خواهد کرد؟ چرا نمی‌اندیشید؟ 11|31|من به شما نمى‌گویم که گنجینه‌هاى الهى نزد من است و نه [این که از پیش خود] غیب مى‌دانم، و نمى‌گویم که من فرشته‌ام، و نمى‌گویم آن کسانى که در پیشِ چشمِ شما خوارند، خداوند هرگز به آنان خیرى نخواهد رساند؛ [بلکه] خداوند به آنچه در دل آنهاست، آگاه‌تر است. [اگر جز این بگویم،] قطعاً از ستمکاران خواهم بود.» 11|32|[مخالفان] گفتند: «اى نوح! تو با ما جدال زیادى کردی، [دیگر بس است،] اگر راست مى‌گویى، آنچه را به ما وعده مى‌دهى، بر سر ما بیاور!» 11|33|[نوح] گفت: «اگر خداوند اراده کند، آن را بر سر شما خواهد آورد، و شما قدرت خنثى­کردن آن را نخواهید داشت. 11|34|و اگر خداوند بخواهد شما را [به خاطر بی‌لیاقتی] گمراه سازد، [دیگر] نصیحت من به حال شما سودى نخواهد داشت، هر چند بخواهم براى شما خیرخواهى کنم. او پروردگار شماست، و [شما] به سوى او بازخواهید گشت.» 11|35|یا [مشرکان درباره‌ی پیامبر] مى‌گویند: «او، آن [سخنان] را بر خداوند افترا بسته است.» بگو: اگر من چیزى را به دروغ به خداوند نسبت داده‌ام، پس کیفرش بر عهده‌ى خودم خواهد بود. و من از جرم شما بیزارم.» 11|36|به نوح وحى گردید که جز کسانى که [تاکنون] ایمان آورده‌اند، از قوم تو هرگز ایمان نمى‌آورند، پس از کارهایى که مى‌کنند، غمگین مباش. 11|37|و زیر نظر ما و طبق دستور ما، کشتى بساز. و درباره‌ى کسانى که ستم کرده‌اند، با من سخن مگوى که آنان غرق­شدنى هستند. 11|38|و [نوح] مشغول ساختن کشتى شد. [امّا] هر زمان که گروهی از قومش بر او مى‌گذشتند، او را مسخره مى‌کردند. [او] گفت: «اگر شما ما را مسخره کنید، ما [نیز] همین­گونه شما را مسخره خواهیم کرد. 11|39|پس به زودى خواهید دانست که مجازاتِ خوارکننده به سراغ چه کسى خواهد آمد و عذاب جاوِدانه دامن چه کسى را خواهد گرفت.» 11|40|[کفر و استهزا ادامه داشت] تا زمانى که قهر ما آمد و تنور فوران کرد. [به نوح] گفتیم که از هر زوج، یک جفت، [نر و ماده] در آن [کشتى] سوار کن و خانواده‌ى خودت را، جز کسانی که قبلاً در مورد آنها قول [عذاب] داده شده بود. و افرادى را که ایمان آورده‌اند، [سوار کن، امّا] جز گروه کمى، کسى همراه او ایمان نیاورده بود. 11|41|و [نوح به مسافران کشتى] گفت: «بر آن سوار شوید که حرکت و توقّفش با نام خداست. همانا پروردگار من آمرزنده و مهربان است.» 11|42|و آن [کشتى] آنها را از لابه‌لاى امواجى همچون کوه، پیش مى‌برد. نوح، فرزندش را که در گوشه‌اى قرار داشت، صدا زد [و گفت]: «پسرم! با ما سوار شو و با کافران مباش!» 11|43|گفت: «به زودى به کوهى پناه مى‌برم تا مرا از آب حفظ کند.» [نوح] گفت: «امروز جز کسانى که مورد رحم قرار گرفته‌اند، هیچ حافظ [و پناهگاهى] در مقابل قهر الهى نیست.» [در این هنگام] موجى میان آن دو، جدایى انداخت و او غرق گردید. 11|44|و گفته شد: «اى زمین! آبت را فرو بر، و اى آسمان! [از باریدن] بایست.» آب فرونشست و کار پایان پذیرفت و [کشتى] بر [دامنه کوهِ] جودى پهلو گرفت. و گفته شد: «[رحمت خدا از] قوم ستمگر دور باد!» 11|45|پس نوح پروردگارش را ندا داد و گفت: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده‌ى تو حقّ است و تو بهترینِ داورانى.» 11|46|[خداوند] فرمود: «اى نوح! او [در واقع] از خاندان تو نیست. او [داراى] کردارى ناشایست است، پس چیزى را که به آن علم ندارى، از من مخواه! من تو را اندرز مى‌دهم که [مبادا] از جاهلان باشى.» 11|47|[نوح] گفت: «پروردگارا! به تو پناه مى‌برم از این که چیزى را که به [خیر و شرّ] آن آگاهى ندارم، از تو درخواست کنم. و اگر تو بر من نبخشایى و بر من ترحّم نکنى، از زیانکاران خواهم بود.» 11|48|به نوح خطاب شد: [اینک] با سلامى از جانب ما و برکاتى بر تو و بر تمام امّت‌هایى که با تو هستند، فرود آى! و به زودى امّت‌هایى [از نسل همین نجات‌یافتگان] را از نعمت‌ها برخوردار خواهیم ساخت، [امّا] پس از آن، [به خاطر غفلت و کفر و گناه،] عذابى دردناک از طرف ما به آنان خواهد رسید. 11|49|[اى پیامبر!] اینها از اخبار غیبى است که ما آنها را به تو وحى مى‌کنیم [و] پیش از این، نه تو و نه قوم تو، از آنها خبرى نداشتید، پس [تو نیز مانند نوح] صبر کن که همانا فرجام [نیک]، براى متّقین است. 11|50|و به سوى قوم عاد، برادرشان هود [را فرستادیم، او به مردم] گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستید که هیچ معبودى جز او براى شما نیست. [شما در پرستش بت‌ها به خطا مى‌روید و] جز اهل افترا نیستید. 11|51|اى قوم! من از شما در برابر رسالتم پاداشى درخواست نمى‌کنم. پاداش من تنها بر عهده‌ى کسی است که مرا آفریده است. پس آیا نمى‌اندیشید؟! 11|52|اى قوم! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوى او بازگردید و توبه نمایید تا او از آسمان پى در پى بر شما باران بفرستد، و نیرویى بر نیروى شما بیافزاید، و به خاطر گناه، روى برنتابید.» 11|53|[مشرکان] گفتند: «اى هود! تو دلیل روشنى براى ما نیاورده‌اى، و ما به خاطر سخنان تو، از خدایانمان دست بر‌نمى‌داریم. و ما از ایمان آورندگانِ به تو نیستیم. 11|54|ما جز این نمی­گوییم که بعضى از خدایان ما به تو زیان رسانده [و عقلت را ربوده‌اند. هود] گفت: «من خدا را گواه مى‌گیرم و شما [نیز] شاهد باشید که من از آنچه شریک [خدا] قرار می‌دهید بیزارم. 11|55|از هر چه غیر اوست [بیزارم]، پس همگى علیه من توطئه کنید و مرا مهلت ندهید، 11|56|من بر خداوندى که پروردگار من و شماست، توکل کرده‌ام، هیچ جنبنده‌اى نیست، مگر آن که او، مهارش را گرفته است به درستى که پروردگار من بر راهی راست است. 11|57|پس اگر شما روى برگردانید، به راستى که من آنچه را به خاطر آن، به سوى شما فرستاده شدم، به شما رسانده‌ام. و پروردگارم گروه دیگرى را جانشین شما خواهد کرد، و شما هیچ ضررى به او نمى‌رسانید. همانا پروردگارم بر هر چیزى نگهبان است.» 11|58|و زمانى که فرمان [قهر] ما آمد، هود و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و از عذاب سخت رهایشان ساختیم. 11|59|و آن [قوم] عاد، آیات پروردگارشان را منکر شدند و پیامبرانِ او را نافرمانى کرده، از فرمان هر ستمگر لجوجى پیروى نمودند. 11|60|و [سرانجام] در این دنیا و در روز قیامت، لعنت [و قهر الهى] در پى ایشان شد. بدانید که قوم عاد به پروردگارشان کفر ورزیدند. آگاه باشید که عاد، قوم هود [از رحمت الهى] دور باد! 11|61|و به سوى قوم ثمود، برادرشان صالح [را فرستادیم]، او گفت: «اى قوم من! خداى یگانه را بپرستید که جز او معبود دیگرى براى شما نیست. اوست که شما را از زمین پدید آورد و از شما خواست تا در آن آبادانى کنید. پس، از او آمرزش بخواهید، سپس به سوى او بازگردید. همانا پروردگار من، نزدیک و اجابت‌کننده است.» 11|62|[قوم ثمود] گفتند: «اى صالح! تو به راستى قبل از این، در میان ما مایه‌ى امید بودى. آیا تو ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى‌پرستیدند، نهى مى‌کنى؟ ما نسبت به آنچه ما را به آن مى‌خوانى، در شکى هستیم که ما را به تو بدگمان کرده است.» 11|63|[صالح] گفت: «اى قوم من! آیا نظر شما این است که اگر من از طرف پروردگارم معجزه داشته باشم و از جانب او مشمول رحمت شده باشم، [لب فروبندم و تبلیغ نکنم؟] پس اگر من خدا را معصیت کنم، چه کسى مرا در برابر [قهر] او یارى خواهد کرد؟ پس شما جز خسارت و زیان، چیزى به من نمى‌افزایید. 11|64|اى قوم من! این شتر ماده [که به اراده‌ى] خداوند [آفریده شده،] معجزه‌اى براى شماست، پس او را آزاد بگذارید تا در زمین خدا [چرا کند و] بخورد، و آزارى به آن نرسانید که به زودى عذاب شما را فرا خواهد گرفت.» 11|65|پس شتر را پِى کردند [و دست و پایش را بریدند]، پس [صالح] گفت: «سه روز در خانه‌هایتان بهره‌مند باشید [که بعد از آن عذاب فراخواهد رسید]، این وعده‌اى است راست و حقیقى.» 11|66|چون فرمان ما آمد، صالح و کسانى را که به همراه او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و از خوارى آن روز [رهایى بخشیدیم. اى رسول ما!] همانا پروردگارت، همان تواناى شکست‌ناپذیر است. 11|67|و ستمگران را صیحه‌اى فراگرفت، پس در خانه‌هایشان به روى در افتادند [و مردند]. 11|68|آن­چنان که گویى هرگز در آنجا ساکن نبوده‌اند. بدانید که ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند. بدانید که ثمود [از رحمت الهى] دور باد! 11|69|و فرستادگان ما [که فرشتگانى به صورت انسان بودند]، ابراهیم را مژده آوردند و گفتند: «سلام!» [ابراهیم نیز] گفت: «سلام!» پس زمانى نگذشت که گوساله‌ى بریانى را نزد آنان آورد. 11|70|پس چون دید که دست آنان به سمت غذا دراز نمى‌شود، نسبت به آنان ناخشنود شد و ترسى از آنان در دل او افتاد، امّا میهمانان گفتند: «نترس! ما براى قوم لوط فرستاده شده‌ایم.» 11|71|و همسر ابراهیم ایستاده بود، پس خندید، زیرا ما او را به [فرزندى به نام] اسحاق و پس از اسحاق، یعقوب بشارت دادیم. 11|72|[ساره] گفت: «اى واى بر من! آیا داراى فرزند مى‌شوم، در حالى که من پیرزنم و این شوهرم پیرمرد؟! واقعاً که این چیز عجیبى است!» 11|73|[فرشتگان] گفتند: «آیا از کار خدا تعجّب مى‌کنى؟ رحمت و برکات الهى بر شما خاندان [رسالت] باد! همانا او [پروردگار] ستوده و بزرگوار است.» 11|74|پس چون ترس و وحشت از ابراهیم برطرف شد و بشارت [فرزند] براى او آمد، درباره قوم لوط با ما چون و چرا می‌کرد. 11|75|به درستى که ابراهیم، بردبار و دلسوز و اهل توبه بود. 11|76|[فرشتگان گفتند:] اى ابراهیم! از این [تقاضا] صرف نظر کن، فرمان قهر پروردگارت صادر شده و عذابِ غیر قابل برگشت به سراغ آنها خواهد آمد.» 11|77|و هنگامى که فرستادگان ما، به سراغ لوط آمدند، از آمدن آنان غمگین شد و براى حفظ آنها [از آزار قوم شرور،] به تنگ آمد، [با خود] گفت: «امروز، روز سختى است!» 11|78|و قوم لوط که سابقه‌ى کارهاى بد داشتند، شتابان به سراغ او آمدند. [لوط، به آنان] گفت: «اى قوم! اینها دختران منند، آنها براى شما پاک‌ترند، پس از خدا پروا کنید و مرا در پیش میهمانانم رسوا مسازید. آیا در [میان] شما یک جوانمرد رشید نیست؟» 11|79|[قوم لوط] گفتند: «تو خود مى‌دانى که براى ما هیچ حقّى نسبت به دختران تو نیست [و ما رغبتى به ازدواج نداریم]، خودت خوب مى‌دانى که ما چه مى‌خواهیم.» 11|80|[لوط] گفت: «اى کاش در برابر شما قدرتى داشتم و یا به تکیه‌گاه محکمى پناه مى‌بردم!» 11|81|[میهمانان] گفتند: «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار تو هستیم، آنان هرگز به تو دسترسى پیدا نخواهند کرد. پس، پاسى از شب گذشته، خانواده‌ات را [از این سرزمین] بیرون ببر و هیچ کس از شما [به پشت سرش] متوجّه نشود؛ ولى همسرت [را با خود همراه مبر، زیرا] آن بلایى که به همه مى‌رسد، به او [نیز] خواهد رسید. وقت [نابودى] آنان صبح است. آیا صبح نزدیک نیست؟!» 11|82|پس هنگامى که فرمان [قهر] ما آمد، آن سرزمین را زیر و رو کردیم و بارانى از سنگ‌، از گل‌هاى لایه لایه بر آنها فروریختیم. 11|83|[سنگ‌هایى که] نزد پروردگارت نشان‌دار بودند، و این [کیفر] از [سایر] ستمگران [و فاسدانى که در خط قوم لوط باشند،] دور نیست. 11|84|و به سوى مدین، برادرشان شعیب [را فرستادیم، او] گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستید [که] جز او خداى دیگرى براى شما نیست. و پیمانه و ترازو را [در هنگام خرید و فروش] کم نگذارید، من شما را به خیر [و صلاح] مى‌بینم و به راستى که من از عذاب روزى فراگیر بر شما مى‌ترسم. 11|85|و اى قوم من! پیمانه و ترازو را با انصاف و عدل پر کنید و [از] اشیا [و اجناس و حقوقِ] مردم [چیزى] را نکاهید و مفسدانه، در زمین تباهى مکنید. 11|86|ذخیره‌ی الهى براى شما بهتر است، اگر ایمان داشته باشید. و من نگهبان شما نیستم.» 11|87|[امّا مردم مدین در جواب] گفتند: «اى شعیب! آیا نمازت به تو فرمان می‌دهد که [به ما بگویى] آنچه را که پدرانمان مى‌پرستیدند، رها کنیم؟ یا این که [نتوانیم] آن­گونه که خود مى‌خواهیم، در اموالمان تصرّف کنیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده‌اى هستى!» 11|88|[شعیب] گفت: «اى قوم! به نظر شما اگر من دلیل روشنى از پروردگارم داشته باشم و او مرا رزق نیکویى از سوى خود عطا کرده باشد، [چگونه مى‌توانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟] من نمى‌خواهم چیزى که شما را از آن بازمى‌دارم، خودم مرتکب شوم! من جز اصلاح به مقدار توانم، خواسته‌ى دیگرى ندارم و جز به لطف خداوند، توفیقى براى من نیست، [از این روى] بر او توکل کرده‌ام و به سوى او بازمى‌گردم. 11|89|و اى قوم من! دشمنى و مخالفت با من، شما را به کارى وادار نسازد که [عذابى] مثل آنچه به قوم نوح، یا قوم هود یا قوم صالح رسید، به شما هم برسد. و [ماجراى] قوم لوط [چندان] از شما دور نیست. 11|90|[پس بیایید] و از پروردگارتان آمرزش بطلبید و به سوى او بازگردید. همانا پروردگار من، مهربان و دوستدار [توبه‌کنندگان] است.» 11|91|[کافران] گفتند: «اى شعیب! ما بسیارى از سخنان تو را درک نمى‌کنیم، و تو را در میان خود شخص ضعیفى مى‌بینیم. و اگر بستگان تو نبودند، حتماً تو را سنگسار مى‌کردیم و تو بر ما [هیچ] برترى و قدرت و عزّتى ندارى.» 11|92|[شعیب] گفت: «اى قوم من! آیا قبیله‌ى من نزد شما از خداوند عزیزتر است [که] شما [فرمان] او را پشت سر انداخته‌اید، همانا پروردگار من به آنچه مى‌کنید، احاطه دارد. 11|93|و اى قوم من! هر چه در توان دارید، انجام دهید، من [نیز] کار خودم را خواهم کرد. به زودى خواهید دانست [که] عذاب خوارکننده به سراغ چه کسى خواهد آمد و چه کسى دروغگوست. شما در انتظار باشید، من [نیز] همراه شما منتظرم.» 11|94|و چون فرمان [قهر] ما آمد، شعیب و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و [آن گاه] صیحه‌ى [آسمانى] ستمگران را فرو گرفت، پس در خانه‌هایشان به رو افتادند [و مردند]. 11|95|[آن چنان] که گویى هرگز در آن منطقه ساکن نبوده‌اند. آگاه باشید [لطف خدا] از مردم مدین دور باد! همان گونه [که] از قوم ثمود دور شد. 11|96|و به راستی ما موسى را با معجزه و برهان‌های روشن فرستادیم. 11|97|[او را] به سوى فرعون و اشراف قومش [فرستادیم]، اما آنها از فرمان فرعون پیروى کردند، در حالى که فرمان فرعون مایه‌ى رشد [و نجات] نبود. 11|98|فرعون در روز قیامت، پیشاپیش قومش حرکت مى‌کند، پس آنها را وارد آتش مى‌سازد. و چه بد جایگاهى است که به آن وارد مى‌شوند! 11|99|و در این دنیا با لعنتى بدرقه شدند و روز قیامت نیز چنین خواهد بود. [و این] چه بد عطایى است که به آنان داده مى‌شود. 11|100|[اى پیامبر!] این [مطالب، گوشه‌اى] از اخبار آبادى‌ها و شهرهایى است که ما آن را براى تو بازگو مى‌کنیم، بعضى از آنها [هنوز] پابرجا هستند، ولى بعضى دیگر ویران شده‌اند. 11|101|و ما به آنان ظلم نکردیم، بلکه آنان خود بر خویشتن ستم روا داشتند. و چون قهر پروردگارت آمد، خدایانى که به جاى اللّه مى‌خواندند، سودى به حال آنان نبخشید و آنان را جز ضرر و هلاکت چیزى نیافزود. 11|102|و این چنین است مؤاخذه [و مجازاتِ] پروردگارت، زمانى که شهرها و آبادى‌هاى ستمگر را [با قهر خود] مى‌گیرد. همانا مؤاخذه‌ى او دردناک و شدید است. 11|103|البتّه در این [یادآورى‌ها،] نشانه [و عبرتى] است براى کسى که از عذاب آخرت بترسد. همان روزى که مردم را در آن گرد مى‌آورند و آن روزى که [همه آن را] مشاهده مى‌کنند و براى همه نمایان و مشهود است. 11|104|و ما، آن [روز] را جز تا زمانى چند، به تأخیر نمى‌اندازیم. 11|105|روزى که [چون] بیاید، هیچ کس جز با اذن او حرفى نمى‌زند، پس [گروهى] از آنها بدبخت و سیه‌روز، و [عدّه‌اى دیگر] خوشبخت و سعادتمندند. 11|106|امّا کسانى که بدبخت شده‌اند، پس در آتش ناله‌اى [زار] و خروشى [سخت] دارند. 11|107|[و] تا آسمان‌ها و زمین پایدار است، در آن [آتش] جاودانند، مگر آنچه خداوند بخواهد. همانا پروردگارت هر چه را اراده کند، انجام مى‌دهد. 11|108|و امّا کسانى که خوشبخت شده‌اند، پس تا آسمان‌ها و زمین پابرجاست، در بهشت، جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. [این] عطایى قطع ناشدنى است. 11|109|پس [اى پیامبر!] از آنچه این کفّار مى‌پرستند، در شک و تردید مباش، آنها عبادت نمى‌کنند مگر همان‌گونه که قبلاً پدرانشان [بت‌ها را] عبادت مى‌کردند، و ما نصیب آنها را به طور کامل و بى‌کم و کاست خواهیم پرداخت. 11|110|و به راستی ما به موسى کتاب دادیم، پس در آن اختلاف شد. و اگر سنّت پروردگارت [در مورد تأخیر عذاب کفّار] از پیش مقرّر نگشته بود، حتماً [در همین دنیا] میان آنان داورى و حکم مى‌شد. و این یهودیان درباره‌ی تورات، در تردیدى آمیخته با بدگمانى‌اند. 11|111|و قطعاً پروردگارت [جزاى] تمام اعمال آنان را به طور کامل خواهد داد. او به آنچه [مردم] عمل مى‌کنند، آگاه است. 11|112|پس [اى پیامبر!] همان‌گونه که مأمور شده‌اى، استوار باش و [نیز] هر کس که با تو، به سوى خدا آمده است، [استوار باشد،] و سرکشى نکنید که او به آنچه مى‌کنید، بیناست. 11|113|و به ستمگران تمایل و تکیه نکنید که آتشِ [عذاب] شما را فرامى‌گیرد. و [در این صورت] براى شما در برابر خداوند، هیچ دوست و سرپرستى نیست، پس [از هیچ ناحیه‌اى] مورد کمک قرار نخواهید گرفت. 11|114|و نماز را در دو طرف روز و اوایل شب به پادار، همانا کارهاى نیکو [همچون نماز]، بدى‌ها را محو مى‌کند. این [فرمان]، تذکرى است براى اهل ذکر. 11|115|و پایدار باش، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمى‌کند. 11|116|پس چرا در قرن‌های قبل از شما، صاحبان علم و قدرتى نبودند تا مردم را از فساد در زمین بازدارند؟ مگر گروه کمى از کسانى که از میان آنان نجاتشان دادیم. و ستمگران، دنباله‌رو و دلبسته‌ى مال و مقامى شدند که در آن مست و سرکش شده بودند. و آنان مردمى مجرم و گناهکار بودند. 11|117|و پروردگارت بر آن نبوده است که آبادى‌هایى را که مردمش اصلاح‌گرند، به ظلم و ستم هلاک کند. 11|118|و اگر پروردگارت مى‌خواست، همه‌ى مردم را [با اجبار]، یک امّت واحده [و داراى یک عقیده‌] قرارمى‌داد، در حالى که همچنان اختلاف مى‌ورزند. 11|119|مگر کسى که پروردگارت به او رحم کند، و براى همین [رحمت،] مردم را آفرید. و فرمان پروردگارت صادر شده که دوزخ را از جنّ و انس پر خواهد کرد. 11|120|و هر یک از سرگذشت پیامبران، که براى تو بازگو کردیم، چیزى است که دلت را بدان محکم گردانیم، و در این [اخبار]، براى تو حقایق و براى اهل ایمان، پند و تذکرى آمده است. 11|121|و به کسانى که ایمان نمى‌آورند، بگو: «هرچه در توان دارید، انجام دهید، ما نیز انجام مى‌دهیم. 11|122|و شما در انتظار باشید، ما هم منتظریم» 11|123|و نهانِ آسمان و زمین تنها براى خداوند است و تمام امور به او بازگردانده مى‌شود. پس بنده‌ى او باش و بر او توکل کن. و پروردگارت از عملکرد شما غافل نیست. 12|1|الف، لام، را. این است آیات کتاب روشنگر. 12|2|ما آن را قرآنى عربى [و فصیح و گویا] نازل کردیم، تا مگر بیندیشید. 12|3|[اى پیامبر!] ما با وحىِ این قرآن به تو، بهترینِ داستان‌ها را برایت حکایت مى‌کنیم، در حالى که پیش از این، از آن آگاه نبودى. 12|4|آن­گاه که یوسف به پدرش گفت: «پدر! من [درخواب] دیدم که یازده ستاره، و خورشید و ماه در برابرم سجده مى‌کنند.» 12|5|[پدر] گفت: «پسر عزیزم! خوابت را براى برادرانت بازگو مکن، که برایت نقشه‌اى [خطرناک] مى‌کشند. بى‌گمان شیطان، دشمنى آشکار براى انسان است. 12|6|و پروردگارت، این­گونه تو را برمى‌گزیند، و از [دانشِ] تعبیر خواب به تو مى‌آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام مى‌کند، چنان که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد. همانا پروردگارت داناى حکیم است.» 12|7|بى‌تردید در [داستان] یوسف و برادرانش، نشانه‌ها [و عبرت­ها]یى براى اهل [تحقیق و] پرسش است. 12|8|آن­گاه که [برادران او] گفتند: «یوسف و برادرش [بنیامین] نزد پدرمان از ما محبوب‌ترند. در حالى که ما مردانی نیرومندیم.» بی‌تردید پدرمان [در این مهرورزی] در اشتباهی روشن است.» 12|9|[برادران به یکدیگر گفتند:] «یوسف را بکشید، یا او را به سرزمینى دور بیفکنید تا توجه پدر فقط به سوى شما باشد. و پس از آن، [با توبه و عذرخواهى از پدر] افرادی صالح خواهید بود.» 12|10|یکی از آنان گفت: «یوسف را نکشید.، و اگر مى‌خواهید کارى بکنید، او را به نهان‌خانه‌ی چاه بیفکنید تا کاروانى [که از آنجا عبور مى‌کند،] او را برگیرد [و با خود به مکان دورى ببرد].» 12|11|[آنها نزد پدر آمدند و] گفتند: «اى پدر! تو را چه شده که ما را بر یوسف امین نمى‌دانى؟ با آن که بى‌تردید ما خیرخواه او هستیم؟!» 12|12|«فردا او را با ما بفرست تا [در صحرا] بگردد و بازى کند. و ما نگهداران [خوبى] براى او خواهیم بود.» 12|13|[پدر] گفت: «بردن او مرا سخت اندوهگین مى‌کند، و از این مى‌ترسم که شما از او غافل شوید و گرگ او را بخورد.» 12|14|[برادران] گفتند: «اگر با بودن ما که گروهى نیرومندیم، گرگ او را بخورد، در آن صورت ما زیانکار [و بى‌کفایت] خواهیم بود.» 12|15|پس چون او را [با خود] بردند و تصمیم گرفتند که او را در مخفى‌گاه چاه قرار دهند [چنین کردند] و ما [در همان چاه] به او وحى کردیم که در آینده آنها را از این کارشان خبر خواهى داد، در حالى که آنها نمى‌دانند [که تو همان یوسفى]. 12|16|و شب هنگام، گریان نزد پدرشان آمدند. 12|17|گفتند: «اى پدر! ما رفتیم مسابقه بدهیم و یوسف را نزد وسایل خود گذاشتیم، اما گرگ او را خورد! و البته تو سخن ما را باور ندارى، هر چند راستگو باشیم.» 12|18|و پیراهن یوسف را، آغشته به خونى دروغین [نزد پدر] آوردند. [یعقوب] گفت: « [چنین نیست که مى‌گویید،] بلکه نفسِ شما کارى [زشت] را براى شما آراسته است. پس صبرى نیکو [باید]. و بر آنچه وصف مى‌کنید، باید از خدا یارى جست.» 12|19|و [یوسف در چاه بود تا آن که] کاروانى فرارسید و آب‌آور خود را فرستادند. او دَلو خود را به چاه افکند. [یوسف به طناب دلو آویخت. چون یوسف را بالا کشید،] گفت: «مژده باد! این پسرى است [زیبا و دوست داشتنى]!» و او را چون کالایى پنهان داشتند [تا کسى ادّعاى مالکیت نکند،] در حالى که خداوند به آنچه انجام مى‌دادند، آگاه بود. 12|20|و یوسف را به بهایى اندک، چند درهمى فروختند و نسبت به [فروختن] او بى‌رَغبَت بودند [چرا که مى‌ترسیدند رازشان فاش شود]. 12|21|و کسى از [مردم] مصر که یوسف را خرید، به همسرش گفت: «مقام او را گرامى بدار [و او را به دید برده نگاه مکن]، امید است که در آینده براى ما سودمند باشد، یا او را به فرزندى انتخاب کنیم.» و این­گونه به یوسف، در آن سرزمین، جایگاه [ویژه] و امکانات دادیم تا [اراده ما تحقق یابد و] از دانش تعبیر خواب به او بیاموزیم. و خداوند بر کار خویش تواناست، ولى بیشتر مردم نمى‌دانند. 12|22|و چون [یوسف] به رشد و قوّت خود رسید، به او حکمت و دانش عطا کردیم. و ما این­گونه نیکوکاران را پاداش مى‌دهیم. 12|23|و زنى که یوسف در خانه او بود، از یوسف تمناى کامجویى کرد و [براى انجام مقصودش] درها را محکم بست و گفت: «بشتاب، که من از براى تو آماده‌ام.» [یوسف] گفت: «پناه بر خدا که او پروردگار من است و مقام مرا گرامى داشته، [من هرگز به پروردگارم خیانت نمى‌کنم،‌] به یقین ستمگران رستگار نمى‌شوند.» 12|24|و بی‌گمان [همسر عزیز مصر] قصد او کرد و یوسف نیز اگر برهان پروردگارش را نمى‌دید، قصد او مى‌کرد. این­گونه [ما او را یاری کردیم] تا بدى و فحشا را از او دور سازیم، چرا که او از بندگان خالص­شده‌ی ما بود. 12|25|و هر دو به سوى در دویدند و آن زن [که یوسف را تعقیب مى‌کرد،] پیراهن او را از پشت درید. ناگهان شوهرش را کنار [آستانه‌ی‌] در یافتند. آن زن [با چهره‌ای حق به جانب براى انتقام از یوسف و تبرئه خویش] گفت: «کیفر کسى که به همسر تو قصد بدى داشته باشد، جز زندان یا شکنجه دردناک چیست؟» 12|26|[یوسف] گفت: «او بود که از من، کام خواست.» و در این هنگام، شاهدى از خانواده زن، شهادت داد که: «اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده، زن راست مى‌گوید و او از دروغگویان است. 12|27|و اگر پیراهن او از پشت پاره شده، زن دروغ می­گوید و او از راستگویان است.» 12|28|پس همین که [عزیز مصر] دید پیراهن او از پشت پاره شده است، گفت: «بى‌شک این از نیرنگ شما زنان است. به راستی که نیرنگ شما بزرگ است.» 12|29|«یوسف! از [افشاى] این ماجرا صرف‌نظر کن.» و «تو نیز [ای زن] براى گناهت استغفار کن، که قطعاً از خطاکاران بوده‌اى.» 12|30|گروهى از زنان شهر [که خبردار شدند، زبان به ملامت گشودند و] گفتند: «همسر عزیز از غلام جوانش تمنّاى کامجویى کرده.» «و عشق [این جوان]، در قلب او نفوذ کرده است.» «ما او را در گمراهىِ آشکارى مى‌بینیم.» 12|31|پس چون [همسر عزیز، بدگویى زنان مصر و] نیرنگ آنان را شنید، کسى را به سراغ آنها فرستاد و [مجلس باشکوهى ترتیب داد و] براى آنان پشتى [های گران‌بها] آماده کرد و به هر یک چاقویى داد [تا میوه میل کنند]. در این حال، به یوسف گفت: «بر زنان وارد شو!» همین که او را دیدند، بزرگش یافتند و [چُنان مبهوت او شدند که به جاى میوه] دست‌هاى خود را بریدند و گفتند: «پناه بر خدا! این بشر نیست. بلکه فرشته‌اى بزرگوار است!» 12|32|[همسر عزیز] گفت: «این همان کسى است که مرا به خاطر [عشق] او سرزنش می‌کردید. من از او کام خواستم، ولى او خوددارى کرد. و اگر آنچه را به او دستور مى‌دهم، انجام ندهد، حتماً زندانى خواهد شد و از خوار شدگان خواهد بود.» 12|33|[یوسف] گفت: «پروردگارا! زندان نزد من، محبوب‌تر است از آنچه مرا به سوى آن مى‌خوانند. و اگر نیرنگشان را از من نگردانى، به آنان مى‌گرایم و از جاهلان خواهم بود.» 12|34|پروردگارش [درخواست] او را اجابت کرد و نیرنگ زنان را از او گرداند، همانا او شنواى داناست. 12|35|آن­گاه، با این که نشانه‌ها [و دلایلی بر پاکدامنى یوسف] دیدند، تصمیم گرفتند که او را تا مدتى زندانى کنند. 12|36|و با یوسف، دو جوان دیگر وارد زندان شدند. یکى از آن دو گفت: «من در خواب، خودم را دیدم که [براى‌] شراب، [انگور] مى‌فشارم.» و دیگرى گفت: «من خود را در خواب دیدم که بر سرم نانى مى‌برم و پرندگان از آن مى‌خورند. ما را از تعبیر خوابمان آگاه ساز که ما تو را از نیکوکاران مى‌بینیم.» 12|37|[یوسف] گفت: «من پیش از آن که جیره‌ی غذایى شما برسد، شما را از تأویل خوابتان آگاه خواهم ساخت. این از حقایقی است که پروردگارم به من آموخته است. من آیین قومى را که به خدا ایمان ندارند و به قیامت کفر مى‌ورزند، ترک گفتم. 12|38|و آیین پدرانم، ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروى کردم. براى ما سزاوار نیست که چیزى را شریک خداوند قرار دهیم. این از فضل خدا بر ما و بر مردم است، ولى بیشتر مردم سپاس‌گزارى نمى‌کنند. 12|39|اى دو یار زندانى من! آیا خدایان متعدد و گوناگون بهتر است، یا خداوند یکتاى مقتدر؟ 12|40|آنچه شما جز خداوند مى‌پرستید، اسم‌هایى [بى­مسمّا] هستند که شما و پدرانتان آنها را [خدا] نامیده‌اید. خداوند هیچ دلیلى بر [حقانیت] آن نفرستاده است. کسى جز خداوند حق فرمانروایى ندارد، او دستور داده که غیر او را نپرستید. این دین پابرجا و استوار است، ولى بیشتر مردم نمى‌دانند. 12|41|اى دوستان زندانیم! امّا [تعبیر خواب شما چنین است که] یکى از شما دو نفر [آزاد مى‌شود و] به ارباب خود باده مى‌نوشاند. و اما دیگرى به دار آویخته مى‌شود، [و آن قدر بالاى دار مى‌ماند که] پرندگان از سر او مى‌خورند. امرى که درباره آن از من نظر خواستید، حتمى و قطعى است.» 12|42|و [آن­گاه یوسف] به آن زندانى که مى‌دانست آزاد مى‌شود، گفت: «مرا نزد ارباب خود [، پادشاه مصر] به یاد آور.» [ولى] شیطان یادآورى نزد اربابش را، از خاطرِ او برد و یوسف چند سالى در زندان ماند. 12|43|و [روزى] پادشاه [مصر] گفت: «من در خواب هفت گاو چاق دیدم که هفت گاو لاغر آنها را مى‌خورند، و هفت خوشه‌ى سبز و [هفت خوشه‌ى] خشکیده‌ى دیگر [که خشکیده‌ها بر سبزها پیچیدند و آنها را از بین بردند.]. اى بزرگان قوم! اگر تعبیر خواب مى‌کنید، درباره‌ى خوابم به من نظر بدهید.» 12|44|گفتند: «اینها خواب‌هایى پریشان است، و ما تعبیر خواب‌هاى آشفته را نمی‌دانیم.» 12|45|و یکى از آن دو [زندانى] که نجات یافته و پس از گذشت مدتى [یوسف را] به خاطر آورده بود، گفت: «من از تعبیر آن به شما خبر مى‌دهم، مرا [به سراغ آن جوان زندانى] بفرستید.» 12|46|«اى یوسف! اى دوست راستگوی! درباره‌ى این [خواب] که هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر مى‌خورند و هفت خوشه‌ى سبز و [هفت خوشه‌ى] خشکیده دیگر، به ما نظر بده تا به سوى مردم برگردم، شاید آنان [از دانش و بزرگواری تو] آگاه شوند.» 12|47|[یوسف] گفت: «هفت سالِ پیاپى کشت کنید و هر چه درو کردید، جز اندکى را که مى‌خورید، در خوشه‌هایش کنار بگذارید [و ذخیره نمایید]. 12|48|آن­گاه پس از آن، هفت سالِ سخت مى‌آید که آنچه را برای آن سال‌ها اندوخته‌اید، خواهید خورد، جز اندکى که [براى بذر] ذخیره مى‌کنید. 12|49|سپس بعد از آن، سالى فرامى‌رسد که باران فراوان نصیب مردم مى‌شود و در آن سال، [به خاطر وسعت و فراوانى، مردم از میوه‌ها و دانه‌هاى روغنى] عصاره مى‌گیرند.» 12|50|و پادشاه گفت: «او را نزد من بیاورید.» ولى هنگامى که فرستاده‌ى پادشاه نزد وى آمد، یوسف گفت: «نزد سرورت برگرد و از او بپرس که ماجراى زنانى که دست‌هاى خود را بریدند، چه بود؟ بى‌گمان پروردگار من به نیرنگ آنان آگاه است.» 12|51|[پادشاه، آن زنان را طلبید و] گفت: «وقتى یوسف را به سوى خویش دعوت کردید، سرانجام کار شما چه شد؟» زنان گفتند: «پناه بر خدا! ما هیچ­گونه خِلافى از او ندیدیم.» همسر عزیز [هم] گفت: «اکنون حقیقت آشکار شد. من از او کام خواستم، و بى‌شک او از راستگویان است.» 12|52|[یوسف گفت:] «این [اعاده‌ی حیثیت] براى آن بود که [عزیز مصر] بداند من در نهان به او خیانت نکرده‌ام. و بداند که خداوند نیرنگ خائنان را به سامان نمى‌رساند. 12|53|و من نفس خود را تبرئه نمى‌کنم، چراکه نفس آدمى همواره به بدى امر مى‌کند، مگر آن که پروردگارم رحم کند. پروردگار من آمرزنده‌ى مهربان است.» 12|54|و پادشاه گفت: «یوسف را نزد من آورید تا وى را [مشاور] ویژه‌ی خود قرار دهم.» پس چون با او صحبت کرد، گفت: «امروز، تو نزد ما داراى جایگاهى والا و فردى امین هستى» 12|55|[یوسف] گفت: «مرا سرپرست خزانه‌هاى این سرزمین قرار ده، که من در حفظ آن، توانا و آگاهم.» 12|56|و بدین‌سان، ما به یوسف در آن سرزمین، امکانات و قدرت بخشیدیم تا هر جا بخواهد، مقام گزیند. ما رحمت خود را به هرکس بخواهیم [و شایسته ببینیم]، مى‌رسانیم. و پاداش نیکوکاران را تباه نمى‌گردانیم. 12|57|و قطعاً براى کسانى که ایمان آورده و همواره تقوا پیشه کرده‌اند، پاداش آخرت بهتر است. 12|58|[قحطى فرارسید] و برادران یوسف [در پى گندم، به مصر] آمدند و بر او وارد شدند. یوسف آنان را شناخت، ولى آنها او را نشناختند. 12|59|و چون یوسف بارهاى آنان را آماده ساخت، گفت: [نوبت آینده] برادرى را که از پدرتان دارید، نزد من بیاورید. آیا نمى‌بینید که من پیمانه را کامل مى‌دهم و بهترین میزبان هستم؟ 12|60|پس اگر او را نزد من نیاوردید، سهمى نزد من نخواهید داشت و پیش من هم نیایید.» 12|61|[برادران] گفتند: «او را با اصرار و التماس از پدرش خواهیم خواست، و حتماً [این کار را] خواهیم کرد.» 12|62|و [یوسف] به کارگزاران خود گفت: «بهایى را که پرداخته‌اند، در بارهایشان بگذارید، تا چون نزد خانواده‌ى خود بازگشتند، آن را بشناسند و [بار دیگر] بازگردند.» 12|63|هنگامى که نزد پدرشان بازگشتند، گفتند: «اى پدر! سهمیه ما قطع شد. برادرمان [بنیامین] را با ما بفرست تا سهمیه و پیمانه خود را بگیریم. و ما حتماً نگهبان او هستیم.» 12|64|[یعقوب] گفت: «آیا همان‌گونه که پیش از این، شما را نسبت به برادرش [یوسف] امین دانستم، درباره او هم امین بدانم؟ پس [او را به خدا می­سپارم که] خداوند بهترین نگاهبان است و او مهربان‌ترینِ مهربانان است.» 12|65|و هنگامى که بارهاى خود را گشودند، دریافتند که اموالشان را به خودشان بازگردانده‌اند. گفتند: «اى پدر! [دیگر] چه مى‌خواهیم؟ این سرمایه‌ی ماست که به ما باز پس داده شده و [بار دیگر که می‌رویم، با آن] آذوقه‌ی خانواده‌ی خود را فراهم مى‌کنیم و برادرمان را [نیز با خود می‌بریم و از او] حفاظت مى‌کنیم. و یک بار شتر زیادتر مى‌گیریم. این [که آورده‌ایم] پیمانه‌اى اندک است. 12|66|[پدر] گفت: «من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا در پیشگاه خداوند [سوگند بخورید و] به من پیمانى محکم بسپارید که او را نزد من بازگردانید، مگر آن که همه شما گرفتار [حادثه‌اى‌] شوید.» پس چون به او پیمان سپردند، گفت: «خداوند بر آنچه مى‌گوییم، وکیل است.» 12|67|و گفت: «اى پسران من! [چون به مصر رسیدید، همه] از یک دروازه [به شهر] وارد نشوید، بلکه از دروازه‌هاى مختلف وارد شوید [تا توجه مردم به شما جلب نشود]. و [البته با این سفارش،] من نمى‌توانم چیزى از [مقدَّرات] خدا را از شما دور کنم. حکم و فرمان، تنها از آن خداست. بر او توکل دارم و توکل‌کنندگان [نیز] باید تنها بر او توکل کنند.» 12|68|و چون بدان‌سان که پدرشان به آنها دستور داده بود، وارد [مصر] شدند، این کار در برابر اراده‌ی خداوند هیچ سودشان نبخشید، جز آن که خواسته­ای که در دل یعقوب بود، برآورده شد [و خاطرش آرام گرفت]. و البته او از دانشى برخوردار بود که ما به او آموخته بودیم، ولى بیشتر مردم نمى‌دانند. 12|69|و هنگامى که [برادران] بر یوسف وارد شدند، او برادرش [بنیامین] را نزد خود جاى داد و گفت: «من برادر تو هستم، پس از آنچه آنها [تا به حال در حق من و تو] انجام مى‌دادند، اندوهگین مباش.» 12|70|پس چون بارهاى برادران را آماده ساخت، جام آبخورى [گران‌قیمتى] را در بارِ برادرش [بنیامین] گذاشت، سپس [همین که قافله عازم حرکت شد،] جارچى فریاد برآورد: «اى کاروانیان! بی‌شک شما دزد هستید!» 12|71|[برادران یوسف] به آنها روى کردند و گفتند: «چه چیزى گم کرده‌اید؟» 12|72|گفتند: «جام مخصوص پادشاه را گم کرده‌ایم. و هر کس که آن را بیاورد، یک بارِ شتر [جایزه] دارد. و من این [پاداش] را ضمانت مى‌کنم.» 12|73|گفتند: «به خدا سوگند خودتان مى‌دانید که ما نیامده‌ایم در این سرزمین فساد کنیم، و ما هرگز دزد نبوده‌ایم!» 12|74|[کارگزاران یوسف] گفتند: «اگر دروغ گفته باشید، کیفر دزد [در نزد شما] چیست؟» 12|75|گفتند: «کسى که جام در بارش پیدا شود، کیفرش خود اوست [و برده شما خواهد شد]. ما ستمکاران را این­گونه کیفر مى‌دهیم.» 12|76|پس [یوسف] پیش از [بازرسی] بار برادرش به بار دیگر برادران پرداخت، آن­گاه پیمانه را از بار برادرش بیرون آورد. ما این­گونه براى یوسف تدبیر کردیم. [زیرا‌] او در آیین پادشاه [مصر] نمى‌توانست برادرش را بازداشت کند، مگر آن که خدا بخواهد [و چنین راه چاره را به او بیاموزد]. ما درجه و مقام هر کس را که بخواهیم [و شایسته باشد،] بالا مى‌بریم. و برتر از هر صاحب دانشى، دانشورى است. 12|77|[برادران] گفتند: «اگر او دزدی کرده است، پیش از این نیز برادرش دزدى کرده بود.» یوسف [این تهمت را] در دل خود پنهان داشت و به رویشان نیاورد. [و در دل] گفت: «جایگاه شما بدتر است. و خداوند به آنچه وصف مى‌کنید، داناتر است.» 12|78|[برادران] گفتند: «اى عزیز! او پدرى دارد پیر و سالخورده [که طاقتِ دوریش را ندارد]، پس یکى از ما را به جاى او بگیر [و او را رها کن]. ما تو را از نیکوکاران مى‌بینیم.» 12|79|[یوسف] گفت: «پناه بر خدا از این که شخص دیگرى را به جاى کسی که کالاى خود را نزد او یافته‌ایم، بازداشت کنیم، که در این صورت از ستمکاران خواهیم بود.» 12|80|هنگامى که [برادران] از یوسف ناامید شدند، نجواکنان به کنارى رفتند. [برادر] بزرگشان گفت: «مگر نمى‌دانید که پدرتان [براى برگرداندن او،] در پیشگاه خداوند از شما پیمان گرفته و پیش از این نیز درباره‌ی یوسف کوتاهى کرده‌اید؟! من از این سرزمین پا بیرون نمى‌گذارم تا آن که پدرم به من اجازه دهد یا خداوند درباره من داورى کند و او بهترین داور و حاکم است. 12|81|شما به سوى پدر بازگردید و بگویید: پدر [جان!]، پسرت دزدى کرد، و ما تنها به آنچه [دیدیم و] دانستیم گواهى دادیم. و ما علم غیب نداشتیم [که این اتّفاق مى‌افتد].» 12|82|«[اگر به ما اطمینان ندارى،] از مردم شهری که در آن بودیم و از کاروانى که با آن آمدیم، تحقیق کن. و بى‌شک ما راستگوییم.» 12|83|[یعقوب] گفت: «[چنین نیست که بنیامین دزدی کرده باشد،] بلکه نفس شما کارى [زشت] را براى شما آراسته است. پس صبرى نیکو [پیش می‌گیرم]. امید است که خداوند همه [برادران] را با هم نزد من آوَرَد، چرا که او آگاه و حکیم است.» 12|84|و [یعقوب] از آنان روى گرداند و گفت: «اى دریغا بر یوسف!» و چشمان او از اندوه [و گریه‌ى زیاد نابینا و] سفید شد و او خشم خود را فرومى‌خورد و بُروز نمى‌داد. 12|85|[فرزندان به پدر] گفتند: «به خدا سوگند آن قدر از یوسف یاد مى‌کنى تا سخت بیمار و لاغر شوى، یا جانت را از دست بدهى.» 12|86|[یعقوب] گفت: «من ناله‌ی آشکار و اندوه [پنهان] خود را به درگاه خدا شِکوه مى‌برم و از [لطف] خداوند چیزهایى مى‌دانم که شما نمى‌دانید. 12|87|پسرانم! [بار دیگر به مصر] بروید و از یوسف و برادرش خبر بگیرید. و از رحمت خداوند ناامید نشوید، که تنها مردمان کافر از رحمت خداوند نومید مى‌شوند.» 12|88|پس هنگامى که بر یوسف وارد شدند، گفتند: «اى عزیز! سختیِ [قحطى] به ما و خاندانمان آسیب رسانده و [براى خرید گندم] سرمایه‌اى ناچیز با خود آورده‌ایم، اما تو سهمیه ما را کامل بده و بر ما بخشش نما، زیرا که خداوند کریمان و بخشندگان را پاداش مى‌دهد.» 12|89|[اینجا بود که یوسف] گفت: «آیا مى‌دانید آن­گاه که در جَهالت و نادانی بودید، با یوسف و برادرش چه کردید؟» 12|90|گفتند: «آیا به راستى تو همان یوسفى؟!» گفت: « [آرى!] من یوسفم، و این برادرم [بنیامین]، که خداوند بر ما منّت گذارده است. بی­گمان هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایى ورزد، خداوند پاداش [این] نیکوکاران را تباه نمى‌سازد.» 12|91|[برادران] گفتند: «به خدا سوگند که خداوند تو را بر ما برترى بخشیده است. و به راستى که ما خطاکار بوده‌ایم.» 12|92|[یوسف] گفت: «امروز هیچ ملامت و سرزنشى بر شما نیست. خداوند شما را بیامرزد. و او مهربان‌ترینِ مهربانان است. 12|93|این پیراهن مرا ببرید و آن را بر صورت پدرم بیندازید تا بینا شود و همه‌ی خانواده‌ی خود را نزد من بیاورید.» 12|94|و چون کاروان [از مصر به سوى کنعان] رهسپار شد، پدرشان [یعقوب] گفت: «من بوى یوسف را احساس مى‌کنم، اگر مرا کم‌خرد ندانید.» 12|95|[برخی از خاندانش] گفتند: «به خدا سوگند که تو همچنان در اشتباه دیرینه‌ات هستی [و گمان می‌کنی که یوسف زنده است]!» 12|96|پس چون [برادرى که حامل پیراهن یوسف بود،] مژده‌رسان آمد و آن را بر صورت یعقوب افکند، ناگهان یعقوب بینا شد و گفت: «آیا به شما نگفتم که من از [عنایت] خداوند چیزهایى مى‌دانم که شما نمى‌دانید؟!» 12|97|[فرزندان یعقوب] گفتند: «اى پدر! براى گناهانمان [از خداوند] آمرزش بخواه که به راستى ما خطاکار بودیم.» 12|98|[یعقوب] گفت: «به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‌طلبم، که او، خود آمرزنده و مهربان است.» 12|99|پس هنگامى که بر یوسف وارد شدند، پدر و مادرش را در کنار خویش جاى داد و گفت: «همگى وارد مصر شوید که به خواست خدا در امنیت خواهید بود.» 12|100|و پدر و مادرش را بر فراز تخت نشاند، و همگی به خاطر او به سجده افتادند. [یوسف] گفت: «اى پدر! این تعبیر خواب پیشین من است که پروردگارم آن را تحقّق بخشید و به من احسان کرد، آن گاه که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آن که شیطان میان من و برادرانم را بر هم زد، از بیابان [کنعان به مصر] آورد. به راستى که پروردگارم در آنچه بخواهد، صاحب لطف است. و اوست داناى حکیم. 12|101|پروردگارا! تو مرا [بهره‌اى] از فرمانروایى دادى و از [دانش] تعبیر خواب به من آموختى. [اى] پدیدآورنده‌ى آسمان‌ها و زمین! در دنیا و آخرت، تنها تو مولاى منى! مرا در حالى که تسلیم [امر تو] باشم، بمیران و مرا به شایستگان ملحق بفرما!» 12|102|[اى پیامبر!] این [داستان] از خبرهاى بزرگ غیبى است که ما به تو وحى مى‌کنیم و تو هنگامى که [برادران یوسف] بر کار خود هم‌داستان شدند و نیرنگ مى‌کردند، نزدشان نبودى. 12|103|[اى پیامبر!] بیشتر مردم ایمان نمى‌آورند، هر چند [سخت بکوشى و] بسیار آرزو داشته باشى. 12|104|و تو بر این [کار] هیچ پاداشى از آنان نمى‌خواهى. این [قرآن] جز پند و تذکّری براى جهانیان نیست. 12|105|و چه بسیار نشانه در آسمان‌ها و زمین، که [مردم] بر آن مى‌گذرند، در حالى که از آن [غافل و] روى‌گردانند. 12|106|و بیشترشان به خدا ایمان نمى‌آورند، مگر آن که [برای او] شریک مى‌گیرند [و ایمان خود را با شرک آلوده مى‌کنند]. 12|107|آیا [کافران] از این که عذاب الهى آنها را دربرگیرد و یا قیامت در حالى که بى‌خبرند، ناگهان فرارسد، در امانند؟ 12|108|[اى پیامبر!] بگو: «این راه من است. من و پیروانم [مردم را] با بصیرت و روشن‌بینی، به سوى خدا دعوت مى‌کنیم. منزّه است خدا [از هر شریک و همتا]! و من برای او شریکی قائل نیستم.» 12|109|و ما پیش از تو نیز، مردانى از اهالی شهرها و روستاها را [به پیامبرى] فرستادیم، و به آنها وحى مى‌کردیم. آیا [مخالفان حق‌] در زمین نمی‌گردند تا ببینند سرانجام کسانى که پیش از آنان بوده‌اند، چگونه شد؟ و قطعاً سراى آخرت براى کسانى که تقوا پیشه کرده‌اند، بهتر است. آیا نمى‌اندیشید؟ 12|110|[کافران، آن قدر بر انکار پیامبران پافشاری کردند‌] تا آنجا که پیامبران [از هدایت مردم] نومید شدند و [گروهى از مردم‌] پنداشتند که [به آنان] دروغ گفته شده است. در چنین حالى، یارى ما به آنان رسید، پس کسانى که خواستیم، نجات یافتند، و عذاب ما از گناهکاران بازگردانده نمى‌شود. 12|111|به راستى در سرگذشت آنان، عبرتى براى خردمندان است. این [قرآن،] سخنی ساختگی نیست، بلکه [کتاب­های آسمانى] پیش از خود را راست مى‌شمرد و روشنگرهر چیز و [مایه‌ی] هدایت و رحمت براى اهل ایمان است. 13|1|الف، لام، میم، را. آن آیات کتاب [آسمانى] است و آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده، حق است؛ ولى بیشتر مردم ایمان نمى‌آورند. 13|2|خداست آن که آسمان‌ها را بدون ستون‌هایى که آن را ببینید، برافراشت، سپس بر عَرش [که مقام فرمانروایى خداوند بر کلّ آفرینش است،‌] برآمد. و خورشید و ماه را که هر کدام تا زمان معینى حرکت دارند، تسخیر نمود. او کار [هستى] را تدبیر مى‌کند، آیات خود را به روشنى بیان مى‌کند تا شاید به لقاى پروردگارتان یقین کنید. 13|3|و اوست خدایى که زمین را گسترانید و در آن کوه‌ها و نهرها قرار داد و از هر میوه‌اى، دو جفت در آن قرار داد. او روز را با شب مى‌پوشاند. قطعاً در این [امور] براى کسانى که فکر مى‌کنند، نشانه‌هایى است. 13|4|و در زمین قطعاتى است کنار هم. و باغ‌هایى از انواع انگور و کشت‌زار و درختان خرما [و محصولاتى مختلف،] همانند و غیر همانند، که همه با یک آب آبیارى مى‌شوند. و بعضى میوه‌ها را در خوردن بر بعضى برترى دادیم. همانا در این [تنوع میوه‌ها و مزه‌ها با آن که از یک آب و خاک تغذیه مى‌شوند،] براى کسانى که می‌اندیشند، نشانه‌هایى است. 13|5|اگر تعجب مى‌کنى، پس عجیب، گفتار آنهاست [که مى‌گویند:] «آیا آنگاه که خاک شدیم، [بار دیگر زنده مى‌شویم و] به آفرینش تازه‌اى درمى‌آییم؟» آنانند کسانى که به پروردگارشان کفر ورزیدند و همانانند که غل‌ها درگردنشان باشد. و همانانند همدم آتش و در آن جاودانه‌اند. 13|6|و پیش از رحمت و نیکى، به شتاب از تو عذاب و بدى مى‌خواهند، در حالى که پیش از آنان عذاب‌ها بوده است. و همانا پروردگارت نسبت به مردم با همه ستمشان، داراى آمرزش است و همانا پروردگارت سخت کیفر است. 13|7|و کسانى که کفر ورزیدند، مى‌گویند: «چرا از طرف پروردگارش نشانه‌اى بر او نازل نشده است؟» [اى پیامبر!] تو فقط بیم‌دهنده‌اى و براى هر قومى راهنمایى است. 13|8|خداوند مى‌داند آنچه را که هر ماده‌اى [در شکم] حمل مى‌کند و آنچه را که رحم‌ها جذب مى‌کنند [و به مصرف غذاى جنین مى‌رسانند]، و آنچه را مى‌افزایند. و هر چیز نزد او به مقدار و اندازه‌اى است. 13|9|او به نهان و آشکار آگاه و بزرگ و بلندمرتبه است. 13|10|[براى او] یکسان است که کسى از شما سخن را سرّى بگوید و کسى آن را آشکارا. و کسى که خود را به شب مخفى کند و کسى که در روز آشکارا حرکت نماید. 13|11|براى انسان، فرشتگانى است که پى‌درپى او را از پیش رو و از پشت سر به فرمان خداوند حفاظت مى‌کنند. همانا خداوند [سرنوشت] قومى را تغییر نمى‌دهد تا آن که آنان خود را تغییر دهند. و هرگاه خداوند براى قومى آسیبى بخواهد، هیچ برگشتى براى آن نیست. و در برابر او هیچ دوست و کارساز و حمایت­کننده‌اى براى آنان نیست. 13|12|اوست کسى که برق [آسمان] را براى بیم و امید به شما نشان مى‌دهد و ابرهاى گران‌بار را پدید مى‌آورد. 13|13|رعد با ستایش او و فرشتگان از بیم او تسبیح مى‌کنند. و او صاعقه‌ها را فرومى‌فرستد تا هرکه را بخواهد، مورد اصابت قرار دهد، در حالى که آنان درباره خداوند به جدال مى‌پردازند و او سخت کیفر است. 13|14|تنها خواندن او حق است و کسانى را که [مشرکان] جز او مى‌خوانند، هیچ پاسخشان نمى‌گویند، مگر مانند کسى که دو دستش را به سوى آب گشوده تا آن را به دهانش برساند و حال آن که نخواهد رسید. و دعا و خواست کافران [از غیر خدا] جز در گمراهى نیست. 13|15|و کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، خواه ناخواه، با سایه‌هایشان، بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مى‌کنند. 13|16|بگو: «پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟» بگو: «خداست.» بگو: «پس چرا جز او را که مالک هیچ سود و زیانى براى خویشتن نیستند، سرپرست گرفته‌اید؟» بگو: «آیا نابینا و بینا با هم برابرند؟ یا تاریکى‌ها و روشنایى یکسانند؟ یا مگر براى خدا شریکانى قرار داده‌اند که مانند آفریدن خدا [چیزى] آفریده باشند و این آفرینش بر آنان مُشتَبَه شده است؟» بگو: «خداوند، آفریدگار هر چیزى است و اوست یگانه قهّار.» 13|17|او از آسمان آبى فروفرستاد، پس رودخانه‌ها به اندازه [ظرفیت] خویش جارى شد و سیلاب، کفى را بر خود حمل کرد. و از آنچه براى به دست آوردن زیور یا کالایى، آتش بر آن مى‌افروزند [نیز] کفى مانند کفِ سیلاب [حاصل شود]. این­گونه خداوند حق و باطل را [مَثَل] مى‌زند. پس کف به کنارى رفته [و نیست شود] و امّا آنچه براى مردم مفید است، در زمین باقى مى‌ماند. خداوند این­گونه مثال‌ها مى‌زند. 13|18|براى کسانى که پروردگارشان را اجابت کردند، نیکوترین [پاداش] است. ولى کسانى که [دعوت] او را نپذیرفتند، اگر هر آنچه در زمین است و مانند آن را با آن داشته باشند، قطعاً حاضرند آن را [براى خود از عذاب] تاوان بدهند. آنانند که برایشان حساب سختى است و جایگاهشان دوزخ است و چه بد جایگاهى است! 13|19|پس آیا کسى که مى‌داند آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده حق است، مانند کسى است که نابیناست؟ همانا تنها صاحبان خرد پند مى‌گیرند. 13|20|کسانى که به پیمان الهى وفا مى‌کنند و عهد [او را] نمى‌شکنند. 13|21|و کسانى که آنچه را خداوند به پیوند با آن فرمان داده، پیوند مى‌دهند و در برابر پروردگارشان [خشوع و] هراس دارند و از سختى حساب مى‌ترسند. 13|22|و کسانى که براى جلب توجّه پروردگارشان صبر پیشه کرده و نماز به پا داشتند و از آنچه روزیشان کردیم، پنهانى و آشکارا انفاق کردند. و بدى را با نیکى پاک مى‌کنند. آنانند که سراى آخرت مخصوص آنهاست. 13|23|باغ‌های جاودانى که آنان و هر کس از پدران و همسران و فرزندانشان که صالح بوده‌اند، بدان داخل مى‌شوند. و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى‌شوند. 13|24|[و مى‌گویند:] «درود بر شما به خاطر استقامتى که کردید! پس چه نیکوست سراى آخرت!» 13|25|ولی کسانى که پیمان خدا را پس از محکم­بستن، مى‌شکنند و آنچه را خداوند به پیوندِ آن فرمان داده، قطع مى‌کنند و در زمین فساد مى‌نمایند، آنانند که برایشان لعنت است و برایشان بدمنزلى است! 13|26|خداوند براى هر که بخواهد، روزى را گسترش مى‌دهد و [برای هر که بخواهد] تنگ مى‌گرداند. و [مردم] به زندگى دنیا دل­خوشند، در حالى که زندگى دنیا در [برابر زندگى] آخرت، جز یک کامیابى [موقت و اندک] نیست. 13|27|کافران مى‌گویند: چرا از طرف پروردگارش معجزه‌اى [به دلخواه ما] بر او نازل نشده است؟» بگو: «خداوند هر که را بخواهد، [به حال خود رها و] گمراه مى‌کند و هر کس را که به سوى او رو کرده و توبه نماید، به سوى خویش هدایت مى‌نماید.» 13|28|کسانى که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام مى‌گیرد. بدانید که تنها با یاد خدا دل‌ها آرام مى‌گیرد. 13|29|کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند، خوشا به حالشان. و سرانجام نیکویى دارند! 13|30|این چنین ما تو را در میان اُمتى که پیش از آن اُمت‌هاى دیگرى [آمده و] رفته‌اند، به رسالت فرستادیم، تا آنچه را به سوى تو وحى کرده‌ایم، بر آنان تلاوت کنى. در حالى که آنان به خداى رحمان کفر مى‌ورزند. بگو: «او پروردگار من است. معبودى جز او نیست. تنها بر او توکل کرده‌ام و بازگشت من به سوى اوست.» 13|31|و اگر به واسطه قرآن کوه‌ها به حرکت درآیند، یا زمین قطعه قطعه شود، یا مردگان به سخن آیند، [باز کافران ایمان نمى‌آورند،] بلکه تمام امور به دست خداست. آیا مؤمنان [از این سنگدلان] مأیوس نشده‌اند [و نمى‌دانند] که اگر خدا مى‌خواست، قطعاً [با قهر و اجبار،] همه مردم را به راه مى‌آورد؟ و پیوسته به کسانى که کفر ورزیدند، به سزاى کارهایى که کرده‌اند، مصیبت کوبنده‌اى مى‌رسد، یا آن مصیبت به نزدیک خانه آنان فرود مى‌آید [تا هر لحظه‌ی زندگى همراه با دغدغه باشند و این دلهره همچنان ادامه دارد] تا آن­گاه که وعده‌ی الهى فرارسد. البته خداوند وعده‌اى که داده، خلاف نمى‌کند. 13|32|و همانا پیامبرانى پیش از تو به استهزاء گرفته شدند، امّا من به کسانى که کفر ورزیدند، مهلت دادم. سپس آنان را [به قهر خود] گرفتم، پس [بنگر] کیفر من چگونه بود؟ 13|33|پس آیا آن [خدایى] که بر هر کس و عملکرد او حاکم و ناظر است، [با بُت‌هاى ساختگى یکى است؟] و آنان براى خدا شریکانى قرار داده‌اند. بگو: «آنها را نام ببرید [چه هستند و چه توانى دارند؟] آیا خدا را از شریکانى در زمین خبر مى‌دهید که او آنها را نمى‌شناسد؟ یا سخنى توخالى [مى‌گویید].» بلکه براى کسانى که کفر ورزیدند، مکرشان آراسته شده است و از راه [حق] بازداشته شده‌اند. و هر که را خدا گمراه کند، پس براى او هیچ هدایت‌کننده‌اى نیست. 13|34|براى آنان در زندگى دنیا عذابى است و قطعاً عذاب آخرت سخت‌تر است. و در برابر خدا هیچ محافظى برایشان نیست. 13|35|مثال بهشتى که به پرهیزکاران وعده داده شده، [چنین است که] نهرها از زیر [درختان] آن جارى است. میوه‌ها و سایه‌اش دائمى است. این است عاقبت کسانى که تقوا پیشه کردند. و سرانجامِ کافران آتش است. 13|36|و کسانى که به آنان کتاب [آسمانى] دادیم، به آنچه به سوى تو نازل شده دلشاد مى‌شوند. و بعضى از گروه‌ها کسانى هستند که بخشى از آن [قرآن] را انکار مى‌کنند. بگو: «همانا من مأمورم که خدا را بپرستم و به او شرک نورزم. تنها به سوى او دعوت مى‌کنم و بازگشت من به سوى اوست.» 13|37|و بدین‌سان ما آن [قرآن] را به صورت فرمانى روشن به زبان عربى نازل کردیم. و بدون شک اگر بعد از دانشى که به تو رسیده است، از هوس‌هاى آنان پیروى کنى، در برابر خدا براى تو هیچ یاور و محافظى نیست. 13|38|و البته ما قبل از تو [نیز] پیامبرانى فرستاده‌ایم و براى آنان همسران و فرزندانى قرار دادیم. و هیچ پیامبرى را نسزد که معجزه‌اى بیاورد، مگر با اذن الهى. براى هر زمان و دوره‌اى کتاب [و قانونی] است. 13|39|خداوند هر چه را بخواهد، محو یا اثبات مى‌کند و اُم‌الکتاب تنها نزد اوست‌. 13|40|[اى پیامبر! در فکر دیدن نتیجه کار مباش، زیرا] اگر بخشى از آنچه را به آنان وعده مى‌دهیم [در زمان حیات تو] به تو نشان دهیم، یا تو را از دنیا ببریم، [بدان که ما وعده‌هاى خود را محَقَّق خواهیم کرد،] پس وظیفه‌ی تو تنها تبلیغ است و حساب تنها با ماست. 13|41|مگر ندیدند که ما به سراغ زمین مى‌آییم، در حالى که از اطرافش آن را مى‌کاهیم؟ خداوند حکم مى‌کند و هیچ تجدیدنظرکننده‌اى براى حکم او نیست. و او سریعاً به حساب همه مى‌رسد. 13|42|و البته کسانى که پیش از آنان بودند، مکرها کردند؛ ولى [سودى نکرد، زیرا] همه‌ی تدبیرها براى خداست. او مى‌داند که هر کس چه به دست مى‌آورد. و کفار به زودى خواهند دانست که سراى آخرت از آن کیست. 13|43|و کسانى که کفر ورزیدند، می‌گویند: «تو فرستاده [خدا] نیستى!» بگو: «گواهى خدا و کسى که علم کتاب نزد اوست، میان من و شما کافى است.» 14|1|الف، لام، را. [این] کتابى است که آن را به سوى تو نازل کردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکى‌ها [ى شرک و جهل] به سوى نور [ایمان] خارج کنى، به سوى راه خداوند عزیز حمید. 14|2|خداوندى که آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است براى اوست. پس واى بر کافران از عذابى سخت! 14|3|کسانى که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى‌دهند و [مردم را] از راه خدا بازمى‌دارند و مى‌خواهند آن را منحرف کنند. آنها در گمراهى عمیقى هستند. 14|4|و هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر به زبان قومش، تا [بتواند پیام خدا را] براى مردم بیان کند. پس خداوند هر که را بخواهد [و سزاوار بداند،] گمراه مى‌کند و هر که را بخواهد [و شایسته بداند،] هدایت مى‌نماید. و اوست عزیز و حکیم. 14|5|همانا موسى را همراه معجزاتى [به سوى مردم] فرستادیم [و به او گفتیم:] قومت را از تاریکى‌ها به سوى نور خارج ساز و روزهاى [نزول قهر یا لطف] خدا را به آنان یادآورى کن. در این [یادآورى] براى کسانى که صبر و مقاومت و سپاس فراوان داشته باشند، نشانه‌هایى از قدرت الهى است. 14|6|و [به یادآور] هنگامی که موسى به قوم خود گفت: «نعمت خداوند را بر خود یاد کنید، آن‌گاه که شما را از فرعونیان نجات داد. آنها که شما را به بدترین نوع، عذاب مى‌کردند، پسرانتان را سر مى‌بریدند و زنانتان را [براى کنیزى] زنده نگاه مى‌داشتند. و در این امور، از طرف پروردگارتان آزمایش بزرگى بود.» 14|7|و [نیز به یادآور] هنگامى که پروردگارتان اعلام فرمود: «همانا اگر شکر کنید، قطعاً [نعمتِ‌] شما را مى‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، البته عذاب من سخت است.» 14|8|و موسى [به بنى‌اسرائیل] گفت: «اگر شما و ساکنان زمین همگى کفر ورزید، [به خداوند زیانى نمى‌رسد، زیرا] خداوند بى‌نیاز و شایسته‌ى ستایش است.» 14|9|آیا خبر کسانى که قبل از شما بودند، [همچون خبر غرق شدن] قوم نوح و [طوفان قوم] عاد و [صاعقه‌ى قوم] ثمود و کسانى که بعد از آن‌ها بودند، به شما نرسیده است؟ همان‌ها که جز خداوند از آن‌ها آگاه نیست. پیامبرانشان همراه با معجزات به سراغشان آمدند، ولى آن‌ها دست‌هایشان را [به نشانه اعتراض و تمسخر] در دهانشان مى‌گذاشتند و مى‌گفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شده‌اید، کفر مى‌ورزیم و ما از آنچه شما ما را به آن دعوت مى‌کنید، در شک و تردید هستیم.» 14|10|پیامبرانشان [در جواب] گفتند: «آیا درباره خدا، آفریدگار آسمان‌ها و زمین، جای شکى هست؟ او که شما را [به راه حق] دعوت مى‌کند تا از گناهانتان بگذرد، و تا موعد معین شما را مهلت دهد.» [کفّار] گفتند: «شما تنها انسانى همچون خود مایید، [امتیازى بر ما ندارید،] شما مى‌خواهید ما را از آنچه نیاکان ما مى‌پرستیدند بازدارید. پس براى ما برهان و معجزه‌اى روشن [آن­گونه که ما مى‌خواهیم،] بیاورید.» 14|11|پیامبرانشان در جواب گفتند: «[آرى!] ما تنها بشرى مثل شماییم، ولى خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد، منّت مى‌گذارد [و او را بر مردم مبعوث مى‌کند] و ما هرگز نمى‌توانیم معجزه‌اى برای شما جز به فرمان خدا بیاوریم، و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل نمایند. 14|12|و چرا ما بر خدا توکل نکنیم؟ در حالى که او ما را به راه‌هاى [سعادت] ما هدایت کرده است؟ قطعاً ما در برابر هر آزارى که شما نسبت به ما روا دارید، مقاومت خواهیم کرد. و اهل توکل باید فقط بر خدا توکل نمایند.» 14|13|و کفّار به پیامبرانشان گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون مى‌کنیم، مگر آن که در کیش ما درآیید.» پس پروردگارشان به آنان وحى کرد که ما حتماً ستمگران را نابود مى‌کنیم. 14|14|و بعد از [هلاکت] ستمگران، شما را در آن سرزمین سکونت خواهیم داد. این، براى کسانى است که از مقام من پروا کنند و از وعده‌ی تهدیدآمیزم بترسند. 14|15|و [پیامبران و مؤمنان] در انتظار فتح و پیروزى بودند، و [سرانجام] هر ستمگرِ لجوج، محروم ماند. 14|16|عاقبتِ این [ستمگرِ لجوج] دوزخ است. و از آبى بدبو و چرکین نوشانده مى‌شود. 14|17|آن را جرعه جرعه مى‌آشامد، در حالى که فروبردن آن هرگز گوارا نیست. و مرگ از هر سو به سراغ او مى‌آید، ولى او مردنى نیست و پس از آن، عذابی شدید است. 14|18|مَثل [کارهاى] کسانى که به پروردگارشان کفر ورزیدند، همچون خاکسترى است که در روزی طوفانى، تندبادى بر آن بوزد، آنان بر حفظ ذره‌اى از آنچه به دست آورده‌اند، قادر نیستند. این، همان گمراهىِ دور و عمیق است. 14|19|[اى انسان!] آیا ندیدى که خداوند آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید؟ اگر بخواهد شما را مى‌برد و آفریده‌اى جدید مى‌آورد. 14|20|و این تبدیل و جابه‌جایى، براى خداوند سخت نیست. 14|21|و [در قیامت، مردم] همگى در پیشگاه خدا ظاهر شوند. پس ضعیفان به مستکبران می‌گویند: «ما [در دنیا] پیرو شما بودیم، پس آیا [امروز] مى‌توانید چیزى از عذاب خدا را از ما بازدارید؟» آن‌ها می‌گویند: «اگر خداوند ما را [به رهایى از عذاب] هدایت کرد، قطعاً ما شما را هدایت مى‌کنیم. بر ما یکسان است که فریاد و ناله بزنیم، یا صبر کنیم، براى ما هیچ راه نجاتى نیست.» 14|22|و شیطان [از روى ملامت به دوزخیان] می‌گوید: همانا خداوند به شما وعده داد، وعده‌ی راست. و من به شما وعده دادم، ولى با شما وعده‌خلافی کردم. من بر شما تسلّطى نداشتم، جز آن که شما را دعوت کردم و شما [به میل خود] پذیرفتید. پس مرا ملامت و نکوهش نکنید، و خود را سرزنش کنید. [در این روز،] نه من مى‌توانم فریادرس شما باشم، و نه شما فریادرس من. من از این که مرا پیش از این شریک خدا قرار داده بودید بیزارم! قطعاً براى ستمگران عذاب دردناکى است!» 14|23|و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند، به باغ‌هایى که از زیر [درختان] آن نهرها جارى است، داخل شوند. آنان با اذن پروردگارشان براى همیشه در آن خواهند بود و درودشان درآنجا سلام است. 14|24|آیا ندیدى که خداوند چگونه مثل زده است؟ کلمه‌ی پاک، همانند درختى پاک است که ریشه‌اش ثابت و استوار، و شاخه‌اش در آسمان است. 14|25|با اذن پروردگارش، همواره میوه مى‌دهد. و خداوند براى مردم مثل‌هایى مى‌زند، باشد که به یاد آرند و پند گیرند. 14|26|و مَثَل سخن [و اعتقاد] پلید، همچون درختى پلید [و بى‌ریشه] است که از روى زمین برآمده و هیچ ثباتى ندارد. 14|27|خداوند در زندگى دنیا و در آخرت، اهل ایمان را با کلام [و عقیده‌ى حقّ و] ثابت، پایدار قرار مى‌دهد. و خداوند ستمگران را [به حال خود رها کرده،] گمراه مى‌کند. و خداوند آنچه بخواهد [طبق عدل و حکمت خود] انجام مى‌دهد. 14|28|آیا به کسانى که نعمت خداوند را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را به سراى هلاکت درآوردند، نگریستى؟ 14|29|آنان به دوزخ درآیند، که چه بد جایگاهى است! 14|30|آنان براى خداوند شریک‌هایى قرار دادند، تا مردم را از راه خدا گمراه نمایند. بگو: «[چند روزى از زندگى زودگذر دنیا] برخوردار شوید که قطعاً پایان کار شما آتش است.» 14|31|[اى پیامبر!] به بندگان من که ایمان آورده‌اند، بگو: نماز را برپا دارند، و از آنچه به آنان روزى داده‌ایم، پنهان و آشکار انفاق کنند، قبل از آن که روزى فرارسد که در آن نه داد و ستدى باشد، و نه دوستى و رابطه‌اى. 14|32|خداست که آسمان‌ها و زمین را آفرید، و از آسمان، آبى فروفرستاد، پس با آن براى رزق شما از [زمین] میوه‌ها بیرون آورد. و کشتى را رامِ شما نمود تا به فرمان او در دریا به حرکت درآید، و براى شما نهرها را مسخَّر نمود. 14|33|و خورشید و ماه را که پیوسته در حرکتند، براى شما رام نمود و نیز شب و روز را براى شما مسخَّر کرد. 14|34|و [خداوند] از هر آنچه که از او خواستید [و نیاز داشتید،] به شما داده است. و اگر [بخواهید] نعمت خدا را بشمارید، نمى‌توانید آنها را به دقت شُماره کنید. همانا انسان بسیار ستمگر و ناسپاس است. 14|35|و [به یاد آور] زمانى که ابراهیم گفت: «پروردگارا! این شهر [مکه] را امن قرار ده، و من و فرزندانم را از این که بت‌ها را بپرستیم، دور بدار. 14|36|پروردگارا! به راستی بت‌ها، بسیارى از مردم را گمراه کرده‌اند، پس هر که مرا پیروى کند، قطعاً او از من است و هر کس با من مخالفت کند، همانا تو بخشنده‌ى مهربانى. 14|37|پروردگارا! من [یکى] از ذرّیه‌ام را در درّه‌اى [بى‌آب و] بى‌گیاه، در کنار خانه‌ى گرامى و محترم تو ساکن ساختم. پروردگارا! [چنین کردم] تا نماز برپا دارند، پس دل‌هاى گروهى از مردم را به سوى آنان مایل گردان و آنان را از محصولات و میوه‌ها، روزى ده تا شاید سپاس گزارند. 14|38|پروردگارا! همانا تو آنچه را پنهان و یا آشکار کنیم، مى‌دانى و چیزى در زمین و در آسمان بر خداوند پوشیده نمى‌ماند. 14|39|ستایش خداوندى را که در پیرى، اسماعیل و اسحاق را به من عطا فرمود. قطعاً پروردگارم شنونده دعاست [و آن را مستجاب مى‌کند]. 14|40|پروردگارا! مرا برپا دارنده نماز قرار ده، و از نسل و ذریه‌ام نیز. پروردگارا! دعاى مرا [،نماز و عبادتم را] بپذیر! 14|41|پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را و مؤمنان را، روزى که حساب برپا مى‌شود، ببخشاى!» 14|42|خداوند را از آنچه ستمگران انجام مى‌دهند، غافل مپندار. همانا او [کیفر و حساب] آنان را براى روزى به تأخیر مى‌اندازد که چشم‌ها [از حیرت و وحشتِ] آن روز خیره مى‌ماند. 14|43|[روزى که مجرمان از شدّت وحشت] شتاب‌زده، سرها را بالا گرفته، چشم‌ها و پلک‌هایشان به هم نخورد و دل‌هایشان [از امید و تدبیر] تهى است. 14|44|و مردم را از روزى که عذاب به سراغشان خواهد آمد، بترسان! [آن روز] کسانى که ظلم کرده‌اند، خواهند گفت: «پروردگارا! ما را تا مدّت کوتاهى مهلت ده، تا دعوت تو را اجابت نماییم و از پیامبران پیروى کنیم.» [به آنان گفته مى‌شود:] «آیا شما نبودید که پیش از این سوگند یاد مى‌کردید که هرگز براى شما زوال و فنایى نیست؟ 14|45|و در خانه‌هاى کسانى که [پیش از شما بودند و] به خویشتن ستم کردند، ساکن شدید، و براى شما روشن شد که با آنان چه کردیم و براى شما مثل‌ها زدیم [پس چرا عبرت نگرفتید؟].» 14|46|به یقین آنان تمام مکر خود را به کار گرفتند، ولى مکر و حیله‌ى آن‌ها نزد خداست، گر چه کوه‌ها از مکرشان از جا کنده شود. 14|47|مپندارید که خداوند وعده‌اى را که به پیامبرانش داده است، تخلّف مى‌کند. قطعاً خداوند شکست‌ناپذیر و صاحبِ انتقام است. 14|48|روزى که زمین به غیر این زمین و آسمان‌ها [به آسمان‌هاى دیگر] تبدیل شوند و [همه‌ی مردم] در پیشگاه خداوند یگانه قهّار حاضر شوند. 14|49|و در آن روز مجرمان را مى‌بینى که در غل و زنجیر به هم بسته شده‌اند. 14|50|جامه‌هاى آنان از قَطِرانِ [بدبوى قیرگون] است، و صورت‌هایشان را آتش مى‌پوشاند. 14|51|[مجرمان کیفر مى‌شوند] تا خداوند به هر کس سزاى آنچه را کسب کرده، بدهد، چرا که خداوند حساب‌رسى سریع است. 14|52|این [قرآن] پیام رسا و ابلاغى براى مردم است تا به وسیله‌ى آن، هشدار یابند و بدانند که او معبودى یکتاست. و تا خردمندان پند گیرند. 15|1|الف لام را. آن است آیات کتاب [آسمانى] و قرآن روشن و روشنگر. 15|2|چه بسا کسانى که کفر ورزیدند، آرزو دارند که اى کاش مسلمان بودند. 15|3|آنان را [به حال خود] رها کن تا بخورند و بهره‌مند شوند و آرزوها سرگرمشان کند. پس به زودى [نتیجه‌ی این بى‌تفاوتى‌ها را] خواهند فهمید. 15|4|و ما اهل هیچ قریه‌اى را هلاک نکردیم، مگر آن که براى آن [کارنامه و] کتابى معلوم بود. 15|5|هیچ اُمتى از اَجَل خود نه پیش مى‌افتد و نه پس مى‌ماند. 15|6|و کافران گفتند: «اى کسى‌که [ادعا دارى] ذکر [الهى] بر او نازل شده، به یقین تو دیوانه‌اى. 15|7|اگر از راستگویانى، چرا فرشتگان را پیش ما نمى‌آورى؟» 15|8|[غافل از آن که] ما فرشتگان را جز بر اساس حق نمى‌فرستیم و در آن صورت دیگر کفار مهلت داده نمى‌شوند. [و قهرِ الهى، آنان را خواهد گرفت.] 15|9|به راستی ما خود، قرآن را نازل کردیم و ما خود، آن را نگاه‌داریم‌. 15|10|و همانا ما پیش از تو، در میان اقوام و گروه‌هاى پیشین [نیز پیامبرانى] فرستادیم. 15|11|و هیچ پیامبرى برایشان نمى‌آمد، مگر آن که به استهزاى او مى‌پرداختند. 15|12|این­گونه ما [براى اتمام حجّت،] قرآن را در دل‌هاى مجرمان راه مى‌دهیم. 15|13|[امّا] آنان به آن ایمان نمى‌آورند و سنّت کفّار پیشین نیز این‌گونه بوده است. 15|14|و اگر از آسمان درى بر روى آنان مى‌گشودیم تا از آن بالا روند، 15|15|قطعاً مى‌گفتند: «در حقیقت ما چشم‌بندى شده‌ایم، بلکه ما قومى جادو شده‌ایم.» 15|16|و ما در آسمان برج‌هایى قرار دادیم و آن را براى بینندگان آراستیم. 15|17|و آنها را از [دسترس] هر شیطان رانده­شده‌اى، حفظ کردیم. 15|18|مگر آن که دزدانه گوش فراداد، که شهابى روشن او را دنبال نمود. 15|19|و زمین را گستراندیم و در آن کوه‌هاى استوار افکندیم و در آن از هر چیزِ سنجیده و به اندازه‌ای، رویاندیم. 15|20|و در آن زمین، براى شما و آن که شما روزى­دهنده او نیستید، وسیله‌ى زندگى قرار دادیم. 15|21|و هیچ چیز نیست مگر آن که منابع و گنجینه‌هاى آن نزد ماست. و ما جز به مقدار معین فرونمى‌فرستیم.‌ 15|22|و بادها را براى بارور ساختن [ابرها و گیاهان] فرستادیم و از آسمان آبى نازل کردیم، پس شما را بدان سیراب نمودیم، در حالى که شما ذخیره‌کننده‌ی آن نیستید، و توان آن را هم ندارید. 15|23|و البتّه این ماییم که زنده مى‌کنیم و مى‌میرانیم. و ماییم که [بعد از مرگِ همه، می­مانیم و] وارث مى‌شویم. 15|24|و بدون شک، ما به پیشینیان از شما علم داریم و به آیندگان نیز آگاهیم. 15|25|و همانا پروردگار توست که همه‌ی آنان را محشور خواهد کرد، زیرا که او حکیم و علیم است. 15|26|و به راستی ما [نخستین] انسان را از گِلِ خشکیده‌ای [همچون سفال] که از گِلِ بدبوى [تیره رنگى] گرفته شده بود، آفریدیم. 15|27|و قبل از انسان، جنّ را از آتشى سوزان و نافذ آفریدیم. 15|28|و [یاد کن] آن­گاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: «همانا من بشرى را از گِلى خشکیده، سیاه و بدبو خلق مى‌کنم. 15|29|پس هرگاه معتدل و استوارش ساختم و از روح خود در او دمیدم، سجده‌کنان پیش او بیفتید.» 15|30|پس فرشتگان همگى با هم و یک‌سره سجده کردند، 15|31|جز ابلیس که از بودنِ با سجده‌کنان، خوددارى ورزید. 15|32|[خداوند] فرمود: «اى ابلیس! تو را چه شده که همراه سجده‌کنان نیستى؟» 15|33|[ابلیس] گفت: «من این‌گونه نیستم که براى بشرى که او را از گِلى خشکیده، سیاه و بدبو آفریده‌اى، سجده کنم.» 15|34|[خداوند] فرمود: «پس از صف فرشتگان خارج شو که همانا تو رانده شده‌ای. 15|35|و البتّه تا روز جزا بر تو لعنت خواهد بود.» 15|36|[ابلیس] گفت: «پروردگارا! پس مرا تا روزى که مردم برانگیخته شوند، مهلت بده!» 15|37|[خداوند] فرمود: «همانا تو از مهلت­یافتگانى. 15|38|[امّا نه تا روز قیامت، بلکه] تا روزى که وقت آن معلوم است.» 15|39|[ابلیس] گفت: «پروردگارا! به سبب آن که مرا گمراه ساختى، من هم در زمین [بدى‌ها را] برایشان مى‌آرایم و همه را فریب خواهم داد. 15|40|مگر [آن‌] بندگانت را که خالص‌شدگانند.» 15|41|[خداوند] فرمود: «این [اخلاص و نجات مخلَصین] راه مستقیمى است که خود بر عهده دارم. 15|42|همانا براى تو بر بندگان [برگزیده‌ی] من تسلطّى نیست، مگر بر گمراهانى که تو را پیروى کنند. 15|43|و البته دوزخ وعده‌گاه همگى آنهاست. 15|44|هفت در دارد، براى هر در بخشى از آن گمراهان تقسیم شده‌اند.» 15|45|همانا پرهیزکاران در باغ‌ها و [کنار] چشمه‌سارانند. 15|46|[به آنان خِطاب مى‌شود:] «با سلامت و امنیت به باغ‌ها وارد شوید.» 15|47|و ما هرگونه کینه‌اى را در سینه‌هاى آنان برکنده‌ایم، [در نتیجه آنان] برادرانه بر تخت‌ها روبروى یکدیگرند. 15|48|در آنجا هیچ­گونه رنجى به آنان نمى‌رسد، و از آنجا بیرون رانده نمى‌شوند. 15|49|[اى پیامبر!] به بندگانم خبر ده که من بسیار بخشنده و مهربانم. 15|50|و البته عذاب من نیز همان عذاب دردناک است. 15|51|و آنان را از [داستان] مهمانان ابراهیم خبر ده. 15|52|آن­گاه که بر او وارد شدند و سلام کردند. [ابراهیم] گفت: «ما از شما بیمناکیم!» 15|53|گفتند: «مترس! ما تو را به پسرى دانا مژده مى‌دهیم.» 15|54|ابراهیم گفت: «آیا با این که پیرىِ من فرارسیده، مرا چنین بشارتى مى‌دهید؟ پس به چه چیز [عجیبى] بشارت مى‌دهید!» 15|55|[فرشتگان] گفتند: «ما تو را به حقیقت بشارت دادیم، پس از ناامیدان مباش!» 15|56|[ابراهیم] گفت: «جز گمراهان چه کسى از رحمت پروردگارش مأیوس مى‌شود؟» 15|57|سپس گفت: «اى فرستادگان [الهى]! کار شما چیست؟» 15|58|گفتند: «ما به سوى قومى تبهکار فرستاده شده‌ایم [تا آنان را هلاک کنیم]. 15|59|مگر خاندان لوط که ما آنان را نجات مى‌دهیم. 15|60|مگر همسرش را که مقدّر کرده‌ایم از بازماندگان [در شهر و نابودشوندگان‌] باشد.» 15|61|پس چون فرستادگان [الهى] به سراغ خاندان لوط آمدند، 15|62|[لوط] گفت: «شما گروهى ناشناس هستید!» 15|63|[فرشتگان] گفتند: «در واقع ما آنچه را [از نزول عذاب که] درباره‌اش تردید داشتند، براى تو آورده‌ایم. 15|64|و ما به حقّ نزد تو آمده‌ایم و قطعاً ما راستگویانیم. 15|65|پس خاندانت را پاسى از شب [گذشته] حرکت بده و خودت از پشت سرشان برو و هیچ‌یک از شما [به پشت سرش] توجّه نکند. به آنجا که مأمور شده‌اید، بروید.» 15|66|و به لوط این امر حتمى را رساندیم که ریشه این گروهِ [تبهکار]، صبحگاهان قطع شده است. 15|67|و اهل شهر شادى‌کنان [براى تعرض به مهمانان به سوی خانه لوط] آمدند. 15|68|لوط گفت: «اینان مهمانان منند، آبروى مرا نبرید. 15|69|و از خدا پروا کنید و مرا خوار و شرمنده مسازید.» 15|70|آنها گفتند: «آیا ما تو را از [مهمان کردن] مردم منع نکردیم؟» 15|71|[لوط] گفت: «اگر شما قصد کارى [درست] دارید، اینها دختران منند. [با آنان ازدواج کنید و از آلودگى بپرهیزید.]» 15|72|[اى پیامبر!] به جان تو سوگند! که آنان در مستى خود سرگردان بودند. 15|73|پس به هنگام طلوع آفتاب، صیحه‌اى مرگبار آنان را فراگرفت. 15|74|پس آن شهر را زیر و رو کردیم و بر آنان سنگ‌هایى از گِلِ سخت باراندیم. 15|75|همانا در این [سرگذشت]، براى اشارت‌فهمان و تیزبینان، نشانه‌هایى روشن است. 15|76|و [ویرانه‌هاى] آن سرزمین، [هنوز] در کنار راه [کاروان‌ها] پا برجاست. 15|77|همانا در این ماجرا براى مؤمنان نشانه‌اى روشن است. 15|78|و به راستى اهالى سرزمین اَیکه [نیز] ستمگر بودند. 15|79|پس از آنان انتقام گرفتیم. و همانا [شهرهاى ویران شده‌ی] این دو منطقه، در برابر چشمان شما آشکار است. 15|80|و [قوم ثمود که] اهالى حِجر [بودند] نیز، پیامبران را تکذیب کردند. 15|81|و ما آیات خود را به آنان ارائه دادیم، ولى آنها از آیات ما روى‌گردان شدند. 15|82|و آنان، خانه‌هایى امن در دل کوه‌ها مى‌تراشیدند. 15|83|[امّا سرانجام] صیحه [مرگبار]، صبحگاهان آنان را فراگرفت. 15|84|و آنچه به دست آورده بودند، به کارشان نیامد. 15|85|و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست، جز به حق نیافریدیم. و قطعاً ساعت قیامت آمدنى است، پس [ای پیامبر!] به نیکویى [از لغزش‌ها] صرف نظر کن. 15|86|به راستى پروردگار تو همان آفریدگار داناست. 15|87|و به یقین ما هفت [آیه از سوره حمد با نزولِ] دوباره، و قرآن بزرگ را به تو دادیم. 15|88|[اى پیامبر!] به آنچه که ما با آن گروه‌هایى از کفار را کامیاب کرده‌ایم، چشم مدوز. و بر آنان اندوه مخور و بال محبت خویش را براى مؤمنان فروگستر. 15|89|و بگو: «من، همان هشداردهنده‌ی روشنگرم!» 15|90|[ما بر آنها عذابى مى‌فرستیم،] همان­گونه که بر تجزیه‌کنندگان [آیات الهى] فرستادیم. 15|91|آنان که قرآن را قطعه قطعه کردند. [آنچه به سودشان بود گرفتند، و آنچه نبود، رها کردند.] 15|92|پس به پروردگارت سوگند، ما از همه آنان بازخواست خواهیم کرد، 15|93|از آنچه انجام مى‌داده‌اند. 15|94|پس آنچه را بدان مأمور شده‌اى، آشکار کن و از مشرکان روی گردان. 15|95|همانا ما [شرّ] استهزاکنندگان را از تو بازداشته‌ایم. 15|96|همانان که معبود دیگرى را در کنار خداوند قرار مى‌دهند. پس به زودى حقیقت را خواهند فهمید. 15|97|[اى پیامبر!] البتّه ما مى‌دانیم که سینه‌ات به خاطر آنچه مى‌گویند، تنگ مى‌شود. 15|98|پس [براى تقویت خود،] پروردگارت را با سپاس و ستایش، به پاکى یاد کن و از سجده‌کنندگان باش. 15|99|و پروردگارت را پرستش کن، تا امر یقینىِ [مرگ] بر تو فرارسد. 16|1|فرمان [قهر] خدا آمد. پس در آن شتاب نکنید. او منزه و برتر از هر چیزى است که با او شریک مى‌سازند. 16|2|خداوند فرشتگان را، همراه با وحى که از فرمانِ اوست، بر هر کس از بندگانش که بخواهد، فرومى‌فرستد، که مردم را هشدار دهید که معبودى جز من نیست، پس تنها از من پروا کنید [و مخالف دستورم عمل نکنید.] 16|3|او آسمان‌ها و زمین را بر اساس حق آفرید، او از آنچه با او شریک مى‌سازند، برتر است. 16|4|او انسان را از نطفه‌اى آفرید، پس آن­گاه او آشکارا با [خداوند] دشمنى مى‌ورزد. 16|5|و چهارپایان را آفرید، که براى شما در آنها، [وسیله‌ی] پوششى، و بهره‌هایى [دیگر] است و از [گوشت و شیر] آنها مى‌خورید. 16|6|و براى شما در چهارپایان [شب هنگام] که از چراگاه برمى‌گردانید و [بامدادان] که به چراگاه مى‌فرستید، شکوه و جلوه‌اى است. 16|7|و چهارپایان، بارهاى سنگین شما را به شهرى مى‌برند که جز به رنجِ تن نمى‌توانستید به آن برسید. همانا پروردگار شما رئوف و مهربان است. 16|8|و اسبان و اَستَران و الاغ‌ها را آفرید تا بر آنها سوار شوید و [براى شما] تجمّلى [باشد] و [در آینده] چیزهایى را مى‌آفریند که شما نمى‌دانید. 16|9|و بر خداست که راه میانه [و مستقیم را به مردم نشان دهد،] و برخى از راه‌ها منحرف است. و اگر خداوند بخواهد، همه‌ی شما را [به اجبار] هدایت مى‌کند. [ولى سنت خداوند بر آزاد گذاشتن انسان‌هاست.] 16|10|اوست آن که براى شما از آسمان آبى فرستاد که نوشیدنى شما از آن است. و گیاهانى که [چهارپایان خود را] در آن مى‌چرانید، از آن است. 16|11|خداوند به وسیله آن آب، براى شما کشت‌زار و زیتون و درختان خرما و انگور، و از هر نوع میوه‌اى مى‌رویانَد. همانا در این امر براى آنان که مى‌اندیشند، نشانه‌اى روشن است. 16|12|و خداوند شب و روز، و خورشید و ماه را در خدمت و بهره‌دهى شما قرار داد. و ستارگان به فرمان او تسخیر شده‌اند؛ البته در این امر براى گروهى که تعقل مى‌کنند، نشانه‌هایى [از عظمت و قدرت] اوست. 16|13|و [نیز] آنچه را در زمین با رنگ‌هاى گوناگون براى شما پدید آوَرد. البته در این آفریده‌ها براى پندگیران عبرت و نشانه‌اى روشن است. 16|14|و اوست آن که دریا را رام کرد تا از آن گوشت تازه بخورید و زیورهایى براى پوشیدن از آن بیرون آورید. و مى‌بینى که کشتى‌ها، سینه‌ی دریا را شکافته [و پیش مى‌روند.] و به سراغ فضل و لطف او بروید و شاید سپاس‌گزار باشید. 16|15|و خداوند در زمین کوه‌هایى استوار افکند تا زمین، شما را نلرزانَد. و نهرهایى و راه‌هایى [قرار داد] تا راه یابید. 16|16|و نشانه‌هاى دیگرى [در زمین قرار داد]، و آنان به وسیله‌ی ستاره، راه مى‌یابند. 16|17|پس آیا آن که مى‌آفریند، همانند کسى است که نمى‌آفریند؟ پس آیا یاد نمى‌کنید و پند نمى‌گیرید؟ 16|18|و اگر بخواهید نعمت‌هاى خداوند را بشمارید، نمى‌توانید شُماره کنید. همانا خداوند آمرزنده‌ى مهربان است. 16|19|و خداوند آنچه را پنهان مى‌کنید و آنچه را آشکار مى‌سازید، مى‌داند. 16|20|و کسانى را که به جاى خدا مى‌خوانند، هیچ چیز نمى‌آفرینند، و خود نیز آفریده شده‌اند. 16|21|آنها مرد‌گانند، نه زند‌گان، و نمى‌دانند چه وقت برانگیخته خواهند شد. 16|22|معبود شما، معبودى است یگانه، پس کسانى که به آخرت ایمان ندارند، دل‌هایشان به انکار خو کرده، و همانان مستکبرند. 16|23|بى‌گمان، آنچه را پنهان مى‌کنند و آنچه را آشکار مى‌سازند، خداوند مى‌داند. همانا او مستکبران را دوست ندارد. 16|24|و هرگاه به آنان گفته شد: «پروردگارتان چه نازل کرده؟» گفتند: «افسانه‌هاى پیشینیان!» 16|25|آنان باید در روز قیامت، هم، بار گناهان خود را به تمامى، به دوش کشند، و هم، بخشى از بار گناهانِ کسانى که بدون علم، آنان را گمراه مى‌نمایند. بدانید که چه بد بارى را برمى‌دارند! 16|26|همانا کسانى که قبل از ایشان بودند [نیز] مکر ورزیدند، پس قهر خداوند به سراغ پایه‌هاى بِناى آنان آمد، پس سقف از بالاى سرشان بر آنان فروریخت و از آنجا که اندیشه نمى‌کردند، عذاب الهى آمد. 16|27|سپس خداوند در روز قیامت، آنان را خوار و رسوا می‌کند و مى‌فرماید: «شریکان من که درباره‌ی آنها [با پیامبر و مؤمنان] ستیزه و مخالفت مى‌کردید، کجا هستند؟» دانشمندان گویند: «بی‌گمان امروز، ذلت و رسوایى بر کافران است!» 16|28|آن کسانى که فرشتگان جانشان را مى‌گیرند [در حالى که] به خود ستم‌کار بوده‌اند، سر تسلیم فرومی‌آورند [و به دروغ می‌گویند:] «ما هیچ­گونه کار بدى انجام نداده‌ایم!» آری! قطعاً خداوند به آنچه انجام داده‌اید، آگاه است. 16|29|پس، از درهاى دوزخ وارد شوید که جاوِدانه در آنجا خواهید ماند. و به راستى چه بد است جایگاه متکبران! 16|30|و به پرهیزکاران گفته شد: «پروردگارتان چه نازل کرده است؟» گفتند: خیر» براى کسانى که نیکى کرده‌اند، در این دنیا نیکى است. و قطعاً سراى آخرت بهتر است. و چه نیکوست سراى پرهیزکاران! 16|31|به باغ‌هایى همیشگی داخل خواهند شد، که نهرها از زیر [درختان] آن جارى است. هر چه را بخواهند، برایشان در آنجا موجود است. خداوند این­گونه پرهیزکاران را پاداش مى‌دهد. 16|32|[همان] کسانى که فرشتگان [جان‌هاى] آنان را به طور کامل مى‌گیرند، در حالى که [از آلودگى‌هاى شرک و گناه] پاکند، [و به آنان] مى‌گویند: «سلام بر شما! به پاداشِ آنچه همواره انجام مى‌دادید، وارد بهشت شوید.» 16|33|آیا کافران جز آن که فرشتگانِ [مأمور قبض روح،] یا فرمان [قهر] پروردگارت به سراغشان آیند، انتظارى دارند؟ کسانى که پیش از آنان بودند نیز، چنین کردند و خداوند به آنان ظلم نکرد، ولی آنها به خودشان ستم مى‌کردند. 16|34|پس کیفر بدى‌هایى که انجام دادند، به آنان رسید. و آنچه که آنان به مسخره مى‌گرفتند، آنان را فراگرفت. 16|35|و کسانى که شرک ورزیدند، گفتند: «اگر خدا مى‌خواست، نه ما و نه پدرانمان، هیچ چیز را جز او نمى‌پرستیدیم. و بدون حکم او، هیچ چیزى را حرام نمى‌کردیم.» کسانى که پیش از اینان بودند نیز، این­گونه برخورد مى‌کردند، پس مگر جز ابلاغ روشن، وظیفه‌ی دیگرى بر [عهده‌ی] پیامبران است؟ 16|36|و به راستی، ما در میان هر اُمّتى، پیامبرى را برانگیختیم [تا به مردم بگوید] که: «خدا را بپرستید و از طاغوت دورى کنید.» پس گروهى از مردم کسانى هستند که خداوند، هدایتشان کرد، و بر بعضى از آنان، گمراهى سزاوار شد، پس در زمین بگردید، تا ببینید پایان کار تکذیب‌کنندگان چگونه بوده است؟ 16|37|[اى پیامبر!] اگر چه بر هدایت آنان حرص مى‌ورزى، اما [بدان که] خداوند کسى را که [به خاطر عملش] در گمراهى وانهاده، هدایت نمى‌کند. و براى آنان هیچ یاورى نیست. 16|38|و با سخت‌ترین سوگندشان، به خدا قسم خوردند که هر کس مى‌میرد، خداوند او را برنخواهد انگیخت. آرى! [رستاخیز مردگان] وعده‌ی حقى است بر خداوند، اما بیشتر مردم نمى‌دانند. 16|39|[رستاخیز] براى آن است که [خداوند] چیزى را که مردم در آن اختلاف مى‌کنند، روشن سازد. و کسانى که کفر ورزیدند، بدانند که آنها خود دروغگو بودند، [نه پیامبران]. 16|40|[زنده کردن مردگان براى ما دشوار نیست‌؛ زیرا] فرمان ما درباره چیزى، چون اراده کنیم، تنها این است که مى‌گوییم: باش، پس [بى‌دِرنگ‌] خواهد بود. 16|41|و کسانى که پس از آن که ستم دیدند، در راه خدا هجرت کردند، بی‌شک ما در همین دنیا، جایگاه نیکویى به آنان خواهیم داد. و اگر مى‌دانستند، پاداش آخرت بزرگ‌تر است. 16|42|کسانى که صبر کردند، و بر پروردگارشان توکل مى‌نمایند. 16|43|و ما قبل از تو نیز، جز مردانى که به آنها وحى مى‌کردیم، نفرستادیم. [به آنها از آمدن تو تعجب مى‌کنند. بگو:] «اگر نمى‌دانید، از اهل ذکر بپرسید.» 16|44|[ما پیامبران پیش از تو را] همراه با معجزات و کتب [آسمانى فرستادیم] و به سوى تو ذکر [یعنی قرآن] را فروفرستادیم، تا براى مردم آنچه را که به سویشان نازل شده، روشن بیان کنى. و شاید بیندیشند. 16|45|آیا کسانى که بدى‌ها را با حیله و نیرنگ انجام دادند، در امانند از این که خداوند آنان را در زمین فروبرد؟ یا از جایى که پیش‌بینى و اندیشه نمى‌کنند، عذاب الهى به سراغشان آید؟ 16|46|یا [قهر الهى] در حین تلاش و کوششان، ناگهان آنان را بگیرد، پس نتوانند آن عذاب را خنثى و عاجز نمایند؟ 16|47|یا آن که در حال دلهره، آنان را بگیرد. البته پروردگار شما رئوف و مهربان است. 16|48|آیا چیزهایى را که خداوند آفریده، ندیده‌اند؟ که چگونه از راست و چپ سایه‌هایشان مى‌گسترد و در حال سجده، فروتنانه خضوع دارند. 16|49|و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از جنبنده و فرشتگان، تنها براى خداوند سجده مى‌کنند و تکبّر و سرپیچى نمى‌کنند. 16|50|و از پروردگارشان که حاکم بر آنهاست، مى‌ترسند و آنچه را که به آنان فرمان داده شده، انجام مى‌دهند. 16|51|و خداوند فرمود: «دو معبود نگیرید. معبود همان خداى یکتاست، پس تنها از من بترسید.» 16|52|و آنچه در آسمان‌ها و زمین است، از آن اوست. و پرستش و فرمان‌بردارى پیوسته براى اوست، پس آیا از غیر خداوند پروا مى‌کنید؟ 16|53|و هر نعمتى دارید، از خداوند است. [و] هرگاه نگرانى و بلا به شما برسد، تنها به سوى او ناله مى‌کنید. 16|54|اما همین که نگرانى و مِحنت را از شما برطرف کرد، گروهى از شما نسبت به پروردگارشان شرک مى‌ورزند. [و دیگران را در دفع بلا مؤثر مى‌دانند.] 16|55|تا آنچه را به آنان داده‌ایم، [به خاطر شرک‌ورزى] ناسپاسى کنند، پس [چند روزى] بهره‌مند شوید که به زودى خواهید دانست [سزاى شما چیست؟] 16|56|و [مشرکان] سهمى از آنچه را که ما روزى آنان کرده‌ایم، براى بت‌هایى قرار مى‌دهند که هیچ نمى‌دانند. به خدا سوگند از آنچه [دروغ‌] مى‌بندید، بازخواست خواهید شد. 16|57|و براى خداوند دختران را قرار مى‌دهند، در حالى که او [از فرزند داشتن] منزّه است؛ ولى براى خودشان آنچه را علاقه دارند [پسران را برمی‌گزینند]. 16|58|و هرگاه به یکى از آن مشرکان مژده [تولد] دختر داده شود، چهره‌اش سیاه مى‌شود، در حالى که خشم خود را فرومى‌برد. 16|59|به خاطر مژده تلخى که به او داده شده، از میان مردم فرارى مى‌شود. آیا این دختر را همراه با ننگ و خفت نگاه دارد؟ یا او را در خاک پنهان کند؟ بدانید که چه بد قضاوت مى‌کنند! 16|60|صفات زشت، براى کسانى است که به آخرت ایمان ندارند؛ ولى براى خدا صفات برتر است. و اوست خداوند عزیز و حکیم. 16|61|و اگر خداوند مردم را به خاطر ستمشان بازخواست و عذاب کند، هیچ جنبنده‌اى را روى آن [زمین] باقى نمى‌گذارد، ولی [خداوند] کیفر آنان را تا زمان معینى به تأخیر مى‌اندازد، پس همین که اجلشان فرارسد، نه ساعتى دیر مى‌کنند و نه ساعتى پیش مى‌افتند. 16|62|و مشرکان، آنچه را براى خود نمى‌پسندند، براى خدا قرار مى‌دهند و زبانشان به دروغ مى‌گوید که نیکوتر براى آنان است. حقا که آتش براى آنان است و آنان پیشگامان [دوزخ]اند. 16|63|به خدا سوگند که ما به سوى اُمت‌هاى پیش از تو [نیز] پیامبرانى فرستادیم، پس شیطان کارهاى [ناپسند] ایشان را برایشان زیبا جلوه داد، [آن شیطان] امروز نیز سرپرست آنهاست و براى آنان عذابی دردناک است. 16|64|و ما کتاب را بر تو فرونفرستادیم، مگر براى این که آنچه را در آن اختلاف کرده‌اند، براى آنان روشن بیان کنى. و [این کتاب] براى گروهى که ایمان مى‌آورند، مایه هدایت و رحمت است. 16|65|و خداوند از آسمان آبى فرستاد، پس به واسطه آن زمین را پس از آن که پژمرده بود، زنده کرد. البته در این [باریدن و روییدن] براى گروهى که [سخن حق را با جان و دل] مى‌شنوند، نشانه‌اى روشن است. 16|66|و بى‌گمان براى شما در [آفرینش] چهارپایان عبرتى است. ما از آنچه در شکم دارند، از میان غذاهاى هضم شده و خون، شیرى ناب به شما مى‌نوشانیم که براى نوشندگان گواراست. 16|67|و از میوه‌هاى درختان خرما و انگور، هم [نوشیدنى] مست‌کننده، و هم رزق نیکو مى‌سازید. البته در این امر براى گروهى که مى‌اندیشند، نشانه‌ی روشنى است. 16|68|و پروردگارت به زنبور عسل وحى کرد که: «از بعضى کوه‌ها و درختان و از داربست‌هایى که مردم مى‌سازند، خانه‌هایى بساز. 16|69|سپس از [گُل] همه‌ی میوه‌ها بخور، آن‌گاه راه‌هاى پروردگارت را خالصانه طى کن.» از شکم آنها، نوشیدنى رنگارنگ بیرون مى‌آید که در آن شفاى مردم است. البته در این [زندگى زنبور عسل،] براى کسانى که فکر مى‌کنند، قطعاً عبرتى است. 16|70|و خداوند شما را آفرید، سپس [جان] شما را مى‌گیرد و بعضى از شما را به پست‌ترین دوران عمر [و کهن‌سالى،] بازمی‌گرداند، تا آنجا که بعد از دانستن [به خاطر پیرى همه را فراموش مى‌کند و دیگر] چیزى نمى‌داند. البته خداوند آگاه و توانمند است. 16|71|و خدا بعضى از شما را بر بعضى دیگر در روزى برترى داده است. پس کسانى که فزونى یافته‌اند، حاضر نیستند از روزى خود به زیردستانشان بپردازند تا با هم برابر شوند. پس آیا نعمت خدا را انکار مى‌کنند؟ 16|72|و خداوند از جنس خودتان، همسرانى برایتان قرار داد، و از همسرانتان براى شما، فرزندان و نوادگانى قرار داد و از پاکیزه‌ها شما را روزى داد. پس آیا [باز هم] به باطل ایمان مى‌آورند و به نعمت الهى کفر مى‌ورزند؟ 16|73|و به جاى خداوند بت‌هایى را مى‌پرستند که براى آنان مالک هیچ­گونه رزقى از آسمان‌ها و زمین نیستند و نمى‌توانند [روزى دهند.] 16|74|پس براى خداوند [این‌گونه] مَثَل‌ها را نزنید که خداوند مى‌داند و شما نمى‌داند. 16|75|خداوند، برده‌ی زرخریدی را مَثَل مى‌زند که بر هیچ چیز توانایى ندارد، و کسى که [آزاد است و] ما به او رزق نیکو از جانب خود داده‌ایم، پس او مخفیانه و آشکارا از آن رزق انفاق مى‌کند. آیا [این دو نفر] برابرند؟ [اگر نزد شما، توانا و ناتوان برابر نیستند، پس چگونه سنگ و چوب را با خداوند برابر مى‌دانید؟] ستایش مخصوص خداست، امّا بیشترشان نمى‌دانند. 16|76|و خداوند دو مرد را مثال مى‌زند که یکى از آن دو گُنگ است که بر هیچ چیز توانایى ندارد و سربار مولاى خویش است، به­گونه‌اى که هر جا او را مى‌فرستد، هیچ سودى با خود نمى‌آورد. آیا او با کسى که به عدالت فرمان مى‌دهد و خود بر راه راست مى‌رود، برابر است؟ 16|77|و غیب آسمان‌ها و زمین از آنِ خداست. و برپایى قیامت [در سرعت و آسانى،] جز مانند چشم برهم­زدن یا نزدیک‌تر نیست. البته خداوند بر هر چیزى تواناست. 16|78|و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالى که هیچ چیز نمى‌دانستید. و براى شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها قرار داد، شاید شما شکر کنید. 16|79|آیا به پرندگان نمى‌نگرند؟ در حالى که در فضاى آسمان رام­شده [او] هستند. جز خداوند آنها را نگاه نمى‌دارد. البته در این [پرواز] براى گروهى که ایمان مى‌آورند، نشانه‌هایى روشن است. 16|80|و خداوند براى شما از خانه‌هایتان، مایه‌ی آرامش قرار داد. و براى شما از پوست‌هاى چهارپایان، خیمه‌هایى قرار داد، که روز کوچ شما و روز اقامت شما، [حمل و نقل] آن را سبک و خفیف مى‌یابید. و از پشم و کرک و موهاى آنها، براى مدتى لوازم و اسباب زندگى قرار داد. 16|81|و خداوند از آنچه آفریده، براى شما سایه‌هایی قرار داد. و از کوه برایتان، غارهایی نهاد. و براى شما لباس‌هایى مقرر کرد که شما را از گرما [و سرما] حفظ مى‌کند. و لباس‌هایى که شما را از آسیب‌هاى یکدیگر نگاه می‌دارد. این­گونه [خداوند] نعمت خود را بر شما تمام مى‌کند، باشد که خود را تسلیم او کنید. 16|82|پس [اى پیامبر!] اگر روى برتافتند، تنها تبلیغ روشن بر [عهده] توست. 16|83|[آنها] نعمت خداوند را مى‌شناسند، سپس آن را انکار مى‌کنند. و بیشترِ آنان کافر و ناسپاسند. 16|84|و [یاد کن] روزى را که از هر اُمّتى شاهدى برانگیزیم. سپس به کسانى که کفر ورزیدند، اجازه [هیچ کلامى] داده نخواهد شد و آنها براى عذرخواهى فراخوانده نمى‌شوند. 16|85|و چون کسانى که ستم کردند، عذاب را ببینند، [دیگر] نه [عذاب] از آنان سبک مى‌گردد و نه مهلت مى‌یابند. 16|86|و چون کسانى که شرک ورزیدند، شریکان [پنداری] خود را [در قیامت] ببینند، می‌گویند: «پروردگارا! اینان شریکان ما بودند که ما به جاى تو مى‌خواندیم.» [ولى شریکان به سخن می‌آیند،] حرف آنان را به خودشان برمی‌گردانند، [و پاسخشان می‌دهند] که: «شما بی‌شک دروغگویید!» 16|87|در چنین روزى به پیشگاه خدا سرِ تسلیم فرود آورند و آنچه را به دروغ مى‌بافتند، از آنان محو شود. 16|88|کسانى که کافر شدند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند، به سزاى آن که همواره فساد می‌کردند، عذابى بر عذابشان افزودیم. 16|89|و [یاد کن] روزى را که در هر امّتى، شاهدى بر آنان از خودشان برانگیزیم، و تو را بر آنان گواه آوریم. و بر تو این کتاب را نازل کردیم که روشنگر هر چیز است و مایه‌ى هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است. 16|90|خداوند [مردم را] به عدل و احسان و دادن [حق] خویشاوندان، فرمان مى‌دهد و از کارهاى زشت و ناپسند و تجاوز، نهى مى‌فرماید. او شما را پند مى‌دهد، باشد که متذکر شوید. 16|91|و آن­گاه که پیمان بستید، به عهد خدا وفادار باشید و سوگندها را پس از استوار ساختنش نشکنید؛ زیرا که خدا را بر خودتان کفیل [و گواه و ضامن] قرار داده‌اید. البته خداوند آنچه را انجام مى‌دهید، مى‌داند. 16|92|و مانند آن زن [سبک مغز] نباشید که بافته‌ى خویش را پس از محکم بافتن، وامى‌تابید! [چنین نباشید] که سوگندهایتان را میان خود به بهانه‌ی این که گروهى ز گروهى دیگر از نظر نفرات و امکانات افزون‌ترند، مایه‌ی خیانت و فساد قرار دهید. جز این نیست که خداوند شما را با آن سوگندها، آزمایش مى‌کند و حتماً آنچه را که در آن اختلاف مى‌کردید، در قیامت برایتان روشن خواهد ساخت. 16|93|و اگر خداوند خواسته بود، [همه‌ی شما را به اجبار] یک اُمتِ [مؤمن و] متحد قرار داده بود، [تا میان شما هیچ اختلافى نباشد، ولى این اجبار و اکراه، خِلاف سنت و برنامه اوست. بنابراین] هر که را بخواهد، گمراه مى‌کند [و به حال خودش وامى‌گذارد] و هر که را بخواهد [و شایسته ببیند،] هدایت مى‌کند. و قطعاً شما از آنچه انجام مى‌دادید، بازخواست خواهید شد. 16|94|و سوگندهایتان را مایه‌ى فریب میان خودتان قرار ندهید، تا مبادا گامى بعد از استوارى‌اش بلغزد، و به خاطر بازداشتن [مردم] از راه خدا، بدى را خواهید چشید. و براى شما عذابى بزرگ است. 16|95|و پیمان خدا را با بهاى کمى معامله نکنید، زیرا اگر بدانید، آنچه نزد خداست، همان براى شما بهتر است. 16|96|آنچه نزد شماست، به پایان مى‌رسد، و آنچه نزد خداست، باقى و پایدار است. و کسانى که صبر پیشه کردند، پاداششان را بر پایه‌ی نیکوترین کارى که مى‌کرده‌اند، خواهیم داد. 16|97|هر کس از مرد یا زن که مؤمن باشد و کار شایسته کند، حتماً به زندگى پاک و پسندیده‌اى زنده‌اش مى‌داریم و قطعاً پاداششان را بر پایه‌ى نیکوترین کارى که مى‌کرده‌اند، خواهیم داد. 16|98|پس هرگاه خواستى قرآن بخوانى، از [شرّ] شیطان رانده­شده به خداوند پناه ببر! 16|99|البته شیطان برکسانى که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل مى‌کنند، تسلطى ندارد. 16|100|غلبه و سلطه‌ی شیطان تنها بر کسانى است که [با پیروى از او] سلطه و ولایت او را مى‌پذیرند، و [بر] کسانى است که براى خدا شریک قرار داده‌اند. 16|101|و هرگاه آیه‌اى را [که دربردارنده حکم جدیدى است‌] جایگزین آیه‌اى کنیم، و خداوند به آنچه نازل مى‌کند، داناتر است، مخالفان می‌گویند: بی‌گمان تو دروغ‌بافى!» [چنین نیست،] بلکه بیشترشان [اسرار تبدیلِ احکام را] نمى‌دانند. 16|102|بگو آن [قرآن] را روح‌القُدُس از جانب پروردگارت به حق نازل کرده است، تا کسانى را که ایمان آورده‌اند، ثابت­قدم و استوار گرداند و براى مسلمانان [مایه‌ى] هدایت و بشارت باشد. 16|103|و البته ما مى‌دانیم که مخالفان تو مى‌گویند: «یقیناً بشرى آن [قرآن] را به او مى‌آموزد.» [این گونه نیست، زیرا] زبان کسى که [این قرآن را] به او نسبت مى‌دهند، غیر عربى است، در حالى که این [قرآن] به زبان عربىِ فصیح و روشن است. 16|104|کسانى که به آیات خداوند ایمان نمى‌آورند، خداوند آنان را هدایت نمى‌کند و برایشان عذابى دردناک است. 16|105|البته دروغ را تنها کسانى مى‌سازند که آیات خدا را باور ندارند و آنان خود، دروغگویانند [نه پیامبرى که با تمام وجود به خدا ایمان دارد]. 16|106|کسى که پس از ایمان به خدا، کافر شود، [به عذاب خدا گرفتار آید،] مگر کسی که او را به زور وادار کرده‌اند [که با زبان، اظهار کفر کند، اما] قلبش به ایمان مطمئن است، بلکه کسى که سینه به روى کفر بگشاید [و به استقبال کفر برود]، خشمى سخت از سوى خدا بر آنان است و آنان را عذابى بزرگ خواهد بود. 16|107|آن [قهر الهى] به خاطر این است که آنان، زندگى دنیا را بر آخرت برگزیدند، و قطعاً خداوند گروه کافران را هدایت نمى‌کند. 16|108|آنانند کسانى که خداوند [به واسطه‌ى کفرشان‌] بر دلها و گوش و چشمانشان، مهر نهاده است [و نمى‌توانند حقّ را درک کنند]. و آنان همان غافلانند. 16|109|شک نیست که آنان در آخرت همان زیانکارانند. 16|110|پروردگارت براى کسانى که پس از آزار دیدن، هجرت کرده، به جهاد برخاسته و پایدارى نمودند، از آن پس قطعاً آمرزنده‌ی مهربان است. 16|111|روزى که هر کس مى‌آید، [تنها] از خویش دفاع مى‌کند و به هر کس [پاداش و کیفر] آنچه کرده است، تمام داده مى‌شود و آنان مورد ستم قرار نمى‌گیرند. 16|112|و خداوند [براى شما] آبادی‌اى را مثال مى‌زند که امن [و آرام] بود، روزیش از هر سو فراوان مى‌رسید، اما [مردم آن آبادی] نعمت‌هاى خدا را ناسپاسى کردند، پس خداوند به [سزاى] آنچه انجام مى‌دادند، پوشش فراگیر گرسنگى و ترس را بر آنان چشانید. 16|113|همانا پیامبرى از میان خودشان به سراغشان آمد، اما او را تکذیب کردند، پس ایشان را در حالى که ستمکار بودند، عذاب فراگرفت. 16|114|پس، از آن چیزهاى حلال و پاکیزه‌اى که خداوند روزى شما کرده، بخورید. و اگر تنها او را مى‌پرستید، نعمت خدا را شکر گزارید. 16|115|[خداوند] فقط مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را با نام غیرخدا ذبح کرده‌اند، بر شما حرام کرده است، پس کسى که [به خوردن اینها] ناچار شود، بدون آن که [قصد] تجاوز و تعدى [به حکم خداوند] داشته باشد و [از نیاز ضرورى] تجاوز نکند، [گناهى بر او نیست‌] زیرا خداوند بخشنده‌ی مهربان است. 16|116|و با هر دروغى که به زبانتان مى‌آید، نگویید: «این حلال است و آن حرام!» تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خدا دروغ مى‌بندند، رستگار نمى‌شوند. 16|117|[سرچشمه همه دروغ‌بستن‌ها رسیدن به دنیایى است که] بهره‌اى اندک است، در حالى که براى آنان [در آخرت] عذابى دردناک است. 16|118|و برکسانى که یهودى بودند، آنچه را که پیش از این بر تو نقل کردیم، [نیز] حرام کردیم، و ظلمى بر آنان نکردیم، [تحریم ما، کیفر] ستمى بود که آنان بر خویش روا داشته بودند. 16|119|سپس پروردگارت براى کسانى که از روى نادانى کار بدى کردند، آنگاه توبه کردند و به کار شایسته پرداختند، پس از آن توبه، قطعاً بخشنده و مهربان است. 16|120|به راستی ابراهیم [به تنهایى] یک اُمت بود. در برابر خدا خاضع و فرمان‌بر و حق‌گرا بود. و از مشرکان نبود. 16|121|او نسبت به نعمت‌هاى خداوند شکرگزار بود. [خدا] او را برگزید و به راهى راست هدایتش کرد. 16|122|و در دنیا به او نیکى دادیم. و قطعاً او در آخرت [نیز] از صالحان و شایستگان است. 16|123|سپس به تو وحى کردیم که از آیین ابراهیمِ حق‌گرا پیروى کن که از مشرکان نبود. 16|124|[حکم] تعطیلى [روز] شنبه بر کسانى قرار داده شد که در آن اختلاف کردند. و قطعاً پروردگارت در روز قیامت درباره‌ى آنچه آنان [یهودیان] پیوسته در آن اختلاف مى‌کردند، قضاوت خواهد کرد. 16|125|[اى پیامبر! مردم را] با حکمت [و گفتار استوار و منطقى] و پند نیکو، به راه پروردگارت بخوان و [با مخالفان] به شیوه‌اى که نیکوتر است، بحث و گفتگو کن. همانا پروردگارت به کسى که از راه او منحرف شده، آگاه‌تر است و [نیز] او هدایت‌یافتگان را بهتر مى‌شناسد. 16|126|و اگر [ستمگر را] کیفر مى‌کنید، چنان مجازات کنید که شما را بدان کیفر کردند، و البته اگر شکیبایى ورزید [و از مجازات کردن بگذرید،] این کار براى شکیبایان بهتر است. 16|127|[و اى پیامبر!] صبر پیشه کن و صبر تو جز [به یارى و توفیق] خداوند نیست. و بر آنان اندوه مخور. و از نیرنگى که مى‌کنند، دلتنگ مباش. 16|128|زیرا که خداوند با کسانى است که تقوا پیشه کردند و [با] کسانى [است] که آنان نیکوکارند. 17|1|پاک و منزّه است آن [خدایى‌] كه بنده‌اش [محمّد‌] را شبانه از مسجدالحرام تا مسجد‌الاقصى كه اطرافش را بركت داده‌ایم، برد، تا [بخشى‌] از نشانه‌هاى خود را به او نشان دهیم. یقیناً او شنوا و بیناست. 17|2|ما به موسى كتاب دادیم و او را هدایتگر بنى‌اسرائیل قرار دادیم، كه: «غیر از من تكیه‌گاه و كارسازى نگیرید.» 17|3|[اى بنى‌اسرائیل!] اى فرزندانِ كسانى كه آنان را همراهِ نوح، سوار [بر كشتى] كردیم و [نجات دادیم!] همانا نوح، بنده‌اى بسیار شكرگزار بود [شما نیز مانند او باشید، تا نجات یابید]. 17|4|ما در كتاب [تورات]، به بنى‌اسرائیل اعلام كردیم كه قطعاً شما دو بار در زمین فساد مى‌كنید و برترى‌جویىِ بزرگى خواهید كرد. 17|5|پس همین كه وعده‌ى نخستین فتنه فرارسد، گروهى از بندگان توانمند و جنگجوى خویش را [براى سركوب شما] برانگیزیم. پس درون خانه‌ها را جستجو كنند [تا فتنه‌گران را یافته، كیفر دهند] و آن، وعده‌اى قطعى است. 17|6|سپس، جنگ را به سود شما و علیه آنان برگردانیم و شما را با اموال و فرزندان كمک كنیم و نفرات شما را بیشتر قرار دهیم. 17|7|اگر نیكى كنید، به خود نیكى كرده‌اید. و اگر بدى كنید، به خود بد كرده‌اید. پس همین كه وعده‌ى دوم فرارسد، [بندگانى دیگر را مى‌فرستیم،] تا سیماى شما را زشت نمایند و [براى گرفتن قدرت] به مسجدالاقصى وارد شوند، همان‌گونه كه بار نخست وارد شدند و تا آنچه را زیر سلطه درآورده‌اند، به سختى ویران كنند. 17|8|امید است كه پروردگارتان بر شما رحم كند و اگر بازگردید [و دوباره فتنه كنید]، ما نیز برمى‌گردیم [و قهر خود را مى‌فرستیم]. و ما دوزخ را براى كافران، زندانى سخت قرار داده‌ایم. 17|9|به راستی این قرآن، به استوارترین راه، هدایت مى‌كند. و به مؤمنانى كه كارهاى شایسته انجام مى‌دهند، بشارت مى‌دهد كه برایشان پاداش بزرگى است. 17|10|و آنان كه به آخرت ایمان نمى‌آورند، برایشان عذابى دردناک، آماده كرده‌ایم. 17|11|و انسان، همان‌گونه كه نیکی را مى‌طلبد، بدی را هم مى‌طلبد. و انسان همواره عجول است. 17|12|و ما شب و روز را دو نشانه قرار دادیم، پس [ماه،] نشانه‌ى شب را زدودیم و [خورشید،] نشانه‌ى روز را روشنگر ساختیم تا فضل و روزى از پروردگارتان بجویید، و تا شمار سال‌ها و حساب را بدانید. و ما هر چیز را به روشنى بیان كردیم. 17|13|و كارنامه‌ى هر انسانى را در گردنش بسته‌ایم. و روز قیامت براى او نوشته‌اى بیرون می‌آوریم كه آن را در برابر خود گشوده مى‌بیند. 17|14|«كتابت را بخوان! كافى است كه امروز، خود حسابگر خویش باشى.» 17|15|هر كس هدایت یافت، پس به سود خویش هدایت یافته است و هر كس گمراه شد، تنها به زیان خویش گمراه شده است و هیچ كس بار [گناه] دیگرى را به دوش نمى‌كشد. و ما تا پیامبرى برنیانگیزیم [و اتمام حجت نكنیم، كسى را] عذاب نمى‌كنیم. 17|16|و هرگاه بخواهیم [مردم] منطقه‌اى را [به كیفر گناهشان] هلاک كنیم، به مرفّهین و خوش­گذرانانشان فرمانِ [بندگى و دورى از گناه‌] مى‌دهیم، چون در آن، سرپیچى و عصیان مى‌كنند، مستحق عذاب و قهر الهى مى‌شوند، سپس آنجا را به سختى در هم مى‌كوبیم. 17|17|و چه بسیار مردمانى را كه پس از نوح نابود كردیم. و همین كافى است كه پروردگارت به گناهان بندگانش آگاه و بیناست. 17|18|هر كس پیوسته زندگىِ دنیاىِ زودگذر را بخواهد، به مقدارى كه بخواهیم و براى هر كس اراده كنیم، در این دنیا به شتاب فراهم مى‌كنیم، سپس جهنّم را برایش قرار مى‌دهیم كه شرمنده و رانده، وارد آن خواهد شد. 17|19|و هر كس خواهان آخرت باشد و براى آن تلاش شایسته و در خور كند، و مؤمن باشد، تلاش آنان سپاس گزارده مى‌شود. 17|20|ما از عطاى پروردگارت، هر یك از دو گروه دنیاطلب و آخرت‌خواه را [در این دنیا] كمك مى‌كنیم. و عطاى پروردگارت [در این دنیا از كسى‌] منع نمى‌شود. 17|21|بنگر كه چگونه بعضى از آنان را بر بعضی دیگر برترى دادیم. و قطعاً درجات آخرت، بزرگ‌تر و ارزشمندتر است. 17|22|با خداوند، معبود دیگرى قرار مده كه نكوهیده و سرافكنده خواهى نشست. 17|23|پروردگارت مقرّر داشت كه جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیكى كنید. اگر یكى از آن دو یا هر دو نزد تو به پیرى رسیدند، [در مقابل آنها اظهار ناراحتى مكن، حتى] به آنان «اُف» مگو و آنان را از خود مران. و با آنان سنجیده و بزرگوارانه سخن بگو. 17|24|و از روى مهربانى و لطف، بال فروتنی خویش را براى آنان فرود آور و بگو: «پروردگارا! بر آن دو رحمت آور، همان‌گونه كه مرا در كودكى تربیت كردند.» 17|25|پروردگارتان به آنچه در درون شماست، آگاه‌تر [از خودتان] است. اگر صالح باشید، قطعاً او آمرزنده‌ی توبه‌كنندگان است. 17|26|حقّ خویشاوند و بیچاره و در راه مانده را ادا كن. و هیچ‌گونه ولخرجی و اسرافى مكن. 17|27|بی‌تردید اسراف‌كاران برادران شیطان‌هایند. و شیطان نسبت به پروردگارش همواره ناسپاس است. 17|28|و اگر [به خاطر تهی‌دستى] از آنان [كه به پرداخت حقّشان سفارش شدى،‌] روى بگردانى، [و این روى‌گردانى‌] براى طلب رزقى است كه از پروردگارت، رسیدن به آن را امید دارى، پس با آنان [تا رسیدن رزق خدا] سخنى نرم و امیدوار كننده بگو. 17|29|و نه دست خود را به گردنت بسته بدار [كه هیچ انفاقى نكنى]، و نه آن را كاملاً باز بگذار كه [چیزى براى خودت نماند و] سرزنش شده و حسرت خورده [به كنجى] بنشینى. 17|30|پروردگارت براى هر كس بخواهد، روزى را گشاده یا تنگ مى‌سازد، همانا او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست. 17|31|فرزندان خود را از بیم تنگدستى نكشید! ما هستیم كه آنان و شما را روزى مى‌دهیم. یقیناً كشتن آنان گناهى است بزرگ! 17|32|و به زنا نزدیک نشوید، كه كاری زشت، و راهی بد است. 17|33|و كسى را كه خداوند، [كشتنش را] حرام كرده است، نكشید، مگر به حقّ. و هر كس مظلوم كشته شود، قطعاً براى ولىّ او، تسلّطى بر قاتل قرار داده‌ایم، پس نباید در كشتن [و قصاص] زیاده‌روى كند، چرا كه او مورد حمایت [خداوند] قرار گرفته است. 17|34|و به مال یتیم، جز به بهترین راه [كه به نفع او باشد،] نزدیک نشوید، تا آن كه به حدّ بلوغ و رشدش برسد. [آن­گاه اموالش را به او برگردانید.] و به پیمان وفا كنید، كه [در قیامت] از عهد و پیمان سؤال خواهد شد. 17|35|و چون با پیمانه داد و ستد كنید، پیمانه را تمام دهید و با ترازوى درست وزن كنید، كه این بهتر و سرانجامش نیكوتر است. 17|36|و از آنچه به آن علم ندارى، پیروى مكن. چون گوش و چشم و دل، همه‌ى اینها مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. 17|37|و در زمین با تكبّر و سرمستى راه مرو. قطعاً تو زمین را نخواهى شكافت و در بلندى به كوه‌ها نخواهى رسید. 17|38|همه‌ى اینها، گناهش نزد پروردگارت ناپسند است. 17|39|این [دستورات] از حكمت‌هایى است كه پروردگارت بر تو وحى كرده است. و با خدا معبودى دیگر قرار مده كه سرزنش‌شده و رانده شده در دوزخ افكنده خواهى شد. 17|40|[اى مشركان!] آیا پروردگارتان شما را با داشتن پسران، برگزیده و خودش از فرشتگان، دخترانى گرفته است؟ به راستی شما سخن [و تهمت] بزرگى مى‌گویید. 17|41|و به یقین، ما در این قرآن [حقایق را] به گونه‌هاى مختلف بیان كردیم تا پند گیرند، در حالى كه جز بر رمیدنشان نمى‌افزاید. 17|42|بگو: «اگر با خداوند، خدایانى بود، آن‌گونه كه مشركان مى‌گویند، در آن هنگام آن خدایان در پى یافتن راه نفوذى به سوى خداى صاحب عرش بودند [تا قدرت را از او بگیرند].» 17|43|خداوند منزّه و برتر است از آنچه مى‌گویند. بسی برتر و والاتر! 17|44|آسمان‌هاى هفت‌گانه و زمین، و هر كه در آنهاست، تسبیح خداوند را مى‌گویند، و هیچ چیز نیست مگر آن كه با ستایش، از او به پاكى یاد مى‌كند، ولى شما تسبیح آنها را نمى‌فهمید. همانا او بردبار و آمرزنده است. 17|45|و هرگاه قرآن مى‌خوانى، میان تو و كسانى كه به قیامت ایمان ندارند، حجابى ناپیدا قرار مى‌دهیم. 17|46|و بر دل‌هاى آنان پوشش‌هایى قرار دادیم تا آن [قرآن] را نفهمند و در گوش‌هایشان سنگینى [نهادیم تا حقّ را نشنوند]. و چون پروردگارت را در قرآن به یگانگى یاد كنى، آنان پشت می‌كنند و گریزان مى‌شوند. 17|47|هنگامى كه به تو گوش مى‌دهند، ما به هدفى كه براى آن گوش مى‌دهند، داناتریم. و آن‌گاه كه با هم نجوا مى‌كنند [نیز، به كارشان آگاه‌تریم‌]؛ آن زمان كه ستمگران مى‌گویند: شما از مردى افسون­شده پیروى می‌کنید.» 17|48|[اى پیامبر!] بنگر كه چگونه براى تو مثل‌ها زدند، و [تو را شاعر، كاهن، ساحر، مجنون و افسون شده خواندند،] در نتیجه گمراه شدند، پس نمى‌توانند راه حقّ را بیابند. 17|49|و گفتند: «آیا آن‌گاه كه ما استخوان‌هایى پوسیده و پراكنده شویم، آیا به راستى ما با آفرینشى تازه، برانگیخته مى‌شویم؟» 17|50|بگو: «[استخوان خردشده كه آسان است، شما] سنگ باشید یا آهن، 17|51|یا هر آفریده‌ای از آنچه كه در نظر شما از آن هم سخت‌تر است [باز خدا مى‌تواند شما را زنده كند].» آنان به زودى خواهند گفت: «چه كسى ما را بازمى‌گرداند؟» بگو: «همان كسى كه نخستین بار شما را آفرید.» پس به زودى سرهاى خویش را [با تعجّب و تمسخر] به سوى تو می‌جنبانند و می‌گویند: «[آن روز] چه هنگام خواهد بود؟» بگو: «شاید نزدیك باشد!» 17|52|روزى كه شما را [از قبرهایتان] فرامى‌خواند، پس شما ستایش‌گویان اجابت مى‌كنید. و مى‌پندارید كه جز مدّت كوتاهى [در دنیا یا برزخ] درنگ نكرده‌اید. 17|53|و به بندگانم بگو: سخنى بگویند كه نیكوتر است، چرا كه شیطان میان آنان فتنه و فساد مى‌كند. شیطان همواره براى انسان، دشمنى آشكار بوده است. 17|54|پروردگار شما به شما داناتر است. اگر بخواهد بر شما رحمت مى‌آورد، یا اگر بخواهد [به خاطر كردارتان] شما را عذاب مى‌كند. و ما تو را بر آنان نگهبان و كارساز نفرستاده‌ایم [تا به ایمان­آوردن مجبورشان كنى]. 17|55|و پروردگارت به هر كه در آسمان‌ها و زمین است، داناتر است. و البتّه ما بعضى از پیامبران را بر بعضی دیگر برترى بخشیدیم. و به داوود زبور دادیم. 17|56|بگو: «كسانى را كه به جاى خدا [معبودان خود] پنداشتید، بخوانید. [تا دریابید كه‌] آنها نمى‌توانند آسیب و گزندى را از شما برطرف كنند، و [اختیار] هیچ تغییرى را نیز ندارند.» 17|57|آنان را كه مى‌خوانند، [مانند عیسى و فرشتگان،] آنان خود وسیله‌اى براى تقرّب به پروردگارشان مى‌جویند، وسیله‌اى هر چه نزدیك‌تر، و به رحمت او امیدوارند و از عذابش بیمناك. همانا عذاب پروردگارت در خور پرهیز و وحشت است. 17|58|و هیچ منطقه‌ی آبادى نیست، مگر آن كه پیش از روز قیامت، [مردم] آن را هلاك مى‌كنیم یا [به خاطرگناهانشان] به شدّت عذاب مى‌نماییم. این در كتاب الهى ثبت شده است. 17|59|و هیچ چیز ما را از فرستادن آیات [و معجزاتی که مردم خواسته‌اند،] بازنداشت، جز این كه امّت‌هاى پیشین، آنها را تكذیب كردند. [و به این سبب نابود شدند.] ما به قوم ثمود ماده شترى دادیم كه [معجزه‌ای] روشنگر بود، امّا به آن ستم كردند. و ما معجزات را نمى‌فرستیم مگر براى بیم دادن. 17|60|و [به یادآور] آن‌گاه كه به تو گفتیم: «پروردگارت بر مردم احاطه دارد.» و آن رؤیایى را كه نشانت دادیم، و آن درخت نفرین شده در قرآن را، جز براى آزمایش مردم قرار ندادیم. و ما مردم را بیم مى‌دهیم، ولى [هشدار ما] جز طغیان و سركشى بزرگ، چیزى بر آنان نمى‌افزاید. 17|61|و به [یادآور] زمانى كه به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده كنید.» پس همه جز ابلیس سجده کردند، او گفت: «آیا براى كسى سجده كنم كه [او را] از گل آفریده‌اى؟!» 17|62|و گفت: «به من خبر ده، این است آن كسى كه بر من گرامى داشتى؟ اگر تا قیامت مهلتم دهى، یقیناً بر نسل او افسار می­زنم و آنان را به زیر سلطه مى‌كشانم، مگر اندكى را [که مخلَصند و توان فریب آنان را ندارم].» 17|63|[خداوند به ابلیس] فرمود: «برو! هر كس از آدمیان از تو پیروى كند، قطعاً كیفرتان دوزخ است، كیفرى سخت و كامل! 17|64|و [اى شیطان!] هر كس از مردم را مى‌توانى با صداى خود بلغزان و نیروهاى سواره و پیاده‌ات را ضدّ آنان گسیل دار، و در اموال و فرزندان با آنان شریك شو، و به آنان وعده بده. و شیطان جز فریب، وعده‌اى به آنان نمى‌دهد. 17|65|قطعاً تو بر بندگان [خالص­شده‌ی] من تسلّطى ندارى. و حمایت و نگهبانى پروردگارت [براى آنان] كافى است.» 17|66|پروردگار شما كسى است كه برایتان كشتى را در دریا به حركت درمى‌آورد، تا با تلاش خود از فضل و رحمتش بهره برید. البتّه او همواره نسبت به شما مهربان است. 17|67|و هرگاه در دریا به شما محنت و رنج رسد، هر كه را جز خداوند بخوانید، محو و گم مى‌شود. پس چون شما را نجات دهد و به خشكى رساند، از او روی مى‌گردانید. و انسان بسیار ناسپاس است. 17|68|پس آیا ایمِن شده‌اید از این كه شما را در ناحیه‌ى خشكى فروبرد؟ یا باران ریگ بر شما ببارد؟ سپس کارسازی براى خود نیابید. 17|69|یا ایمن شده‌اید از این كه خداوند دوباره شما را به دریا ببرد و طوفانى شكننده بر شما بفرستد؟ پس شما را به خاطر كفرتان غرق كند. آن‌گاه براى خود هیچ دادخواه و پی‌جویى در برابر قهر ما نیابید. 17|70|و بی‌گمان فرزندان آدم را گرامى داشتیم. و آنان را در خشكى و دریا [بر مركب‌ها] حمل كردیم و از چیزهاى پاكیزه روزى‌شان دادیم و آنان را بر بسیارى از آفریده‌هاى خود برترى كامل دادیم. 17|71|[یاد كن‌] روزى كه هر گروهى از مردم را با پیشوایشان فرامى‌خوانیم، پس هر كس نامه عملش به دست راستش داده شود، آنان نامه‌ى خود را [با شادى] مى‌خوانند. و كمترین ستمى بر آنان نمى‌شود. 17|72|و هر كس در این دنیا كوردل و گمراه باشد، در آخرت نیز كور، و گمراه‌تر خواهد بود. 17|73|و بسا نزدیک بود كه تو را از آنچه به تو وحى كردیم، غافل كنند تا چیز دیگرى غیر از وحى را به ما نسبت دهى، و آن‌گاه تو را دوست خود گیرند. 17|74|واگر ما تو را [با نیروی عصمت] استوار نكرده بودیم، نزدیک بود كه اندكى به آنان تمایل پیدا كنى. 17|75|آن‌گاه دو برابر [كیفر مشركان] در زندگى، و دو برابر در مرگ، عذابت مى‌چشاندیم. و براى خویش در برابر قهر ما یاورى نمى‌یافتى. 17|76|و بسا نزدیک بود كافِران [با نیرنگ یا غلبه،] تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرونت كنند. و در آن هنگام، جز مدّت كمى پس از تو [پایدار] نمى‌ماندند. 17|77|این، سنّت [هلاكت طغیان‌گران] درباره پیامبرانی که پیش از تو فرستادیم جاری بوده است و برای سنّت ما هیچ تغییری نمى‌یابى. 17|78|نماز را به هنگام بازگشت خورشید [به سمت مغرب كه شروعِ ظهرِ شرعى است،] تا نهایت تاریكى شب، به پادار. و نیز قرآنِ سپیده‌دمان را. همانا [قَرائت] قرآن [هنگام] فجر [در نماز صبح] مورد مشاهده [فرشتگان] است. 17|79|و پاسى از شب را بیدار باش و تهجّد و عبادت كن. و این وظیفه‌اى افزون براى توست. باشد كه پروردگارت تو را به مقامى درخور ستایش و پسندیده برانگیزد. 17|80|و بگو: «پروردگارا! مرا با ورودى نیكو و صادقانه وارد [كارها] كن و با خروجى نیكو بیرون آر! و از نزد خویش براى من برهانى یاری‌گر بگمار!» 17|81|و بگو: «حقّ آمد و باطل نابود شد. همانا باطل، نابود شدنى است.» 17|82|و آنچه از قرآن فرومى‌فرستیم، مایه‌ى شفا [ى دل] و رحمتى براى مؤمنان است. و ستمگران را جز زیان نمى‌افزاید. 17|83|و هرگاه به انسان نعمتى عطا كردیم، [از ما] روى­گرداند و خود را مغرورانه از ما دور كند. و چون گزندى به او برسد، مأیوس و نومید می‌شود. 17|84|بگو: «هر كس بر ساختار و خلق و خوى خویش عمل مى‌كند، پس پروردگارتان داناتر است كه چه كس ره‌یافته‌تر است.» 17|85|و از تو درباره‌ى روح مى‌پرسند. بگو: «روح از امر پروردگارم [و مربوط به او] است. و از دانش جز اندكى به شما نداده‌اند.» 17|86|و اگر بخواهیم، آنچه را به تو وحى كرده‌ایم، [از یادت] مى‌بریم، سپس كسى را نمى‌یابى كه در برابر ما از تو دفاع كند. 17|87|[محو نشدن وحی از یادها و نوشته‌ها، نیست‌] جز رحمتی از پروردگارت. قطعا فضل خداوند نسبت به تو بزرگ است. 17|88|بگو: «اگر [تمام] انس و جنّ، گرد آیند تا همانند این قرآن را بیاورند، نمى‌توانند مانندش را بیاورند، هر چند كه بعضى پشتیبان و یاور دیگرى باشند.» 17|89|و به­راستی در این قرآن، از هرگونه مثال براى مردم آوردیم، ولى بیشتر مردم سر باز زده، جز انكار كارى نكردند! 17|90|و گفتند: «ما هرگز به تو ایمان نمى‌آوریم، مگر براى ما چشمه‌اى از زمین جارى سازى، 17|91|یا براى تو باغى از خرما و انگور باشد كه از میان آن، نهرها جارى گردانى، 17|92|یا آسمان را همان‌گونه كه مى‌پندارى [قدرت دارى،‌] پاره پاره بر [سر] ما بیافكنى، یا خداوند و فرشتگان را پیش روى ما بیاورى. 17|93|یا خانه‌اى از زر و زیور داشته باشی، یا در آسمان پرواز كنى. و [البته] به پرواز و بالا رفتن تو [نیز] ایمان نخواهیم آورد، تا آن كه نوشته‌ای بر ما فرود آورى كه آن را بخوانیم.» بگو: «پروردگار من منزّه است [از این كه خواسته‌هایى بیهوده را پاسخ دهد]. آیا جز این است كه من بشرى فرستاده شده‌ام؟! [مرا براى هدایت شما فرستاده‌اند، نه براى این كه درخواست‌هاى بى‌مورد شما را پاسخ دهم.]» 17|94|و آن­گاه كه هدایت به سراغ مردم آمد، چیزى مردم را از ایمان آوردن بازنداشت، جز آن كه گفتند: «آیا خداوند، بشرى را به عنوان پیامبر، برانگیخته است؟» 17|95|بگو: «اگر در زمین [به جاى بشر] فرشتگانى بودند كه با آرامش راه مى‌رفتند، حتماً ما از آسمان فرشته‌اى را به عنوان پیامبر بر آنان مى‌فرستادیم.» 17|96|بگو: «میان من و شما خداوند براى گواهى كافى است، او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.» 17|97|و هر كه را خدا هدایت كند، پس او هدایت‌یافته است. و هر كه را گمراه سازد، هرگز یاورانى جز خدا براى آنان نخواهى یافت. و آنان را روز رستاخیز گرد مى‌آوریم، در حالى كه كور و گنگ و کرند، بر صورت‌هایشان [كشیده مى‌شوند،] و جایگاهشان دوزخ است، كه هرگاه [شعله‌ی آن] خاموش شود، آتش آنان را بیافزاییم. 17|98|آن [دوزخ] كیفر آنان است، بدان جهت كه كافر شدند و گفتند: «آیا پس از آن كه [مردیم و به صورت] استخوان، و [پراکنده و] ریز ریز شدیم، آیا واقعاً به صورت آفریده‌ى جدیدى برانگیخته خواهیم شد؟» 17|99|آیا نیندیشیده‌اند خداوندى كه آسمان‌ها و زمین را آفریده است، تواناست كه همانند آنان را [نیز] بیافریند. و خداوند براى آنان مدّتى معین كرده كه شكّى در آن نیست، امّا ستمگران سر باز می‌زنند و جز به كفر به چیزى تن نمى‌دهند. 17|100|بگو: «اگر شما خزانه‌دار رحمت پروردگارم بودید، قطعاً از ترس انفاق [و تهى‌دستى،] چیزى به كسى نمى‌دادید. و انسان تنگ‌نظر و بخیل است!» 17|101|به راستی به موسى نُه معجزه‌ى روشن دادیم. پس، از [آگاهان‌] بنى‌اسرائیل بپرس. آن‌گاه كه [موسى] به سراغشان آمد، پس فرعون به او گفت: «اى موسى! من تو را افسون‌شده مى‌پندارم.» 17|102|موسى گفت: «تو مى‌دانى كه این [معجزات] را فقط پروردگار آسمان‌ها و زمین فرستاده است، براى بصیرت شما. و من تو را اى فرعون! هلاك شده مى‌پندارم.» 17|103|پس [فرعون] تصمیم گرفت كه آنان را از آن سرزمین تبعید كند، پس ما او و همه‌ى همراهانش را [در دریا] غرق كردیم. 17|104|و پس از آن به بنى‌اسرائیل گفتیم: «در این سرزمین جاى گیرید، پس چون موعد آخرت فرارسد، همه‌ى شما را با هم گرد خواهیم آورد.» 17|105|و آن [قرآن‌] را به حقّ فروفرستادیم و به حقّ فرود آمد و ما تو را جز بشارت‌دهنده و بیم‌رسان نفرستادیم. 17|106|و قرآنى كه آن را بخش­بخش كردیم تا آن را با دِرنگ بر مردم بخوانى و آن را به تدریج فروفرستادیم. 17|107|بگو: «به قرآن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید، [براى خداوند یکسان است]، بى‌گمان چون بر كسانى كه پیش از این [به آنان] دانش داده‌اند، تلاوت شود، سجده‌كنان با چانه [و صورت بر زمین] مى‌افتند.» 17|108|و مى‌گویند: «پروردگارمان منزّه است، همانا وعده‌ى پروردگار ما انجام‌شدنى است.» 17|109|و گریه‌كنان بر چانه [و صورت به زمین] مى‌افتند و همواره بر خشوعشان افزوده مى‌شود. 17|110|بگو: «نام اللّه را بخوانید یا نام رحمان را، هر كدام را بخوانید، [او را خوانده‌اید،] بهترینِ نام‌ها از آنِ اوست.» و نمازت را خیلى بلند یا خیلى آهسته نخوان و میان این دو، راهِ [میانه‌اى] را برگزین. 17|111|و بگو: «ستایش از آنِ خداوندى است كه نه فرزندى براى خود گرفته است، و نه در حاكمیت، شریكى براى او بوده، و نه هرگز به خاطر ذلّت و ناتوانی، یاورى گرفته است.» و او را چنان كه باید، بزرگ بشمار. 18|1|ستایش مخصوص خدایى است كه كتاب بر بنده‌ى خود نازل كرد و براى آن هیچ‌گونه انحرافى قرار نداد. 18|2|[كتابى] استوار، تا از عذاب شدیدى كه از سوى اوست، بترساند و به مؤمنانى كه كارهاى شایسته انجام مى‌دهند، بشارت دهد كه براى آنان پاداشى نیكوست. 18|3|براى همیشه در آن [بهشت] ماندگارند. 18|4|و تا بیم دهد به آنان كه گفتند: «خداوند براى خود فرزندى گرفته است!» 18|5|نه آنان به این [سخن بى‌پایه‌] یقین و دانشى دارند و نه پدرانشان. این سخنى که از دهانشان بیرون مى‌آید، تهمت بزرگى است و جز دروغ نمى‌گویند. 18|6|پس [اى پیامبر!] بیم آن مى‌رود که اگر به این سخن [الهی] ایمان نیاورند، تو در پى آنان خود را از شدت اندوه هلاک کنى! 18|7|همانا ما آنچه را روى زمین است، زینت براى آن قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدامشان بهتر و نیکوتر عمل مى‌کنند. 18|8|و ما [سرانجام] آنچه را روى آن است، به صورت خاک، و زمینى بى‌گیاه قرار مى‌دهیم. 18|9|آیا پنداشته‌اى که اصحاب کهف و رقیم، از نشانه‌هاى شگفت ما بودند؟ [ما را نشانه‌هایى شگفت‌انگیزتر از آن نیز هست.] 18|10|آن‌گاه که آن جوانمردان [از شرّ حکومت طاغوت‌] به غار پناه بردند، گفتند: «پروردگارا! از سوى خود رحمتى به ما عطا کن و براى ما [زمینه‌ی‌] رشدى در کارمان فراهم ساز!» 18|11|پس ما تا چند سالى که در آن غار بودند، بر گوش‌هاى آنان [پرده‌ى خواب و بی‌هوشى] زدیم. 18|12|سپس آنان را برانگیختیم [و بیدارشان کردیم] تا معلوم سازیم کدام یک از آن دو گروه، مدّت خواب و درنگ خود را دقیق‌تر حساب مى‌کند. 18|13|ما داستان آنان را به درستى براى تو حکایت مى‌کنیم. آنان جوانمردانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم. 18|14|و ما به دل‌هایشان نیرو و استحکام بخشیدیم، آن‌گاه که آنان به­پاخاستند و گفتند: «پروردگار ما همان پروردگار آسمان‌ها و زمین است، هرگز جز او [کسى را به] خدایى نخواهیم خواند، چرا که در این صورت سخنی نادرست گفته‌ایم. 18|15|آنان، قوم [نادان‌] ما هستند که به جاى خدا، معبودانى دیگر گرفته‌اند. چرا آنان دلیل آشکارى بر [حقّانیت] خدایان خود نمى‌آورند؟ پس کیست ستمکارتر از کسى که بر خداوند، دروغ بندد؟ 18|16|و آن‌گاه که از مشرکان و آنچه جز خدا مى‌پرستند، فاصله گرفتید، پس به غار پناه برید، تا پروردگارتان رحمت خود را براى شما بگسترد، و در کارتان براى شما آسایشی فراهم آورد.» 18|17|و [اگر آنجا بودى] خورشید را مى‌دیدى که هنگام طلوع، به سمت راست آنان متمایل مى‌شود و چون غروب کند، ایشان را وامى‌گذارد و به چپ متمایل مى‌گردد و آنان در محلّى وسیع از آن غار قرار داشتند. این از آیات و نشانه‌هاى خداست. هر کس را خدا هدایت کند، او هدایت‌یافته‌ى راستین است و هر که را [به بیراهه واگذارد و] گمراه کند، هرگز براى او یاورى راهنما نخواهى یافت. 18|18|و آنان را بیدار مى‌پنداشتى، [زیرا چشمانشان باز بود،] در حالى که آنان خواب بودند و ما آنان را به پهلوى راست و چپ مى‌گرداندیم [تا بدنشان سالم بماند.] و سگشان دست‌هاى خود را بر آستانه‌ى غار گشوده بود. اگر نگاهشان مى‌کردى، پشت کرده، از آنان مى‌گریختى و همه‌ی وجودت از آنان پر از ترس مى‌شد. 18|19|و ما آن‌گونه [که خوابشان کردیم]، آنان را [از خواب] برانگیختیم تا میان خود از یکدیگر پرسش کنند. یکى از آنان گفت: «چه مدّت [در این غار] مانده‌اید؟» گفتند: «یک روز، یا بخشى از روز.» [سرانجام] گفتند: «پروردگارتان داناتر است که چه مقدار مانده‌اید. پس یکى از خودتان را با این پولتان به شهر بفرستید تا ببیند کدام‌یک [از مغازه‌داران] غذاى پاکیزه‌ترى دارد؟ پس غذایى از آن برایتان بیاورد و باید [در این کار] زیرکى و دقّت به خرج دهد، مبادا کسى را از شما آگاه کند! 18|20|زیرا اگر آنان بر شما دست یابند، سنگسارتان خواهند کرد، یا شما را به آیین خودشان بازخواهند گرداند و در این صورت هرگز رستگار نخواهید شد.» 18|21|و بدین‌گونه [مردم آن شهر را‌] بر حالشان آگاه کردیم تا بدانند وعده‌ی خدا [در برانگیختن مردگان‌] حقّ است و در فرارسیدن قیامت هیچ تردیدى نیست. هنگامى که [کاشفانِ غار] میان خود در کار آنان نزاع و ستیز داشتند، [یک گروه‌] گفتند: بر روی [جایگاه‌] آنان بِناى یادبودى بسازید، پروردگارشان به [حال] آنان داناتر است.» اما کسانى که بر کارشان [نسبت به اصحاب کهف‌] پیروز شدند، گفتند: «ما بر [جایگاه‌] آنان معبد و مسجدى مى‌سازیم.» 18|22|به زودى خواهند گفت: «آنان سه نفر بودند، چهارمینشان سگشان بود.» و [عدّه‌اى] می‌گویند: «پنج نفر بودند، ششمینِ آنان سگشان بود.» [این سخنى بى‌دلیل و] پرتاب تیرِ گمان به گذشته‌اى ناپیداست و [عدّه‌اى دیگر] می‌گویند: «هفت تن بودند و هشتمین آنان سگشان بود.» بگو: «پروردگارم به تعدادشان داناتر است، [و شمار] آنان را جز اندکى، کسى نمى‌داند.» پس درباره‌ى آنان جز به ظاهر [و آنچه آشکار کرده‌ایم]، مجادله مکن و درباره‌ى ایشان از هیچ‌کس نظر مخواه. 18|23|درباره‌ى هیچ چیز و هیچ کار، مگو که من، آن را فردا انجام مى‌دهم. 18|24|مگر آنکه [بگویى:] «اگر خدا بخواهد.» و اگر [گفتنِ ان‌شاءاللَّه را] فراموش کردى، [هرگاه یادت آمد،] پروردگارت را یاد کن و بگو: «امید است که پروردگارم مرا به راهى که [به درستی] نزدیک‌تر است، راهنمایى کند.» 18|25|و آنان در غارشان سیصد و نُه سال ماندند. 18|26|[در برابرِکسانى که اختلاف دارند،] بگو: خداوند به مدّتى که در غار ماندند، داناتر است. غیب آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست. چه بینا و شنواست! جز او براى مردم هیچ یار و یاورى نیست و هیچ کس را در حکم و فرمانروایىِ خود شریک نمى‌گیرد.» 18|27|و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحى شده است، [بر مردم] بخوان. [سنّت‌ها و] کلمات الهى را تغییردهنده‌اى نیست و هرگز جز او پناهگاهى نخواهى یافت. 18|28|و همراه با کسانى که پروردگارشان را هر صبحگاه و شامگاه مى‌خوانند و خشنودى او را مى‌جویند، خود را شکیبا ساز و دیدگانت را از آنان برمگیر که زیور دنیا را بطلبى و از کسانى که دلشان را از یاد خود غافل کرده‌ایم و در پى هوس خویشند و کارشان بر گزافه و زیاده‌روى است، پیروى مکن. 18|29|و بگو: «حقّ از سوى پروردگار شما رسیده است، پس هر که خواست ایمان آورد و هر که خواست کافر شود.» همانا ما براى ستمگران آتشى مهیا کرده‌ایم که [شعله‌هایش] همچون سراپرده‌اى آنان را فراگرفته، و اگر فریادرسى خواهند، با آبى [چون مس] گداخته به فریادشان مى‌رسند که [گرماى آن] چهره‌ها را بریان مى‌کند! چه بد نوشیدنى و چه بد جایگاهى است! 18|30|آنان که ایمان آورده و کارهاى نیک کرده‌اند، [بدانند که] ما پاداش نیکوکاران را تباه نمى‌کنیم. 18|31|آنان باغ‌هایى جاوِدانه دارند که نهرها از زیر [قصرها و تخت‌هایشان] جارى است. در آنجا با دستبندهایى طلایى آراسته مى‌شوند و جامه‌هایى سبز از حریر نازک و دیبای ضخیم مى‌پوشند، در آنجا برتخت‌ها تکیه می‌دهند. چه نیکو پاداشى و چه خوش جایگاهى! 18|32|[اى پیامبر!] براى آنان [سرگذشت] دو مردى را مثل بزن که براى یکى از آن دو، دو باغ انگور قرار دادیم و دور آنها را با نخل پوشاندیم و میان آن دو باغ را کشت‌زار قرار دادیم. 18|33|هر دو باغ، میوه [فراوان] خود را داد و چیزى از آن نکاست و میان آن دو [باغ]، نهرى روان ساختیم. 18|34|و آن مرد را میوه‌اى [فراوان] بود. پس به دوستش که با او گفتگو مى‌کرد، گفت: «من از تو مالدارترم، و از نظر نفرات، [نیز] نیرومندترم.» 18|35|و او در حالى که بر خویش ستمکار بود، به درون باغ آمد [و با غرور] گفت: «گمان ندارم که هرگز این [باغ] نابود شود، 18|36|و گمان نمى‌کنم که قیامت برپا شود و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم، یقیناً بهتر از این [باغ] را در بازگشت، خواهم یافت.» 18|37|دوستش که با او گفتگو مى‌کرد، گفت: «آیا به آن کسی کفر می‌ورزی که تو را از خاک، سپس از نطفه آفرید، آن‌گاه تو را مردى کامل و تمام اندام قرار داد؟! 18|38|ولى من [می‌گویم:] اوست خداوند، پروردگار من و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمى‌سازم. 18|39|و چرا آن‌گاه که وارد باغت شدى، نگفتى: آنچه خدا بخواهد [همان شود!] هیچ نیرویى جز به [قدرت] خدا نیست. اگر مرا از نظر مال و فرزند، کمتر از خویش مى‌بینى، 18|40|پس امید است که پروردگارم بهتر از باغِ تو را به من عطا کند و مجازات حساب شده‌ای بر باغ تو از آسمان بفرستد تا به زمینى بى‌گیاه و لغزنده تبدیل شود، 18|41|یا آبِ آن فروکش کند، پس هرگز نتوانى آن را بازیابى.» 18|42|و [سرانجام] میوه­‌هاى باغ آن [مرد مغرور، با قهر خدا] احاطه شد [و از بین رفت]. پس او چنان شد که دو دست خویش را به خاطر خرج‌هایى که در باغ کرده بود، [از شدّت حسرت] برهم مى‌مالید، در حالى که همه داربست‌ها فروریخته بود و مى‌گفت: «اى کاش کسى را شریک پروردگارم قرار نمى‌دادم.» 18|43|و هیچ گروهى نداشت که او را در برابر [قهر] خدا یارى کنند و نمى‌توانست خودش را یارى کند. 18|44|آنجا [ثابت شد که] قدرت تنها از آنِ خداى حقّ است و [نزد] اوست بهترین پاداش و نیکوترین فرجام. 18|45|و [اى پیامبر!] براى آنان زندگى دنیا را مثَل بزن که همچون آبى است که از آسمان فروفرستادیم، پس گیاه زمین به وسیله‌ى آن [چنان انبوه شود که] در هم فرورود، پس ناگهان خشک شود، آن چنان که بادها پراکنده‌اش سازند و خداوند بر هر چیزى تواناست. 18|46|مال و فرزندان، زینت زندگى دنیایند و کارهاى ماندگار شایسته، نزد پروردگارت پاداشى بهتر دارند و امید داشتن به آنها نیکوتر است. 18|47|و روزى که کوه‌ها را به حرکت درآوریم و زمین را آشکار [صاف و هموار] مى‌بینى در حالى که همگان را برانگیخته‌ایم، پس هیچ یک از آنان را نمى‌نهیم. 18|48|و [در آن روز مردم] صف کشیده، بر پروردگارت عرضه مى‌شوند. [خدا به آنان مى‌فرماید:] «همان‌گونه که نخستین بار شما را آفریدیم، [امروز هم] به سوى ما آمدید، بلکه پنداشتید ما برایتان وعده‌گاهى نمى‌نهیم؟» 18|49|و کتاب [و نامه‌ى اعمال] در میان نهاده مى‌شود، پس مجرمان را مى‌بینى که از آنچه در آن است بیمناکند و مى‌گویند: «واى بر ما! این چه کارنامه‌اى است که هیچ کوچک و بزرگى را فروگذار نکرده، مگر اینکه برشمرده است!» آنچه را انجام داده‌اند، [در برابر خود] حاضر مى‌یابند و پروردگارت به هیچ‌کس ستم نمى‌کند. 18|50|و[یاد کن] هنگامى که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید.» پس همه جز ابلیس سجده کردند! او از جنّ بود و از فرمان پروردگارش سر برتافت. آیا [با این حال] او و نسل او را به جاى من سرپرستان خود مى‌گیرید؟ در حالى که آنان دشمن شمایند! ستمگران بد چیزى را به جاى خدا برگزیدند! 18|51|من ابلیس و فرزندانش را نه در آفرینش آسمان‌ها و زمین گواه گرفتم و نه در آفرینش خودشان و من گمراه‌گنندگان را دستیار خود نمى‌گیرم. 18|52|و روزى که [خداوند به مشرکان] مى‌فرماید: «آنان را که شریک من مى‌پنداشتید، فرابخوانید [تا کمکتان کنند].» پس آنها را مى‌خوانند؛ ولى پاسخى به آنان نمى‌دهند و ما میانشان ورطه هلاکت قرار مى‌دهیم. 18|53|و گناهکاران آتش دوزخ را مى‌بینند، پس درمى‌یابند که در آن خواهند افتاد و راه فرارى از آن نمى‌یابند. 18|54|و البتّه ما در این قرآن، از هر مثلى براى مردم، گوناگون بیان کردیم، [ولى مردم به انکار آنها برخاستند.] و آدمى بیش از هر چیزى جدال کننده است. 18|55|و هنگامى که هدایت به سوى مردم آمد، چه چیزى آنان را از ایمان­آوردن و آمرزش‌خواهى از پروردگارشان بازداشت؟ جز آنکه سنّت خداوند درباره‌ى پیشینیان براى آنان [نیز] بیاید، یا آنکه عذاب، رویاروى آنان قرار گیرد! [تا ایمان بیاورند و درخواست آمرزش کنند.] 18|56|و ما پیامبران را جز بشارت‌دهندگان و بیم‌دهندگان نمى‌فرستیم، ولى کافران به باطل مجادله و ستیز مى‌کنند تا به وسیله‌ى آن حقّ را درهم کوبند و آنان نشانه‌ها و آیات مرا و آنچه را که به آن بیم داده شدند، به مسخره گرفتند. 18|57|و کیست ستمکارتر از کسی که آیات پروردگارش را به او یادآور شوند، ولی او از آنها روی گرداند و [گناهان و] دستاورد پیشینه‌ى خویش را فراموش کند؟! البتّه ما بر دل‌هایشان پرده‌هایى نهادیم تا آیات قرآن را نفهمند و در گوش‌هایشان سنگینى قرار دادیم که اگر به سوى هدایتشان فراخوانى، هرگز به راه نخواهند آمد. 18|58|و پروردگارت آمرزنده‌ى صاحب رحمت است. اگر [بخواهد] مردم را به خاطر آنچه کسب کرده‌اند، مجازات کند، هرچه زودتر عذاب بر آنان مى‌فرستد، [ولى چنین نمى‌کند؛] بلکه براى آنان موعدى قرار داده که [با فرارسیدنش] جز خداوند هرگز پناهگاهى نمى‌یابند. 18|59|و آن آبادى‌ها را هنگامى که ستم کردند، هلاکشان کردیم و براى نابود کردنشان زمانى را قرار دادیم. 18|60|و [به یادآور] زمانى که موسى به جوان [همراهش] گفت: «من دست از جستجو برنمى‌دارم تا به محلّ برخورد دو دریا برسم، حتّى اگر سال‌ها [به راه خود] ادامه دهم.» 18|61|پس چون به محلّ تلاقى آن دو [دریا] رسیدند، ماهى خود را [که براى غذا همراه داشتند،] فراموش کردند. ماهى هم راه خود را در دریا برگرفت و رفت. 18|62|چون از آن محل گذشتند موسى به جوان [همراه] خود گفت: «صبحانه ما را بیاور! به راستى که از این سفر رنج و خستگیِ بسیار دیده‌ایم!» 18|63|او گفت: «آیا به یاد دارى که ما، جایى [لب دریا ایستادیم و براى رفع خستگى‌] پشت به صخره‌ها دادیم؟ من فراموش کردم [ماجرای] ماهى را [براى تو بگویم] و کسى جز شیطان آن را از یاد من نبرد، تا آن را یادآورى کنم و در [کمال] شگفتى، ماهى راه خود را در دریا پیش گرفت [و رفت]!» 18|64|[موسى] گفت: «این همان [نشانه قرارگاهى] است که در پى آن بودیم.» پس از همان راه بازگشتند، در حالى که ردّ پاى خود را دنبال مى‌کردند. 18|65|پس [در آنجا] بنده‌اى از بندگان ما را یافتندکه از جانب خود، رحمتى [عظیم] به او عطا کرده بودیم و از نزد خود علمى [فراوان] به او آموخته بودیم. 18|66|موسى به او گفت: «آیا [اجازه مى‌دهى] در پى تو بیایم، تا از آنچه براى رشد وکمال به تو آموخته‌اند، به من بیاموزى؟» 18|67|[خضر] گفت: «تو هرگز نمى‌توانى بر همراهى من صبر کنى. 18|68|و چگونه بر چیزى که آگاهى کامل به [راز] آن ندارى، صبر مى‌کنى؟» 18|69|[موسى] گفت: «به خواست خدا مرا شکیبا خواهى یافت و در هیچ کارى، تو را نافرمانى نخواهم کرد.» 18|70|[خضر] گفت: «پس اگر دنبال من آمدى، چیزى از من مپرس، تا آنکه خودم درباره‌ى آن سخن آغاز کنم.» 18|71|پس آن دو به راه افتادند، تا آنکه سوار کشتى شدند. [خضر] آن را سوراخ کرد. موسى گفت: «آیا آن را شکافتی تا سرنشینانش را غرق کنى؟ راستى که کار ناروایى کردى!» 18|72|[خضر] گفت: «آیا نگفتم تو هرگز نمى‌توانى همراه من شکیبا باشى؟» 18|73|[موسى] گفت: «مرا به خاطر فراموشى‌ام بازخواست مکن و از این کارم بر من سخت مگیر.» 18|74|پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانى برخورد کردند، پس [خضر] او را کشت. موسى گفت: «آیا بى‌گناهى را بدون آنکه کسى را کشته باشد، کشتى؟ به راستى کاری زشت و ناپسند کردى!» 18|75|گفت: «آیا نگفتمت که نمى‌توانى همپاى من صبر کنى؟» 18|76|[موسى] گفت: «اگر از این پس چیزى از تو پرسیدم، دیگر با من همراه مباش، قطعاً از سوى من معذور خواهى بود.» 18|77|پس آن دو به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادى رسیدند. از اهل آنجا غذا خواستند. [ولی] آنان از پذیرایی آن دو خودداری کردند. پس آن دو در آنجا دیوارى را یافتند که در حال ریزش بود. [خضر،] دیوار را [تعمیر و] برپا کرد. [موسى با تعجّب] گفت: «[اینها که به ما غذا ندادند،] اگر مى‌خواستى، براى این کار مزد مى‌گرفتى!» 18|78|[خضر] گفت: «این [بار، هنگام] جدایى میان من و توست. اکنون تو را از اسرار آنچه نتوانستى بر آن شکیبایى ورزى، آگاه خواهم کرد. 18|79|اما آن کشتى، از آنِ بینوایانى بود که در دریا کار مى‌کردند و در کمین آنان پادشاهى بود که به زور، هر کشتى [سالمى] را مى‌گرفت. من خواستم معیوبش کنم [تا به دست آن ستمگر نیفتد]. 18|80|و امّا آن نوجوان [که او را کشتم،] پدر و مادرش هر دو مؤمن بودند. ترسیدیم که او آن دو را به کفر و طغیان وادارد. 18|81|[از این رو] خواستیم که پروردگارشان به جاى او [فرزندى] پاک‌تر و بهتر و با محبّت‌تر به آن دو بدهد. 18|82|و امّا آن دیوار، از آنِ دو نوجوان یتیم در آن شهر بود، و زیر آن دیوار، گنجى براى آن دو بود و پدرشان مردى صالح بود. پس پروردگارت اراده کرد که آن دو به حدّ رشد خود برسند و گنج خویش را که رحمتى از سوى پروردگارت بود، بیرون آورندو من این کارها را خودسرانه نکردم. این بود تأویل و راز آنچه نتوانستى بر آن صبر و شکیبایى ورزى.» 18|83|و از تو درباره ذوالقرنین مى‌پرسند. بگو: «به زودى بخشى از سرگذشت او را براى شما خواهم خواند.» 18|84|ما در زمین به او قدرت دادیم و از هر چیزى [که نیاز بود،] وسیله‌اى به او عطا کردیم. 18|85|پس او راهى را [براى سفر به غرب‌] پی گرفت. 18|86|تا آن‌گاه که به غروب‌گاهِ خورشید رسید. [غروب‌] خورشید را چنان یافت که در چشمه‌اى تیره و گل‌آلود فرومى‌رود و نزد آن قومى را یافت [که فساد و ستم مى‌کردند]. گفتیم: «اى ذوالقرنین! یا [آنها را] عذاب مى‌کنى و یا میان آنان نیکى در پیش مى‌گیرى [و همه را مى‌بخشایى].» 18|87|[ذوالقرنین] گفت: «امّا هرکس ستم کند، او را عذاب خواهیم کرد، سپس به سوى پروردگارش بازگردانده مى‌شود. او هم وى را به سختى عذاب مى‌کند. 18|88|و امّا هر کس ایمان آورد و کار شایسته کند، پس پاداشی بهتر براى اوست و کار را بر او آسان خواهیم گرفت.» 18|89|سپس [ذوالقرنین در ادامه] راهی را پی­گرفت. 18|90|تا آنکه به محلّ طلوع خورشید رسید، آن را چنان یافت که بر قومى طلوع مى‌کند که در برابر [تابش] آن پوششى براى آنان قرار نداده بودیم. 18|91|[سرگذشت ذوالقرنین و ملت‌ها] این‌گونه [بود]، و یقیناً ما به آنچه نزد او بود، احاطه داشتیم. [و کارهایش زیر نظر ما بود]. 18|92|سپس [ذوالقرنین براى سفری دیگر] راهی را پی­گرفت. 18|93|تا آن‌گاه که به میان دو کوه رسید، پشت آن دو کوه، مردمى را یافت که گویا هیچ سخنى رانمى‌فهمیدند. 18|94|گفتند: «اى ذوالقرنین! [قوم] یأجوج و مَأجوج در این سرزمین فساد مى‌کنند. آیا اگر ما هزینه را بپردازیم، تو میان ما و آنها سدّى مى‌سازى [تا از شرّشان ایمِن شویم]؟» 18|95|[ذوالقرنین] گفت: «آنچه پروردگارم در آن به من قدرت داده، [از کمک مالى شما] بهتر است. پس مرا با نیروی خود کمک کنید تا میان شما و آنان سدّى محکم بسازم. 18|96|براى من پاره‌هاى آهن بیاورید [و در شکاف این دو کوه بریزید.]» تا آن‌گاه که میان دو کوه هم سطح و برابر شد. آن‌گاه گفت: «[اینک آتش بیفروزید و در کوره‌ها] بدمید.» تا وقتى که آن‌ها را [مانند] آتشى [سرخ] گرداند. گفت: «[اکنون] مس گداخته بیاورید تا روى آهن‌ها[ی مذاب] بریزم.» 18|97|[چنان سدی ساخته شد که قوم یأجوج و مأجوج] نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند در آن رخنه‌اى پدید آورند. 18|98|[ذوالقرنین] گفت: «این، رحمت بزرگى از پروردگار من است [و تا موعد مقرّر پابرجاست]، پس هرگاه وعده‌ى پروردگار من فرارسد، آن [سدّ] را در هم مى‌کوبد. و وعده‌ى پروردگارم حقّ است.» 18|99|و در آن روز [پایان جهان]، مردم را رها مى‌کنیم تا بعضى در بعضى همچون موج درآمیزند، و [چون] در صور دمیده شود، همه را یکجا گرد خواهیم آورد. 18|100|و آن روز، دوزخ را چنان که باید، بر کافران عرضه خواهیم کرد. 18|101|آنان که چشمانشان از یاد من در پرده‌ى غفلت بود و [از شدّت تعصّب و لجاجت،] توان شنیدن [سخن حقّ را] نداشتند. 18|102|آیا آنان که کفر ورزیدند، پنداشتند که [اگر] بندگان مرا به جاى من به سرپرستى بگیرند، [آنها را سود مى‌بخشد؟ هرگز!] قطعاً ما جهنّم را براى پذیرایى از کافران آماده کرده‌ایم. 18|103|بگو: «آیا شما را از زیانکارترینِ مردم آگاه کنیم؟ 18|104|آنان که در زندگى دنیا تلاششان [به هدر رفته، و] گم و نابود مى‌شود، در حالى که مى‌پندارند کار شایسته و نیک انجام مى‌دهند.» 18|105|آنان، کسانى هستند که به آیات پروردگارشان و دیدار او [در قیامت] کفر ورزیدند، پس کارهایشان تباه و نابود شد. ما براى آنان در قیامت، میزانى برپا نخواهیم کرد، [چون کارشان ارزشى ندارد تا نیاز به میزان باشد.] 18|106|این است که کیفر آنان دوزخ است، به خاطر کفرى که ورزیدند و آیات من و فرستادگانم را به مسخره گرفتند. 18|107|یقیناً آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند، بهشت برین منزلگاه پذیرایى آنهاست. 18|108|همواره در آن جاوِدانه‌اند و درخواست دگرگونى و جابه‌جایى نمى‌کنند. 18|109|بگو: «اگر دریا براى [نوشتن] کلمات پروردگارم مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، [آب] دریا تمام مى‌شود، هر چند دریایى همانند آن را به کمک آوریم.» 18|110|بگو: «بی‌گمان من بشرى همچون شمایم، [جز اینکه] به من وحى مى‌شود که خداى شما خداى یگانه است. پس هر که به دیدار پروردگارش امید و ایمان دارد، کارى شایسته کند و هیچ‌کس را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.» 19|1|كاف، ها، یا، عین، صاد. 19|2|[این آیات،] یادى است از لطف پروردگارت به بنده‌اش زكریا. 19|3|هنگامی كه پروردگارش را با ندایى پنهان خواند. 19|4|[زكریا] گفت: «پروردگارا! به راستی استخوانم سست، و [موى] سرم از پیرى، سپید شده است. و پروردگارا! من هرگز در دعا به پیشگاهت [از اجابت] محروم نبوده‌ام. 19|5|و من براى پس از [مرگ] خود، از بستگانم بیمناكم. و همسرم [از آغاز زندگى‌] نازا بوده است، پس از جانب خود جانشینى به من عطا فرما! 19|6|[جانشینى] كه وارث من و دودمان یعقوب باشد. و پروردگارا! او را پسندیده قرار ده!» 19|7|[خداوند فرمود:] «اى زكریا! ما تو را به پسرى نوید مى‌دهیم كه نامش یحیى است. پیش از این همنامى براى او قرار نداده‌ایم.» 19|8|[زكریا] گفت: «پروردگارا! چگونه براى من پسرى خواهد بود در حالى كه همسرم نازا بوده است و خود نیز از پیرى به فرتوتى رسیده‌ام؟!» 19|9|[فرشته وحى] گفت: «چنین است [كه گفتى، ولى‌] پروردگارت فرمود: این [كار] بر من آسان است، و من تو را پیش از این آفریدم، در حالى كه چیزى نبودى.» 19|10|[زكریا] گفت: «پروردگارا! براى من نشانه‌اى قرار ده [تا علم من به یقین تبدیل شود.]» [خداوند] فرمود: «نشانه تو آن است كه تا سه شبانه‌روز [زبان تو، از كار مى‌افتد و] با مردم سخن نخواهى گفت، [با اینكه تندرستى.]» 19|11|آن‌گاه [زكریا] از محراب عبادت به سوى مردمش بیرون شد، پس به آنان اشاره كرد كه: بامدادان و شامگاهان خدا را تسبیح گویید.» 19|12|[پس یحیى را به وى عطا كردیم و به او گفتیم:] «اى یحیى! كتاب [خدا] را با قدرت بگیر و در كودكى به او حكمت [و نبوّت] دادیم. 19|13|و نیز از جانب خود، مهربانى و پاكى به او دادیم و او تقواپیشه بود. 19|14|و نسبت به پدر و مادرش نیكوكار بود و هرگز [نسبت به مردم، زورگو،] سركش و نافرمان نبود. 19|15|و سلامی [شایسته] بر او باد، روزی که زاده شد و روزی که می‌میرد و روزی که زنده برانگیخته می‌شود. 19|16|و در این كتاب، مریم را یاد كن، هنگامى كه از خاندانش جدا شد و در مكانى شرقى قرار گرفت. 19|17|آن‌گاه دور از دیگران، براى خود پرده‌اى قرار داد. پس ما روح [الامین] خود، [جبرئیل] را به سوى او فرستادیم که به شكل انسانى خوش­اندام بر او نمایان شد. 19|18|[مریم به او] گفت: «من از تو به [خداى] رحمان پناه مى‌برم، اگر پرهیزكارى [از من دور شو]!» 19|19|[فرشته]گفت: «همانا من فرستاده‌ى پروردگار توام، [و آمده‌ام] تا پسرى پاكیزه به تو ببخشم.» 19|20|[مریم] گفت: «چگونه ممكن است براى من فرزندى باشد؟ در حالى كه دست هیچ بشرى به من نرسیده است، و بدكاره هم نبوده‌ام؟» 19|21|[فرشته‌] گفت: چنین است! [ولى‌] پروردگارت فرمود: این كار بر من آسان است و براى این [است‌] که او را براى مردم نشانه‌اى [از قدرت خود] و رحمتى از جانب خویش قرار دهیم، و این كارى است شدنى و قطعى.» 19|22|پس مریم [به عیسى] باردار شد و با وى در مكانى دور خلوت گزید. 19|23|آن‌گاه دردِ زایمان او را به سوى تنه‌ى درخت خرمایى كشاند. [مریم از شدّت ناراحتى و بیم رسوایی] گفت: «اى كاش پیش از این مرده بودم، و فراموش شده بودم.» 19|24|پس، از فرودست او را صدا زد كه: « [اى مریم!] غم مخور! همانا پروردگارت زیر [پاى] تو چشمه‌ى آبى روان ساخت. 19|25|و شاخه‌ی این نخل را به سوى خود تكان بده، [تا] رطب تازه بر تو فرو ریزد. 19|26|پس [از آن رطب] بخور و [از آب نهر] بنوش و چشمت را [به داشتن فرزند] روشن بدار. پس اگر کسى از آدمیان را دیدى، [که درباره‌ی نوزاد مى‌پرسند، با اشاره] بگو: «من براى [خداوند] رحمان، روزه‌ى سکوت نذر کرده‌ام، بنابراین امروز با هیچ انسانى سخن نخواهم گفت.» 19|27|پس مریم در حالى که نوزادش را در آغوش گرفته بود، او را نزد قوم خود آورد. گفتند: «اى مریم! به راستى کار بسیار ناپسندى مرتکب شده‌اى. 19|28|اى خواهر هارون! پدرت مرد بدى نبود، و مادرت [نیز] بدکاره نبود.» 19|29|پس مریم به نوزادش اشاره کرد [که از او بپرسید]. گفتند: «چگونه با کسى که در گهواره [و] کودک است سخن بگوییم؟» 19|30|[عیسى به سخن آمد و] گفت: «منم بنده‌ى خدا! او به من کتاب داده و مرا پیامبر کرده است. 19|31|و هرجا که باشم، خداوند مرا مایه‌ى برکت قرار داده، و تا زنده‌ام مرا به نماز و زکات سفارش کرده است. 19|32|و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده، و [نسبت به مردم،] ستمگر و سنگدل قرار نداده است. 19|33|و درود بر من، روزى که زاده شدم، و روزى که مى‌میرم، و روزى که زنده برانگیخته مى‌شوم.» 19|34|این است [ماجرای] عیسى، پسر مریم؛ [همان] گفتار درستى که [یهود و نصارا‌] در آن شک مى‌کنند. 19|35|شایسته نیست که خداوند فرزندى برگزیند، او منزّه است، هرگاه انجام کارى را اراده کند، همین­قدر که بگوید: موجود باش، بى‌درنگ موجود مى‌شود. 19|36|و [عیسى گفت:] «در حقیقت خدا پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستید که راه مستقیم، همین [بندگى او] است.» 19|37|پس گروه‌هایى از میان پیروانش [درباره وى] به اختلاف پرداختند، [برخى او را خدا دانستند، و برخى فرزند خدا،] پس واى بر کافران از حضور در روز بزرگ [قیامت]. 19|38|چه خوب شنوا و بینایند روزى که به سوى ما مى‌آیند، ولى ستمگران امروز در گمراهىِ آشکارند. 19|39|و آنان را از روز ندامت و حسرت، [روز رستاخیز‌] بترسان، آن هنگام که کار تمام شود [و همه چیز پایان یابد؛ ولی اکنون] آنان در غفلتند و ایمان نمى‌آورند. 19|40|تنها ماییم که زمین و اهلش را به ارث مى‌بریم و [همه] به سوى ما بازگردانده مى‌شوند. 19|41|و در این کتاب، ابراهیم را یاد کن، که او پیامبرى راستگو و راست‌کردار بود. 19|42|آن‌گاه که به [عموى مشرکش آزر که به جای] پدرش [سرپرستی او را به عهده داشت]، گفت: «اى پدر! چرا چیزى را مى‌پرستى که نمى‌شنود و نمى‌بیند و تو را از هیچ چیز بى‌نیاز نمى‌کند؟! 19|43|اى پدر! به راستی دانشى [از جانب حقّ] براى من آمده که براى تو نیامده است؛ بنابراین، از من پیروى کن تا تو را به راه راست هدایت کنم. 19|44|اى پدر! شیطان را [با اطاعت از او] پرستش مکن، که شیطان [خداى] رحمان را نافرمان است. 19|45|اى پدر! من مى‌ترسم که از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد، و تو براى شیطان دوست و یاور باشى.» 19|46|گفت: «اى ابراهیم! آیا از خدایان من بیزارى؟ اگر [از این روش] دست برندارى، قطعاً تو را سنگسار خواهم کرد و [اکنون] براى مدّتى طولانى از من دور شو!» 19|47|[ابراهیم] گفت: «بدرود! به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى‌خواهم، زیرا او همواره نسبت به من بسیار مهربان بوده است. 19|48|و من از شما و آنچه غیر خدا مى‌خوانید، کناره مى‌گیرم و پروردگارم را مى‌خوانم. امیدوارم که در خواندن پروردگارم محروم [و بى‌پاسخ] نمانم.» 19|49|چون ابراهیم از مشرکان و از آنچه به جاى خدا مى‌پرستیدند، کناره گرفت، ما اسحاق و [فرزندش] یعقوب را به او بخشیدیم و همه را پیامبر قرار دادیم. 19|50|و از رحمت خویش به آنها عطا کردیم و براى آنان [در میان مردم] نام نیکو و آوازه‌ی بلند قرار دادیم. 19|51|و در این کتاب، از موسى یاد کن، زیرا که او بنده‌ى [برگزیده و] خالص‌شده [خدا] و فرستاده‌اى پیامبر بود. 19|52|و او را از جانبِ راستِ [کوهِ] طور ندا دادیم و رازگویان [به خود] نزدیکش ساختیم. 19|53|و از رحمت خویش، برادرش هارون را که پیامبر بود، به او بخشیدیم. [تا وزیرش باشد.] 19|54|و در این کتاب از اسماعیل یاد کن که او همواره در وعده‌هایش صادق، و فرستاده‌اى پیامبر بود. 19|55|و همواره خاندان خود را به نماز و زکات فرمان مى‌داد، و پیوسته نزد پروردگارش پسندیده بود. 19|56|و در این کتاب، از اِدریس یاد کن، به راستی او پیامبرى بسیار راستگو بود. 19|57|و ما او را به مقام والایى بالا بردیم. 19|58|آنان پیامبرانى بودند که خداوند بر آنها نعمت [ویژه] ارزانى داشت؛ [پیامبرانى] از نسل آدم و از [فرزندان] کسانى که با نوح [در کشتى] سوارشان کردیم، و از نسل ابراهیم و یعقوب، و از کسانى که هدایت نمودیم و برگزیدیم. هرگاه آیات [خداى] رحمان بر آنان خوانده مى‌شد، سجده‌کنان و گریان به خاک مى‌افتادند. 19|59|آن‌گاه پس از آنان، جانشینان بد و ناشایستى آمدند که نماز را تباه کردند و هوس‌ها را پى گرفتند. پس به زودى [کیفر] گمراهى خود را خواهند دید. 19|60|مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته کنند، که آنها داخل بهشت مى‌شوند و کمترین ستمی به آنان نخواهد شد. 19|61|بهشت‌هاى جاویدى که [خداى] رحمان از غیب به بندگانش وعده داده است. حتماً وعده‌ی او شدنى است. 19|62|در آنجا سخن بیهوده‌اى نمى‌شنوند، بلکه آنچه مى‌شنوند فقط سلام و درود است و در آنجا هر بامداد و شامگاه، روزى آنان برایشان [آماده‌] است. 19|63|این، همان بهشتى است که به هریک از بندگان پرهیزکار خود به میراث می‌دهیم. 19|64|[پس از مدّتی تأخیر در نزول وحى، جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت:] «ما [فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت فرود نمى‌آییم؛ آینده و گذشته‌ی ما و آنچه میان آنهاست، از آنِ اوست و پروردگار تو فراموشکار نیست. 19|65|پروردگار آسمان‌ها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد؛ تنها او را بپرست و براى عبادتش شکیبا باش، آیا براى او همتا و هم‌نامى مى‌شناسى؟» 19|66|و انسان مى‌گوید: «آیا آن‌گاه که مردم، دوباره زنده [از خاک‌] بیرونم مى‌آورند؟» 19|67|آیا انسان به یاد نمى‌آورد که ما او را پیش از این آفریده‌ایم، در حالى که هیچ چیز نبود؟ 19|68|پس به پروردگارت سوگند که ما همه‌ی آنها را [که منکر معاد شده‌اند،] با شیطان‌ها گرد مى‌آوریم، سپس در حالى که به زانو درآمده‌اند، گرداگرد دوزخ حاضر خواهیم کرد. 19|69|سپس از هر گروهى، کسانى را که بر [خداى] رحمان سرکش‌تر بودند، جدا خواهیم کرد. 19|70|آن‌گاه ما بهتر مى‌دانیم چه کسانى براى سوختن در دوزخ سزاوارترند. 19|71|و همه‌ی شما وارد دوزخ مى‌شوید. [این امر] از جانب پروردگارت حکمى است قطعی. 19|72|سپس پرهیزکاران را نجات مى‌دهیم و ستمکاران را [که از ضعف و ذلّت] به زانو درآمده [اند]، در آن رها مى‌کنیم. 19|73|و هرگاه آیات روشن ما بر آنان خوانده شود، کسانى که کفر ورزیده‌اند به آنان که ایمان آورده‌اند، مى‌گویند: «کدام یک از ما دو گروه، جایگاهش بهتر و محفلش آراسته‌تر است؟!» 19|74|و چه بسیار ملت‌ها را پیش از آنان [به سبب طغیانشان‌] نابود کردیم که مال و ثروتشان بهتر بود و ظاهرى آراسته‌تر داشتند. 19|75|بگو: «هرکه در گمراهى است، [خداوند] رحمان او را تا مدّتى یارى و مهلت می‌دهد، تا وقتى که آنچه را وعده داده مى‌شوند، ببینند، یا عذاب [این دنیا] یا [عذاب] قیامت را. پس [در آن روز] خواهند دانست چه کسى جایگاهش بدتر و لشکرش ناتوان‌تر است.» 19|76|کسانى که هدایت یافته‌اند، خداوند بر هدایتشان مى‌افزاید و ثوابِ نیکى‌هاى ماندگار، نزد پروردگارت بهتر و خوش‌فرجام‌تر است. 19|77|پس آیا دیدى کسى را که به آیات ما کفر ورزید و گفت: «قطعاً به من مال و فرزند [بسیار] داده خواهد شد!» 19|78|آیا او از غیب آگاه است؟ یا از [خداى] رحمان تعهّدى گرفته است؟ 19|79|هرگز [چنین نیست،] به زودى هر چه مى‌گوید، [در پرونده‌ی عملش‌] مى‌نویسیم و براى همیشه عذابش مى‌کنیم. 19|80|و هر چه را [از مال و فرزند] که مى‌گوید، ما وارث خواهیم شد و او بى‌کس و تنها نزد ما خواهد آمد. 19|81|و به جاى خداى یگانه خدایانى [دروغین] برگزیدند تا براى ایشان مایه‌ی عزّت و توانمندی باشد. 19|82|هرگز [به این آرزو نمى‌رسند؛ بلکه] به زودى [معبودها] پرستش آنان را انکار می‌کنند و در برابر آنان به دشمنی برمى‌خیزند. 19|83|آیا ندیدى که ما شیطان‌ها را به سوى کافران فرستادیم تا آنان را شدیداً تحریک کنند؟ 19|84|پس بر [عذاب] آنان شتاب مکن. ما حساب آنها را شماره می‌کنیم [تا موعدشان فرارسد و به کیفر آنچه مرتکب مى‌شدند، برسند]. 19|85|روزى که ما پرهیزکاران را دسته‌جمعى به سوى [ضیافت خداى] رحمان گردآوریم. 19|86|و مجرمان را تشنه به سوى دوزخ مى‌رانیم. 19|87|[در آن روز،] اختیار شفاعت ندارند مگر کسانى که از نزد [خداى‌] رحمان، پیمانى [بر اذن شفاعت‌] گرفته باشند. 19|88|و [کافران] گفتند: «[خداى] رحمان [براى خود] فرزندى انتخاب کرده است!» 19|89|راستى، چیز زشت و زننده‌ای [بر زبان‌] آوردید. 19|90|نزدیک است از این سخن، آسمان‌ها متلاشى، و زمین شکافته شود و کوه‌ها به شدّت فروریزد. 19|91|زیرا براى [خداى] رحمان، فرزندى قائل شدند. 19|92|در حالى که براى [خداى] رحمان، سزاوار نیست که فرزندی برگزیند. 19|93|تمام موجودات آسمان‌ها و زمین، بنده‌وار نزد [خداوندِ] رحمان مى‌آیند. 19|94|قطعاً آنان را برشمرده و حساب آنها را درست نگه داشته است. 19|95|و همگى روز قیامت تنها [و تهى‌دست] نزد او خواهند آمد. 19|96|بی‌گمان کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان [در دل‌ها] محبّتى قرار مى‌دهد. 19|97|پس قرآن را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزکاران را به وسیله‌ى آن مژده دهى و مردم ستیزه‌جو را بدان بترسانى. 19|98|و چه بسیار ملّت‌ها را پیش از آنان [به سبب طغیانشان‌] نابود کردیم. آیا کسى از آنها را مى‌یابى؟ یا کمترین صدایى از ایشان مى‌شنوى؟ 20|1|طاها! 20|2|ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که به زحمت و مشقّت بیفتى. 20|3|[بلکه آن را نازل کردیم‌] تا براى کسى که [از خدا] مى‌ترسد، مایه‌ى تذکر و یادآورى باشد. 20|4|[این قرآن‌] از سوی کسى نازل شده که زمین و آسمان‌هاى بلند را آفریده است. 20|5|[خداوند] رحمان بر عرش (تخت فرمانروایى هستى) چیره است. 20|6|آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین، و آنچه در میان آنها و آنچه در زیر زمین است، براى اوست. 20|7|و اگر سخنت را آشکار بگویى [یا پنهان کنى]، او اسرار [شما] و پنهان‌تر [از آن] را مى‌داند. 20|8|خدایى که معبودى جز او نیست. نیکوترینِ نام‌ها مخصوص اوست. 20|9|و آیا خبر موسى به تو رسیده است؟! 20|10|آن­گاه که [در سفر از مَدین به مصر،] آتشى را دید، پس به خانواده‌ى خود گفت: «قدرى درنگ کنید، من آتشى دیدم، شاید شعله‌اى از آن را براى شما بیاورم، یا نزد آتش راهنمایى بیابم.» 20|11|پس همین که نزد آتش آمد، ندا داده شد: «اى موسى! 20|12|من پروردگار توام! پس کفش‌های خود را از پای بیرون آر! به درستى که تو در سرزمین مقدّس طُوى هستى. 20|13|و من تو را [به پیامبرى] برگزیده‌ام، پس به آنچه وحى مى‌شود، گوش ­فراده! 20|14|همانا منم اللّه، جز من خدایى نیست، پس مرا بندگى کن و نماز را به پای دار تا به یاد من باشى. 20|15|همانا قیامت خواهد آمد، [ولى] من مى‌خواهم [زمان] آن را پنهان دارم، تا هر کس برابر سعى و تلاش خود، جزا داده شود. 20|16|پس مبادا کسى که به قیامت ایمان ندارد و پیرو هواى نفس خویش است، تو را از توجّه به قیامت بازدارد که نابود مى‌شوى. 20|17|و اى موسى! آنچه به دست راست تو، چیست؟» 20|18|گفت: «این، عصاى من است که بر آن تکیه مى‌دهم، و با آن براى گوسفندانم برگ مى‌ریزم، و کارهاى دیگرى هم براى من از آن برمى‌آید.» 20|19|[خداوند] فرمود: «اى موسى! عصا را بیفکن!» 20|20|پس آن را افکند، ناگهان مارى شد که مى‌شتافت. 20|21|[خداوند] فرمود: «آن را بگیر و نترس، ما به زودى آن را به حال نخستینش برمى‌گردانیم. 20|22|و دستت را در گریبانت فرو ببر تا بدون هیچ عیبى، سپید و درخشان بیرون آید، [که این نیز‌] معجزه‌اى دیگر است. 20|23|تا برخی از نشانه‌هاى بزرگ خویش را به تو نشان دهیم. 20|24|[اى موسى! اکنون] به سوى فرعون برو، که او سرکشى کرده است. 20|25|[موسى] گفت: «پروردگارا! سینه‌ام را گشاده گردان [و بر صبر و حوصله‌ام بیافزا]! 20|26|و کارم را برایم آسان فرما! 20|27|و گرهى را [که مانع روان سخن گفتن من است،‌] از زبانم باز کن! 20|28|تا سخنان مرا [خوب] بفهمند. 20|29|و از خاندانم دستیارى برایم قرار بده، 20|30|برادرم هارون را. 20|31|با او پشتوانه‌ام را محکم ساز. 20|32|و او را در کارم شریک گردان. 20|33|تا ما تو را بسیار به پاکى بستاییم. 20|34|و تو را بسیار یاد کنیم. 20|35|[پروردگارا!] همانا تو همواره به کار و حال ما آگاه و بینایى!» 20|36|[خداوند] فرمود: «اى موسى! آنچه را درخواست کردى، به تو داده شد. 20|37|و ما بار دیگر بر تو منّت گذاشتیم [و تو را مشمول نعمت‌هاى خویش ساختیم]. 20|38|آن‌گاه که به مادرت آنچه را باید الهام کرد، وحى کردیم. 20|39|که کودک خود را در صندوقى بگذار و آن را به دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند و دشمن من و دشمن او آن را برگیرد و من محبّتى از جانب خویش بر تو افکندم [تا تو را دوست بدارند] و تا زیر نظر من ساخته شوى [و پرورش یابى]. 20|40|آن‌گاه که خواهرت [نزد آنان] مى‌رفت تا بگوید: «آیا مى‌خواهید کسى را به شما نشان دهم که او را سرپرستى کند؟» [و آنان پذیرفتند.] پس [این‌گونه] ما تو را به سوى مادرت بازگرداندیم تا چشم او روشن شود و اندوهگین نگردد و تو شخصى [از فرعونیان] را به قتل رساندى، پس تو را از غم نجات دادیم و تو را در آزمون‌هاى مختلف آزمودیم. پس چند سالى را در میان مردم مَدین درنگ کردى، [اینک] در زمان مقدّر [براى پذیرش رسالت به اینجا] آمدى. 20|41|[اى موسى!] من تو را براى خودم ساختم [و پروردم]. 20|42|[اکنون] تو و برادرت [هارون] با [معجزات و] نشانه‌هایى که من به شما داده‌ام، بروید و درباره ذکر من [که ابلاغ وحی است،] من سستى نکنید. 20|43|به سوى فرعون بروید که او سرکشى کرده است. 20|44|پس به نرمى با او سخن بگویید، شاید پند پذیرد، یا [از خدا] بهراسد. 20|45|[موسى و هارون] گفتند: «پروردگارا! مى‌ترسیم که بر ما پیشى گیرد [و ما را بیازارد]، یا [نپذیرد و] بر سرکشى خود بیافزاید.» 20|46|[خداوند] فرمود: نترسید! من با شما هستم [و همه چیز را] مى‌شنوم و مى‌بینم. 20|47|پس به سراغ او بروید و بگویید: ما دو فرستاده‌ى پروردگار توایم، بنى‌اسرائیل را به همراه ما بفرست [و بیش از این] آنها را آزار مده! البتّه ما با معجزه‌اى از جانب پروردگارت به سوى تو آمده‌ایم، و درود بر کسى که هدایت را پیروى کند. 20|48|به ما وحى گردیده که عذاب بر کسى است که [آیات الهى را] تکذیب کند و سرپیچى نماید.» 20|49|[فرعون] گفت: «اى موسى! پروردگار شما دو نفر کیست؟!» 20|50|[موسى] گفت: «پروردگار ما کسى است که هر چیزى را، آفرینشی که درخور اوست، عطا کرد و آن‌گاه [آن را به راه کمال] هدایت فرمود.» 20|51|[فرعون] گفت: «پس حال مردمان دوره‌هاى نخستین چه مى‌شود [که به اینها ایمان نداشتند]؟!» 20|52|[موسى] گفت: «علم آن در کتابى نزد پروردگار من است. پروردگارم نه اشتباه مى‌کند، و نه از یاد مى‌برد.» 20|53|خدایى که زمین را براى شما بستر آسایش قرار داد، و راه‌هایى را در آن براى شما پدید آورد و از آسمان آبى فرستاد. پس با آن، انواعى از گیاهان گوناگون را [از خاک] بیرون آوردیم. 20|54|[هم خودتان از آن] بخورید، و [هم] چهارپایانتان را [در آن] بچرانید. البتّه در این [امور] نشانه‌هایى براى خردمندان است. 20|55|ما شما را از آن [زمین] آفریدیم، و در آن بازمى‌گردانیم و بار دیگر شما را از همان برمى‌آوریم. 20|56|و بى‌گمان ما تمام آیات و معجزات خویش را به فرعون نشان دادیم، ولى او تکذیب و خودداری کرد. 20|57|[فرعون]گفت: «اى موسى! آیا تو آمده‌اى تا با جادوی خود، ما را از سرزمینمان بیرون کنى؟! 20|58|پس ما [هم] حتماً جادویى همانند آن را براى تو خواهیم آورد. پس [اکنون] میان ما و خود زمانى را قرار بده که هیچ کدام از آن تخلّف نکنیم، [آن هم در] سرزمینى هموار، و با فاصله‌اى که نسبت به همه یکسان باشد.» 20|59|[موسى]گفت: «وعده‌گاه [ما و] شما، روز زینت، [روز عید،] و در وقت نیمروز، که همه‌ى مردم جمع شده باشند.» 20|60|پس فرعون بازگشت و [تمام] مکر و حیله‌ى خود را فراهم آورد، سپس [در روز موعود] بازآمد. 20|61|موسى به آنان گفت: «واى بر شما! بر خدا دروغ نبندید، که شما را با عذابى [سخت] هلاک و ریشه‌کن خواهد کرد و آن کس که [به خدا] دروغ ببندد، بی‌تردید ناکام و زیانکار می‌گردد.» 20|62|پس آنان در کارشان به کشمکش پرداختند و رازگویى [خود] را پنهان داشتند. 20|63|[فرعونیان] گفتند: «همانا این دو، (موسى و هارون) قطعاً جادوگرند و مى‌خواهند با سحرشان شما را از سرزمینتان بیرون کنند و آیین برتر شما را براندازند. 20|64|پس [اینک تمام] حیله و نیرنگ خود را گرد آورید، سپس در یک صف [و منظّم] بیایید. که بی‌تردید امروز پیروزى از آنِ کسى است که برترى یابد [و سحر او غالب شود].» 20|65|[ساحران] گفتند: «اى موسى! آیا تو [عصاى خود را] مى‌افکنى، یا ما اوّل کسى باشیم که بیافکند؟!» 20|66|[موسى] گفت: «بلکه شما بیفکنید.» پس از جادوى آنان چنان به نظرش آمد که ریسمان‌ها و چوبدست‌هایشان مى‌شتابد. 20|67|پس موسى در دل خود احساس ترسی کرد [که مبادا مردم فریب بخورند]. 20|68|ما گفتیم: نترس! که تو خود برترى. 20|69|و آنچه را در دست راستت دارى، بیفکن تا هر چه را آنان ساخته‌اند، در کام خود فروبرد. آنچه آنان ساخته‌اند، نیرنگ جادوگر است و جادوگر هر جا رود، [پیروز و] رستگار نگردد. 20|70|[چون موسی عصایش را افکند، دریافتند که کار موسی معجزه است، نه جادو، پس تمام] ساحران به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسى ایمان آوردیم.» 20|71|[فرعون] گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! بى‌گمان او سردسته‌ی شماست که به شما جادو آموخته است. پس دست‌ها و پاهاى شما را یکى از راست و یکى از چپ می‌برم و شما را بر شاخه‌هاى نخل به دار خواهم آویخت و به زودى خواهید دانست که شکنجه و مجازات کدام یک از ما سخت‌تر و پایدارتر است؟ [من یا خداى موسى‌؟]» 20|72|[ساحران] گفتند: «ما هرگز تو را بر دلایل روشنى که برای ما آمده، و بر کسى که ما را آفریده، ترجیح نخواهیم داد. پس تو هر حکم و قضاوتى که مى‌خواهى بکن، تو فقط در این زندگانىِ دنیا حکم مى‌کنى. 20|73|ما به پروردگارمان ایمان آورده‌ایم تا خطاهاى ما، و آن جادویى که ما را به آن واداشتى، بر ما بیامرزد و خداوند بهتر و پاینده‌تر است.» 20|74|چنین است که هرکس گناهکار و مجرم نزد پروردگار خود بیاید، دوزخ براى اوست، نه در آن مى‌میرد و نه [با خوشى] زندگى مى‌کند. 20|75|و کسانى که مؤمن نزد او بیایند، در حالى که کارهاى شایسته کرده‌اند، پس براى آنان درجات عالى و برتر است. 20|76|باغ‌هاى جاویدانى که درزیر [درختان] آنها نهرها جارى است، همیشه در آنجا خواهند بود و این پاداش کسى است که [خود را از کفر و گناه] پاکیزه گرداند. 20|77|و ما به موسى وحى کردیم که بندگان مرا شبانه [از مصر] کوچ بده و براى آنان راهى خشک در میان دریا بگشا، [چنان که] نه از تعقیب [فرعونیان] بترسى و نه [از غرق شدن،] بیمناک باشى. 20|78|پس فرعون با سپاهیانش آنان را دنبال کرد، اما [موجى] از دریا آنان را گرفت، و به طور کامل غرق کرد. 20|79|و فرعون قوم خود را به گمراهی برد و هیچ هدایت نکرد. 20|80|اى بنى‌اسرائیل! ما شما را از دشمنانتان نجات دادیم و با شما در سمت راست کوه طور، وعده گذاردیم، و بر شما [غذاهاى آماده‌اى چون] مَنّ و سَلوى نازل کردیم. 20|81|[اینک] از چیزهاى پاکیزه‌اى که روزى شما کرده‌ایم، بخورید، و در آن طغیان نکنید که خشم من شما را فراگیرد و هر کس که خشم من او را فراگیرد، بى‌گمان نابود خواهد شد. 20|82|و البتّه من آمرزنده‌ی آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کارى شایسته کند، سپس هدایت شود. 20|83|و [چون موسى با برگزیدگان قومش به کوه طور آمدند، موسى پیش‌تر رسید، به او گفتیم:] اى موسى! چه چیز تو را به شتاب واداشت که پیش از قوم خود آمدى؟» 20|84|[موسى] گفت: «آنها به دنبال من می‌آیند و پروردگارا! من براى خشنودى تو به سویت شتاب کردم.» 20|85|[خدا] فرمود: «ما قوم تو را بعد از [آمدن] تو آزمایش کردیم، و سامرى آنها را گمراه کرد.» 20|86|پس موسى خشگمین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت [و] گفت: «اى قوم من! آیا پروردگارتان به شما وعده‌اى نیکو نداد [که تورات را بر شما فروفرستد]؟ آیا مدّت [رفتن من] بر شما طولانى شد؟ یا اینکه مى‌خواستید خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آید، که از وعده‌ی من تخلّف کردید؟!» 20|87|[مردم به موسى] گفتند: «ما به میل و اراده‌ى خود با وعده‌ی تو مخالفت نکردیم، بلکه بارهایى [گران] از زیورآلات قومِ [فرعون] بر دوش ما نهادند، پس ما آنها را [در آتش] افکندیم، آن‌گاه سامِرى [نیز] این چنین [طرح] افکند.» 20|88|پس [سامرى] براى آنها پیکر گوساله‌اى پدید آورد که بانگ گاو داشت. آن‌گاه [با پیروانش] گفتند: «این خداى شما و خداى موسى است!» پس سامرى [پیمان خدا و همه تعلیمات موسى را] فراموش کرد. 20|89|آیا نمى‌بینند که [این گوساله، هنگامى که آن را مى‌خوانند،] برایشان پاسخى ندارد، و مالک سود و زیانى براى آنها نیست؟! 20|90|و البته هارون پیش از این به آنان گفته بود: «اى قوم من! شما قطعاً با آن [گوساله]، مورد آزمایش قرار گرفته‌اید و همانا پروردگار شما، [خداوند] رحمان است، پس از من پیروى کنید و دستور مرا اطاعت نمایید.» 20|91|[اما آنان به هارون] گفتند: «ما یکسره در پرستش آن [گوساله] خواهیم بود، تا موسى به سوى ما بازگردد.» 20|92|[هنگامى که موسى بازگشت،‌] گفت: «اى هارون! زمانى که دیدى آنان گمراه شدند، چه چیز تو را بازداشت، 20|93|از اینکه مرا [در برخورد شدید با فتنه‌گران‌] پیروى کنى؟ آیا از فرمان من سرپیچى کردى؟» 20|94|[هارون] گفت: «[برادرم!] اى فرزند مادرم! [موى] ریش و سر مرا [به بازخواست] مگیر! من ترسیدم [آنها پراکنده شوند و] تو بگویى میان بنى‌اسرائیل تفرقه انداختى و سفارش مرا [در حفظ وحدت‌] پاس نداشتى!» 20|95|[سپس موسى به سامرى] گفت: «اى سامرى! [منظور تو از] این کار خطرناک [و فتنه] بزرگ که کردى، چه بود؟» 20|96|[سامرى] گفت: «من به چیزى پى بردم که [دیگران] به آن پى نبردند، من مشتى از آثار رسول را برگرفتم، پس آن را افکندم و این­گونه نفسم این کار را در نظرم آراست [و فریب داد].» 20|97|[موسى] گفت: «پس برو! [دور شو!] همانا بهره‌ى تو در دنیا این است که [به دردى مبتلا خواهى شد که پیوسته] مى‌گویى: «به من دست نزنید!» و براى تو [در آخرت] میعادگاهى است که هرگز از آن تخلّف نخواهد شد و [اکنون] به سوى معبودت که پیوسته آن را می‌پرستیدى، بنگر! ما آن را مى‌سوزانیم [و] خاکستر و ذرات آن را به دریا خواهیم پاشید. 20|98|[اى قوم من!] همانا معبود شما «اللّه» است که معبودى جز او نیست [و] علم او همه چیز را فرا‌گرفته است.» 20|99|[اى پیامبر!] ما این­گونه از اخبار گذشته بر تو حکایت مى‌کنیم و ما از جانب خویش به تو ذکری [چون قرآن] داده‌ایم. 20|100|پس هرکس از آن روى­برگرداند، قطعاً در روز قیامت، بار سنگینى را بر دوش خواهد کشید. 20|101|براى همیشه در آن خواهند ماند و چه بد بارى است براى آنها، در روز قیامت! 20|102|روزى که در صور دمیده مى‌شود و ما در آن روز، مجرمان را با چشمان تیره محشور مى‌کنیم. 20|103|[آنها] میان خویش آهسته با یکدیگر مى‌گویند: «شما [در دنیا] ده روزى بیش درنگ نداشته‌اید.» 20|104|[البتّه] ما به آنچه آنها می‌گویند، داناتریم، آن‌گاه که بهترینِ آنان در رفتار، مى‌گوید: «شما یک روز [بیشتر] درنگ نکردید!» 20|105|و از تو درباره‌ى کوه‌ها [در قیامت] مى‌پرسند، بگو: «پروردگار من آنها را از بن برکنده و متلاشى مى‌کند. 20|106|پس آنها را [همچون] کویرى صاف و هموار، رها مى‌سازد. 20|107|که در آن هیچ پستى و بلندى مشاهده نمى‌کنى.» 20|108|در آن روز، [مردم] از دعوت‌کننده‌اى که [هیچ] انحرافى ندارد، پیروى می‌کنند. [و گوش به صداى اسرافیل هستند.] و همه‌ی صداها در برابر [عظمت خدا] رحمان فرومی‌نشیند. پس جز صدایى آهسته [چیزى‌] نمی‌شنوی. 20|109|در آن روز، شفاعت [هیچ‌کس] سودى ندارد، مگر کسى که [خداى] رحمان به او اجازه دهد و از گفتار او [در مورد شفاعت دیگران‌] راضى باشد. 20|110|[خداوند] به آنچه آنان در پیش روى دارند و آنچه [در دنیا] پشت سر گذاشته‌اند، آگاه است؛ ولى مردم بر او احاطه علمى ندارند. 20|111|و [در آن روز] همه‌ى چهره‌ها در برابر خداوندِ زنده‌ى پاینده، خوار و فروتن مى‌شود و البتّه هر کس که بار ستم برداشت، نومید و زیانکار است. 20|112|و هر کس برخى [کارهاى‌] نیکو انجام دهد و مؤمن باشد، از هیچ ستم وکاستى [در پاداشش] نمى‌ترسد. 20|113|و بدین‌سان ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم و در آن با انواع بیان‌ها، هشدار دادیم، شاید آنها پروا کنند یا برایشان پندى پدید آید. 20|114|پس [بدان که] بلندمرتبه است خداى فرمانرواى بر حقّ! و تو [اى پیامبر!] بر خواندن قرآن، پیش از آنکه وحىِ آن بر تو پایان یابد، شتاب مکن و بگو: «پروردگارا! بر دانش من بیافزاى!» 20|115|و به یقین، پیش از این با آدم پیمان بستیم، امّا او فراموش کرد و ما عزم استوارى براى او نیافتیم. 20|116|و زمانى که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید!» پس همگى سجده کردند، مگر ابلیس که سر باز زد. 20|117|پس گفتیم: «اى آدم! این [ابلیس] دشمن تو و همسر توست، پس [مراقب باش که] شما را از [این] باغ بیرون نکند که به رنج و مشقّت خواهى افتاد. 20|118|قطعاً تو در آن [باغ]، نه گرسنه مى‌شوى و نه برهنه مى‌مانى. 20|119|و در آنجا، نه تشنه مى‌شوى، و نه از حرارت آفتاب آزار مى‌بینى.» 20|120|پس شیطان او را وسوسه کرد [و] گفت: «اى آدم! آیا تو را به درخت جاوِدانگى و فرمانرواییِ فناناپذیر راهنمایى کنم؟!» 20|121|پس [آدم و همسرش فریفته شدند و] هر دو از آن [درخت ممنوعه] خوردند، پس شرمگاهشان براى آنان نمایان شد و [ناچار] هر دو شروع کردند به چسباندن برگ [درختان] بهشت بر خود و [این چنین] آدم پروردگارش را نافرمانى کرد و بیراهه رفت. 20|122|سپس پروردگارش او را برگزید، پس [لطف خویش را] بر او بازگرداند و او را هدایت کرد. 20|123|[خداوند] فرمود: از آن [بهشت، و مقام والا] فرود آیید [که] برخى از شما دشمن برخى دیگر خواهند بود، پس اگر از سوى من رهنمودى براى شما آمد، هر کس از هدایت من پیروى کند، نه گمراه مى‌شود و نه در رنج مى‌افتد. 20|124|و هر کس از یاد من روى گردانَد، بی‌گمان براى او زندگىِ [سخت و] تنگی خواهد بود و ما او را در قیامت نابینا محشور مى‌کنیم. 20|125|[او خواهد] گفت: «پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردى؟ درحالى که من [در دنیا] بینا بودم!» 20|126|[و خداوند خواهد] فرمود: «همان‌گونه که آیات ما به تو رسید و تو آنها را فراموش کردى، امروز هم همان‌طور فراموش گردیده‌اى.» 20|127|و ما این‌گونه هر کس را که اسراف کند، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد، کیفر مى‌دهیم و قطعاً عذاب آخرت سخت‌تر و پایدارتر است. 20|128|پس آیا براى هدایتشان کافى نیست که ملت‌هاى پیشین را [که سرکشی و فساد کردند،] نابود کردیم، و [اینان امروز] در خانه‌هاى آنان رفت و آمد مى‌کنند؟! همانا در آن [حوادث] براى خردمندان نشانه‌هاست. 20|129|و اگر نبود سنّت سابق پروردگارت، و مدتى که [براى زندگى آنان‌] مشخص شده است، حتماً [عذاب الهى بی‌درنگ] لازم مى‌آمد. 20|130|پس [ای پیامبر!] بر آنچه مى‌گویند، شکیبا باش و پیش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن، با ستایش پروردگارت [او را] تسبیح کن و [نیز] برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نیایش بپرداز، باشد که خشنود شوى. 20|131|و به آنچه با آن گروه‌هایى از آنان را بهره‌مند گردانده‌ایم، چشم مدوز، که [این] شکوفه و جلوه‌ى زندگى دنیاست [و ما مى‌خواهیم] تا آنها را در آن بیازماییم و [به یقین] روزىِ پروردگارت بهتر و پایدارتر است. 20|132|و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیبا باش. ما از تو روزى نمى‌خواهیم، [بلکه] ما تو را روزى مى‌دهیم، و سرانجامِ [نیکو] براى [اهل] تقواست. 20|133|و [کافران] گفتند: «چرا [محمّد] از جانب پروردگارش، معجزه و نشانه‌اى براى ما نمى‌آورد؟» آیا دلیل و نشانه‌ى روشن در کتاب‌های [آسمانی] پیشین برایشان نیامده [تا ایمان بیاورند]؟ 20|134|و اگر ما آنان را پیش از این با عذابى هلاک مى‌کردیم، مى‌گفتند: «پروردگارا! چرا پیامبرى براى ما نفرستادى تا ما از آیات تو پیروى کنیم، پیش از آنکه خوار و رسوا شویم.» 20|135|بگو: «هر یک [از ما و شما] در انتظاریم، پس انتظار بکشید که به زودى خواهید دانست یاران راه راست کیانند و چه کسى راه یافته است.» 21|1|[هنگام] حساب مردم نزدیک شده است، در حالى که آنان در بى‌خبرى، [از آن] روى‌گردانند! 21|2|هیچ پند تازه‌اى از طرف پروردگارشان براى آنان نیامد، مگر این که آن را شنیدند و [باز] سرگرم بازى شدند. 21|3|در حالى که دل‌هاى آنان [از حقّ، غافل و به چیز دیگرى] سرگرم است و کسانى که [کافر شدند و به خود] ستم کردند، مخفیانه راز مى‌گویند که: «آیا جز این است که این [محمّد] بشرى همانند شماست؟ آیا با این که مى‌بینید به جادو روی می‌آورید؟!» 21|4|[پیامبر] گفت: «پروردگار من، هر سخنى که در آسمان و زمین باشد، مى‌داند. او شنواى داناست.» 21|5|[کافران] گفتند: « [آنچه محمّد آورده است، وحى نیست؛] بلکه خواب‌هاى آشفته است. بلکه آنها را به دروغ به خدا نسبت داده، بلکه او یک شاعر است، پس باید همان‌گونه که [پیامبران] پیشین [با معجزه] فرستاده شده بودند، او [نیز] براى ما معجزه‌اى بیاورد.» 21|6|تمام آبادى‌هایى که پیش از اینها هلاکشان کردیم، [تقاضاى این‌گونه معجزات را کردند؛ ولى همین که خواسته­شان عملى شد،] ایمان نیاوردند. پس آیا اینان ایمان مى‌آورند؟ 21|7|و ما [هیچ پیامبرى را] پیش از تو نفرستادیم، مگر این که [آنها نیز] مردانى بودند که ما به ایشان وحى مى‌کردیم، پس اگر نمى‌دانید از آگاهان بپرسید. 21|8|و ما براى آنها بدن‌هایى که به غذا نیاز نداشته باشند، قرار ندادیم و آنها جاویدان نبودند. 21|9|سپس ما به وعده‌اى که به آنان داده بودیم، وفا کردیم. پس آنان و هر که را خواستیم، نجات دادیم و اسراف‌کاران را نابود کردیم. 21|10|همانا بر شما کتابى فرستاده‌ایم که وسیله تذکر [و بیدارى] شما در آن است، آیا نمى‌اندیشید؟! 21|11|و ما چه بسیار آبادى‌ها را درهم شکستیم که [مردمش] ستمگر بودند و پس از آنها قومى دیگر را پدید آوردیم. 21|12|پس چون قهر ما را احساس کردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند. 21|13|[از روى استهزا و تحقیر به آنان گفتند:] «فرار نکنید! و به سوى زندگى مرفّهى که در آن نازپرورده بودید و به خانه‌هایتان بازگردید، تا شاید [بار دیگر توسط تهی‌دستان‌] از شما درخواست کمک شود [و شما آنان را با کبر و نِخوت برانید]. 21|14|[و چون عذاب ما را جدّى دیدند،] گفتند: «اى واى بر ما! به یقین ما ستمکار بوده‌ایم.» 21|15|و پیوسته، این سخنِ آنان بود تا ما آنها را درو کردیم و خاموش و بى‌حرکت ساختیم. 21|16|و ما، آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست، براى بازى نیافریدیم. 21|17|[به فرض محال] اگر مى‌خواستیم سرگرمى برگزینیم، چیزى متناسب [با شأن] خود انتخاب مى‌کردیم. 21|18|بلکه ما حقّ را بر باطل مى‌کوبیم تا مغز آن را درهم بشکند [و از هم بپاشد]. پس بى‌درنگ، باطل محو و نابود مى‌شود و واى بر شما از آنچه [خداوند را به آن] وصف مى‌کنید [و نسبت بیهوده‌کارى به او مى‌دهید.] 21|19|و براى اوست هر که در آسمان‌ها و زمین است و کسانى که نزد او هستند، [فرشتگان،] از عبادت او تکبّر نمى‌ورزند و خسته و درمانده نمى‌شوند. 21|20|آنان شبانه‌روز بى­آنکه سستى ورزند، خداوند را به پاکى مى‌ستایند. 21|21|آیا خدایانى که [کفّار] از زمین برگزیده‌اند، مردگان را زنده مى‌کنند؟ 21|22|اگر در آسمان‌ها و زمین، خدایان دیگرى غیر از اللَّه وجود داشت، حتماً آن دو تباه مى‌شدند [و نظام جهان به هم مى‌خورد]. پس منزّه است خداوندِ پروردگار عرش، از آنچه [ناآگاهان] وصف مى‌کنند. 21|23|هیچ‌کس نمى‌تواند بر کار او خرده بگیرد؛ ولى در کارهاى آنها، جاى سؤال و ایراد است. 21|24|آیا آنها به جاى خداوند [یکتا] خدایان دیگرى گرفته‌اند؟ بگو: «دلیلتان را بیاورید! این [قرآن] یادنامه‌ى پیروان من و یادنامه‌ى کسانى است که پیش از من بوده‌اند [که همه بر یکتایی خدا هم‌نظرند.]» امّا بیشتر مردم، حقّ را نمى‌دانند، پس [از آن] روى‌گردانند. 21|25|و هر پیامبرى پیش از تو فرستادیم، به او وحى کردیم که معبودى جز من نیست، پس [تنها] مرا بپرستید. 21|26|و [کافران] گفتند: «[خداوند] رحمان فرزند گرفته است!» منزّه است او! [فرشتگان، فرزند خدا نیستند؛] بلکه بندگانى گرامى هستند. 21|27|آنان در کلام بر او پیشی نمى‌گیرند و به فرمان او عمل مى‌کنند. 21|28|[خداوند] آینده و گذشته‌ى آنها را مى‌داند و آنان جز براى کسى که خداوند از او خرسند باشد، شفاعت نمى‌کنند و خود از بیم او هراسانند. 21|29|و هر که از آنها، [فرشتگان و انسان‌ها و جنّیان] بگوید: من به جاى خداوند، معبود هستم!» پس کیفر او را دوزخ قرار مى‌دهیم. ما این‌گونه ستمکاران را کیفر خواهیم داد. 21|30|آیا کافران نمى‌بینند که آسمان‌ها و زمین به هم بسته و پیوسته بودند و ما، آن دو را شکافته و از یکدیگر باز کردیم؟ و هر چیز زنده را از آب پدید آوردیم. آیا باز ایمان نمى‌آورند؟ 21|31|و در زمین، کوه‌هاى ثابت و استوار قرار دادیم تا [مبادا زمین] آنها را بلرزاند و در [میان] کوه‌ها، [دره‌هایى گشاده و] راه‌هاى فراخ پدید آوردیم، شاید که آنها راه یابند. 21|32|و آسمان را سقفى نگه‌داشته قرار دادیم و آنها از نشانه‌هاى آن روى‌گردانند. 21|33|و او کسى است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید. هر یک [از آنها] در مدارى [معین]، شناور [و در حرکت] است. 21|34|و ما پیش از تو براى [هیچ] انسانى، جاودانگى قرار ندادیم، پس آیا اگر تو از دنیا بروى، آنان زندگانى جاوید خواهند یافت؟! 21|35|هر کسی [طعم] مرگ را مى‌چشد! و ما شما را با بدى‌ها و خوبى‌ها مى‌آزماییم و [سرانجام] به سوى ما بازگردانده مى‌شوید. 21|36|و هرگاه کافران تو را ببینند، کارى جز به مسخره گرفتن تو ندارند، [و با همدیگر مى‌گویند:] «آیا این است آن کسی که خدایان شما را [به بدى] یاد مى‌کند؟» در حالى که خود، یاد [خداى] رحمان را منکرند [و به او کفر مى ورزند]. 21|37|[طبیعتِ] انسان [به­گونه‌اى است که گویا] از عجله آفریده شده است؛ [عذاب را به شتاب مى‌خواهد؛ امّا] من به زودى نشانه‌های [عذاب] خود را به شما نشان خواهم داد، پس [آن را] به شتاب از من نخواهید! 21|38|[کافران] مى‌گویند: اگر راست مى‌گویید، این وعده [قیامت] کى فرامى‌رسد؟» 21|39|اگر کفّار مى‌دانستند زمانى که [آن فرارسد، دیگر] نمى‌توانند شعله‌هاى آتش را از صورت‌ها و از پشت‌هایشان دور کنند و کسى آنان را یارى نمى‌کند. 21|40|بلکه [این آتش] ناگهان به سراغشان خواهد آمد و آنان را بهت‌زده خواهد کرد. پس نه قدرت دفع آن را دارند و نه به آنان مهلتى داده خواهد شد. 21|41|و همانا پیامبران پیش از تو [نیز] مورد استهزا قرار گرفتند. امّا [سرانجام،] آنچه استهزا مى‌کردند، دامان مسخره‌کنندگان را گرفت [و مجازات الهى آنها را در هم کوبید]! 21|42|بگو: «کیست که شما را در شب و روز از [عذاب خداى] رحمان نگاه مى‌دارد؟!» امّا آنان از یاد پروردگارشان روى مى‌گردانند. 21|43|یا براى آنان خدایانى است که آنان را در برابر [عذاب] ما نگه دارد؟ اینها قادر بر یارى [و حفظ] خودشان نیستند، [تا چه رسد به دیگران] و از جانب ما نیز همراهى نمى‌شوند. 21|44|با این وجود، ما آنها و پدرانشان را [از انواع نعمت‌ها] بهره‌مند ساختیم تا آنجا که عمرشان طولانى شد [و مایه‌ى غرور و سرکشی آنان گردید]. آیا نمى‌بینند که ما همواره به زمین مى‌پردازیم و از وسعت سرزمین‌ها[یى که در اختیار کافران بوده،‌] مى‌کاهیم؟ آیا ایشان [بر ما] غلبه دارند؟ 21|45|بگو: «من تنها با وحى، به شما هشدار مى‌دهم!» امّا کسانى که کر هستند، زمانى که بیم داده مى‌شوند، آن را نمى‌شنوند! 21|46|در حالى که اگر دمى از عذاب پروردگارت به آنان برسد، قطعاً خواهند گفت: «اى واى بر ما! به یقین ما ستمکار بوده‌ایم.» 21|47|و ما براى روز قیامت، ترازوهاى عدل برپا خواهیم کرد، پس هیچ ستمى به احدى نخواهد شد و اگر [عملى] همسنگ دانه خردلى [هم] باشد، ما آن را خواهیم آورد و [در دقّت محاسبات همین] بس است که ما حساب‌رس باشیم. 21|48|و همانا ما به موسى و هارون، [کتابى که‌] جداکننده [حق از باطل‌] و نور و مایه‌ی یادآورى براى پرهیزکاران [است‌،] عطا کردیم. 21|49|[همان] کسانى که از پروردگارشان در نهان مى‌ترسند و همانانى که از قیامت در هراسند. 21|50|و این [قرآن]، مبارک ذکرى است که ما آن را فروفرستادیم. آیا شما آن را انکار مى‌کنید؟! 21|51|و همانا ما پیش از این، ابراهیم را به رشد و کمال خود رساندیم و ما به [شایستگى‌هاى] او آگاه بودیم. 21|52|آن هنگام که به [آزر، عموى مشرکش که به جای] پدرش [سرپرستی او را به عهده داشت] و به قومش گفت: «چیست این تندیس‌هاى بى‌روحى که شما همواره آنها را می‌پرستید؟» 21|53|آنان گفتند: «ما پدرانمان را پرستش­کنندگان آنها یافته‌ایم!» 21|54|[ابراهیم] گفت: «بی‌تردید شما و پدرانتان در گمراهى آشکار بوده و هستید!» 21|55|آنان گفتند: «آیا تو سخن حقّى براى ما آورده‌اى؟ یا این که شوخى مى‌کنى؟!» 21|56|[ابراهیم] گفت: «البتّه [که حقّ مى‌گویم.] پروردگار شما پروردگار آسمان‌ها و زمین است که آنها را به وجود آورده و من بر این حقیقت از گواهانم. 21|57|و به خداوند سوگند پس از آن که پشت کردید و رفتید، نقشه‌اى براى بت‌هایتان خواهم کشید.» 21|58|پس [ابراهیم در یک فرصت مناسب] همه‌ی آنها، جز بزرگشان را خرد کرد تا شاید آنها به سراغ آن بیایند. 21|59|[بت‌پرستان چون بت‌های شکسته را دیدند،‌] گفتند: «چه کسى با خدایان ما چنین کرده؟ بی‌گمان او از ستمکاران است.» 21|60|گفتند: «شنیده‌ایم جوانى که به او ابراهیم مى‌گویند، آن [بت]ها را [به بدى] یاد مى‌کرد.» 21|61|[بزرگان قوم] گفتند: «پس او را در پیش چشم مردم بیاورید تا آنها [بر مجرم بودن او] گواهى دهند.» 21|62|گفتند: «اى ابراهیم! آیا تو با خدایان ما این چنین کرده‌اى؟» 21|63|[ابراهیم] گفت: «بلکه این کار را بزرگشان کرده است! از خودشان بپرسید، اگر سخن مى‌گویند!» 21|64|پس به [وجدان‌هاى] خود بازگشتند، [و به یکدیگر] گفتند: «شما خودتان [با پرستش این سنگ‌های ناتوان] ستمکارید [نه ابراهیم.]» 21|65|سپس [دوباره] به اندیشه‌هاى باطلى که در سر داشتند، بازگشتند [و به ابراهیم گفتند:] «به راستى تو خود مى‌دانى که اینها سخن نمی‌گویند.» 21|66|[ابراهیم] گفت: «پس آیا شما به جاى خداوند، چیزى را مى‌پرستید که هیچ سودى براى شما ندارد؟ و هیچ زیانى به شما نمى‌رساند؟! 21|67|ننگ بر شما و بر هر چه جز خدا می‌پرستید. آیا نمى‌اندیشید؟!» 21|68|[بزرگان قوم] گفتند: «اگر مى‌خواهید کارى کنید! او را بسوزانید و خدایانتان را یارى کنید.» 21|69|[آتشى بزرگ فراهم کردند و ابراهیم را به درون آن افکندند؛ ولی ما] گفتیم: اى آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش! 21|70|و آنان نیرنگی سخت براى او اراده کردند، ولى ما آنها را از زیانکارترینِ [مردم] قرار دادیم. 21|71|و ما، او و لوط را [از آن سرزمین پر از شرک و فساد] نجات دادیم و به سوى سرزمینى که در آن براى جهانیان برکت نهاده‌ایم، بردیم. 21|72|و اسحاق و [فرزندش] یعقوب را، [به عنوان نعمتى] افزون به ابراهیم بخشیدیم و همه را از صالحان قرار دادیم. 21|73|و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت مى‌کردند و به آنان، انجام کارهاى نیک و برپایى نماز و پرداخت زکات را وحى کردیم و آنان فقط ما را عبادت می‌کردند. 21|74|و به لوط، حکمت و دانش عطا کردیم و او را از قریه‌اى که کارهاى زشت مى‌کردند، رهانیدیم. به راستى آنان مردمى بد و منحرف بودند. 21|75|و او را در رحمت خویش وارد کردیم. همانا او از شایستگان بود. 21|76|و نوح را پیش‌تر [از ابراهیم و لوط]، آن زمان که [ما را] ندا داد، پس [خواسته‌ى] او را اجابت کردیم. او و خاندانش را از بلاى بزرگ، نجات بخشیدیم. 21|77|و او را در برابر مردمى که نشانه‌هاى ما را تکذیب کردند، یارى دادیم. به درستى که آنان، مردم بدى بودند، پس همه‌ى آنها را غرق کردیم. 21|78|و داوود و سلیمان [را یاد کن] آن هنگام که درباره‌ى کشت‌زارى که گوسفندان قوم، شبانگاه در آن چریده [و آن را تباه ساخته] بودند، داورى مى‌کردند و ما شاهد داورى آنان بودیم. 21|79|پس ما [حکم] آن را به سلیمان فهماندیم و هر یک [از آن دو] را، حکمت و دانش دادیم و کوه‌ها و پرندگان را با داوود به نیایش و تسبیح واداشتیم و ما کننده [این کار] بودیم. 21|80|و براى شما به داوود فنّ زره‌سازى را آموختیم، تا شما را از [خطرات] جنگتان نگه دارد. پس آیا شما سپاسگزار هستید؟ 21|81|و براى سلیمان، تندباد را [رام کردیم] که به فرمان او به سوى سرزمینى که درآن برکت قرار دادیم، روان مى‌شد و ما به هر چیزى آگاه بوده‌ایم. 21|82|و گروهى از شیطان‌ها [را نیز رامِ سلیمان قرار دادیم که] براى او غوّاصى مى‌کردند و کارهایى غیر از این انجام مى‌دادند و ما آنها را [از سرکشى] حفظ مى‌کردیم! 21|83|و [به یاد آور] ایوب را، آن زمان که پروردگارش را ندا داد که: «[پروردگارا!] به من آسیب و سختی رسیده است و تو مهربان‌ترینِ مهربانانى!» 21|84|پس [دعاى] او را مستجاب کردیم و رنج و سختى او را برداشتیم و خانواده‌اش را به او بازگرداندیم و همانندشان را با ایشان [به او عطا کردیم، تا هم] رحمتى از سوى ما [به او باشد و هم مایه‌ی یادآورى] و پندى براى عبادت‌کنندگان. 21|85|و اسماعیل و ادریس و ذو‌الکفل [را یاد کن که این پیامبران،] همه از شکیبایان بودند. 21|86|و ما آنان را در رحمت خویش وارد ساختیم. به درستى که آنان از شایستگان بودند. 21|87|و [یونس] ذوالنون [را به یاد آور.] آن هنگام که خشمگین [از میان قومش بیرون] رفت و پنداشت که [آسوده شد و] ما بر او تنگ نخواهیم گرفت، [امّا همین که در کام نهنگ فرو رفت،] پس در آن تاریکی‌ها[ى شکم نهنگ‌] ندا داد که: « [خداوندا!] جز تو معبودى نیست! تو پاک و منزهى! همانا من از ستمکاران بودم [و نباید مردم را به خاطر سرسختى‌شان رها می‌کردم و تنها می‌گذاشتم].» 21|88|پس [دعاى] او را اجابت کردیم و او را از آن اندوه نجات دادیم و ما این چنین، مؤمنان را نجات مى‌دهیم. 21|89|و زکریا [را یاد کن] آن‌گاه که پروردگارش را ندا داد: «پروردگارا! مرا تنها [و بى‌فرزند و بی‌وارث] مگذار و [البتّه که] تو خود، بهترینِ وارثانى.» 21|90|پس [دعاى] او را مستجاب کردیم و یحیى را به او بخشیدیم و همسرش را [که نازا بود،] براى او شایسته قرار دادیم. [چرا که] آنان در کارهاى نیک، شتاب داشتند و ما را از روى امید و بیم مى‌خواندند و در برابر ما همواره فروتن بودند. 21|91|و [به یاد آور مریم را، آن] زنى که دامان خویش را پاک نگاه داشت، پس ما از روح خود در او دمیدیم و او و پسرش [عیسى] را نشانه‌اى براى جهانیان قرار دادیم. 21|92|این [پیامبران بزرگ و پیروانشان] همه امّت یگانه‌ای بودند، [دارای یک آیین و پیرو یک هدف.] و من پروردگار شما هستم! پس مرا بپرستید! 21|93|ولى آنها کار خود را در میانشان به تفرقه کشاندند. [بدانند که] همگى به سوى ما بازمى‌گردند. 21|94|پس هر کس برخى [کارهاى‌] شایسته را انجام دهد و مؤمن باشد، براى تلاش او هیچ‌گونه ناسپاسى نخواهد شد و ما [کارهاى نیکویش را] براى او ثبت مى‌کنیم. 21|95|و بر [مردم] آبادى‌هایى که آنها را [به خاطر فساد و گناه] هلاک نمودیم، حرام است [که به دنیا بازگردند،] آنان بازنمى‌گردند. 21|96|تا آن‌گاه که [راه بر] یأجوج و مأجوج [با شکستن سدّ] گشوده شود و آنان از هر بلندى بتازند و به شتاب سرازیر شوند. 21|97|و وعده‌ى حقّ [در برپایى قیامت] نزدیک گردید. پس در آن هنگام چشم‌هاى کافران [از وحشت و حیرت] خیره و باز می‌ماند [و با خود می‌گویند:] «اى واى بر ما! به راستى که ما از این [روز] سخت در بی‌خبری بودیم، بلکه ما ستمگر بودیم.» 21|98|[به آنان گفته مى‌شود:] «شما و هر آنچه که جز خدا مى‌پرستید، هیزم دوزخ خواهد بود. [و قطعاً] در آن وارد خواهید شد.» 21|99|اگر اینها خدایان [راستین] بودند، وارد آن [دوزخ] نمى‌شدند، در حالى که همگى براى همیشه در آن ماندگار خواهند بود. 21|100|براى آنان در دوزخ، ناله‌ها و نعره‌هاست و آنان در آنجا [هیچ پاسخى] نمى‌شنوند. 21|101|[امّا مؤمنان،] کسانى که پیش‌تر، از جانب ما به آنان [وعده‌ی] نیکو داده شده است، آنان از آن [دوزخ] دور نگاه داشته خواهند شد. 21|102|آنان صداى [زبانه کشیدن] آن را نمى‌شنوند و در آنچه [از نعمت‌ها و کامیابى‌ها] که دلخواه آنهاست، جاودانه‌اند. 21|103|بزرگ‌ترین وحشت [آن روز]، آنان را غمگین [و مضطرب] نمى‌سازد و فرشتگان به [پیشواز و] ملاقات آنان مى‌روند [و مى‌گویند:] « این است روزِ شما! که به شما وعده مى‌دادند.» 21|104|روزى که آسمان را همچون طومارِ نوشته‌ها درهم مى‌پیچیم، [و] همان‌گونه که آفرینشِ نخستین را آغاز کردیم، آن را بازمى‌گردانیم. [این] وعده‌اى است که بر عهده‌ی ماست و قطعاً آن را انجام خواهیم داد. 21|105|و همانا ما پس از تورات، در زبور نوشتیم که: بی‌گمان بندگان شایسته‌ام وارث [حکومت بر] زمین خواهند شد. 21|106|همانا در این [پیش‌گویى]، براى گروهی پرستنده، پیامی روشن است. 21|107|و ما تو را [ای پیامبر!] مایه رحمتی برای جهانیان فرستاده‌ایم. 21|108|[پس به آنان] بگو: «تنها چیزى که به من وحى مى‌شود این است که معبود شما فقط خداى یگانه است. پس آیا شما [به حقّ] گردن مى‌نهید؟!» 21|109|پس اگر روى برگرداندند، [به آنان] بگو: «به همه‌ى شما یکسان اعلام [خطر] کردم و نمى‌دانم [زمان وقوع] آن وعده که به شما داده شده، نزدیک است، یا دور! 21|110|او هم سخن آشکار را مى‌داند و هم آنچه را که پنهان مى‌کنید. 21|111|و من نمى‌دانم، شاید این [تأخیر در عذاب] براى شما آزمونى باشد و [فرصتى براى] کامیابى تا مدّتى دیگر.» 21|112|[پیامبر] گفت: «پروردگارا! [میان ما و مشرکان] به حقّ داورى کن! و پروردگار همه‌ی ما [خداوند] مهربان است که در برابر آنچه [او را ناروا] وصف مى‌کنید، باید از او یارى جست.» 22|1|اى مردم! از پروردگارتان پروا کنید، که زلزله‌ى قیامت، حادثه‌اى بزرگ و هولناک است. 22|2|روزى که آن را مشاهده کنید، [از ترس و وحشت،] هر مادر شیردهى، شیرخواره‌اش را از یاد می‌برد، و هر باردارى، سقط جنین می‌کند. و مردم را مست مى‌بینى، ولى مست نیستند، بلکه عذاب خداوند شدید است. 22|3|و از مردم، کسی هست که ناآگاهانه درباره‌ى خداوند به جدال مى‌پردازد و از هر شیطانِ سرکشى پیروى مى‌کند. 22|4|بر آن [شیطان] مقرّر شده که هر کس ولایت او را بپذیرد، قطعاً او را گمراه مى‌کند و به آتش سوزانش مى‌کشاند. 22|5|اى مردم! اگر درباره‌ى قیامت شک دارید، [با دقّت در وجود خویش، شک خود را برطرف کنید.] ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، سپس لخته خون، سپس پاره گوشت، که بعضى خلقتِ کامل یافته، [به دنیا می‌آیند،] و برخی خلقت کامل نیافته، [سقط می‌شوند، چنین کردیم] تا براى شما روشن سازیم [که بر هر چیز تواناییم]. و آنچه را که بخواهیم تا سرآمدى معین در رحم مادران قرار می‌دهیم، سپس شما را به صورت طفل بیرون مى‌آوریم، تا به حدّ رشد و بلوغ برسید. و [در این میان] بعضى از شما مى‌میرند، و برخى به پست‌ترین مرحله‌ى زندگى [و پیرى] مى‌رسند تا جایى که دانسته‌هاى خود را از دست می‌دهند. [همچنین در زمستان] زمین را خشک و مرده مى‌بینى، امّا هنگامى که باران بر آن فرومى‌باریم، به حرکت در می‌آید و نُمُوّ می‌کند و انواع گیاهان زیبا مى‌رویاند. 22|6|[بیان] این [مطالب] به خاطر آن است که [بدانید] خداوند حقّ است، و اوست که مردگان را زنده مى‌کند و بر هر چیزى تواناست. 22|7|و این که قیامت آمدنى است و شکى در آن نیست. و خداوند تمام کسانى را که در قبرها آرمیده‌اند، زنده خواهد کرد. 22|8|و از مردم، کسی هست که بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنى، درباره‌ى خداوند به جدال مى‌پردازد، 22|9|با تکبر و غرور، مى‌خواهد مردم را از راه خدا گمراه کند. در این دنیا رسوایى دارد و در قیامت، عذاب سوزان به او مى‌چشانیم. 22|10|«این عذاب دستاوَرد پیشین توست. و قطعاً خدا به بندگانش ستم نمى‌کند.» 22|11|و از مردم، کسى است که خداوند را تنها با زبان مى‌پرستد، [و با حادثه‌اى کوچک مى‌لغزد،] پس اگر خیرى به او برسد، بدان آرامش یابد، و اگر مصیبت و آزمایشى به او برسد، دگرگون می‌شود [و به سوى کفر می‌رود، چنین کسى] در دنیا و آخرت زیانکار است. این همان زیان آشکار است. 22|12|او جز خداوند چیزى را مى‌خواند که نه زیانى به او مى‌رساند و نه سودى. این همان گمراهی دور و دراز است. 22|13|بلکه کسى را مى‌خواند که زیانش از سودش بیشتر است. چه مولا و سرپرست بدى! و چه همدم زشتى! 22|14|خداوند مؤمنانِ نیکوکار را در باغ‌هایى [از بهشت] وارد مى‌کند که نهرها از زیر [درختان] آن جارى است. [آرى!] خداوند هرچه اراده کند، انجام مى‌دهد. 22|15|هر کس گمان مى‌کند که خداوند هرگز پیامبرش را در دنیا و آخرت یارى نمى‌کند، [و به این خاطر ناامید و خشمگین است‌] طنابى از سقف بیاویزد، سپس [رشته‌ی زندگى خود را] بِبُرَد، آن­گاه بنگرد که آیا نیرنگش خشم او را فرومى‌نشاند؟! 22|16|و این‌گونه قرآن را [به صورت] آیاتی روشن فروفرستادیم. و البتّه خداوند هر كس را بخواهد، هدایت مى‌كند. 22|17|خداوند در قیامت، میان مؤمنان [مسلمان]، و یهودیان و صابِئان، و نصارا و مجوس، و مشركان، داورى می‌كند. [و حقّ را از باطل جدا خواهد نمود،] همانا خداوند بر هر چیزى گواه است. 22|18|آیا ندیدى كه هركه در آسمان‌ها و هر كه در زمین است، و خورشید و ماه و ستارگان، و كوه‌ها و درختان و جنبندگان، و بسیارى از مردم براى خدا سجده مى‌كنند؟ البتّه بسیارى از مردم [نیز به خاطر تكبر و لجاجت،] قطعاً گرفتار عذابند. و هر كس را خدا خوار كند، هیچ كس او را گرامى نخواهد داشت. همانا خداوند هر چه را بخواهد، انجام مى‌دهد. 22|19|این دوگروه درباره‌ى پروردگارشان به ستیزه و جدال پرداختند. پس براى كسانى كه كفر ورزیدند، لباس‌هایى از آتش بریده شده است، [و] از بالاى سرشان [روی آنها] مایع جوشان ریخته مى‌شود. 22|20|با آن مایع جوشان، آنچه در شكم‌هاى آنهاست، و [نیز] پوست بدنشان گداخته مى‌شود. 22|21|و گرزهایى آهنین براى [عذاب] آنان [آماده] است. 22|22|هرگاه بخواهند به خاطر اندوه [فراوان] از دوزخ بیرون آیند، به آن برگردانده مى‌شوند [و به آنان گفته مى‌شود:] «بچشید عذاب سوزان را!» 22|23|بی‌گمان خداوند كسانى را كه ایمان آوردند و كارهاى نیكو کردند، به باغ‌هایى [بهشتی] وارد مى‌كند كه نهرها از زیر [درختان] آن جارى است. در آنجا با دستبندهایى از طلا و مروارید آراسته مى‌شوند. و در آنجا لباسشان از ابریشم است. 22|24|و [بهشتیان] به گفتار پاک [و دلنشین] هدایت مى‌شوند. و به راه خداوندى که شایسته ستایش است، راهنمایى مى‌گردند. 22|25|کسانى که کفر ورزیدند و [مؤمنان را] از راه خدا و مسجدالحرام که آن را براى همه‌ى مردم، بومى و غیر بومى، یکسان قرار داده‌ایم، بازمى‌دارند، و [نیز] هر کس بخواهد در آنجا به ستم [از حقّ‌] منحرف شود، به او از عذابى دردناک مى‌چشانیم. 22|26|و [به یادآور] آن‌گاه که مکان کعبه را براى ابراهیم آماده ساختیم، [به او گفتیم:] هیچ‌گونه شرکى نسبت به من روا مدار! و خانه‌ى مرا براى طواف‌کنندگان و قیام‌کنندگان و رکوع‌کنندگانِ سجده‌گزار پاکیزه بدار! 22|27|و در میان مردم، بانگ حج برآور! تا آنان، پیاده و [یا] سوار بر مرکب‌هاى چابک، از هر راه دورى به سراغ تو بیایند. 22|28|تا منافع گوناگون خود را [از برکت این سفر معنوى‌] مشاهده کنند، و نام خدا را در روزهایى معین بر دام‌هاى زبان بسته‌اى که روزیشان شده، ذکر کنند. پس [چون قربانى کردید،] از [گوشت] آنها بخورید و بینواى فقیر را [نیز] بخورانید. 22|29|[زائران خانه‌ی خدا] سپس باید آلودگى خود را برطرف سازند، و به نذرهاى خود وفا کنند، و بر گرد خانه‌ى کهن و آزاد [کعبه] طواف نمایند. 22|30|این است [مناسک حج] و هر کس آنچه را خداوند محترم شمرده، گرامى بدارد، قطعاً براى او نزد پروردگارش بهتر است. و چهارپایان براى شما حلال شده است، مگر آنچه [حرام بودنش، در آیات دیگر] بر شما خوانده مى‌شود. پس از پلیدى بت‌ها دورى کنید و از گفتار باطل بپرهیزید. 22|31|[حج گزارید،] در حالى که همگى خالص براى خدا باشید، و هیچ‌گونه شرکى به خداوند نورزید. و هر کس به خدا شرک ورزد، گویى از آسمان سقوط کرده و پرنده‌اى [شکاری در هوا] او را مى‌رباید، یا باد او را به مکانى دور پرتاب مى‌کند. 22|32|این است [دستورات خداوند درباره‌ى حج]. و هر کس شعائر خدا را گرامى بدارد، پس این [بزرگداشت] از تقواى دل‌هاست. 22|33|براى شما در آن [دام‌هاى قربانى] تا رسیدن زمان معین [عید قربان] منافعى است، [مانند سوارى و تغذیه از شیر آنها،] سپس جایگاه آن [قربانى‌ها،] به سوى [کعبه،] خانه‌ی کهن و آزاد است. 22|34|و ما براى هر اُمّتى آیینى قرار دادیم، تا هنگام قربانى، نام خدا را بر دام‌هایى که خدا روزى آنان کرده، ببرند. خداى شما معبود یکتاست، پس فقط تسلیم او باشید. و فرمانبردارانِ فروتن را مژده بده. 22|35|همانان که هرگاه نام خدا برده شود، دل‌هایشان [از خوف خداوند] مى‌لرزد، و بر آنچه [از سختى‌ها] به آنان مى‌رسد، شکیبایند. و برپاکنندگان نمازند، و از آنچه به آنان روزى داده‌ایم، انفاق مى‌کنند. 22|36|و شترهاى چاق را براى شما از شعائر الهى قرار دادیم. در آنها براى شما خیر [و برکت] است. پس در حالى که [براى قربانى] در صف ایستاده‌اند، نام خدا را بر آنها ببرید، پس چون به پهلو افتادند [و جان دادند]، از آنها بخورید. و به [نیازمندان] قانع و [فقیران] درخواست‌کننده بخورانید، این‌گونه دام‌هاى قربانى را براى شما [رام و] مسخّر کردیم، شاید سپاسگزارى کنید. 22|37|هرگز گوشت و خون حیوانات قربانى، به خداوند نمى‌رسد؛ بلکه آنچه از طرف شما به او مى‌رسد، تقواست. این‌گونه خداوند حیوانات را براى شما مسخّر نمود، تا خدا را به خاطر آن که شما را هدایت کرده است، به بزرگى یاد کنید. و نیکوکاران را مژده بده! 22|38|قطعاً خداوند از کسانى که ایمان آورده‌اند، دفاع مى‌کند. بى‌شک خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسى را دوست ندارد. 22|39|به کسانى که مظلومانه مورد تهاجم و کشتار قرار گرفته‌اند، اجازه‌ی دفاع و جهاد داده شده است. و البتّه خداوند بر یارى آنان تواناست. 22|40|کسانى که به ناحقّ از خانه و کاشانه‌ى خود رانده شدند [و گناهى نداشتند،] جز این که مى‌گفتند: «پروردگار ما خداى یکتاست.» و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسیله‌ى بعضى دیگر دفع نمی‌کرد، صومعه‌ها و کنیسه‌ها و کلیساها و مساجدى که نام خداوند در آنها بسیار برده مى‌شود، ویران مى‌گردید. و قطعاً خداوند کسى که [دین] او را یارى کند، یارى مى‌دهد. همانا خداوند نیرومند شکست‌ناپذیر است. 22|41|همانان که اگر آنان را در زمین به قدرت برسانیم، نماز برپا مى‌دارند و زکات مى‌دهند و [دیگران را] به خوبى دعوت مى‌کنند و از بدى بازمى‌دارند. و پایان کارها با خداوند است. 22|42|و [اى پیامبر!] اگر تو را تکذیب مى‌کنند، قوم نوح و عاد و ثمود نیز که پیش از اینها بودند، [پیامبران را] تکذیب کردند. 22|43|و قوم ابراهیم و لوط، 22|44|و مردم مَدْین، [نیز پیامبرشان را تکذیب کردند،] و موسى [نیز از سوى فرعونیان] تکذیب شد، پس به کافران مهلت دادم [تا آن که] آنان را [به قهر] گرفتم. [دیدى] چگونه [کار آنها را] انکار کردم؟! 22|45|پس چه بسیار آبادى‌هایى که آنها را نابود کردیم و [مردمش] ستمگر بودند، سقف‌هایش فروریخت. و [چه بسیار] چاه [پر آب،] متروک مانده، و کاخ‌هاى برافراشته [که بى‌ساکن است.] 22|46|آیا در زمین نگشته‌اند تا براى آنان دل‌هایى پیدا شود که با آن بیندیشند [و حقیقت را بفهمند]؟ یا گوش‌هایى که با آن [حقیقت را] بشنوند؟ البتّه چشم‌هاى آنان کور نیست، لکن دل‌هایى که در سینه دارند، نابیناست. 22|47|و [کافران] از تو مى‌خواهند که در عذاب شتاب ورزى، و خداوند هرگز از وعده‌ى خود تخلف نمى‌کند. و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال [از سال‌هایى] است که شما مى‌شمرید. 22|48|و چه بسیار آبادى‌هایى که به [اهل] آن مهلت دادم، در حالى که ستمگر بودند؛ سپس آن را با قهر خود گرفتم. و بازگشت [همه] به سوى من است. 22|49|[ای پیامبر!] بگو: «اى مردم! من براى شما هشداردهنده‌اى روشنگرم!» 22|50|پس کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، آمرزش و روزی نیکویی دارند. 22|51|و کسانى که در [انکار و ردّ] آیات ما تلاش کردند و چنین پنداشتند که مى‌توانند ما را عاجز کنند، آنان اهل دوزخند. 22|52|و پیش از تو هیچ رسول و پیامبرى را نفرستادیم، مگر این که هرگاه آرزو مى‌کرد، [و براى پیشبرد اهداف الهى طرحى مى‌ریخت،] شیطان در [طرح و] آرزوى او [خلل] مى‌افکند؛ امّا خداوند هر چه را که شیطان مى‌افکند، از بین مى‌برد، سپس آیات خود را محکم و استوار مى‌سازد. و خداوند آگاه و حکیم است. 22|53|تا [خداوند،] آنچه را شیطان [در دل‌ها] مى‌افکند، آزمونى قرار دهد براى آنان که در دل‌هایشان [نوعی] بیمارى است، و [نیز] براى سنگ‌دلان. و قطعاً ستمگران در جدایى [و ستیزى] دور و درازند. 22|54|و نیز [برای آن که] آگاهان بدانند [وحى کدام است، و القائات شیطان کدام. و بدانند] که [طرح و آرزوى پیامبران] حقّى است از طرف پروردگار تو، پس به آن ایمان بیاورند و دل‌هایشان در برابر آن فروتن گردد. و قطعاً خدا کسانى را که ایمان آورده‌اند، به راهی راست هدایت مى‌کند. 22|55|و کسانى که کفر ورزیدند، همواره نسبت به این [قرآن و نبوّت تو] در تردید به سر می‌برند، تا زمانى که قیامت ناگهان براى آنان فرارسد، یا عذاب روز عَقیم به سراغشان آید. 22|56|آن روز، فرمانروایى [مطلق] براى خداست. او در میان مردم داورى مى‌کند. پس کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند، در باغ‌هاى پر نعمت [بهشت] خواهند بود. 22|57|و کسانى که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند، پس براى آنان عذاب خوارکننده‌اى است. 22|58|و کسانى که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شده یا مرده‌اند، قطعاً خداوند رزق نیکویى به آنان خواهد داد. و خداوند بهترینِ روزى‌دهندگان است. 22|59|بى‌تردید خداوند آنان را به جایگاهی وارد مى‌کند که مورد رضایتشان باشد، همانا خداوند دانا و بردبار است. 22|60|[آرى،] چنین است. [اگر] هر کس به همان مقدار که به او ستم شده، [ستمگر را] مجازات کند، ولی باز هم به او ستم شود، قطعاً خداوند او را یارى خواهد کرد. البتّه خداوند بخشایشگر و آمرزنده است. 22|61|این [وعده‌ى نصرت الهى] به خاطر آن است که خداوند [بر هر چیزى تواناست. اوست که] شب را در روز و روز را در شب فرومى‌برد. البتّه خداوند شنوا و بیناست. 22|62|این [قدرت بى‌نهایت] به خاطر آن است که خداوند حقّ است و هر چه را غیر از او بخوانند، آن باطل است. البتّه خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. 22|63|آیا ندیدى که خداوند از آسمان، آبى فروفرستاد، آن‌گاه زمین سرسبز گشت؟ همانا خدا داراى لطف و آگاه است. 22|64|آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. و در حقیقت، خداوند است که بى‌نیاز و ستوده است. 22|65|آیا ندیدى که خداوند آنچه را در زمین است، و کشتى‌هایى را که به امر او در دریا مى‌روند، براى شما رام کرده است؟ و آسمان [و کرات و سنگ‌هاى آن‌] را نگاه داشته تا جز به فرمان او بر زمین نیفتد؟ 22|66|و او کسى است که به شما زندگى بخشید، سپس شما را مى‌میراند، بار دیگر زنده مى‌کند؛ البتّه انسان بسیار ناسپاس است. 22|67|براى هر امّتى آیینى قرار داده‌ایم که آنها به آن عمل کنند، پس نباید در این امر با تو نزاع کنند [که چگونه آیین تازه‌اى آورده‌اى؟ مردم را] به راه پروردگارت فراخوان! همانا تو بر راهی راست قرار دارى. 22|68|و اگر [کافران] با تو به جدال برخاستند، پس به آنان بگو: «خداوند به آنچه شما مى‌کنید، آگاه‌تر است. 22|69|خداوند در روز قیامت، در آنچه اختلاف داشتید، میان شما داورى خواهد کرد.» 22|70|آیا نمى‌دانى که خداوند آنچه را در زمین و آسمان است، مى‌داند؟ همه‌ى اینها در کتابی [چون لوح محفوظ، ثبت] است. و این [ثبت] بر خداوند، آسان است. 22|71|و کافران، به جاى خداوند، چیزى را مى‌پرستند که او هیچ دلیلى بر آن نازل نکرده است. و آنها نسبت به آن هیچ اطلاعى ندارند. و ستمگران را هیچ یاورى نیست. 22|72|و هنگامى که آیات روشن ما بر آنان خوانده مى‌شود، در چهره‌ى کسانى که کفر ورزیدند، [نشانه‌هاى] انکار را مى‌شناسى، [به­گونه‌اى که] نزدیک است به کسانى که آیات ما را بر آنان مى‌خوانند، حمله کنند. [به آنان] بگو: «آیا شما را به چیزى بدتر از این خبر دهم؟ آتشى که خداوند به کافران وعده داده است. و چه بد سرانجامى است!» 22|73|اى مردم! مثلى زده شده است، پس [با دقّت] به آن گوش فرادهید. كسانى را كه به جاى خداى یكتا مى‌خوانید، هرگز نمى‌توانند [حتّى‌] مگسى بیافرینند، هر چند براى این كار دست به دست هم دهند. و اگر آن مگس، چیزى از آنان برباید، نمى‌توانند از او بازپس گیرند! طالب و مطلوب هر دو ناتوانند. [هم پرستش‌كنندگان و هم معبودان.] 22|74|[مشركان،] خدا را آن‌گونه كه شایسته‌ی اوست، بزرگ نداشتند. قطعاً خداوند نیرومند و شكست‌ناپذیر است. 22|75|خداوند از میان فرشتگان و مردم، رسولانى برمى‌انگیزد. همانا خداوند شنوا و بیناست. 22|76|آینده و گذشته‌ی آنها را مى‌داند. و تمام كارها به خدا بازگردانده مى‌شود. 22|77|اى كسانى كه ایمان آورده‌اید! ركوع كنید و سجده نمایید و پروردگارتان را عبادت كنید و كار نیک انجام دهید، باشد كه رستگار شوید. 22|78|و در راه خدا جهاد كنید، چنان كه شایسته‌ی جهاد [در راه] اوست. او شما را [بر همه‌ى امّت‌ها] برگزید و در دین [اسلام] هیچ‌گونه دشوارى بر شما قرار نداد. آیین پدرتان ابراهیم [را پیروى كنید]، او كه شما را از پیش مسلمان نامید، و در این [كتاب نیز چنین است،] تا این پیامبر بر شما گواه باشد، و شما [نیز] بر مردم گواه باشید. پس نماز برپا دارید و زكات بپردازید، و به [ریسمان] خداوند چنگ زنید، كه او مولا و سرپرست شماست. پس چه خوش مولایی و چه خوب یاورى! 23|1|به راستی مؤمنان رستگار شدند. 23|2|همان كسانى كه در نمازشان فروتنی دارند. 23|3|و آنان كه از بیهودگی روى‌گردانند. 23|4|و همان كسانى كه زكات مى‌پردازند. 23|5|و آنان كه دامان خود را نگه مى‌دارند. 23|6|مگر با همسرانشان، یا كنیزانى كه به دست آورده‌اند، پس آنان [در آمیزش با این دو گروه] سرزنش نمى‌شوند. 23|7|پس كسانی که فراتر از این بجویند، آنان [از حدود الهی‌] تجاوز كرده‌اند. 23|8|و [مؤمنان رستگار] كسانى هستند كه امانت‌ها و پیمان‌هاى خود را رعایت مى‌كنند. 23|9|و آنان بر نمازهاى خود مواظبت دارند. 23|10|آنان وارثانند، 23|11|كسانى كه بهشت برین را ارث مى‌برند، و در آن جاوِدانه خواهند ماند. 23|12|و همانا ما انسان را از عصاره‌اى از گِل آفریدیم. 23|13|سپس او را به صورت نطفه در جایگاهى استوار قرار دادیم. 23|14|سپس از نطفه، لخته خونى آفریدیم. آن‌گاه لخته خون را پاره گوشتى ساختیم، و پاره گوشت را به صورت استخوان‌هایى درآوردیم، و استخوان‌ها را گوشتی پوشاندیم. سپس آن را آفرینش تازه‌اى دادیم، پس آفرین بر خدا، و پرخیر و بركت است او كه بهترینِ آفرینندگان است. 23|15|سپس شما بی‌تردید بعد از آن [مراحل،] مى‌میرید. 23|16|آن‌گاه روز قیامت برانگیخته مى‌شوید. 23|17|و همانا ما بالاى سر شما، هفت راه [آسمانی] آفریدیم، و ما از خلق [و جهان هستى] غافل نبوده‌ایم. 23|18|و از آسمان، آبى به اندازه فروفرستادیم، و آن را در زمین جاى دادیم. و همانا ما بر [از بین‌] بُردن آن تواناییم. 23|19|پس به وسیله‌ى آن [آب] براى شما باغ‌هایى از خرما و انگور پدید آوردیم که در آن باغ‌ها براى شما میوه‌هاى فراوانى است، و از آنها مى‌خورید. 23|20|و [نیز زیتون‌،] درختى که از طور سینا مى‌روید، [و] روغن و خوراک براى خورندگان به بار مى‌آورد. 23|21|و براى شما در چهارپایان عبرتى است، از آنچه در درون آنهاست، به شما [شیر] مى‌نوشانیم. و در آنها براى شما منافع بسیاری است. و از [گوشت] آنها مى‌خورید. 23|22|و بر آنها، و بر کشتى‌ها سوار مى‌شوید. 23|23|و همانا نوح را به سوى قومش فرستادیم، پس [به آنها] گفت: «اى قوم من! خداوند [یکتا] را بپرستید. جز او هیچ معبودى براى شما نیست، آیا پروا نمى‌کنید؟» 23|24|پس اشراف قوم او که کافر شدند، گفتند: «این [نوح] انسانى همانند شماست. او مى‌خواهد بر شما برترى جوید. اگر خداوند مى‌خواست [براى ما پیامبرى بفرستد،] قطعاً فرشتگانى مى‌فرستاد. ما چنین چیزى را در میان نیاکان خود نشنیده‌ایم [که بشرى ادّعاى پیامبرى کند!] 23|25|او فقط مردى است که مبتلا به [نوعى‌] دیوانگی است. پس تا مدّتى درباره‌ى او صبر کنید. [تا از جنون نجات یابد یا بمیرد.]» 23|26|نوح گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تکذیب آنان یارى فرما!» 23|27|پس ما به نوح وحى کردیم: «زیر نظر ما و [مطابق دستور و آموزش و] وحى ما کشتى بساز.» پس همین که فرمان [قهر] ما آمد و [آب از] تنور جوشید، از تمام حیوانات، یک جفت، [نر و ماده،] و [نیز] خانواده‌ات را واردِ کشتى کن، مگر کسى از آنان که پیش‌تر درباره‌ى او سخن به میان آمده [و وعده‌ى هلاکتش داده شده] است. و درباره ستمگران با من سخن مگو، که قطعاً آنان غرق خواهند شد. 23|28|پس هنگامى که تو و همراهانت بر کشتى سوار شدید، بگو: «حمد و سپاس براى خداوندى است که ما را از گروه ستمگران نجات داد.» 23|29|و بگو: «پروردگارا! مرا به جایگاهى خجسته و پر برکت فرودآور، که تو بهترینِ میزبانانى.» 23|30|البتّه در این داستان نشانه‌هایى است. و همانا ما آزمایش کننده بودیم. 23|31|سپس بعد از قوم نوح، نسل دیگرى پدید آوردیم. 23|32|و در میان آنان [نیز] پیامبرى از خودشان فرستادیم که [به آنان گفت:] «خدا را بپرستید. جز او معبودى براى شما نیست، پس آیا پروا نمى‌کنید؟» 23|33|و اشرافى از قوم آن پیامبر که کفر ورزیدند و دیدار قیامت را تکذیب کردند، و آنان را در دنیا در ناز و نعمت قرار داده بودیم، [به مردم] گفتند: «این، تنها انسانى مانند شماست. از هر چه مى‌خورید، مى‌خورد، و از هر چه مى‌نوشید، مى‌نوشد. 23|34|و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت کنید، قطعاً زیانکارید. 23|35|آیا [او] به شما وعده مى‌دهد که وقتى مردید، و خاک، و استخوان‌هایى [پوسیده] شدید، [دیگر بار از قبر] بیرون آورده مى‌شوید؟! 23|36|[هرگز!] دور است، دور! آنچه به شما وعده می‌دهند. 23|37|جز این زندگى دنیا، [زندگى‌] دیگرى نیست. [برخى] مى‌میریم و [برخى دیگر] به دنیا مى‌آییم. و ما [هرگز پس از مرگ] برانگیخته نخواهیم شد. 23|38|او فقط مردى است که بر خدا دروغ مى‌بندد. و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد.» 23|39|[پیامبرشان] گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تکذیب‌هاى آنان یارى فرما!» 23|40|[خداوند] فرمود: «قطعاً به زودى پشیمان خواهند شد.» 23|41|پس [قهر خدا آمد و] صیحه‌ی مرگبار که سزاوارش بودند، آنان را فراگرفت، و آنان را همچون خاشاکى که بر آب افتد، قرار دادیم، پس گروه ستمگر [از رحمت خدا] دور باد! 23|42|آن‌گاه پس از [نابودی] این گروه، نسل‌هاى دیگرى پدید آوردیم. 23|43|هیچ امّتى از سرآمد [عمر] خود، نه پیش مى‌افتد و نه پس مى‌ماند. 23|44|سپس پیامبرانمان را پى­درپى فرستادیم. هر بار که پیامبر هر امّتى، به سراغ قومش آمد، مردم او را تکذیب کردند. آن‌گاه آنان را در پى یکدیگر [به هلاکت] آوردیم، و آنها را [موضوع] افسانه‌ها گرداندیم. پس دور [از رحمت خدا] باد قومى که ایمان نمى‌آورند. 23|45|سپس موسى و برادرش هارون را با معجزات و دلیلى روشن فرستادیم، 23|46|به سوى فرعون و اشراف قومش، ولى آنان تکبّر ورزیدند. و آنان مردمى برترى‌جوى و گردنکش بودند. 23|47|پس گفتند: «آیا ما به دو انسان مانند خودمان ایمان بیاوریم، در حالى که قوم این دو برده‌ى ما بودند؟» 23|48|پس آن دو را تکذیب کردند، و از هلاک‌شدگان گشتند. 23|49|و به راستی ما به موسى کتاب دادیم، شاید [قومش] هدایت شوند. 23|50|و ما [عیسى] فرزند مریم و مادرش را معجزه قرار دادیم، و آن دو را در سرزمینى مرتفع که داراى آرامش، امنیت و [آب] گوارا بود، جاى دادیم. 23|51|اى پیامبران! از غذاهاى پاکیزه بخورید و کار نیکو کنید. همانا من به آنچه مى‌کنید، آگاهم. 23|52|و البتّه این اُمت شما، اُمت واحدى است، و من پروردگار شمایم؛ پس، از من پروا کنید. 23|53|امّا مردم، کارشان را در میان خود، به پراکندگى کشاندند، هر گروهى به راهى رفتند، و هر حزب و دسته‌اى به آنچه نزدشان بود، دل خوش کردند. 23|54|پس آنان را تا مدّتى در گرداب جهلشان واگذار. 23|55|آیا مى‌پندارند آنچه از مال و فرزندان که آنان را بدان یارى مى‌رسانیم، 23|56|شتاب مى‌کنیم که خیرهایى به آنان برسانیم؟ [چنین نیست!] بلکه آنان نمى‌فهمند [مال و فرزند وسیله آزمایش است]. 23|57|کسانى که از خوف پروردگارشان بیمناکند، 23|58|و آنان که به آیات پروردگارشان ایمان دارند، 23|59|و به پروردگارشان شرک نمى‌ورزند، 23|60|و کسانى که [در راه خدا] مى‌دهند، آنچه را دادند، در حالى که دل‌هایشان ترسان است از این که به سوى پروردگارشان بازمى‌گردند، 23|61|چنین کسانى در خیرات شتاب مى‌ورزند. و همانان هستندکه در [رسیدن به] خیرات از یکدیگر پیشى مى‌گیرند. 23|62|و ما هیچ‌کس را جز به مقدار توانش، تکلیف نمى‌کنیم. و نزد ما کتابى است که به حقّ سخن مى‌گوید و به آنان هیچ ستمى نمى‌شود. 23|63|بلکه دل‌هاى آنان از این [کتاب] در غَفلَت و بى‌خبرى است. و کارهای دیگرى جز این دارند که پیوسته آن را انجام مى‌دهند. 23|64|تا زمانى که مرفّهان [مغرور] را به قهر خود گرفتار سازیم. در این هنگام ناله سر مى‌دهند. 23|65|«امروز ناله نکنید! قطعاً شما از جانب ما یارى نخواهید شد.» 23|66|آیات من پیوسته بر شما تلاوت مى‌شد؛ ولى شما روی‌گردانده، به عقب بازمى‌گشتید. 23|67|درحالى که نسبت به آن تکبّر مى‌ورزیدید، و در شب‌نشینی [خود درباره‌ی آن‌] هَذیان مى‌گفتید. 23|68|آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند؟ یا مطالبى [تازه] براى آنان آمده که براى نیاکانشان نیامده است؟ 23|69|یا این که پیامبرشان را نشناختند [و از سوابق او آگاه نیستند]؟ پس براى همین او را انکار مى‌کنند؟ 23|70|یا مى‌گویند: «او جنون دارد؟» [چنین نیست!] بلکه او حقّ را براى آنان آورده، امّا بیشترشان [پذیرش] حقّ را خوش ندارند. 23|71|و اگر حقّ، از هوس‌هاى آنان پیروى مى‌کرد، قطعاً آسمان‌ها و زمین، و کسانى که در آنها هستند، تباه مى‌شدند؛ بلکه ما وسیله یادآوری [و بیداری] آنها را براى آنها آورده‌ایم، اما آنان از [قرآنِ] یادآورِ خویش روی‌گردانند. 23|72|[ای پیامبر!] آیا تو از آنها مزدى خواسته‌اى؟ با این که پاداش دائمى پروردگارت بهتر است. و او بهترینِ روزى‌دهندگان است. 23|73|و قطعاً تو مردم را به راهی راست دعوت مى‌کنى. 23|74|و کسانى که به آخرت ایمان نمى‌آورند، از [این‌] راه منحرفند. 23|75|و اگر به آنها رحم کنیم و بدبختى‌هاى آنان را برطرف سازیم، [به­جاى هوشیارى و شکرگزاری،] کوردلانه در طغیانشان لجاجت مى‌ورزند. 23|76|و بی‌گمان آنان را به عذاب گرفتار کردیم؛ ولى آنان در برابر پروردگارشان، نه فروتنى کردند و نه زارى مى‌کنند. 23|77|[ما هم این سنگ‌دلان را رها مى‌کنیم،] تا زمانى که درى از عذاب شدید به روى آنان بگشاییم، [و چنان گرفتار شوند که] ناگهان در آن [عذاب] نومید شوند. 23|78|و اوست که براى شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها آفرید. چه اندک سپاسگزاری مى‌کنید! 23|79|و اوست که شما را در زمین آفرید، و به سوى او محشور مى‌شوید. 23|80|و اوست که زنده مى‌کند و مى‌میراند؛ و رفت و آمد شب و روز از آنِ او [و به دست او] است، پس آیا نمى‌اندیشید؟ 23|81|بلکه [آنان نیز] سخنى همانند گفته‌ى پیشینیان گفتند. 23|82|گفتند: «آیا اگر مردیم، و خاک و استخوان‌هایى [پوسیده] شدیم، آیا ما بار دیگر برانگیخته خواهیم شد؟ 23|83|البتّه به ما و پدرانمان، پیش از این [نیز] این وعده را داده‌اند. این [سخنان و وعده‌ها] جز افسانه‌هاى پیشینیان نیست.» 23|84|[به این کافران] بگو: «اگر شما می‌دانید، زمین و کسانى که در آن زندگى مى‌کنند، از آنِ کیست؟» 23|85|آنان خواهند گفت: «براى خداست.» بگو: «پس آیا پند نمی‌گیرید؟ [و قدرت او را بر معاد، انکار مى‌کنید]؟!» 23|86|بگو: «پروردگار آسمان‌هاى هفت‌گانه و پروردگار عرش بزرگ کیست؟» 23|87|[باز هم] خواهند گفت: «براى خداست.» بگو: «آیا پروا نمى‌کنید؟» 23|88|بگو: «اگر مى‌دانید، فرمانروایى همه‌ى موجودات به دست کیست؟ او که [به همه] پناه مى‌دهد، ولى هیچ‌کس در برابر او پناه ندارد؟» 23|89|به زودى خواهند گفت: «براى خداست.» بگو: «پس چگونه [مى‌گویید] جادو شده‌اید [و این سخنان سحر و افسون است]؟!» 23|90|بلکه حقّ را براى آنان آوردیم. و قطعاً آنان دروغ مى‌گویند. 23|91|خداوند، هرگز فرزندى براى خود نگرفته است، و هیچ معبودى با او نیست. [اگر چنین بود،] قطعاً هر معبودى [براى آنکه تدبیرِ امور کند،] آفریده‌هاى خود را با خود مى‌برد. و بى‌تردید بعضى از خدایان بر بعضى دیگر برترى مى‌جستند. خداوند از آنچه وصف مى‌کنند، منزّه است. 23|92|او به غیب و شهود، [نهان و آشکار،] آگاه است. و از هر چیزى که براى او شریک مى‌گیرند، برتر است. 23|93|[ای پیامبر!] بگو: «پروردگارا! اگر آنچه را به آنان وعده داده شده، به من نشان دهى، 23|94|پس پروردگارا! مرا در میان گروه ستمکاران قرار مده» 23|95|و بی‌شک ما مى‌توانیم آنچه را به آنان وعده مى‌دهیم، به تو نشان دهیم. 23|96|[اى پیامبر!] بدى را به بهترین شیوه دور کن! [و در مقام مقابله به مثل مباش!] ما به آنچه [مخالفان] وصف مى‌کنند، آگاه‌تریم. 23|97|و بگو: «پروردگارا! من از وسوسه‌هاى شیطان‌ها به تو پناه مى‌برم. 23|98|و پناه مى‌برم به تو اى پروردگار! از این که آنان نزد من حاضر شوند.» 23|99|[آنها به کردارهاى زشت ادامه مى‌دهند،] تا زمانى که مرگ به سراغ یکى از آنان آید، [آن‌گاه] مى‌گوید: «پروردگارا! مرا بازگردان! 23|100|شاید در آنچه از خود به جاى گذاشته‌ام، کار نیکى انجام دهم. هرگز!» این سخنى است که مى‌گوید، [ولى اگر برگردد، به آن عمل نمى‌کند.] و در پى آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند. 23|101|پس آن‌گاه که در صور دمیده شود، در آن روز، نه میانشان خویشاوندى است، و نه [از حال یکدیگر] مى‌پرسند. 23|102|پس کسانى که ترازوهای اعمالشان سنگین [و باارزش] باشد، آنان همان رستگارانند. 23|103|و کسانى که ترازوهای اعمالشان سبک [و بی‌ارزش] باشد، آنان کسانى هستند که سرمایه‌ى وجود خود را از دست داده‌اند و همیشه در جهنّم مى‌مانند. 23|104|آتش، صورت آنها را مى‌سوزاند. و آنان در دوزخ، چهره‌اى [زشت و] عبوس دارند. 23|105|[خدا به آنان مى‌فرماید:] «آیا آیات من بر شما خوانده نمى‌شد، پس آنها را دروغ مى‌شمردید؟» 23|106|می‌گویند: «پروردگارا! شقاوت [و بدبختى] ما بر ما چیره شد. و گروهى گمراه بودیم. 23|107|پروردگارا! ما را از دوزخ بیرون آور! اگر بار دیگر [به کفر و گناه] بازگشتیم، قطعاً ستمگریم. [و سزاوار عذاب!]» 23|108|[خداوند] مى‌فرماید: در آتش دور و گم شوید، و با من سخن مگویید. 23|109|[آیا فراموش کردید که] گروهى از بندگان من مى‌گفتند: «پروردگارا! ایمان آوردیم، پس ما را ببخش و بر ما رحم کن. و تو بهترینِ رحم‌کنندگانى.» 23|110|[امّا] شما آنان را به مسخره گرفتید تا آن که [سرگرمی شما به تمسخر آنان‌] یاد مرا از خاطرتان برد، و شما همواره به آنان مى‌خندیدید. 23|111|من امروز به خاطر آن که [مؤمنان در برابر تمسخر شما] صبر کردند، به آنان پاداش دادم. که ایشانند رستگاران. 23|112|[آن­گاه] از آنان مى‌پرسد: «چقدر در زمین ماندید؟» 23|113|مى‌گویند: «یک روز یا بخشى از یک روز، پس از شمارندگان [خود] بپرس!» 23|114|مى‌فرماید: اگر آگاهى داشتید، مى‌دانستید که جز اندکى درنگ نکرده‌اید. 23|115|پس آیا مى‌پندارید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم؟ و شما به سوى ما بازگردانده نمى‌شوید؟ 23|116|پس برتر است خداوندى که فرمانرواى حقّ است. معبودى جز او نیست، او پروردگار عرش گران‌قدر است. 23|117|و هر کس با خداوند، معبود دیگرى را بخواند، هیچ برهانى بر کار خود ندارد. پس قطعاً حساب او نزد پروردگارش خواهد بود. بی‌گمان کافران رستگار نمى‌شوند. 23|118|و بگو: «پروردگارا! بیامرز و رحم کن که تو بهترینِ رحم‌کنندگانی!» 24|1|[این] سوره‌اى است که آن را فروفرستادیم و [عمل به] آن را واجب نمودیم و در آن آیاتى روشن فرستادیم. باشد که شما پند گیرید. 24|2|هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید. و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، در اجراى [حکم] دینِ خدا، نسبت به آن دو، گرفتار دلسوزى نشوید. و هنگام کیفر آن دو، گروهى از مؤمنان حاضر و ناظر باشند. 24|3|مرد زناکار، جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمى‌کند. و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به همسرى نمی‌گیرد. و این [زناشویى] بر مؤمنان حرام است! 24|4|و کسانى که نسبت زنا به زنان پاکدامن مى‌دهند و چهار شاهد نمى‌آورند، پس هشتاد تازیانه به آنان بزنید و گواهى آنان را هرگز نپذیرید، که آنان همان فاسقانند. 24|5|مگر کسانى که پس از آن [تهمت زدن،] توبه کنند و در مقام اصلاح و جبران برآیند، که قطعاً خداوند آمرزنده و مهربان است. 24|6|و کسانى که به همسران خود نسبت زنا مى‌دهند، و جز خودشان شاهدى ندارند، هر یک از آنان براى اثبات ادّعاى خود، باید چهار بار به خدا سوگند یاد کند که قطعاً [درباره‌ی همسرش] از راستگویان است. 24|7|و در پنجمین بار بگوید که لعنت خدا بر او باد اگر [در این اتهام بستن‌،] از دروغگویان باشد! 24|8|و کیفر [زنا] از آن زن ساقط می‌شود، بدین‌گونه که [در مقام دفاع،] چهار بار به خدا قسم بخورد که آن مرد [در نسبتى که به او مى‌دهد] از دروغگویان است. 24|9|و بار پنجم بگوید که غضب خدا بر او باد، اگر آن مرد از راستگویان باشد. 24|10|و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، [رسوا مى‌شدید. و نظام خانوادگى شما مختل مى‌شد.] قطعاً خداوند توبه‌پذیر و حکیم است. 24|11|کسانى که آن دروغِ بزرگ را [نسبت به یکى از همسران پیامبر به میان‌] آوردند، گروهى از خودِ شما بودند. آن را براى خود شر نپندارید، بلکه آن [در نهایت] به نفع شماست. [زیرا سبب رسوایى منافقان است.] هر کدام از آنان، به اندازه‌ی گناهی که مرتکب شده است، به کیفر می‌رسد. و براى کسى که بخش بزرگ گناه را بر عهده گرفته، عذابی بزرگ است. 24|12|چرا زمانى که تهمت را شنیدید، مردان و زنان با ایمان، نسبت به خویش گمان خوب نبردند. و نگفتند: «این تهمتی بزرگ و آشکار است!» 24|13|چرا چهار شاهد بر آن نیاوردند؟ پس چون گواهان لازم را نیاوردند، آنان نزد خدا همان دروغگویانند. 24|14|و اگر فضل و رحمت الهى در دنیا و آخرت بر شما نبود، به سزاى آن سخنان که مى‌گفتید، قطعاً عذابى بزرگ به شما مى‌رسید. 24|15|آن‌گاه که از زبان یکدیگر [آن تهمت را] مى‌گرفتید و با آنکه هیچ اطّلاعی از آن نداشتید، دهان به دهان مى‌گفتید. و این را ساده و ناچیز مى‌پنداشتید، در حالى که آن نزد خدا بزرگ است. 24|16|چرا هنگامى که [آن را] شنیدید، نگفتید: «روا نیست که ما در این [باره از پیش خود] حرفى بزنیم. [پروردگارا!] تو منزّهى! این بهتانى بزرگ است.» 24|17|خداوند شما را اندرز مى‌دهدکه اگر ایمان دارید، هرگز امثال این تهمت‌ها را تکرار نکنید. 24|18|خداوند براى شما آیات خود را بیان مى‌کند. و او دانا و حکیم است. 24|19|کسانى که دوست دارند فحشا و زشتى‌ها در میان اهل ایمان فاش و آشکار شود، در دنیا و آخرت برای آنها عذاب دردناکى است. و خداوند [عواقب آن را] مى‌داند، و شما نمى‌دانید. 24|20|و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود و این که خداوند رئوف و مهربان است [شما را سخت کیفر مى‌داد]. 24|21|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! گام‌هاى شیطان را پیروى نکنید. و هر کس پیرو گام‌هاى شیطان شود، [گمراه مى‌شود، زیرا] او به فحشا و منکر فرمان مى‌دهد. و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، هرگز هیچ یک از شما پاک نمى‌شد؛ ولى خداوند هر کس را بخواهد، پاک مى‌سازد. و خداوند شنوا و داناست. 24|22|آنها که از میان شما داراى برترى [مالى] و وسعت زندگى هستند، نباید سوگند بخورند که به نزدیکان و مستمندان و مهاجرانِ در راه خدا چیزى ندهند؛ بلکه باید [آنان را] ببخشند و از آنان درگذرند. آیا دوست ندارید که خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است. 24|23|کسانى که زنان پاکدامن باایمان را که [از شدّت ایمان از بى‌عفتى] بى‌خبرند، متّهم به فحشا کنند، در دنیا و آخرت از رحمت الهى دورند و براى آنان عذابى بزرگ است. 24|24|روزى که زبان‌ها و دست‌ها و پاهایشان، به آنچه همواره انجام مى‌دادند، به زیان آنان، گواهى مى‌دهند. 24|25|آن روز، خداوند جزاى حقّ آنان را بى‌کم و کاست خواهد داد. و آنان خواهند دانست که خداوند همان حقیقت آشکار است. 24|26|زنان پلید، سزاوار مردان پلیدند، و مردان پلید، سزاوار زنان پلید. زنان پاک، براى مردان پاکند، و مردان پاک، براى زنان پاک. آنان از آنچه درباره‌ی آنها مى‌گویند، برکنارند. و براى آنان آمرزش و روزى نیکویى است. 24|27|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! به خانه‌هایى که منزل شما نیست، پیش از آنکه اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام کنید، وارد نشوید. این براى شما بهتر است. شاید پند گیرید. 24|28|پس اگر کسى را در خانه نیافتید، وارد آنجا نشوید، تا آنکه به شما اجازه‌ى ورود داده شود. و اگر به شما گفته شد: «برگردید!» پس برگردید [و آزرده نشوید]. این براى پاک‌تر ماندن شما [بهتر] است. و خداوند به عملکرد شما آگاه است. 24|29|بر شما گناهى نیست که به منازل غیر مسکونى که در آن کالایى دارید، وارد شوید. و خداوند به آنچه آشکار یا پنهان مى‌کنید، آگاه است. 24|30|به مردان مؤمن بگو: چشم‌هاى خود را [از نگاه به نامحرمان] فروگیرند، و دامان خود را [از آلودگی] حفظ نمایند. این براى پاک‌تر ماندن آنان [بهتر] است. خداوند به آنچه مى‌کنند، آگاه است. 24|31|و به زنان با ایمان بگو: چشم‌هاى خود را [از نگاه هوس‌آلود] فروگیرند، و دامان خود را [از آلودگی] حفظ نمایند. و زینت خود را، جز آن مقدار که [به طور طبیعى] نمایان است، آشکار نکنند. و مقنعه‌ى خود را بر گردنشان بیفکنند [تا علاوه بر سر، گردن و سینه‌ى آنان نیز پوشیده باشد]. و زینت خود را آشکار نکنند، مگر براى شوهرشان، یا پدرشان، یا پدرشوهر، یا پسرشان، یا پسرشوهرشان [که از همسر دیگر است]، یا برادرشان، یا پسربرادر، یا پسرخواهر، یا زنان [هم‌کیش] خود، یا آنچه را مالک شده‌اند [از کنیز و برده]، یا مردان سفیه که تمایل جنسى ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى زنان آگاه نیستند. و نیز، [هنگام راه رفتن] پاى خود را به­گونه‌اى به زمین نکوبند که زیور پنهانشان دانسته شود. اى مؤمنان! همگى به سوى خدا بازگردید و به درگاه خدا توبه کنید، تا رستگار شوید. 24|32|پسران و دختران بى‌همسر خود را همسر دهید. و [نیز] غلامان وکنیزان شایسته [ازدواج] را. [و از فقر نترسید که] اگر تنگدست باشند، خداوند از فضل خود بى‌نیازشان مى‌گرداند. خداوند، گشایشگر داناست. 24|33|و کسانى که [امکان] ازدواج نمى‌یابند، پاکدامنى و عفّت پیشه کنند، تا آن که خداوند از فضل و کرم خویش، آنان را بى‌نیاز کند. و هر کدام از غلامان و کنیزان شما که خواهان [قرارداد] بازخرید و آزادى [تدریجى] باشند، اگر در آنان خیر و شایستگى دیدید، تقاضاى آنان را بپذیرید [و براى آزاد شدن آنان،] از مالى که خدا به شما داده، به آنان بدهید. و کنیزان جوان خود را که تصمیم بر پاکدامنى دارند، به خاطر رسیدن به مال ناپایدار دنیا، به فحشا وادار نکنید، و هر کس آنان را [به فحشا] وادارد، البتّه خداوند براى آن کنیزان که به اکراه بدان کار وادار گشته‌اند، بخشنده‌ى مهربان است. 24|34|به راستی ما به سوى شما آیاتى روشنگر، و از کسانى که پیش از شما بودند، نمونه‌هایى برجسته و تاریخى، و پندى براى پرهیزکاران فرستادیم. 24|35|خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است. مثل نور او، همچون چراغدانى است که در آن چراغى [پر فروغ] باشد. آن چراغ در میان شیشه‌اى، و آن شیشه، همچون ستاره‌اى تابان و درخشان. این چراغ از روغن درخت پر برکت زیتون برافروخته است، که نه شرقى است و نه غربى [و پیوسته خورشید بر آن مى‌تابد. روغنش به قدرى صاف و شفّاف است] که بدون تماس آتش، نزدیک است [شعله‌ور شود و] روشنى دهد. نورى است بر فراز نور دیگر. هر کس را که خداوند بخواهد، به نور خویش هدایت مى‌کند. و خداوند براى مردم مثل‌ها مى‌زند، و به هر چیزى آگاه است. 24|36|[این نور هدایت] در خانه‌هایى است که خداوند اذن داده [قدر و مَنزِلت آنها] رفعت یابد، و نام او در شود، و در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبیح گویند. 24|37|مردانى که هیچ تجارت و داد و ستدی، آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات، غافل نمى‌کند. [آنان] از روزى که در آن، دل‌ها و چشم‌ها دگرگون مى‌شود، بیمناکند. 24|38|تا خداوند به آنان، نیکوتر از آنچه کرده‌اند، پاداش بدهد و از فضل و رحمت خویش، بر پاداششان بیافزاید. و خداوند هر کس را بخواهد، بی‌حساب روزى مى‌دهد. 24|39|و اعمال کسانى که کافر شدند، همچون سرابى در بیابان است که تشنه، آن را آب مى‌پندارد؛ [امّا] همین که به سراغ آن مى‌آید، آن را چیزى نمی‌یابد، و خدا را نزد آن مى‌یابد که حساب او را بى‌کم و کاست مى‌دهد. و خداوند زود به حساب‌ها مى‌رسد. 24|40|یا همچون تاریکى‌هایى است در دریایى عمیق و متلاطم،که موجى بزرگ روى آن را مى‌پوشاند، و روى آن، موج بزرگ دیگرى است و بالاى آن موج، ابرى است، ظُلُماتى تو در تو. همین که دست خود را برآوَرَد، ممکن نیست کسی دست او را ببیند [تا نجاتش دهد]. و خداوند براى هر کس نورى قرار ندهد، هیچ نورى براى او نخواهد بود. 24|41|آیا ندیدى که هر کس در آسمان‌ها و زمین است، و پرندگان بال گشوده، براى خدا تسبیح مى‌گویند؟ و همه نماز و تسبیح خود را مى‌دانند؟ و خداوند به آنچه مى‌کنند، داناست. 24|42|و فرمانروایى آسمان‌ها و زمین، تنها از آنِ خداست. و بازگشت [همه] به سوى اوست. 24|43|آیا ندیدى که خداوند، ابرها را [به آرامى] مى‌راند؟ سپس بین [اجزاى] آن پیوند برقرار مى‌کند. آن‌گاه آن را متراکم مى‌سازد، پس مى‌بینى که باران از میان آن بیرون مى‌آید. و خداوند از آسمان، از ابرهایى کوه­پیکر، تگرگ فرومى‌فرستد. پس آن را به هر کس بخواهد، مى‌رساند و از هر کس بخواهد، بازمى‌دارد. نزدیک است درخشندگى برق آن، دیدگان را ببرد. 24|44|خداوند، شب و روز را جا به جا مى‌کند. همانا در این [قدرت‌نمایى] براى اهل بصیرت، عبرتى است. 24|45|و خداوند هر جنبده‌اى را از آب آفرید. پس برخى از آنها بر شکم حرکت مى‌کنند، و برخى بر دو پا راه مى‌روند، و بعضى بر چهار پا. خداوند هر چه بخواهد، مى‌آفریند، زیرا خدا بر هر چیزى تواناست. 24|46|به­راستى که آیاتى روشنگر فروفرستادیم. و خداوند هر کس را بخواهد، به راهی راست هدایت مى‌کند. 24|47|و مى‌گویند: «ما به خدا و رسول ایمان آوردیم، و اطاعت مى‌کنیم.» امّا گروهى از آنان بعد از این اقرار، پشت مى‌کنند. و آنان مؤمنِ واقعى نیستند. 24|48|و هرگاه به سوى خدا و رسولش خوانده شوند، تا [پیامبر] میانشان داورى کند، ناگهان گروهى از آنان، روى‌گردان مى‌شوند. 24|49|و اگر حقّ با آنان باشد، با رضایت و تسلیم به سوى پیامبر مى‌آیند. 24|50|آیا در دل‌هایشان بیماری است؟ یا دچار شک شده‌اند؟ یا بیم آن دارند که خداوند و پیامبرش حقّى از آنان تباه کنند؟ بلکه آنان همان ستمگرانند. 24|51|[ولى] چون مؤمنان را به سوی خدا و رسولش فراخوانند، تا [پیامبر] میانشان داورى کند، سخنشان جز این نیست که مى‌گویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم!» و اینان همان رستگارانند. 24|52|و کسانی که از خدا و رسولش پیروى کنند و از خدا بترسند و از او پروا کنند، پس آنان کامیابند. 24|53|و [منافقان] سخت‌ترینِ سوگندهایشان را به نام خدا خوردند، که اگر [براى جهاد] دستور بدهى، قطعاً از خانه خارج مى‌شوند. [به آنان] بگو: «سوگند نخورید! اطاعتِ پسندیده [بهتر از گزافه‌گویى است]! البتّه خداوند به کارهایى که مى‌کنید، آگاه است.» 24|54|بگو: «خدا را اطاعت کنید و پیامبر را فرمان برید!» پس اگر سرپیچى کنید، پیامبر مسئول اعمال خویش است، و شما مسئول اعمال خود! و اگر اطاعتش کنید، هدایت مى‌یابید. و پیامبر جز رساندن آشکار [پیام وحى‌]، مسئولیتى ندارد. 24|55|خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین، جانشین [و حکمران] قرار دهد، همان‌گونه که کسانى پیش از ایشان را جانشین کرد. و قطعاً دینى را که خداوند براى آنان پسندیده است، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت. و ترسشان را تبدیل به امنیت کند. تا مرا بپرستند [و] چیزى را شریک من نسازند. وکسانی که بعد از این [نعمت‌ها]، کفر ورزند، پس آنان، همان فاسقانند. 24|56|و نماز را به­پا دارید و زکات را بپردازید و از پیامبر اطاعت کنید. باشد که مورد رحمت قرار گیرید. 24|57|هرگز گمان مبر که کافران، ما را در زمین ناتوان و درمانده مى‌کنند. [آنان نمى‌توانند از مجازات الهى بگریزند!] جایگاهشان آتش است. و به راستى که سرانجام بدى است! 24|58|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! بردگان شما و کودکانتان که به سنّ بلوغ نرسیده‌اند، باید در سه وقت از شما [براى ورود به اتاق شخصى] اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز، هنگامى که لباس از تن بیرون مى‌کنید، و بعد از نماز عشاء. این سه وقت هنگام استراحت و خلوت شماست، در غیر این سه وقت، بر شما و بر آنان گناهى نیست، [که بی‌اجازه وارد شوند؛ زیرا آنان] گرد شما در گردشند و با یکدیگر به سر مى‌برید. خداوند این‌گونه آیات را براى شما بیان مى‌کند. و خداوند دانایى فرزانه است. 24|59|و چون کودکان شما به حد بلوغ رسیدند، باید [در تمام اوقات براى ورود به اتاق خصوصى پدر و مادر] اجازه بگیرند. مانند کسانی که پیش از آنان اجازه می­گرفتند. خداوند این‌گونه آیات خود را براى شما بیان مى‌کند. و خداوند دانایى فرزانه است. 24|60|و بر زنان سالخورده‌اى که امیدى به ازدواج ندارند، گناهی نیست که حجاب و روپوش خود را کنار بگذارند، به شرطى که زیورشان را آشکار و خودآرایى نکنند. و پاکدامنى [و پوشش] براى آنان بهتر است. و خداوند شنوای دانا است. 24|61|بر نابینا و لنگ و بیمار و بر خود شما ایرادى نیست که [بدون اجازه از این خانه‌ها، غذا] بخورید: از خانه‌هاى خود، یا خانه‌هاى پدرانتان، یا خانه‌هاى مادرانتان، یا خانه‌هاى برادرانتان، یا خانه‌هاى خواهرانتان، یا خانه‌هاى عموهایتان، یا خانه‌هاى عمّه‌هایتان، یا خانه‌هاى دایى‌هایتان، یا خانه‌هاى خاله‌هایتان، یا آن خانه‌هایى که کلیدهایش را در اختیار دارید، یا خانه‌هاى دوستانتان. بر شما گناهی نیست که دسته‌جمعى بخورید یا پراکنده [و تنها]. و چون وارد هر خانه‌اى شدید، پس بر یکدیگر سلام کنید، سلام و تحیتى از سوى خداوند، سلامى خجسته و پاکیزه! خداوند آیات را این چنین براى شما بیان مى‌کند. باشد که بیندیشید. 24|62|مؤمنان [راستین] تنها کسانى هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده‌اند و هرگاه در کارى همگانى همراه پیامبر باشند، بدون اجازه‌ی او نمى‌روند. [اى پیامبر!] کسانى که [براى رفتن‌] اجازه مى‌گیرند، آنانند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند. پس اگر براى برخى از کارهایشان از تو اجازه خواستند، به هر کدام از آنان که خواستى [و مصلحت دانستی،] اجازه بده. و براى آنان از خدا آمرزش بخواه، که خداوند بخشنده‌ی مهربان است. 24|63|[ای مؤمنان!] آن‌گونه که یکدیگر را صدا مى‌زنید، پیامبر را صدا نزنید. خدا مى‌داند [چه‌] کسانى از شما با پنهان شدن پشت سر دیگران، آهسته [از نزد او] بیرون مى‌روند. پس کسانى که از فرمان او سرپیچى مى‌کنند، باید بترسند از این که [در دنیا] فتنه‌اى دامنشان را بگیرد، یا [در آخرت‌] به عذابی دردناک گرفتار شوند. 24|64|آگاه باش! آنچه در آسمان‌ها و زمین است، از آنِ خداست. بى‌شک مى‌داند که بر چه کارید. و روزى را که به سوى او بازگردانده مى‌شوند، [مى‌داند،] پس آنان را از آنچه کرده‌اند، آگاه مى‌کند. و خداوند به هر چیزى آگاه است. 25|1|مبارک است آن [خداوندی] که قرآن، وسیله‌ى شناخت حقّ از باطل را بر بنده‌اش فروفرستاد، تا براى جهانیان مایه‌ى هشدار باشد. 25|2|خداوندى که فرمانروایى آسمان‌ها و زمین براى اوست، و هیچ فرزندى نگزیده و در فرمانروایى شریکى ندارد. و هر چیزى را آفرید وآن را به شایستگى اندازه نهاد. 25|3|[مشرکان] به جاى او معبودانى گرفتند که هیچ چیز نمى‌آفرینند، و خود آفریده شده‌اند. مالک هیچ زیان و سودى براى خود نیستند. و تسلّطى بر مرگ و حیات و برانگیختن [پس از مرگ] ندارند. 25|4|و کسانى که کافر شدند، گفتند: «این [قرآن] فقط دروغى بزرگ است که او ساخته است. و گروه دیگرى او را بر این کار یارى کرده‌اند.» پس به راستى مرتکب ستمى سنگین و دروغى بزرگ شده‌اند. 25|5|و گفتند: «[این قرآن،] افسانه‌هاى پیشینیان است که او نوشتن آنها را [از نویسندگان‌] درخواست کرده است، و آن [نوشته‌] هر صبح و شام بر او خوانده مى‌شود [تا از بر کند، و بر ما بخواند، و بگوید: این وحى است]!» 25|6|بگو: «[این قرآن را] کسى فروفرستاد که رازهاى پوشیده در آسمان‌ها و زمین را مى‌داند. قطعاً او آمرزنده و مهربان است.» 25|7|[کافران] گفتند: «این چه پیامبرى است که [مانند ما] غذا مى‌خورد، و در بازارها راه مى‌رود؟ چرا فرشته‌اى به سوى او نازل نشده تا همراه او بیم‌دهنده باشد؟ 25|8|یا [چرا از آسمان] بر او گنجى نمی‌افکنند؟ یا چرا او باغى ندارد تا از [میوه‌های] آن بخورد؟» و ستمگران [به مؤمنان] گفتند: «شما جز مردی جادو شده را پیروى نمى‌کنید.» 25|9|بنگر که چگونه براى تو مَثَل‌ها زدند؟ [و تو را چگونه وصف کردند؟] پس گمراه شدند؛ در نتیجه نمى‌توانند راهى [به حقیقت] بیابند. 25|10|مبارک است خدایى که اگر بخواهد، بهتر از آنچه را آنها توقّع دارند، براى تو قرار مى‌دهد؛ باغ‌هایى که از زیر [درختان] آن نهرها جریان دارد، و قصرهایى براى تو قرار مى‌دهد. 25|11|[کافران نه تنها تو،] بلکه قیامت را انکار کرده‌اند. و ما براى منکران قیامت، آتشى فروزان و سوزان آماده کرده‌ایم. 25|12|چون [دوزخ] از فاصله‌ى دور آنان را ببیند، خشم و خروشى [هولناک] از آن مى‌شنوند. 25|13|و چون به زنجیر بسته شده، در مکانى تنگ انداخته شوند، آنجاست که ناله می‌زنند. 25|14|[به آنان گفته مى‌شود:] «امروز یک بار درخواست مرگ نکنید، بلکه بسیار درخواست مرگ کنید.» 25|15|[اى پیامبر!] به مردم بگو: «آیا این [ذلّت و عذاب] بهتر است، یا بهشت جاوِدانى که به پرهیزکاران وعده داده شده، و سزا و سرانجام آنان است؟» 25|16|جاودانه هر چه بخواهند، در آنجا دارند. [این پاداش] وعده‌اى است درخواست شده، بر عهده‌ی پروردگارت. 25|17|روزى که خداوند، مشرکان و آنچه را از غیر خدا مى‌پرستیدند، [یک جا] گرد مى‌آورد، پس [به معبودهاى آنان] می­فرماید: «آیا شما بندگان مرا گمراه کردید؟ یا خودشان راه را گم کردند؟» 25|18|آنها می‌گویند: تو منزّهى! ما را نرسد که جز تو سرپرستى بگیریم؛ ولى تو اینان و پدرانشان را [از نعمت‌ها] برخوردار کردى، تا آن که یاد [تو] را فراموش کردند، و گروهى هلاک و سر در گم شدند.» 25|19|[خداوند مى‌فرماید:] «پس [این معبودها] گفته‌هاى شما را تکذیب کردند. [اکنون] در چاره‌اندیشى [براى خود] و یارى رساندن [به خویش] توانى ندارید. و هر کس از شما ستم کند [و شرک ورزد]، عذاب بزرگى به او مى‌چشانیم.» 25|20|و ما هیچ پیامبرى پیش از تو نفرستادیم، مگر آن که آنان [نیز مانند مردم] غذا مى‌خوردند و در بازارها راه مى‌رفتند. و ما برخى از شما را وسیله‌ى آزمایش برخى دیگر قرار دادیم، [تا ببینیم] آیا صبر و تحمّل از خود نشان مى‌دهید؟ و پروردگارت همواره بیناست. 25|21|و کسانى که به ملاقات ما امید ندارند، [و رستاخیز را نمى‌پذیرند،] گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نمى‌شوند؟ یا چرا پروردگارمان را نمى‌بینیم؟» به راستى خود را بزرگ شمردند و سرکشى بزرگى ورزیدند. 25|22|روزى که فرشتگان را مى‌بینند، آن روز براى گناهکاران مژده‌اى نیست، و [به فرشتگان] مى‌گویند: «ما را امان دهید و [عذاب را از ما] دور کنید!» 25|23|ما به [حساب‌] هر کارى که کرده‌اند، مى‌پردازیم، و آن را غبارى پراکنده مى‌سازیم. 25|24|آن روز، اهل بهشت، جایگاهی خوش و آسایشگاهی نیکو دارند. 25|25|و روزى که آسمان با ابرها شکافته می‌شود، و فرشتگان با فرودی ویژه فرود آیند. 25|26|آن روز، فرمانروایىِ حقّ، از آن [خداى] رحمان است. و روزى است که بر کافران سخت و سنگین است. 25|27|و روزى که ستمکارِ [مشرک] دو دست خود را [از روى حسرت] به دندان مى‌گزد، و مى‌گوید: «اى کاش همراه با پیامبر راهى به سوى حق برمى‌گرفتم. 25|28|واى بر من! ای کاش آن [نابکار و فاسق] را به دوستى برنگزیده بودم! 25|29|[آن دوست] بعد از آن که حقّ به سراغ من آمد، مرا از یادآورى [آن] گمراه ساخت. و شیطان، هنگام امید، انسان را رها مى‌کند.» 25|30|و پیامبر [در روز قیامت،] مى‌گوید: «پروردگارا! قوم من این قرآن را رها کردند.» 25|31|و ما این‌گونه براى هر پیامبرى، دشمنى از گناهکاران قرار دادیم. و پروردگارت براى راهنمایى و یاری تو بس است. 25|32|و کسانى که کفر ورزیدند، گفتند: «چرا قرآن یک‌جا بر او نازل نشده است؟» [غافل از آن که ما] این‌گونه [قرآن را به تدریج فروفرستادیم،] تا دل تو را به آن استوار کنیم و آن را پى­درپى و به آرامى بر تو خواندیم. 25|33|و هیچ مَثَلى براى تو نمی‌آورند، مگر آن که پاسخِ به حقّ و بهترین بیان را براى تو می‌آوریم. 25|34|کسانى که به رو درافتاده، به سوى جهنّم محشور مى‌شوند، آنان بدترین جای را دارند، و گمراه‌ترینِ مردمند. 25|35|و همانا به موسى کتاب دادیم. و برادرش هارون را همراه او وزیر [و دستیارش] قرار دادیم. 25|36|پس به آن دو گفتیم: «به سوى قومى که آیات ما را تکذیب کردند، بروید.» آن‌گاه آنان را [به­ خاطر عِنادشان] به سختى قلع و قمع کردیم. 25|37|و قوم نوح را که پیامبران را تکذیب کردند، غرق نمودیم و آنان را براى مردم [تاریخ] عبرت قرار دادیم. و براى ستمکاران عذابى دردناک آماده کردیم. 25|38|و قوم عاد و ثمود، و اصحاب رَسّ، و نسل‌هاى فراوانِ میان آنان را [نابود کردیم]. 25|39|و براى هر یک [از آنها] نمونه‌هایى آوردیم، [و چون عبرت نگرفتند،] همه را به سختى نابود کردیم. 25|40|به­راستی [مشرکان مکه، هنگام مسافرت به شام] بر آبادى [قوم لوط] که بارانِ عذاب بر آن باریده، گذر کرده‌اند. پس آیا آنجا را ندیده‌اند؟ چرا! ولى [عبرت نگرفته‌اند، زیرا] آنان به رستاخیز، امید و ایمانى ندارند. 25|41|و هرگاه تو را ببینند، جز به مسخره‌ات نگیرند: «آیا این همان کسى است که خداوند او را پیامبر قرار داده است؟ 25|42|اگر ما بر پرستش بت‌ها ایستادگى نمى‌کردیم، نزدیک بود که [او،] ما را از خدایانمان منحرف کند.» آن‌گاه که عذاب را ببینند، خواهند دانست که چه کسى گمراه‌تر است! 25|43|آیا کسى که هواى نفس خود را معبود خود قرار داده است، دیده‌اى؟ آیا تو مى‌توانى کارساز او باشى؟ 25|44|آیا گمان مى‌کنى که بیشتر کافران مى‌شنوند، یا مى‌اندیشند؟ آنان همچون چهارپایانند، بلکه گمراه‌ترند! 25|45|آیا به [قدرت] پروردگارت نمى‌نگرى که چگونه سایه را گسترده است؟ و اگر مى‌خواست، آن را ساکن [و ثابت] قرار مى‌‌داد. سپس خورشید را براى آن راهنما و نمایانگرِ آن قرار دادیم. 25|46|سپس آن سایه را [با بلند شدن آفتاب‌،] به سوى خود جمع مى‌کنیم. 25|47|و او کسى است که شب را براى شما، پوشش، و خواب را، آرام‌بخش گردانید. و روز را زمان برخاستن [و تلاش] شما قرار داد. 25|48|و او کسی است که بادها را مژده‌اى پیشاپیش [باران] رحمتش فرستاد. و از آسمان، آبى پاکیزه و پاک‌کننده فروفرستادیم، 25|49|تا با آن سرزمینی مرده را زنده گردانیم، و آن را به آفریده‌هاى خود از چهارپایان و مردمان بسیار بنوشانیم. 25|50|و بی‌گمان، ما آن [آیات] را در میانشان به صورت‌هاى گوناگون بیان کردیم، تا شاید به یاد [خدا] بیفتند. امّا بیشتر مردم جز ناسپاسى نخواستند. 25|51|و اگر مى‌خواستیم، در هر آبادى، [پیامبر، و] هشداردهنده‌اى برمى‌انگیختیم. 25|52|پس، از کافران پیروى مکن، و به [وسیله] آن [قرآن]، با آنان به جهادى بزرگ بپرداز. 25|53|و او خدایى است که دو دریا را به هم پیوست؛ این یکى شیرین و گوارا، و آن دیگرى شور و تلخ. و میان این دو حایلى قرار داد که همیشه از هم جدا باشند. 25|54|و او کسى است که انسان را از آب آفرید و او را [داراى پیوند] نسبى و سببی گردانید [و نسل او را از این دو راه گسترش داد]. و پروردگار تو همواره تواناست. 25|55|و آنان به جای خدا، چیزهایى را مى‌پرستند که نه سودشان مى‌دهد و نه زیانشان مى‌رساند. و کافران همواره در برابر پروردگارشان، پشتیبان یکدیگرند. 25|56|و تو را نفرستادیم، مگر [آنکه] مژده‌رسان و بیم‌دهنده [باشى]. 25|57|بگو: «من از شما هیچ مزدى در برابر رسالتم درخواست نمى‌کنم، مگر [این که] کسى بخواهد به سوى پروردگارش راهى در پیش گیرد. [این پاداش من است.]» 25|58|و بر زنده‌اى که هرگز نمى‌میرد، توکّل کن! و به ستایش او تسبیح گوى! همین بس که او به گناهان بندگانش آگاهى دقیق دارد. 25|59|خدایى که آسمان‌ها و زمین، و آنچه را میان آنهاست، در شش روز [و دوران] آفرید. سپس بر عرش [قدرت و تدبیر جهان هستی] قرار گرفت. اوست [خداى] رحمان، پس درباره‌ی او از خبیر آگاه بپرس! 25|60|و چون به آنان گفته شود: «برای [خداى] رحمان سجده کنید!» می‌گویند: رحمان چیست؟ آیا به چیزى که تو فرمانمان مى‌دهى، سجده کنیم؟» [این دعوت] بر رمیدگى آنان مى‌افزاید. 25|61|مبارک است کسى که در آسمان بُرج‌هایى قرار داد [که منزلگاه‌هاى ستارگان است،] و در آن، خورشید و ماه تابانى نهاد. 25|62|و اوست که شب و روز را براى هر کس که بخواهد عبرت گیرد، یا بخواهد سپاسگزارى نماید، جانشین یکدیگر قرار داد. 25|63|و بندگان [خداى] رحمان کسانى هستند که بر زمین، بى‌تکبّر راه مى‌روند. و هرگاه نادانان، آنان را طرف خِطاب قرار دهند، [و سخنان نابخردانه گویند،] با نرمی پاسخ دهند. 25|64|و آنان براى پروردگارشان، در حال سجده و قیام، شب‌زنده‌دارى مى‌کنند. 25|65|و آنان مى‌گویند: «پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما بازگردان که عذاب آن دامن‌گیر است. 25|66|به­درستى که دوزخ، جایگاه و منزلگاه بدى است!» 25|67|و آنان که هرگاه انفاق کنند، نه از حد بگذرند، و نه تنگ گیرند و میان این دو، اعتدال دارند. 25|68|و [بندگان خدا] کسانى هستند که با خداوند، معبود دیگرى را نمى‌خوانند، و انسانى را که خداوند [خونش را] حرام کرده است، جز به حقّ نمى‌کشند، و زنا نمى‌کنند، و هر کس این [گناهان] را مرتکب شود، عقوبت گناهش را خواهد دید. 25|69|در روز قیامت عذاب او دوچندان مى‌شود. و همیشه به خوارى در آن خواهد ماند. 25|70|مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته کنند. پس اینانند که خداوند بدى‌هایشان را به نیکى تبدیل مى‌کند. و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است. 25|71|و هر کس توبه کند و کار شایسته کند، در حقیقت به سوى خدا بازگشتى پسندیده دارد. 25|72|و [بندگان خدا] کسانى هستند که به دروغ گواهى نمى‌دهند و در مجلس [غِنا، و گفتار و کردار] باطل حاضر نمى‌شوند. و چون بر [گفتار] لغوى عبور کنند، کریمانه بگذرند. 25|73|و آنان کسانى هستند که چون آیات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، کر و کور، [چشم و گوش بسته،] به سجده نمى‌افتند. [بلکه عمل آنان آگاهانه است]. 25|74|و کسانى که مى‌گویند: «پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان باشد! و ما را پیشواى پرهیزکاران قرار ده!» 25|75|به آنان به خاطر صبرشان، غرفه [‌هاى بهشتى] پاداش داده مى‌شود و در آنجا با تحیت و سلامی گرم روبرو خواهند شد. 25|76|در آنجا، جاوِدانه هستند. چه نیکو جایگاه و منزلگاهى است! 25|77|بگو: «اگر دعاى شما نباشد، پروردگار من براى شما ارزشى قائل نیست. شما حقّ را تکذیب کرده‌اید، و به زودى کیفر تکذیبتان، دامن شما را خواهد گرفت.» 26|1|طا، سین، میم. 26|2|این است آیات کتاب روشنگر. 26|3|[اى پیامبر!] گویى مى‌خواهى به خاطر آن که مشرکان ایمان نمى‌آورند، [از شدت اندوه] خود را هلاک کنی. 26|4|اگر بخواهیم، معجزه‌اى از آسمان بر آنان فرود آوریم، تا در برابر آن، گردن‌هایشان خاضع گردد [و با اکراه ایمان آورند، امّا سنّت الهى چنین نیست]. 26|5|هیچ تذکر تازه‌اى از [سوی] خداوند مهربان برایشان نیامد، مگر آن که از آن روى‌گردان بودند. 26|6|پس آنان تکذیب کردند، و به زودى اخبار [کیفر] آنچه به مسخره مى‌گرفتند، به آنان خواهد رسید. 26|7|آیا به زمین نگاه نکردند که از هر گیاهى نیکو در آن بسیار رویانده‌ایم؟ 26|8|قطعاً در این [آفرینش نیکو]، عبرت و نشانه‌اى است؛ ولى بیشترشان مؤمن نبودند. 26|9|و همانا پروردگارت شکست­ناپذیر و مهربان است. 26|10|و [یاد کن] زمانى که پروردگارت موسى را ندا داد که: «به سوى قوم ستمکار برو! 26|11|قوم فرعون؛ آیا پروا نمى‌کنند؟» 26|12|[موسى] گفت: «پروردگارا! مى‌ترسم دروغگویم بشمارند، 26|13|و سینه‌ام [از این وظیفه سنگین] تنگی مى‌کند، و زبانم روان و گویا نیست. پس هارون را [نیز] رسالت بده [تا مرا یارى کند]. 26|14|و [به نظر] آنان بر [گردن] من جرمی است. مى‌ترسم مرا بکشند.» 26|15|خداوند فرمود: چنین نیست! پس [تو و هارون] همراه با معجزات ما بروید، که ما با شما و شنونده [گفتگوهایتان] هستیم. 26|16|به سراغ فرعون بروید و بگویید: «ما فرستاده‌ى پروردگار جهانیانیم. 26|17|بنى‌اسرائیل را [آزاد کن و] همراه ما بفرست.» 26|18|[فرعون] گفت: «[ای موسی!] آیا ما تو را در کودکى پرورش ندادیم؟ و سالیانى از عمرت را در نزدمان ماندى؟ 26|19|و با این حال،کارت را کردی، [و یکى از افراد ما را کشتى،] و تو [در برابر زحمات ما] از ناسپاسانى.» 26|20|[موسى] گفت: «آن [کار] را زمانى کردم که بى‌خبر بودم! [و نمی‌دانستم با مشت من در دفاع از مظلوم، آن مرد قِبطى کشته مى‌شود.] 26|21|و چون از شما ترسیدم، از نزدتان گریختم. سپس پروردگارم به من حکمت بخشید، و مرا از پیامبران قرار داد. 26|22|و [آیا] این که بنى‌اسرائیل را بنده‌ى خود ساخته‌اى، نعمتى است که منّتش را بر من مى‌نهى؟» 26|23|[فرعون] گفت: «پروردگار جهانیان چیست؟» 26|24|[موسى] گفت: «پروردگار آسمان‌ها و زمین، و آنچه میان آنهاست، اگر باور دارید.» 26|25|فرعون به اطرافیان خود گفت: «آیا نمى‌شنوید [چه مى‌گوید]؟» 26|26|[بار دیگر موسى] گفت: «او پروردگار شما، و پروردگار نیاکان شماست.» 26|27|[فرعون] گفت: «قطعاً پیامبرتان که به سوى شما فرستاده شده، سخت دیوانه است!» 26|28|[موسى] گفت: «[او] پروردگار مشرق و مغرب است، و آنچه میان آن دو است. اگر بیندیشید.» 26|29|[فرعون] گفت: «[اى موسى!] اگر معبودى جز من برگزینى، قطعاً تو را از زندانیان قرار خواهم داد.» 26|30|[موسى] گفت: «[حتّى] اگر نشانه‌ى آشکارى برایت بیاورم؟» 26|31|[فرعون] گفت: «اگر راست مى‌گویى، آن نشانه را بیاور!» 26|32|پس [موسی] عصاى خود را افکند، ناگهان، اژدهایى آشکار شد. 26|33|و دست خود را [از گریبانش] بیرون آورد، ناگهان آن دست، براى تماشاگران سپید و درخشان نمایان شد. 26|34|[فرعون] به اشراف اطرافش گفت: «به­راستی این مرد، جادوگرى کاردان است. 26|35|او مى‌خواهد با جادویش، شما را از سرزمینتان آواره کند. پس چه نظر مى‌دهید؟» 26|36|گفتند: «کار موسی و برادرش را به تأخیر انداز. و گروهى گردآورنده را به شهرها بفرست. 26|37|تا هر جادوگر ماهرى را نزد تو بیاورند.» 26|38|پس جادوگران در موعدِ روزى معلوم، گردآورى شدند. 26|39|و به مردم گفته شد: «آیا شما نیز جمع مى‌شوید؟ 26|40|به این امید که اگر جادوگران پیروز شدند، از [آیینِ] آنان پیروى کنیم.» 26|41|پس همین که جادوگران [نزد فرعون] آمدند، به او گفتند: «آیا اگر ما پیروز شویم، پاداشى داریم؟» 26|42|[فرعون] گفت: «آرى! در این صورت [علاوه بر پاداش]، شما از مقرّبان [دربار] خواهید بود.» 26|43|[روز موعود] موسى به آنان گفت: «بیفکنید آنچه را مى‌خواهید بیفکنید!» 26|44|پس [جادوگران] ریسمان‌ها و چوب‌دست‌هاى خود را افکندند و گفتند: «به عزّت فرعون سوگند، که قطعاً ما پیروزیم.» 26|45|سپس موسى عصایش را افکند. ناگهان هر چه را به نیرنگ ساخته بودند، بلعید. 26|46|آن‌گاه جادوگران بى‌اختیار به سجده درافتادند. 26|47|گفتند: «ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم. 26|48|پروردگار موسى و هارون.» 26|49|فرعون گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! بى‌گمان او سردسته‌ی شماست که به شما جادو آموخته است. پس به زودى کیفر خود را خواهید دانست. حتماً دست‌ها و پاهاى شما را یکى از راست و یکى از چپ می‌برم، و همگىِ شما را به دار خواهم آویخت.» 26|50|ساحران گفتند: «باکى نیست! ما به سوى پروردگار خود بازمى‌گردیم. 26|51|ما امید داریم که پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد، چرا که ما [در این قوم] نخستینِ مؤمنانیم.» 26|52|و به موسى وحى کردیم که: «بندگان مرا شبانه کوچ ده، زیرا شما تعقیب خواهید شد.» 26|53|پس فرعون [آگاه شد و] گردآورندگان [سپاه] را به شهرها فرستاد. 26|54|«اینها گروهى اندکند. 26|55|که ما را به خشم آورده­اند. 26|56|ما همگى آماده‌ى دفاع هستیم.» 26|57|پس آنان را [به گمان تعقیب بنى‌اسرائیل]، از باغ‌ها و چشمه‌ها بیرون کردیم، 26|58|و [نیز از] گنج‌ها، و جایگاه نیکو. 26|59|چنین بود که بنى‌اسرائیل را وارث آنها قرار دهیم. 26|60|پس هنگام طلوع خورشید، [سپاهیان فرعون] به تعقیب آنان برخاستند. 26|61|پس زمانى كه دو گروه، یکدیگر را دیدند، یاران موسى گفتند: «آنان به ما دست خواهند یافت.» 26|62|[موسى] گفت: «چنین نیست! قطعاً پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد كرد.» 26|63|پس به موسى وحى كردیم كه: «عصایت را به دریا بزن!» پس [دریا] شكافت، و هر پاره‌اى چون كوهى بزرگ شد. [و جاده‌اى خشک براى آنها پدیدار گشت.] 26|64|آن‌گاه گروه دیگر را [که لشكر فرعون بود،] به آنجا نزدیک كردیم. 26|65|و موسى و هر كه را با او بود، همگى را [از دریا عبور دادیم و] رهایی بخشیدیم. 26|66|سپس گروه دیگر را غرق ساختیم. 26|67|البتّه در این ماجرا، نشانه‌ی روشنى است. و بیشترشان مؤمن نبودند. 26|68|و همانا پروردگارت شكست­ناپذیر و مهربان است. 26|69|[اى پیامبر!] سرگذشت ابراهیم را بر مردم بخوان! 26|70|آن‌گاه كه به پدرش و قومش گفت: «شما چه مى‌پرستید؟» 26|71|گفتند: «بت‌هایى را مى‌پرستیم و در كنارشان به پرستش ماندگاریم.» 26|72|[ابراهیم] گفت: «آیا هرگاه آنها را مى‌خوانید، سخن شما رامى‌شنوند؟ 26|73|یا به شما سود و زیانى مى‌رسانند؟» 26|74|گفتند: «[نه!] بلكه پدرانمان را یافته‌ایم كه این‌گونه [پرستش] مى‌كردند!» 26|75|[ابراهیم] گفت: «آیا نظر كرده‌اید در آنچه مى‌پرستید؟ 26|76|شما و پدران پیشین شما؟ 26|77|البتّه این بت‌ها دشمن منند، [چون مرا گرفتار عذاب خواهند كرد،] مگر پروردگار جهانیان [كه پرستیدنش مایه‌ی سعادت است]. 26|78|همان كه مرا آفرید، پس او راهنماییم مى‌كند. 26|79|او كه به من مى‌خورانَد و مى‌نوشانَد. 26|80|و هرگاه بیمار شوم، او مرا شفا مى‌بخشد. 26|81|و او كسى است كه مرا مى‌میراند، سپس زنده‌ام مى‌كند. 26|82|و او كسى است كه امید دارم روز جزا، خطاهای مرا ببخشد. 26|83|پروردگارا! به من حكمت مرحمت فرما! و مرا به صالحان ملحق كن! 26|84|و براى من در میان آیندگان، نام نیکو، بر جاى بگذار! 26|85|و مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار ده! 26|86|و از پدرم، درگذر، که او از گمراهان است. 26|87|و مرا روزى که همه برانگیخته مى‌شوند، خوار مگردان! 26|88|روزى که مال و فرزندان سودى ندارند، 26|89|مگر کسى که با روح و قلب پاک، به سوى خدا آید.» 26|90|و [آن روز،] بهشت براى پرهیزکاران نزدیک گردد. 26|91|و آتشِ برافروخته براى گمراهان آشکار شود. 26|92|و به آنان گفته شود: «کجاست آنچه مى‌پرستیدید، 26|93|به جاى خدا؟ آیا یاریتان مى‌کنند؟ یا می‌توانند از خود دفاع کنند؟» 26|94|پس همه‌ى معبودان و عابدان گمراه، به دوزخ سرنگون شوند. 26|95|و لشکریان ابلیس نیز همگى [به دوزخ افکنده شوند]. 26|96|و آنان در دوزخ در حالى که با هم مشاجره مى‌کنند، مى‌گویند: 26|97|«به خدا سوگند که ما در گمراهى آشکارى بودیم. 26|98|چون شما [بت‌ها و معبودها] را با پروردگار جهانیان برابر مى‌دانستیم. 26|99|و جز تبهکاران، ما را گمراه نکردند. 26|100|در نتیجه [امروز] شَفاعت‌گرانى نداریم، 26|101|و حتّى یک دوست صمیمى نداریم. 26|102|پس اگر براى ما بازگشتى [به دنیا] بود، از مؤمنان مى‌شدیم.» 26|103|به­راستی که در این [سرگذشت] درس عبرت و نشانه‌اى است، و بیشترشان مؤمن نبودند. 26|104|و همانا پروردگارت شکست­ناپذیر و مهربان است. 26|105|قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند. 26|106|زمانى که برادرشان نوح به آنان گفت: «آیا پروا نمى‌کنید؟ 26|107|من براى شما پیامبرى امین هستم. 26|108|پس، از خداوند پروا، و از من اطاعت کنید. 26|109|و من براى این [رسالت]، هیچ مزدى از شما درخواست نمى‌کنم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است! 26|110|پس، از خداوند پروا و از من اطاعت کنید.» 26|111|آنان گفتند: «آیا ما به تو ایمان بیاوریم، در حالى که فرومایگان از تو پیروى کرده‌اند؟» 26|112|[نوح] گفت: من به عملكَرد گذشته‌ی آنان، آگاهى ندارم. 26|113|حساب آنان تنها با پروردگار من است، اگر شما بفهمید! 26|114|و من مؤمنان را از خود نمى‌رانم. 26|115|من تنها هشداردهنده‌اى روشنگرم!» 26|116|گفتند: «اى نوح! اگر دست برندارى، قطعاً سنگسار خواهى شد.» 26|117|[نوح] گفت: «پروردگارا! همانا قوم من، مرا تكذیب كردند. 26|118|پس میان من و آنان راه روشنى بگشا! و مرا و هر كس را كه با من است، [از شرّ كافران] نجات بده!» 26|119|پس ما نوح و هر كس را كه در آن كشتىِ گران‌بار، با او بود، نجات دادیم. 26|120|سپس باقی‌ماندگان را غرق كردیم. 26|121|البتّه در این [ماجرا]، نشانه‌ى بزرگى است؛ و [قوم نوح] بیشترشان مؤمن نبودند. 26|122|و همانا پروردگارت شكست­ناپذیر و مهربان است. 26|123|قوم عاد [نیز] پیامبران را تكذیب كردند. 26|124|آن‌گاه كه برادرشان هود، به آنان گفت: «آیا پروا نمى‌كنید؟ 26|125|من براى شما پیامبرى امین هستم. 26|126|پس، از خداوند پروا و از من اطاعت كنید. 26|127|و من براى این [رسالت]، هیچ مزدى از شما درخواست نمى‌كنم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است! 26|128|آیا از سر هوا و هوس، بر هر بلندى، برجى برافراشته مى‌سازید؟ 26|129|و كاخ‌هاى استوار مى‌گیرید، به امید آنكه جاوِدانه بمانید؟ 26|130|و هرگاه كسى را كیفر مى‌دهید، همچون زورگویان كیفر مى‌دهید؟ 26|131|پس، از خداوند پروا و از من اطاعت كنید. 26|132|و از كسى كه شما را به وسیله آنچه مى‌دانید، یاورى كرد، پروا كنید. 26|133|[خداوند] با چارپایان و فرزندان، به شما یارى داده است، 26|134|و [با] باغ‌ها و چشمه‌ساران. 26|135|من از عذاب روزى بزرگ بر شما بیمناكم.» 26|136|[قوم عاد] گفتند: «براى ما یكسان است كه ما را اندرز دهى، یا اندرز ندهى. 26|137|این، جز شیوه‌ی پیشینیان نیست. 26|138|و ما عذاب نخواهیم شد.» 26|139|پس هود را تکذیب کردند. آن‌گاه ما آنان را نابود کردیم. البتّه در این [داستان]، بى‌شک نشانه‌ى بزرگى است، و [قوم عاد،] بیشترشان مؤمن نبودند. 26|140|و همانا پروردگارت شکست­ناپذیر و مهربان است. 26|141|قوم ثمود [نیز] پیامبران را تکذیب کردند. 26|142|آن‌گاه که برادرشان صالح به آنان گفت: «آیا پروا نمى‌کنید؟ 26|143|من براى شما پیامبرى امین هستم. 26|144|پس، از خداوند پروا و از من اطاعت کنید. 26|145|و من براى این [رسالت]، هیچ مزدى از شما درخواست نمى‌کنم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است! 26|146|آیا [مى‌پندارید] در آنچه در این دنیا دارید، با ایمِنی، رها خواهید شد؟ 26|147|در باغ‌ها و چشمه‌ها؟ 26|148|و کشت‌زارها و نخل‌هایى که شکوفه‌اش لطیف و [شاخه‌هایش] بر هم نشسته است. 26|149|و شما از کوه‌ها، خانه‌هایى براى خوشگذرانى مى‌تراشید. 26|150|پس، از خداوند پروا و از من اطاعت کنید. 26|151|و از فرمان اسرافکاران پیروى نکنید، 26|152|آنان که در زمین فساد مى‌کنند و اهل اصلاح نیستند.» 26|153|[قوم ثمود، به صالح] گفتند: «بی‌تردید تو جادو شده‌ای! 26|154|تو نیز بشرى همچون مایى. اگر راست مى‌گویى، نشانه [و معجزه]اى بیاور!» 26|155|[پس ماده شترى از دل کوه بیرون آمد. صالح] گفت: «این ماده شترى است! سهمى از آب [چشمه‌]، برای اوست. و براى شما روز دیگرى معین شده است. 26|156|و به آن آسیبى نرسانید که عذاب روز سهمگین، شما را فرامى‌گیرد.» 26|157|پس ناقه را پِى کردند [و آن را کشتند]، سپس [از کرده‌ى خود] پشیمان شدند. 26|158|پس آنان را عذاب فراگرفت. همانا در این [ماجرا] نشانه و درس عبرتى است. و [قوم ثمود،] بیشترشان مؤمن نبودند. 26|159|و همانا پروردگارت شکست­ناپذیر و مهربان است. 26|160|قوم لوط [نیز] پیامبران را تکذیب کردند. 26|161|هنگامی که برادرشان لوط، به آنان گفت: «آیا پروا نمى‌کنید؟ 26|162|من براى شما پیامبرى امین هستم. 26|163|پس، از خداوند پروا و از من اطاعت کنید. 26|164|و من براى این [رسالت]، هیچ مزدى از شما درخواست نمى‌کنم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است! 26|165|آیا از میان مردم جهان، شما به سراغ مردها مى‌روید [و با آنان آمیزش می‌کنید]؟ 26|166|و همسرانتان را که پروردگارتان براى شما آفریده، رها مى‌کنید؟ بلکه شما مردمى تجاوزکارید.» 26|167|[قوم بدکار] گفتند: «اى لوط! اگر [از حرف‌هایت] دست برندارى، قطعاً بیرون رانده مى‌شوى.» 26|168|[لوط] گفت: «من دشمن سرسخت کردار شما هستم. 26|169|پروردگارا! من و کسان مرا از [شرّ] آنچه مى‌کنند، رهایى بخش!» 26|170|پس او و تمام خاندانش را نجات دادیم، 26|171|مگر پیرزنى که [زن لوط بود و] در میان بازماندگان، [اهل عذاب] بود. 26|172|سپس، دیگران را ریشه‌کن کردیم. 26|173|و بر سر آنان بارانى [از سنگ] فروفرستادیم. پس چه بد است باران هشدار داده‌شدگان! 26|174|البتّه در این [ماجرا] نشانه‌اى [از قدرت الهى] است. و [قوم لوط،] بیشترشان مؤمن نبودند. 26|175|و همانا پروردگارت شکست­ناپذیر و مهربان است. 26|176|مردم اَیکه [نیز] پیامبران را تکذیب کردند. 26|177|زمانى که شعیب به آنان گفت: «آیا پروا نمی­کنید؟ 26|178|من براى شما پیامبرى امین هستم. 26|179|پس، از خداوند پروا و از من اطاعت کنید. 26|180|و من براى این [رسالت]، هیچ مزدى از شما درخواست نمى‌کنم، پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است! 26|181|حقّ پیمانه را ادا کنید. و از کم‌فروشان نباشید. 26|182|و با ترازوىِ درست بسنجید. 26|183|و از اجناس مردم، نکاهید. و در زمین به فساد و تبهکارى نکوشید. 26|184|و از خدایى که شما و اقوام پیشین را آفریده، پروا کنید.» 26|185|[مردم] گفتند: «بی‌تردید تو جادو شده‌ای! 26|186|تو نیز بشرى همچون مایى. و ما تو را از دروغگویان مى‌پنداریم. 26|187|پس اگر تو از راستگویانى، پاره‌هایى از آسمان را بر سر ما بیفکن!» 26|188|[شعیب] گفت: «پروردگار من به آنچه مى‌کنید، آگاه‌تر است.» 26|189|پس شعیب را تکذیب کردند. و عذابِ روزِ سایبان آنان را فراگرفت. [سایبانى از ابر سیاه و صاعقه‌خیز که بر سر آنها آتش می‌بارید،] آن، عذابِ روز بزرگ و هولناکى بود. 26|190|بى‌شک در این [ماجرا] نشانه‌اى [از قدرت الهى] است، و [قوم شعیب] بیشترشان مؤمن نبودند. 26|191|و همانا پروردگارت شکست­ناپذیر و مهربان است. 26|192|و البتّه این [قرآن] فرستاده پروردگار جهانیان است. 26|193|[که جبرئیل] فرشته‌ى امین الهى آن را فرود آورده است، 26|194|بر دل تو، تا از هشداردهندگان باشى. 26|195|[این قرآن] به زبان عربى روشن [و گویا نازل شده،] 26|196|و [خبر] آن در کتاب‌هاى [آسمانى] پیشین آمده است. 26|197|آیا این که دانشمندان بنى‌اسرائیل از آن اطلاع دارند، براى مشرکان نشانه‌اى نیست؟! 26|198|اگر ما قرآن را بر بعضى غیرعرب‌ها نازل مى‌کردیم. 26|199|پس او، آن را برایشان مى‌خواند، به آن ایمان نمى‌آوردند. 26|200|ما این‌گونه قرآن را [با بیانى رسا و روشن] در دل‌هاى گناهکاران عبور دادیم، 26|201|[ولى آنان] ایمان نمى‌آورند، مگر آنکه عذاب دردناک را مشاهده کنند. 26|202|که ناگهان و در حالى که آگاه نباشند، به سراغشان آید. 26|203|پس می‌گویند: «آیا به ما مهلتى داده خواهد شد؟» 26|204|آیا عذاب ما را به شتاب مى‌جویند؟ 26|205|آیا دیدى که اگر سال‌ها هم آنان را [از نعمت‌هاى خود] برخوردار کنیم، 26|206|آن‌گاه عذاب موعود، به آنها خواهد رسید. 26|207|آنچه از آن برخوردار بودند، در دفع عذاب به کارشان نیاید. 26|208|و ما [مردم] هیچ دیارى را نابود نکردیم، مگر آن که بیم‌دهندگانى داشتند. 26|209|تا مایه‌ى پند و عبرت باشد، و ما هرگز ستمکار نبوده‌ایم [که بدون هشدار مجازات کنیم]. 26|210|و قرآن را شیطان‌ها و جنیان فرونفرستاده‌اند. 26|211|و [نزول قرآن‌] سزاوار آنان نیست. و توان این کار را نیز ندارند. 26|212|بى‌شک آنها از شنیدن [اخبار آسمانى] برکنارند. 26|213|پس [اى پیامبر!] با خدا معبود دیگرى را نخوان، که از عذاب‌شدگان خواهى بود. 26|214|و خویشان نزدیکت را هشدار ده! 26|215|و براى مؤمنانى که از تو پیروى کرده‌اند، بال [فروتنی] خود را بگستر! 26|216|پس اگر [خویشان نزدیکت،] سرپیچى کردند، بگو: «من قطعاً از آنچه انجام مى‌دهید، بیزارم!» 26|217|و بر [خداى] شکست­ناپذیر و مهربان توکل کن. 26|218|خدایى که چون [به نماز] برمى‌خیزى، تو را مى‌بیند. 26|219|و گردش و حرکت تو را در میان سجده‌کنندگان [نیز مى‌بیند]. 26|220|زیرا که اوست شنوا و دانا. 26|221|آیا به شما خبر دهم که شیطان‌ها بر چه کسى فرود مى‌آیند؟ 26|222|بر هر دروغ‌ساز گنه‌پیشه‌اى فرود مى‌آیند. 26|223|[این افراد،] به سخنان شیطان‌ها گوش فرامى‌دهند، و بیشترشان دروغگویند. 26|224|[پیامبر خدا شاعر نیست؛ زیرا] از شاعران، گمراهان پیروی می‌کنند. 26|225|آیا ندیدی که آنان در هر وادی [خیالی‌] سرگشته‌اند؟ 26|226|و مطالبی می‌گویند که [خود] به آن عمل نمی‌کنند؟ 26|227|مگر آن شاعرانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کرده‌اند و خدا را بسیار یاد کردند، و پس از آن که مورد ستم قرار گرفتند، [با شعرهاى توحیدى،] به دفاع از خویش [و مؤمنان] برخاستند. و کسانى که ستم کرده‌اند، به زودى خواهند دانست که به کدام بازگشت‌گاه بازخواهند گشت! 27|1|طا، سین. آن است آیات قرآن و کتاب روشنگر. 27|2|که [وسیله‌ى] هدایت و بشارت براى اهل ایمان است. 27|3|کسانى که نماز برپامى‌دارند و زکات مى‌پردازند، و تنها ایشانند که به آخرت یقین دارند. 27|4|کسانى که به آخرت ایمان ندارند، کارهاى [زشت]شان را براى آنان زیبا جلوه مى‌دهیم تا [همچنان] سرگشته باشند. 27|5|آنان کسانى هستند که عذاب بد [و دردناک] خواهد داشت. و آنان در قیامت زیانکارترینِ افرادند. 27|6|به یقین که تو قرآن را از سوى حکیمى دانا دریافت مى‌کنى. 27|7|[یاد کن] هنگامی که موسى به خانواده‌ى خود گفت: «من آتشى دیدم، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد، یا شعله‌ى آتشى براى شما مى‌آورم، باشد که خود را گرم کنید.» 27|8|پس همین که نزد آن آمد، ندا داده شد که: «آن که در آتش است و آن که اطراف آن است، پر برکت باد. و منزّه است خداوندى که پروردگار جهانیان است. 27|9|اى موسى! این منم! خداى عزیز حکیم! 27|10|و عصایت را بیفکن!» پس همین که آن را دید چنان جست­وخیز مى‌کند، که گویا مارى کوچک است، پشت‌کنان فرار کرد و به عقب برنگشت. [گفتیم:] «اى موسى! نترس! که فرستادگان در آستان من نمى‌ترسند، 27|11|مگر کسى که ستم کند؛ سپس بعد از بدى، کار خوبى را جایگزین نماید. همانا که من بخشنده‌ى مهربانم. 27|12|و دستت را در گریبانت کن؛ تا بدون هیچ عیبى، سپید و درخشان بیرون آید، [این معجزه] در زمره‌ى معجزات نُه‌گانه است [که تو با آنها] به سوى فرعون و قومش [فرستاده مى‌شوى] که آنان قومى فاسق­اند.» 27|13|پس چون آیات و معجزات روشنگر ما به سویشان آمد، گفتند: «این جادویى است آشکار!» 27|14|و با آن که در دل به آن یقین داشتند، از روى ستم و برترى‌جویى، انکارش کردند. پس بنگر که فرجام تبهکاران چگونه است؟ 27|15|و به راستى به داود و سلیمان، دانشى [ویژه] عطا کردیم، و آن دو گفتند: «ستایش، مخصوص خداوندى است که ما را بر بسیارى از بندگان مؤمنش برترى بخشید.» 27|16|و سلیمان، وارث داود شد. و گفت: «اى مردم! به ما زبان پرندگان آموخته‌اند، و از هرچیز، [بهره‌اى] به ما عطا شده؛ بى‌گمان این، همان برترى آشکار است.» 27|17|و براى سلیمان، سپاهیانش از جنّ و انس و پرنده گردآمدند، و دسته دسته منظم گردیدند. 27|18|[سلیمان با لشکر خود حرکت مى‌کرد،] تا به وادى مورچگان رسیدند. مورچه‌اى گفت: «اى مورچگان! به خانه‌هاى خود بروید تا سلیمان و لشکریانش، شما را ناآگاهانه پایمال نکنند.» 27|19|پس [سلیمان] از سخن این مورچه، با تبسّمى خندان شد و [به خاطر نعمت فهم گفتار حیوانات‌] گفت: پروردگارا! به من الهام کن [و توفیق ده] تا نعمتى را که به من، و به پدر و مادرم بخشیده‌اى، شکر گزارم. و کار شایسته‌اى که آن را مى‌پسندى، انجام دهم. و به رحمتت مرا، در زمره‌ى بندگان شایسته‌ات درآور!» 27|20|و [سلیمان] جویاى حال پرندگان شد و گفت: «مرا چه شده که هدهد را نمى‌بینم؟ [آیا حضور دارد و من او را نمى‌بینم؟] یا از غایبان است؟ 27|21|قطعاً او را کیفرى سخت خواهم داد، یا [براى عبرت دیگر پرندگان‌] او را سر مى‌برم، مگر آن که [براى غیبتش] دلیلی روشن [و عذری موجّه] برایم بیاورد.» 27|22|پس دیرى نپایید که [هدهد آمد و] گفت: «از چیزى آگاهى یافتم که تو [با همه‌ى عزّت و شوکتى که دارى،] از آن آگاه نشده‌اى، و براى تو از [منطقه‌ى] سَبَأ گزارشى مهم و درست آورده‌ام. 27|23|من زنى را یافتم که بر مردم پادشاهی مى‌کرد و از همه چیز برخوردار بود. و تخت بزرگى داشت. 27|24|آن زن و قومش را چنین یافتم که به جاى خدا، براى خورشید سجده مى‌کنند، و شیطان، اعمالشان را در نظرشان آراسته، پس آنان را از راه [حقّ] بازداشته است. و آنان هدایت نمى‌شوند.» 27|25|[شیطان، اعمالشان را آراسته بود] که آنان برای خدا سجده نکنند. همان [خداوندى] که چیزهاى ناپیداى آسمان‌ها و زمین را بیرون مى‌آورد [و آشکار مى‌کند]. و عملکرد نهان و آشکار شما را مى‌داند. 27|26|خداوندى که معبودى جز او نیست. پروردگار عرش بزرگ است. 27|27|[سلیمان] گفت: «به زودى خواهیم دید که آیا راست گفته‌اى یا از دروغگویان بوده‌اى؟ 27|28|این نامه‌ى مرا ببر و به سوى آنها بیفکن! آن‌گاه از آنان روى برتاب [و گوشه‌اى کمین کن]، پس بنگر چه پاسخى مى‌دهند؟» 27|29|[چون هدهد، نامه را نزد بِلقِیس، ملکه‌ی سبأ افکند، او] گفت: «اى اشراف [و بزرگان کشور]! نامه‌اى پرارزش به سوى من افکنده شد. 27|30|نامه از سلیمان است و [متن آن] این است»: «به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان. 27|31|بر من برترى مجویید! نزد من آیید، و تسلیم [حقّ و مطیع من] باشید.» 27|32|[بلقیس،] گفت: «اى بزرگان! در کارم نظر دهید، که من هیچ­کارى را بى‌حضور شما به پایان نبرده‌ام.» 27|33|[بزرگان قوم] گفتند: «ما سخت نیرومند و دلاوریم، و داراى قدرت جنگى فراوان هستیم، ولى اختیار کار با توست، پس بنگر چه فرمان مى‌دهى؟» 27|34|[ملکه] گفت: «بى‌شک، هرگاه پادشاهان [با لشکریان] به منطقه‌ى آبادى وارد شوند، [و هجوم بَرند،] آنجا را به تباهى مى‌کشند، و عزیزانِ آنجا را خوار مى‌کنند. و این، شیوه‌ى همیشگى آنان است. 27|35|[من جنگ را به صلاح نمى‌بینم،] و هدیه‌اى ارزشمند به سویشان مى‌فرستم، پس چشم به را هم تا ببینم فرستادگان من با چه خبرى بازمى‌گردند. [شاید سلیمان هدیه را بپذیرد و ما درامان بمانیم.]» 27|36|چون [پیک حامل هدیه،] نزد سلیمان آمد، سلیمان گفت: «آیا مرا با مالى ناچیز یارى مى‌کنید؟ آنچه خداوند به من داده بهتر است از آنچه به شما داده است. [من با هدیه‌ى شما شاد نمى‌شوم،] بلکه شمایید که به هدیه‌ى خود شادمانید. 27|37|به سوى آنان برگرد! [و به آنان اعلام کن] که ما با لشکریانى به سوى آنان خواهیم آمد که تاب رویارویى با آن را ندارند. و آنان را از آنجا با زبونى و خوارى بیرون خواهیم راند.» 27|38|[سپس به حاضران] گفت: «اى بزرگان! کدام یک از شما تخت آن [ملکه] را پیش از آن که آنان به حال تسلیم نزد من آیند، براى من مى‌آورد؟» 27|39|یکی از جنّیان کاردان گفت: «من آن را نزد تو مى‌آورم، پیش از آن که از جاى خود برخیزى. و من بر این [کار] توانا و امینم.» 27|40|کسى [به نام آصِف بن بَرخیا] که به بخشى از کتاب [الهى] آگاهى داشت، گفت: «من آن [تخت] را پیش از آن که پلک چشمت به هم بخورد، نزد تو مى‌آورم!» همین که [سلیمان،] آن را نزد خود مستقرّ دید، [به جاى غرور و تکبّر] گفت: «این از لطف پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا شکرگزارم یا ناسپاس؟ و هر کس شکر کند، قطعاً به سود خویش شکر کرده، و هر کس ناسپاسى ورزد، [زیانى به خدا نمى‌رساند.] پروردگار من بى‌نیاز و کریم است.» 27|41|[آنگاه] گفت: «تخت را [با تغییراتی‌] برایش ناشناس گردانید، تا ببینیم آیا [به شناخت آن‌] راه مى‌یابد، یا از کسانى است که [بدین چیزها] راه نمى‌برند.» 27|42|پس هنگامى که [ملکه آمد، به او گفته شد: «آیا تخت تو این­گونه است؟» گفت: «گویا خودِ آن است! و ما را پیش از این [که شاهد این معجزات باشیم‌، به حقّانیت و قدرت سلیمان] آگاه کردند. و تسلیم شدیم.» 27|43|آنچه [آن زن] به جاى خدا مى‌پرستید، او را [از حقّ] بازداشته بود، و او از قوم کافران بود. 27|44|به او گفتند: «واردِ صحنِ قصر شو!» پس چون آن را دید، پنداشت بِرکه‌ی آبى است. جامه از ساق پاهایش برگرفت، [سلیمان] گفت: «[این جا آبى نیست،] بلکه قصرى است از شیشه و بلور صیقلى.» [ملکه] گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم؛ و [اکنون] همراه سلیمان، در برابر پروردگار جهانیان، سر تسلیم فرود آورده‌ام!» 27|45|و به سوى قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم که [گفت:] «خداوند را بپرستید!» آن‌گاه مردم دو گروه [مؤمن و کافر] شدند که با یکدیگر ستیزه مى‌کردند. 27|46|[صالح] گفت: «اى قوم من! چرا پیش از نیکى، شتابزده خواهان بدى هستید؟ [چرا درخواست عذاب مى‌کنید؟] چرا از خداوند آمرزش نمى‌خواهید تا مشمول رحمت گردید؟» 27|47|[مردم به صالح] گفتند: «ما به تو و همراهانت، فال بد زده‌ایم. این قحطى و مشکلاتِ ما، به خاطر وجود شماست!]» [صالح] گفت: «فال، [و سرنوشت نیک و بد] شما نزد خداست، بلکه شما گروهى هستید که مورد آزمایش قرار گرفته‌اید.» 27|48|و در آن شهر، نُه گروه بودند که در آن سرزمین فساد مى‌کردند و اهل اصلاح نبودند. 27|49|[آن گروه‌های مفسد به یکدیگر] گفتند: «به خداوند سوگند یاد کنید [و هم‌قسم شوید] که بر صالح و خانواده‌اش شبیخون مى‌زنیم، [و آنها را به قتل مى‌رسانیم،] سپس به خونخواهش خواهیم گفت: ما در محل قتل کسانش حاضر نبودیم، و ما قطعاً راست مى‌گوییم.» 27|50|و آنها دست به نیرنگ بزرگى زدند، و ما نیز به تدبیر بزرگى دست زدیم؛ ولى آنها نمى‌فهمیدند. 27|51|پس بنگر که پایان تدبیر آنان به کجا انجامید؟ ما آنان و قومشان، همگى را نابود کردیم. 27|52|پس این خانه‌هاى آنهاست که به خاطر ظلمى که کردند، ویران و خالى شده است. و قطعاً در این [کیفر، عبرت و] نشانه‌ی روشنى است براى اهل علم و آگاهى. 27|53|و مؤمنان و کسانى را که اهل پروا بودند، نجات دادیم. 27|54|و لوط را که به قومش گفت: «آیا این کار بسیار زشت را مى‌کنید، در حالى که به زشتى آن آگاهید؟ 27|55|آیا شما از روی شهوت، به جای زنان، به سراغ مردان مى‌روید؟ بلکه شما مردمى [نادان و] جهالت پیشه‌اید.» 27|56|ولى پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: «خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید؛ زیرا آنان مردمى هستند که پاکدامنی را می‌طلبند، [و با ما همصدا نیستند]!» 27|57|پس ما لوط و خانواده‌اش را نجات دادیم، جز زنش را که [به خاطر انحراف،] مقدّر کرده بودیم از بازماندگان [و نابودشدگان] باشد. 27|58|سپس بارانى [از سنگ] بر سر آنها باریدیم، [و همگى زیر آن دفن شدند.] و چه بد است باران هشدارداده­شدگان! 27|59|بگو: «سپاس براى خداست و سلام بر آن بندگانش، که آنان را برگزید.» آیا خدا بهتر است یا آنچه که شریک او قرار مى‌دهند؟ 27|60|کیست که آسمان‌ها و زمین را آفرید؟ و از آسمان براى شما آبی فروفرستاد، پس به وسیله‌ى آن، باغ‌هایى بهجت‌انگیز رویاندیم. کار شما نبود که درختانش را برویانید. آیا با خدا معبود دیگری هست؟ [نه،] بلکه آنان قومى منحرفند. 27|61|کیست که زمین را قرارگاهى ساخت و در آن، رودها قرار داد، و براى آن، کوه‌ها را [مانند لنگر،] ثابت و پابرجا نهاد و میان دو دریا[ی شور و شیرین] مانعى قرار داد [که با هم مخلوط نشوند]. آیا با خدا معبود دیگری هست؟ [نه،] بلکه بیشتر آنان نمى‌دانند. 27|62|کیست که هرگاه درمانده‌اى او را بخواند، اجابت نماید، و بدى و ناخوشى را برطرف کند؟ و شما را جانشینان زمین قرار دهد؟ آیا با خدا معبود دیگری هست؟ چه کم پند مى‌پذیرید. 27|63|کیست که شما را در تاریکى‌هاى خشکى و دریا هدایت مى‌کند؟ و کیست که بادها را مژده‌اى پیشاپیشِ [بارانِ] رحمتش مى‌فرستد؟ آیا با خدا معبود دیگری هست؟ خداوند برتر است از آنچه براى او شریک قرار مى‌دهند. 27|64|کیست که آفرینش را آغاز مى‌کند، سپس آن را [در قیامت] باز مى‌گرداند؟ و کیست که شما را از آسمان و زمین روزى مى‌دهد؟ آیا با خداوند معبود دیگرى هست؟ بگو: «اگر راست مى‌گویید، برهانتان را بیاورید.» 27|65|بگو: «جز خداوند، هیچ­کس در آسمان‌ها و زمین، غیب نمى‌داند و کسى نمى‌داند چه زمانى برانگیخته خواهد شد.» 27|66|[چنین نیست که قیامتی در کار نباشد؛] بلکه علم مشرکان نسبت به آخرت، پایان یافته است، بلکه [با شنیدن دلایل، باز هم] از آن در شک هستند، بلکه نسبت به [چگونگى] وقوع آن کورند. 27|67|و کسانى که کفر ورزیدند، گفتند: «آیا هرگاه ما و پدرانمان، خاک شدیم، آیا حتماً [زنده از گور] بیرون آورده مى‌شویم؟ 27|68|در حقیقت به ما و نیاکانمان، پیش‌تر، این وعده داده شده، [اما] این وعده، جز افسانه‌هاى پیشینیان، چیز دیگرى نیست!» 27|69|بگو: «در زمین بگردید، پس بنگرید که فرجام گنه‌پیشگان چگونه بوده است؟» 27|70|و بر [انحراف و شوربختی] آنان اندوه مخور! و از آنچه مکر [و توطئه] مى‌کنند، دلتنگ مباش! 27|71|و [کافران] مى‌گویند: «اگر راست مى‌گویید، این وعده [عذاب] کى خواهد بود؟» 27|72|بگو: «چه بسا بخشى از آن عذابى که با شتاب مى‌خواهید، در پى شما باشد.» 27|73|و البتّه پروردگار تو بر [این] مردم داراى بخشش است. ولی بیشترشان شکرگزار نیستند. 27|74|و البتّه پروردگارت، آنچه را در سینه‌هایشان پنهان دارند و آنچه را آشکار مى‌کنند، [به خوبى] مى‌داند. 27|75|و هیچ [چیز] پنهانى در آسمان و زمین نیست، مگر این که در کتابى روشن [نزد خداوند ثبت] است. 27|76|به راستی این قرآن، بیشتر آنچه را بنى‌اسرائیل در آن اختلاف دارند، [به طور صحیح] برآنان حکایت مى‌کند. 27|77|و به راستی که آن [قرآن،] براى مؤمنان، مایه‌ى هدایت و رحمت است. 27|78|بی‌شک، پروردگارت با حکم خود، میانشان داورى خواهد کرد. و اوست قدرتمند دانا. 27|79|پس بر خداوند توکل کن! [و بدان] که تو بر حقّ آشکار هستى! 27|80|بى‌شک، نمى‌توانى دعوت خود را به گوش مردگان برسانى. و نمى‌توانى کران را آن‌گاه که روى برمى‌گردانند و پشت مى‌کنند، فراخوانى. 27|81|تو هدایتگر کوران از گمراهیشان نیستى؛ تو فقط مى‌توانى سخن خود را به گوش کسانى برسانى که به آیات ما ایمان آورده‌اند و در برابر حقّ تسلیم هستند. 27|82|و هرگاه سخن [و وعده‌ى عذاب الهى] بر مردم حتمى شود، جنبنده‌اى را براى آنان از زمین بیرون آوریم، تا با آنان سخن گوید که: «مردم همواره [نشانه‌ها و] آیات ما را باور نمى‌کردند.» 27|83|و [یاد کن] روزى که از هر امّتى، گروهى از کسانى که آیات ما را انکار مى‌‌کنند، محشور مى‌کنیم، پس آنان از پراکنده شدن منع مى‌شوند. 27|84|چون گرد آیند، [خداوند] مى‌فرماید: «آیا آیات مرا دروغ انگاشتید، و حال آن که به آنها احاطه‌ى علمى نداشتید. آیا شما [در طول زندگی، جز تکذیب] چه مى‌کردید؟» 27|85|و به خاطر ستمى که کردند، حکم [عذاب] بر آنان مقرّر گردید، پس آنها حرفى نمى‌زنند [و سخنى ندارند که بگویند]. 27|86|آیا ندیدند که ما شب را قرار دادیم، تا در آن آرام گیرند، و روز را روشنى‌بخش ساختیم؟ حتماً در این امر، براى کسانى که ایمان دارند، عبرت‌هایى است. 27|87|و [یاد کن] روزى که در صور دمیده شود، پس هرکه در آسمان‌ها و هر که در زمین است، به هراس می‌افتد، مگر آن کس که خدا بخواهد. و همگى خاضعانه نزد او می‌آیند. 27|88|و کوه‌ها را مى‌بینى و مى‌پندارى که بى‌حرکتند، در حالى که آنها همچون ابر در حرکتند. [این] صنعت [ماهرانه‌ی] خداست که هر چیزى را با دقّت ساخته است. او به هرچه انجام مى‌دهید، آگاه است. 27|89|كسانی که كار نیكى بیاورند، [پاداشى] بهتر از عملشان خواهند داشت، و آنان از هراس آن روز، ایمِن هستند. 27|90|و كسانی كه كار بدى بیاورند، پس به رو در آتش سرنگون شوند، [و به آنان گفته شود:] «آیا جز آنچه مى‌كردید، سزا داده مى‌شوید؟» 27|91|[اى پیامبر! بگو:] «فقط مأمورم پروردگار [مکّه،] این شهرى كه خداوند آن را محترم شمرده، بپرستم. و همه چیز تنها براى اوست. و من مأمورم از اهل تسلیم و طاعت باشم. 27|92|و قرآن [را بر مردم] تلاوت كنم.» پس هر كس هدایت را بپذیرد، به سود خود پذیرفته، و هركس گمراه شود، پس بگو: «من فقط هشداردهنده‌ام!» 27|93|و بگو: «ستایش براى خداست. به زودى آیاتش را به شما نشان خواهد داد، و آن را خواهید شناخت.» و پروردگارت از آنچه مى‌کنید، غافل نیست. 28|1|طا، سین، میم. 28|2|آن آیات کتاب روشنگر است. 28|3|ما بخشی از سرگذشت موسی و فرعون را به درستی بر تو می‌خوانیم، برای [آگاهی] گروهی که ایمان می‌آورند. 28|4|فرعون، در سرزمین [مصر] سرکشی کرد و مردم آنجا را فرقه فرقه نمود. گروهی از آنان را به زبونی و ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را [برای کنیزی] زنده نگه‌می‌داشت. به­راستی که او از تبهکاران بود. 28|5|و ما اراده کرده‌ایم بر کسانی که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند، منّت­ گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان [زمین] قرار دهیم. 28|6|و به آنان در آن سرزمین، قدرت و تمکّن بخشیم و به فرعون و [وزیرش] هامان و سپاهیانشان، که از ایشانند، آنچه را از آن بیمناک بودند، نشان دهیم. 28|7|و ما به مادر موسی الهام کردیم که: «او را شیر بده! پس هرگاه [از فرعونیان] بر او بیمناک شدی، او را [در صندوقی بگذار و] به دریا بیافکن! و مترس و [از دوریش] غمگین مباش! ما او را به تو بازمی‌گردانیم و او را از پیامبران قرار می‌دهیم.» 28|8|پس فرعونیان، او را [از آب] برگرفتند تا سرانجام، دشمن و مایه‌ی اندوهشان گردد. همانا فرعون و هامان و سپاهیانشان خطاکار بودند. 28|9|و همسر فرعون [احساس کرد که آنان قصد کشتن کودک را دارند، پس به فرعون] گفت: «او را نکشید که روشنی چشم من و توست. شاید [در آینده] به ما سودی برساند، یا او را به فرزندی بگیریم.» ولی آنها نمی‌فهمیدند [چه کسی را در آغوش خویش می‌پرورانند]. 28|10|و دل مادر موسی خالی شد. اگر قلب او را استوار نساخته بودیم تا از ایمان آورندگان [به وعده‌ی ما باقی] بماند، نزدیک بود که [با بی‌تابی‌اش،] آن [راز] را فاش کند. 28|11|و [مادر موسی] به خواهر او گفت: «[صندوق حامل موسی را] دنبال کن!» پس او از دور موسی را زیر نظر داشت، در حالی که [دشمنان] متوجه نبودند. 28|12|و ما [شیر] زنان شیرده را از پیش بر او ممنوع کردیم، [تا به آغوش مادر بازگردد.] پس [خواهر موسی که مأموران را در جستجوی دایه دید،] گفت: «آیا می‌خواهید شما را به خانواده‌ای راهنمایی کنم که سرپرستی او را برای شما بپذیرند و خیرخواه او باشند؟» 28|13|پس ما او را به مادرش بازگردانیدیم تا روشنی چشم او باشد و غم نخورد و بداند که وعده‌ی الهی حق است؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند. 28|14|چون موسی نیرومند شد و رشد و کمال یافت، به او حکمت و دانش عطا کردیم. و ما این‌گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. 28|15|و موسی وارد شهر شد، در حالی که مردم بی‌خبر بودند. در آنجا به دو مرد برخورد که با یکدیگر زد و خورد می‌کردند، این یکی از طرفداران موسی و آن [دیگری] از دشمنانش بود. پس آن که از پیروان موسی بود، از او در برابر دشمنش یاری خواست. پس موسی مشتی بر [سینه‌ی] او زد که کار او را ساخت. موسی گفت: «این [درگیری شما] از کار شیطان بود. او دشمنِ گمراه کننده‌ی آشکاری است.» 28|16|[موسی] گفت: «پروردگارا! من به خویشتن ستم کرده‌ام. پس مرا بیامرز!» پس [خداوند] او را آمرزید. به درستی که او آمرزنده‌ی مهربان است. 28|17|[سپس موسی] گفت: «پروردگارا! به خاطر [قدرت و] نعمتی که بر من ارزانی داشتی، هرگز پشتیبان تبهکاران نخواهم بود.» 28|18|[موسی، آن شب را] در شهر نگران و ترسان صبح کرد. ناگهان [دید] همان کسی که دیروز از او یاری خواسته بود، [دوباره] وى را به فریادرسى مى‌خواند! [به او] گفت: «به راستی که تو در گمراهی آشکاری هستی! [چرا که بدون قدرت و نیرو، با فرعونیان به زد و خورد مى‌پردازى.]» 28|19|پس چون [موسى] خواست با آن کسى که دشمن هر دوى آنها بود، به سختى برخورد کند، گفت: «اى موسى! آیا مى‌خواهى مرا [هم] به قتل برسانى؟ همان‌گونه که دیروز یک نفر را کشتى؟! تو جز زورگویى در روى زمین هدفى ندارى، و نمى‌خواهى که از مصلحان باشى.» 28|20|[در این هنگام] مردى از دورترین نقطه‌ی شهر [که مرکز استقرار فرعونیان بود،] شتابان آمد و گفت: «اى موسى! سران قوم در مورد کشتن تو به مشورت نشسته‌اند، پس [زود از شهر] بیرون برو، که من از خیرخواهان و دلسوزان توام.» 28|21|پس [موسى] از آن [شهر] بیرون رفت، در حالى که نگران و ترسان بود. گفت: «پروردگارا! مرا از [دست] این گروه ستمگر نجات بده!» 28|22|و چون [موسى] به سوى مَدین روى نهاد، گفت: «امید است که پروردگارم مرا به راه راست هدایت فرماید.» 28|23|و چون موسى به [چاه] آب مَدیَن رسید، گروهى از مردم را در اطراف آن دید که به سیراب کردن [چهارپایان خویش] مشغولند و در کنار آنان، دو زن را دید که [دام‌های خود را از رفتن به سوى آب] دور مى‌داشتند. [موسى به آنان] گفت: «منظور شما [از این کناره‌گیرى] چیست؟» گفتند: «ما [گوسفندان خود را] آب نمى‌دهیم تا این که همه‌ى چوپانان [دام‌هایشان را] برگردانند و [حضور ما در این‌جا براى آن است که] پدر ما پیرمردى کهن‌سال است.» 28|24|پس [موسى گوسفندانشان را] براى آنان آب داد، سپس رو به سوى سایه آورد و گفت: «پروردگارا! من به هر خیرى که تو بر من بفرستى، نیازمندم.» 28|25|پس [چیزى نگذشت که] یکى از آن دو [زن] در حالى که با حیا و عفّت، راه مى‌رفت، نزد او آمد و گفت: «پدرم از تو دعوت مى‌کند تا مزد این که براى ما [دام‌هایمان را] آب دادى، به تو بپردازد.» پس همین که موسى به نزد او آمد و سرگذشت خود را براى او بازگو کرد، شعیب گفت: «نترس! تو از گروه ستمگران نجات یافتى!» 28|26|یکى از آن دو [دختر] گفت: «اى پدر! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسى که [مى‌توانى] استخدام کنى، شخصِ توانا و امین است.» 28|27|[شعیب به موسى] گفت: «من قصد دارم یکى از این دو دخترم را به همسرى تو درآورم، بر این [شرط] که هشت سال براى من کار کنى و اگر آن به ده سال تمام کردى، [به خواست و] از ناحیه‌ی خودتوست و من نمى‌خواهم بر تو سخت بگیرم. به زودى به خواست خداوند، مرا از صالحان خواهى یافت.» 28|28|[موسى پیشنهاد شعیب را پذیرفت و] گفت: «این [قراردادی] میان من و تو [باشد. البتّه] هر کدام از دو مدّت را که به انجام رساندم، ستمى بر من نخواهد بود، [و من در انتخاب آن آزادم]! و خداوند برآنچه ما مى‌گوییم، [گواه و] وکیل است.» 28|29|پس چون موسى، مدّت [قرارداد] را به پایان رساند و با خانواده‌اش [از مَدین به سوى مصر] رهسپار گردید، از سوى [کوه] طور آتشى را دید. به خانواده‌اش گفت: «قدرى درنگ کنید! من آتشى دیدم، [مى‌روم تا] شاید خبرى برای شما بیاورم، یا شعله‌اى از آتش را، تا [با آن] گرم شوید.» 28|30|پس همین که [موسى] نزدیک آن [آتش] آمد، [ناگهان] از جانب راست آن درّه، در آن جایگاه مبارک و خجسته، از [میان] یک درخت، ندا داده شد که: اى موسى! همانا من، اللّه، پروردگار جهانیان هستم. 28|31|و عصایت را بیفکن! پس چون مشاهده کرد آن [عصا] چنان جست و خیز مى‌کند گویا مارى چالاک و کوچک است، پشت‌کنان گریخت و به عقب [هم] نگاه نکرد! [ندا رسید که:] «اى موسى! پیش بیا و نترس! همانا تو در امان هستى. 28|32|[اى موسى!] دستت را در گریبان فروببر، [خواهى دید که] بدون هیچ بیمارى و نقص و عیبى، سپید و درخشان بیرون خواهد آمد. و براى رهایى از [تعجّب و] ترس، دو دستت را بر سینه بگذار. پس این [دو معجزه، دو دلیل روشن و] دو برهان از طرف پروردگارت به سوى فرعون و اشراف قوم اوست. به­درستى که آنان گروهى فاسق بوده‌اند.» 28|33|[موسى] گفت: «پروردگارا! من یکى از آنها را کشته‌ام، پس مى‌ترسم [پیش از آن که دعوتم را ابلاغ کنم،] مرا به قتل برسانند. 28|34|و برادرم هارون را که در بیان از من شیواتر است، براى یارى‌ام با من بفرست، تا مرا تصدیق کند. مى‌ترسم که [فرعونیان] مرا تکذیب کنند.» 28|35|[خداوند] فرمود: « [نگران مباش!] ما بازوى تو را به واسطه‌ی [همراهىِ] برادرت محکم خواهیم کرد و براى شما، برترى و سلطه قرار خواهیم داد، پس به برکت آیات [و نشانه‌هاى] ما بر شما دست نخواهند یافت. شما و پیروانتان پیروزید!» 28|36|پس هنگامى که موسى با [معجزات و] آیات روشن ما به سراغ آنان آمد، گفتند: «این چیزى جز جادوی ساختگى نیست و ما چنین چیزى را در [میان] نیاکان خود نشنیده‌ایم.» 28|37|و موسى [در پاسخ تکذیب فرعونیان] گفت: «پروردگار من به کسى که از نزد او هدایت آورده، آگاه‌تر است و [مى‌داند] سرانجام [نیک] آخرت براى چه کسانى است. بى‌تردید ستمکاران رستگار نخواهند شد.» 28|38|و فرعون گفت: «اى بزرگان قوم! من جز خودم، معبودى براى شما نمى‌شناسم؛ [امّا براى تحقیق بیشتر،] اى هامان! براى من آتشى بر گِل بیفروز، [و آجر تهیه کن،] پس برجى بلند براى من بساز، شاید [با بالا رفتن از آن] به خداى موسى دست یابم و من او را از دروغگویان مى‌پندارم.» 28|39|او و سپاهیانش به ناحقّ در زمین تکبّر ورزیدند و پنداشتند که آنان به سوى ما بازگردانده نمى‌شوند. 28|40|پس ما [نیز] او و لشکریانش را [با قهر خود] گرفتیم و به دریا افکندیم. پس بنگر که پایان کار ستمگران چگونه است. 28|41|و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به آتش [دوزخ] دعوت مى‌کنند و [البتّه در] روز قیامت، یارى نخواهند شد. 28|42|و در این دنیا، لعنتى بدرقه‌ى آنان کردیم و روز قیامت، آنان از زشت‌رویان خواهند بود. 28|43|و بی‌گمان پس از آن که نسل‌هاى نخستین را نابود ساختیم، به موسى کتاب [آسمانى تورات را] عطا کردیم [تا وسیله‌اى] براى بصیرت مردم و هدایت و رحمت باشد، شاید که آنان پند گیرند. 28|44|و [ای پیامبر!] هنگامى که فرمان [نبوّت] را به موسى دادیم، تو در جانب غربى [کوه طور] حضور نداشتى و از شاهدان نبودى. 28|45|ولى ما [اقوامى را] در روزگاران مختلف پدید آوردیم، پس روزگار درازى بر آنها گذشت، [تا جایى که سرگذشتشان فراموش شد.‌] و تو در میان اهل مَدین اقامت نداشته‌اى تا [از وضع آنان آگاه باشى و بتوانى] آیات ما را [درباره‌ی مردم مَدین،] بر مردم مکه بخوانى، اما سنّت ما این است که افرادى را براى هدایت مى‌فرستیم. 28|46|و آن‌گاه که ما [موسى را] ندا دادیم، تو در کنار کوه طور نبودى، اما [این وحى] رحمتى است از جانب پروردگارت، تا تو [به واسطه‌ى آن] قومى را که پیش از تو هشدار دهنده‌اى برایشان نیامده بود، هشدار دهى، شاید آنان متذکر شوند. 28|47|اگر مصیبتى به خاطر دستاوردشان به آنان برسد، مى‌گویند: «پروردگارا! چرا براى ما پیامبرى نفرستادى تا آیات تو را پیروى کنیم و از مؤمنان باشیم؟» 28|48|پس هرگاه از جانب ما حقّ براى آنان آمد، گفتند: «چرا آنچه [به این پیامبر] داده شده، شبیه آنچه به موسى داده شده، نیست؟» مگر [همین کافران لجوج و بهانه‌گیر] به آنچه پیش‌تر به موسى داده شده بود، کفر نورزیدند؟ [مگر آنها نبودند که] گفتند: «این دو [کتاب تورات و قرآن،] جادوهایى هستند که پشتیبان یکدیگرند!» و گفتند: «ما به همه‌ى آنها کافریم!» 28|49|[اى پیامبر! به آنان] بگو: «اگر راست مى‌گویید، شما کتابى از جانب خداوند بیاورید که از این دو [کتاب] هدایت‌بخش‌تر باشد، تا من از آن پیروى کنم.» 28|50|پس اگر [پیشنهاد] تو را نپذیرفتند، بدان که آنان پیرو هوس‌هاى خویشند. و کیست گمراه‌تر از آن کس که از هوس خود پیروى کرده و هدایت الهى را نپذیرفته است؟ خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمى‌کند. 28|51|و ما پیوسته براى آنان سخن گفتیم، شاید که پند گیرند و متذکر شوند. 28|52|[برخى از] آنان که پیش از این کتابشان دادیم، همان‌ها به این [قرآن] ایمان مى‌آورند. 28|53|و زمانى که [قرآن] بر آنان تلاوت شود، می‌گویند: «ما به آن ایمان آوردیم. آن، حقّى است از سوی پروردگارمان. ما پیش از این [نیز] اهل تسلیم بوده‌ایم.» 28|54|آنان به خاطر صبرشان [بر ایمان و عمل به قرآن‌]، دو برابر پاداش داده مى‌شوند. و [آنانند که] بدى‌ها را با نیکى دفع مى‌کنند و از آنچه روزى آنان کرده‌ایم، انفاق مى‌نمایند. 28|55|و هرگاه [سخن بیهوده و] لغوى را بشنوند، از آن روى برمی‌گردانند و می‌گویند: «کردارِ ما براى ما و کارهاى شما براى شما! [ما را به خیر و] شما را به سلامت! ما به سراغ نادانان نمى‌رویم.» 28|56|[اى پیامبر!] تو نمى‌توانى هر که را دوست دارى، هدایت کنى، بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد، هدایت مى‌کند. و او به ره‌یافتگان آگاه‌تر است. 28|57|و [کافران] گفتند: «اگر ما همراه تو از هدایت [قرآن‌] پیروى کنیم، [قدرتمندان عرب،‌] ما را از سرزمینمان [مکه‌] خواهند ربود!» آیا ما آنان را در حرم امنى قرار ندادیم که همواره هر نوع میوه و محصولى که رزقى از سوى ماست، به سوى آن سرازیر مى‌شود؟ ولى بیشتر آنان نمى‌دانند! 28|58|و چه بسیار مناطقى که ما به خاطر طغیان در زندگى، نابود کردیم. این خانه‌هاى آنهاست که [خراب و ویران شده و] پس از آنان، جز اندکى [از انسان‌ها در آن] سکونت نکردند. و ما وارث [آنان] بوده‌ایم! 28|59|و پروردگارت قریه‌ها را نابود نمى‌کند، مگر این که در میان آنان پیامبرى برانگیزد، که آیات ما را بر آنان تلاوت کند. و ما هیچ آبادى را هلاک نکردیم، مگر آن که اهل آن ظالم بودند. 28|60|و آنچه به شما داده شده، بهره‌ى زندگى [زودگذر] دنیا و زینت آن است. و آنچه نزد خداست، بهتر و پایدارتر است. پس آیا نمى‌اندیشید؟! 28|61|پس آیا کسى که به او وعده‌اى نیکو داده‌ایم و او آن را خواهد دید، مانند کسى است که او را از بهره‌ى زندگى دنیا بهره‌مند ساخته‌ایم، سپس او در روز قیامت از احضارشدگان خواهد بود؟! 28|62|و روزى که [خداوند] آنها را ندا مى‌دهد، پس مى‌گوید: «کجایند آن شریکانى که براى من مى‌پنداشتید؟!» 28|63|آن [شریکان،] کسانى که حکم عذاب بر آنان محقّق گشته است، مى‌گویند: «پروردگارا! اینان کسانى هستند که ما گمراه کرده‌ایم. همان‌گونه که خود گمراه بودیم، آنها را [نیز] گمراه کردیم، [امّا اینک از آنان] به سوى تو بیزارى مى‌جوییم. [اینان در واقع] ما را نمى‌پرستیدند، [بلکه به دنبال هواپرستى و هوسرانى خود بودند.]» 28|64|و [در این هنگام به مشرکان] گفته مى‌شود: «معبودانى را که شریک خدا مى‌پنداشتید، بخوانید!» پس آنها را مى‌خوانند؛ امّا [معبودان] جوابى به آنها نمى‌دهند. و [در این حال] عذاب الهى را مى‌بینند [که آنان را در برمى‌گیرد، پس آرزو مى‌کنند] اى کاش، هدایت یافته بودند. 28|65|و روزى که [خداوند] آنها را ندا مى‌دهد، پس مى‌گوید: «به پیامبران [و فرستادگان من] چه پاسخى دادید؟» 28|66|پس در آن روز، همه‌ى اخبار بر آنان پوشیده مى‌مانَد، از این رو آنان از یکدیگر [چیزى] نمى‌پرسند. 28|67|امّا هر کس [در این دنیا] توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته‌اى کند، پس امید است که از رستگاران باشد. 28|68|و پروردگارت آنچه را بخواهد، مى‌آفریند، و برمى‌گزیند. براى آنان [در برابر خداوند] حقّ انتخابى نیست. منزّه است خدا. و برتر است از آنچه [براى او] شرک مى‌ورزند. 28|69|و پروردگار تو، آنچه را سینه‌هایشان پنهان مى‌دارند و آنچه را آشکار مى‌سازند، مى‌داند. 28|70|اوست خدایی که معبودى جز او نیست. ستایش در دنیا و آخرت مخصوص اوست. حاکمیت تنها از آنِ اوست و به سوى او بازگردانده مى‌شوید. 28|71|بگو: «آیا اندیشیده‌اید که اگر خدا شب را تا روز رستاخیز بر شما پایدار بدارد، کدام معبودى جز اللّه براى شما روشنى خواهد آورد؟ پس آیا نمى‌شنوید؟» 28|72|بگو: «آیا اندیشیده‌اید که اگر خداوند، روز را بر شما تا روز رستاخیز جاوِدان بدارد، کدام معبودى جز اللّه براى شما شب خواهد آورد، تا در آن آرامش [و آسایش] یابید؟ پس آیا نمى‌نگرید؟» 28|73|و از رحمت اوست که براى شما شب و روز را قرار داد تا در آن آرامش یابید و از فضل او [روزى خود را] بجویید، و باشد که شکر گزارید. 28|74|و روزى که [خداوند] آنها را ندا مى‌دهد و مى‌گوید: «کجایند آن [همتایان و] شریکانى که براى من مى‌پنداشتید؟!» 28|75|و [در آن روز] از هر امّتى، گواهى بیرون مى‌آوریم، پس [به مشرکان] مى‌گوییم: «دلیل خود را [بر شرک] بیاورید!» پس مى‌فهمند که حقّ، مخصوص خداست و هر چه به دروغ مى‌بافتند، از [دست] آنان رفته و محو شده است. 28|76|قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم کرد. و ما آن­قدر از گنج‌ها به او داده بودیم که حمل کلیدهایش بر گروهی نیرومند نیز دشوار بود. هنگامی که قومش به او گفتند: «مغرورانه شادى مکن! بی‌تردید خداوند شادمانانِ مغرور را دوست نمى‌دارد. 28|77|و در آنچه خداوند به تو داده است، سراى آخرت را بجوی، و [در عین حال] بهره‌ات را نیز از این دنیا فراموش مکن. و همان‌گونه که خداوند به تو احسان کرده است، تو نیز [به دیگران] احسان کن! و به دنبال فساد در زمین مباش، که خداوند، فسادگران را دوست نمى‌دارد.» 28|78|[قارون] گفت: «این [ثروت فراوان] را فقط به خاطر دانشى که نزد من است، به من داده‌اند.» او نمى‌دانست که خداوند، پیش از او از میان نسل‌ها، کسانى را نابود کرده است، که از او نیرومندتر و مال‌اندوزتر بودند؟ و گناهکاران، از گناهشان پرسیده نمى‌شوند [و عذاب خداوند ناگهان فرود مى‌آید]. 28|79|[روزى قارون] با تمام تجمّل خود در میان قومش ظاهر شد. آنان که خواهان زندگانى دنیا بودند [آهى کشیدند و] گفتند: «اى کاش مانند آنچه به قارون داده‌اند، ما نیز داشتیم! راستى که او بهره‌ى بزرگى [از نعمت‌ها] دارد.» 28|80|و [امّا] کسانى که علم [واقعى] به آنان داده شده بود، گفتند: «واى بر شما! پاداش الهى براى کسانى که ایمان آورند و کار شایسته کنند، [از این مال و ثروت]، بهتر است. و [البتّه] جز صابران، آن [پاداش] را دریافت نخواهند کرد.» 28|81|پس ما، او و خانه‌اش را به زمین فروبردیم. و هیچ گروهى نبود که او را در برابر قهر خداوند یارى کند، و خودش نیز نمى‌توانست از خویش دفاع نماید. 28|82|و بامدادان، همان کسانى که موقعیت دیروز قارون را آرزو مى‌کردند، مى‌گفتند: «ای واى! گویا خداوند، [رزق و] روزى را بر هر کس از بندگانش که بخواهد، گشاده یا تنگ مى‌گرداند. اگر خداوند بر ما منت نگذاشته بود، حتماً ما را نیز [با او] به قعر زمین فرومی‌برد. واى! گویا کافران، رستگار نمى‌شوند.» 28|83|آن سراى آخرت را ما براى کسانى قرار مى‌دهیم که خواستار برترى و فساد در زمین نباشند. و سرانجام، [رستگارى] از آنِ پرهیزکاران است. 28|84|هر کس نیکى آورد، [پاداشى] بهتر از عملش خواهد داشت، و هر کس بدى آورد، پس [بداند] کسانى که کارهاى ناروا کنند، جز [به اندازه‌ی] آنچه کرده‌اند، مجازات نمى‌شوند. 28|85|آن کس که قرآن را [بر تو نازل، و عمل به آن را] بر تو واجب کرد، قطعاً تو را به وعده‌گاه [و زادگاهت] بازخواهد گردانید. بگو: «پروردگارم آگاه‌تر است که چه کسى هدایت را آورده، و چه کسى در گمراهى آشکار است.» 28|86|و تو امید نداشتى که کتاب [آسمانى] به سوى تو فرستاده شود، لکن مگر رحمتى از سوى پروردگارت بود. پس [به شکرانه‌ى آن] هرگز پشتیبان کافران مباش. 28|87|و پس از آن که آیات الهى به سوى تو نازل گردید، [وسوسه‌ها و تهدیدهای کافران،] تو را [از تبلیغ آن] بازندارد. و [همچنان دیگران را] به سوى پروردگارت دعوت کن. و هرگز از مشرکان مباش! 28|88|و [هرگز] معبود دیگرى را با اللّه مخوان که معبودى جز او نیست. همه چیز جز ذات [پاک] او نابودشدنی است. فرمانروایى تنها از آن اوست، و همه به سوى او بازگردانده مى‌شوید. 29|1|الف، لام، میم. 29|2|آیا مردم پنداشتند که چون گفتند: «ایمان آوردیم!» [با گفتن این جمله] رها مى‌شوند و دیگر مورد آزمایش قرار نمى‌گیرند؟! 29|3|در حالى که بی‌تردید کسانى را که پیش از ایشان بودند، آزمودیم. قطعاً خداوند کسانى را که راست گفتند، مى‌شناسد، و دروغگویان را [نیز] مى‌شناسد 29|4|آیا کسانى که کارهاى بد مى‌کنند، پنداشته‌اند که بر ما پیشى خواهند گرفت [و از کیفر ما خواهند گریخت]؟ چه بد داورى مى‌کنند. 29|5|آن کس که به دیدار خداوند امید دارد، [در طاعت و عبادت بکوشد، که] بى‌شک زمان معین شده [از سوى‌] خدا [که روز قیامت است،‌] آمدنى است؛ و اوست شنواى دانا. 29|6|و هر کس تلاش کند، پس براى خود مى‌کوشد؛ زیرا خداوند از جهانیان بى‌نیاز است. 29|7|و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند، قطعاً لغزش‌هاى آنان را مى‌پوشانیم و بى‌شک بهتر از آنچه عمل مى‌کرده‌اند، پاداششان مى‌دهیم. 29|8|و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکى کند و اگر آن دو بکوشند تا چیزى را که هیچ دانشى درباره‌ی آن ندارى، همتاى من قرار دهى، از ایشان اطاعت مکن! بازگشتِ شما به سوى من است، پس شما را از آنچه انجام مى‌دادید، آگاه خواهم ساخت. 29|9|و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند، بى‌شک آنان را در زمره‌ى شایستگان درمى‌آوریم. 29|10|و گروهى از مردم کسانى هستند که مى‌گویند: «به خداوند ایمان آورده‌ایم!» پس هرگاه در راه خدا آزار ببینند، اذیت و آزار مردم را همچون عذاب الهى [غیر قابل تحمل‌] مى‌شمارند [و از ایمان دست برمى‌دارند]، ولی اگر از جانب پروردگارت یارى و پیروزى [براى شما] برسد، قاطعانه مى‌گویند: «ما همواره با شما بوده‌ایم، [و در این پیروزى شریکیم]!» آیا خدا به آنچه در سینه‌هاى جهانیان مى‌گذرد، آگاه‌تر نیست؟! 29|11|و قطعاً خدا کسانى را که ایمان آورده‌اند، مى‌شناسد و منافقان را [نیز] مى‌شناسد. 29|12|و کافران به مؤمنان گفتند: «شما راه ما را پیروى کنید، [اگر گناهى داشته باشد،] ما گناهان شما را بر عهده مى‌گیریم.» در حالى که چیزى از گناهانشان را عهده‌دار نیستند؛ قطعاً آنان دروغگویانند. 29|13|بى‌شک آنان هم بار [خطاى] خودشان و [هم] بارهاى دیگر را با بار خود بر دوش خواهند کشید و مسلّماً در روز قیامت از آنچه به دروغ مى‌بافتند، بازخواست خواهند شد. 29|14|و به راستى نوح را به سوى قومش فرستادیم، پس در میان آنان، نهصد و پنجاه سال درنگ کرد، [ولى تنها اندکى از مردم ایمان آوردند،] پس طوفان آنان را فراگرفت، در حالى که ستمگر بودند. 29|15|پس او و سرنشینان کشتى را نجات دادیم، و آن [حادثه] را براى جهانیان، نشانه‌ى [عبرت] قرار دادیم. 29|16|و [یاد کن] ابراهیم را. آن‌گاه که به قومش گفت: «خدا را بپرستید و از او پروا کنید. این براى شما بهتر است، اگر بدانید. 29|17|شما به جاى خدا بت‌هایى را مى‌پرستید و [در نامگذارى آنها به خدایان و الهه‌ها،] دروغى را مى‌سازید. کسانى که به جاى خدا می‌پرستید، مالک رزق شما نیستند، پس روزى را نزد خدا بجویید و او را بپرستید و براى او شکرگزاری کنید که به سوى او بازگردانده مى‌شوید. 29|18|و اگر [مرا] تکذیب کنید، امّت‌هاى پیش از شما [نیز پیامبرانشان را] تکذیب کردند. و بر پیامبر جز تبلیغ روشن، [مسئولیتى] نیست.» 29|19|آیا ندیده‌اند که خداوند چگونه آفرینش را آغاز مى‌کند، سپس آن را بازمى‌گرداند؟ البتّه این [کار] بر خداوند آسان است. 29|20|[ای پیامبر!] بگو: «در زمین بگردید، پس بنگرید که [خداوند] چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس خدا [به همین گونه] جهان آخرت را پدید مى‌آورد. همانا خداوند بر هر کارى تواناست. 29|21|او هر که را بخواهد [و سزاوار ببیند]، عذاب مى‌کند، و هر که را بخواهد [و شایسته بداند،] مى‌بخشاید. و [همگی] به سوى او بازگردانده مى‌شوید. 29|22|و شما هرگز نمى‌توانید [خدا را] ناتوان سازید [و از کیفر او بگریزید]، نه در زمین و نه در آسمان. و براى شما جز خداوند، ولىّ و یاورى نیست.» 29|23|و کسانى که به آیات خداوند و دیدار او [در قیامت] کفر ورزیدند، آنان از رحمت من نومیدند. و آنانند که برایشان عذابى دردناک خواهد بود. 29|24|پس پاسخ قوم ابراهیم تنها این بود که گفتند: «او را بکشید یا بسوزانید!» ولى خداوند او را از آتش [عظیمی که نمرودیان گرد آورده بودند،] نجات داد. همانا در این [ماجرا] براى گروهى که ایمان مى‌آورند، نشانه‌هایى [از قدرت خداوند] است. 29|25|و [ابراهیم] گفت: «شما به جاى خدا بت‌هایى را برگزیده‌اید که مایه‌ى پیوند و دوستی شما در زندگى دنیا باشد؛ امّا روز قیامت، یکدیگر را انکار می‌کنید و یکدیگر را لعنت خواهید کرد و جایگاه شما آتش است و یاورى نخواهید داشت. 29|26|پس لوط به ابراهیم ایمان آورد و گفت: «من به سوى پروردگارم روى آورده‌ام که او شکست‌ناپذیر و حکیم است.» 29|27|و اسحاق و [فرزندش] یعقوب را به ابراهیم بخشیدیم و در میان فرزندانش پیامبرى و کتاب را قرار دادیم و پاداشِ او را در دنیا عطا کردیم و قطعاً او در آخرت از شایستگان است. 29|28|و [یاد کن] لوط را آن‌گاه که به قوم خود گفت: «شما به کارى زشت مى‌پردازید که هیچ یک از جهانیان پیش از شما انجام نداده است؟! 29|29|شما به سراغ مردان مى‌روید و راه [طبیعى زناشویى] را قطع مى‌کنید و در مجالس خود، [آشکارا و بى‌پرده] کارهای ناپسند انجام مى‌دهید؟» پس پاسخ قومش تنها این بود که گفتند: «اگر تو از راستگویانى، عذاب خدا را براى ما بیاور!» 29|30|[لوط] گفت: «پروردگارا! مرا در برابر این قوم [فاسد و] تبهکار یارى فرما!» 29|31|و چون فرستادگان ما [که از فرشتگان بودند،] براى ابراهیم مژده‌ى [تولّد فرزند] آوردند، گفتند: «ما نابود کننده‌ى اهل این آبادی هستیم، زیرا مردم آن همواره ستمگر بوده‌اند.» 29|32|[ابراهیم] گفت: «لوط در این آبادی است.» فرشتگان گفتند: «ما به کسانى که در اینجا هستند، آگاه‌تریم؛ قطعاً لوط و خاندانش را نجات مى‌دهیم، جز زنش که از بازماندگان [در قهر خدا] است.» 29|33|و هنگامى که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از آمدنشان بد حال شد و دستش [از حمایت آن فرشتگان در برابر بدکاران] تنگ گردید. [فرشتگان] گفتند: «نترس و غمگین مباش! ما تو و خانواده‌ات را نجات مى‌دهیم، مگر زنت، که از بازماندگان [در عذاب] است. 29|34|ما بر اهل این آبادی به خاطر فِسقى که داشتند، عذابى [سخت] از آسمان فروخواهیم ریخت.» 29|35|و از آن منطقه [غضب شده]، نشانه‌اى روشن [و درس عبرتى،] براى کسانى که مى‌اندیشند، باقى گذاشتیم. 29|36|و به سوى [مردم] مَدین، برادرشان شعیب را [به رسالت فرستادیم]؛ پس گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستید، و به روز قیامت امیدوار باشید. و در زمین [فتنه‌انگیزى و] فساد نکنید.» 29|37|پس شعیب را تکذیب کردند، [به این سبب،] زلزله [سختی] آنان را فراگرفت، و بامدادان در خانه‌هاى خود به رو درافتاده [و مرده] بودند. 29|38|و [قوم] عاد و ثمود را نیز [نابود کردیم]. و بى‌شک [بعضى] از خانه‌هاى [ویرانه‌ى] آنان براى شما آشکار است. و شیطان عمل‌هاى [زشت‌] آنان را برایشان آراست، پس آنان را از راه [خدا] بازداشت، در حالى که پیش‌تر [براى شناخت حقّ و باطل] بصیرت داشتند. 29|39|و قارون و فرعون و هامان را [نیز نابود کردیم]. و به راستى موسى همراهِ دلایلِ روشن [و معجزات] به سوى آنان آمد، [ولى] آنان در زمین تکبّر و سرکشى کردند، و [با این همه] نتوانستند [بر خدا] پیشى گیرند [و از عذاب الهى بگریزند]. 29|40|پس هر یک [از آنان] را به [کیفر] گناهش گرفتار [عذاب] کردیم، پس بر بعضى از آنان باد شدید ریگ‌افشان فرستادیم. و بعضى از آنان را صیحه‌ى آسمانى [و بانگ مرگبار] فراگرفت. و برخى را در زمین فروبردیم. و بعضى دیگر را غرق کردیم. و چنان نبود که خداوند بر آنان ستم کند، بلکه خودشان بر خود ستم کردند. 29|41|مَثَلِ کسانى که غیر خدا را سرپرست خود برگزیدند، همانند مَثَل عنکبوت است که [براى خود] خانه‌اى ساخته، و البتّه اگر مى‌دانستند، سست‌ترینِ خانه‌ها، خانه‌ى عنکبوت است. 29|42|خداوند آنچه را غیر از او مى‌خوانند، هر چه باشد، مى‌داند. او شکست‌ناپذیر و حکیم است. 29|43|و این مثل‌ها را براى مردم مى‌زنیم؛ امّا جز دانشمندان و آگاهان، کسى آن را درک نمى‌کند. 29|44|خداوند آسمان‌ها و زمین را به حقّ آفرید. بی‌گمان در این آفرینش، براى مؤمنان نشانه‌اى قطعى است. 29|45|آنچه را از کتاب به تو وحى شده، تلاوت کن. و نماز را به‌پادار، که نماز [انسان را] از زشتی‌ها و کارهای ناپسند بازمى‌دارد. و البتّه یاد خدا بزرگ‌تر است. و خداوند آنچه را انجام مى‌دهید، مى‌داند. 29|46|و با اهل کتاب، جز با بهترین شیوه، مجادله نکنید، مگر ستمگرانشان. و [به آنان] بگویید: «ما به آنچه بر ما و شما نازل شده، ایمان داریم، و خداى ما و خداى شما یکى است، و ما تسلیم اوییم.» 29|47|و این­گونه، کتاب را بر تو فروفرستادیم. پس [بعضى از] کسانى که کتاب به ایشان دادیم، به آن ایمان مى‌آورند، و از این گروه [مشرکان نیز] کسانى به آن ایمان مى‌آورند. و جز کافران [کسى] آیات ما را انکار نمى‌کند. 29|48|و تو پیش از این، هیچ نوشته‌اى را نمى‌خواندى، و آن را با دست خود نمى‌نوشتى، مبادا آنان که در صدد [تکذیب و] ابطال [سخنان] تو هستند، [در وحى بودن و حقّانیت قرآن‌] شک و تردید کنند. 29|49|بلکه آن [قرآن] آیاتى است روشن که در سینه‌هاى کسانى که به آنان معرفت داده شده، جاى دارد. و فقط ستمگران، آیات ما را انکار مى‌کنند. 29|50|و [کافرانِ بهانه‌جو] گفتند: «چرا بر او از طرف پروردگارش، معجزاتى [مانند عصاى موسى] نازل نمى‌شود؟» بگو: «معجزات تنها نزد خداست [و به فرمان او نازل مى‌شود، نه به میل دیگران]. و من فقط هشداردهنده‌اى آشکارم.» 29|51|آیا [این معجزه] براى آنان کافى نیست که ما کتاب را بر تو فروفرستادیم تا پیوسته بر آنان تلاوت شود؟ همانا در این کتاب، براى گروهى که ایمان آورند، رحمت، و تذکرى قطعى است. 29|52|بگو: «همین بس که خداوند میان من و شما گواه است. آنچه را در آسمان‌ها و زمین است، مى‌داند. و کسانى که [به جاى حقّ،] به باطل ایمان آوردند و به خدا کفر ورزیدند، آنان همان زیانکارانند.» 29|53|آنان با شتاب از تو عذاب مى‌خواهند. و اگر مهلت معین [براى آنان مقرّر] نبود، قطعاً عذاب به سراغشان مى‌آمد، [ولى بدانند] عذاب، ناگهان به سراغشان خواهد آمد، در حالى که از آن غافلند. 29|54|آنان با شتاب از تو عذاب مى‌خواهند، و حال آن که جهنّم بر کافران احاطه دارد. 29|55|روزى که عذاب از بالاى سرشان و از زیر پاهایشان آنان را فراگیرد. [در آن روز خداوند] مى‌فرماید: «بچشید [جزاى] کارهایى را که انجام داده‌اید!» 29|56|اى بندگانِ باایمانِ من! زمین من گسترده است، پس [اگر در سرزمینتان شما را به شرک مجبور مى‌کنند، مهاجرت کنید و] تنها مرا بپرستید. 29|57|هر کسی [طعم] مرگ را مى‌چشد! سپس به سوى ما بازگردانده مى‌شوید. 29|58|و قطعاً کسانى را که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند، در غرفه‌هایى از بهشت جاى مى‌دهیم که نهرها از زیر آنها جارى است؛ همیشه در آنجا خواهند بود. چه خوب است پاداش عمل‌کنندگان! 29|59|کسانى که [در برابر مشکلات] صبر [و استقامت] کردند و بر پروردگارشان توکل مى‌کنند. 29|60|و چه بسا جنبنده‌اى که نمى‌تواند روزى خود را تأمین کند. خداست که به او و به شما روزى مى‌دهد. و اوست شنواى دانا. 29|61|و اگر از آنان [که مشرکند،] بپرسى: «چه کسى آسمان‌ها و زمین را آفرید، و خورشید و ماه را تسخیر کرد؟» حتماً خواهند گفت: «خدا.» پس به کجا منحرف مى‌شوند؟ 29|62|خداوند براى هر کس از بندگانش که بخواهد، روزى را مى‌گسترد و یا تنگ مى‌کند. همانا خداوند به هر چیزى آگاه است. 29|63|و اگر از آنان [که شرک می‌ورزند،] بپرسى: «چه کسى از آسمان، آبى فرستاد که با آن، زمین را پس از مرگش زنده کرد؟» حتماً خواهند گفت: «خدا.» بگو: «ستایش مخصوص خداست؛ امّا بیشترِ آنان نمى‌اندیشند.» 29|64|این زندگى دنیا، چیزى جز سرگرمى و بازیچه نیست. و اگر مى‌دانستند، زندگى حقیقى، همان سراى آخرت است. 29|65|پس هنگامى که بر کشتى سوار شوند [و خطر را احساس کنند،] خدا را با اخلاص مى‌خوانند، [و غیر او را فراموش مى‌کنند،] پس همین که [خداوند] آنان را به سوى خشکى رساند و نجات داد، باز به شرک برمى‌گردند. 29|66|[بگذار] تا به آنچه به آنان داده‌ایم، ناسپاسى کنند و [از لَذّت‌هاى زودگذر زندگى] بهره‌مند شوند؛ امّا به زودى خواهند فهمید. 29|67|آیا ندیدند که ما [شهرشان مکه را] حرمى امن قرار دادیم [که در آن با آسایش و آرامش زندگى مى‌کنند]؟ و حال آن که [بیرون از شهر مکه،] مردم از اطرافشان ربوده مى‌شوند. پس آیا [با داشتن این نعمت، باز] به باطل ایمان مى‌آورند و به نعمت خداوند ناسپاسی مى‌ورزند؟ 29|68|و کیست ستمکارتر از کسى که بر خدا دروغ بندد، یا هنگامى که حقّ به سراغش آمد، آن را تکذیب کند؟ آیا در دوزخ براى کافران، جایگاهى نیست؟ 29|69|و کسانى که در [راه] ما [خالصانه با نفس خود یا دشمن ما] جهاد کردند، بى‌تردید آنان را به راه‌هاى خود، راهنمایى مى‌کنیم. و همانا خداوند با نیکوکاران است. 30|1|الف، لام، میم. 30|2|رومیان [از ایرانیان] شکست خوردند، 30|3|[این شکست،] در نزدیک‌ترین سرزمین [رخ داد]؛ ولى آنان بعد از مغلوب شدن، در آینده‌ى نزدیکى پیروز خواهند شد. 30|4|[این پیروزى،] در چند سال [آینده خواهد بود]، پیش از این و بعد از این، کار، تنها به دست خداست. و در آن روز مؤمنان [با تحقّق یافتن پیشگویی الهی، اطمینان می‌یابند و] شادمان خواهند شد، 30|5|به سبب نصرت و یارى خدا. [آرى، او] هر کس را بخواهد یارى مى‌دهد، و او شکست‌ناپذیر و مهربان است. 30|6|[این،] وعده‌ى الهى است. خداوند از وعده‌اش تخلّف نمى‌کند؛ ولى بیشتر مردم نمى‌دانند. 30|7|[مردم] فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مى‌شناسند، و آنان از آخرت غافلند. 30|8|آیا آنان با خود نیندیشیده‌اند [که‌] خداوند آسمان‌ها و زمین، و آنچه را میان آن دو است، جز بر اساس حقّ و برنامه زمانی معینى نیافریده است؟ و بى‌شک بسیارى از مردم به دیدار پروردگارشان [در قیامت] کفر مى‌ورزند. 30|9|آیا در زمین نگشتند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند، چگونه بود؟ آنها نیرومندتر از اینان بودند و زمین را زیر و رو کردند، و بیش از اینان، آن را آباد ساختند. و پیامبرانشان همراه با دلایل روشن به سراغشان آمدند، [امّا آنها انکار کردند و به قهر خدا گرفتار شدند،] پس خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند، بلکه آنها خود به خویش ستم می‌کردند. 30|10|سپس سرانجامِ کسانى که زشت­کارى کردند، این شد که آیات خدا را تکذیب کردند و همواره آن را به مسخره مى‌گرفتند. 30|11|خداوند آفرینش را آغاز مى‌کند، سپس آن را بازمى‌گرداند، آن‌گاه به سوى او بازگردانده مى‌شوید. 30|12|و روزى که قیامت برپا مى‌شود، تبهکاران نومید و غمگین مى‌شوند. 30|13|و براى آنان از شریکانشان شفیعانى نخواهد بود، و به شریکان خود کافر مى‌شوند. 30|14|و روزى که قیامت برپا مى‌شود، در آن روز [مردم] از هم جدا مى‌شوند. 30|15|پس کسانى که ایمان آوردند و کارهاى نیکو کردند، آنان در باغى [از بهشت] شادمان خواهند بود. 30|16|و امّا کسانى که کفر ورزیدند و آیات ما و دیدار آخرت را تکذیب کردند، پس آنها به عذاب فراخوانده مى‌شوند. 30|17|پس پاکی سزاوار خداست، هنگامى که وارد شب مى‌شوید و هنگامى که به صبح درمى‌آیید. 30|18|و سپاس و ستایش در آسمان‌ها و زمین، مخصوص اوست. و [نیز] در پایان روز، و آن‌گاه که به نیمروز درمی‌آیید. 30|19|[خداوند] زنده را از مرده بیرون مى‌آورد، و مرده را از زنده بیرون مى‌کشد. و زمین را پس از مرگش، [در بهار] زنده مى‌کند، و شما نیز [روز قیامت] این­گونه [از خاک] بیرون آورده مى‌شوید. 30|20|و از نشانه‌هاى او آن است که شما را از خاک آفرید، سپس [به صورت] بشرى به هر سوى پراکنده شدید. 30|21|و از نشانه‌هاى او آن است که از [جنس] خودتان، همسرانى براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید. و میان شما علاقه‌ى شدید و رحمت قرار داد. بى‌شک در این [نعمت،] براى گروهى که مى‌اندیشند، نشانه‌هایى است. 30|22|و از نشانه‌هاى او، آفرینش آسمان‌ها و زمین، و تفاوت زبان‌ها و رنگ‌هاى شماست. همانا در این امر، براى دانشمندان نشانه‌هایى است. 30|23|و از نشانه‌هاى او، خوابیدن شما، و تلاش شما در کسب فضل پروردگار، در شب و روز است. همانا در این امر، براى گروهى که [حقایق را] مى‌شنوند، نشانه‌هایى است. 30|24|و از نشانه‌هاى او آن است که برق [آسمان] را که مایه‌ى بیم و امید است، به شما نشان مى‌دهد. و از آسمان، آبى مى‌فرستد که زمین را پس از مردنش زنده مى‌کند. همانا در این امر، براى گروهى که مى‌اندیشند، نشانه‌هایى است. 30|25|و از نشانه‌هاى او آن است که آسمان و زمین به فرمان او برپاست، پس هرگاه شما را از زمین فراخواند، ناگهان بیرون مى‌آیید [و در صحنه‌ی قیامت حاضر می­شوید]. 30|26|و هر که در آسمان‌ها و زمین است، از آنِ اوست، همه براى او فرمانبردارند. 30|27|و اوست کسى که آفرینش را آغاز مى‌کند، سپس آن را بازمى‌گرداند. و این کار براى او [از آفرینش نخستین] آسان‌تر است. و قدرت برتر در آسمان‌ها و زمین مخصوص اوست. و او شکست‌ناپذیر، و دانا به حقایق امور است. 30|28|او براى شما، مثالى از خودتان زده است: آیا [اگر بردگانى داشته باشید،] آنان را در آنچه ما روزى شما کردیم، شریک مى‌کنید، به گونه‌ای که با هم برابر و یکسان باشید؟ آیا همان‌طور که [شما افراد آزاد، در تصرّف اموال] از یکدیگر مى‌ترسید از بردگانتان مى‌ترسید؟! [پس چگونه مخلوقات را که مملوک او هستید، شریک او می­دانید؟] ما آیات خود را براى گروهى که مى‌اندیشند، این گونه شرح مى‌دهیم. 30|29|آرى، کسانى که ستم کردند، بدون آگاهى، پیرو هوس‌هاى خود شدند. پس کسى را که خدا گمراهش کرد، چه کسى مى‌تواند هدایت کند؟ براى آنان هیچ یاورى نیست. 30|30|پس با گرایش به حقّ، به این دین روى بیاور! [این] فطرت الهى است که خداوند مردم را بر اساس آن آفریده است. براى آفرینش الهى دگرگونى نیست. این است دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمى‌دانند. 30|31|[شما نیز بر اساس همان فطرت]، به سوى او روى آورید و از [نافرمانی] او بپرهیزید. و نماز را برپا کنید و از مشرکان نباشید، 30|32|از کسانى که دین خود را جدا و پراکنده کردند و به دسته‌ها و فرقه‌ها تقسیم شدند. و هر گروهى به آنچه نزد آنهاست، شادمانند. 30|33|و هرگاه زیانى به مردم رسد، پروردگار خود را مى‌خوانند و به سوى او روی مى‌آورند؛ امّا چون خداوند از سوی خود رحمتى به آنان بچشاند، گروهى از آنان به پروردگارشان شرک مى‌ورزند. 30|34|تا آنکه در آنچه به ایشان بخشیده‌ایم، ناسپاسی پیشه کنند. پس [چند روزی از نعمت‌هاى زودگذر دنیا] بهره‌مند شوید که به زودى خواهید دانست [سرانجام کفر و ناسپاسی چیست]. 30|35|آیا بر ایشان حجّت و دلیلى نازل کرده‌ایم که درباره آنچه بدان شرک مى‌ورزند، سخن بگوید [و آن را موجّه بداند]؟! 30|36|و هر گاه به مردم رحمتى بچشانیم، به آن شاد می‌شوند. و اگر به خاطر دستاورد گذشته [و اعمال بد] آنها، ناگوارى به آنان برسد، ناگهان مأیوس مى‌شوند. 30|37|آیا ندیدند که خداوند براى هر کس بخواهد روزى را گسترش مى‌دهد و یا تنگ مى‌سازد؟ البتّه در این امر براى کسانى که ایمان مى‌آورند، نشانه‌هایى است. 30|38|[اکنون که دانستى رزق به دست خداست،] پس حقّ خویشاوند و تنگدست و در راه مانده را ادا کن! این کار براى کسانى که خواهان خشنودى خدا هستند، بهتر است و آنان همان رستگارانند. 30|39|و آنچه شما به [رسم] ربا دادید که بر اموال مردم [رباخوار] افزوده شود، پس نزد خداوند فزونى نخواهد یافت. و آنچه را به عنوان زکات مى‌پردازید و رضاى خدا را مى‌طلبید، پس آنان [پاداشى] چند برابر دارند. 30|40|خداوند کسى است که شما را آفرید، سپس به شما روزى داد، آن‌گاه شما را مى‌میراند، سپس زنده مى‌کند. آیا از شریک‌هایى که شما براى خدا گرفته‌اید، کسى هست که ذرّه‌اى از این کارها را انجام دهد؟ او منزّه و برتر است از آنچه شریکش قرار مى‌دهند. 30|41|به خاطر کارهایى که مردم کرده‌اند، فساد در خشکى و دریا آشکار شده است، تا [خداوند] کیفر بعضى اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید [به سوى حقّ] بازگردند. 30|42|بگو: «در زمین بگردید، پس بنگرید عاقبت کسانى که پیش از شما [زندگى مى‌کردند و] بیشترشان مشرک بودند، چگونه بود؟» 30|43|پس به دین استوار ایمان بیاور، پیش از آن که روزى بیاید که براى آن برگشتى از [قهر] خدا ممکن نیست. در آن روز، مردم از هم جدا [و دسته دسته] مى‌شوند. 30|44|هر کس کفر ورزد، کفرش به زیان اوست. و کسانى که کارهای شایسته کنند، [سعادت ابدى را] براى خود آماده مى‌کنند. 30|45|تا [خداوند] کسانى را که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند، از فضل خویش پاداش دهد، [و کافران را محروم کند، زیرا] او کافران را دوست نمى‌دارد. 30|46|و از نشانه‌هاى او این است که بادها را مژده‌رسان [پیشاپیش باران] مى‌فرستد، تا از رحمتش به شما بچشاند و کشتى‌ها به فرمانش حرکت کنند، و شما از فضل او [روزى] بجویید، شاید شکرگزارى کنید. 30|47|و البتّه ما پیش از تو پیامبرانى را به سوى قومشان فرستادیم، پس آنان دلایل روشن براى مردم آوردند، [عده‌ای کافر شدند و برخى مؤمن،] پس، از مجرمان انتقام گرفتیم، و یارى مؤمنان حقّى است بر عهده‌ی ما. 30|48|خداوند کسى است که بادها را مى‌فرستد و ابرى برمى‌انگیزد و آن را در آسمان، هرگونه بخواهد، مى‌گستراند، و آن را بخش­بخش مى‌کند، پس مى‌بینى که باران از لابه‌لاى آن بیرون مى‌زند. پس چون آن [باران] را به کسانی از بندگانش که بخواهد برساند، آنان شادمان می‌شوند. 30|49|و هر چند پیش از آن که بر آنان فروفرستاده شود، [آرى،] پیش از آن، نومید بودند. 30|50|پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را بعد از مرگش زنده مى‌کند. همانا خداست زنده‌کننده‌ى مردگان. و او بر هر چیزى تواناست. 30|51|و اگر بادى [زیانبار] بفرستیم و آن [زمین سرسبز] را زرد شده ببینند، پس از آن [به سبب این آسیب،‌] ناسپاس مى‌شوند. 30|52|[ای پیامبر! دل‌هاى اینان مرده است،] پس تو نمى‌توانى مردگان را شنوا کنى، و این دعوت را به گوش کران برسانی، آن‌گاه که پشت‌کنان روى مى‌گردانند. 30|53|و تو هدایت‌کننده‌ى کوردلان از گمراهی‌شان نیستى. تنها سخنت را به گوش کسانى مى‌رسانى که به آیات ما ایمان دارند و اهل تسلیم هستند. 30|54|خداست که شما را از ناتوانى آفرید، سپس بعد از ناتوانى، [در جوانی] قوّتى بخشید، آن‌گاه بعد از توانایى و قوّت، ضعف و پیرى قرار داد. او هر چه بخواهد، مى‌آفریند. و اوست داناى توانا. 30|55|و روزى که قیامت برپا شود، مجرمان سوگند یاد مى‌کنند که ساعتى بیشتر درنگ نکرده‌اند. [آنان در دنیا نیز] این­گونه [ناحقّ سوگند می­خوردند و] به دروغ کشانده مى‌شدند. 30|56|و کسانى که علم و ایمان به آنان داده شده [به مجرمان] مى‌گویند: «قطعاً شما [به موجب آنچه] در کتاب خداست، تا روز رستاخیز [در برزخ] مانده‌اید، پس این، روز رستاخیز است، ولى شما نمى‌دانستید [که قیامت حقّ است].» 30|57|پس در چنین روزى، پوزش کسانى که ستم کردند، سودى ندارد، و از آنان خواسته نمی‌شود که پوزش بطلبند. 30|58|و به راستى در این قرآن، براى مردم از هرگونه مثلى آوردیم. و اگر براى آنان نشانه و معجزه‌اى بیاورى، کافران حتماً خواهند گفت: «شما جز بر باطل نیستید [و این‌ها سحر و جادوست].» 30|59|این­گونه، خداوند بر دل‌هاى کسانى که معرفت ندارند، مهر مى‌زند. 30|60|پس صبر پیشه کن که همانا وعده­ی خدا [بر نصرت تو] حقّ است. و کسانى که [به راه حقّ] یقین ندارند، تو را به خفّت و سبکى نکشانند. 31|1|الف، لام، میم. 31|2|این، آیاتِ کتابِ سراسر حکمت است. 31|3|که [مایه‌ى] هدایت و رحمت، براى نیکوکاران است. 31|4|آنان که نماز به­پا مى‌دارند و زکات مى‌پردازند، و تنها آنان به آخرت یقین دارند. 31|5|آنان بر [راه] هدایتى از [سوی] پروردگارشان هستند. و هم آنانند رستگاران. 31|6|و برخى از مردم، خریدار سخنان بیهوده و سرگرم‌کننده‌اند، تا بى­هیچ دانشى، [دیگران را] از راه خدا گمراه کنند و آن را به مسخره گیرند؛ برای آنان عذابى خوارکننده است. 31|7|و هرگاه آیات ما بر او خوانده شود، مستکبرانه روى برگرداند، چنان که گویى آن را نشنیده، گویا گوش‌هاى او سنگین است، پس او را به عذابى دردناک بشارت ده! 31|8|کسانى که ایمان آوردند و کارهای شایسته کرده‌اند، [در بهشت،] باغ‌هاى پرنعمت دارند. 31|9|در آن جاوِدانه‌اند. وعده‌ى الهى حقّ است. و اوست شکست‌ناپذیرِ حکیم. 31|10|او آسمان‌ها را بدون ستونى که آن را ببینید، آفرید. و در زمین کوه‌هایى افکند تا زمین شما را نلرزاند و در آن از هر جنبنده‌اى پراکند و از آسمان، آبى فروفرستادیم، پس [با آن‌] در زمین [انواع گوناگونى] از جفت‌هاى [گیاهان] نیکو و پرارزش رویاندیم. 31|11|«این آفرینشِ خداست، پس به من نشان دهید که غیر او چه آفریده‌اند؟ آرى، ستمگران [مشرک] در گمراهى آشکارند.» 31|12|و ما به لقمان حکمت دادیم، [و به او گفتیم:] که شکر خدا را به جاى آور! و هر کس شکر کند، بی­شک به سود خویش شکر کرده؛ و هر کس ناسپاسی کند، بى‌تردید خداوند بى‌نیاز و ستوده است. 31|13|و [یاد کن] هنگامی که لقمان به پسرش ـ در حالى که به او اندرز مى‌داد ـ گفت: «پسر عزیزم! چیزى را همتاى خدا قرار نده، که همانا شرک ستمى بزرگ است.» 31|14|و ما به انسان درباره‌ى [نیکی به] پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش او را [در دوران باردارى،] حمل کرد، در حالى که هر روز ناتوان‌تر مى‌شد، [و شیر دادن] و از شیر گرفتنش در دو سال است. [به او سفارش کردیم که] براى من و پدر و مادرت سپاس‌گزار. بازگشت [همه] به سوى من است. 31|15|و اگر آن دو تلاش کردند چیزى را که بدان آگاهی ندارى، شریک من سازى، از آنان فرمان مبر؛ ولى با آنان در دنیا به نیکى رفتار کن! و راه کسى را پیروى کن که به سوى من بازآمده است. پس بازگشت شما به سوى من است. من شما را به آنچه عمل مى‌کردید، آگاه خواهم ساخت. 31|16|[لقمان فرزندش را نصیحت کرد:] «پسر عزیزم! اگر [عمل تو] همسنگ دانه‌ى خردلى باشد، و در دل تخته‌سنگى، یا در آسمان‌ها، یا در زمین نهفته باشد، خداوند آن را [در قیامت] مى‌آورد؛ همانا خداوند دقیق و آگاه است. 31|17|فرزندم! نماز را برپا دار و امر به معروف و نهى از منکر کن، و بر آنچه از سختى‌ها به تو مى‌رسد، شکیبا باش، همانا این [صبر] از امور واجب و مهمّ است. 31|18|و روى خود را [به تکبّر] از مردم برمگردان، و در زمین با ناز و غرور راه مرو، زیرا خداوند هیچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد. 31|19|و در راه رفتن [و رفتار]، میانه‌رو باش. و از صدایت بکاه، که ناخوش‌ترینِ صداها، آوازِ خراناست.» 31|20|آیا ندیدید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمین است، براى شما مسخّر کرده، و نعمت‌هاى ظاهرى و باطنى خود را فراوان و کامل بر شما ارزانى داشته است؟ ولى بعضى از مردم بدون هیچ دانش و هدایتى، و بدون هیچ کتاب روشنگرى، درباره‌ى خداوند به جدال و ستیز مى‌پردازند. 31|21|و هرگاه به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده، پیروى کنید.» می‌گویند: «بلکه ما از چیزی پیروى می‌کنیم که پدرانمان را بر آن یافته‌ایم.» آیا اگر شیطان آنان را به عذاب فروزان فراخواند [باید از او پیروى کنند]؟! 31|22|و هر کس روى خود را به سوى خدا کند، و نیکوکار باشد، پس بى‌تردید به دستگیره محکمى چنگ زده، و پایان همه‌ى کارها به سوى اوست. 31|23|[اى پیامبر!] هر کس کفر ورزید، کفرش تو را اندوهگین نکند. بازگشت آنان به سوى ماست، و ما آنان را به عملکردشان آگاه خواهیم کرد. قطعاً خداوند به آنچه در سینه‌هاست، آگاه است. 31|24|آنان را [در دنیا] اندکى بهره‌مند مى‌کنیم، سپس به عذاب سختى گرفتارشان خواهیم ساخت. 31|25|و اگر از آنان بپرسى: «چه کسى آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟» حتماً خواهند گفت: «خدا.» بگو: «ستایش از آنِ خداست.» ولى بیشتر مردم نمى‌دانند. 31|26|آنچه در آسمان‌ها و زمین است، از آنِ خداست. همانا او بى‌نیاز و ستوده است. 31|27|و اگر آنچه درخت در زمین است، قلم شوند، و دریا [مرکب شود] و از پسِ آن هفت دریا، به کمک آیند، [تا کلمات خدا را بنویسند،] کلمات خدا به پایان نرسد. خداوند شکست‌ناپذیر و حکیم است. 31|28|آفرینش و رستاخیز [همه‌ى] شما [نزد خدا چیزى] جز مانند [آفریدن و زنده کردن] یک تن نیست. خداوند شنوا و بیناست. 31|29|آیا ندیدى که خداوند، پیوسته شب را در روز و روز را در شب داخل مى‌کند و خورشید و ماه را تسخیر کرده که هر یک تا زمان معینى در حرکتند؟ خداوند به آنچه مى‌کنید، آگاه است. 31|30|این [همه]، دلیل بر آن است که خداوند، حقّ و آنچه جز او مى‌خوانند، باطل است و خداوند بلندمرتبه و بزرگ است. 31|31|آیا ندیدى کشتى‌ها در سایه‌ى نعمت خداوند در دریا حرکت مى‌کنند، تا خدا بخشى از آیات [قدرت] خود را به شما نشان دهد؟ در این [حرکت کشتى‌ها]، براى هر شکیبای سپاس‌گزاری، نشانه‌هایى است. 31|32|و هرگاه موجى [خروشان] همچون ابرهاى سایه­افکن، آنان را بپوشاند، خدا را خالصانه مى‌خوانند. پس چون خداوند آنان را به خشکى [رساند و] نجات دهد، بعضى راه اعتدال پیش می‌گیرند [و بعضى راه انحراف،] و جز پیمان‌شکنِ ناسپاس، آیات ما را انکار نمى‌کند. 31|33|اى مردم! از پروردگارتان پروا کنید و بترسید از روزى که هیچ پدرى به کار فرزندش نمى‌آید و هیچ فرزندى به کار پدرش نخواهد آمد. قطعاً وعده‌ى خداوند حقّ است، پس زندگانى دنیا شما را نفریبد و [شیطانِ] فریبکار، شما را به [لطف و رحمت‌] خدا مغرور نکند. 31|34|بى‌گمان آگاهى از زمان [برپایى قیامت،] مخصوص خداست و اوست که باران را فرومی‌فرستد و آنچه را در رحم‌هاست، مى‌داند و هیچ‌کس نمى‌داند که فردا چه به دست مى‌آورد و هیچ‌کس نمى‌داند که درچه سرزمینى خواهد مرد. خداوند دانا و آگاه است. 32|1|الف، لام، میم. 32|2|فروفرستادن این کتاب که شکى در آن نیست، از سوى پروردگارِ جهانیان است. 32|3|آیا مى‌گویند: «[محمّد] آن را به دروغ ساخته [و به خدا نسبت داده] است!» [چنین نیست،‌] بلکه آن همان حقّ است از سوی پروردگارت، تا قومى را که پیش از تو هیچ هشداردهنده‌اى برایشان نیامده است، بیم دهى، تا شاید هدایت یابند. 32|4|خداوند، کسى است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آن دو است، در شش روز [و دوران] آفرید، سپس بر عرش [قدرت و تدبیر جهان] قرار گرفت. براى شما جز او هیچ یاور و شفاعت‌کننده‌اى نیست. پس آیا متذکر نمى‌شوید [و پند نمى‌گیرید]؟ 32|5|[خداوند] امر [این جهان] را از آسمان به سوى زمین تدبیر مى‌کند، سپس در روزى که مقدار آن هزار سال از سال‌هایى است که مى‌شمرید، [نظام این عالم برچیده مى‌شود و] به سوى او بالا مى‌رود. 32|6|اوست [خداوندى] که از پنهان و آشکار آگاه، [و] شکست‌ناپذیر و مهربان است. 32|7|کسى که هر چه را آفرید، نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد. 32|8|سپس نسل او را از عصاره‌اى از آب پست و بى‌مقدار مقرّر فرمود. 32|9|سپس [اندام] او را درست و تمام ساخت و از روح خویش در وى دمید و براى شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها قرار داد، [ولى] اندکى از شما سپاس مى‌گزارید. 32|10|و گفتند: «آیا همین که در زمین [دفن و پوسیده و] گم شدیم، آفرینش تازه‌اى خواهیم یافت؟» آرى، آنان به ملاقات پروردگارشان کافرند. 32|11|بگو: «فرشته‌ى مرگ که بر شما گمارده شده، جانتان را مى‌گیرد، سپس به سوى پرودگارتان برگردانده مى‌شوید.» 32|12|و اگر ببینى مجرمان را، هنگامى که نزد پروردگارشان سرهاى خود را به زیر افکنده‌اند [و مى‌گویند:] «پروردگارا! دیدیم و شنیدیم [آنچه را وعده کرده بودى]، پس ما را [به دنیا] بازگردان تا کاری شایسته کنیم، ما به یقین رسیدیم.» 32|13|و اگر مى‌خواستیم، هر کس را [به اجبار] به هدایت مى‌رساندیم؛ ولى [مى‌خواهیم که هر کس، خود راهش را برگزیند.] اراده‌ی قطعى من چنین است که دوزخ را از جنّ و انس [که گمراهى را بر راه راست برگزیدند،] پر خواهم کرد. 32|14|پس [عذاب را] بچشید! به خاطر آن که دیدار چنین روزى را فراموش کردید، ما شما را به فراموشى سپردیم. و به خاطر آنچه می‌کردید، عذاب همیشگی را بچشید. 32|15|تنها کسانى به آیات ما ایمان دارند که هرگاه این آیات به آنان یادآورى شود، به سجده می‌افتند و با ستایش پروردگارشان تسبیح می‌گویند، و آنان تکبّر نمى‌ورزند. 32|16|مؤمنان، [به هنگام شب،] پهلوهایشان از بسترها دور مى‌ماند، [براى عبادت برمى‌خیزند و] پروردگارشان را از روى بیم و امید مى‌خوانند، و از آنچه به آنان روزى داده‌ایم، انفاق مى‌کنند. 32|17|هیچ‌کس نمى‌داند چه پاداش مهمّى که مایه‌ى روشنى چشم‌هاست، براى آنان نهفته است. این پاداش کارهایى است که مى‌کرده‌اند. 32|18|پس آیا کسى که مؤمن است، مانند کسى است که فاسق است؟ [هرگز! این دو گروه] برابر نیستند. 32|19|امّا کسانى که ایمان آوردند و کارهاى نیکو کردند براى پذیرایى از آنها جایگاهى از باغ‌ها[ى بهشت فراهم] است، به خاطر آنچه مى‌کرده‌اند. 32|20|و امّا کسانى که [از مدار ایمان خارج و] فاسق شدند، پس جایگاهشان آتش است. هرگاه اراده کنند که از آن بیرون آیند، به آن بازگردانده مى‌شوند و به آنان گفته مى‌شود: «بچشید عذاب آتشى را که همواره تکذیبش مى‌کردید.» 32|21|و البتّه غیر از آن عذاب بزرگ‌تر [در قیامت]، از عذاب نزدیک [در این دنیا نیز] به آنان مى‌چشانیم، تا شاید به سوى خدا بازگردند. 32|22|و کیست ستمکارتر از کسى که آیات پروردگارش را به او یادآورى کنند، ولى از آنها روی گرداند؟ البتّه ما از تبهکاران انتقام مى‌گیریم. 32|23|و به راستی ما به موسى کتاب [تورات] دادیم، پس در دیدار او [و دریافت آیات الهى] شک نداشته باش، ما آن [کتاب] را براى بنى‌اسرائیل مایه‌ى هدایت قرار دادیم. 32|24|و از میان آنان پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت کنند. چون آنان، هم صبر کردند و هم به آیات ما همواره یقین داشتند. 32|25|بی‌گمان پروردگارت در قیامت میان مردم، در آنچه همواره اختلاف داشتند، داورى خواهد کرد. 32|26|آیا برایشان روشن نشده که ما نسل‌هاى بسیارى را پیش از ایشان نابود کردیم؟ با این که این‌ها در خانه‌هاى آن نابودشدگان رفت و آمد دارند. البتّه در این [هلاکت‌ها و جایگزین شدن‌ها، عبرت‌ها و] نشانه‌هایى است، آیا نمى‌شنوند؟ 32|27|آیا ندیدند که ما آب را به سوى زمین بى‌گیاه مى‌رانیم، پس با آن، محصولاتی را مى‌رویانیم تا چهارپایانشان و خودشان از آن بخورند؟ پس آیا نمى‌بینند؟ 32|28|و کافران مى‌گویند: «اگر راست مى‌گویید، این پیروزى [شما] چه زمانى است؟!» 32|29|بگو: «روز پیروزى، ایمان آوردنِ کافران، به حالشان سودى نخواهد داشت، و به آنان مهلت داده نخواهد شد.» 32|30|پس از آنان روى برگردان. و منتظر [فرارسیدن پیروزى‌] باش، که آنان نیز [به گمان خود] منتظرند [که بر شما پیروز شوند]. 33|1|اى پیامبر! از خداوند پروا کن! و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند همواره دانایی حکیم است. 33|2|و از آنچه از سوى پروردگارت به تو وحى مى‌شود، پیروى کن که خداوند به آنچه انجام مى‌دهید، آگاه است. 33|3|و بر خداوند توکل کن! و همین بس که خداوند کارساز و نگهبان [تو] است. 33|4|خداوند براى هیچ مردى در درونش دو دل قرار نداده است. و هرگز همسرانى را که نسبت به آنان ظِِهار مى‌کنید، [و با تشبیه آنها به مادرانتان، آنان را بر خود حرام مى‌کنید،] مادران شما نگردانیده، [و نیز] پسرخوانده‌هاى شما را پسران [واقعى] شما قرار نداده است. این سخن [باطل و بى‌پایه‌] شماست که شما به زبان مى‌گویید. و خداوند حقّ مى‌گوید. و اوست که به راه [راست] هدایت مى‌کند. 33|5|آنان را [که پسرخوانده‌ی شمایند،] به نام پدرانشان بخوانید، که این نزد خداوند عادلانه‌تر است. پس اگر پدرانشان را نمى‌شناسید، آنان برادران دینى و وابستگان شما هستند. و در آنچه [پیش از این] خطا کردید، [و پسرخواندگان را فرزند خود دانستید،] گناهى بر شما نیست؛ ولى در آنچه دل‌هایتان قصد و عمد داشته، [مسئولید.] و خداوند آمرزنده‌ى مهربان است. 33|6|پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است. و همسران او [در حرمت ازدواج، مانند] مادران مؤمنانند. و در کتاب خداوند، خویشاوندان [نسبى در ارث بردنِ‌] از یکدیگر، از مؤمنان و مهاجران سزاوارترند، مگر آن که [بخواهید] نسبت به دوستانتان نیکى کنید [و سهمى از اموال خود را در قالب وصیت به آنان بدهید]. این [حکم] در کتاب [الهى] نوشته شده است. 33|7|[و به یاد آور] هنگامى که ما از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح و ابراهیم و موسى و عیسى فرزند مریم، و از همه‌ى آنان پیمانى استوار گرفتیم [که در انجام رسالت کوتاهى نکنند]. 33|8|تا [خداوند] راستگویان را از صداقتشان [در ایمان و تیکوکاری] بازخواست کند. و براى کافران عذابى دردناک آماده کرده است. 33|9|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن‌گاه که لشکریانى به سراغتان آمدند، ولى ما تندبادى [سخت] و لشکریانى که آنها را نمى‌دیدید، بر آنان فرستادیم، [و این­گونه دشمنان را درهم کوبیدیم]، و خداوند به آنچه مى‌کنید، بیناست. 33|10|آن‌گاه که دشمنان از بالا و پایین [شهر] شما به سراغتان آمدند [و مدینه را محاصره کردند]، و آن‌گاه که چشم‌ها [از ترس] خیره شده بود و جان‌ها به حنجره‌ها رسیده بود، و شما به خداوند گمان‌ها[ی بد] مى‌بردید. 33|11|آنجا بود که مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند. 33|12|و آن‌گاه که منافقان و کسانى که در دل‌هایشان بیمارى [شک و تردید] بود، گفتند: «خدا و پیامبرش فقط وعده‌هایى فریبنده به ما دادند.» 33|13|و آن‌گاه که گروهى از آنان [به مردم مدینه] گفتند: «اى مردم یثرِب! [در صحنه‌ی جنگ] براى شما جاى ماندن نیست، [شما در برابر لشکر دشمن تاب مقاومت ندارید،] پس بازگردید.» و گروهى از آنان از پیامبر، اجازه [بازگشت] مى‌خواستند، [و] مى‌گفتند: «خانه‌هاى ما بى‌حفاظ است.» در حالى که بى‌حفاظ نبود، و آنان جز فرار [از جنگ] قصد دیگرى نداشتند. 33|14|و [آن منافقان و بیماردلان چنان بودند که] اگر [دشمنان] از اطراف مدینه بر آنان وارد مى‌شدند و از آنان تقاضاى فتنه‌گرى مى‌کردند، به سرعت مى‌پذیرفتند و جز مدّت کمى درنگ نمى‌کردند. 33|15|در حالى که آنان پیش از این با خداوند پیمان بسته بودند که [به دشمن] پشت نکنند. و پیمان الهى بازخواست شدنى است. 33|16|بگو: «اگر از مرگ یا کشته شدن بگریزید، این فرار هرگز براى شما سودى ندارد و در آن صورت، جز بهره‌ی اندکى نخواهید برد.» 33|17|بگو: «اگر خداوند براى شما رنجى یا رحمتى اراده کند، کیست که شما را در برابر [اراده] خداوند نگاه دارد؟» در حالى که آنان جز خداوند براى خود، نه کارسازى مى‌یابند و نه یارى دهنده‌اى. 33|18|بی‌شک خداوند از میان شما، کارشکنان [جبهه و جهاد] را خوب مى‌شناسد و [نیز] کسانى را که به برادران خود مى‌گفتند: «به سوى ما بیایید [و خود را به کشتن ندهید].» [آنان ضعیف و ترسو هستند،] و جز اندکى به جنگ نمى‌روند. 33|19|در حالى آنان بر یارى شما بخیل هستند که هرگاه [لحظات] بیم [و جنگ] پیش آید، آنان را مى‌بینى چنان به تو مى‌نگرند که چشمانشان [در حدقه] مى‌چرخد، همچون کسى که مرگ او را فراگرفته است. پس همین که ترس از میان رفت، زبان‌هاى تند و خشن [خود را] بر شما مى‌گشایند، [و سهم خود را از غنائم مى‌طلبند!] در حالى که نسبت به خیر، بخیلند. آنان ایمان ندارند و خدا اعمالشان را محو نموده است و این کار همواره بر خداوند آسان است. 33|20|[آنان به قدرى وحشت‌زده‌اند که] مى‌پندارند احزاب [مشرک و یهودِ مهاجم] هنوز نرفته‌اند و اگر [بار دیگر] گروه‌‌هاى دشمن [به سراغ مسلمانان] آیند، آنان آرزو مى‌کنند کاش میان اعراب بادیه‌نشین بودند [و درگیر جنگ نمى‌شدند] و تنها از اخبار [مربوط به] شما جویا مى‌شدند و اینان اگر در میان شما بودند، جز اندکى نمى‌جنگیدند. 33|21|به راستی براى شما در [سیره‌ى] رسول خدا الگو و سرمشقى نیکوست. [البتّه] براى کسانى که به خدا و روز قیامت امید دارند و خدا را بسیار یاد مى‌کنند. 33|22|و همین که مؤمنان دسته‌ها[ى لشکر دشمن] را دیدند، گفتند: این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده‌اند و خدا و رسولش راست گفتند.» [دیدن لشکر دشمن] جز بر ایمان و تسلیم آنان نیافزود. 33|23|از میان مؤمنان، مردانى هستند که آنچه را با خداوند پیمان بسته بودند، صادقانه وفا کردند، برخى از آنان پیمانشان را به انجام رساندند [و به شهادت رسیدند] و بعضى دیگر در انتظار [شهادت] هستند و هرگز [عقیده و پیمان خود را] تغییر نداده‌اند. 33|24|تا خداوند صادقان را به خاطر صداقتشان پاداش دهد و منافقان را، اگر بخواهد، عذاب کند، یا [اگر توبه کنند،] لطف خود را بر آنان بازگرداند. زیرا که خداوند آمرزنده‌ى مهربان است. 33|25|و خداوند کافران [شرکت کننده در جنگ خندق‌] را با خشم و اندوهشان برگرداند، بی آن که هیچ خیرى [از پیروزى و غنیمت] به دست آورند و خداوند مؤمنان را از جنگ بى‌نیاز ساخت [و آنان را پیروز کرد] و خداوند همواره توانا و شکست‌ناپذیر است. 33|26|و خداوند کسانى از اهل کتاب را که از مشرکان عرب پشتیبانى مى‌کردند، از برج‌ها و قلعه‌هاى مرتفعشان پایین کشید و در دل‌هاى آنان ترس و وحشت افکند، [در نتیجه شما مسلمانان] گروهى [از آن دشمنان] را کشتید و گروهى را اسیر کردید. 33|27|و سرزمین آنان و خانه‌ها و اموالشان و [نیز] زمینى را که در آن گام ننهاده بودید، در اختیار شما گذاشت و خداوند بر هر کارى تواناست. 33|28|اى پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگى دنیا و زینت [و زیور] آن را مى‌خواهید، بیایید تا شما را [با پرداخت مهریه‌هایتان] بهره‌مند سازم و به وجهى نیکو [بدون قهر و خشونت] رهایتان کنم. 33|29|و اگر خدا و رسولش و سراى آخرت را مى‌خواهید، پس [بدانید که] قطعاً خدا براى نیکوکارانتان پاداش بزرگى آماده کرده است.» 33|30|اى همسران پیامبر! هر کس از شما کار زشت [و گناهى] آشکار مرتکب شود، عذابش دو چندان خواهد بود و این [کار] براى خدا آسان است. 33|31|و هر کس از شما نیز که از خدا و رسولش فروتنانه فرمان برد و کار شایسته کند، پاداش او را دو بار خواهیم داد و برایش روزى کریمانه و پرارزشى فراهم کرده‌ایم. 33|32|اى همسران پیامبر! شما اگر پرهیزکارى پیشه کنید [از نظر منزلت و موقعیت‌] مانند هیچ یک از زنان نیستید، پس به نرمى و کرشمه سخن نگویید، تا [مبادا] آن که در دلش بیمارى است، طمع کند و نیکو و شایسته سخن بگویید. 33|33|و [اى همسران پیامبر!] در خانه‌هاى خود قرار گیرید و همچون دوران جاهلیتِ نخستین، با خودآرایى ظاهر نشوید [و زینت‌هاى خود را آشکار نکنید] و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و از خدا و رسولش اطاعت کنید. همانا خداوند اراده کرده است که هرگونه پلیدى را از شما اهل بیت دور کند و شما را [از همه آلودگی‌ها و گناهان‌] کاملاً پاک و پاکیزه گرداند. 33|34|و [اى همسران پیامبر!] آنچه را که از آیات خدا و حکمت در خانه‌هایتان تلاوت مى‌شود، یاد کنید. همانا خداوند [نسبت به شما] داراى لطف و [از کارهاى شما] آگاه است. 33|35|مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان باایمان و زنان باایمان و مردان مطیع خدا و زنان مطیع خدا و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان شکیبا و زنان شکیبا و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان انفاق‌گر و زنان انفاق‌گر و مردان روزه‌دار و زنان روزه‌دار و مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که خدا را بسیار یاد مى‌کنند و زنانى که بسیار به یاد خدا هستند، خداوند براى [همه‌ى] آنان آمرزش و پاداشى گرانقدر و بزرگ آماده کرده است. 33|36|و هیچ مرد و زن باایمانى حقّ ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش کارى را حکم کنند، از سوى خود امر دیگرى را اختیار کند. و هر کس خدا و پیامبرش را نافرمانى نماید، پس بی‌شک به گمراهى آشکارى گرفتار شده است. 33|37|و زمانى که به [زید بن حارِثه،] کسى که خداوند بر او نعمت [اسلام و ایمان] داده بود و تو [نیز] به او نعمت [آزادى] داده بودى، مى‌گفتى: همسرت را نگاه دار [و او را طلاق مده،] و از خدا پروا کن!» و در دلت چیزى را پنهان مى‌داشتى که خداوند آن را آشکار مى‌کند. [و آن، فرمان خدا به ازدواج با مطلّقه‌ی او بود.] و از مردم مى‌ترسیدى [که بگویند با همسر پسرخوانده‌اش ازدواج کرده]؛ در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى. پس چون دوران کامیابى زید از همسرش پایان یافت [و از او جدا شد]، ما او را به همسرى تو درآوردیم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنانِ پسرخوانده‌هایشان هنگامى که طلاق گیرند، مشکلى نباشد. و فرمان خداوند همواره انجام­شدنى است. 33|38|بر پیامبر در [انجام] آنچه خداوند براى او تعیین کرده، هیچ سختى و منعى نیست؛ چنان که خداوند درباره‌ى پیامبران پیشین نیز این سنّت را قرار داده بود [که آداب و رسوم بى‌اساس را بشکنند] و فرمان خدا همواره سنجیده و اندازه‌گیرى شده است. 33|39|[همان] کسانى که پیام‌هاى الهى را ابلاغ مى‌کنند و از خدا مى‌ترسند، و از هیچ­کس جز خدا بیم ندارند. و خداوند براى حساب‌رسى کافى است. 33|40|محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست، بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند همواره به همه چیز آگاه است. 33|41|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! خدا را بسیار یاد کنید. 33|42|و او را در هر صبح و شام تسبیح نمایید. 33|43|او کسى است که بر شما درود مى‌فرستد و فرشتگان او نیز [بر شما درود مى‌فرستند]، تا شما را از تاریکى‌ها[ی کفر، شرک، جهل و تفرقه] به نور [ایمان، تقوا، علم و وحدت] درآورند. و او همواره به مؤمنان مهربان است. 33|44|تحیت و درود آنان در روزى که خدا را ملاقات کنند، سلام است. و خداوند براى آنان پاداشى نیکو فراهم کرده است. 33|45|اى پیامبر! ما تو را گواه [بر مردم] و بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده فرستادیم. 33|46|و تو را دعوت‌کننده به سوى خدا به فرمان او، و چراغى تابان [قرار دادیم]. 33|47|و به مؤمنان بشارت ده که براى آنان از سوى خداوند بخششى بزرگ است. 33|48|و پیرو کافران و منافقان مباش و به آزارشان اعتنا مکن! و بر خدا توکل نما که خداوند براى کارسازی کافى است. 33|49|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه زنان باایمان را به همسرى گرفتید و پیش از آن که با آنان آمیزش کنید، طلاقشان دادید، دیگر عدّه‌اى براى شما به عهده‌ی آنان نیست تا حسابش را نگهدارید، پس آنها را [با پرداخت نصف مهریه] بهره‌مند سازید و به طرز شایسته‌اى رهایشان کنید. 33|50|اى پیامبر! ما براى تو همسرانى را که مهریّه‌شان را پرداخته‌اى، حلال کردیم، و نیز کنیزانى را که خداوند [به عنوان غنایم جنگى] بر تو ارزانى داشته و مالک شدى، و دخترعموها و دخترعمه‌ها و دختردایى‌ها و دخترخاله‌هایت را که با تو هجرت کرده‌اند. و زن باایمانى که خود را به پیامبر ببخشد، [و مهریه‌اى نخواهد،] اگر پیامبر بخواهد، مى‌تواند او را به عقد خویش درآورد. [این قانونِ عقد بدون مهریه] مخصوص توست، نه دیگر مؤمنان. ما مى‌دانیم که براى مؤمنان درباره‌ى همسران و کنیزانشان چه حکمى کرده‌ایم. [و مصلحت آنان چه حکمى را ایجاب مى‌کند. این به خاطر آن است] که براى تو [در انجام رسالت] مشکلى نباشد. و خداوند همواره آمرزنده‌ى مهربان است. 33|51|[اى پیامبر! اختیار با توست. نوبت] هر یک از همسرانت را خواستى، تأخیر می‌اندازى و هر که را بخواهى، نزد خود جاى می‌دهى. بر تو گناهى نیست هر کدام را که [براى مدّتى] از او کناره گرفته باشى، دوباره بطلبى. این [حکم‌] براى آن که چشمانشان روشن شود و ناراحت نشوند، و همگى به آنچه به آنان داده‌اى، خشنود شوند، نزدیک‌تر است. و خداوند آنچه را در دل‌هاى شماست، مى‌داند. و خداوند دانا و بردبار است. 33|52|پس از این [زنانى که برشمردیم]، زنان [دیگر] و [نیز] این که همسرانى [تازه] را جایگزین آنان کنى، بر تو حلال نیست، هر چند حُسن آنان تو را به شگفت آورد. مگر کنیزانى که مالک آنها مى‌شوى. و خداوند مراقب هر چیزى است. [و با این حکم، فشار قبایل عرب را برای همسر گرفتن از آنان، از تو برمی‌دارد.] 33|53|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید، مگر آنکه به شما براى خوردن غذایی اجازه دهند، [به شرط آن که پیش از موعد نیایید] و در انتظار وقت غذا نباشید؛ ولى هنگامى که دعوت شدید، وارد شوید. و وقتى غذا خوردید، پراکنده شوید، و [پس از خوردن غذا] به گفتگو ننشینید. این کار پیامبر را می‌آزارد، امّا او از شما شرم مى‌کند [که بیرونتان کند و چیزى نمى‌گوید]؛ ولى خداوند از [گفتن] حقّ شرم ندارد. و هرگاه از همسران پیامبر چیزى از وسایل زندگى [به امانت] خواستید، از پشت پرده بخواهید. این رفتار براى دل‌هاى شما و دل‌هاى آنان پاکیزه‌تر است. و شما حقّ ندارید که رسول خدا را بیازارید و پس از او با همسرانش ازدواج کنید، که این [کار] نزد خداوند [گناهى] بزرگ است. 33|54|اگر چیزى را آشکار نمایید یا پنهانش کنید، بى‌شک خداوند همواره به هر چیزى داناست. 33|55|بر زنان، [نداشتن حجاب] در [برابر] پدران و پسران و برادران و پسران برادر و پسران خواهر، و دیگر زنان [مسلمان] و کنیزانشان گناهى نیست. و تقواى الهى پیشه کنید؛ زیرا خداوند همواره بر هر چیزى گواه است. 33|56|به راستی خداوند و فرشتگان او بر پیامبر درود مى‌فرستند. اى کسانى که ایمان آورده‌اید! شما [نیز] بر او درود فرستید و به او سلام کنید، و کاملاً تسلیم او باشید. 33|57|کسانى که خدا و پیامبرش را می‌آزارند، خداوند در دنیا و آخرت آنان را لعنت مى‌کند، و براى آنان عذاب خوارکننده‌اى آماده کرده است. 33|58|و کسانى که مردان و زنان باایمان را بی­آنکه کارى [ناپسند] کرده باشند، می‌آزارند، بی‌شک بهتان و گناه روشنى را بر دوش کشیده‌اند. 33|59|اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو که چادرهایشان را بر [اندام] خود نیک بپوشند این [پوشش‌] مناسب‌تر است، تا [به عفّت و پاکدامنى] شناخته شوند و [از سوى بدکاران] مورد آزار قرار نگیرند. و [اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده است، توبه کنند،] خداوند همواره آمرزنده‌ی مهربان است. 33|60|اگر منافقان و کسانى که در دل‌هایشان بیمارى است و آنان که در مدینه شایعه‌پراکنى مى‌کنند، [از کارشان] دست برندارند، مسلّماً تو را بر ضّد آنان مى‌شورانیم. [تا تبعیدشان کنی.] آن‌گاه جز مدّت کوتاهى نمى‌توانند در کنار تو در این شهر بمانند. 33|61|آنان لعنت شدگانند. هر کجا یافت شوند، باید دستگیر و به سختى کشته شوند. 33|62|درباره‌ی کسانى که پیش‌تر بوده‌اند [نیز، همین‌] شیوه و سنّت خدا [جارى بوده‌] است. و در شیوه و سنّت خدا هرگز دگرگونى و تغییرى نخواهى یافت. 33|63|مردم پیوسته درباره‌ی [زمان] قیامت از تو مى‌پرسند. بگو: «علم آن تنها نزد خداست.» و تو چه مى‌دانى؟ شاید قیامت نزدیک باشد. 33|64|خداوند کافران را لعنت کرده [و از رحمت خود دور ساخته،] و براى آنان آتش فروزانى فراهم کرده است. 33|65|آنان براى همیشه در آن مى‌مانند و دوست و یاورى نمى‌یابند. 33|66|روزى که صورت‌هاى آنان در آتش گردانده مى‌شود، [با حسرت] مى‌گویند: «اى کاش خدا را اطاعت مى‌کردیم و پیرو فرستاده­اش بودیم.» 33|67|و می‌گویند: «پروردگارا! ما سران و بزرگانمان را اطاعت کردیم و آنان ما را از راه به­در کردند. 33|68|پروردگارا! آنان را دو چندان عذاب ده و کاملاً از رحمتت دورشان ساز!» 33|69|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! [پیامبر را نرنجانید و] مانند کسانى نباشید که موسى را آزردند، پس خداوند او را از آنچه [درباره‌اش به تهمت] مى‌گفتند، تبرئه فرمود و او نزد خداوند آبرومند بود. 33|70|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! تقواى الهى پیشه کنید و سخن استوار بگویید. 33|71|تا خداوند کارهاى شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد و هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، بی‌شک به رستگارى بزرگى دست یافته است. 33|72|ما امانت [خود] را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم اما آنها از به عهده گرفتنش [به سبب این که استعدادش را نداشتند،] سر باز زدند و از آن ترسیدند؛ ولى انسان [چون استعداد آن را داشت و] آن را بر دوش گرفت، امّا [قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد.] همانا او بس ستمکار و نادان بود. 33|73|[امانت عرضه شد] تا خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را [به علّت تباه کردن امانت،] عذاب کند و لطف خود را بر مردان و زنان باایمان برگرداند [و توبه‌ى آنان را بپذیرد]. که خداوند همواره آمرزنده‌ى مهربان است. 34|1|ستایش مخصوص خدایى است که آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. و در آخرت [نیز] حمد و ستایش تنها براى اوست. و اوست حکیمِ آگاه. 34|2|آنچه در زمین فرومى‌رود و آنچه از آن خارج مى‌شود و آنچه از آسمان نازل مى‌شود و آنچه در آن بالا مى‌رود، [همه را] مى‌داند. و اوست مهربانِ آمرزنده. 34|3|و کسانى که کافر شدند، گفتند: «قیامت براى ما نخواهد آمد.» بگو: «چرا، به پروردگارم که آگاه از غیب و نهان است سوگند، که به سراغ شما [نیز] خواهد آمد. در آسمان‌ها و زمین، به میزان ذرّه‌اى [چیزی] از خدا پوشیده نیست، نه کوچک‌تر از آن و نه بزرگ‌تر از آن، جز آن که در کتاب روشنِ [الهى ثبت] است. 34|4|تا کسانى را که ایمان آورده‌اند و کارهاى شایسته کرده‌اند، پاداش دهد. آنانند که آمرزش و روزى نیکویی خواهند داشت.» 34|5|و کسانى که در [انکار و محو] آیات ما تلاش کردند که ما را درمانده کنند، آنانند که عذابى [سخت] از کیفری دردناک خواهند داشت. 34|6|و کسانى که به آنان علم داده شده، مى‌بینند که آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، حقّ است و به راه [خداى] شکست‌ناپذیر و ستوده هدایت مى‌کند. 34|7|و کسانى که کفر ورزیدند، [به استهزاء] گفتند: «[اى مردم!] آیا شما را به مردى راهنمایى کنیم که به شما خبر [عجیبى‌] مى‌دهد؟ که هرگاه [در قبرها] کاملاً متلاشى شدید، [بار دیگر] درآفرینش تازه‌اى [زنده] خواهید شد. 34|8|آیا او بر خدا دروغى بسته؟ یا جنونى در اوست؟» [نه! چنین نیست که مى‌پندارند؛] بلکه کسانى که به آخرت ایمان ندارند، در عذاب و گمراهى دورى هستند. 34|9|آیا به آنچه از آسمان و زمین، پیش­رو و پشت­سر آنهاست، نگاه نکردند؟ [تا قدرت خدا را ببینند؟] اگر بخواهیم، آنان را در زمین فرومى‌بریم، یا قطعه‌هایى از آسمان را بر سرشان فرود مى‌آوریم. همانا در این [تهدید]، براى هر بنده توبه‌کارى عبرت و نشانه‌اى است. 34|10|و به­راستى داود را از جانب خود فضیلتى دادیم [و گفتیم:] «اى کوه‌ها! و [اى] پرندگان! با او [در تسبیح خدا] هم‌نوا شوید!» و آهن را براى او نرم کردیم. 34|11|[و به او گفتیم:] «[ای داود!] زره‌هاى کامل و فراخ بساز! و حلقه‌ها [ى آن‌] را متناسب و هماهنگ اندازه‌گیرى کن! و کار شایسته کنید. من به آنچه مى‌کنید، بینا هستم.» 34|12|و براى سلیمان باد را [رام و مسخّر کردیم] که صبحگاهان مسیر یک ماه را مى‌پیمود، و عصرگاهان مسیر یک ماه را. و براى او چشمه‌ى مس [گداخته] را روان ساختیم. و گروهى از جنّ پیش روى او به اذن پروردگارش کار مى‌کردند. و هر یک از آنان که از فرمان ما سرپیچى مى‌کرد، او را از عذاب فروزان مى‌چشاندیم. 34|13|جنّیان، هر چه را سلیمان مى‌خواست، برایش مى‌ساختند: از محراب‌ها و تندیس‌ها، و ظروف بزرگ مانند حوضچه‌ها و دیگ‌های ثابت. [به آنان گفتیم:] «اى خاندان داود! شکر [این همه نعمت را] به جای آورید.» امّا اندکى از بندگان من سپاسگزارند. 34|14|پس چون مرگ را بر سلیمان مقّرر داشتیم، [در حالى که بر عصای خود تکیه داشت، از دنیا رفت، و] کسى آنان را از مرگ او آگاه نساخت، مگر جنبنده‌ى زمین، [موریانه،] که عصایش را مى‌خورد. پس چون سلیمان به زمین افتاد، جنّیان دریافتند که اگر غیب مى‌دانستند، در آن عذاب خوارکننده [که کارهاى بسیار پرزحمت و طاقت‌فرسا بود،] نمى‌ماندند. 34|15|براى قوم سَبَأ در محل سکونتشان نشانه‌اى [از قدرت و رحمت الهى] بود: دو باغ از راست و چپ. [به آنان گفتیم:] «از روزى پروردگارتان بخورید و براى او شکرگزار باشید. شهرى پاک و پروردگارى آمرزنده.» 34|16|پس [از خداوند] روى­گرداندند. و ما بر آنان سیل [ویرانگر] عَرِم را فرستادیم و دو باغستان آنان را به دو باغ که میوه‌هاى تلخ و [درختان‌] شوره گز و اندکی از درخت سدر داشت، تبدیل کردیم. 34|17|آن [کیفر] را به سزاى آن که کافر شدند و ناسپاسى کردند، به آنان دادیم. و آیا جز ناسپاس را کیفر مى‌دهیم؟ 34|18|و میان مردم سبأ و مناطقى که در آن برکت قرار داده بودیم، آبادى‌هایى [به­هم پیوسته] آشکار بود، و سفر در میان قریه‌ها را متناسب و به اندازه مقرّر کرده بودیم. [و به آنان گفتیم:] «در این مناطق، شب‌ها و روزها با ایمِنی سفر کنید.» 34|19|پس گفتند: «پروردگارا! میان سفرهاى ما فاصله بیانداز!» [تا در سفرها نیاز به زاد و توشه باشد، و برترى دارا بر ندار روشن شود،] و [این‌گونه آنان‌] بر خویشتن ستم کردند. پس ما آنان را [موضوع] داستان‌هایى [براى عبرت دیگران] قرار دادیم. و آنان را به کلّى پراکنده و متلاشى کردیم. در این [ناسپاسى آنان و قهر ما] نشانه‌هایى براى هر شکیبای سپاسگزارى است. 34|20|و البتّه ابلیس گمان خود را [برای گمراهی انسان] بر آنان تحقّق یافته دید، پس جز گروه اندکى از مؤمنان، همگى از او پیروى کردند. 34|21|و ابلیس هیچ‌گونه تسلّط و غلبه‌اى بر آنان نداشت. [کار او تنها وسوسه است،] تا کسى را که به آخرت ایمان دارد [و در برابر وسوسه‌هاى او مقاومت مى‌کند،] از کسى که نسبت به آخرت در تردید است، معلوم کنیم. و پروردگارت بر همه چیز نگهبان است. 34|22|بگو: «کسانى را که به جای خدا [معبود] پنداشته‌اید، بخوانید. آنان به میزان ذرّه‌اى مالک چیزى در آسمان و زمین نیستند. و شریک‌ها [ى خیالى شما] در [اداره‌ى] زمین و آسمان هیچ‌گونه مشارکتى ندارند. و از میان آنها هیچ پشتیبانى براى خداوند نیست.» 34|23|و شفاعت نزد خداوند، جز براى کسانى که خداوند اجازه دهد، سودى ندارد. تا چون هراس از دل‌هاى آنان برطرف شود، [مجرمان] از آنان می‌پرسند: «پروردگارتان چه گفت؟» [شفیعان] پاسخ مى‌دهند: «حقّ گفت. [و اجازه‌ی شفاعت شایستگان را داد.] و او بلندمرتبه و بزرگ است.» 34|24|«[اى پیامبر! به مشرکان] بگو: «کیست که از آسمان‌ها و زمین به شما روزى مى‌دهد؟» بگو: «خدا! و البتّه [یکى از] ما یا شما بر [طریق] هدایت یا در گمراهى آشکار هستیم.» 34|25|بگو: «[شما] از آنچه ما مرتکب شده‌ایم، بازخواست نخواهید شد. و ما [نیز] از آنچه شما مى‌کنید، بازخواست نخواهیم شد.» 34|26|[به مشرکان] بگو: «پروردگارمان، ما و شما را [در قیامت] گرد مى‌آورد، سپس بین ما و شما به حقّ داورى خواهد کرد. و اوست داور دانا.» 34|27|بگو: «کسانى را که به عنوان شریک به خداوند ملحق کرده‌اید، به من نشان دهید. [آیا شایسته‌ی خدایی هستند؟] هرگز! بلکه فقط اوست خداى نفوذناپذیر حکیم.» 34|28|و ما تو را نفرستادیم مگر براى این که مردم را [از خطا و گناه] بازدارى، [و] مژده‌دهنده و بیم‌دهنده [باشی]. ولى بیشتر مردم نمى‌دانند. 34|29|و آنان مى‌گویند: «اگر راست مى‌گویید، این وعده [قیامت] کِی فرامى‌رسد؟» 34|30|بگو: «وعده‌ی شما روزى است که نه ساعتى از آن تأخیر می‌کنید و نه [از آن] پیش می‌افتید.» 34|31|و کسانى که کافر شدند، گفتند: «ما هرگز نه به این قرآن، و نه به آن [کتاب‌هایى] که پیش از آن بوده است، ایمان نخواهیم آورد.» [و تعجب مى‌کنى] اگر ببینى وقتى که ستمگران [مشرک] در پیشگاه پروردگارشان بازداشت شده‌اند، در حالى که با یکدیگر جدال و گفتگو مى‌کنند [و گناه خود را به گردن یکدیگر مى‌اندازند]، کسانى که ضعیف [و زیردست] نگاه داشته شده‌اند، به مستکبران مى‌گویند: «اگر شما نبودید، حتماً ما مؤمن بودیم.» 34|32|[امّا] مستکبران به زیردستان می‌گویند: «آیا ما شما را از هدایتى که به سراغتان آمد، بازداشتیم؟ [نه!] بلکه شما خود گناهکار بودید.» 34|33|و زیردستان به مستکبران می‌گویند: «بلکه [مایه‌ى گمراهى ما] نیرنگ شب و روز [شما بود]، آن‌گاه که ما را فرمان مى‌دادید به خدا کفر ورزیم و براى او همتایانى قرار دهیم.» و همین که عذاب را ببینند، پشیمانى خود را پنهان می‌کنند [تا بیشتر رسوا نشوند] و ما بر گردن کسانى که کفر ورزیدند، غل‌ها می‌نهیم. آیا جز آنچه مى‌کردند، کیفر مى‌شوند؟ 34|34|و ما در هیچ دیارى هشدار دهنده‌اى نفرستادیم، مگر آن که افراد خوشگذران آن گفتند: «ما به آنچه شما را به آن فرستاده‌اند، کافریم.» 34|35|و گفتند: «دارایی و فرزندان ما بیشتر است و [این نشانه‌ی علاقه‌ی خداوند به ماست، پس اگر عذابى هم باشد،] ما عذاب نمى‌شویم.» 34|36|بگو: «پروردگار من براى هر که بخواهد، روزى را گشایش مى‌دهد، یا تنگ مى‌گرداند؛ ولى بیشتر مردم نمى‌دانند.» 34|37|و اموال و فرزندانتان آن­گونه نیست که شما را به پیشگاه ما نزدیک گرداند، مگر کسانى که ایمان آورده‌اند و کار شایسته کرده‌اند. پس آنانند که دو برابر آنچه کردند، پاداش دارند و آنانند که در غرفه‌ها و طبقات [بهشتى] آسوده‌خاطرند. 34|38|و کسانى که در [ابطال‌] آیات ما مى‌کوشند تا [ما را به خیال خود] درمانده کنند، آنانند که در عذاب احضار مى‌شوند. 34|39|بگو: «بی‌شک، پروردگارم براى هر کس از بندگانش که بخواهد، روزى را گشایش مى‌دهد و یا براى او تنگ مى‌گرداند و هر چه را انفاق کنید، او جایگزین مى‌کند و او بهترینِ روزى‌دهندگان است.» 34|40|و [به یاد آور] روزى که خداوند همه را محشور مى‌کند، سپس به فرشتگان مى‌گوید: «آیا این‌ها شما را مى‌پرستیدند؟» 34|41|فرشتگان می‌گویند: «خدایا! تو منزّهى! تو سرپرست مایى، نه آنها! [آنان ما را نمى‌پرستیدند،] بلکه آنان جنّیان را مى‌پرستیدند، [و] بیشترشان به آنان ایمان داشتند.» 34|42|پس امروز براى یکدیگر مالک سود و زیانى نیستید. و به کسانى که ستم کردند، مى‌گوییم: «بچشید عذاب آتشى را که آن را دروغ مى‌شمردید!» 34|43|و هرگاه آیات روشن ما بر آنان خوانده شود، می‌گویند: «جز این نیست که این مرد مى‌خواهد شما را از آنچه پدرانتان مى‌پرستیدند، بازدارد.» و می‌گویند: «این [قرآن] جز دروغى بافته شده نیست.» و کسانى که کفر ورزیدند، همین که حقّ به سراغشان آمد، گفتند: این، جز جادویی آشکار نیست.» 34|44|و [این در حالى است که‌] ما کتابى [آسمانی] به آنان نداده‌ایم که آن را بخوانند و بیاموزند. [تا با تکیه بر آن، قرآن را دروغى ساختگى بدانند]. و ما پیش از تو بیم‌دهنده‌اى به سوى آنان نفرستاده‌ایم. [تا با اعتماد به گفتار او، نبوّت تو را انکار کنند.] 34|45|و کسانى که پیش از آنان بودند، [نیز پیامبران را] تکذیب کردند، در حالى که [کافران قوم تو] به یک دهم آنچه [از قدرت و ثروت] به گذشتگان داده بودیم، نرسیده‌اند. آنان پیامبران مرا تکذیب کردند، [و نابود شدند.] پس [بنگر] کیفر من چگونه بود؟ 34|46|بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز مى‌دهم: دوتا دوتا یا به تنهایی براى خدا قیام کنید. سپس بیندیشید، که این همنشینتان [محمّد که عمرى با پاکى، امانت، راستى و خردورزی در میان شما زندگى کرده است‌،] هیچ‌گونه جنونى ندارد. او براى شما فقط بیم‌دهنده‌اى است از عذاب سختى که پیش روست.» 34|47|بگو: «هر مزد و پاداشی که از شما خواستم، پس آن به نفع شماست. مزد و پاداش من تنها بر عهده‌ی خداست. و او بر هر چیزى گواه است.» 34|48|بگو: «پروردگارم که به نهان‌ها بسیار آگاه است، حقّ را [بر دل‌ها] مى‌افکند.» 34|49|بگو: «حقّ آمد، و باطل نه مى‌تواند آغازگر چیزى باشد و نه تجدیدکننده‌ی آن.» 34|50|بگو: «اگر من گمراه شده باشم، به زیان خود گمراه شده‌ام. و اگر هدایت‌یافته باشم، پس به [برکت] چیزى است که پروردگارم به من وحى مى‌کند. که اوست شنواى نزدیک.» 34|51|و اگر ببینى وقتى که [کافران از عذاب سخت] ترسان و وحشت‌زده مى‌شوند و راه گریزى در کار نیست، و از مکانى نزدیک [که انتظارش را ندارند،] دستگیر می‌شوند. 34|52|[و در آن حال] می‌گویند: «به او ایمان آوردیم!» و کجا این دست‌یابى به ایمان از راه دور [قیامت تا دنیا] ممکن خواهد بود؟ [که آخرت جاى عمل نیست.] 34|53|در حالى که پیش از این به آن [حقّ] کفر ورزیدند و از دور دست‌ها تیر در تاریکى مى‌انداختند. 34|54|[سرانجام] میان آنان و آنچه مى‌خواستند، جدایى افتاد. همان‌گونه که از دیرباز با همانندان ایشان چنین شد؛ زیرا آنان همواره در شک و تردید سختى بودند. 35|1|ستایش، مخصوص خداوندى است که آفریدگار آسمان‌ها و زمین است. فرشتگان را که داراى بال‌هاى دوگانه و سه‌گانه و چهارگانه هستند، رسولانى قرارداد. او هر چه را بخواهد، در آفرینش مى‌افزاید. خداوند بر هر کارى تواناست. 35|2|هر رحمتى را که خداوند براى مردم بگشاید، بازدارنده‌اى براى آن نیست و هر چه را خداوند دریغ دارد، غیر او فرستنده‌اى براى آن نیست. و اوست عزیز و حکیم. 35|3|اى مردم! نعمت‌هایى را که خداوند به شما عطا کرده، یاد کنید. آیا جز خداوند، آفریدگارى هست که از آسمان و زمین به شما روزى دهد؟ جز او معبودى نیست. پس چگونه از حقّ به سوى باطل بازگردانده مى‌شوید؟ 35|4|و اگر تو را تکذیب مى‌کنند، [نگران مباش! زیرا] پیامبران پیش از تو [نیز] تکذیب شده‌اند و همه‌ى کارها به سوى خداوند بازمى‌گردد. 35|5|اى مردم! وعده‌ى خداوند [درباره‌ی قیامت‌] حقّ است، پس زندگى [زودگذر] دنیا شما را نفریبد و مبادا [شیطان] فریبکار شما را به [لطف] خدا مغرور سازد. 35|6|بى‌گمان، شیطان دشمن شماست، پس شما نیز او را دشمن بگیرید. جز این نیست که او گروه خویش را فرامى‌خواند تا [سرانجام] از دوزخیان باشند. 35|7|کسانى که کفر ورزیدند، برایشان عذابى سخت است و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کرده‌اند، آمرزش و پاداشى بزرگ خواهند داشت. 35|8|پس آیا کسى که عمل بدش براى او آراسته شده و آن را نیکو مى‌بیند، [مانند کسى است که هدایت یافته است؟] پس بی‌شک خداوند هر که را بخواهد، [و سزاوار بداند،] گمراه مى‌کند و هر که را بخواهد، [و شایسته بداند،] هدایت مى‌نماید. پس [ای پیامبر!] مگذار به خاطر حسرت بر آنان جانت [از دست] برود؛ زیرا خداوند به آنچه مى‌کنند، آگاهى کامل دارد. 35|9|و خداوند است که بادها را فرستاد تا ابر را برانگیزاند، پس آن را به سوى سرزمینى مرده راندیم و به وسیله‌ى آن زمین را بعد از مردنش زنده کردیم. رستاخیز نیز چنین است. 35|10|هر کس خواهان عزّت است، پس عزّت، همه از آن خداست. تنها سخن [و عقیده‌ى] پاک به سوى او بالا مى‌رود و کار شایسته آن را بالا مى‌برد و کسانى که براى انجام بدى‌ها نقشه مى‌کشند، برایشان عذاب سختى است و نیرنگ آنان است که تباه مى‌شود. 35|11|خداوند، شما را از خاک و سپس از نطفه آفرید؛ آن‌گاه شما را زوج‌هایی قرار داد و هیچ ماده‌اى جز با علم او باردار نمی‌شود و نمی‌زاید و هیچ کس عمر طولانى نمى‌کند، یا از عمرش کاسته نمى‌شود، مگر آن که در کتاب [علم خدا ثبت گردیده] است. قطعاً این امر بر خداوند آسان است. 35|12|دو دریا یکسان نیستند: این یکى شیرین و گواراست، و آن یکى، شور و تلخ؛ ولى شما از هر دو گوشت تازه مى‌خورید، و زیور [و مروارید] بیرون مى‌آورید و مى‌پوشید. کشتى‌ها را در آن مى‌بینى که امواج را مى‌شکافند تا از فضل او [روزى] طلبید و شاید شکرگزار باشید. 35|13|شب را در روز فرومى‌برد و روز را در شب. و خورشید و ماه را رام و مسخّر نمود، هر یک از آنها براى مدّتى معین در حرکتند. این است خداوند پروردگارتان! فرمانروایى، ویژه‌ی اوست. و کسانى که به جاى او مى‌خوانید، مالک پوست هسته‌ى خرمایى [هم] نیستند. 35|14|اگر آن بت‌ها را بخوانید، دعاى شما را نمى‌شنوند. و اگر بشنوند، پاسخى به شما نمی‌دهند. و روز قیامت شرک شما را انکار خواهند کرد. و هیچ­کس مانند [خداوند] آگاه، تو را [از حقیقت کارها] باخبر نمی‌کند. 35|15|اى مردم! شمایید نیازمندان درگاه خداوند! و [تنها] خداوند، بى‌نیاز و ستوده است. 35|16|اگر بخواهد شما را مى‌برد، و آفریده‌ى جدیدى مى‌آورد. 35|17|و این کار بر خداوند سخت نیست. 35|18|و هیچ­کس بار [گناه] دیگرى را بر دوش نکشد. و اگر سنگین‌بارى براى حمل بارش، حتّى از نزدیکان خود دعوتى کند، چیزى از بارش حمل نشود. [ای پیامبر!] تو تنها کسانى را هشدار مى‌دهى که در نهان از پروردگارشان مى‌ترسند و نماز به­پا مى‌دارند. و هر کس [از گناه] پاک شود، پس این پاکى به نفع خود اوست و بازگشت [همه] تنها به سوى خداوند است. 35|19|[کافر و مؤمن یکسان نیستند، چنان که] نابینا و بینا یکسان نیستند. 35|20|و تاریکى و روشنایى. 35|21|و سایه و گرماى آفتاب. 35|22|و زندگان و مردگان یکسان نیستند. خداوند [حقّ را] به هر کس که بخواهد مى‌شنواند، و تو نمى‌توانى به کسانى که در گورها هستند، [حقّ را] بشنوانى. 35|23|تو فقط بیم دهنده‌اى. 35|24|یقیناً ما تو را به حقّ نویدبخش و بیم‌دهنده فرستادیم. و هر امّتى در گذشته بیم‌دهنده‌اى داشته است. 35|25|و اگر تو را تکذیب مى‌کنند، [نگران مباش! زیرا] کافرانى که پیش از آنان بودند، نیز [پیامبران پیشین را] تکذیب کردند. پیامبرانشان با معجزه‌ها و دلایل آشکار، و نوشته‌ها، و کتاب روشنگر به سراغشان آمدند. [امّا آنان ایمان نیاوردند.] 35|26|سپس کسانى را که کفر ورزیدند [به بازخواست و مجازات] گرفتم. پس [بنگر] کیفر من چگونه بود؟ 35|27|آیا ندیده‌اى که خداوند از آسمان، آبى فروفرستاد، پس با آن میوه‌هایى رنگارنگ [از زمین] بیرون آوردیم. و در برخى از کوه‌ها [رگه‌ها و] راه‌هایى است سپید و سرخ، به رنگ‌هاى گوناگون، و [رگه راه‌هایى] سخت سیاه. 35|28|و همچنین از مردم و جنبنده‌ها و چهارپایان به رنگ‌هاى گوناگون [آفریدیم]. از میان بندگان خدا تنها دانشمندان [ربّانى] از او هراس دارند. بى‌شک خداوند، عزیز و آمرزنده است. 35|29|کسانى که کتاب خدا را تلاوت مى‌کنند و نماز برپا مى‌دارند و از آنچه ما روزیشان کرده‌ایم، پنهان و آشکار انفاق مى‌کنند، به تجارتى امید بسته‌اند که هرگز زیان و کساد ندارد. 35|30|تا خداوند پاداش آنان را به­طور کامل عطا کند و از فضل خویش برآنان بیافزاید، چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است. 35|31|و [ای پیامبر!] آنچه از کتاب به سوى تو وحى کردیم، همان حقّ است که تصدیق‌کننده‌ى [کتاب‌هاى] پیش از آن است. قطعاً خداوند نسبت به بندگانش آگاه و بیناست. 35|32|آن‌گاه این کتاب [قرآن] را به گروهى از بندگانمان که [آنان را] برگزیدیم، به میراث دادیم. پس برخى از آنان [به خاطر عمل نکردن به این کتاب] بر خود ستمکارند، و بعضى میانه‌رو. و برخى به اذن الهى در کارهاى خیر [بر دیگران‌] سبقت می‌گیرند، که این همان فضل بزرگ الهى است. 35|33|[پاداش آنان] باغ‌هایى همیشه سرسبز است که به آنها وارد خواهند شد. و در آنها با دستبندهایى از طلا و مروارید زینت مى‌شوند. و لباسشان در آنجا [از] ابریشم است. 35|34|و می‌گویند: «سپاس براى خداوندى است که اندوه را از [دل] ما برد. پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است. 35|35|خداوندى که ما را از فضل خویش در سراى ابدى جاى داد، که در آنجا هیچ رنجى به ما نمى‌رسد و درماندگى به سراغ ما نمى‌آید.» 35|36|و برای کسانى که کفر ورزیدند، آتش دوزخ است. نه فرمان مرگشان صادر مى‌شود که بمیرند، و نه از عذاب آنان مى‌کاهند. ما این­گونه هر ناسپاسى را کیفر مى‌دهیم. 35|37|و آن کافران در دوزخ ناله مى‌زنند [و مى‌گویند]: «پروردگارا! ما را بیرون بیاور تا کار شایسته‌ای کنیم، غیر از آنچه که می‌کردیم.» [در پاسخ به آنان گفته مى‌شود:] «آیا ما به شما چندان عمر ندادیم که در آن هر کس که اهل پند است، متذکر شود؟ و [عبرت گیرد؟ به علاوه] هشداردهنده به سراغتان آمد [ولى شما توجّهى نکردید]، پس اینک بچشید. پس ستمگران هیچ یاورى ندارند.» 35|38|خداوند به نهان آسمان‌ها و زمین آگاه است. بی‌شک او به راز دل‌ها داناست. 35|39|اوست که شما را در زمین جانشینان [پیشینیان] قرار داد؛ پس هر کس کفر ورزد، کفرش به زیان [خود] اوست. و کفر کافران نزد پروردگارشان جز دشمنى و خشم نمى‌افزاید. و کفر کافران جز بر زیانشان نمى‌افزاید. 35|40|بگو: «آیا شریکان خویش را که به جاى خداوند مى‌خوانید، دیده‌اید؟ به من نشان دهید که چه چیزى را از زمین آفریده‌اند، یا در [آفرینش] آسمان‌ها چه مشارکتى داشته‌اند؟» یا به آنان کتابى داده‌ایم که ایشان، دلیل و حجّتى از آن بر شرک خود دارند؟ بلکه ستمکاران تنها وعده‌های فریبنده به یکدیگر مى‌دهند. 35|41|خداوند آسمان‌ها و زمین را نگاه مى‌دارد تا از نظام [و مدار] خود منحرف نشوند. و اگر منحرف گردند، کسی جز او نمى‌تواند آنها را نگاه دارد. البتّه او بردبار و آمرزنده است. 35|42|و [مشرکان] با سخت‌ترینِ قسم‌ها، به خدا سوگند یاد کردند که اگر هشداردهنده‌اى به سراغشان بیاید، از هر یک از امّت‌هاى دیگر هدایت‌یافته‌تر شوند؛ پس همین که هشداردهنده‌اى برایشان آمد، جز نفرت [از حقّ] چیزى بر آنان نیفزود. 35|43|[نفرت آنان از حقّ] به خاطر گردن‌کشی در زمین و نیرنگ بدشان بود. و نیرنگ بد، جز اهلش را فرا نگیرد، پس آیا جز سنّت [خداوند در مورد] پیشینیان را انتظار دارند؟ با آن که براى سنّت و قانون الهى هرگز جایگزینى نخواهى یافت. و هرگز براى سنّت و شیوه‌ی الهى تغییرى نخواهى یافت. 35|44|آیا در زمین نگشتند تا ببینند سرانجام کسانى که پیش از ایشان بودند و قدرتشان بیش از آنان بود، چه شد؟ و هیچ چیز در آسمان‌ها و زمین نیست که خداوند را درمانده کند. البتّه او همواره آگاه و تواناست. 35|45|و اگر خداوند مردم را به سزاى آنچه کرده‌اند، بازخواست نماید، هیچ جنبنده‌اى روى زمین باقى نمى‌ماند؛ ولى مردم را تا مدّتى معین مهلت می‌دهد [تا خود را اصلاح کنند]، پس همین که مدّتشان سر آمد، [آنان را بازخواست مى‌کند.] پس به راستی خداوند به [احوال] بندگان خود بیناست. 36|1|یاسین! 36|2|سوگند به قرآن [محکم و] حکمت‌آموز، 36|3|که همانا تو از پیامبرانى، 36|4|[و] بر راه راست هستى. 36|5|[قرآن] از جانب خداوند قادر مهربان نازل شده است. 36|6|تا مردمی را بیم دهی که پدرانشان بیم داده نشده‌اند، از این رو [از حقایق] غافلند. 36|7|به یقین فرمان [عذاب] بر بیشتر آنان سزاوار گشته است، پس ایشان ایمان نمى‌آورند. 36|8|ما در گردن‌هاى آنان غل‌هایى قرار دادیم که تا چانه‌هایشان را مى‌پوشاند. چنان که سرهاى آنان بالا مانده است. 36|9|و پیش روى آنان سدّى، و پشت سرشان نیز سدّى قرار دادیم، و به­طور فراگیر دیدگانشان را پوشاندیم، پس هیچ چیز را نمى‌بینند. 36|10|براى آنها یکسان است که هشدارشان بدهى یا هشدارشان ندهى. آنان ایمان نخواهند آورد. 36|11|تنها کسى را [مى‌توانى] هشدار دهى که از [این قرآن که] ذکر [و مایه‌ی یادآوری است،] پیروى کند و در نهان از [خداى] رحمان بترسد. پس او را به آمرزش و پاداشى پرارزش بشارت ده! 36|12|ما خود مردگان را زنده مى‌کنیم. و آنچه را از پیش فرستاده‌اند و آنچه را از آنان بر جاى مانده است، مى‌نویسیم. و هر چیزى را در پیشوایى روشن برشمرده‌ایم. 36|13|و براى آنها اهل قریه [اَنطاکیه] را مثال بزن که فرستادگان خدا به سوى آنها آمدند. 36|14|آن‌گاه که دو نفر [از پیامبران خود] را به سوى آنان فرستادیم، پس تکذیبشان کردند، سپس با سومین [پیامبر، آن دو را] تقویت کردیم. پس گفتند: «ما [از طرف خدا] به سوى شما فرستاده شده‌ایم.» 36|15|[کافران] گفتند: «شما تنها بشرى مانند مایید. و [خداى] رحمان چیزى [بر شما] نازل نکرده است. شما فقط دروغ مى‌گویید.» 36|16|[پیامبران] گفتند: «پروردگار ما مى‌داند که ما به سوى شما فرستاده شده‌ایم. 36|17|و بر ما، جز تبلیغ آشکار و روشن، وظیفه‌ى دیگرى نیست.» 36|18|[کافران] گفتند: «ما [حضور] شما را به فال بد گرفته‌ایم. [وجود شما شوم است و مایه‌ى بدبختى ما!] و اگر از حرفتان دست برندارید، قطعاً شما را سنگسار خواهیم کرد. و از سوی ما شکنجه‌ی دردناکى به شما خواهد رسید.» 36|19|[پیامبران] گفتند: «شومى شما از خود شماست. آیا اگر پند داده شدید [باید فال بد بزنید]؟ بلکه شما مردمی [متجاوز و] اسراف‌کارید.» 36|20|و [در این میان] از دورترین جای شهر، مردى شتابان آمد و گفت: «اى قوم من! از این فرستادگان پیروى کنید! 36|21|از کسانى پیروى کنید که پاداشى از شما نمی‌خواهند، و خود هدایت‌یافته‌اند. 36|22|چرا نپرستم کسی را که مرا آفریده است. و همگى به سوى او بازگردانده مى‌شوید؟ 36|23|آیا به جاى او، خدایانى را برگزینم که اگر [خداوند] رحمان براى من آسیب و زیانی بخواهد، شَفاعت آنها کمترین سودى براى من ندارد؟ و مرا نمى‌رهانند؟ 36|24|در این صورت، من در گمراهى آشکارى خواهم بود. 36|25|[اى مردم!] من به پروردگارتان ایمان آوردم، پس [شما نیز سخن مرا] بشنوید [و ایمان بیاورید]!» 36|26|[سرانجام او را کشتند. و به او] گفته شد: «به بهشت وارد شو!» گفت: «اى کاش قوم من مى‌دانستند. 36|27|که پروردگارم مرا بخشید و از گرامى‌داشتگان قرارم داد.» 36|28|و ما پس از [شهادت] او، لشکرى از آسمان براى هلاک قوم او نفرستادیم و شیوه و سنّت ما پیش از این هم چنین نبود [که براى عذاب اهل زمین، سپاهى از آسمان بفرستیم]. 36|29|[عذابشان] تنها یک صیحه‌ی مرگبار بود. ناگهان همگى خاموش شدند. 36|30|اى دریغ بر بندگان! که هیچ پیامبرى بر آنان نیامد، مگر آن که او را به استهزا گرفتند. 36|31|آیا [مشرکان مکه‌] ندیدند چه بسیار از اقوام پیش از آنان را [به سبب کفر و طغیانشان‌] نابود کردیم، که آنان هرگز نزد اینان [به این دنیا] برنمى‌گردند؟ 36|32|و همه‌ی آنان در قیامت نزد ما احضار مى‌شوند. 36|33|و زمین مرده، که ما آن را زنده کردیم و دانه‌اى از آن بیرون آوردیم که از آن مى‌خورند، براى آنان نشانه‌اى است [بر امکان معاد]. 36|34|و در آن باغ‌هایى از درختان خرما و انگور قرار دادیم و در آن چشمه‌ها شکافته و روان ساختیم. 36|35|تا از میوه‌ى آن و آنچه دستانشان به عمل آورده است، بخورند. پس چرا سپاسگزارى نمى‌کنند؟ 36|36|منزّه است خدایى که تمام زوج‌ها را آفرید، از آنچه زمین مى‌رویاند، و از خود مردم، و از آنچه نمى‌دانند. 36|37|و نشانه‌اى [دیگر] براى آنان شب است، که ما روز را [مانند پوست] از آن برمى‌کنیم، پس در تاریکى فرومى‌روند. 36|38|و خورشید به [سوى] قرارگاه خود روان است. آن [نظام]، اندازه‌گیرى [خدا] عزیز داناست. 36|39|و براى ماه نیز منزلگاه‌هایى معین کرده‌ایم، تا همچون شاخه کهنه‌ى خرما، هلالی شکل و زردرنگ برگردد. [و باز به تدریج بدرِ کامل شود.] 36|40|نه خورشید را سزاست که به ماه رسد، و نه شب را سزد که بر روز پیشى گیرد. هر کدام در سپهر و مدار معینى شناورند. 36|41|و نشانه‌اى [دیگر] براى آنان، این است که ما فرزندانشان را در کشتى‌هاى پر از بار سوار کردیم. 36|42|و براى آنان چیزهای دیگرى همانند کشتی آفریدیم که بر آن سوار مى‌شوند. 36|43|و اگر بخواهیم آنان را غرق مى‌کنیم، به گونه‌اى که نه فریادرسى برایشان باشد، و نه نجات داده شوند. 36|44|مگر آن که بار دیگر رحمت ما شامل حالشان شود و تا مدّتى [دیگر از زندگى] برخوردار باشند. 36|45|و هرگاه به آنان گفته شود: «از آنچه که پیش روى شماست و از آنچه به دنبال شماست، پروا کنید، تا شاید مورد رحمت قرار گیرید.» 36|46|و هیچ نشانه‌اى از نشانه‌هاى پروردگارشان براى آنان نمى‌آید، مگر آن که از آنها روى‌گردانند. 36|47|و هرگاه به آنان گفته شود: «از آنچه خداوند روزى شما کرده، بخشش کنید.» کسانى که کفر ورزیدند به کسانى که ایمان آورده‌اند، مى‌گویند: «آیا به کسى غذا دهیم که اگر خداوند مى‌خواست، [خودش] به او غذا مى‌داد؟ شما در گمراهى آشکارى هستید.» 36|48|و [کافران] مى‌گویند: «اگر راست مى‌گویید، این وعده‌ی [قیامت] کی فرامى‌رسد؟» 36|49|آنان جز یک صیحه را انتظار نمى‌کشند که آنان را فراخواهد گرفت، در حالى که به کشمکش و ستیز [در امور دنیوی] سرگرمند. 36|50|پس در آن حال، نه توان وصیتى دارند، و نه مى‌توانند به سوى خانواده‌هایشان بازگردند. 36|51|و در صور دمیده شود، پس ناگاه آنان از گورها [برخاسته،] شتابان به سوى پروردگارشان مى‌آیند. 36|52|می‌گویند: «واى بر ما! چه کسى ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ این همان است که [خداى] رحمان وعده داد. و پیامبران راست گفتند.» 36|53|[آرى!] جز یک بانگ مرگبار نبود، که ناگهان همگى نزد ما احضار شدند. 36|54|پس در چنین روزى بر هیچ کس ستمى نمى‌شود. و جز آنچه عمل کردید، جزایى داده نمى‌شوید. 36|55|بى‌شک اهل بهشت در آن روز به خوشى مشغولند. 36|56|آنان و همسرانشان در زیر سایه‌ها بر تخت‌هاى آراسته تکیه مى‌زنند. 36|57|در آنجا [هرگونه] میوه براى آنان آماده است. و هر آنچه بخواهند، برایشان فراهم است. 36|58|سلام، سخنى از [سوى] پروردگار مهربان [که مى‌شنوند]. 36|59|و «اى گناهکاران! امروز [از صف بهشتیان] جدا شوید!» 36|60|اى فرزندان آدم! مگر با شما پیمان نبستم که شیطان را اطاعت نکنید. او براى شما دشمنى آشکار است. 36|61|و تنها مرا بپرستید، که راه راست همین است. 36|62|امّا شیطان گروه زیادى از شما را گمراه کرد. پس چرا تعقّل نمى‌کردید؟ 36|63|این همان جهنّمى است که به شما وعده داده مى‌شد. 36|64|امروز وارد آن شوید، به خاطر کفرى که داشتید. 36|65|امروز بر دهان‌هایشان مهر [خاموشى] مى‌نهیم، و دست‌هایشان با ما سخن مى‌گویند، و پاهایشان به اعمالى که همواره مرتکب مى‌شدند، گواهى مى‌دهند. 36|66|و اگر بخواهیم، دیدگانشان را محو مى‌کنیم، پس آن‌گاه که خواستند در راه سبقت گیرند، چگونه خواهند دید؟ 36|67|و اگر بخواهیم، آنان را در جاى خود مسخ مى‌کنیم [و به تندیس‌هایى بى‌روح یا جانورانی زشت مبدّل مى‌سازیم،] به گونه‌اى که نه بتوانند به راه خود ادامه دهند، و نه برگردند. 36|68|و هر کس را عمر دراز دهیم، او را در آفرینش واژگونه مى‌کنیم. [فراموشى، ناتوانى و سستى به سراغش می‌آید،] پس آیا نمى‌اندیشند؟ 36|69|و ما به او [که پیامبر خداست،] شعر نیاموختیم و سزاوار او هم نیست. آن [چه به او آموختیم]، فقط یادآورى و قرآن روشنگر است. 36|70|تا هر که را زنده [دل] است، هشدار دهد و گفتار خدا درباره‌ی کافران محقَّق گردد. 36|71|آیا ندیدند که از آنچه دست‌هاى [قدرت] ما ایجاد کرده، براى آنان چهارپایانى آفریدیم که مالک آن هستند؟ 36|72|و چهارپایان را براى آنان رام کردیم. از برخى سوارى مى‌گیرند و از برخى تغذیه مى‌کنند. 36|73|و در آنها بهره‌هاى دیگرى [چون پشم و پوست‌] و نوشیدنى‌هایى [چون شیر‌] براى مردم است. پس چرا سپاس نمى‌گزارند؟! 36|74|و به جاى خداوند [یگانه]، خدایانى را گرفتند، به این امید که یارى شوند. 36|75|[در حالى که آن] خدایان، توان یارى آنان را ندارند. و اینها [در قیامت] به عنوان لشکر [بت‌ها] احضار مى‌شوند. 36|76|پس سخنان مشرکان، تو را محزون نکند. ما آنچه را پنهان مى‌دارند و آنچه را آشکار مى‌کنند، مى‌دانیم. 36|77|آیا انسان ندید [و نیاندیشید] که ما او را از نطفه‌اى [بى‌مقدار] آفریدیم؟ پس اینک ستیزه‌جویى آشکار شده است. 36|78|و براى ما مَثَلى آورد و آفرینش خود را فراموش کرد. گفت: «چه کسى استخوان‌هایی را که پوسیده است، زنده خواهد کرد؟» 36|79|[به او] بگو: «همان کسى که نخستین بار آن را آفرید، آن را زنده خواهد کرد. و او بر هر آفریده‌اى آگاه است. 36|80|همان که براى شما از درخت سبز، آتش آفرید؛ پس هرگاه بخواهید، از آن آتش مى‌افروزید.» 36|81|آیا کسى که آسمان‌ها و زمین را آفریده است، توانا نیست که همانند آنها را بیافریند؟ آرى، و او آفریدگار بسیار داناست. 36|82|امر و فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى‌گوید: «باش!» پس بى‌درنگ موجود مى‌شود. 36|83|پس منزّه است کسى که حاکمیت و مالکیت همه چیز به دست اوست و به سوى او بازگردانده مى‌شوید. 37|1|سوگند به صف‌بستگان که صفى [باشکوه‌] بسته‌اند، 37|2|و [انسان را از گناهان‌] به شدّت بازمى‌دارند، 37|3|و پى­درپى ذکر خدا را تلاوت مى‌کنند، 37|4|که بى‌شک معبود شما یکتاست. 37|5|پروردگار آسمان‌ها و زمین، و آنچه میان آن دو است، و پروردگار مشرق‌ها. 37|6|ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان آراستیم. 37|7|و [آن را] از هر شیطان سرکشى نگاه داشتیم. 37|8|آن‌ها نمى‌توانند به [اسرار] عالم بالا گوش فرادهند و از هر سو به آنها [شهاب] پرتاب مى‌شود، 37|9|تا رانده شوند. و براى آن‌ها عذابى پاینده است. 37|10|مگر آن که شیطانى به سرعت خبرى را برباید، [و بگریزد،] که شهاب و شراره‌اى نافذ او را دنبال [و نابود] می‌کند. 37|11|پس از آنان بپرس که آفرینش آنان سخت‌تر است یا کسانى که ما آفریدیم؟ ما آنان را از گِلى چسبنده آفریدیم. 37|12|بلکه تو [از انکار آنان] تعجب مى‌کنى. و آنان [تو را] مسخره مى‌کنند. 37|13|و هرگاه اندرز داده شوند، پند نمى‌گیرند. 37|14|و هرگاه معجزه‌اى بینند، یکدیگر را به مسخره کردن دعوت مى‌کنند. 37|15|و مى‌گویند: «این جز جادویى آشکار نیست! 37|16|آیا چون مردیم و خاک و استخوان‌هایی [پوسیده] شدیم، آیا [دوباره] برانگیخته خواهیم شد؟! 37|17|و آیا پدران درگذشته ما نیز [زنده خواهند شد]؟» 37|18|بگو: «آرى! [همه زنده مى‌شوید،] و خوار و کوچک خواهید بود.» 37|19|همانا قیامت با یک صیحه است، پس آنگاه آنان [حیرت‌زده منظره قیامت را] مى‌نگرند. 37|20|و می‌گویند: «واى بر ما! این روز جزاست!» 37|21|[به آنها گفته مى‌شود:] «این همان روز جدایى [حقّ از باطل] است که همواره آن را تکذیب مى‌کردید.» 37|22|[خداوند به فرشتگان دستور مى‌دهد:] «ستمکاران و هم‌ردیفانشان و آنچه را مى‌پرستیدند، گردآورید. 37|23|با آنچه به جاى خدا مى‌پرستیدند، پس همه را به راه دوزخ راهنمایى کنید. 37|24|آنان را نگه دارید که حتماً مورد بازخواست قرار مى‌گیرند.» 37|25|[به آنان گفته مى‌شود:] «چه شد که امروز یکدیگر را یارى نمى‌کنید؟» 37|26|[آرى، نمى‌توانند یکدیگر را یارى کنند،] بلکه آنان امروز کاملاً تسلیم [قدرت خداوند] هستند. 37|27|و به یکدیگر روی کرده، از [حال‌] هم مى‌پرسند. 37|28|[پیروان گمراه به پیشوایان گمراه‌کننده] می‌گویند: «بى‌شک شما بودید که از راه خیرخواهى به سوى ما مى‌آمدید [ولى ما را به کفر و شرک کشاندید].» 37|29|آنها می‌گویند: «بلکه شما خود اهل ایمان نبودید. 37|30|و ما را بر شما سلطه و غلبه‌اى نبود، بلکه شما خود گروهى سرکش بودید. 37|31|پس وعده‌ی [عذاب] پروردگارمان بر ما محقّق شد. و بى‌گمان ما عذاب را خواهیم چشید. 37|32|پس ما شما را گمراه کردیم، زیرا که ما خود نیز گمراه بودیم.» 37|33|پس آنان در آن روز، در عذاب [الهى] شریکند. 37|34|همانا ما با مجرمان این­گونه رفتار مى‌کنیم. 37|35|آنان چنین بودند که هرگاه به آنان مى‌گفتند: «معبودى جز الله نیست.» [از پذیرش آن] تکبّر مى‌ورزیدند. 37|36|و مى‌گفتند: «آیا ما به خاطر شاعرى دیوانه، خدایانمان را رها کنیم؟» 37|37|[هرگز چنین نیست!] بلکه او حقّ آورده و پیامبران [پیشین] را تصدیق کرده است. 37|38|شما نیز عذاب دردناک الهى را خواهید چشید. 37|39|و جز آنچه کرده‌اید، کیفر نمى‌بینید. 37|40|مگر بندگان خالص شده‌ى خدا [که از کیفر برکنارند]. 37|41|آنانند که برایشان روزی معین و ویژه‌اى است. 37|42|انواع میوه‌ها. و آنان مورد احترامند. 37|43|در باغ‌هاى پر نعمت [بهشت]. 37|44|بر تخت‌هایى در برابر یکدیگر [تَکیه زده‌اند]. 37|45|جامى لبریز از شرابی پاک و ناب گرداگردشان مى‌گردانند، 37|46|شرابى زلال و درخشان، و لذّت‌بخش براى نوشندگان. 37|47|[شرابى که] نه مایه‌ى فساد عقل است. و نه آنان از نوشیدن آن مست مى‌شوند. 37|48|و نزدشان همسرانى است [زیبا و] درشت چشم که چشم از غیر فرومی‌بندند. 37|49|[از شدّت لطافت و سپیدى] گویى تخم‌مرغ‌هایى هستند که [در زیر بال و پر مرغ،] پوشیده و پنهان مانده [و هرگز دست کسی به آن نرسیده] است. 37|50|پس به یکدیگر روی کرده، از [حال‌] هم مى‌پرسند. 37|51|یکى از آنان می‌گوید: «[در دنیا] همنشینى داشتم، 37|52|که پیوسته مى‌گفت»: «آیا تو به راستی [قیامت را] باور دارى؟ 37|53|که هرگاه مردیم، و خاک، و استخوان‌هایی [پوسیده] شدیم، [دوباره زنده می‌شویم و] کیفر خواهیم شد؟» 37|54|[آن بنده‌ی خدا به دوستان بهشتی‌اش] می‌گوید: «آیا شما مى‌توانید [بر حال او] اطّلاع یابید؟» 37|55|پس از حال او اطّلاع مى‌یابد، و او را در میان دوزخ مى‌بیند. 37|56|به او می‌گوید: «به خدا سوگند نزدیک بود که مرا به نابودى بکشانى. 37|57|و اگر نعمت [و لطف] پروردگارم نبود، قطعاً [من نیز] از احضارشدگان [در دوزخ] بودم.» 37|58|[سپس به یاران بهشتى خود می‌گوید:] «آیا ما [براى همیشه در بهشتیم، و] دیگر نمى‌میریم؟ 37|59|جز همان مرگ نخستین [که در دنیا سراغمان آمد،] و ما هرگز عذاب نخواهیم شد؟ 37|60|قطعاً این رستگارى بزرگى است.» 37|61|باید اهل عمل براى چنین جایگاهى کار کنند. 37|62|آیا آن [نعمت‌هاى بهشتى] براى پذیرایى بهتر است یا درخت زقّوم؟ 37|63|ما درخت زقّوم را مایه‌ى شکنجه، و درد و رنج ستمگران قرار داده‌ایم. 37|64|این درخت از قعر دوزخ مى‌روید. 37|65|شکوفه‌ى آن مانند سرهاى شیطان‌ها [بسیار زشت و بدنما] است. 37|66|پس دوزخیان از آن مى‌خورند و شکم‌ها را از آن پر مى‌کنند. 37|67|سپس بر روى آن [غذا]، مخلوطى از آب جوشان و سوزنده براى آنان خواهد بود. 37|68|پس بازگشت آنان به سوى دوزخ است. 37|69|[چرا که] آنان پدران خویش را گمراه یافتند. 37|70|امّا با این حال، در پى آنان شتابان مى‌دوند. 37|71|بى‌گمان قبل از آنان، بیشتر پیشینیان [نیز] گمراه شدند. 37|72|و قطعاً ما در میانشان بیم‌دهندگانى فرستادیم. 37|73|پس [اینک] بنگر که سرانجام هشدارداده شدگان چگونه بود؟ 37|74|[همه‌ی آنان نابود شدند،] مگر بندگان خالص شده‌ی خدا. 37|75|و به راستی نوح، ما را [به فریادرسى] ندا داد، [و نداى او را اجابت کردیم] پس چه خوب پاسخ‌دهنده‌اى هستیم! 37|76|و او و خانواده‌اش را از اندوه بزرگ رهانیدیم. 37|77|و نسل او را باقى گذاشتیم. 37|78|و در میان آیندگان براى او [نام نیک] به جا گذاشتیم. 37|79|سلام بر نوح در میان جهانیان. 37|80|ما نیکوکاران را اینگونه پاداش مى‌دهیم. 37|81|به راستى که او از بندگان مؤمن ما بود. 37|82|سپس دیگران را غرق کردیم. 37|83|و بى‌گمان، ابراهیم از پیروان نوح بود. 37|84|آن‌گاه که با قلبی سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد. 37|85|آن‌گاه که به سرپرستش و قومش گفت: «این [بت‌ها] چیست که مى‌پرستید؟ 37|86|آیا به دروغ، معبودهاى دیگرى جز خدا مى‌خواهید؟ 37|87|شما درباره پروردگار جهانیان چه گمان مى‌کنید؟» 37|88|پس [چون مردم برای برپایی مراسم عید، خواستند از شهر بیرون بروند، ابراهیم] نگاه خاصّى به ستارگان انداخت. 37|89|و گفت: «من در آستانه‌ی بیماری‌ام [و نمى‌توانم در مراسم شما شرکت کنم.]» 37|90|مردم از او روى گردانده، برگشتند. 37|91|پس [ابراهیم] پنهانى به سراغ خدایان آنان رفت و گفت: «چرا غذا نمى‌خورید؟ 37|92|شما را چه شده؟ چرا سخن نمى‌گویید؟» 37|93|پس به سراغ بت‌ها رفت و با قدرت ضربه محکمى بر آنها فرود آورد [و خردشان کرد]. 37|94|مردم [چون بازگشتند،] شتابان به سوى او روى آوردند. 37|95|[ابراهیم] گفت: «آیا آنچه را خود مى‌تراشید، مى‌پرستید؟ 37|96|در حالى که خداوند، شما و آنچه را مى‌سازید، آفریده است.» 37|97|گفتند: «براى [کیفر] او بنایى بسازید [که گنجایش آتشی بزرگ داشته باشد،] پس او را در آتش افروخته بیفکنید!» 37|98|پس خواستند براى او نقشه‌اى بکشند، ولى ما آنان را زیردست و شکست‌خورده قرار دادیم. 37|99|[ابراهیم از این مهلکه به سلامت بیرون آمد] و گفت: «من [از شما کناره می‌گیرم. و] به سوى پروردگارم رهسپارم. او مرا راهنمایى خواهد کرد. 37|100|پروردگارا! [فرزندى] از صالحان به من عطا فرما!» 37|101|پس ما او را به نوجوانى بردبار مژده دادیم. 37|102|پس چون [اسماعیل به سنّی رسید که] در کار و کوشش، پدرش را همراهى کرد، [ابراهیم] گفت: «پسر عزیزم! من [مرتّب] در خواب مى‌بینم که تو را ذبح مى‌کنم. پس بگو نظرت چیست و آن را چگونه مى‌بینى؟» [اسماعیل] گفت: «اى پدر! آنچه را مأمور شده‌اى، انجام بده، که به زودى اگر خدا بخواهد، مرا از صبرکنندگان خواهى یافت.» 37|103|پس چون هر دو تسلیم [فرمان ما] شدند و ابراهیم، گونه‌ى فرزند را بر خاک نهاد [تا ذبحش کند]، او را ندا دادیم که: «اى ابراهیم! 37|104|حقّاً که رؤیایت را تحقّق بخشیدى [و امر ما را اطاعت کردى].» 37|105|ما نیکوکاران را این گونه پاداش مى‌دهیم [و نیت خیر آنان را به جاى عمل مى‌پذیریم]. 37|106|همانا این همان آزمایش آشکار بود. 37|107|و ما او را در برابر قربانى بزرگى [از ذبح شدن‌] رهانیدیم. 37|108|در میان آیندگان براى او [نام نیک] به جا گذاشتیم. 37|109|درود و سلام بر ابراهیم! 37|110|ما این گونه نیکوکاران را پاداش مى‌دهیم. 37|111|او از بندگان مؤمن ما بود. 37|112|و او را به اسحاق مژده دادیم که پیامبرى از شایستگان بود. 37|113|و بر ابراهیم و اسحاق، برکت و خیر بسیار عطا کردیم. و از نسل آن دو [برخى] نیکوکارند و [برخى] آشکارا به خود ستم می‌کنند. 37|114|و به راستى ما بر موسى و هارون منّت نهادیم. 37|115|و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ نجات دادیم. 37|116|و آنان را یارى کردیم، پس آنان بودند که پیروز شدند. 37|117|و به آن دو، کتاب روشنگر دادیم. 37|118|و آن دو را به راه راست هدایت کردیم. 37|119|و براى آن دو در میان آیندگان [نام نیک] به جا گذاشتیم. 37|120|سلام بر موسى و هارون! 37|121|ما این گونه نیکوکاران را پاداش مى‌دهیم. 37|122|آن دو از بندگان مؤمن ما بودند. 37|123|و به راستى اِلیاس از فرستادگان [ما] بود. 37|124|آن‌گاه که به قوم خود گفت: «آیا [از خدا] پروا نمى‌کنید؟ 37|125|آیا [بتِ] بَعل را مى‌خوانید و بهترین آفریدگار را رها مى‌کنید؟ 37|126|الله را که پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست.» 37|127|پس او را تکذیب کردند. و بی‌شک آنان [برای کیفر] احضار خواهند شد. 37|128|به جز بندگان خالص شده‌ی خدا [که از هر کیفرى در امانند]. 37|129|و براى الیاس در میان آیندگان [نام نیک] بر جاى گذاشتیم. 37|130|سلام و درود بر الیاس. 37|131|ما این­گونه نیکوکاران را پاداش مى‌دهیم. 37|132|او از بندگان مؤمن ما بود. 37|133|و همانا لوط یکى از فرستادگان [ما] بود. 37|134|آن‌گاه که او و همه‌ى خانواده‌اش را نجات دادیم. 37|135|جز پیرزنى که در میان بازماندگان [و هلاک­شدگان] بود. 37|136|سپس دیگران را نابود کردیم. 37|137|و شما [اهل مکّه در مسیر سفرهایتان به شام] از کنار [ویرانه‌هاى شهر] آنان مى‌گذرید، صبحگاه، 37|138|[و نیز] شبانگاه؛ پس آیا نمى‌اندیشید؟ 37|139|و همانا یونس از فرستادگان [ما] بود. 37|140|آن‌گاه که [از قوم خود] به سوى کشتىِ پر [از بار و مسافر] گریخت. 37|141|[کشتى به خطر افتاد، و قرار شد بر اساس قرعه، افرادى به دریا افکنده شوند،] پس یونس با سرنشینان کشتى قرعه انداخت. و از بازندگان شد. 37|142|پس [او را به دریا افکندند.] ماهى بزرگى او را بلعید و او خود را سرزنش مى‌کرد. 37|143|[در شکم ماهى به تسبیح خداوند پرداخت]. پس اگر از تسبیح‌گویان نبود، 37|144|بى‌تردید تا روز قیامت در شکم ماهى مى‌ماند. 37|145|پس او را در حالى که بیمار بود، به زمین خشکى افکندیم. 37|146|و بر او بوته‌اى از کدو رویاندیم. 37|147|و او را [پس از بهبودى،] به سوى یکصد هزار نفر یا بیش‌تر فرستادیم. 37|148|پس ایمان آوردند. و تا مدّتى آنان را کامیاب و بهره‌مند کردیم. 37|149|[مشرکان] فرشتگان را دختران خدا می‌شمرند! پس از آنان بپرس: آیا دختران براى پروردگارت، و پسران براى آنان است؟! 37|150|یا ما فرشتگان را زن آفریدیم و آنان ناظر بودند؟! 37|151|آگاه باشید که آنان از سر تهمت مى‌گویند: 37|152|«خدا فرزند آورده است!» و البتّه آنان دروغگویند. 37|153|آیا [گمان می‌کنید] خداوند دختران را بر پسران برگزیده است؟ 37|154|شما را چه شده است؟ چگونه داورى مى‌کنید؟ 37|155|پس آیا پند نمى‌گیرید؟ 37|156|آیا براى شما دلیل روشنى است؟ 37|157|پس اگر راست مى‌گویید، کتاب خود را بیاورید. 37|158|و [گروه دیگری از مشرکان] میان خدا و جنّ نسبتى قائل شدند، در حالى که جنّیان به خوبى مى‌دانند که آنها [در روز قیامت] احضار خواهند شد. 37|159|خداوند از آنچه آنان مى‌گویند، منزّه است. 37|160|جز بندگان خالص شده‌ی خدا [که او را به شایستگى وصف مى‌کنند]. 37|161|پس شما و آنچه مى‌پرستید، 37|162|نمى‌توانید [مردم را] بر ضدّ خدا گمراه کنید، 37|163|مگر کسى را که خودش [با اراده و اختیار] به دنبال دوزخ باشد. 37|164|و [فرشتگان می‌گویند:] «هیچ کس از ما نیست مگر آن که براى او جایگاهى معین است. 37|165|و ماییم که [براى اطاعت فرمان خداوند] صف کشیده‌ایم. 37|166|و ماییم که تسبیح‌گوى هستیم.» 37|167|[مشرکان پیش از بعثت پیامبر] پیوسته و با تأکید مى‌گفتند: 37|168|«اگر پندنامه‌اى از نوع [کتاب‌هاى] پیشینیان نزد ما بود، 37|169|ما نیز حتما از بندگان برگزیده‌ى خدا بودیم.» 37|170|پس [همین که قرآن براى آنان آمد،] به آن کفر ورزیدند. و به زودى [نتیجه‌ى کفر خود را] خواهند دانست. 37|171|و بى‌شک فرمان ما براى بندگانى که به پیامبری فرستاده شده‌اند، از پیش معین شده است. 37|172|همانا ایشانند که پیروزند. 37|173|و سپاه ماست که پیروز است. 37|174|پس تا مدّتى [معین از کافران] روى بگردان. 37|175|و بنگر که به زودى [کیفر عنادشان را] خواهند دید. 37|176|پس آیا براى عذاب ما شتاب مى‌کنند؟! 37|177|پس هرگاه [عذاب ما] به آستانه‌ی آنان فرود آید، آنان که هشدار داده شدند، چه بد صبحگاهى خواهند داشت. 37|178|و تا مدّتى [معین] از آنان روى بگردان. 37|179|و بنگر، که به زودى خواهند دید [عاقبتشان چه مى‌شود]. 37|180|پاک و منزّه است پروردگارت، پروردگار عزیز، از آنچه درباره‌ى او وصف مى‌کنند. 37|181|و سلام بر همه‌ى فرستادگان. 37|182|و سپاس و ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است. 38|1|صاد. سوگند به قرآن پندآموز [که تو از پیامبرانى]! 38|2|آرى! کسانى که کفر ورزیدند، سخت در سرکشى و ستیزند. 38|3|چه بسیار اقوام پیش از اینان که [به خاطر کفر و نفاق] نابودشان کردیم، پس فریاد کمک‌خواهى سردادند، امّا دیگر زمان فرار نبود. 38|4|و کافران تعجب کردند که هشداردهنده‌اى از خودشان به سراغشان آمده و گفتند: «این، جادوگرى دروغگوست. 38|5|آیا او به جاى معبودهاى گوناگون، یک معبود قرار داده است؟ البتّه که این، چیزى بسیار عجیب است!» 38|6|سردمداران کفر، [از مجلس پیامبر] بیرون آمدند [و گفتند]: «بروید و بر پرستش خدایان خود پایدار بمانید، که این چیزى است که [از شما] خواسته شده است. 38|7|ما این چیزها را [که محمّد می‌گوید،] در آخرین آیین نشنیده‌ایم. این آیین، آیینى ساختگى است. 38|8|آیا از میان همه ما، قرآن بر او نازل شده است؟» [این حرف‌ها بهانه‌اى بیش نیست؛] بلکه آنان نسبت به قرآن، در شک هستند. آرى، آنان هنوز عذاب مرا نچشیده‌اند. 38|9|مگر گنجینه‌هاى رحمت پروردگار عزیز و بخشنده‌ات در اختیار آنهاست؟ [تا وحى بر کسانی که آنان مى‌خواهند، نازل شود.] 38|10|یا فرمانروایی آسمان‌ها و زمین، و آنچه میان آنهاست، از آنِ ایشان است؟ [اگر چنین است‌] پس با امکاناتى که دارند، بالا بروند [و از نزول وحى بر کسى که ما مى‌خواهیم، جلوگیرى کنند!] 38|11|آنان لشکر کوچکى از احزابِ شکست‌خورده‌اند. 38|12|پیش از این کافران، قوم نوح، و عاد، و فرعونِ قدرتمند [نیز]، پیامبران را تکذیب کردند. 38|13|قوم ثمود، و قوم لوط، و مردم ایکه [قوم شعیب،] آنان نیز گروه‌هایی بودند. 38|14|هر یک از آن گروه‌ها، پیامبران را تکذیب کردند و عذاب الهى در مورد آنان تحقّق یافت. 38|15|گویا این کافران تنها چشم به راه صیحه‌اى مرگبارند، که به دنبالش بازگشتى براى آنان نیست، 38|16|و [با تمسخر و غرور] گفتند: «پروردگارا! پیش از [فرارسیدن] روز حساب، سهم ما را [از عذاب] هرچه زودتر به ما بده!» 38|17|[اى پیامبر!] بر آنچه مى‌گویند شکیبا باش و بنده ما داود را یاد کن که نیرومند بود، امّا همواره روى به سوى درگاه ما داشت. 38|18|همانا ما کوه‌ها را رام کردیم که در شامگاهان و بامدادان، همراه او تسبیح گویند. 38|19|و پرندگان را [نیز] گرد آوردیم، و [همگى با داود تسبیح خدا می­گفتند و] به سوی خدا بازمى‌گشتند. 38|20|و فرمانروایى و حکومت او را استوار داشتیم، و به او حکمت، و گفتار پایان‌بخش [در داورى] دادیم. 38|21|و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار محراب [داود] بالا رفتند؟ 38|22|آن‌گاه که [ناگهان] بر او وارد شدند، و [داود] از [مشاهده‌ى] آنان به هراس افتاد. شاکیان گفتند: «نترس! ما دو نفر درگیر شده‌ایم و یکى از ما بر دیگرى ستم کرده است، پس میان ما به حقّ داورى کن و ستم روا مدار! و ما را به راه راست راهنمایى فرما! 38|23|این برادر من است که نود و نُه میش دارد و من تنها یک میش دارم؛ امّا [با آن همه سرمایه، به من] مى‌گوید: آن یک میش را هم به من واگذار! و در گفتگو بر من چیره شده است.» 38|24|[داود] گفت: «بی‌تردید او با درخواست افزودن میش تو به میش‌هاى خودش، به تو ستم کرده است. و البتّه بسیارى از شریکان، بر یکدیگر ستم مى‌کنند، مگر کسانى که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند. و آنان اندکند.» و [داود] متوجّه شد که ما او را [با این ماجرا] آزمایش کرده‌ایم، پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رکوع افتاد و توبه کرد. 38|25|پس ما آن [قضاوت] را بر او بخشیدیم. و البتّه او نزد ما مقامی والا و سرانجامى نیک دارد. 38|26|اى داود! ما تو را در زمین جانشین قرار دادیم، پس میان مردم به حقّ داورى کن. و از هوا و هوس‌ها پیروى مکن که تو را از راه خدا منحرف مى‌کند. البتّه کسانى که از راه خدا منحرف مى‌شوند، برایشان عذاب سختى است، برای آن که روز حساب را فراموش کردند. 38|27|و ما آسمان و زمین، و آنچه را میان آنهاست، بیهوده نیافریدیم. این، پندار کسانى است که کفر ورزیدند. پس واى بر کافران از آتش [دوزخ]! 38|28|آیا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، همانند فسادگرانِ در زمین قرار مى‌دهیم؟ یا پرهیزکاران را مانند بدکاران قرار مى‌دهیم؟ 38|29|[این] کتاب مبارکى است که به سوى تو فروفرستادیم، تا در آیات آن تدبّر کنند. و خردمندان پند گیرند. 38|30|و ما به داود سلیمان را بخشیدیم. او بنده‌ى خوبى بود، زیرا بسیار به درگاه ما روى مى‌آورد. 38|31|[یاد کن] آن‌گاه که در پایان روز، اسبان چابک تندرو بر سلیمان عرضه شد [و او مشغول سان دیدن بود]. 38|32|پس گفت: «من دوستی این اسبان را به خاطر یاد پروردگارم دوست دارم» [و فرمان داد آنها را دواندند] تا [از دیدگانش] پنهان شدند. 38|33|[سپس دستور داد:] آنها را نزد من بازگردانید، پس ساق­ها و گردن­های اسبان را دست کشید. 38|34|و به راستى ما سلیمان را آزمودیم. و بر تخت او جسدى [بى‌جان از فرزندش‌] افکندیم، پس به درگاه خدا توبه کرد. 38|35|و گفت: «پروردگارا! مرا بیامرز و به من فرمانروایى و ملکى عطا کن که پس از من سزاوار هیچ کس نباشد. البتّه تو بسیار بخشنده‌اى.» 38|36|پس ما باد را مسخّر او ساختیم که به فرمان او هر جا بخواهد، به نرمى و آرامى حرکت کند. 38|37|و جنّ‌هاى سرکش را [رامِ او ساختیم،] هر [کدام] بنّایی [مى‌دانند، برایش بسازند،] و [هر کدام] غوّاصى [مى‌دانند، جواهرات استخراج کنند]. 38|38|و گروه دیگرى از جنّ‌ها با غل و زنجیر به هم بسته بودند. [تا نتوانند در حکومت او فتنه و آشوب کنند.] 38|39|«[ای سلیمان!] این بخشش بى‌حساب ماست. به هرکس مى‌خواهى ببخش، یا دریغ کن.» 38|40|و او نزد ما مقامی والا و سرانجامى نیک دارد. 38|41|و بنده‌ى ما ایوب را یاد کن، آن‌گاه که پروردگارش را ندا داد: «[پروردگارا!] شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است!» 38|42|[به او گفتیم:] «پاى خود را بر زمین بزن [تا از زیر پاى تو چشمه‌اى جارى کنیم]. این چشمه‌ى آبى خنک براى شستشو و نوشیدن است.» 38|43|و ما بر اساس رحمت خویش، خانواده‌اش را [که در اثر بیمارى سخت و طولانى، از او جدا شده بودند،] به او بخشیدیم و برگرداندیم، و همانند آنها را به آنان افزودیم، تا براى خردمندان پندى باشد. 38|44|[او سوگند یاد کرده بود که به خاطر تخلّف همسرش، او را تنبیه کند؛ امّا چون همسرش وفادار بود به او گفتیم:] «دسته‌اى از شاخه‌هاى نازک گیاه به دست خود بگیر و با آن بزن، [تا بدن همسرت آزرده نشود.] و سوگند را مشکن!» ما ایوب را صابر یافتیم. او بنده‌ى خوبى بود، زیرا بسیار به درگاه ما روی می­آورد. 38|45|و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که داراى قوّت و بصیرت بودند. 38|46|ما آنان را با خلوص ویژه‌اى که یادآور سراى قیامت بود، خالص کردیم. 38|47|و آنان در پیشگاه ما از برگزیدگان و نیکانند. 38|48|و اسماعیل و یسع و ذوالکفل را یاد کن که همه از نیکانند. 38|49|این، یاد [ما از آنان در دنیا] است. و البتّه براى پرهیزکاران بازگشت‌گاهى نیکو خواهد بود. 38|50|باغ‌هاى جاودانه‌اى که درهایش به روى آنان گشوده است. 38|51|در آنجا [بر تخت‌ها] تکیه مى‌زنند. [و] میوه‌هاى فراوان و نوشیدنى در آنجا مى‌طلبند. 38|52|و نزدشان همسرانى است [زیبا] که چشم از غیر فرومی‌بندند، و همتا و هم‌سال آنها هستند. 38|53|این است آنچه براى روز حساب به شما وعده داده مى‌شود. 38|54|این روزی ماست که براى آن پایانى نیست. 38|55|این [است پاداش بهشتیان]! و البتّه سرکشان بازگشت‌گاه بدى دارند: 38|56|دوزخ، که در آن وارد مى‌شوند. چه بد بستری است! 38|57|این آب داغ و چرکابى است که باید آن را بچشند. 38|58|و عذاب‌هاى دیگرى مانند آن دارند. 38|59|[به پیشوایان گمراه گفته مى‌شود:] «این‌ها گروهى [از پیروان شما] هستند که همراهِ شما وارد [دوزخ] مى‌شوند.» [در پاسخ می‌گویند:] خوش آمدى براى آنان نیست، زیرا که به آتش درافتند.» 38|60|[پیروان به رهبران] می‌گویند: «بلکه خوش­آمد بر شما مباد، که شما این عذاب را براى ما پیش فرستادید. پس چه جایگاه بدى است!» 38|61|می‌گویند: پروردگارا! هرکس این عذاب را براى ما فراهم ساخته است، بر عذابِ او در آتشِ [دوزخ] دو برابر بیافزا!» 38|62|و می‌گویند: «چرا مردانى را که ما آنها را از اشرار مى‌شمردیم، نمى‌بینیم؟ 38|63|آیا ما [به ناحقّ] آنان را به مسخره مى‌گرفتیم؟ [و امروز اهل بهشتند؟ یا آن که در دوزخند،] و چشمان ما به آنها نمى‌افتد؟» 38|64|همانا مجادله‌ى اهل آتش حتمى و واقع‌شدنى است. 38|65|بگو: «من فقط بیم‌دهنده‌ام. و هیچ معبودى جز خداوند یکتاى قهّار نیست. 38|66|پروردگار آسمان‌ها و زمین، و آنچه میان آن دو است. [خداوند] نفوذناپذیر و بسیار آمرزنده.» 38|67|بگو: «این [قرآن] خبرى بزرگ است، 38|68|که شما از آن روی‌گردانید. 38|69|من دانشى به عالم بالا نداشتم، آن‌گاه که [فرشتگان درباره‌ی آفرینش آدم‌] مجادله مى‌کردند. 38|70|به من چیزى وحى نمى‌شود، مگر از آن رو که من هشداردهنده‌اى آشکارم.» 38|71|آن‌گاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى از گِل می‌آفرینم. 38|72|پس همین که او را استوارش ساختم و از روح خود در او دمیدم، سجده‌کنان براى او به خاک بیافتید.» 38|73|پس فرشتگان همه با هم سجده کردند. 38|74|مگر ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود. 38|75|[خداوند] فرمود: «اى ابلیس! چه چیز مانعِ تو شد که براى موجودى که به دستان [قدرت] خویش آفریدم، سجده کنى؟ تکبّر کردى یا از بلندمرتبه‌ها بودی؟!» 38|76|ابلیس گفت: من از او بهترم! مرا از آتش آفریده‌اى، و او را از گِل!» 38|77|[خداوند] فرمود: «پس، از این درگاه بیرون شو که تو رانده شده‌اى! 38|78|و لعنت من تا روز رستاخیز بر تو خواهد بود.» 38|79|[ابلیس] گفت: «پروردگارا! پس مرا تا روزى که [خلایق] برانگیخته مى‌شوند، مهلت ده.» 38|80|[خداوند] فرمود: «تو از مهلت داده‌شدگانى! 38|81|[اما] تا روز و زمانى معین.» 38|82|[ابلیس] گفت: «به عزّتت سوگند که همه را گمراه خواهم کرد. 38|83|مگر بندگان خالص شده‌ات را.» 38|84|[خداوند] فرمود: «به حقّ سوگند، و حقّ مى‌گویم، 38|85|که دوزخ را از تو، و تمام کسانى که از تو پیروى کنند، پر خواهم کرد.» 38|86|[اى پیامبر! به مردم] بگو: «من از شما برای رسالتم پاداشى نمى‌طلبم، و از کسانى نیستم که چیزى را از نزد خود مى‌سازند [و ادّعاى باطل دارند]. 38|87|این [قرآن] تذکر و پندى براى جهانیان است. 38|88|و بى‌تردید پس از مدّتى خبر [درستی آیات و وعده‌هاى‌] آن را خواهید دانست.» 39|1|نازل شدن [این‌] کتاب [بر تو]، از سوى خداوند شکست‌ناپذیر و حکیم است. 39|2|ما این کتاب را به سوى تو به حقّ فروفرستادیم، پس خدا را بپرست در حالى که خود را براى او خالص کرده‌اى. 39|3|آگاه باشید که دین ناب، تنها از آنِ خداست. و کسانى که به جاى خداوند، سرپرستان و معبودهایى را برگزیدند [در توجیه کار خود گفتند]: «ما آنها را فقط براى این مى‌پرستیم که ما را هر چه بیش‌تر به خدا نزدیک کنند.» خداوند در آنچه اختلاف مى‌ورزند، میانشان داورى خواهد کرد. البتّه خدا کسى را که دروغگویى بسیار ناسپاس است، هدایت نمى‌کند. 39|4|اگر خداوند اراده کرده بود [براى خود] فرزندى بگیرد، قطعاً از آنچه مى‌آفریند، آنچه را مى‌خواست، برمى‌گزید. [امّا] او منزّه است [از این که فرزندى داشته باشد]. او خداوند یگانه‌ى پیروز است. 39|5|او آسمان‌ها و زمین را به حقّ آفرید. شب را بر روز و روز را بر شب درمى‌پیچد. و خورشید و ماه را رام ساخت. هر یک تا مدّتى معین در حرکتند. بدانید که او شکست‌ناپذیر و بسیار آمرزنده است. 39|6|او شما را از یک تن آفرید، سپس همسرش را از نوع او پدید آورد. و براى شما هشت نوع از دام‌ها [چهار جفت نر و ماده‌ی شتر، گاو، گوسفند و بز] فروفرستاد. او شما را در شکم‌هاى مادرانتان می‌آفریند. آفرینشى پس از آفرینش دیگر، در تاریکى‌هاى سه‌گانه. [شکم، رحم و کیسه‌اى که جنین در آن زندگى مى‌کند.] این است خدا، که پروردگار شماست. فرمانروایی از آنِ اوست. جز او هیچ معبودى نیست. پس چگونه به بى‌راهه مى‌روید؟ 39|7|اگر ناسپاسی کنید، پس [بدانید] خداوند از شما بى‌نیاز است و براى بندگانش ناسپاسی را نمى‌پسندد. و اگر شکرگزار باشید، آن را براى شما مى‌پسندد. و هیچ کس بار [گناه] دیگرى را به دوش نمى‌کشد. سپس بازگشت شما به سوى پروردگارتان است، پس شما را به آنچه مى‌کردید، خبر خواهد داد. او به آنچه در سینه‌هاست، بس آگاه است. 39|8|و هرگاه به انسان آسیبى برسد، پروردگارش را مى‌خواند، در حالى که [با توبه] به سوى او بازگشته است. امّا همین که خداوند از جانب خویش نعمت بزرگى به او بدهد، آن آسیب را که پیش‌تر براى برطرف شدنش دعا مى‌کرد، فراموش مى‌کند و [دوباره] براى خداوند همتایانى قرار مى‌دهد تا [خود و دیگران را] از راه او منحرف سازد. بگو: «اندک زمانى با کفر خود کامیاب باش که تو بی‌شک از دوزخیانى!» 39|9|آیا [چنین کسى بهتر است یا] آن کس که در ساعات شب، در حال سجده و قیام به عبادتى خالصانه مشغول است، [و] از آخرت مى‌ترسد و به رحمت پروردگارش امید دارد؟ بگو: «آیا کسانى که مى‌دانند و کسانى که نمى‌دانند، برابرند؟» تنها خردمندان پند مى‌پذیرند. 39|10|بگو: اى بندگان من که ایمان آورده‌اید! از پروردگارتان پروا کنید! براى کسانى که در این دنیا نیکى کرده‌اند، [پاداش] نیکى است. و زمین خدا گسترده است. [پس اگر در منطقه‌اى براى حفظ ایمان و نیکی در فشارید، هجرت کنید.] پاداش صابران، بى‌حساب و به طور کامل داده مى‌شود. 39|11|بگو: «من مأمورم که خدا را بپرستم، در حالى که دین را براى او خالص و پیراسته کرده‌ام. 39|12|و فرمان یافته‌ام که نخستینِ مسلمانان باشم.» 39|13|بگو: «همانا اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از عذاب روزى بزرگ مى‌ترسم.» 39|14|بگو: «من تنها خدا را مى‌پرستم، در حالى که دینم را براى او خالص کرده‌ام. 39|15|پس شما هر چه را جز او مى‌خواهید، بپرستید.» بگو: «به راستی زیانکاران کسانى هستند که [سرمایه‌ى وجودى] خود و بستگانشان را در قیامت از دست داده باشند. آگاه باشید! این همان زیان آشکار است.» 39|16|براى زیانکاران از بالاى سرشان سایه‌بان‌هایى از آتش، و از زیر پایشان سایه‌بان‌هایى است. این [عذابى] است که خداوند بندگانش را به آن مى‌ترساند. پس اى بندگان من! از من پروا کنید. 39|17|و کسانى که از بندگى طاغوت، دورى جستند و به سوى خدا بازگشتند، بر آنان مژده باد! پس بندگان مرا بشارت بده! 39|18|آنان که سخن را مى‌شنوند و بهترینِ آن را پیروى مى‌کنند. آنانند که خداوند هدایتشان کرده، و آنانند همان خردمندان. 39|19|پس آیا کسى را که حکم عذاب بر او حتمى شده است، [مى‌توانى هدایت کنى؟] آیا تو مى‌توانى کسى را که در آتش است، رهایى بخشى؟ 39|20|ولى کسانى که از پروردگارشان پروا دارند، غرفه‌هایى برای آنها [در بهشت] است که بالاى آنها، غرفه‌هاى دیگرى ساخته شده، و از زیر آنها نهرها جارى است. [این،] وعده‌ى الهى است. و خدا در وعده‌اش خلاف نمى‌کند. 39|21|آیا ندیده‌اى که خداوند از آسمان آبى فروفرستاد، پس آن را به صورت چشمه‌هایى در زمین روان کرد. سپس با آن، کشت‌هایى رنگارنگ برمى‌آورد. آن‌گاه آن کشت‌ها با هیجان رشد مى‌کند، [تا آن که مى‌خشکد،] پس آن را زرد مى‌بینى. سپس آن را به صورت کاه و خاشاک درمى‌آورد. بى‌گمان در این [دگرگونى‌ها] براى خردمندان پند و یادآورى است [که دنیا ناپایدار است]. 39|22|آیا کسى که خداوند سینه‌اش را براى [پذیرش] اسلام گشاده است، پس او از سوی پروردگارش بهره‌مند از نورى است، [مانند کسى است که در تنگناى تعصّب و لجاجت و غرور است؟ نه!] پس واى بر آنان که از سنگدلى یاد خدا نمى‌کنند. آنان در گمراهى آشکارند. 39|23|خداوند بهترین سخن را در قالب کتابى نازل کرد، [که آیاتش] مشابه [یکدیگر] و هر یک دیگرى را شرح مى‌کند. از [تلاوت آیات] آن کسانى که از پروردگارشان مى‌ترسند، پوستشان به لرزه مى‌افتد. سپس به یاد خدا، پوست‌ها و دل‌هاى آنان نرم و آرام مى‌شود. این است هدایت خداوند. که هر کس را بخواهد، [و شایسته بداند،] به آن هدایت مى‌کند. و هر کس را خدا [به خاطر فسق و فسادش] گمراه نماید، پس هیچ هدایت‌گرى براى او نیست. 39|24|پس آیا کسى که [با ایمان و نیکوکاری] روى خود را از عذاب بد روز قیامت دور مى‌سازد، [مانند کسى است که از قهر الهى در قیامت غافل است]؟ و [در آن روز] به ستمگران گفته مى‌شود: «بچشید آنچه را به دست مى‌آوردید!» 39|25|کسانى که پیش از این کافر بودند [نیز، پیامبران را] تکذیب کردند. پس از آنجا که حدس نمى‌زدند، عذاب به سراغشان آمد. 39|26|پس خداوند در زندگى دنیا، خوارى و رسوایى را به آنان چشاند. و قطعاً عذاب آخرت بزرگ‌تر است، اگر می‌دانستند. 39|27|و همانا ما در این قرآن از هر نوع مَثَلى زدیم، تا شاید پند گیرند. 39|28|قرآنى عربى [و فصیح]، بى­هیچ انحراف و کژى. شاید مردم پرهیزکار شوند. 39|29|خداوند [براى شرک و توحید] مَثَلى زده است: بنده‌اى که چند مالک ناسازگار در مالکیت او شریک باشند، [و دستورات متضادّ به او بدهند،] و بنده‌اى که تنها مطیع یک نفر است، [و فقط از او دستور مى‌گیرد،] آیا این دو در مَثَل یکسانند؟ حمد و ستایش مخصوص خداوند است، ولى بیشتر مردم نمى‌دانند. 39|30|بی‌شک تو خواهى مرد، و آنان [نیز] مردنى هستند. 39|31|سپس شما روز قیامت نزد پروردگارتان به کشمکش خواهید پرداخت. 39|32|پس کیست ستمکارتر از کسى که بر خداوند دروغ بست و چون سخن راست برایش آمد، تکذیب کرد؟ آیا براى کافران در دوزخ جایگاهى نیست؟ 39|33|ولی کسى که [دین] راستین آورد و آن را باور کرد، آنانند تقواپیشگان. 39|34|هر چه بخواهند، نزد پروردگارشان براى آنان فراهم است. این است پاداش نیکوکاران! 39|35|تا خداوند [در سایه‌ى ایمان و صداقت آنان] بدترین کارى را که مرتکب شده‌اند، از آنها بپوشاند. و آنان را به بهترین کارى که مى‌کرده‌اند، پاداش دهد. 39|36|آیا خداوند براى بنده‌اش کافى نیست؟ و مردم تو را از غیر خدا مى‌ترسانند. و هر کس را خدا گمراه کند، پس هیچ راهنمایى نخواهد داشت. 39|37|و هر که را خداوند هدایت کند، پس هیچ گمراه‌کننده‌اى نخواهد داشت. آیا خداوند، شکست‌ناپذیر و صاحب انتقام نیست؟ 39|38|و اگر [از مشرکان] بپرسی: «چه کسى آسمان‌ها و زمین را آفرید؟» قطعاً خواهند گفت: «خدا!» بگو: «پس آیا در آنچه جز خدا مى‌خوانید، نظر و اندیشه کرده‌اید؟! اگر خداوند برای من زیانى را اراده کند، آیا این بت‌ها مى‌توانند آن زیان را برطرف کنند؟ یا [اگر] خداوند براى من لطف و رحمتى را بخواهد، آیا آنها مى‌توانند مانع آن رحمت شوند؟» بگو: «خداوند براى من کافى است. اهل توکل تنها بر او توکل مى‌کنند.» 39|39|بگو: «اى قوم من! شما بر اساس موضِع خود [هر چه در توان دارید،] کار کنید. من نیز [به وظیفه‌ى خود] عمل مى‌کنم، پس به زودى خواهید دانست، 39|40|که بر چه کسی عذابى مى‌رسد که او را [در دنیا] خوار مى‌کند و بر او عذاب پایدار [قیامت] فرود می‌آید؟» 39|41|ما براى [هدایت] مردم، کتاب را به حقّ بر تو فروفرستادیم. پس هر که هدایت را پذیرفت، به سود خود اوست. و هر که گمراه شد، پس تنها به زیان خود اوست. و تو بر مردم وکیل نیستى [تا به اجبار آنان را هدایت کنى]. 39|42|خداوند است که جان‌ها را به هنگام مرگشان به طور کامل مى‌گیرد، و [روح] کسی را که نمرده است، در هنگام خواب [مى‌گیرد]، پس [روح] آن را که مرگ بر او قطعى شده، نگاه مى‌دارد، [و به بدن بازنمى‌گرداند] و [روح‌هاى] دیگر را [که مرگشان فرانرسیده،] براى مدّتى معین [به جسم آنان] بازمى‌گرداند. بى‌شک در این [امر]، براى گروهى که مى‌اندیشند، نشانه‌هایى [بزرگ از قدرت خدا] وجود دارد. 39|43|آیا [مشرکان، بت‌ها را] به جاى خدا شفیعان [خود] گرفته‌اند؟! بگو: «آیا اگر [اینها] مالک هیچ چیز نباشند و قدرت اندیشه نداشته باشند [باز هم از ایشان شفاعت می‌طلبید]؟» 39|44|[اى پیامبر! به آنان] بگو: تمام شفاعت‌ها از آنِ خداست. براى اوست فرمانروایى آسمان‌ها و زمین. سپس به سوى او بازگردانده مى‌شوید.» 39|45|و هرگاه خداوند به یکتایی یاد شود، دل‌هاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند، پر از نفرت مى‌شود؛ ولى هرگاه از [معبودانی] غیر او یاد شود، بى‌درنگ شادمان مى‌شوند. 39|46|بگو: «خداوندا! اى پدیدآورنده‌ی آسمان‌ها و زمین! اى داناى نهان و آشکار! تو خود در میان بندگانت در آنچه همواره اختلاف مى‌کردند، داورى خواهى کرد.» 39|47|و کسانى که ستم کرده‌اند، اگر تمام آنچه در زمین است و مانند آن را، با آن داشته باشند، در روز قیامت براى رهایی از عذاب سخت الهى همه‌ى آن را تاوان خواهند داد. [ولى چه سود؟! در آن روز] براى آن ستمگران از سوى خداوند چیزهایى روشن مى‌شود که هرگز در محاسباتشان پیش‌بینى نمى‌کردند. 39|48|و [در آن روز] براى آنان، بدى آنچه مرتکب شده‌اند، روشن خواهد شد. و آن عذابى که به مسخره مى‌گرفتند، آنان را فراخواهد گرفت. 39|49|پس چون سختى و آسیبی به انسان برسد، ما را مى‌خواند، سپس همین که از جانب خود نعمتى به او عطا کنیم، می‌گوید: «[این] نعمت‌ها را فقط بر پایه‌ی دانش و کاردانى خودم به من داده‌اند!» [چنین نیست!] بلکه آن نعمت وسیله‌ى آزمایش است؛ ولى بیشتر مردم نمى‌دانند. 39|50|به راستى کسانى که پیش از آنان بودند [نیز] این سخن را گفتند؛ ولى آنچه به دست آوردند، سودى برایشان نداشت. 39|51|پس [نتیجه‌ی] کارهای بدى که مرتکب شده بودند، به آنان رسید. و کسانى از اینان که ستم کردند، به زودى بدى آنچه انجام داده‌اند، به ایشان خواهد رسید. و آنان نمى‌توانند ما را درمانده کنند [و از کیفر ما بگریزند]. 39|52|آیا [هنوز] ندانسته‌اند که خداوند روزى را براى هر که بخواهد، گسترده یا تنگ مى‌سازد؟! البتّه در این [امر] براى کسانى که ایمان مى‌آورند، نشانه‌هایى [از حکمت و قدرت الهى] است. 39|53|بگو: اى بندگان من که بر نفس خویش تجاوز [و ستم] کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید. خداوند همه‌ى گناهان را مى‌بخشد، زیرا که او بسیار آمرزنده و مهربان است. 39|54|و پیش از آن که عذاب به سراغ شما بیاید و دیگر یارى نشوید، به سوى پروردگارتان بازگردید [و توبه کنید] و تسلیم او شوید. 39|55|و از بهترینِ آنچه از پروردگارتان به سوى شما نازل شده است، پیروى کنید، پیش از آن که عذاب، ناگهانى و غافلگیرانه، به سراغ شما آید. 39|56|تا مبادا کسى [در قیامت] بگوید: «دریغا! بر تمام کوتاهى‌هایى که در برابر خداوند داشتم. و من از مسخره‌کنندگان [آیات او] بودم.» 39|57|یا آن که [از شدّت اندوه] بگوید: «اگر خداوند هدایتم کرده بود، از پرهیزکاران بودم.» 39|58|یا هنگامى که عذاب را ببیند، بگوید: «اى کاش براى من بازگشتى بود تا از نیکوکاران مى‌شدم.» 39|59|آرى! آیات من به سراغ تو آمد، امّا آنها را تکذیب کردى و تکبّر ورزیدى و از کافران بودى. 39|60|و روز قیامت کسانى را که بر خدا دروغ بستند، روسیاه مى‌بینى. آیا در دوزخ جایگاهى براى متکبّران نیست؟ 39|61|و خداوند کسانى را که تقوا پیشه کرده‌اند، به سبب کارهایى که مایه‌ی رستگاریشان بود، نجات مى‌دهد، در حالى که هیچ بدى به آنان نمی‌رسد و اندوهگین هم نمی‌شوند. 39|62|خداوند، آفریدگار هر چیزى است. و اوست که بر هر چیز نگهبان [و ناظر] است. 39|63|کلیدهاى آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست. و کسانى که به آیات الهى کفر ورزیدند، آنان همان زیانکارانند. 39|64|بگو: «اى نادانان! آیا مرا فرمان مى‌دهید که جز خدا بپرستم؟» 39|65|و قطعاً به تو، و به کسانى [از پیامبران] که پیش از تو بوده‌اند، وحى شده است که: «اگر شرک ورزى، بی‌تردید عمل تو تباه مى‌شود و قطعاً از زیانکاران خواهى شد. 39|66|بلکه تنها خدا را بپرست و از سپاسگزاران باش.» 39|67|و خدا را آن­گونه که سزاوار ارجمندى اوست، ارج ننهادند [و او را نشناختند]. با آن که روز قیامت، زمین، یکسره در قبضه‌ى [قدرت] اوست. و آسمان‌ها به دست [قدرت] او در هم پیچیده‌اند. او منزّه و برتر است از آنچه [به او] شرک مى‌ورزند. 39|68|و در صور می‌دمند، پس هر که در آسمان‌ها و هر که در زمین است، بى‌هوش می‌شود، [و مى‌میرد،] مگر آن کس را که خدا بخواهد. سپس بار دیگر در آن دمیده می‌شود، پس ناگاه آنان [زنده] برپا می‌خیزند و [به اطراف] مى‌نگرند. 39|69|و [در آن روز] زمین به نور پروردگارش روشن می‌گردد. و نامه‌ى اعمال را در میان می‌نهند و پیامبران و گواهان را می‌آورند و میان آنان به حقّ داورى می‌شود، و بر آنان ستم نخواهد رفت. 39|70|و به هر کس [جزاى] آنچه کرده، به تمامى داده می‌شود. و خداوند به آنچه مى‌کنند، آگاه‌تر است. 39|71|و کسانى که کافر شدند، دسته دسته به سوى دوزخ رانده می‌شوند. چون نزدیک آن برسند، درهاى دوزخ گشوده می‌شود و نگهبانان آن به ایشان می‌گویند: «آیا از میان شما پیامبرانى به سراغتان نیامدند، تا آیات پروردگارتان را بر شما بخوانند و شما را به دیدار چنین روزى هشدار دهند؟» می‌گویند: چرا، [آنان آمدند؛ و ما نپذیرفتیم و تکذیبشان کردیم،] ولی [حالا دیگر عذر و توبه‌ی ما سودى ندارد، چون که‌] فرمان عذاب بر کافران تحقّق یافته است.» 39|72|[نگهبانان دوزخ] به آنان می‌گویند: «از درهاى دوزخ وارد شوید که جاودانه در آن خواهید بود. پس چه بد است منزلگاه متکبّران!» 39|73|و کسانى که از پروردگارشان پروا داشتند، گروه گروه به سوى بهشت برده می‌شوند. چون نزدیک آن برسند، در حالى که درهاى بهشت گشوده شده است، نگهبانان بهشت به آنان می‌گویند: «سلام بر شما! پاک و پسندیده بودید. پس داخل شوید که در آن جاودانه خواهید بود.» 39|74|و [بهشتیان] می‌گویند: «سپاس خداوندى را که به وعده‌ى خود وفا کرد، و زمین [بهشت] را میراث ما قرار داد. تا از [این] باغ هر جا را که بخواهیم، برگزینیم. پس چه نیکوست پاداش اهل عمل!» 39|75|و فرشتگان را مى‌بینى که گرد عرش حلقه زده‌اند، پروردگارشان را همراه ستایش، تسبیح مى‌گویند. و میان اهل محشر به حقّ داورى مى‌شود و [بهشتیان همراه با فرشتگان] گویند: «سپاس و ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است.» 40|1|حا، میم. 40|2|نازل شدن کتاب، از سوى خداوند شکست‌ناپذیر و داناست. 40|3|آمرزنده‌ى گناه، پذیرنده‌ى توبه، سخت­کیفر و صاحب عطاى فراوان. هیچ معبودى جز او نیست. بازگشت [همه] به سوى اوست. 40|4|جز کسانى که کفر ورزیدند، کسى در آیات خداوند جدال و ستیزه نمى‌کند، پس جنب و جوش آنان در شهرها تو را نفریبد. 40|5|پیش از این [کفّار مکه]، قوم نوح و گروه‌هایى که پس از آنان آمدند، [پیامبرانشان را] تکذیب کردند. و هر امّتى بر آن شد تا پیامبرش را بگیرد [و بیازارد]. و به [وسیله‌ی] باطل ستیز و مجادله کردند تا حقّ را نابود نمایند. پس آنان را [به قهر خود] گرفتم. پس [بنگر که] کیفر من چگونه بوده است؟ 40|6|و این­گونه وعده‌ی [عذاب] پروردگارت درباره‌ى کسانى که کفر ورزیدند، قطعى شد، که آنان اهل دوزخند. 40|7|فرشتگانى که عرش [خدا] را حمل مى‌کنند و آنان که اطراف آن هستند، پروردگارشان را با سپاس و ستایش، تسبیح مى‌کنند و به او ایمان دارند. و براى مؤمنان، آمرزش مى‌خواهند [و مى‌گویند:] «پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است، پس کسانى را که توبه کردند و راه تو را پیروى نمودند بیامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار! 40|8|پروردگارا! آنان و شایستگان از پدران و همسران و فرزندانشان را در آن باغ‌هاى جاوِدانى که به ایشان وعده داده‌اى، وارد کن! بى‌گمان تو همان خداى عزیز و حکیمى! 40|9|و آنان را از بدى‌ها نگاه دار! و هر کس را در آن روز از بدى‌ها حفظ کنى، پس مشمول رحمتت ساخته‌اى. و این همان رستگارى بزرگ است.» 40|10|[فرشتگان] به کافران مى‌گویند: «قطعاً دشمنى و خشم خداوند بزرگ‌تر است از دشمنى شما با خودتان، آن‌گاه که [در دنیا] به ایمان دعوت مى‌شدید، ولى کفر مى‌ورزیدید.» 40|11|[کافران] می‌گویند: «پروردگارا! ما را دو بار میراندى و دو بار زنده کردى. اینک به گناهان خود اعتراف کردیم؛ پس آیا براى بیرون رفتن [از دوزخ] راهى هست؟» 40|12|[به کافران گفته مى‌شود:] این [عذاب] براى آن است که هرگاه خداوند به یگانگى خوانده مى‌شد، کفر مى‌ورزیدید، ولى هرگاه براى او شریکى آورده مى‌شد، باور مى‌کردید. پس [امروز] حکم براى خداوند بلندمرتبه‌ی بزرگ است.» 40|13|اوست که آیات خود را به شما نشان مى‌دهد و از آسمان براى شما روزى فرومى‌فرستد، و فقط کسانى پند مى‌گیرند که [به سوى خدا] بازمى‌گردند. 40|14|پس خدا را بخوانید در حالى که دین خود را براى او خالص و پیراسته کرده‌اید، هر چند کافران نپسندند. 40|15|[خداوند] درجات [بندگان شایسته] را بالا مى‌برد. صاحب عرش است. روح را [که فرشته‌ی وحى است،] به فرمانش بر هر کس از بندگانش که بخواهد، مى‌فرستد تا [مردم را] از روز [رستاخیز و] ملاقات بیم دهد. 40|16|روزى که مردم ظاهر و آشکارند. و هیچ چیز از آنان بر خداوند پنهان نیست. «امروز فرمانروایی از آنِ کیست؟» از آنِ خداوند یکتاى قهّار.» 40|17|امروز، هر کس برابر آنچه به دست آورده است، پاداش داده مى‌شود. امروز هیچ ظلمى نیست. خداوند به حساب [بندگانش] زود مى‌رسد. 40|18|[اى پیامبر!] مردم را از روز نزدیک بترسان! آن‌گاه که [از شدّت وحشت] جان‌ها به گلوگاه می‌رسد، در حالى که اندوه خویش را فرومى‌برند. [آن روز] ستمکاران هیچ دوست دلسوز و هیچ شفاعت‌گرى که سخنش پذیرفته باشد، ندارند. 40|19|خداوند از خیانت چشم‌ها، و آنچه سینه‌‌ها پنهان مى‌کنند، آگاه است. 40|20|و خداوند به حقّ داورى مى‌کند. و معبودهایى که [مشرکان] به جای او مى‌خوانند، [ناتوانند و] هیچ حکمى نمى‌کنند. خداوند است که شنواى بیناست. 40|21|آیا در زمین نگشتند تا بنگرند سرانجام کسانى که پیش از آنان بودند، چگونه بوده است؟ آنان از اینها نیرومندتر بودند، و در زمین آثارى پایدارتر داشتند، پس خداوند آنان را به خاطر گناهانشان [به قهر خود] گرفت، و در برابر [قهر] خداوند هیچ مدافعى نداشتند. 40|22|این [قهر الهى] به خاطر آن بود که پیامبرانشان همراه با دلایل روشن به سراغ آنان مى‌آمدند، ولى آنان کفر ورزیدند، پس خداوند آنان را [به قهر خود] گرفت. او نیرومند و سخت­کیفر است. 40|23|و به راستی ما موسى را همراه با معجزات و منطق روشن فرستادیم، 40|24|به سوى فرعون و هامان و قارون. پس گفتند: «او جادوگرى بسیار دروغگوست!» 40|25|پس چون موسى از سوى ما حقّ را براى آنان آورد، گفتند: «کسانى که همراه با موسى ایمان آورده‌اند، پسرانشان را بکشید، و زنانشان را [براى خدمتکارى] زنده نگه‌دارید!» [غافل از آن که] نیرنگ کافران جز در گمراهى و تباهى نیست. 40|26|و فرعون گفت: «بگذارید تا من موسى را بکشم و او پروردگارش را بخواند، [تا نجاتش دهد.] من مى‌ترسم که او دین شما را تغییر دهد، یا در این سرزمین فساد کند.» 40|27|و موسى گفت: «من به پروردگارم و پروردگار شما پناه مى‌برم از [شرّ] هر متکبّرى که به روز حساب ایمان ندارد.» 40|28|و مردى باایمان از خاندان فرعون که ایمانش را پنهان مى‌داشت، گفت: «آیا مى‌خواهید مردى را که مى‌گوید: پروردگار من خداوند است، بکشید؟! در حالى که او از سوی پروردگارتان با دلایل روشن نزد شما آمده است. اگر او دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست؛ ولى اگر راستگو باشد، بعضى از آنچه را که به شما وعده مى‌دهد، بر سرتان خواهد آمد. خداوند کسى را که اسراف‌کار [و] بسیار دروغگوست، هدایت نمى‌کند. 40|29|اى قوم من! امروز حکومت براى شماست که در این سرزمین غلبه دارید؛ ولى اگر عذاب خدا به سراغ ما آید، پس چه کسى ما را یارى خواهد کرد؟» فرعون گفت: «من جز آنچه که خود [صلاح] مى‌بینم به شما نشان نمى‌دهم. و من شما را جز به راه راست هدایت نمى‌کنم.» 40|30|و کسى که ایمان آورده بود، گفت: اى قوم من! من از روزى مانند روز [نابودی] آن گروه‌ها بر شما مى‌ترسم. 40|31|[از سرنوشتى] مانند سرنوشت قوم نوح و قوم عاد و قوم ثمود و کسانى که پس از آنها آمدند. و خداوند با بندگان سر ستم ندارد. 40|32|اى قوم من! من از روزى که یکدیگر را به فریاد بخوانید، بر شما بیمناکم. 40|33|روزى که [به خاطر سختی عذاب] پشت‌کنان از این سو به آن سو مى‌گریزید، براى شما هیچ­گونه پناهگاه و نگهدارنده‌اى [در برابر عذاب الهى] نیست. و هر که را خداوند [بر اثر اعمالش] گمراه کند، [و به حال خود واگذارد،] هیچ هدایت‌گرى براى او نیست. 40|34|به راستی یوسف پیش از این با دلایل روشن نزد شما [مصریان] آمد، امّا شما همواره از آنچه برایتان آورده بود، در شک بودید. تا آن‌گاه که از دنیا رفت، گفتید: «خداوند پس از او هرگز پیامبرى نخواهد فرستاد!» این­گونه، خداوند هر اسراف‌کار بدگمانى را گمراه مى‌سازد، 40|35|کسانى که درباره‌ى آیات خداوند به ستیز و مجادله مى‌پردازند، بی­آنکه هیچ دلیلى برایشان آمده باشد. [این کار] نزد خداوند و نزد کسانى که ایمان آورده‌اند، خشم بزرگى را به دنبال دارد. این­گونه، خدا بر دل هر متکبّر زورگویى مهر [شوربختى‌] مى‌نهد.» 40|36|و فرعون [به وزیرش] گفت: اى هامان! براى من برجى بلندى بساز! شاید به وسایلى دست­یابم. 40|37|وسایل [بالا رفتن به] آسمان‌ها، تا از خداى موسى آگاه شوم و البتّه من او را دروغگو مى‌پندارم.» و این­گونه [شیطان،] کار زشت فرعون را برایش آراست، و از راه حقّ بازماند. و توطئه فرعون جز در نابودى و زیان نبود. 40|38|و کسى [از فرعونیان] که ایمان آورده بود، گفت: «اى قوم من! از من پیروى کنید، تا شما را به راه راست [و رستگاری] هدایت کنم. 40|39|اى قوم من! این زندگى دنیا، کالایى [ناچیز] است. و آخرت است که سراى پایدار است. 40|40|هر کس کار بدى کند، جز همانند آن کیفر داده نمى‌شود. و کسانی که کار شایسته‌اى کنند و مؤمن باشند، چه مرد، چه زن، آنانند که وارد بهشت مى‌شوند و در آنجا بى‌حساب روزیشان مى‌دهند. 40|41|و اى قوم من! چگونه است که من شما را به رهایى [از آتش] مى‌خوانم، و شما مرا به دوزخ فرامى‌خوانید؟! 40|42|مرا دعوت مى‌کنید تا به خدای یگانه کافر شوم، و چیزى را که به [حقّانیت] آن علم ندارم، شریک او گردانم. و من شما را به سوى [خداوند] شکست‌ناپذیر و بسیار آمرزنده دعوت مى‌کنم. 40|43|ناگزیر آنچه مرا به سوی آن مى‌خوانید، نه در دنیا و نه در آخرت، [در خورِ] خواندن نیست. در حالى که بازگشت ما به سوى خداست، و اسراف‌کاران همدم آتشند. 40|44|پس به زودى آنچه را براى شما مى‌گویم، به یاد خواهید آورد. و من کارم را به خدا وامى‌گذارم که او به [احوال] بندگانش بیناست.» 40|45|پس خداوند او را از بدى‌هاى آنچه نیرنگ کردند، نگاه داشت. و عذاب سختى خاندان فرعون را فراگرفت. 40|46|[عذاب فرعونیان] آتش است که هر صبح و شام، بر آن عرضه مى‌شوند. و روزى که رستاخیز برپا شود، [گفته می‌شود:] «فرعونیان را در سخت‌ترین عذاب وارد کنید!» 40|47|و [یاد کن] آن‌گاه که در آتش به بحث [و جدل] مى‌پردازند. زیردستان به کسانى که تکبّر ورزیدند، می‌گویند: «ما پیرو شما بودیم. پس آیا [امروز] شما مى‌توانید بخشى از آتش را از ما دور کنید؟» 40|48|کسانى که تکبّر مى‌ورزیدند، [در پاسخ] می‌گویند: «[اکنون‌] ما همگى در آتش هستیم، زیرا خداوند میان بندگانش [به عدالت] داورى کرده است.» 40|49|و کسانى که در دوزخند، به نگهبانان دوزخ می‌گویند: «از پروردگارتان بخواهید که یک روز از عذاب ما بکاهد.» 40|50|[نگهبانان دوزخ در پاسخ] می‌گویند: «آیا پیامبرانتان دلایل روشن برای شما نیاوردند؟!» مى‌گویند: «چرا!» می‌گویند: «پس [خدا را] بخوانید، و دعا کنید. ولى دعاى کافران در گمراهى است. [و به اجابت نمی‌رسد.]» 40|51|ما پیامبران خود، و کسانى را که ایمان آورده‌اند، هم در زندگى دنیا، و هم روزى که گواهان برمى‌خیزند، یارى مى‌کنیم. 40|52|روزى که عذرخواهى ستمگران سودشان ندهد. لعن و نفرین براى آنان است، و جایگاهشان، سراى بد. 40|53|و همانا ما به موسى هدایت دادیم. و به بنى‌اسرائیل کتاب آسمانى [تورات] را به میراث دادیم. 40|54|[که] مایه‌ى هدایت و پند براى خردمندان است. 40|55|پس [ای پیامبر! بر آزار دشمنان] شکیبا باش که وعده‌هاى خداوند راستین است. و براى گناهت آمرزش بخواه. و شامگاهان و بامدادان، سپاسگزارانه پروردگارت را تسبیح کن. 40|56|کسانى که در آیات خداوند بى­آنکه برهانى برایشان آمده باشد، ستیز و مجادله مى‌کنند، در سینه‌هایشان جز خودبزرگ‌بینى نیست که به آن نخواهند رسید، [و از مجادله خود نتیجه نخواهند گرفت.] پس به خدا پناه ببر که بى‌شک او شنواى بیناست. 40|57|قطعاً آفرینش آسمان‌ها و زمین از آفرینش مردم بزرگ‌تر [و مهمّ‌تر] است؛ ولى بیشتر مردم نمى‌دانند. 40|58|نابینا و بینا یکسان نیستند. و کسانى هم که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کرده‌اند، با [مردم] بدکار برابر نیستند. چه کم پند مى‌پذیرید. 40|59|حتماً قیامت آمدنى است. شکى در آن نیست، ولى بیشتر مردم ایمان نمى‌آورند. 40|60|و پروردگارتان فرمود: «مرا بخوانید تا براى شما اجابت کنم. کسانى که از بندگی من سر باز می‌زنند و تکبّر مى‌ورزند، به زودى با سرافکندگى وارد دوزخ مى‌شوند.» 40|61|خداوند کسى است که شب را براى شما قرار داد تا در آن آرام گیرید، و روز را [براى کار و تلاش] روشنى‌بخش ساخت. خداوند نسبت به مردم لطفِ بسیار دارد؛ ولى بیشتر مردم شکرگزارى نمى‌کنند. 40|62|این است خداوندى که پروردگار شما و آفریدگار هر چیز است. معبودى جز او نیست. پس چگونه [از راه حقّ] بازگردانده مى‌شوید؟ 40|63|این گونه، کسانى که آیات خدا را انکار می‌کردند، به بیراهه کشیده مى‌شوند. 40|64|خداوند کسى است که زمین را آسایشگاه و آسمان را سر پناه شما قرار داد. و شما را صورت‌گرى کرد، پس چهره‌هایتان را نیکو نگاشت. و از پاکیزه‌ها به شما روزى داد. این است خدایى که پروردگار شماست، پس پربرکت و بلندمرتبه است خدایى که پروردگار جهانیان است. 40|65|اوست زنده‌اى که جز او معبودى نیست. پس او را در حالى بخوانید که دین را برایش خالص کرده‌اید. سپاس و ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است. 40|66|بگو: «من از آن هنگام که دلایل روشنى از جانب پروردگارم به من رسیده، نهى شده‌ام از این که معبودانى را بپرستم که شما به جای خداوند مى‌خوانید. و فرمان یافته‌ام که فقط تسلیم پروردگار جهانیان باشم.» 40|67|او کسى است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، سپس از عَلَقه، سپس شما را به صورت نوزادى بیرون مى‌آورد، آن‌گاه [رشدتان مى‌دهد،] تا به کمال قوّت خود برسید، سپس پیر شوید. و بعضى از شما پیش از رسیدن به پیرى مى‌میرید؛ [ولى برخى زنده مى‌مانید] تا به سرآمدى که معین است، برسید. و باشد که بیندیشید. 40|68|او کسى است که زنده مى‌کند و مى‌میراند. پس چون به [وجود] چیزى حکم کند، فقط به آن مى‌گوید: «باش!» پس بى‌درنگ موجود مى‌شود. 40|69|آیا کسانى را که در آیات خداوند، مجادله و ستیز مى‌کنند ندیدى که چگونه [از راه حقّ] منصرف مى‌شوند؟ 40|70|همان کسانى که این کتاب [آسمانى] و آنچه را که پیامبرانمان را به آن فرستاده‌ایم، دروغ شمردند. پس به زودى [نتیجه‌ى کار خود را] خواهند دانست. 40|71|آن‌گاه که غل‌ها در گردن‌هایشان باشد و با زنجیرها کشیده مى‌شوند. 40|72|در آب جوشان، و سپس در آتش سوزانده مى‌شوند. 40|73|سپس به آنان گفته مى‌شود: «کجایند آن شریک‌هایى که، 40|74|به جای خداوند مى‌پرستیدید؟!» [دوزخیان] می‌گویند: «آنها را گم کرده‌ایم، بلکه [انگار] ما در دنیا چیزى را نمی‌پرستیدیم!» این­گونه خداوند کافران را گمراه مى‌کند. 40|75|[به آنان گفته مى‌شود:] «این [عذاب] به خاطر آن است که در زمین به ناحقّ شادى مى‌کردید و در ناز و سرمستى به سر مى‌بردید. 40|76|[اینک] از درهاى دوزخ وارد شوید که جاودانه در آنید. و چه بد است جایگاه متکبّران!» 40|77|پس [اى پیامبر!] صبر کن که وعده‌ى خداوند حقّ است. پس هرگاه بخشى از آنچه را به آنان وعده داده‌ایم، به تو نشان دهیم، یا [پیش از آن] تو را از دنیا ببریم، [در هر صورت،] به سوى ما بازمى‌گردند. 40|78|و ما پیش از تو پیامبرانى فرستادیم. داستان برخى از آنان را براى تو بازگو کردیم. و [داستان] بعضى دیگر را براى تو بیان نکردیم. و هیچ پیامبرى نمى‌تواند معجزه‌اى جز به فرمان خدا بیاورد. پس چون فرمان خدا آمد، به حقّ داورى خواهد شد، و باطل‌گرایان آنجا زیانکارند. 40|79|خداوند است که براى شما چهارپایان را قرار داد تا از برخى از آنها سوارى بگیرید و از برخى از آنها بخورید. 40|80|و براى شما در دام‌ها منافع [دیگرى نیز] هست. و تا سوار بر آنها، به نیازى که در دل دارید، برسید. و بر آنها و بر کشتى‌ها برده مى‌شوید. 40|81|و خداوند [پیوسته] نشانه‌های خود را به شما نشان مى‌دهد، پس کدام یک از نشانه‌های الهى را انکار مى‌کنید؟ 40|82|پس آیا در زمین نگشتند تا ببینند سرانجام کسانى که پیش از آنان بوده‌اند، چه شد؟ تعدادشان از اینها بیشتر بود، نیرومندتر بودند و در زمین، آثارى پایدارتر داشتند؛ امّا آنچه به دست آورده بودند، به کارشان نیامد. 40|83|پس چون پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند، به اندک دانشی که نزد خود داشتند، شادمان شدند، [و منطق پیامبران را به حساب نیاوردند.] و آنچه [از قهر الهى] که همواره به تمسخر مى‌گرفتند، آنان را فراگرفت. 40|84|پس چون عذاب ما را دیدند، گفتند: «به خداوند یکتا ایمان آوردیم، و به معبودانى که [پیش‌تر] با او شریک قرار مى‌دادیم، کافر شدیم.» 40|85|امّا پس از آن که قهر ما را دیدند، دیگر ایمانشان برای آنها سودى نداشت. این شیوه و سنّت الهى است که در میان بندگانش جارى است.، [که ایمانشان را پس از دیدن عذاب نمى‌پذیرد.] و آنجا کافران زیانکارند. 41|1|حا، میم. 41|2|[این قرآن] از سوی خداوند بخشنده‌ى مهربان نازل شده است. 41|3|کتابى که آیات آن به روشنى بیان شده است، قرآنى عربى، براى مردمى که مى‌دانند. 41|4|[کتابى] نویدبخش و هشداردهنده؛ پس [با این حال] بسیارى از مردم روى‌گردان شدند و [نداى قرآن را] نمى‌شنوند. 41|5|و گفتند: «دل‌هاى ما از آنچه ما را به سوى آن دعوت مى‌کنى، در پوششی سخت است. و در گوش‌هاى ما سنگینى است، و میان ما و تو پرده‌ای است. پس تو [کار خود را] انجام بده، ما نیز [کار خود را] مى‌کنیم.» 41|6|[اى پیامبر! به مردم] بگو: «من نیز بشرى هستم مانند شما [و از جنس خودتان. با این تفاوت که] به من وحى مى‌شود که خداى شما فقط خدایى یکتاست. پس بدون انحراف به سوى او رو کنید و از او آمرزش بخواهید. و واى بر مشرکان! 41|7|کسانى که زکات نمى‌پردازند. و آنان به آخرت کافرند.» 41|8|کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته مى‌کنند، پاداشی همیشگی [و بى‌منّت] دارند. 41|9|بگو: «آیا شما به کسى که زمین را در دو روز آفریده است، کفر مى‌ورزید و براى او همتایانى قرار مى‌دهید؟ اوست پروردگار جهانیان.» 41|10|و در روى زمین کوه‌هایى استوار قرار داد و در آن [کوه‌ها] خیر فراوان نهاد. و در چهار روز، رزق و روزى اهلِ زمین را مقدّر کرد که براى تمام نیازمندان، کافی است. 41|11|سپس به [آفرینش] آسمان پرداخت، در حالى که [به صورت] دود بود. پس به آن و زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید [و شکل بگیرید].» گفتند: «فرمانبردار آمدیم [و شکل گرفتیم].» 41|12|پس آنها را در دو روز، در قالب هفت آسمان درآورد. و در هر آسمانى کار آن را وحى [و مقرّر] فرمود. ما آسمان دنیا را به ستارگان آراستیم و آن را وسیله‌ى حفظ [آسمان‌ها] قرار دادیم. این است تقدیر خداى توانای دانا. 41|13|پس اگر [از حقّ] روى‌گرداندند، بگو: «من شما را از صاعقه‌اى همچون صاعقه‌ى قوم عاد و ثَمود مى‌ترسانم.» 41|14|آن‌گاه که فرستادگان [ما] از هر سو به سراغشان آمدند [و گفتند:] «جز خداوند را نپرستید!» [امّا آنان در پاسخ] گفتند: «اگر پروردگار ما مى‌خواست [پیامبرى بفرستد،] قطعاً فرشتگانى را مى‌فرستاد. پس ما به آنچه شما را به آن فرستاده‌اند، کافریم.» 41|15|پس قوم عاد به ناحقّ در زمین تکبّر ورزیدند و گفتند: «کیست که از ما نیرومندتر باشد؟» آیا ندیدند که همان خداوندى که آنان را آفرید، نیرومندتر از آنهاست؟ و پیوسته به آیات ما کفر می‌ورزیدند. 41|16|پس ما در روزهایی شوم، بادى سرد و توفنده و سمّی را بر آنان فرستادیم تا عذاب خوارى و رسوایی را در همین دنیا به آنان بچشانیم. و قطعاً عذاب آخرت رسواکننده‌تر است. و آنان یارى نخواهند شد. 41|17|و امّا قوم ثَمود، آنان را هدایت کردیم؛ ولى کوردلى را بر هدایت ترجیح دادند. پس به کیفر دستاوردشان، صاعقه‌ی عذابِ خفّت‌بار آنان را فروگرفت. 41|18|و ما [از عاد و ثمود،] آنان را که ایمان آوردند و پرهیزکار بودند، نجات دادیم. 41|19|و [یاد کن] روزى که دشمنان خدا جمع گشته، به سوى دوزخ آورده مى‌شوند و آنان را از حرکت بازمى‌دارند [تا گروه‌هاى دیگر به آنان ملحق شوند]. 41|20|تا چون به دوزخ برسند، گوش و چشمان و پوستشان به آنچه مى‌کردند، گواهى مى‌دهند. 41|21|و [دوزخیان] به پوست [بدن] خود می‌گویند: «چرا علیه ما گواهى دادید؟» می‌گویند: «خداوند ما را به سخن آورد. همان که هر چیز را به سخن مى‌آورد. او که نخستین بار شما را آفرید، و فقط به سوى او برگردانده مى‌شوید.» 41|22|شما گمان مى‌کردید که خداوند بسیارى از کردارتان را نمى‌داند، ولى نمى‌توانستید چیزى را پنهان کنید که گوش و چشم‌ها و پوستتان بر ضدّ شما گواهى می‌دهند. 41|23|و این گمان شما نسبت به پروردگارتان بود که شما را به هلاکت افکند و از زیانکاران شدید. 41|24|پس اگر صبر کنند، [چه سود که] دوزخ جایگاه آنهاست. و اگر تقاضاى عفو کنند، از بخشودگان نیستند. 41|25|و [به خاطر کفر و طغیانشان] براى آنان همنشینانى گماشتیم، که لذّت‌های مادّى حال و آینده را برایشان آراستند. و فرمان عذابى که پیش از آنان گروه‌هایى از جنّ و انس را فراگرفته بود، بر آنان نیز ثابت شد. آنان بى‌تردید زیانکارند. 41|26|و کسانى که کافر شدند، گفتند: «به این قرآن گوش ندهید، و در [هنگام تلاوت] آن، [سخنان] لغو و بیهوده بیافکنید، [تا کسى آن را نشنود!] شاید پیروز شوید.» 41|27|پس قطعاً به آنان که کفر ورزیدند، عذاب سختى مى‌چشانیم. و حتماً آنان را به بدترین کارى که مى‌کردند، کیفر خواهیم داد. 41|28|سزاى دشمنان خدا همین است: آتش [دوزخ]، که در آن، سرایى جاودانه خواهند داشت. به کیفر آن که آیات ما را پیوسته انکار مى‌کردند. 41|29|و کافران گفتند: «پروردگارا! آن جنّیان و انسان‌هایى که ما را گمراه کردند، به ما نشان بده تا آنها را زیر پا‌هایمان بگذاریم تا از پست‌ترین‌ها باشند.» 41|30|کسانى که گفتند: «پروردگار ما خدای یگانه است.» سپس [بر این عقیده] پایداری کردند، فرشتگان بر آنان فرود مى‌آیند [و مى‌گویند:] «نترسید و غمگین مباشید! و بشارت باد بر شما بهشتى که پى­درپى به شما وعده مى‌دادند.» 41|31|ما [فرشتگان] در دنیا و آخرت دوستان شماییم. و براى شما [در بهشت] هر چه دلتان بخواهد، فراهم است. و در آنجا هر چه درخواست کنید، دارید. 41|32|[‌این‌ها همه، نخستین] پذیرایى از جانب خداوند آمرزنده‌ى مهربان است.» 41|33|و کیست نکوگفتارتر از کسى که [مردم را] به سوى خداوند دعوت کند؟ و [خود نیز] کار شایسته کند و بگوید: «من از تسلیم­شدگان [در برابر فرمان‌های خدا] هستم!» 41|34|و نیکى با بدى یکسان نیست. [بدى دیگران را] با شیوه‌اى بهتر [که نیکى است،] دور کن که [اگر چنین کنى،] آن کس که میان تو و او دشمنى است، همچون دوستى نزدیک و مهربان گردد. 41|35|و این [خصلت و برخورد نیکو] را جز کسانى که اهل صبر و شکیبایى هستند، دریافت نمى‌کنند. و این [رفتار] را تنها کسى خواهد یافت که بهره‌ى بزرگى [از کمالات] داشته باشد. 41|36|و اگر انگیزه و وسوسه‌اى از سوی شیطان تو را تحریک کند، پس به خداوند پناه ببر که او خود شنواى آگاه است. 41|37|و از نشانه‌هاى [قدرت] او، شب و روز، و خورشید و ماه است. نه براى خورشید سجده کنید و نه براى ماه؛ [بلکه] براى خداوندى که آنها را آفریده، سجده کنید، اگر تنها او را مى‌پرستید. 41|38|و اگر [گروهى از مردم از عبادت خداوند] تکبّر ورزیدند، پس کسانى [از فرشتگان و مقرّبان] که نزد پروردگارت هستند، شب و روز براى او تسبیح مى‌گویند، و خسته نمى‌شوند. 41|39|و از نشانه‌های خداوند آن است که زمین را پژمرده [و بى‌جان] مى‌بینى، پس همین که [از آسمان] آب را بر آن فروفرستادیم، به جنبش در می‌آید و می‌بالد. البتّه همان کسى که [زمین مرده را] زنده کرد، قطعاً زنده‌کننده‌ى مردگان است. بی‌شک او بر هر کارى تواناست. 41|40|بی‌گمان کسانى که در آیات ما کج‌اندیشى مى‌کنند، [و به تفسیرى نادرست متوسّل مى‌شوند،] بر ما پوشیده نیستند. پس آیا کسى که در آتش افکنده مى‌شود، بهتر است، یا کسى که در روز قیامت در امن و امان مى‌آید؟ هر کارى مى‌خواهید بکنید، او به آنچه مى‌کنید، بیناست! 41|41|کسانى که چون قرآن به سویشان آمد، به آن کافر شدند، [به کیفر خود مى‌رسند.] و این [قرآن] کتابى نفوذناپذیر است. 41|42|در حال و آینده‌ی آن، باطل راه ندارد. فروفرستاده‌ای از سوی [خداوند] فرزانه‌ی ستوده است. 41|43|[اى پیامبر!] به تو همان را می‌گویند که به پیامبران پیش از تو گفته شده است. پروردگار تو صاحب آمرزش، و کیفرى دردناک است. 41|44|و اگر ما قرآن را غیر عربى قرار داده بودیم، حتماً مى‌گفتند: «چرا آیاتش روشن نیست؟ [کتابی] غیر عربى و [مردمى] عرب زبان؟!» بگو: «این قرآن براى کسانى که ایمان آوردند، سراسر هدایت و درمان است. و کسانى که ایمان نمى‌آورند، در گوش‌هایشان سنگینى است. [گویا] کورند، و [قرآن با همه‌ی روشنى‌اش‌] بر آنان پوشیده است. اینانند که [گویى] از جایى دور فراخوانده مى‌شوند.» 41|45|و البتّه ما به موسى کتاب دادیم، پس در آن اختلاف افتاد. [که از پیشگاه حقّ آمده یا ساختگى است.] و اگر نبود شیوه و سنّت سابقِ پروردگارت، [که به مردم مهلت می‌دهد،] قطعاً میانشان داورى شده بود و البتّه اینان نیز [چون قوم موسى] درباره‌ى قرآن در شکى همراه با بدگمانی‌اند. 41|46|هر کس کار شایسته‌اى کند، پس به سود خود اوست. و هر کس بدى کند، پس به زیان خویش کرده است، و پروردگارت به مردم ستم نمى‌کند. 41|47|آگاهى به زمان وقوع قیامت، تنها به خداوند بازمى‌گردد. و هیچ میوه‌اى از شکوفه‌های خود خارج نمى‌شود، و هیچ ماده‌اى باردار نمى‌شود و نمى‌زاید، مگر به علم او. و روزى که [خداوند] مشرکان را ندا کند: «شریکان من کجا هستند؟» می‌گویند: «با بانگ رسا به تو مى‌گوییم: هیچ گواهى [بر گفتار و عقیده‌ى خود] نداریم.» 41|48|و هر چه را که از پیش همواره مى‌خواندند، از نزد آنان گم می‌شود. و مى‌فهمند که هیچ راه فرارى ندارند. 41|49|انسان از درخواست خوشى و رفاه خسته نمى‌شود. و هرگاه شرّى به او برسد، بسیار نومید و بى‌انگیزه مى‌شود. 41|50|و اگر پس از رنجى که به وى رسیده است، رحمتى از خود به او بچشانیم، حتماً مى‌گوید: «این [خوشى]، حقّ من است.» [و چنان مغرور مى‌شود که مى‌گوید:] «گمان نمى‌کنم قیامتى برپا شود. و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم، نزد او بهترین [پاداش] را خواهم داشت.» پس ما کافران را از آنچه کرده‌اند، آگاه خواهیم ساخت، و قطعاً از عذابی سخت به آنان خواهیم چشاند. 41|51|و هرگاه به انسان نعمتى بدهیم، [از طاعت و عبادت،] روى می‌گرداند و خود را کنار می‌کشد. و هرگاه آسیبى به او برسد، [براى برطرف شدنش،] به دعاى فراوان و طولانى روى مى‌آورد. 41|52|بگو: «به من خبر دهید که اگر [این قرآن] از سوی خداوند باشد، سپس شما به آن کافر شوید، چه کسى گمراه‌تر از [چنین] کسى است که در مخالفتی شدید باشد؟» 41|53|ما به زودی نشانه‌های خود را در کرانه‌های جهان، و در درون جانشان، به آنان نشان خواهیم داد، تا برایشان روشن شود که قطعاً او حقّ است. آیا کافى نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟ 41|54|آگاه باش که آنان درباره‌ی ملاقات پروردگارشان [در قیامت،] در شکى عمیقند. آگاه باش که او به هر چیزى احاطه دارد. 42|1|حا، میم. 42|2|عین، سین، قاف. 42|3|این­گونه خداوند عزیز حکیم، به تو و به کسانى که پیش از تو بوده‌اند، وحى مى‌کند. 42|4|آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست و او بلندمرتبه و بزرگ است. 42|5|نزدیک است که آسمان‌ها [از عظمت وحى] از فرازشان بشکافند، و فرشتگان پروردگارشان را همراه با سپاس، تسبیح مى‌کنند، و براى کسانى که در زمین هستند، آمرزش مى‌طلبند. آگاه باشید که فقط خداوند، بسیار بخشنده و مهربان است. 42|6|و کسانى که به جاى او سرورانى را [به پرستش] گرفته‌اند، خداوند مراقب [اعمال و گفتار] آنان است. و تو بر آنان وکیل نیستى [تا به ایمان وادارشان کنى]. 42|7|و این­گونه قرآنى [به زبان] عربى [فصیح و گویا] به تو وحى کردیم تا مردم مکه و کسانى را که پیرامون آن هستند، هشدار دهى. و آنان را از روز جمع شدن [در قیامت] که شکى در آن نیست، بترسانى. [آن روز] گروهى در بهشت و گروهى در آتش سوزانند. 42|8|و اگر خدا مى‌خواست مردم را امّتی یگانه قرار مى‌داد، و [به اجبار هدایت می‌کرد؛ ولى سنّت خدا بر دادن اختیار به مردم است.] هر کس را که بخواهد، [و شایسته بداند،] در رحمت خود وارد مى‌کند. و براى ستمگران هیچ سرپرست و یاورى نیست. 42|9|آیا به جاى خداوند، سرپرستان دیگرى گرفته‌اند، با آن که تنها خدا ولیّ و سرپرست [واقعى] است. و اوست که مردگان را زنده مى‌کند، و اوست که بر هر کارى تواناست. 42|10|و هر چه را در آن اختلاف دارید، پس حکمش با خداست. [ای پیامبر! بگو:] «این است خدایى که پروردگار من است. تنها بر او توکل کرده‌ام. و به سوى او بازمى‌گردم.» 42|11|پدیدآورنده‌ی آسمان‌ها و زمین. براى شما از [جنس] خودتان همسرانى قرار داد، و از دام‌ها نیز جفت‌هایى. شما را با این [تدبیر حکیمانه‌] زیاد مى‌کند. او را هیچ مانندى نیست. و او شنوای بیناست. 42|12|کلیدهاى آسمان‌ها و زمین براى اوست، براى هر که بخواهد روزی را توسعه مى‌دهد، و یا تنگ مى‌گیرد. البتّه او به هر چیز آگاه است [و کارهایش بر اساس علم و حکمت است]. 42|13|از [احکام] دین آنچه را به نوح سفارش کرد، براى شما [نیز] مقرّر داشت. و آنچه به سوى تو وحى کردیم، و آنچه ابراهیم و موسى و عیسى را بدان سفارش نمودیم، [آن بود] که دین را به پا دارید، و در آن دچار تفرقه نشوید. آنچه مردم را بدان دعوت مى‌کنى، بر مشرکان سنگین است. خداوند هر که را بخواهد، به سوى خویش جلب مى‌کند. و هر که را به درگاهش روی آورد، به سوى خویش هدایت مى‌کند. 42|14|و پس از آن که [به حقّانیت دین] کاملاً آگاهى یافتند، به خاطر روحیه‌ی کینه و حسادت که میانشان بود، پراکنده و فرقه فرقه شدند. و اگر سنّتِ سابق خداوند [در مورد مهلت دادن به کافران] تا زمانى معین نبود، میان آنان حکم مى‌شد [و اهل باطل نابود مى‌شدند]. و یقیناً کسانى که پس از آنان، کتاب آسمانى [قرآن‌] را به میراث بردند، درباره‌ى آن دچار تردیدى سخت هستند. 42|15|پس [اى پیامبر!] به همین خاطر [آنان را به راه حقّ] دعوت کن! و چنان که فرمان یافته‌اى، پایدار باش! و خواسته‌هاى آنان را پیروى مکن و [به آنان] بگو: «من به هر کتابى که خدا نازل کرده است، ایمان دارم. و فرمان یافته‌ام تا میان شما دادگری کنم. خداوند، پروردگار ما و شماست. اعمال ما براى ما، و اعمال شما براى شماست. [و هیچ کدام مسئول کارهاى دیگرى نیستیم.] هیچ حجّتى میان ما و شما [ناگفته] نمانده است. خداوند ما و شما را [در قیامت] جمع خواهد کرد. و بازگشت [همه] به سوى اوست.» 42|16|و کسانى که درباره‌ی خداوند پس از آن که [مؤمنان] دعوت او را پذیرفته‌اند، بحث و جدل مى‌کنند، دلیلشان نزد پروردگارشان باطل و بى‌پایه است. و بر آنهاست خشم الهى و برایشان عذاب سختى [آماده] است. 42|17|خداست آن که کتاب آسمانى و میزان [سنجش حقّ و باطل‌] را به حقّ فروفرستاد. و چه مى‌دانى؟ شاید قیامت نزدیک باشد! 42|18|کسانى که قیامت را باور ندارند، [برای برپاییِ آن] شتاب مى‌کنند، ولى کسانى که ایمان دارند، از آن مى‌ترسند و مى‌دانند که قیامت حقّ است. بدانید قطعاً کسانى که درباره‌ی قیامت به جدال مى‌پردازند، در گمراهى دورى هستند. 42|19|خداوند نسبت به بندگانش با مهر و لطف رفتار مى‌کند. هر که را بخواهد [و صلاح بداند،] روزى مى‌دهد. و اوست نیرومند نفوذناپذیر. 42|20|آن که کشت آخرت را بخواهد، براى او در کشته‌اش مى‌افزاییم. و آن که فقط کشت دنیا را بخواهد، اندکی از آن به او مى‌دهیم، ولی در آخرت هیچ نصیبى ندارد. 42|21|آیا [این مشرکان] معبودانى دارند که بدون اذن خداوند، براى آنها احکامى از دین قرار داده‌اند؟ و اگر فرمان قطعى [خداوند بر مهلت دادن به منحرفان] نبود، قطعاً میان مشرکان [به هلاکت] حکم مى‌شد. و برای ستمکاران عذابى دردناک است. 42|22|ستمکاران را خواهى دید که از دستاوردشان هراسانند، در حالى که [کیفر] آن به آنان خواهد رسید. و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، در باغ‌هاى بهشتند. براى آنان نزد پروردگارشان، هر چه بخواهند، [فراهم است.] این همان فضل بزرگ است. 42|23|این [فضل بزرگ] چیزى است که خداوند به بندگانش مژده مى‌دهد. آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند. [اى پیامبر! به مردم] بگو: «من از شما برای این [رسالت] هیچ مزدى نمى‌خواهم، جز آن که دوستدار خاندانم باشید.» و هر کس کار نیکى کند، براى او در نیکویى آن مى‌افزاییم. خداوند بسیار آمرزنده و قدردان است. 42|24|آیا [منافقان] مى‌گویند: «[محمّد] بر خدا دروغ بسته است! [و از پیش خود گفته است که خویشاوندانش را دوست بداریم!]» [چنین نیست! آنچه می‌گوید سخن وحی است.] پس اگر خدا بخواهد، بر دل تو مهر مى‌نهد. [و اگر خلاف بگویى، قدرت بیان آیات را از تو مى‌گیرد.] خداوند باطل را محو مى‌کند و حقّ را با کلمات خویش استوار مى‌سازد. همانا او به راز سینه‌ها آگاه است. 42|25|و اوست که توبه را از بندگانش مى‌پذیرد، و از گناهان درمى‌گذرد، و آنچه مى‌کنید، مى‌داند. 42|26|و [دعاى] کسانى را که ایمان آورده و کارهاى نیکو کرده‌اند، اجابت مى‌کند و از فضل خویش بر آنان مى‌افزاید. و براى کافران عذابى شدید است. 42|27|و اگر خداوند براى بندگانش رزق و روزی را توسعه مى‌داد، در زمین طغیان مى‌کردند. امّا آنچه را مى‌خواهد، به اندازه‌اى [معین] نازل مى‌کند، که او به بندگانش آگاه و بیناست. 42|28|و اوست که باران را پس از این که [مردم از آمدنش‌] نومید شدند، فرومى‌فرستد، و رحمت خویش را می‌گسترد. و اوست سرور ستوده! 42|29|و از نشانه‌هاى [قدرت] او آفرینش آسمان‌ها و زمین است، و جنبندگانى که در آن دو پراکنده‌اند. و او هرگاه بخواهد، بر گردآورى آنها تواناست. 42|30|و هر مصیبتی به شما برسد، پس به خاطر دستاورد خود شماست. و او از بسیارى [گناهانتان] درمى‌گذرد. 42|31|و شما نمى‌توانید [خدا] را در زمین درمانده کنید، [و از سلطه‌اش بیرون روید.] و شما جز خداوند هیچ سرپرست و یاورى ندارید. 42|32|و از نشانه‌هاى [قدرت] او [حرکت] کشتى‌ها در دریاست [که] همچون کوه‌ها [برجسته‌اند]. 42|33|اگر بخواهد باد را ساکن مى‌کند، پس کشتى‌ها بر پشت آب راکد مى‌مانند. در این [امر] براى هر شکیبای سپاسگزار، نشانه‌هایى [از قدرت خدا] است. 42|34|یا [کشتى‌ها را] به خاطر آنچه [صاحبانشان] انجام داده‌اند، نابود مى‌کند. و از بسیارى درمى‌گذرد [و غرقشان نمى‌کند]. 42|35|و کسانى که در آیات ما مجادله مى‌کنند، بدانند که راه گریزى ندارند. 42|36|آنچه به شما داده شده، بهره‌ی زندگى دنیاست. و آنچه نزد خداست، براى کسانى که ایمان آوردند و به پروردگارشان توکل مى‌کنند، بهتر و ماندگارتر است. 42|37|کسانى که خود را از گناهان بزرگ و زشتى‌ها دور مى‌کنند، و چون به خشم آیند، درمى‌گذرند. 42|38|کسانى که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند، و نماز را برپا داشتند، و کارشان میان آنها با مشورت انجام مى‌گیرد، و از آنچه روزیشان کرده‌ایم، انفاق مى‌کنند. 42|39|کسانى که چون ستمى به آنان رسد، [تسلیم نمى‌شوند، بلکه] یارى مى‌طلبند. 42|40|و کیفر هر کار بد مجازاتی است همانند آن [نه بیشتر]، پس هر که بگذرد و اصلاح کند، پاداش او بر [عهده‌ی‌] خداست. او ستمکاران را دوست ندارد. 42|41|و کسانى که پس از ستم [دیدنِ] خود، یارى جویند، [و عادلانه انتقام بگیرند،] راه [نکوهشى] بر آنان نیست. 42|42|نکوهش فقط بر کسانى است که به مردم ستم مى‌کنند و در زمین به ناحقّ سر به طغیان برمى‌دارند. آنانند که برایشان عذاب دردناکى است. 42|43|و البتّه کسى که صبر کند، و [از انتقام‌] بگذرد، این از کارهاى استوار است. 42|44|و هر که را خدا [به کیفر کردارش] گمراه کند، پس بعد از آن، هیچ یاورى نخواهد داشت، و ستمگران را خواهى دید که چون عذاب الهى را ببینند، مى‌گویند: «آیا راهى براى بازگشت [به دنیا] وجود دارد؟» 42|45|و آنان را مى‌بینى که بر آتش عرضه مى‌شوند، و در حالى که از شدّت رسوایى سرافکنده‌اند، از گوشه چشم پنهانی مى‌نگرند. و کسانى که ایمان آورده‌اند، می‌گویند: «زیانکاران کسانى هستند که روز قیامت، خود و کسانشان را باخته‌اند.» بدانید که ستمگران در عذابى پایدارند. 42|46|و هیچ سَرورى ندارند که به جای خداوند یاریشان کند. و هر کس را که خداوند [به خاطر کردارش] گمراه کند، پس براى او هیچ راه [نجاتى] نیست. 42|47|پروردگارتان را اجابت کنید، پیش از آن که روزى فرارسد که آن را از جانب خداوند بازگشتى نباشد. در آن روز هیچ پناهگاهى براى شما نیست، و هیچ قدرت انکار نخواهید داشت. 42|48|پس اگر روى گرداندند، [غمگین مباش!] ما تو را بر آنان نگهبان نفرستادیم، [تا آنان را به ایمان وادارى.] تنها رساندن پیام، بر [عهده‌ی] توست. و البتّه هرگاه از جانب خود رحمتى به انسان بچشانیم، به آن شاد و سرمست می‌شود، و اگر به خاطر دستاوردشان، بلایى به آنان برسد، [نعمت‌ها را فراموش مى‌کنند. چرا] که انسان بسیار ناسپاس است. 42|49|فرمانروایى آسمان‌ها و زمین مخصوص خداست. هر چه بخواهد، مى‌آفریند. به هر که بخواهد، فرزند دختر مى‌بخشد، و به هر کس بخواهد، فرزند پسر. 42|50|یا پسران و دختران را با هم مى‌دهد. و هر که را بخواهد، نازا مى‌گذارد. همانا اوست داناى توانا. 42|51|و هیچ بشرى را یارای آن نیست که خداوند با او سخن بگوید، مگر [از طریق] وحى [مستقیم]، یا از پس پرده و حجاب، یا آن که فرستاده‌اى [از فرشتگان] می‌فرستد، پس به اذن او هر چه بخواهد، وحى می‌کند. همانا او والامرتبه و فرزانه است. 42|52|و بدین­گونه ما روحى از فرمان خویش را به تو وحى کردیم. تو نمی­دانستی کتاب و ایمان چیست، ولى ما آن را نورى قرار دادیم که هر کس از بندگانمان را بخواهیم، [و شایسته بدانیم،] با آن هدایت می‌کنیم. و همانا تو به راه راست هدایت مى‌کنى. 42|53|راه خداوندى که آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. بدانید که همه‌ی امور به سوى خدا بازمى‌گردد. 43|1|حا، میم. 43|2|به کتاب روشنگر سوگند! 43|3|ما آن را قرآنى [فصیح و] عربى قرار دادیم، باشد که در آن بیندیشید. 43|4|وآن درام ُّالکتاب، [لوح محفوظ،] نزد ما، بلندمرتبه و حکمت‌آمیز و استوار است. 43|5|آیا از آن رو که شما گروهى اسراف‌کارید، ما قرآن را از شما بازگیریم؟ 43|6|و چه بسیار پیامبرانى که در میان پیشینیان فرستادیم. 43|7|و هر پیامبرى به سراغشان مى‌آمد، او را مسخره مى‌کردند. 43|8|پس ما کسانى را که نیرومندتر از آنان بودند، نابود کردیم، و سرنوشت پیشینیان تکرار شد. 43|9|و اگر از آنان بپرسى: «چه کسى آسمان‌ها و زمین را آفرید؟» خواهند گفت: «آنها را [خداوند] قادر دانا آفریده است.» 43|10|همان که زمین را براى شما محلّ آسایش قرار داد و در آن براى شما راه‌هایى پدید آورد تا شاید راه یابید. 43|11|و آن که از آسمان به اندازه‌اى معین، آبى فروفرستاد، پس با آن، سرزمین مرده را زنده کردیم. شما نیز این­گونه [از قبرها] خارج مى‌شوید. 43|12|و همان کسى که همه‌ى جفت‌ها را آفرید. و براى شما کشتى‌ها و چهارپایان قرار داد که بر آنها سوار شوید. 43|13|تا بر پشت آنها قرار گیرید. پس آن­گاه که بر آنها سوار مى‌شوید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: «منزّه است آن که این [مرکب] را براى ما رام کرد وگرنه، ما توانایى این کار را نداشتیم. 43|14|و ما حتماً به سوى پروردگارمان بازخواهیم گشت.» 43|15|و براى او از بندگانش جزئى [مانند فرزند] قرار دادند. بی‌گمان انسان، ناسپاسی آشکار است. 43|16|آیا از آنچه مى‌آفریند، دخترانى [برای خود] برگرفته، و شما را به [داشتن] پسران برگزیده است؟ 43|17|در صورتی که هرگاه یکى از آن مشرکان را به آنچه براى [خداوند] رحمان پسندیده است، مژده دهند، [و بگویند که دختردار شده است،] در حالی که خشم و اندوه خود را فرومی‌برد، چهره‌اش سیاه می‌گردد. 43|18|آیا کسى را که در زر و زیور پرورش یافته و در مجادله بیانش روشن نیست، [فرزند خدا می­خوانید]؟ 43|19|و فرشتگان را که خود بندگانِ [خداى] رحمان هستند، مؤنث پنداشتند! آیا شاهد آفرینش آنها بوده‌اند؟ گواهى آنان به زودى نوشته مى‌شود، و [از آن] بازخواست خواهند شد. 43|20|و گفتند: «اگر [خداى] رحمان مى‌خواست، ما آنها را نمى‌پرستیدیم.» آنان به این [گفتار]، هیچ آگاهى [و دلیل علمى] ندارند. آنان تنها از روى حدس و گمان سخنى مى‌گویند و دروغی مى‌بافند. 43|21|یا پیش از این به آنان کتابى داده‌ایم که [در ادّعاهایشان] آن را دستاویز ساخته‌اند؟ 43|22|[چنین نیست!] بلکه می‌گویند: «ما پدرانمان را بر آیینى یافتیم و ما نیز به پیروى آنان هدایت‌یافته‌ایم.» 43|23|و بدین­گونه، ما پیش از تو در هر شهر و دیارى هشداردهنده‌اى فرستادیم، ثروتمندان مغرور آن گفتند: «ما پدرانمان را بر آیینى یافتیم، و از پیِ آنان می‌رویم.» 43|24|[پیامبرشان] گفت: «هر چند من آیینى هدایت‌بخش‌تر از آنچه پدرانتان را بر آن یافتید، برایتان بیاورم؟» گفتند: «ما به آنچه شما را به آن فرستاده‌اند، کافریم.» 43|25|پس ما از آنان انتقام گرفتیم. و بنگر که فرجام تکذیب‌کنندگان چگونه بود؟ 43|26|و [به یاد آور] هنگامى که ابراهیم به [آزَر، عموى مشرکش که به جای] پدرش [سرپرستی او را به عهده داشت]، و به قومش گفت: «من از آنچه شما مى‌پرستید، بیزارم. 43|27|مگر [پرستش] کسى که مرا پدید آورد، که البتّه او هدایتم خواهد کرد.» 43|28|و آن [کلام توحید] را در میان نسل‌هاى بعد از خود، سخنی ماندگار قرار داد. باشد که آنان [به توحید] بازگردند. 43|29|بلکه آنان و پدرانشان را [که در مکّه بت می‌پرستیدند، از انواع نعمت‌ها] بهره‌مند ساختم، تا آن که [قرآن] حقّ و فرستاده‌اى روشنگر به سویشان آمد. 43|30|و چون حقّ به سراغشان آمد، گفتند: «این جادوست! و ما به آن کافریم.» 43|31|و گفتند: «چرا این قرآن بر مردى بزرگ [و ثروتمند از یکی] از دو قریه‌ی [مکه و طائف] نازل نشده است؟» 43|32|آیا آنان رحمت پروردگارت را [در مورد تعیین پیامبر، میان خود] تقسیم مى‌کنند؟ در حالى که معیشت آنان در زندگى دنیا را ما میانشان تقسیم کرده‌ایم. و درجات بعضى انسان‌ها را بر بعضى دیگر برترى دادیم تا برخى از آنان برخى دیگر را به خدمت گیرند. و رحمت پروردگارت از آنچه آنان مى‌اندوزند، بهتر است. 43|33|و اگر [بیم آن] نبود که مردم یکپارچه [کافر] شوند، براى خانه‌هاى کافران [به خداى] رحمان، سقف‌ها و نردبان‌هایى از نقره قرار مى‌دادیم که بر آنها بالا روند. 43|34|و براى خانه‌هایشان، درب‌هاى نقره‌ایِ متعدّد قرار مى‌دادیم، و تخت‌هایى سیمین که بر آنها تکیه زنند. 43|35|و هرگونه زینتى [براى آنان فراهم مى‌کردیم]، ولى اینها فقط کالاى اندک زندگى دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت براى پرهیزکاران است. 43|36|و هر کس از یاد [خداى] رحمان روى‌گردان شود، شیطانى بر او مى‌گماریم که همراه و دمساز وى گردد. 43|37|و شیطان‌ها آنها را از راه [حقّ] بازمى‌دارند؛ ولى آنها گمان مى‌کنند که هدایت‌یافته‌اند. 43|38|تا هنگامى که [در قیامت] نزد ما آید، [و به شیطان همدم خود] گوید: «اى کاش میان من و تو، فاصله‌ی مشرق و مغرب بود.! چه بد همنشینى بودى!» 43|39|[خداوند به آنان مى‌فرماید:] «امروز [آرزوى دورى از شیطان] هرگز براى شما سودى ندارد، چرا که [در دنیا] ستم کردید. [اینک] در عذاب همراه بکدیگرید.» 43|40|[اى پیامبر!] آیا تو مى‌توانى سخن خود را به گوش کران برسانى؟ یا کوردلان، و کسانى را که در گمراهى آشکارند، هدایت کنى؟ 43|41|پس اگر تو را ببریم، از آنان انتقام خواهیم گرفت. 43|42|یا عذابى را که به آنان وعده داده‌ایم، به تو نشان مى‌دهیم. بی‌شک ما بر [نابودى] آنان توانا و چیره‌ایم. 43|43|پس آنچه را به تو وحى شده، محکم بگیر. همانا تو بر راهی راست هستى. 43|44|و این [قرآن] براى تو و قومت، مایه‌ی یادآورى است. و به زودى [درباره‌ی آن] بازخواست می‌شوید. 43|45|و از پیامبرانى که پیش از تو فرستاده‌ایم، جویا شو، که آیا به جای [خداوند] رحمان، معبودان دیگرى براى پرستش مردم قرار داده‌ایم؟ 43|46|و به راستی ما موسى را همراه با آیات [و معجزات] خود به سوى فرعون و اشراف قومش فرستادیم. پس گفت: «من فرستاده‌ی پروردگار جهانیانم.» 43|47|پس چون معجزه‌هاى ما را براى آنان آورد، به آن خندیدند. 43|48|و ما هر معجزه‌اى به فرعونیان نشان مى‌دادیم، از همانندش بزرگ‌تر [و مهمّ‌تر] بود. و ما آنان را به [انواع] عذاب گرفتار کردیم، تا شاید بازگردند. 43|49|و [وقتى گرفتار شدند، به موسى] گفتند: «اى جادوگر! پروردگارت را به آنچه نزد تو عهد کرده است، براى ما بخوان، [تا عذاب را از ما بردارد، که در آن صورت] قطعاً هدایت تو را خواهیم پذیرفت.» 43|50|ولى همین که عذاب را از آنان برداشتیم، همان­دم همگى پیمان شکستند. 43|51|و فرعون در میان قوم خود ندا داد: «اى قوم من! آیا فرمانرواییِ مصر از آن من نیست؟ و این نهرها از زیر [کاخ] من روان نیست؟ پس آیا [شکوه من و فقر موسی را] نمى‌بینید؟ 43|52|بلکه من از این کسى که بى‌مقدار است، و نمى‌تواند روشن سخن بگوید، بهترم. 43|53|چرا دستبندهایى از طلا بر او آویخته نیست؟ یا چرا با او فرشتگانى همراه نشده‌اند [تا گفتارش را تأیید کنند]؟» 43|54|پس [فرعون]، قوم خود را سبک شمرد [و خوار و ذلیل داشت‌،] آنها هم اطاعتش کردند، زیرا قومى فاسق بودند. 43|55|پس چون ما را به خشم آوردند، از آنان انتقام گرفتیم و همه‌ی آنان را غرق کردیم. 43|56|پس آنان را پیشگامانى [بد،] و عبرتى براى آیندگان قرار دادیم. 43|57|و چون [بت‌پرستان] درباره‌ی [عیسى] پسر مریم مثالى زدند ناگهان قوم تو فریاد تمسخر برداشتند. 43|58|و گفتند: «آیا خدایان ما بهترند یا او؟» این مثال را براى تو تنها از راه جدال [و لجاجت] زدند، بلکه آنان گروهى کینه‌توز و پرخاشگرند. 43|59|عیسى فقط بنده‌اى بود که ما به او نعمت بخشیدیم و او را براى بنى‌اسرائیل الگو و نمونه قرار دادیم. 43|60|و اگر می­خواستیم به جای شما در زمین فرشتگانی می­گماشتیم که جانشین [شما] گردند. 43|61|و همانا او، [که مرده زنده مى‌کرد،] مایه‌ی علم و آگاهى به قیامت است. پس در قیامت شک نکنید و از من پیروى کنید، که این راهی راست است. 43|62|و شیطان شما را [از راه خدا] باز ندارد، که او دشمن آشکار شماست. 43|63|و چون عیسى با دلایل روشن [و معجزات] آمد، گفت: «همانا من براى شما حکمت آورده‌ام، [و آمده‌ام] تا برخى از آنچه را در آن اختلاف دارید، براى شما روشن کنم. پس از خداوند پروا و مرا اطاعت کنید. 43|64|خداوند، همان پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستید که این راهی راست است.» 43|65|پس گروه‌هایى از میان آنها [درباره‌ی مسیح] اختلاف ورزیدند، [و برخى او را خدا پنداشتند.] واى بر کسانى که ستم کردند، از عذاب روزى دردناک! 43|66|آیا جز قیامت را انتظار مى‌برند که ناگهان به سراغشان آید، در حالى که بى‌خبر باشند؟ 43|67|دوستانِ [امروز]، در آن روز با یکدیگر دشمنند، مگر پرهیزکاران. 43|68|[خداوند به آنان مى‌فرماید:] اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست و نه غمگین مى‌شوید. 43|69|آنان که به آیات ما ایمان آوردند و همواره تسلیم [حقّ] هستند. 43|70|شما و همسرانتان شادمانه به بهشت درآیید. 43|71|ظرف‌هایى از طلا و جام‌هایى [زرین] بر گرد آنان مى‌چرخانند. و در آنجا آنچه دل‌ها بخواهد و چشم‌ها از آن لذّت برد، فراهم است. و شما [اى پرهیزکاران!] در آن جاودانه‌اید. 43|72|و این است بهشتى که به خاطر عملکردتان به میراث برده‌اید. 43|73|در آنجا براى شما میوه‌های فراوان است که از آنها مى‌خورید. 43|74|بی‌شک گناهکاران در عذاب دوزخ جاودانه‌اند. 43|75|[عذاب] از آنان کاسته نمى‌شود، و آنان در آنجا نومیدند. 43|76|و ما به آنان ستم نکردیم؛ بلکه آنان خود ستمگر بوده‌اند. 43|77|و فریاد مى‌کشند که: «اى نگهبان [دوزخ! بگو] پروردگارت حکم [مرگ] ما را صادر کند. [تا از این عذاب آسوده شویم.]» او مى‌گوید: «شما در این جا ماندنى هستید! [و مرگ در کار نیست.]» 43|78|به راستی ما حقّ را براى شما آوردیم؛ ولى بیشتر شما حقّ را نمى‌پسندید. 43|79|بلکه آنان [برای توطئه علیه فرستاده‌ی ما‌] تصمیم قطعى گرفتند، پس ما نیز نقشه‌ی خود را علیه آنان محکم مى‌کنیم. 43|80|آیا آنان مى‌پندارند که ما رازهای پنهانى و سخنان درِ گوشى آنان را نمى‌شنویم؟ چرا! و فرستادگان ما نزد آنان حضور دارند و [همه چیز را] ثبت مى‌کنند. 43|81|[اى پیامبر! به آنان] بگو: «اگر براى [خداوند] رحمان فرزندى بود، من نخستین پرستنده [او] بودم». 43|82|منزّه است پروردگار آسمان‌ها و زمین، پروردگار عرش، از آنچه او را وصف مى‌کنند. 43|83|پس آنان را [به حال خود] واگذار تا [در باطل] فروروند و سرگرم باشند، تا روزى را که وعده داده شده‌اند، ببینند. 43|84|و اوست آن که در آسمان‌ها پرستش مى‌شود، و در زمین نیز پرستش مى‌شود. و اوست حکیم دانا. 43|85|بلندمرتبه و پربرکت است، آن که فرمانروایی آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست، از آنِ اوست. و آگاهى از قیامت، مخصوص اوست. و به سوى او بازگردانده مى‌شوید. 43|86|کسانى که به جاى او [به پرستش] مى‌خوانند، اختیار هیچ­ گونه شفاعتى ندارند، اختیار شفاعت تنها با کسانى است که شهادت به حقّ داده‌اند، و آنان خود مى‌دانند [چه کسی را شفاعت کنند]. 43|87|و اگر از مشرکان بپرسى: چه کسى آنان را آفریده است؟ قطعاً خواهند گفت: خدا.» پس چگونه به انحراف کشانده مى‌شوند؟ 43|88|و سخن رسول ما این است: «اى پروردگار! اینان قومى هستند که ایمان نمى‌آورند.» 43|89|[اکنون که از هدایتشان ناامید شده‌اى،] پس از آنان روى­گردان و بگو: «بدرود!» در آینده خواهند فهمید. [که کیفرشان چیست؟] 44|1|حا، میم. 44|2|به کتاب روشنگر سوگند. 44|3|ما آن را در شبى مبارک و فرخنده نازل کردیم. ما همواره هشداردهنده بوده‌ایم. 44|4|در آن [شب مبارک]، هر امر استواری [طبق حکمت الهى] تفصیل و تبیین مى‌شود. 44|5|امرى که از جانب ما است و ما فرستنده [آن] بودیم. 44|6|[اینها همه] رحمت بزرگى از سوی پروردگار توست. او خود شنواى داناست. 44|7|پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست، اگر اهل یقین باشید. 44|8|هیچ معبودى جز او نیست. اوست که زنده مى‌کند و مى‌میراند. پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست. 44|9|[کافران این را باور ندارند،] بلکه آنان در شک و تردید خود سرگرمند. 44|10|پس منتظر روزى باش که آسمان دودِ نمایانى را با خود مى‌آورد. 44|11|[دودى که] همه‌ی مردم را فرامى‌گیرد. این است عذابی دردناک! 44|12|[آن روز مردم مى‌گویند:] «پروردگارا! عذاب را از ما دفع کن! ما ایمان مى‌آوریم.» 44|13|این پندپذیری و بیدارى براى آنان چه سود؟ و حال آن که پیامبرى روشنگر به سراغشان آمد. 44|14|سپس از او روى گرداندند و گفتند: «او جنّ‌زده‌اى است که تعلیمش داده‌اند.» 44|15|البتّه ما اندک زمانى عذاب را برطرف مى‌کنیم، [امّا] شما باز [به کفر خود] برمى‌گردید! 44|16|روزى که [آنها را] با قدرتى بزرگ خواهیم گرفت، که ما انتقام گیرنده‌ایم. 44|17|و همانا ما پیش از این کافران، قوم فرعون را آزمودیم و پیامبرى بزرگوار براى آنان آمد. 44|18|[موسى به آنان گفت:] «بندگان خدا را به من بسپارید من براى شما پیامبرى امین هستم. 44|19|و بر خداوند برترى نجویید! من برهانى آشکار براى شما آورده‌ام. 44|20|و از این که مرا سنگسار کنید، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى‌برم. 44|21|و اگر به من ایمان نمى‌آورید، پس از من کناره بگیرید، و مرا به حال خود واگذارید.» 44|22|پس [چون فرعونیان سخنش را نپذیرفتند،] پروردگارش را خواند «که آنان قومى گنه‌پیشه‌اند.» 44|23|پس [خداوند به او فرمود:] «بندگان مرا شبانه کوچ بده! زیرا که شما تحت تعقیب هستید. 44|24|و از دریا آرام بگذر که آنان لشکری غرق شده خواهند بود.» 44|25|چه بسیار باغ‌ها و چشمه‌ساران که آنان بر جاى گذاشتند، 44|26|و کشت‌ها و جایگاه‌هاى عالى، 44|27|و ناز و نعمتى که در آن خوش بودند. 44|28|ما این­گونه [همه را از آنان گرفتیم] و آنها را به قوم دیگر به میراث دادیم. 44|29|پس نه آسمان بر آنان گریست، و نه زمین. و مهلت نیافتند. 44|30|و به راستی ما بنى‌اسرائیل را از آن عذاب خوارکننده نجات دادیم. 44|31|از [عذاب] فرعون، که برتری‌جو و از اسراف‌کاران بود. 44|32|و همانا ما آنان را با علم [خود] بر جهانیانِ [هم‌عصرشان] برگزیدیم. 44|33|و نشانه‌هایى [از قدرت خود] را به آنان دادیم که در آن آزمایشی آشکار بود. [اما چه سود؟ که آنان کافر شدند.] 44|34|البتّه این مشرکان [روزگار تو] پیوسته مى‌گویند: 44|35|«جز این مرگ نخستین ما، [چیز دیگرى در کار] نیست. و ما بار دیگر زنده نخواهیم شد. 44|36|پس اگر شما [پیامبران درباره‌ی معاد] راستگو هستید، پدران ما را بازآورید.» 44|37|آیا مشرکان مکه بهترند یا قوم تُبَّع و دیگرانى که پیش از آنان بودند؟ ما آنان را به خاطر آن که قومى تبهکار بودند، نابود کردیم. 44|38|و ما آسمان‌ها و زمین، و آنچه را میان آنهاست، به بازى نیافریدیم. 44|39|ما آنها را فقط بر اساس حقّ آفریدیم؛ ولى بیشتر مشرکان نمى‌دانند. 44|40|همانا روز جدایى [حقّ از باطل]، وعده‌گاه همه‌ی آنهاست. 44|41|روزى که هیچ دوستى از دوست خود حمایتى نمى‌کند، و آنان یارى نمى‌شوند. 44|42|جز کسى که خداوند او را مورد رحمت قرار دهد. اوست که پیروز و مهربان است. 44|43|بی‌گمان درخت زقّوم، 44|44|خوراک گناهکاران است. 44|45|همچون مس گداخته، در شکم آنها مى‌جوشد. 44|46|مانند جوشش آب داغ. 44|47|[به مأموران دوزخ گفته مى‌شود:] «این گنه‌کار را بگیرید، و او را به وسط آتش سوزان دوزخ بکشانید. 44|48|سپس از عذابِ آب سوزان، بر سرش بریزید. 44|49|[به او با تمسخر گفته مى‌شود:] «بچش! که تو همان عزیزِ بزرگوارى! 44|50|این همان است که همواره در آن تردید داشتید.» 44|51|به راستى پرهیزکاران در جایگاهى امن هستند. 44|52|در میان باغ‌ها و [کنار] چشمه‌ساران. 44|53|لباس‌هاى ابریشمی نازک و ضخیم مى‌پوشند، در حالى که در برابر هم [بر تخت‌ها] نشسته‌اند. 44|54|این­گونه [ما پاداش مى‌دهیم.] و حوریان را به همسری آنان درمى‌آوریم. 44|55|در آن [باغ‌ها]، هر میوه‌ای را [که بخواهند،] با آسودگى مى‌طلبند. 44|56|در بهشت، جز مرگ نخستین [که پشت سر گذاشته‌اند،] مرگى نخواهند چشید. و خداوند آنان را از عذاب سوزان نگاه داشته است. 44|57|[اینها همه،] بخششى است از [سوی] پروردگارت. این است همان کامیابى بزرگ! 44|58|مسلماً ما قرآن را به زبان تو آسان ساختیم، تا شاید [آنان] پند گیرند. 44|59|[ولى اگر پند نگرفتند،] پس منتظر [سرانجام کار] باش! که آنان نیز منتظرند. 45|1|حا، میم. 45|2|نازل شدن کتاب، از سوى خداوند شکست‌ناپذیر و حکیم است. 45|3|در آسمان‌ها و زمین، براى مؤمنان نشانه‌هایى است. 45|4|و در آفرینش شما و جنبندگانی که [در هستى] پراکنده ساخته، براى اهل یقین، نشانه‌هایى [از قدرت الهى] است. 45|5|و شب و روز که در پى یکدیگر می‌آیند و آنچه از روزى که خداوند از آسمان فروفرستاده و زمین را با آن پس از پژمردگى‌اش، سبز و زنده نموده است و گردش بادها، براى کسانى که می‌اندیشند، نشانه‌هایى است. 45|6|این‌ها آیات الهى است که ما آنها را به حقّ بر تو تلاوت مى‌کنیم، [اگر اینها را نپذیرند،] پس به کدام سخن بعد از [سخن] خدا و آیات او، ایمان مى‌آورند؟ 45|7|واى بر هر دروغ‌پرداز گناه‌پیشه! 45|8|که آیات خدا را که پیوسته بر او تلاوت مى‌شود، مى‌شنود؛ ولى همچون کسى که آنها را نشنیده، متکبّرانه [بر انحراف خود] اصرار مى‌ورزد. پس او را به عذابى دردناک بشارت بده! 45|9|و هرگاه از آیات ما چیزى بفهمد، آن را به مسخره مى‌گیرد. آنانند که برایشان عذابى خفّت‌بار است. 45|10|دوزخ پیش روى آنهاست و دستاوردشان و سرورانى که به جاى خداوند برگزیده‌اند، ذرّه‌اى آنان را بى‌نیاز نمى‌کند و عذابى بزرگ [در پیش] دارند. 45|11|این [قرآن] مایه‌ى هدایت است و کسانى که به آیات پروردگارشان کفر ورزیدند، عذابى شدید و دردناک از هول و اضطراب خواهند داشت. 45|12|خداوند کسى است که دریا را براى شما رام کرد، تا به فرمان او کشتى‌ها در آن روان شوند و تا از فضل او [روزی] بجویید و شاید سپاسگزارى کنید. 45|13|و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، همه از اوست که براى شما رام نمود. قطعاً در این، براى کسانى که فکر می‌کنند، نشانه‌هایى است. 45|14|[اى پیامبر!] به کسانى که ایمان آورده‌اند، بگو: از کسانى که به روزهاى خدا امید ندارند، درگذرند [و آنان را به خدا واگذارند،] تا [خداوند در قیامت] هر قومى را به آنچه همواره مرتکب مى‌شوند، کیفر دهد. 45|15|هر کس کار شایسته‌اى کند، پس به سود خود اوست و هر کس کار بدى مرتکب شود، پس به زیان خود اوست. سپس به سوى پروردگارتان بازگردانده مى‌شوید. 45|16|و ما به بنى‌اسرائیل کتاب و حکومت و نبوّت دادیم و از [خوردنى‌هاى] پاکیزه و دلپسند روزیشان کردیم و آنان را بر جهانیان [آن روزگار] برترى دادیم. 45|17|و دلایل روشنى در امر [دین] به آنان دادیم، پس اختلاف نکردند، مگر پس از آن که حقیقت برایشان حاصل شد. [و این اختلاف] از روى حسادت و برترى‌جویى بود که میان آنان وجود داشت. بى‌تردید پروردگارت در قیامت درباره‌ی آنچه پیوسته اختلاف مى‌کردند، میانشان داورى خواهد کرد. 45|18|سپس تو را در امر [دین‌]، بر شریعت و آیینى ویژه و کامل قرار دادیم، پس آن را پیروى کن و از هوس‌ها و خواسته‌هاى نادانان پیروى مکن! 45|19|آنان در برابر [عذاب] خداوند، هرگز از تو دفاع نمی‌کنند و البتّه ستمگران یاور یکدیگرند و خداوند یار پرهیزکاران است. 45|20|این [کتاب و آیین] براى مردم، وسیله‌ى بصیرت و هدایت و براى اهل یقین، مایه‌ى رحمت است. 45|21|آیا کسانى که مرتکب کارهاى بد شدند، گمان کردند که ما آنان را همچون کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، قرار خواهیم داد؟ و حیات و مرگشان یکسان است؟ چه بد داورى مى‌کنند! 45|22|و خداوند آسمان‌ها و زمین را به حقّ آفرید، تا هر کس به موجب آنچه کسب کرده است، پاداش داده شود و به آنان ستم نمی‌شود. 45|23|پس آیا دیدى [حال] کسى را که هواى [نفس] خویش را معبود خود قرار داده و خداوند او را با وجود آگاهیش به بیراهه گذاشت و بر گوش و قلبش مهر زد و بر چشمش پرده‌اى نهاد؟ پس بعد از خدا کیست که او را هدایت کند؟ پس آیا پند نمى‌گیرید؟ 45|24|وگفتند: «جز همین زندگى دنیایى، زندگى دیگرى نیست. [گروهی] مى‌میریم و [گروهی] زنده مى‌شویم و ما را چیزى جز طبیعت و روزگار نابود نمى‌کند.» در حالى که هیچ­گونه علمى بر این ادّعا ندارند. آنان تنها گروهى خیال­بافند. 45|25|و هرگاه آیات روشن ما [درباره‌ی معاد] بر آنان تلاوت گردد، دلیل و حجّتى ندارند، مگر آن که می‌گویند: «اگر راست مى‌گویید، پدران ما را [زنده کنید و] بیاورید!» 45|26|بگو: «خداست که شما را زنده مى‌کند، سپس مى‌میراند و آن‌گاه براى روز قیامت که شکى در آن نیست، همه را گرد مى‌آورد؛ ولى بیشتر مردم نمى‌دانند.» 45|27|فرمانروایى آسمان‌ها و زمین مخصوص خداست و روزى که رستاخیز برپا شود، آن روز یاوه‌سرایان زیانکارند. 45|28|و [در روز رستاخیز] هر امّتى را [از شدّت خضوع و وحشت] به زانو درآمده مى‌بینى، در حالى که هر امّتى به سوى [کارنامه و] کتابش فراخوانده شده است. [و به آنان می‌گوییم:] «امروز آنچه را عمل مى‌کردید، به شما پاداش مى‌دهند. 45|29|این است کتاب ما که به حقّ بر ضدّ شما سخن مى‌گوید. [و کردار شما را بازگو مى‌کند.] ما آنچه را انجام مى‌دادید، نسخه‌بردارى و ثبت مى‌کردیم.» 45|30|پس کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کرده‌اند، پروردگارشان آنان را در رحمت خویش وارد مى‌کند. این است آن رستگارى آشکار! 45|31|و امّا کسانى که کافر شدند، [به آنان می‌گوییم:] مگر آیات من بر شما خوانده نشد؟ پس استکبار ورزیدید و گروهى گنهکار بودید. 45|32|و هرگاه گفته شد: «وعده‌ی خداوند حقّ است و در قیامت شکى نیست.» گفتید: «ما نمى‌دانیم قیامت چیست؟! ما تنها گمانى [ضعیف] در این­باره داریم، و ما به هیچ وجه به یقین نرسیده‌ایم.» 45|33|و [آن روز] بدى‌هاى اعمالشان برایشان روشن می‌شود و آنچه را به مسخره مى‌گرفتند، آنان را فرامی‌گیرد. 45|34|و به آنان گفته شود: «امروز ما شما را به فراموشى مى‌سپاریم، همان­گونه که شما دیدار امروزتان را به فراموشى سپردید و جایگاه شما آتش است و براى شما هیچ یاورى نیست. 45|35|این به خاطر آن است که شما آیات خدا را به مسخره گرفتید و زندگى دنیا فریبتان داد.» پس امروز نه از آن [دوزخ] بیرون آورده مى‌شوند و نه عذرخواهى آنان را مى‌پذیرند. 45|36|پس سپاس و ستایش مخصوص خداوند است، پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین، پروردگار جهانیان. 45|37|و بزرگى در آسمان‌ها و زمین مخصوص اوست و اوست خداى شکست‌ناپذیر و حکیم! 46|1|حا، میم. 46|2|نازل شدن [این‌] کتاب [بر تو]، از سوى خداوند شکست‌ناپذیر و حکیم است. 46|3|ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست، جز بر اساس حقّ و زمان‌بندى مشخّص نیافریدیم؛ و[لى] کسانى که کفر ورزیدند، از آنچه بیمشان داده‌اند، روى‌گردانند. 46|4|بگو: «آیا آنچه را که به جاى خداوند مى‌خوانید، دیده‌اید؟ به من نشان دهید که چه چیزى را از زمین آفریده‌اند، یا در [آفرینش] آسمان‌ها چه مشارکتى داشته‌اند؟ اگر راست مى‌گویید، کتابى را که پیش از این [قرآن] بوده، یا دلیلی علمى براى من بیاورید.» 46|5|و کیست گمراه‌تر از کسى که به جاى خداوند، کسانى را مى‌خواند که تا روز قیامت پاسخش را نمى‌دهند و حتّى از خوانده­ شدن خود بى‌خبرند؟ 46|6|و آن‌گاه که مردم محشور شوند، [معبودانی که مردم آنان را می‌خواندند،] با آنها دشمن خواهند بود و عبادتشان را انکار خواهند کرد. 46|7|و هرگاه آیات روشنگر ما بر آنان خوانده شود، کسانى که کافر شدند، درباره‌ی حقّى که برایشان آمده، می‌گویند: «این جادویی آشکار است!» 46|8|یا این که مى‌گویند: «(محمّد) آن را به دروغ ساخته [و به خدا نسبت داده] است!» بگو: «اگر من آن را بافته و دروغ بسته باشم، شما نمى‌توانید در برابر خداوند از من دفاع کنید. خداوند به آنچه در آن وارد مى‌شوید، [و ناروا جدال مى‌کنید،] آگاه‌تر است. او براى گواه بودن میان من و شما کافى است و اوست بسیار آمرزنده و مهربان.» 46|9|بگو: «من در میان پیامبران، بى‌سابقه و نوظهور نیستم و نمى‌دانم با من و شما چگونه رفتار خواهد شد و فقط از آنچه به من وحى مى‌شود، پیروى مى‌کنم و من تنها هشدار دهنده‌اى آشکارم!» 46|10|بگو: «اگر [این قرآن] از نزد خدا باشد و شما به آن کفر ورزید، در حالى که گواهى از بنى‌اسرائیل، بر همانند آن گواهى داده و ایمان آورده؛ ولى شما [همچنان] تکبّر ورزیده‌اید، آیا [عاقبت کار را] دیده‌اید؟ خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى‌کند.» 46|11|و کسانى که کافر شدند، درباره‌ی کسانى که ایمان آورده‌اند، می‌گویند: «اگر [آیین محمّد] بهتر بود، آنان [در پذیرفتن آن] بر ما سبقت نمى‌گرفتند.» و چون خود به آن هدایت نیافتند، به زودى خواهند گفت: «این دروغى سابقه‌دار است!» 46|12|و پیش از آن، کتاب موسى راهبر و [مایه‌ی] رحمت بود، و این کتاب که به زبان عربى است، تصدیق‌کننده [آن تورات] است تا ستمگران را بیم دهد و براى نیکوکاران بشارت باشد. 46|13|همانا کسانى که گفتند: «پروردگار ما تنها خداست.» سپس [بر گفته‌ی خود] پایدارى کردند، بیمى نخواهند داشت و اندوهگین نخواهند شد. 46|14|آنان به پاداش آنچه انجام مى‌دادند، اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند ماند. 46|15|و ما انسان را سفارش کردیم که به مادر و پدر خود نیکى کند. مادرش با سختى او را باردار بود و با سختى به دنیا آورد و دوران بارداری تا از شیر گرفتنش [دست کم] سى ماه است. تا آن‌گاه که به رشد کامل برسد و چهل ساله شود، بگوید: «پروردگارا! به دلم انداز که نعمتى را که بر من و بر پدر و مادر من لطف کردى، شکرگزارم و کار شایسته‌اى کنم که تو آن را بپسندى و فرزندانم را براى من صالح و شایسته گردان! من به سوى تو بازگشته‌ام و از تسلیم‌شدگانم.» 46|16|آنانند کسانى که از آنها بهترینِ کارهایى را که کرده‌اند، مى‌پذیریم و در زمره‌ی بهشتیان، از بدى‌هایشان مى‌گذریم. همان وعده راستى که همواره به آنان داده مى‌شد. 46|17|و آن که به مادر و پدر خود [که درباره قیامت نصیحتش مى‌کنند،] می‌گوید: «اَه! [از من دور شوید!] آیا به من وعده مى‌دهید که [پس از مرگ از گور] بیرون آورده مى‌شوم؟ در حالى که نسل‌هاى بسیارى پیش از من گذشته‌اند [و هرگز زنده نشده‌اند].» ولى مادر و پدر او، خدا را به فریادرسى مى‌خوانند [و به او مى‌گویند]: «واى بر تو! ایمان بیاور! «قطعاً وعده‌ی خداوند حقّ است.» امّا او مى‌گوید: «این [وعده‌ها چیزی] جز افسانه‌های پیشینیان نیست.» 46|18|آنان کسانى هستند که [به خاطر انکار وعده‌هاى حقّ،] در میان امّت‌هایى از جنّ و انس که پیش از آنان بودند، فرمان [عذاب] خدا بر آنان قطعى شده است. زیرا آنان زیانکار بودند. 46|19|و براى هر یک [از مؤمنان و کافران]، بر پایه‌ی آنچه انجام داده‌اند، درجاتى [از سعادت و شقاوت] است و [خداوند] جزاى کارهایشان را کامل می‌دهد و آنان مورد ستم قرار نمى‌گیرند. 46|20|و روزى که کافران بر آتش عرضه شوند، [به آنان گفته می‌شود:] «شما در زندگى دنیا، نعمت‌هاى پاکیزه‌ی خود را تلف کردید و از آنها کامیاب شدید، [و براى امروزتان چیزى نیاندوختید،] پس امروز به خاطر گردن‌کشی ناحقّى که در زمین داشتید و پیوسته نافرمانى مى‌کردید، به عذاب خوارکننده کیفر داده مى‌شوید.» 46|21|و سرگذشت برادر قوم عاد [حضرت هود] را یاد کن، آن‌گاه که قومش را در سرزمین احقاف هشدار داد. در حالى که پیش از او و پس از او نیز هشداردهندگانى آمده بودند. [او به قومش گفت]: «جز خدا را نپرستید که من بر شما از عذاب روزی بزرگ مى‌ترسم.» 46|22|آنها گفتند: «آیا به سراغ ما آمده‌اى تا ما را از خدایانمان برگردانى؟ پس اگر از راستگویانى، آن را که وعده مى‌دهى، براى ما بیاور!» 46|23|[هود] گفت: «علم [به زمان عذاب،] تنها نزد خداست و من آنچه را به آن فرستاده شده‌ام، به شما ابلاغ مى‌کنم؛ ولى شما را گروهى جاهل مى‌بینم.» 46|24|پس چون آن توده‌ى ابر را دیدند که به سمت سرزمینشان روى آورده است، گفتند: «این ابری باران زاست!» [هود گفت:] «بلکه آن عذابى است که با شتاب خواستارش بودید. بادى که در آن عذابى دردناک نهفته است. 46|25|[آن باد] به فرمان پروردگارش همه چیز را در هم مى‌کوبد.» پس چنان شدند که چیزى جز خانه‌هایشان دیده نمى‌شد. ما این گونه، تبهکاران را کیفر مى‌دهیم. 46|26|و همانا به قوم عاد چنان امکاناتى دادیم که به شما [اهل مکه] ندادیم و به آنان گوش و چشم و دل دادیم؛ ولى گوش و چشم و دل آنان به حالشان سودى نبخشید، زیرا پیوسته آیات خدا را انکار مى‌کردند و [سرانجام] عذابى که آن را به مسخره مى‌گرفتند، آنان را فراگرفت. 46|27|و بی‌گمان آبادى‌هایى را که در اطراف شما [اهل مکه] بود، نابود کردیم و [پیش از آن] آیات خود را به صورت‌هاى گوناگون [براى آنان] بیان کردیم تا شاید بازگردند. 46|28|پس چرا معبودانى که به جاى خداوند برگزیده بودند، به گمان این که آنان را به خدا نزدیک کند، آنان را یارى نکردند؟ بلکه [همه] گم شدند و از نزد آنان دور گشتند و این بود [سرانجام] دروغ و انحراف آنان و آنچه برمى‌بافتند. 46|29|و آن‌گاه که گروهى از جنّ را به سوى تو روانه ساختیم تا قرآن را بشنوند، پس چون نزد آن حاضر شدند، گفتند: «خاموش باشید! [و گوش فرادهید.]» پس چون [شنیدن آیات] به انجام رسید، به سوى قوم خود بازگشتند تا آنان را هشدار دهند. 46|30|گفتند: «اى قوم ما! ما [آیات] کتابى را شنیدیم که بعد از موسى نازل شده و کتاب‌هاى پیش از خود را تصدیق و به سوى حقّ و راه راست هدایت مى‌کند. 46|31|اى قوم ما! دعوت‌گر الهى را اجابت کنید و به او ایمان بیاورید تا [خداوند] پاره‌ای از گناهانتان را بر شما ببخشاید و از عذابی دردناک امانتان دهد. 46|32|و هر که دعوت‌گر الهى را پاسخ نگوید، پس نمى‌تواند [خدا را] در زمین درمانده کند [و از گستره‌ی قدرت او بیرون رود] و جز خداوند هیچ‌گونه یاورى نخواهد داشت. چنین کسانى در گمراهى آشکارند.» 46|33|آیا درنیافته‌اند خدایى که آسمان‌ها و زمین را آفریده و در آفرینش آنها درنمانده است، مى‌تواند مردگان را زنده کند، آرى، او بر هر کارى بسیار تواناست. 46|34|و روزى که کافران بر آتش عرضه شوند، [به آنان گفته می‌شود:] «آیا این حقّ نیست؟» می‌گویند: «به پروردگارمان سوگند که چنین است!» [خداوند] می‌فرماید: «پس به خاطر کفرتان، عذاب را بچشید.» 46|35|پس [اى پیامبر!] صبر کن، چنان که پیامبران اولوا العزم صبر کردند و براى [عذاب] آنان شتاب مکن! روزى که آنچه را وعده داده شده‌اند، بنگرند، گویى جز ساعتى از روز [در دنیا] نمانده‌اند. [این] ابلاغى است [براى همگان]، پس آیا جز گروه بدکار نابود مى‌شوند؟ 47|1|کسانى که کفر ورزیدند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند، [خداوند] اعمالشان را تباه گردانید. 47|2|و کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیکو کرده‌اند و به آنچه بر محمّد نازل شده، که حقّ است و از جانب پروردگارشان است، ایمان آورده‌اند، بدى‌هاى آنان را پوشاند و کارشان را به سامان رساند. 47|3|این [دوگونه سرانجام]، به خاطر آن است که کسانى که کافر شدند، از باطل پیروى کردند و کسانى که ایمان آوردند، از همان حقّى که از سوی پروردگارشان است، پیروى نمودند. این­گونه خدا براى مردم، مثال حالشان را بیان مى‌کند. 47|4|پس هرگاه [در میدان جنگ،] با کافران روبرو شدید، گردن‌هایشان را بزنید تا آن که آنان را از پا درآورید. [و چون به دست شما اسیر شوند،] پس آنان را سخت ببندید، [تا نگریزند.] سپس، یا بر آنان منّت نهید [و آزادشان کنید،] و یا با گرفتن فدیه، رهایشان کنید تا هنگامی که جنگ، بارهای سنگین خود را بر زمین نهد. این است [فرمان خداوند] و اگر خداوند مى‌خواست، [با دیگر بلایا،] از آن کافران انتقام مى‌گرفت؛ ولى [فرمان جنگ داد] تا شما را با یکدیگر بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شدند، [خداوند] هرگز اعمالشان را از بین نمى‌برد. 47|5|[خداوند] به زودى آنان را [به مقامات والا] هدایت مى‌کند و حال و کارشان را نیکو مى‌گرداند. 47|6|و آنان را در بهشتى که به آنان شناسانده، وارد مى‌سازد. 47|7|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مى‌کند و گام‌هایتان را استوار مى‌سازد. 47|8|و کسانى که کفر ورزیدند، بر آنان نگون‌سارى [و مرگ‌] باد! و [خدا] اعمالشان را نابود گردانید. 47|9|این [نابودی] برای آن است که آنان آنچه را خداوند فروفرستاده است، خوش نداشتند، پس [خدا] کارهایشان را تباه کرد. 47|10|پس آیا در زمین نگشتند، تا بنگرند سرانجام کسانى که پیش از آنان بودند، چگونه بود؟ خداوند آنان را نابود کرد و براى این کافران نیز همانند آن کیفرها خواهد بود. 47|11|این به خاطر آن است که خدا، سرپرست و یاور کسانى است که ایمان آورده‌اند و به راستی کافران سرپرست و یاورى ندارند. 47|12|خداوند کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، به باغ‌هایى [از بهشت] که نهرها از زیر [درختان] آن جارى است، وارد مى‌کند و کسانى که کافر شدند، همواره سرگرم بهره‌گیرى از [لذّت‌هاى زودگذر] دنیایند و مى‌خورند، همان­گونه که چهارپایان مى‌خورند و [سرانجام،] آتش، جایگاه آنهاست. 47|13|و چه بسیار شهرها که [مردمانش] از شهرى که تو را [از آن] بیرون کردند، نیرومندتر بودند. ما آنان را نابود کردیم و آنان هیچ یاورى نداشتند. 47|14|پس آیا کسى که از سوى پروردگارش دلیل روشنى دارد، همچون کسى است که بدى کردارش در نظرش آراسته شده و از هوس‌هایش پیروى کرده است؟ 47|15|وصف بهشتى که به پرهیزکاران وعده داده شده، [چنین است:] در آن نهرهایى است از آب که [رنگ و بو و طعمش] برنمی‌گردد و نهرهایى از شیر که مزه‌ی آن دگرگونى ندارد و نهرهایى از شراب که براى نوشندگان لذّت‌بخش است و نهرهایى از عسل ناب و در آنجا از هرگونه میوه براى آنان [فراهم‌] است و [از همه بالاتر،] آمرزشى از سوی پروردگارشان. [آیا اینان] همانند کسانى هستند که در آتش، جاودانه‌اند و آبى جوشان به خوردشان داده مى‌شود که دل و روده‌هایشان را پاره پاره مى‌کند و اندرونشان را مى‌سوزاند؟ 47|16|و گروهى از آنان کسانى هستند که به [سخنان] تو گوش مى‌سپارند، امّا همین که از نزد تو بیرون بروند، [از روى تمسخر] به دانش‌یافتگان می‌گویند: «او هم‌اکنون چه گفت؟ [ما که نفهمیدیم.]» آنان کسانى هستند که خداوند بر دل‌هایشان مهر نهاده و از هواى نفسشان پیروى کرده‌اند. 47|17|و کسانى که هدایت یافته‌اند، هدایتشان را می‌افزاید و روح پرهیزکارى به آنان عطا می‌کند. 47|18|پس آیا [کافران] چشم به راه قیامت هستند، که ناگهان به سراغشان آید؟ در حالى که نشانه‌هاى آن آمده است. پس آن‌گاه که [رستاخیز] به سراغشان آید، متذکر شدن چه سودى برایشان خواهد داشت؟! 47|19|پس بدان که هیچ معبودى جز اللّه نیست و براى گناه خود و مردان و زنان باایمان آمرزش بخواه و خدا، رفت و آمد و آرمیدن شما را مى‌داند. 47|20|و کسانى که ایمان آورده‌اند، مى‌گویند: «چرا سوره‌اى [براى جهاد] نازل نمى‌شود؟» پس هنگامى که سوره‌اى محکم و روشن نازل مى‌گردد که در آن نامى از جنگ رفته است، بیماردلان را مى‌بینى که به تو نگاه مى‌کنند، مانند نگاه کردن کسى که از [ترس] مرگ بى‌هوش شده است. پس همان مرگ برایشان سزاوارتر است. 47|21|فرمانبردارى و سخن سنجیده، [برای آنان شایسته است.] پس هنگامى که امر [کارزار] قطعى شد، اگر به خدا راست بگویند، [و صادقانه جهاد کنند،] قطعاً برایشان بهتر است. 47|22|پس [اى بیماردلانِ سست ایمان!] اگر روى گردانید، جز این از شما انتظار مى‌رود که در زمین فساد کنید و پیوندهاى خویشاوندى را بگسلید؟ 47|23|آنانند کسانى که خداوند از رحمت خویش دور و [گوششان را] کر و چشم‌هایشان را کور ساخته است. [نه حقّى مى‌شنوند و نه حقّى مى‌بینند.] 47|24|آیا در قرآن تدبّر و تأمّل نمى‌کنند؟ یا بر دل‌هایشان قفل‌هایی خورده است؟ 47|25|کسانى که پس از آن که راه هدایت برایشان روشن شد، به آن پشت کردند، شیطان [رفتار بدشان را] برایشان آراسته و آنان را با آرزوهاى دراز فریفته است. 47|26|این، به خاطر آن است که [بیماردلان] به کسانى که از دستورات الهى ناخشنود بودند، گفتند: «ما در بعضى امور، از شما اطاعت خواهیم کرد.» در حالى که خداوند پنهان‌کارى آنان را مى‌داند. 47|27|پس [حال آنان] چگونه خواهد بود، آن‌گاه که فرشتگان جانشان را بازگیرند، در حالى که به صورت و پشت آنان مى‌کوبند. 47|28|این [نوع جان دادن] برای آن است که آنان از آنچه خداوند را به خشم مى‌آورد، پیروى کردند و خشنودى خدا را خوش نداشتند، پس خداوند نیز اعمالشان را تباه کرد. 47|29|آیا کسانى که در دل‌هایشان بیمارى [نفاق و کفر] است، پنداشته‌اند که خداوند هیچ وقت کینه‌ها و حسادتشان را آشکار نخواهد کرد؟ 47|30|و اگر بخواهیم، آنان را به تو مى‌نمایانیم، آن‌گاه ایشان را به سیمایشان مى‌شناسى و در آهنگ کلامشان آنان را خواهى شناخت و خداوند کارهایتان را مى‌داند. 47|31|ما قطعاً شما را مى‌آزماییم، تا از میان شما، مجاهدان و صابران را نشان دهیم و اخبار [و اعمالتان] را آزمایش خواهیم کرد. 47|32|کسانى که کفر ورزیدند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند و پس از آن که راه هدایت برایشان روشن شد، با پیامبر مخالفت کردند، هرگز به خداوند گزندى نمی‌رسانند و به زودی خداوند اعمال شما را تباه می‌سازد. 47|33|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! خدا را اطاعت کنید و از پیامبر پیروى نمایید و [با نافرمانی] کارهایتان را باطل مسازید. 47|34|کسانى که کافر شدند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند، سپس در حال کفر از دنیا رفتند، خداوند هرگز آنان را نخواهد بخشید. 47|35|پس سستى نورزید تا [دشمنان را] به صلح و سازش دعوت کنید، با این که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز چیزى از [پاداش] اعمالتان را کم نمى‌کند. 47|36|زندگانى دنیا، تنها بازیچه و سرگرمى است و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، خداوند به شما پاداش مى‌دهد و همه‌ی اموالتان را از شما نمى‌خواهد. 47|37|اگر خداوند اموالتان را بخواهد و بر آن اصرار ورزد، بخل مى‌ورزید و [خداوند] کینه‌هاى شما را آشکار مى‌سازد. 47|38|آگاه باشید! شمایید که براى انفاق در راه خدا دعوت مى‌شوید، پس برخى از شما بخل مى‌ورزند و هر کس بخل پیشه کند، نسبت به [نیکبختى‌] خود بخل کرده است و خداوند غنى و بى‌نیاز است و شمایید نیازمندان! و اگر روى بگردانید، قومى جز شما را جایگزین مى‌کند که همچون شما نباشند. 48|1|به راستی ما پیروزی آشکارى را براى تو پیش آوردیم. 48|2|تا خداوند پیامدهای ناگوار [دعوتت] را در گذشته و حال بر تو بپوشاند و نعمتش را بر تو تمام کند و تو را به راهی راست هدایت نماید. 48|3|و خداوند تو را با پیروزىِ شکست‌ناپذیرى یارى نماید. 48|4|اوست که آرامش را بر دل‌هاى مؤمنان فروفرستاد، تا ایمانى بر ایمانشان بیافزایند و لشکریان آسمان‌ها و زمین براى خداست و خداوند، دانایى فرزانه است. 48|5|[آن آرامش‌بخشی همچنین برای این بود] تا خداوند مردان و زنان باایمان را به باغ‌هایى [بهشتی] که نهرهایى از زیر [درختان] آن جارى است، درآورد، در حالى که جاودانه در آن باشند و گناهانشان را مى‌پوشاند و این نزد خداوند، رستگارى بزرگى است. 48|6|و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند گمان بد دارند، [که پیامبرش را یارى نخواهد کرد،] عذاب کند. پیشامدِ بدِ زمانه بر آنان باد! خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و برایشان جهنّم را آماده کرده است و بد سرانجامى است! 48|7|و لشکریان آسمان‌ها و زمین براى خداوند است و خدا شکست‌ناپذیر حکیم است. 48|8|ما تو را گواه [بر اعمال امّت] و بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده فرستادیم. 48|9|تا [شما ای مردم!] به خدا و رسولش ایمان آورید و او را یارى کنید و بزرگش بدارید و خداوند را بامداد و شامگاه، تسبیح گویید. 48|10|کسانى که با تو بیعت مى‌کنند، در واقع با خدا بیعت مى‌کنند. دست خداست که بالاى دست آنهاست. پس هر کس پیمان بشکند، به زیان خود پیمان مى‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند عهد بسته است، وفا کند، خداوند به زودى پاداش بزرگى به او خواهد داد. 48|11|به زودى بادیه‌نشینان بازمانده از جنگ و جهادگریزان، به تو خواهند گفت: «اموال و خانواده‌هایمان، ما را مشغول و سرگرم ساخت، پس براى ما [از خداوند] آمرزش بخواه!» آنان به زبان چیزى مى‌گویند که در دل‌هایشان نیست. [به آنان] بگو: «اگر خداوند براى شما زیانى اراده کند، یا براى شما سودى بخواهد، کیست که براى شما در برابر او اختیار چیزى را داشته باشد؟ خداوند همواره به آنچه مى‌کنید، آگاه است.» 48|12|بلکه [گریز شما به خاطر آن بود که] گمان کردید پیامبر و مؤمنان هرگز نزد خانواده‌هاى خود بازنخواهند گشت و این [پندار] در دل‌هاى شما آراسته شد و گمان بد کردید و [این­گونه] مردمى بدبخت شدید. 48|13|و هر کس به خدا و پیامبرش ایمان نیاورد، پس [بداند که] ما براى کافران آتشی شعله‌ور آماده کرده‌ایم. 48|14|و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین براى خداوند است. هر که را بخواهد، [و شایسته بداند،] مى‌بخشد و هر که را بخواهد، [و سزاوار بداند،] عذاب مى‌کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است. 48|15|آن‌گاه که شما براى به دست آوردن غنیمت‌ها روانه [خیبر] مى‌شوید، جهادگریزان [حدیبیه] مى‌گویند: «بگذارید ما هم به دنبال شما بیاییم.» مى‌خواهند کلام خدا را تغییر دهند. [که متخلّفان حدیبیه را از غنایم بعدى محروم کرده است. به آنان] بگو: «شما هرگز دنبال ما نخواهید آمد! خداوند از پیش چنین فرموده است.» پس آنان به زودى مى‌گویند: «[خدا ما را بازنداشته، بلکه] شما نسبت به ما حسد مى‌ورزید.» [چنین نیست!] بلکه آنان جز اندکى نمى‌فهمند. 48|16|به جهادگریزان بادیه‌نشین بگو: «به زودى به [رویارویی با] گروهى سرسخت دعوت خواهید شد که با آنان بجنگید تا تسلیم شوند. پس اگر اطاعت کنید، خداوند پاداشى نیک به شما خواهد داد و اگر سرپیچى کنید، همان­گونه که پیش از این نافرمانى کردید، شما را به عذابى دردناک کیفر خواهد کرد.» 48|17|بر نابینا و لنگ و بیمار گناهى نیست [که به جهاد نروند] و هر کس خدا و پیامبرش را پیروى کند، [خداوند] او را در باغ‌هایى [بهشتى] درآورد که نهرها از زیر [درختان] آن جارى است و هر کس سرپیچى کند، او را به عذابى دردناک، کیفر خواهد کرد. 48|18|بی‌تردید خداوند از مؤمنان خشنود شد، آن‌گاه که [در حُدَیبِیه] زیر آن درخت با تو بیعت می‌کردند و خدا آنچه را در دل‌هایشان [از ایمان و صداقت] بود، می‌دانست، پس آرامش را بر آنان فروفرستاد و پیروزى نزدیکى را [در خیبر] پاداش آنان قرار داد. 48|19|و [نیز] غنیمت‌هاى بسیارى که به چنگ خواهند آورد و خداوند همواره شکست‌ناپذیر و حکیم است. 48|20|خداوند، غنیمت‌هاى بسیارى به شما وعده داده است که آنها را خواهید گرفت. پس این [غنیمت‌هاى خیبر] را زودتر براى شما فراهم ساخت و دستان [تجاوزگر] مردم را از شما کوتاه کرد، تا براى مؤمنان نشانه [و عبرتى] باشد و شما را به راهى راست هدایت کند. 48|21|و [غنیمت‌هاى] دیگرى که شما بر آنها قدرت ندارید؛ ولى خداوند بر آنها احاطه دارد و خداوند بر هر چیزى تواناست. 48|22|و اگر کافران با شما بجنگند، حتماً پشت کرده، مى‌گریزند. آن‌گاه هیچ سرپرست و یاورى نخواهند یافت. 48|23|[این پیروزى مؤمنان و شکست کافران] سنّت خداوند است که از پیش جارى بوده است و هرگز براى سنّت‌هاى خداوند، تغییر و تبدیلى نخواهى یافت. 48|24|و اوست کسى که پس از آن که شما را [در حدیبیه] بر آنان پیروز ساخت، در درون مکه [نیز] دست آنان را از شما و دست شما را از آنان کوتاه کرد و خداوند به هر کارى که مى‌کنید، بیناست. 48|25|آنان کسانى هستند که کافر شدند و شما را از [ورود به] مسجدالحرام بازداشتند و نگذاشتند قربانى‌هایى که با خود آورده بودید، به قربانگاه برسد و اگر [در مکه] مردان و زنان باایمانى نبودند که بى­آن که آنان را بشناسید، ندانسته پایمالشان کنید و تاوانشان بر شما بماند، [فرمان حمله به مکه را صادر مى‌کردیم؛ ولى این فرمان را ندادیم] تا خداوند هر کس را بخواهد، در رحمت خود درآورد. اگر [مؤمنان و مشرکان] از هم جدا بودند، قطعاً کسانى از اهل مکه را که کفر ورزیدند، به عذابى دردناک کیفر مى‌کردیم. 48|26|[یاد کن] آن­گاه که کافران، در دل‌هاى خود تعصّب و خشم جای داده بودند، [آن هم] تعصّب شدید جاهلی. پس خداوند آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فروفرستاد. [و آنان براى صلح حدیبِیه آماده شدند.] و خداوند آنان را به حقیقت تقوا پای‌بند کرد که به آن سزاوارتر و اهل آن بودند و خداوند همواره به همه چیز آگاه است. 48|27|به راستی خداوند، رؤیاى پیامبرش را به حقّ تحقّق بخشید. شما مسلمانان به خواست خدا، آسوده‌خاطر، در حالى که سرهایتان را تراشیده و مو [یا ناخن] کوتاه کرده‌اید و از هیچ‌کس ترس و وحشتى ندارید، وارد مسجدالحرام خواهید شد. خداوند چیزى را دانست که شما نمى‌دانستید، پس غیر از این، پیروزى نزدیکى را [در خیبر] براى شما قرار داد. 48|28|او کسى است که پیامبرش را همراه با هدایت و دین حقّ فرستاد، تا آن را بر همه دین‌ها پیروز کند و کافى است که خداوند گواه [این] باشد. 48|29|محمّد، فرستاده‌ی خداست و کسانى که با او هستند، بر کافران، سختگیر و با یکدیگر مهربانند. آنان را پیوسته در رکوع و سجود مى‌بینى که بخشش و خشنودی را از خدا مى‌جویند. نشانه‌ی آنان در رخسارشان از اثر سجود پیداست. این است وصف ایشان در تورات، و وصف آنان در انجیل این است که وجودشان مانند زراعتى است که جوانه‌اش را از زمین رویانده، پس آن را نیرو داده تا سخت شود و بر ساقه‌ى خود [استوار] بایستد، آن گونه که کشاورزان را به شگفتى و شادى وامى‌دارد. تا خدا به واسطه‌ی [انبوهى و نیرومندى] مؤمنان، کافران را به خشم آورد. [ولی] خداوند به کسانى از کافران که ایمان آورده و کارهاى شایسته کنند، وعده‌ی آمرزش و پاداشى بزرگ داده است. 49|1|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! [در هیچ کارى] بر خدا و پیامبر او پیشى نگیرید و از [نافرمانی] خداوند پروا کنید که خداوند شنوا و داناست. 49|2|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! [در گفتگو با پیامبر،] صدایتان را بلندتر از صداى پیامبر نکنید و آن گونه که با یکدیگر بلند گفتگو مى‌کنید، با پیامبر بلند سخن مگویید! مبادا [به خاطر این بى‌ادبى،] اعمالتان نابود شود و شما آگاه نشوید. 49|3|کسانى که نزد رسول خدا صدایشان را پایین مى‌آورند، آنان کسانى هستند که خداوند دل‌هایشان را براى [پذیرش] تقوا آزمایش [و آماده] کرده است و آمرزش و پاداشی بزرگ خواهند داشت. 49|4|کسانى که از پشت اتاق‌ها[ى خانه‌ات] تو را با فریاد صدا مى‌زنند، بیشترشان نمی‌اندیشند. [که باید احترام تو را نگاه دارند.] 49|5|و اگر صبر می‌کردند تا تو خود به نزد آنان بیرون آیى، قطعاً برایشان بهتر بود و خداوند آمرزنده‌ی مهربان است. 49|6|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اگر فاسقى براى شما خبرى مهمّ آورد، درباره‌ی آن بررسی کنید، مبادا [از روى شتاب‌زدگى تصمیمی بگیرید و] ناآگاهانه به گروهى آسیب برسانید، سپس از کرده‌ى خود پشیمان شوید. 49|7|و بدانید که رسول خدا در میان شماست [و شما باید از او پیروى کنید.] اگر او در بسیارى از کارها پیرو شما باشد، قطعاً به سختى و مشقّت خواهید افتاد؛ ولى خدا ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دل‌هایتان آراسته است و کفر، بدکارى و نافرمانى را مورد تنفّر شما قرار داده است. آنها [که داراى این ویژگى‌ها هستند،] همان رشدیافتگانند. 49|8|[علاقه به ایمان و تنفّر از کفر،] فضل و نعمتى بزرگ از سوی خداوند است و خداوند دانایی فرزانه است. 49|9|و اگر دو گروه از مؤمنان به نزاع و جنگ پرداختند، پس میان آنان صلح و آشتى برقرار کنید. سپس اگر یکى از دو گروه بر دیگرى تجاوز کرد، با متجاوز بجنگید تا به فرمان خداوند بازگردد. پس اگر متجاوز بازگشت، میان آن دو گروه به عدالت صلح برقرار کنید و عدالت ورزید که خداوند دادگران را دوست دارد. 49|10|همانا مؤمنان با یکدیگر برادرند، پس میان برادران خود، صلح و آشتى برقرار کنید و از [نافرمانی] خدا پروا کنید تا مورد رحمت قرار گیرید. 49|11|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! مبادا گروهى [از شما]، گروهى دیگر را مسخره کنند. چه بسا که مسخره‌شدگان بهتر از مسخره‌کنندگان باشند و زنان نیز، زنان دیگر را مسخره نکنند، شاید که آنان بهتر از اینان باشند و از یکدیگر عیب‌جویى نکنید و یکدیگر را با لقب‌هاى بد و ناپسند نخوانید. [زیرا] این که انسانى را پس از ایمان آوردنش به لقب زشت نشان کنند، بد رسمى است و کسانی که [از این اعمال] توبه نکنند، پس آنان همان ستمگرانند. 49|12|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از بسیارى گمان‌ها دورى کنید، زیرا برخى گمان‌ها گناه است و [در کار دیگران] تجسّس و کنجکاوى نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید. آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‌ی خود را بخورد؟ [هرگز!] بلکه آن را ناپسند مى‌دانید و از [نافرمانی] خدا پروا کنید. همانا خداوند بسیار توبه‌پذیر و مهربان است. 49|13|اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید. همانا گرامى‌ترینِ شما نزد خدا، باتقواترینِ شماست. خداوند داناى آگاه است. 49|14|آن اعراب بادیه‌نشین گفتند: «ما ایمان آورده‌ایم.» به آنان بگو: شما هنوز ایمان نیاورده‌اید، بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم، زیرا هنوز ایمان در دل‌هاى شما وارد نشده است و اگر خدا و رسولش را اطاعت کنید، خداوند ذرّه‌اى از اعمال شما کم نمى‌کند. خداوند آمرزنده‌ی مهربان است.» 49|15|مؤمنان، تنها کسانى هستند که به خدا و فرستاده‌اش ایمان آوردند، سپس دچار تردید نشدند و با اموال و جان‌هاى خود در راه خدا جهاد کردند. اینانند که [در ادّعاى ایمان] راستگویند. 49|16|بگو: «آیا شما خدا را از ایمان خود آگاه مى‌کنید؟ در حالى که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمین است، مى‌داند و خداوند به هر چیزى داناست.» 49|17|آنان بر تو منّت مى‌گذارند که اسلام آورده‌اند. بگو: «اگر راست مى‌گویید، براى اسلام آوردنتان بر من منّت نگذارید؛ بلکه این خداوند است که بر شما منّت دارد که شما را به سوى ایمان هدایت کرده است، 49|18|خداوند، نهان آسمان‌ها و زمین را مى‌داند و خداوند به آنچه مى‌کنید، بیناست.» 50|1|قاف. سوگند به قرآن باشکوه [که پیامبری تو و برپایی قیامت حقّ است]. 50|2|[آنان ایمان نیاوردند،] بلکه از آمدن پیامبرى هشداردهنده از میان خودشان در شگفت شدند. پس کافران گفتند: «این [سخنان که از قیامت خبر مى‌دهد،] چیز عجیبى است! 50|3|آیا هنگامى که مردیم و خاک شدیم، [دوباره زنده مى‌شویم؟] این بازگشتى دور [از باور] است.» 50|4|بی‌شک هر چه را زمین از [اجساد] آنان مى‌کاهد، مى‌دانیم و نزد ما کتابى است که [همه چیز را در خود] نگاه می‌دارد. 50|5|بلکه سخن حقّ را چون به سراغشان آمد، تکذیب کردند، پس در کاری سردرگم و آشفته‌اند. 50|6|پس آیا به آسمانِ بالاى سرشان نگاه نکرده‌اند که چگونه آن را ساختیم و آراستیم و آن را هیچ شکاف و خللى نیست؟ 50|7|و زمین را گستردیم و کوه‌هاى استوار در آن افکندیم و از هر نوع گیاه باطراوت در آن رویاندیم. 50|8|تا براى هر بنده‌اى که [به سوى حقّ] روى مى‌آورد، مایه‌ى بینش و پند باشد. 50|9|و از آسمان، آبى پربرکت فروفرستادیم، پس با آن باغ‌ها و دانه‌هاى دروشدنى رویاندیم. 50|10|و نیز درختان بلند خرما، با خوشه‌هایى پر و بر هم چیده [رویاندیم]. 50|11|تا روزی بندگان باشد و با آن سرزمین مرده‌ای را زنده کردیم. رستاخیز [نیز] این­گونه است. 50|12|[ای پیامبر!] پیش از اینان، قوم نوح و اصحاب رَسّ و قوم ثمود، [نیز پیامبرانشان را] تکذیب کردند. 50|13|و [نیز قوم] عاد و فرعون و برادران لوط. 50|14|و اصحاب اَیکه و قوم تُبَّع، همگى پیامبران را تکذیب کردند، پس وعده‌ی عذاب من، بر آنان قطعى شد. 50|15|مگر در آفرینش نخستین درماندیم [که از بازآفریدن در رستاخیز ناتوان باشیم؟ نه!] بلکه آنان درباره‌ی آفرینش جدید در تردیدند. 50|16|و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و هر چه را که نفسش به او وسوسه مى‌کند، مى‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم. 50|17|آن­گاه که دو فرشته از راست و چپ، [در کمین] نشسته، [اعمال نیک و بد را] دریافت مى‌کنند. 50|18|[انسان] هیچ سخنى بر زبان نمى‌آورد، مگر آن که در کنارش [فرشته‌ى] نگهبانی حاضر و آماده [ثبت] است. 50|19|و بى‌هوشى مرگ به راستى فرامی‌رسد [و به انسان می‌گویند:] «این همان است که همواره از آن مى‌گریختى.» 50|20|و در صور [رستاخیز] دمیده شود: «این است روز تحقّق وعده‌ی عذاب!» 50|21|و هر کس [به صحنه‌ی قیامت] مى‌آید، سوق‌دهنده‌اى و شاهدى با اوست. 50|22|[خدا به او مى‌فرماید:] «همانا از این [روز] در غفلتى [عمیق] بودى، پس پرده‌ی [غفلت] تو را کنار زدیم و امروز چشمت تیزبین شده است.» 50|23|و [فرشته‌ی] همراه او می‌گوید: «این [نامه‌ی اعمال اوست که] نزد من آماده است.» 50|24|[خداوند می‌فرماید:] «هر کفرپیشه‌ی لجوجی را به دوزخ افکنید! 50|25|[آن که] سخت مانع خیر است و متجاوز و شبهه­‌افکن. 50|26|آن که با خداوند یکتا، معبود دیگرى قرار داد. پس او را در عذاب سخت بیافکنید!» 50|27|هم‌نشین او می‌گوید: «پروردگارا! من او را به سرکشی وادار نکردم، بلکه او خودش در گمراهى عمیق و دوری بود.» 50|28|[خداوند می‌فرماید:] «نزد من با یکدیگر مشاجره نکنید! من پیش از این وعده‌ی عذاب را به شما داده بودم. 50|29|فرمان [افکندن کافر در دوزخ،] نزد من تغییر نمى‌یابد و من هرگز به بندگانم ستم نکنم.» 50|30|[یاد کن] روزى که به دوزخ می‌گوییم: «آیا پر شدى؟» و او می‌گوید: «آیا بیش از این هم هست؟» 50|31|و بهشت را براى تقواپیشگان نزدیک می‌آورند و فاصله‌اى از آنان ندارد. 50|32|[به آنان می‌گویند:] این است آنچه به شما وعده داده مى‌شد. [این پاداش] براى هر کسى است که [در دنیا به سوى خدا] بازگشته [و] حافظ و نگهبان [حدود الهى] بوده است. 50|33|آن که در نهان از [خداى] رحمان ترسید و با دلى بازگشت‌کننده [به سوى خدا] آمد. 50|34|به سلامت وارد بهشت شوید! این روزِ جاودانگى است.» 50|35|براى اهل بهشت در آنجا هر چه بخواهند آماده است و نزد ما [نعمت‌های] افزون‌تری هست. 50|36|و پیش از اینان چه بسیار نسل‌هایى را نابود کردیم که نیرومندتر از ایشان بودند و [با قدرت خود و کشورگشایى،] به شهرها نفوذ کردند. آیا [براى آنان] راه گریزى بود؟ 50|37|در این [نابودی سرکشان]، پندى است براى کسى که دلى [بیدار] دارد، یا با حضور قلب، [به حقایق] گوش فرادهد. 50|38|و به راستی ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست، در شش روز [و دوران] آفریدیم و هیچ رنج و خستگى به ما نرسید. 50|39|پس بر آنچه [مخالفان] مى‌گویند، شکیبا باش! و پیش از طلوع خورشید و پیش از غروب، پروردگارت را با سپاس و ستایش، تسبیح گوى! 50|40|و پاره‌اى از شب را به تسبیح او بپرداز و پس از سجده‌ها [نیز خدا را تسبیح گوى]. 50|41|و گوش فرا ده و منتظر روزى باش که منادى از مکانی نزدیک ندا مى‌دهد. 50|42|روزى که آن صیحه‌ی راستین را [از صور اسرافیل] بشنوند. آن روز، روز رستاخیز است. 50|43|ماییم که زنده مى‌کنیم و مى‌میرانیم و بازگشت [همه] به سوى ماست. 50|44|روزى که زمین به سرعت از روى [اجساد] آنان شکافته شود. [و از گورها بیرون آیند.] این حشر [و گردآوری همه انسان‌ها] بر ما آسان است. 50|45|ما به آنچه [مخالفان] مى‌گویند، آگاه‌تریم و تو بر آنان چیره نیستى، [تا آنان را با زور به راه راست درآورى.] پس هر که را از وعده‌ی عذاب من مى‌ترسد، با قرآن پند بده! 51|1|سوگند به بادهایى که با شدّت چیزها را پراکنده مى‌کنند، 51|2|پس به ابرهاى گران‌بار سوگند، 51|3|پس به کشتى‌هایى که به آسانى در حرکتند، سوگند، 51|4|پس به فرشتگانى که [به امر خدا] کارها را تقسیم مى‌کنند، سوگند، 51|5|آنچه به شما وعده مى‌دهند، قطعاً راست است. 51|6|و حتماً [روز] جزا واقع‌شدنى است. 51|7|سوگند به آسمانِ داراى راه‌هاى بسیار، 51|8|که شما [درباره‌ی قرآن‌] در گفتاری گوناگون [سرگردان] هستید. 51|9|هر که [از حقّ] منصرف گشت، به انحراف کشیده خواهد شد. 51|10|مرگ بر دروغ‌پردازان! 51|11|آنان که در بى‌خبرى و غفلت غرقند. 51|12|مى‌پرسند: «روز جزا چه وقت است؟» 51|13|روزى است که آنها بر آتش سوزانده مى‌شوند. 51|14|[به آنان گفته مى‌شود:] «عذابتان را بچشید! این همان عذابى است که [از روى تمسخر] به آن شتاب داشتید.» 51|15|پرهیزکاران در باغ‌ها و [کنار] چشمه‌سارانند. 51|16|و آنچه را پروردگارشان به آنان عطا می‌کند، مى‌گیرند. زیرا که آنان پیش از این همواره نیکوکار بودند. 51|17|اندکى از شب را مى‌خوابیدند. 51|18|و سحرگاهان، [از خدا] درخواست آمرزش مى‌کردند. 51|19|و در دارایى‌هایشان، حقّى بود براى نیازمند خواهنده و بینوای درمانده. 51|20|و در زمین براى اهل یقین، نشانه‌هایى است، 51|21|و در [آفرینش] خودتان [نیز نشانه‌هایى است]. پس چرا نمى‌نگرید؟ 51|22|و روزی شما و آنچه وعده داده مى‌شوید، در آسمان و عالم بالاست. 51|23|پس به پروردگار آسمان و زمین سوگند که این [سخن] همان گونه که شما سخن مى‌گویید، راستین و واقعی است. 51|24|[ای پیامبر!] آیا داستان میهمانان گرامى ابراهیم به تو رسیده است؟ 51|25|آن‌گاه که بر او وارد شدند، و گفتند: «سلام [بر تو]!» [ابراهیم در پاسخ] گفت: «سلام [بر شما که] گروهى ناشناسید.» 51|26|پس پنهانى به سراغ خانواده‌ی خود رفت و گوساله‌ای فربه را [بریان کرد و] آورد. 51|27|پس غذا را نزد میهمانان گذاشت، [ولى با تعجّب دید دست به سوى غذا نمى‌برند،] گفت: «چرا نمى‌خورید؟!» 51|28|پس از [غذا نخوردن] میهمانان، در دلش احساس ترس کرد. آنان گفتند: «نترس! [ما فرشتگان خداییم!]» و او را به نوجوانى دانا مژده دادند. 51|29|پس همسر ابراهیم [با شنیدن مژده‌ی فرزند] فریادکنان پیش آمد و به صورت خود زد و گفت: «پیرزنى نازا [چگونه صاحب فرزند شود]؟!» 51|30|گفتند: «پروردگار تو این‌گونه گفته و البتّه او حکیم و داناست.» 51|31|[ابراهیم] گفت: «پس اى فرستادگان! کارى که به دنبال آن آمده‌اید، چیست؟» 51|32|گفتند: «ما به سوى قومى گناهکار فرستاده شده‌ایم، 51|33|تا [براى نابودیشان،] سنگ‌هایى از گل بر آنان فروریزیم. 51|34|[سنگ‌هایى که] نزد پروردگارت براى [نابودى] اسراف‌کاران، نشان‌دار شده‌اند.» 51|35|پس هر که از مؤمنان در آنجا بود، بیرون بردیم. 51|36|ولى در آنجا جز یک خانواده‌ی فرمان‌بر [که لوط و فرزندانش بودند،] نیافتیم! 51|37|و در آن [دیار] براى کسانى که از عذاب دردناک مى‌ترسند، نشانه‌اى [عبرت‌آموز] به جاى گذاشتیم. 51|38|و در [سرگذشت] موسى [نیز نشانه و عبرتى است]، آن‌گاه که او را با دلیلی روشن و آشکار به سوى فرعون فرستادیم. 51|39|پس فرعون با تکیه بر قدرت و سپاهى که داشت، روى برگرداند و گفت: «او یا جادوگر است یا دیوانه.» 51|40|پس ما او و سپاهیانش را [به قهر] گرفتیم و آنان را در دریا افکندیم، در حالى که او [به سبب لجاجت و دشمنى‌] سزاوار سرزنش بود. 51|41|و در [سرگذشت] قوم عاد [نیز نشانه و عبرتى است]، آن‌گاه که بر آنان باد نازا و هلاک کنده فرستادیم. 51|42|[این باد] هیچ چیزى را که بر آن مى‌وزید، باقى نمى‌گذاشت، مگر آن که آن را خرد و تباه مى‌کرد. 51|43|و در [سرگذشت] قوم ثَمود [نیز نشانه‌هاى عبرتى است]، آن‌گاه که به آنان گفته شد: «تا زمانى کوتاه، [که سه روز بیشتر نیست، از زندگى] بهره ببرید.» 51|44|آنان از فرمان پروردگارشان سر باز زدند. پس در حالى که مى‌نگریستند، صاعقه آنان را فراگرفت. 51|45|پس، نه توان برخاستن داشتند و نه توانستند از خود دفاع کنند. 51|46|و پیش از آنان قوم نوح [را نابود کردیم، زیرا] مردمانى نافرمان و بدکار بودند. 51|47|و آسمان را با قدرتى وصف‌ناپذیر ساختیم و ما همواره آن را وسعت مى‌بخشیم. 51|48|و زمین را گستردیم. پس چه نیکو گستراننده‌اى هستیم! 51|49|و از هر چیز دو زوج آفریدیم، باشد که یاد کنید [و پند گیرید]. 51|50|[اى پیامبر! بگو:] «پس به سوى خدا بگریزید، که من از سوى او براى شما هشداردهنده‌اى آشکارم. 51|51|و با خداوند، معبود دیگرى قرار مدهید که من از سوى او براى شما هشداردهنده‌اى آشکارم.» 51|52|[اى پیامبر!] بدین گونه [که تو را تکذیب کردند،] پیشینیان اینان نیز هر پیامبرى برایشان آمد، گفتند: «[او] جادوگر یا دیوانه است.» 51|53|آیا [کافران در طول تاریخ،] یکدیگر را به این سفارش کرده‌اند [که با پیامبران چنین رفتار کنند]؟ [نه!] بلکه آنان مردمى طغیانگرند. 51|54|پس، از آنان روى بگردان که تو مورد سرزنش نیستى. 51|55|و [به مردم] یادآورى کن، که یادآورى براى مؤمنان سودمند است. 51|56|و جنّ و انسان را نیافریدم مگر براى آن که مرا بپرستند. 51|57|و من از آنان هیچ رزقى نمى‌خواهم و نمى‌خواهم که به من خوراک بدهند. 51|58|زیرا خداوند است آن روزى‌رسانِ نیرومندِ استوار. 51|59|پس کسانى که ستم کردند، سهم بزرگى [از عذاب] دارند، همانند سهم یارانشان [در اقوام ستمگر پیشین]. پس از من درخواست شتاب نکنند [که به آن خواهند رسید]. 51|60|پس واى بر کسانى که کفر ورزیدند، از روزى که وعده داده مى‌شوند. 52|1|سوگند به [کوه] طور! 52|2|و سوگند به کتابى نوشته شده، 52|3|در صفحه‌اى گشوده! 52|4|و سوگند به آن خانه‌ى آباد، 52|5|و سوگند به [آسمان،] این سقف برافراشته! 52|6|و سوگند به دریاى شعله‌ور! 52|7|که عذاب پروردگارت قطعاً واقع‌شدنى است. 52|8|بازدارنده‌اى ندارد. 52|9|روزى که آسمان به شدّت در هم پیچیده شود. 52|10|و کوه‌ها از جا کنده شده، [چون گرد و غبار] به شتاب روان گردند. 52|11|پس در آن روز، واى بر تکذیب‌کنندگان! 52|12|آنان که در باطل فرو رفته‌اند و به یاوه‌سرایى [درباره‌ی آیات الهى] سرگرمند. 52|13|روزى که به سختى به سوى آتش رانده مى‌شوند. 52|14|[و به آنان می‌گوییم:] «این همان آتشى است که پیوسته آن را تکذیب مى‌کردید. 52|15|پس آیا این [عذاب هم] جادوست؟ یا شما [درست‌] نمى‌بینید؟ 52|16|در آن وارد شوید و بسوزید! پس صبر کنید یا صبر نکنید، براى شما یکسان است، که تنها در برابر آنچه مى‌کردید، جزا داده مى‌شوید.» 52|17|بی‌گمان پرهیزکاران در باغ‌هایی [بهشتی] و نعمتی فراوانند. 52|18|به آنچه پروردگارشان به آنان داده، شادمانند و پروردگارشان آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است. 52|19|[به آنان گفته مى‌شود:] «به خاطر اعمالى که انجام مى‌دادید، گوارا بخورید و بیاشامید!» 52|20|بر تخت‌هاى ردیف شده تکیه می‌کنند و زیبارویانی سیاه‌چشم را به همسرى آنان در مى‌آوریم. 52|21|و کسانى که ایمان آوردند و فرزندانشان، در ایمان از آنان پیروى کردند، ما ذریه فرزندانشان را به آنان ملحق مى‌کنیم و از [پاداش] عملشان هیچ نمی‌کاهیم. [آرى!] هر کس در گرو اعمال خویش است. 52|22|و پى‌درپى از میوه و گوشتی که بخواهند، به آنان مى‌رسانیم. 52|23|آنان در بهشت، جامى پر شراب را [دوستانه از هم مى‌گیرند و] دست به دست می‌دهند که در [نوشیدن] آن نه بیهوده‌گویى است و نه گنهکارى. 52|24|و [براى خدمت به آنان،] پیوسته نوجوانانى گردشان مى‌چرخند، که همچون مروارید در صدفند. 52|25|و به یکدیگر روی کرده، از [حال‌] هم مى‌پرسند. 52|26|می‌گویند: «ما پیش از این [در دنیا] نسبت به خانواده‌ی خویش خیرخواه بودیم. 52|27|پس خداوند بر ما منّت نهاد و ما را از عذاب سوزان نگاه داشت. 52|28|زیرا ما پیش از این همواره او را مى‌خواندیم. همانا اوست نیکوکار مهربان.» 52|29|پس [ای پیامبر! به مردم] یادآوری کن، که به لطف پروردگارت تو نه کاهن و پیشگویى و نه دیوانه و جنّ‌زده. 52|30|بلکه [کافران] مى‌گویند: «او شاعرى است که ما برای او چشم به راه حوادث تلخ و مرگ او هستیم.» 52|31|[به آنان] بگو: «در انتظار باشید که من نیز با شما در انتظار مى‌مانم. [شما در انتظار مرگ من و من در انتظار پیروزى بر شما.]» 52|32|آیا خردهایشان آنان را به این [یاوه‌گویی‌ها] وامى‌دارد؟ یا آنان قومى سرکشند؟ 52|33|یا مى‌گویند: «[محمّد، قرآن را خود ساخته و] به خدا نسبت داده است!» بلکه آنان [به سبب سرکشی و حسد،] ایمان نمى‌آورند. 52|34|پس اگر راستگویند، سخنى مانند آن بیاورند. 52|35|آیا از هیچ آفریده شده‌اند؟ یا خود آفریدگار خویشند؟! 52|36|آیا آسمان‌ها و زمین را آفریده‌اند؟! بلکه [حقّ این است که آنها] یقین ندارند. 52|37|آیا گنجینه‌هاى پروردگارت نزد آنان است؟ یا آنها [براین عالم] چیرگی دارند؟ 52|38|آیا نردبانى دارند که با آن [اسرار آسمان‌ها را] مى‌شنوند؟ پس شنونده‌ى آنان دلیلى روشن بیاورد. 52|39|آیا دختران [که از آنها بیزارید،] از آنِ خدا و پسران از آنِ شماست؟ 52|40|آیا از آنان مزدى درخواست مى‌کنى، که پرداخت آن بر آنان سنگین است؟ 52|41|آیا غیب نزد آنان است و ایشان [هرچه را مى‌خواهند، در لوح محفوظ] مى‌نویسند؟ 52|42|یا مى‌خواهند [براى از بین بردن حقّ،] نیرنگى به کار برند؟ [پس بدانند که] کافران، خود گرفتار نیرنگ شده‌اند. 52|43|یا آنان معبودى جز الله دارند؟ منزّه است خدا از آنچه براى او شریک قرار مى‌دهند. 52|44|آنها اگر ببینند پاره‌اى از آسمان فرو مى‌افتد، [باز هم ایمان نمى‌آورند و] مى‌گویند: «این ابرى انباشته است.» 52|45|پس آنان را [به حال خود] واگذار تا آن روزشان را ببینند که در آن گرفتار صاعقه مى‌شوند. 52|46|روزى که نیرنگشان، به آنان هیچ سودی نمی‌بخشد و یارى نخواهند شد. 52|47|و البتّه براى کسانى که ستم کردند، عذابى [دیگر] است جز این؛ ولى بیشتر آنان نمى‌دانند. 52|48|و براى [انجام] فرمان پروردگارت صبر و پایدارى کن، که تو در دید ما [و تحت حمایت ما] هستى و هنگامى که [از خواب] برمى‌خیزى، با ستایش پروردگارت، او را به پاکى ستایش کن! 52|49|و پاسى از شب و [بامداد،] به هنگام ناپدید شدن ستارگان، خدا را تسبیح گوی! 53|1|سوگند به ستاره، چون [در افق] فروشود. 53|2|یار و همنشین شما [محمّد]، نه گمراه شده و نه منحرف گشته است. 53|3|و از روى هواى نفس سخن نمى‌گوید. 53|4|سخن او جز وحى که به او نازل مى‌شود، نیست. 53|5|[آن وحى که خدای] بسیار نیرومند به او آموخت. 53|6|[همان که] درایت و توانمندى شگفتى دارد، پس چیره است. 53|7|در حالى که او در افق برتر بود، 53|8|سپس نزدیک و نزدیک‌تر شد. 53|9|تا جایى که فاصله‌اش به اندازه‌ی دو کمان یا کمتر شد. 53|10|پس به بنده‌ی خود وحى کرد، آنچه را وحى کرد. 53|11|دل، آنچه را دید، دروغ نخواند. 53|12|پس آیا بر سر آنچه مى‌بیند، با وى بحث و جدال مى‌کنید؟ 53|13|و بی‌گمان یک بار دیگر هم او را دیده است. 53|14|نزد سدرة المنتهى. 53|15|که بهشتِ امن نزد آن است. 53|16|آن‌گاه که سدرة المنتهى را پوشاند، آن [نورى] که مى‌پوشاند. 53|17|دیده [پیامبر از حقیقت] منحرف نگشت و [از دیدن حقیقت] تجاوز نکرد. 53|18|همانا او برخى از نشانه‌هاى بزرگ پروردگارش را دید. 53|19|آیا [بت‌هاى] لات و عزّى را دیده‌اید؟ 53|20|و منات، آن سومین بت دیگر. 53|21|آیا پسر براى شماست و دختر [که از آن بیزارید،] براى خداوند؟ 53|22|این، تقسیمی ناعادلانه است. 53|23|این بت‌ها، نام‌هایى بیش نیستند که شما و پدرانتان، نام‌گذارى کرده‌اید. خداوند هیچ­گونه برهانى [بر حقانیت آنها] نفرستاده است. [مشرکان،] تنها از گمان و هوای نفس خود پیروى مى‌کنند، در حالى که از سوى پروردگارشان، هدایت به سراغشان آمده است. 53|24|آیا انسان، به هر چه آرزو دارد، مى‌رسد؟ [حتّی آرزویی چون شفاعت بت‌ها؟] 53|25|پس آخرت و دنیا براى خداوند است. 53|26|و چه بسا فرشتگانى که در آسمان‌ها هستند، [ولى] شفاعت آنان سودى ندارد، مگر پس از آن که خداوند براى هر که بخواهد و بپسندد، اجازه شفاعت دهد. 53|27|کسانى که به آخرت ایمان ندارند، فرشتگان را به نام دختران نام‌گذارى مى‌کنند. 53|28|در حالى که آنان [به این امر] هیچ دانشى ندارند. آنان فقط از گمان پیروى مى‌کنند و قطعاً گمان، [انسان را] از حقّ بى‌نیاز نمى‌کند. 53|29|پس، هر که از یاد ما روى گرداند و جز زندگى دنیا را خواستار نبود، از او روی بگردان. 53|30|آن، آخرین درجه از علم و شناخت آنان است. پروردگارت کسانى را که از راه او گمراه شده‌اند، بهتر مى‌شناسد و به کسانى که هدایت یافته‌اند، داناتر است. 53|31|و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، براى اوست، تا بدکاران را به آنچه کرده‌اند، کیفر دهد و کسانى را که نیکى کرده‌اند، به بهترین وجه پاداش دهد. 53|32|کسانى که از گناهان بزرگ و زشتى‌هاى آشکار، مگر گناهان ناخواسته، پرهیز مى‌کنند، بى‌شک آمرزش پروردگارت گسترده است. او به شما داناتر است، آن‌گاه که شما را از زمین پدید آورد و آن‌گاه که شما در شکم مادرانتان جنین بودید. پس خود را بى‌عیب نشمارید که او به تقواپیشگان داناتر است. 53|33|پس آیا دیدى آن که را [از حقّ] روی گرداند؟ 53|34|و اندکى بخشید و دست کشید؟ 53|35|آیا علم غیب نزد اوست و او مى‌بیند [که اگر انفاق کند، فقیر مى‌شود]؟ 53|36|آیا از آنچه در تورات موسى آمده، او را خبر نداده‌اند؟ 53|37|و [نیز صُحُفِ] ابراهیم که [حقّ را] به طور کامل ادا کرد؟ 53|38|که هیچ کس بار [گناه] دیگرى را به دوش نخواهد گرفت. 53|39|و این که براى انسان جز آنچه تلاش کرده، [بهره‌ی دیگرى] نیست. 53|40|و این که [بهره‌ی] تلاش و کوشش او به زودى دیده خواهد شد. 53|41|سپس پاداش کامل آن را به او می‌دهند. 53|42|و پایان و بازگشت همگان به سوى پروردگار توست. 53|43|و اوست که می‌خنداند و می‌گریاند. 53|44|و اوست که می‌میراند و زنده می‌کند. 53|45|و اوست که دو زوجِ نر و ماده را آفرید، 53|46|از نطفه‌اى آنگاه که ریخته می‌شود. 53|47|و پدید آوردن [جهان] دیگر بر [عهده] اوست. 53|48|و اوست که بى‌نیاز می‌کند و سرمایه می‌بخشد. 53|49|و اوست پروردگار [ستاره] شِعرى [که گروهى آن را می‌پرستیدند]. 53|50|و اوست که نسل پیشین عاد را نابود کرد. 53|51|و ثمود را، پس [احدى از آنان] باقى نگذاشت. 53|52|و پیش از آنان، قوم نوح را، که ستمکارتر و سرکش‌تر بوده‌اند. 53|53|و شهرها [ى قوم لوط] را زیر و رو کرد و فروریخت. 53|54|پس آن شهرها را چنان که باید، پوشیده داشت. 53|55|پس [اى انسان!] در کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارت تردید مى‌کنى؟ 53|56|این [پیامبر] هشداردهنده‌اى از هشداردهندگان پیشین است. 53|57|رستاخیز نزدیک شد. 53|58|جز خداوند، کسى برطرف­ کننده­ی آن روز نیست. 53|59|پس آیا از این سخن، تعجّب مى‌کنید؟ 53|60|و مى‌خندید و گریه نمى‌کنید؟ 53|61|در حالى که شما غافل و هوسرانید. 53|62|پس تنها خدا را سجده کنید و [او را] بپرستید. 54|1|قیامت بسیار نزدیک شد و ماه از هم شکافت. 54|2|و اگر [کافران] معجزه‌اى بینند، روى مى‌گردانند و مى‌گویند: «این جادویى است پى­درپى و همیشگی!» 54|3|و [تو و قرآن تو را] تکذیب کردند و از هوس‌هاى خود پیروى نمودند. در حالی که هر کارى [سرانجام در جایگاه خود] قرار مى‌گیرد. [و حقّانیت تو آشکار خواهد شد.] 54|4|و بی‌گمان از خبرهاى مهمّ [گذشتگان]، آنچه مایه‌ی دست برداشتن [از کفر] است، براى آنان آمد. 54|5|[با این که آن خبرها،] حکمتى رسا بود؛ ولى هشدارها [براى افراد لجوج،] سودى نداشت. 54|6|پس، از آنان روى بگردان! [منتظر باش] روزى را که آن دعوت‌کننده، [آنان را] به سوى چیزى ناخوش [و بس دشوار و هولناک] فرامی‌خواند. 54|7|آنان در حالى که چشم‌هایشان [از ترس و وحشت] فروافتاده، همچون ملخ‌هایى پراکنده، از قبرها بیرون مى‌آیند. 54|8|سراسیمه به سوى دعوت­کننده مى‌دوند. کافران مى‌گویند: این روزى بسیار سخت است!» 54|9|پیش از اینان، قوم نوح [نیز نشانه‌هاى ما را] دروغ انگاشتند و بنده ما [نوح] را تکذیب کردند و گفتند: او دیوانه و جنّ‌زده‌اى است که [جنّ‌ها] آزارش داده‌اند. 54|10|پس نوح پروردگارش را [چنین] خواند: «[پروردگارا!] من مغلوب شده‌ام، پس یاریم کن!» 54|11|پس ما درهاى آسمان را با آبی بسیار فراوان و ریزان گشودیم. 54|12|و از زمین چشمه‌هایى جوشاندیم، پس آب [زمین و آسمان] بر اساس امرى که مقدّر شده بود، به هم پیوست. 54|13|و نوح را بر آن [کشتى] داراى تخته‌ها و میخ‌ها سوار کردیم. 54|14|کشتى زیر نظر ما به حرکت درآمد. [این،] پاداش پیامبرى بود که به او کفر ورزیدند. 54|15|و همانا ما آن [کشتى] را به عنوان نشانه‌ای باقى گذاشتیم، پس آیا پندگیرنده‌اى هست؟ 54|16|پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟ 54|17|و به راستی ما قرآن را براى یادآوری [و پندپذیرى]، آسان [و قابل فهم] کردیم، پس آیا پندپذیرى هست؟ 54|18|قوم عاد [پیامبر خود را] تکذیب کردند، پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟ 54|19|ما بر آنان در روزی شوم و دنباله‌دار، تندبادى سخت و سرد فرستادیم. 54|20|[تندبادى که] مردم [تنومند عاد] را همچون تنه‌هاى درخت خرماى ریشه‌کن شده از جا برمى‌کند. 54|21|پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟ 54|22|و به راستی ما قرآن را براى یادآوری [و پندپذیرى]، آسان کردیم، پس آیا پندپذیرى هست؟ 54|23|قوم ثَمود، هشداردهندگان را تکذیب کردند. 54|24|پس گفتند: «آیا از بشرى تنها که از [میان] ماست، پیروى کنیم؟ در این صورت ما در گمراهى و دیوانگى خواهیم بود. 54|25|آیا از میان ما، وحى تنها بر صالح نازل شده است؟ بلکه او دروغگو و خودخواه است.» 54|26|«[آنان] در آینده خواهند دانست که دروغگو و خودخواه کیست. 54|27|ما براى آزمایش آنان آن ماده شتر را می‌فرستیم. پس مراقب [پایان] کار آنان باش و شکیبایى پیشه کن. 54|28|و به آنان خبر ده که آب، میان آنان و شتر تقسیم شده است. هر کدام در زمان نوبت خود بر سر آب حاضر شوند.» 54|29|پس آنان رفیقشان را [که براى پى­کردن ناقه گماشته بودند،] فراخواندند، پس دست به کار شد و شتر را از پاى درآورد. 54|30|پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟ 54|31|ما فقط یک صیحه [و صاعقه‌اى مرگبار] را فروفرستادیم، پس آنان مانند گیاه خشک و خردشده‌اى گشتند که [دامداران] در آغل مى‌ریزند. 54|32|و به راستی ما قرآن را براى یادآوری [و پندپذیرى]، آسان [و قابل فهم] کردیم، پس آیا پندپذیرى هست؟ 54|33|قوم لوط [نیز] هشداردهندگان را تکذیب کردند. 54|34|ما نیز بر آنان بادى همراه با سنگ فرستادیم، و فقط خانواده‌ی لوط را سحرگاهان نجات دادیم. 54|35|[این نجات] نعمتى از سوی ما بود. ما این­گونه هر که را شکر کند، پاداش مى‌دهیم. 54|36|[لوط،] مردم را از قهر ما هشدار داده بود، امّا در هشدارها جدال و ستیزه کردند. 54|37|و مهمانانش را از او خواستند ولى ما چشمانشان را نابینا و محو کردیم. [و گفتیم:] «بچشید عذاب و هشدار مرا!» 54|38|و صبحگاهان عذابى پایدار به سراغشان آمد. 54|39|«پس بچشید عذاب و هشدار مرا!» 54|40|و به راستی ما قرآن را براى یادآوری [و پندپذیرى]، آسان کردیم، پس آیا پندپذیرى هست؟ 54|41|و همانا هشداردهندگان به سراغ فرعونیان آمدند. 54|42|[امّا آنان] همه‌ى معجزات ما را تکذیب کردند، پس ما آنان را [به قهر] گرفتیم، چون گرفتنِ زورمندی شکست‌ناپذیر. 54|43|آیا کافرانِ شما [مردم مکه] از آنان بهترند؟ یا براى شما امان‌نامه‌اى در کتاب‌هاى آسمانى است؟ 54|44|یا مى‌گویند: «ما همگى متّحد و پشتیبان یکدیگریم. [و هیچ قدرتى ما را شکست نخواهد داد.]» 54|45|به زودى، [این] گروه در هم شکسته خواهد شد و همه پشت‌کنان خواهند گریخت. 54|46|آرى، قیامت وعده‌گاه آنان است و آن روز، سخت‌تر و تلخ‌تر است. 54|47|که گناهکاران در گمراهى و [آتش و] جنونند. 54|48|روزى که به رو در آتش کشیده می‌شوند [و به آنان گفته می‌شود:] «سوزندگى و عذاب دردناک دوزخ را بچشید!» 54|49|ما هر چیز را به اندازه آفریده‌ایم. 54|50|و فرمان ما تنها یک بار است، مانند یک چشم بر هم زدن. 54|51|و بی‌تردید ما کسانى را [از پیشینیان] که مانند شما [کافر] بودند، نابود کردیم. پس آیا پندپذیرى هست؟ 54|52|و هر کارى که کرده‌اند، در نامه‌ها [ثبت] است. 54|53|و هرکوچک و بزرگى نوشته شده است. 54|54|به راستی پرهیزکاران در باغ‌ها [ی بهشتی] و [کنار] جویبارها هستند، 54|55|درجایگاهى راستین، نزد فرمانروایى مقتدر. 55|1|[خداوندِ] رحمان، 55|2|قرآن را یاد داد، 55|3|انسان را آفرید، 55|4|به او بیان آموخت. 55|5|خورشید و ماه، با حسابى [دقیق‌] روانند. 55|6|و گیاه و درخت [براى او] سجده مى‌کنند. 55|7|و [خداوند] آسمان را برافراشت و [براى سنجش هر امرى] ترازو نهاد، 55|8|تا در سنجش و میزان از اندازه نگذرید، 55|9|و وزن را به عدالت برپا دارید و در ترازو کم نگذارید. 55|10|و زمین را براى زمینیان قرار داد، 55|11|که در آن [هرگونه] میوه‌اى است و خرما [با خوشه‌هایى] داراى پوشش، 55|12|و دانه‌ی پوست‌دار و گیاه خوش‌بو. 55|13|پس [اى انسان‌ها و ای جنّیان!] کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|14|انسان را از گل خشکیده‌اى همچون سفال آفرید، 55|15|و جنّ را از شعله‌ى آتشى بى‌دود آفرید. 55|16|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|17|پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب. 55|18|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|19|دو دریا[ى شور و شیرین] را روان ساخت که به هم مى‌رسند. 55|20|[امّا] میان آن دو فاصله‌اى قرار داد تا از حد نگذرند [و به هم نیامیزند]. 55|21|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|22|از هر دو [دریا]، مروارید و مرجان بیرون مى‌آید. 55|23|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|24|و کشتى‌هاى ساخته شده‌ی کوه پیکر در دریا، از آنِ اوست. 55|25|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|26|هر که روى آن [زمین] است، از میان رفتنى است، 55|27|و [تنها] ذات پروردگارت که شکوهمند و گرامی است، ماندگار است. 55|28|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|29|هر که در آسمان‌ها و زمین است، [نیاز خود را] از او می‌خواهد. او هر روز، در شأن و کارى است. 55|30|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|31|اى جنّ و انس! به زودى به [حساب] شما مى‌پردازیم. 55|32|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|33|اى گروه جنّ و انس! اگر مى‌توانید از مرزهاى آسمان‌ها و زمین نفوذ کنید، نفوذ کنید. هرگز نمى‌توانید! مگر با قدرتى [برتر]. 55|34|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|35|آن روز شعله‌اى از آتش و مس گداخته بر شما فرومى‌ریزد، پس نمى‌توانید یکدیگر را یارى دهید! 55|36|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|37|پس آن‌گاه که آسمان شکافته شود و چون روغن گداخته گلگون گردد. 55|38|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|39|پس در آن روز، هیچ انسان و جنّی، از گناهش پرسیده نشود. [که همه چیز روشن است.] 55|40|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|41|تبهکاران، به سیمایشان شناخته می‌شوند، پس آنان را به موهاى پیش سر و به پاهایشان مى‌گیرند [و به دوزخ مى‌افکنند.] 55|42|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|43|این است جهنّمى که تبهکاران انکارش مى‌کردند. 55|44|میان آن [آتش] و آبی داغ و سوزان در حرکتند. 55|45|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|46|و براى کسى که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ [بهشتى] است. 55|47|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|48|دو باغ که درختان انبوه و باطراوت دارد. 55|49|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|50|در آن دو باغ، دو چشمه‌ی همیشه جارى است. 55|51|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|52|در آن دو باغ، از هر میوه‌اى دو گونه فراهم است. 55|53|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|54|[بهشتیان] بر بسترهایى که آسترشان از دیبا و ابریشم درشت­بافت است، تکیه مى‌زنند و میوه‌هاى آن دو باغ در دسترس است. 55|55|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|56|در آن بسترها، همسرانى هستند که نگاهشان از بیگانه کوتاه است و پیش از اینان، هیچ انسان و جنّی آنان را لمس نکرده است. 55|57|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|58|آنان چون یاقوت و مرجانند. 55|59|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|60|آیا پاداش نیکى، جز نیکى است؟ 55|61|پس کدام­یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|62|و پایین‌تر از آن [دو باغ]، دو باغ دیگر هست. 55|63|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|64|[آن دو باغِ پایین دست،] از شدّت سرسبزى به سیاهى مى‌ماند. 55|65|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|66|در آن [دو باغ]، دو چشمه‌ی همیشه جوشان است. 55|67|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|68|در آن [دو باغ]، میوه‌های فراوان و خرما و انار است. 55|69|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|70|در آن باغ‌ها، دوشیزگانى هستند خوش‌خوی و زیباروی. 55|71|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|72|حوریانى که در سراپرده‌ها پرده‌نشینند. 55|73|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|74|پیش از بهشتیان، هیچ انسان یا جنّى آنان را لمس نکرده است. 55|75|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|76|آنان بر بالش‌هایى تکیه زده‌اند که با پارچه‌هایى سبز رنگ و فرشهایى کمیاب آراسته شده است. 55|77|پس کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید؟ 55|78|خجسته باد نام پروردگارت که شکوهمند و ارجمند است! 56|1|آن‌گاه که آن واقعه [عظیم قیامت] روى دهد، 56|2|که در واقع شدن آن دروغى نیست [و سزا نیست کسى آن را دروغ بشمارد]. 56|3|[آن واقعه] پست‌کننده [کافران] و بالابرنده [مؤمنان] است. 56|4|آن‌گاه که زمین به سختى لرزانده شود. 56|5|و کوه‌ها به شدّت متلاشى شوند. 56|6|پس به حالت غبار پراکنده درآیند. 56|7|و [در آن روز] شما سه گروه خواهید بود: 56|8|پس [گروه نخست] سعادتمندانند، سعادتمندان چه گروهى هستند! 56|9|و [دسته‌ی دوم] بدبختانند، چه گروهی هستند بدبختان! 56|10|و [گروه سوم] پیشگامان [کارهای نیکند که درگرفتن پاداش نیز،] پیشگامند. 56|11|آنان نزدیکان [درگاه خداوند] هستند. 56|12|در باغ‌هاى پرنعمت خواهند بود. 56|13|[آنان] گروه زیادى از پیشینیان خواهند بود [که هنگام دعوت پیامبران پیشین به آنها ایمان آوردند]. 56|14|و گروه کمى از امّت آخرین [پیامبر که به او ایمان آوردند]. 56|15|بر تخت‌هایى چیده شده و جواهرنشان، 56|16|تکیه داده‌اند، در حالى که [شادمان و باصفا] روبروى یکدیگرند. 56|17|بر گِردشان پسرانى همیشه نوجوان مى‌گردند. 56|18|با جام‌ها و آبریزها و پیاله‌اى از [نوشیدنى‌هاى گوارا و] روان [از آنان پذیرایى مى‌کنند]. 56|19|از آن [نوشیدنى‌ها] نه سردرد مى‌گیرند و نه مست مى‌شوند. 56|20|و میوه‌هایى از هر چه انتخاب کنند. 56|21|و گوشت پرنده از هر نوع که بخواهند. 56|22|و همسرانی سپید روى، درشت چشم و زیبا، 56|23|همچون مروارید در صدف. 56|24|پاداشى در برابر آنچه مى‌کردند. 56|25|در آنجا نه سخن بیهوده‌ای می‌شنوند و نه نسبت گناهی به دیگرى، 56|26|تنها چیزى که مى‌شنوند سلام است، سلام! 56|27|و یاران [راست که کارنامه‌ی آنان را به دست راستشان می‌دهند]، چه [سعادتمندند] یاران راست! 56|28|در کنار درختان سدر بى‌خار 56|29|و درختان موز که میوه‌هایش خوشه خوشه روی هم چیده شده است، 56|30|و سایه‌اى گسترده و پایدار، 56|31|و آبى ریزان [از آبشارها]، 56|32|و میوه‌اى فراوان، 56|33|که نه تمام مى‌شود و نه کسی را از آن بازمی‌دارند. 56|34|و همسرانى والا مرتبه، 56|35|که ما آنان را به گونه‌اى ویژه پدید آوردیم. 56|36|پس آنان را دوشیزه قرار دادیم. 56|37|شوهر دوستانی خوش­سخن و هم سن و سال. 56|38|براى یاران راست است. 56|39|که گروهى از پیشینیان خواهند بود، 56|40|و گروهى از امّت آخرین [پیامبر]. 56|41|و یاران چپ [که کارنامه‌ی آنان را به دست چپشان می‌دهند]، چه [شوربختند] یاران چپ! 56|42|در میان باد سوزان و آب داغ، 56|43|و سایه‌اى از دود غلیظ و سیاهند. 56|44|که نه خنک است و نه سودبخش. 56|45|البتّه آنان پیش از این نازپرورده و خوش­گذران و سرکش بودند. 56|46|و همواره بر گناه بزرگ پافشارى مى‌کردند. 56|47|و پیوسته مى‌گفتند: «آیا هنگامى که ما مردیم و خاک و استخوان‌هایی [پوسیده] شدیم. آیا ما برانگیخته مى‌شویم؟ 56|48|و آیا نیاکان ما [نیز برانگیخته مى‌شوند]؟» 56|49|بگو: «به راستی پیشینیان و آیندگان، 56|50|حتماً برای وعده‌گاهِ روزی معین، گردآورده خواهند شد. 56|51|سپس، شما اى گمراهان انکارکننده! 56|52|حتماً از درخت زقّوم، خواهید خورد. 56|53|و شکم‌ها را از آن پر خواهید کرد. 56|54|و روى آن، از آب جوشان مى‌آشامید. 56|55|پس مانند شتران عطش‌زده مى‌نوشید.» 56|56|این [نخستین] پذیرایى آنان در روز قیامت است. 56|57|ما شما را آفریدیم، پس چرا تصدیق نمى‌کنید؟ 56|58|آیا آنچه را [به صورت نطفه] فرومى‌ریزید، دیده‌اید؟ 56|59|آیا شما آن را [به صورت انسان] مى‌آفرینید؟ یا ما آفریننده‌ایم؟ 56|60|ماییم که مرگ را در میان شما مقدّر کردیم و هرگز کسى بر [قدرت] ما پیشى نگرفته است. 56|61|تا همانندانتان را جانشین شما کنیم و شما را در جهانى که نمى‌دانید، پدیدار گردانیم. 56|62|شما آفرینش نخستین را دانستید، پس چرا [به آفرینش دوباره] متذکر نمى‌شوید؟ 56|63|آیا آنچه را مى‌کارید، دیده‌اید؟ 56|64|آیا شما آن را مى‌رویانید؟ یا ما رویاننده‌ایم؟ 56|65|اگر بخواهیم آن را خار و خاشاک مى‌گردانیم، پس شما از روى تعجّب مى‌گویید: 56|66|«ما زیان‌دیده‌ایم! 56|67|بلکه محروم و بدبختیم!» 56|68|آیا آبى را که مى‌نوشید، دیده‌اید؟ 56|69|آیا شما آن را از ابرِ باران‌زا فروآوردید؟ یا ما فروفرستنده‌ایم؟ 56|70|اگر بخواهیم آن را شور و تلخ مى‌گردانیم، پس چرا سپاسگزارى نمى‌کنید؟ 56|71|آیا آتشى را که مى‌افروزید، دیده‌اید؟ 56|72|آیا درخت آن را شما آفریده‌اید؟ یا ما آفریننده‌ایم؟ 56|73|ما آن را مایه‌ی یادآوری [آتش قیامت] و نعمتى براى مسافران قرار داده‌ایم. 56|74|پس به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوى! 56|75|پس سوگند به جایگاه ستارگان! 56|76|و اگر بدانید، این سوگندى است بزرگ. 56|77|همانا آن، قرآن کریم است. 56|78|که در کتابی پوشیده و پنهان جاى دارد. 56|79|جز پاک‌شدگان [از هر نوع آلودگى، دیگران] به [معارف] آن دسترسى ندارند. 56|80|فرود آمده از سوى پروردگار جهانیان است. 56|81|پس آیا این سخن [الهى] را سرسرى مى‌گیرید؟ 56|82|و [نصیب و] روزی خود را تکذیب آن قرار مى‌دهید؟ 56|83|پس چرا آن‌گاه که [جان] به گلوگاه مى‌رسد، 56|84|و شما در آن هنگام مى‌نگرید [و هیچ کارى از شما ساخته نیست]! 56|85|و ما از شما به آن [محتَضر] نزدیک‌تریم؛ ولى نمى‌بینید. 56|86|پس اگر شما [در برابر کردارتان] کیفر‌شدنى نیستید، 56|87|اگر راست مى‌گویید، چرا آن جان را [به محتضَر] برنمى‌گردانید؟ 56|88|پس اگر او از مقرّبان باشد، 56|89|آسایش و رفاه و بهشت پر نعمت، براى او خواهد بود. 56|90|و امّا اگر از یاران راست باشد، 56|91|[به او گفته مى‌شود:] «از سوی یاران راست، به تو سلام باد!» 56|92|و امّا اگر از تکذیب‌کنندگان گمراه باشد، 56|93|با آبى جوشان پذیرایى مى‌شود. 56|94|و ورود به دوزخ [جزاى اوست]. 56|95|همانا این [مطلب]، حقّ و یقینى است. 56|96|پس به نام پروردگار بزرگوارت تسبیح گوی! 57|1|آنچه در آسمان‌ها و زمین است، براى خداوند تسبیح می‌گوید و اوست عزیز حکیم. 57|2|فرمانروایی آسمان‌ها و زمین براى اوست. زنده مى‌کند و مى‌میراند و او بر هر کارى تواناست. 57|3|اوست آغاز و انجام و آشکار و نهان و او به هر چیزى داناست. 57|4|او کسى است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز [و دوران] آفرید، سپس بر عرش [قدرت] قرار گرفت. [و به تدبیر جهان پرداخت.] آنچه در زمین فرومى‌رود و آنچه از آن بیرون مى‌آید و آنچه از آسمان فرود مى‌آید و آنچه در آن بالا مى‌رود، [همه را] مى‌داند و هر جا باشید، او با شماست و خدا به آنچه مى‌کنید، بیناست. 57|5|فرمانروایى آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست و همه‌ی کارها به او بازمى‌گردد. 57|6|از شب مى‌کاهد و به روز مى‌افزاید و از روز مى‌کاهد و به شب مى‌افزاید و او به [انگیزه‌ها و] راز دل‌ها داناست. 57|7|به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و از آنچه شما را در آن جانشین [گذشتگان‌] قرار داد، انفاق کنید. پس کسانى از شما که ایمان آورند و انفاق کنند، پاداشى بزرگ دارند. 57|8|و چرا به خدا ایمان نمی‌آورید؟ در حالى که پیامبر، شما را فرامى‌خواند تا به پروردگارتان ایمان بیاورید و به راستى خداوند از شما [از راه عقل و فطرت،] پیمان گرفته است، اگر باور دارید. 57|9|او کسى است که بر بنده‌ی خود [محمّد]، آیات روشن و روشنگر فرومى‌فرستد، تا شما را از تاریکى‌ها به روشنى درآورد و همانا خداوند نسبت به شما رأفت و رحمت بسیار دارد. 57|10|و چرا در راه خدا انفاق نمى‌کنید؟ در حالى که [هر چه دارید، مى‌گذارید و مى‌روید و] میراث آسمان‌ها و زمین از آنِ خداست. کسانى از شما که پیش از فتح [مکه] انفاق و جهاد کردند، [با دیگران] یکسان نیستند. آنان از جهت درجه، از کسانى که پس از فتح [مکه] انفاق و جهاد کردند، برترند و خداوند به هر یک وعده نیکو داده است و خداوند به آنچه مى‌کنید، آگاه است. 57|11|کیست آن که به خدا وام دهد، وامى نیکو؟ تا [خداوند] آن را براى او چند برابر کند و براى او پاداشى گران‌مایه باشد. 57|12|روزى که مردان و زنان باایمان را مى‌بینى که نورشان از پیش روى و جانب راستشان به سرعت پیش مى‌رود. [به آنان گفته مى‌شود:] «مژده باد شما را امروز، به باغ‌هایى [بهشتی] که از زیر [درختان] آن نهرها جارى است. در آنجا جاودانه‌اید. این است آن رستگارى و کامیابى بزرگ.» 57|13|روزى که مردان و زنان منافق به مؤمنان مى‌گویند: «درنگى کنید تا از نور شما پرتوى برگیریم!» و به آنان گفته مى‌شود: «به عقب برگردید و [از دنیا] نورى بجویید.» پس میان آنان دیوارى زده مى‌شود، با درى که درونش، [بهشتِ] رحمت و از جانب بیرونش [جهنّمِ] عذاب است. 57|14|[منافقان، مؤمنان را] ندا مى‌دهند که: «مگر ما [در دنیا] با شما نبودیم؟» آنها می‌گویند: «چرا! ولى شما خود را در بلا افکندید و چشم به راه [حوادث ناگوار برای ما] بودید و [در دین حقّ] شک کردید و آرزوها[ى باطل] شما را فریفت، تا آن که فرمان خداوند [بر مرگ شما] فرارسید و [شیطانِ] فریبکار، شما را درباره‌ی خدا فریب داد.» 57|15|پس امروز، نه از شما و نه از کافران، بدَل و بلاگردانى پذیرفته نمى‌شود. جایگاه شما آتش است. آتش، یاور و سزاوار شماست. بد سرانجامى است!» 57|16|آیا براى کسانى که ایمان آورده‌اند، زمان آن نرسیده که دل‌هایشان براى یاد خدا و آنچه از حقّ نازل شده، نرم و فروتن گردد؟ و مانند کسانى نباشند که پیش از این، کتاب آسمانى به آنان داده شد، پس زمان طولانى بر آنان گذشت و دل‌هایشان سخت گردید و بسیارشان فاسق گشتند. 57|17|بدانید که خداوند، زمین را پس از مرگش زنده مى‌کند. همانا ما نشانه‌ها را براى شما روشن کردیم، باشد که بیندیشید. 57|18|مردان و زنانی که صدقه داده‌اند و به خداوند وامى نیکو پرداخته‌اند، براى آنان چند برابر خواهد شد و پاداشى گران‌مایه خواهند داشت. 57|19|و کسانى که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، آنانند همان راست‌پیشگان و گواهانِ [اعمال] نزد پروردگارشان. پاداش [کردار] و نور [ایمان]شان را دارند و کسانى که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان اهل دوزخند. 57|20|بدانید که زندگانى دنیا، چیزى جز بازى و سرگرمى و زینت‌طلبى و فخرفروشى در میان خود و افزون‌خواهى بر همدیگر در اموال و فرزندان نیست، همانند بارانى که گیاه [سرسبز حاصل از] آن، کشاورزان را به شگفتى وادارد، سپس پژمرده شود و آن را زرد بینى، سپس کاه و خاشاک شود و در آخرت، [براى گنهکاران] عذابى سخت و [براى فرمانبران] آمرزش و خشنودى از جانب خداوند است و زندگانى دنیا فقط کالاى فریبنده است. 57|21|از هم پیشی بگیرید براى رسیدن به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش همچون پهناى آسمان و زمین است و براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان دارند. این فضل خداست، به هر که بخواهد، مى‌دهد و خداوند صاحب فضل و فزون‌بخشى بزرگ است. 57|22|هیچ آسیبى در زمین [چون بلاهای طبیعی] و در جانتان [چون بیمارى‌ها و سختی‌ها] به شما نمی‌رسد، مگر پیش از آن که آن را پدید آوریم، در کتابى ثبت است. همانا این بر خداوند آسان است. 57|23|تا بر آنچه از دست دادید، تأسف نخورید و به آنچه به شما داده شد، [سرمستانه] شادمانى نکنید و خداوند هیچ گردن‌کش فخرفروشى را دوست ندارد، 57|24|آنان که بخل مى‌ورزند و مردم را به بخل ورزیدن فرمان مى‌دهند و هر کس [از انفاق و قرض] روى گرداند، پس [بداند که] خداوند خود بى‌نیاز و ستوده است. 57|25|بی‌گمان ما پیامبرانمان را با معجزات و دلایل آشکار فرستادیم و همراه آنان کتاب و وسیله‌ی سنجش فروفرستادیم، تا مردم به دادگرى برخیزند و آهن را فروفرستادیم که در آن نیرویى سخت است و سودهایى براى مردم دارد، [تا از آن بهره گیرند.] و تا خداوند معلوم دارد چه کسى او و پیامبرانش را در نهان یارى مى‌کند. خداوند، نیرومند و شکست‌ناپذیر است. 57|26|و همانا نوح و ابراهیم را فرستادیم و در نسل و خاندان آنان نبوّت و کتاب قرار دادیم. پس برخى از آنان هدایت یافتند؛ ولى بسیارى از آنان نافرمان و بدکارند. 57|27|سپس به دنبال آنان، پیامبران خود را پى­در­پى آوردیم و عیسى پسر مریم را در پى آنان آوردیم و به او اِنجیل دادیم و در دل کسانى که او را پیروى کردند، رأفت و رحمت قرار دادیم و [امّا] ترک دنیایى را که از پیش خود درآوردند، ما بر آنان مقرّر نکرده بودیم، مگر [آن که] برای کسب خشنودى خداوند [چنین کنند،] ولى آن­گونه که باید، حقّ آن را مراعات نکردند. پس به کسانى از آنان که ایمان آورده بودند، پاداش دادیم؛ ولى بسیارى از آنان نافرمان و بدکار بودند. 57|28|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از [نافرمانی] خدا پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید، تا از رحمت خود، دو بهره به شما عطا کند و براى شما نورى قرار دهد که با آن [در دنیا و آخرت]، راه بروید و شما را بیامرزد و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است. 57|29|تا اهل کتاب گمان نکنند که [مسلمانان،] راهى به فضل خدا ندارند، و بدانند که فضل [و عنایت، تنها] به دست خداست. آن را به هر کس بخواهد، مى‌دهد و خداوند داراى بخشش بزرگ است. 58|1|همانا خدا سخن آن زنى را که درباره‌ی همسرش با تو مجادله و به خدا شکوه و گلایه مى‌کرد، شنید و خداوند گفتگوى شما دو نفر، را مى‌شنید. خداوند شنواى بیناست. 58|2|کسانى از شما [مردان] که نسبت به همسرانشان ظِهار مى‌کنند، [و با تشبیه آنها به مادرانشان، آنان را بر خود حرام مى‌نمایند، بدانند که] آنها مادرانشان نیستند. مادرانشان فقط کسانى هستند که آنها را زاده‌اند و آنان [بر اساس عادت جاهلى] سخنی ناپسند و باطل مى‌گویند و البتّه خداوند بسیار باگذشت و آمرزنده است. 58|3|و کسانى که نسبت به همسران خود ظِهار مى‌کنند، سپس از آنچه گفته‌اند، [پشیمان می‌شوند و] برمى‌گردند، کفّاره‌ی آن، این است که پیش از آمیزش با همسر، برده‌اى آزاد کنند. این [فرمانى] است که به آن پند داده مى‌شوید و خداوند به آنچه مى‌کنید، به خوبى آگاه است. 58|4|پس کسى که [برده‌اى] نیافت، باید پیش از آمیزش با همسر، دو ماه پی­درپى روزه بگیرد و کسى که نمى‌تواند، باید شصت مسکین را خوراک بدهد. این براى آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید و این مرزهای [احکام] الهى است و براى کافران [که به احکام عمل نمی‌کنند]، عذابى دردناک است. 58|5|کسانى که با خدا و پیامبرش مخالفت و دشمنى مى‌کنند، خوار و سرنگون مى‌شوند، همان گونه که پیشینیانشان خوار و سرنگون شدند و همانا ما نشانه‌هاى روشنى نازل کردیم و براى کافران عذابى خوارکننده است. 58|6|روزى که خداوند همه آنان را برمی‌انگیزد، آن‌گاه به آنچه کرده‌اند، آگاهشان می‌سازد. [اعمالى که] خدا همه­ی آنها را برشمرده است و آنها فراموشش کرده‌اند و خدا بر هر چیز گواه است. 58|7|آیا ندیدى که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و زمین است، مى‌داند؟ هیچ نجوایی میان سه نفر رخ نمى‌دهد، مگر آن که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج نفر، مگر آن که او ششمین آنان است و نه کمتر از آن و نه بیشتر، مگر این که هر جا باشند، او با آنهاست. سپس آنان را در روز قیامت از آنچه کرده‌اند، آگاه مى‌گرداند. خداوند به هر چیزى بسیار داناست. 58|8|آیا نظر نکردى به کسانى که از سخنان درِ گوشی نهى شدند؟ سپس باز به کارى که از آن منع شده بودند، بازگشتند و براى گناه و ستم و نافرمانىِ پیامبر با یکدیگر نجوا مى‌کنند و [با این حال] هنگامى که نزد تو مى‌آیند، کلماتى براى تحیت و سلام بر تو به کار مى‌برند که [حتّى] خدا تو را با آن تحیت و سلام نگفته است و با خود مى‌گویند: «پس چرا خداوند ما را به سبب آنچه مى‌گوییم، عذاب نمى‌کند؟» دوزخ براى آنان بس است که وارد آن مى‌شوند. پس چه بد سرانجامى است! 58|9|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه نجوا مى‌کنید، به گناه و ستم و نافرمانىِ پیامبر نجوا نکنید و به کار نیک و تقوا نجوا کنید! و از [نافرمانی] خداوندی که به سویش محشور مى‌شوید، پروا کنید. 58|10|سخنان درِ گوشی از سوى شیطان است، تا مؤمنان را اندوهگین کند. امّا هیچ زیانى به آنان نمى‌رساند، مگر به اجازه‌ی خداوند. پس مؤمنان تنها بر خدا توکل کنند. 58|11|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! چون به شما بگویند: «در مجالس جا باز کنید.» پس جا باز کنید، تا خدا نیز براى شما گشایش دهد و هرگاه بگویند: «برخیزید!» پس بى‌درنگ برخیزید. خدا از میان شما، مؤمنان را به درجه‌اى و دانشمندان را به درجاتى بالا مى‌برد و خداوند به آنچه مى‌کنید، به خوبى آگاه است. 58|12|اى مؤمنان! هرگاه خواستید با پیامبر خصوصى گفتگو کنید، پیش از نجواى خود، صدقه‌اى بدهید. این براى شما بهتر و پاکیزه‌تر است و اگر [مالى] نیافتید، [مى‌توانید به گفتگو بنشینید.] پس خداوند آمرزنده و مهربان است. 58|13|آیا نگران شدید از این که پیش از نجوایتان صدقه‌هایى بپردازید؟ حال که چنین نکردید و خداوند از شما درگذشت. پس نماز به پا دارید و زکات بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت کنید و خداوند به آنچه مى‌کنید، آگاه است. 58|14|آیا ندیدى کسانى را که با گروهى که مورد خشم خداوند بودند، طرح دوستى ریختند؟ آنها نه از شما هستند و نه از آنان و با این که خود مى‌دانند، به دروغ سوگند مى‌خورند [که از شما هستند]. 58|15|خدا براى آنان عذاب سختى آماده کرده است، زیرا کارى مى‌کردند که بسیار بد است. 58|16|سوگندهایشان را سپر ساختند و مردم را از راه خدا بازداشتند، پس عذابى خوارکننده دارند. 58|17|هرگز دارایی و فرزندانشان، در برابر خداوند، براى آنان هیچ سودى نخواهد داشت. آنها همدم آتشند، همواره در آنجا ماندگارند. 58|18|روزى که خدا همگى آنان را برمى‌انگیزد و همانگونه که براى شما سوگند یاد مى‌کنند، براى خداوند سوگند می‌خورند و مى‌پندارند که آنان بر چیزى [استوار] هستند. بدانید که آنان همان دروغگویانند. 58|19|شیطان بر آنان چیره شده است، پس یاد خدا را از خاطرشان برده است. آنان حزب شیطانند. آگاه باشید که حزب شیطان همان زیانکارانند. 58|20|کسانى که با خدا و پیامبرش دشمنى مى‌کنند، آنان در زمره‌ی خوارترینِ مردمند. 58|21|خداوند حکم کرده است که: «همانا من و پیامبرانم چیره خواهیم شد.» خداوند نیرومند شکست‌ناپذیر است. 58|22|هیچ گروهی را نمى‌یابى که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند و [در همان حال] با کسى که با خدا و پیامبرش دشمنى کرده است، مهرورزى کنند. حتّى اگر پدران یا پسران یا برادران یا خویشانشان باشند. آنها کسانى هستند که خداوند، ایمان را در دل‌هایشان ثابت فرموده و با روحى از جانب خویش نیرومندشان ساخته و آنان را در باغ‌هایى [بهشتی] که نهرها از پاى [درختان] آنها جارى است، وارد مى‌کند. در آنجا جاودانه هستند. خداوند از آنان خشنود است و آنان نیز از او خشنودند. آنان حزب خدا هستند. آگاه باشید که تنها حزب خدا رستگارند. 59|1|آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، براى خدا تسبیح می‌کنند [و او را به پاکى مى‌ستایند] و اوست شکست‌ناپذیر حکیم. 59|2|اوست که کافرانِ اهل کتاب را براى نخستین بار از خانه‌هایشان بیرون راند. با آن که شما گمان نداشتید که آنان بیرون روند و [خودشان] گمان مى‌کردند که قلعه‌ها و حصارهایشان بازدارنده‌ی آنان در برابر خداوند است. امّا [قهر] خدا از جایى که گمان نمى‌کردند، به سراغشان آمد و در دل‌هایشان ترس و وحشت افکند، [به گونه‌اى که] خانه‌هایشان را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران مى‌کردند. پس اى صاحبان بصیرت! عبرت بگیرید. 59|3|و اگر خداوند، فرمان ترک خانمان را بر آنان لازم و مقرّر نکرده بود، قطعاً در همین دنیا عذابشان مى‌کرد و البتّه در آخرت، عذاب آتش دارند. 59|4|این کیفر به خاطر آن است که آنان با خدا و پیامبرش دشمنى کردند و هرکس با خدا دشمنى کند، پس [بداند که] خداوند سخت‌کیفر است. 59|5|[ای مسلمانان!] آنچه از درخت خرما بریدید، یا آن را بر ریشه‌ها و تنه‌هایش واگذاشتید، همه به خواست خداوند بود و [خداوند مى‌خواست] تا نافرمانان بدکار را خوار گرداند. 59|6|و اموالى که خداوند [در پی غلبه بر یهود و بیرون راندن آنها از دیارشان،‌] به پیامبرش بازگرداند، [به شما تعلّق نمى‌گیرد، زیرا شما براى به دست آوردن آن زحمتى نکشیده‌اید،] نه اسبى بر آن تاختید و نه شترى راندید، بلکه خداوند، پیامبرانش را بر هر که بخواهد، مسلّط مى‌سازد و خداوند بر هر کارى تواناست. 59|7|آنچه را خداوند از [دارایی و زمین‌هاى] اهل آبادى‌ها به پیامبرش بازگرداند، ویژه‌ى خدا و پیامبر و خویشان [پیامبر] و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان آنهاست. تا [این اموال] تنها میان ثروتمندان شما در گردش نباشد و آنچه پیامبر براى شما آورده، بگیرید و آنچه شما را از آن بازداشته، ترک کنید و از [نافرمانی] خدا پروا کنید که خداوند سخت‌کیفر است. 59|8|[بخشى از این غنیمت‌ها] از آنِ مهاجران فقیرى است که از خانه‌ها و اموال خود بیرون رانده شدند و در پى بخشش و خشنودی الهى هستند و خدا و پیامبرش را یارى مى‌کنند. آنان همان راستگویانند. 59|9|و [نیز برای انصار است،] کسانى که پیش از مهاجران در [مدینه،] سراى هجرت و ایمان، جاى گرفتند و کسانى را که [از مکه] به سویشان هجرت کردند، دوست مى‌دارند و در دلشان، به آنچه به مهاجران داده شده است، نیاز و چشم‌داشتى احساس نمى‌کنند و اگر چه خود شدیداً در فقر هستند؛ ولى مهاجران را بر خود مقدّم مى‌دارند و کسانى که از شرّ بخل و آز نفس خویش در امان بمانند، آنان همان رستگارانند. 59|10|و [نیز] کسانى که پس از مهاجران و انصار آمدند و مى‌گویند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفته‌اند، بیامرز! و در دل‌هاى ما کینه‌ای از مؤمنان قرار مده! پروردگارا! تو رئوف و مهربانى!» 59|11|آیا به منافقان نظر نکردى که به برادران خود، کافرانِ اهل کتاب، مى‌گویند: «اگر شما رانده شدید، ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و به زیان شما از هیچ کس فرمان نمى‌بریم و اگر با شما جنگیدند، قطعاً ما شما را یارى خواهیم کرد.» و خداوند گواه است که این منافقان دروغگویند. 59|12|همانا اگر [کافران] رانده شوند، با آنان بیرون نخواهند رفت و اگر مورد تهاجم و جنگ قرار گیرند، آنان را یارى نخواهند کرد و اگر [هم] به یارى آنان برخیزند، [هنگام خطر] به آنان پشت خواهند کرد. سپس [هیچ یک از کافران و منافقان] یارى نمى‌شوند. 59|13|قطعاً ترس و وحشتى که از شما در دل منافقان است، سخت‌تر از هراسى است که آنان از خدا دارند و این به خاطر آن است که آنان گروهی هستند که فهم و معرفتى ندارند. 59|14|منافقان به صورت یک پارچه با شما نمى‌جنگند، جز در مناطق حفاظت شده، یا از پشت دیوارها. درگیرى آنان میان خودشان سخت است. تو آنان را متّحد مى‌پندارى، در حالى که دل‌هایشان پراکنده است. این به خاطر آن است که آنان گروهى هستند که نمى‌اندیشند. 59|15|[داستان یهودیان بنى‌نَضیر] مَثَل کسانى است که چندى پیش از آنان بودند، [و با وعده‌هاى منافقان اغفال شدند.] آنان تلخى و ناکامى انحراف خود را چشیدند و برایشان عذابی دردناک است. 59|16|[فریب­خوردن اهل­کتاب از منافقان،] مانند [نیرنگ] شیطان است، آن‌گاه که به انسان گفت: کافر شو!» پس چون کفر ورزید، گفت: «من از تو بیزارم! من از خداوندى که پروردگار جهانیان است، مى‌ترسم.» 59|17|پس سرانجامشان این شد که هردو جاودانه در آتشند و این کیفر ستمگران است. 59|18|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از خدا پروا کنید و هر کس به آنچه براى فرداى [قیامت] خود فرستاده است، بنگرد. از [نافرمانی] خدا پروا کنید که خداوند به آنچه مى‌کنید، به خوبى آگاه است. 59|19|و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا نیز آنان را دچار خودفراموشى کرد. آنان همان فاسقانند. 59|20|دوزخیان و بهشتیان برابر نیستند. بهشتیانند که رستگارند. 59|21|اگر این قرآن را بر کوهى فرومى‌فرستادیم، بى‌شک آن کوه را از ترس خداوند، فروتن و فروپاشیده مى‌دیدى و ما این مثال‌ها را براى مردم مى‌زنیم، شاید بیندیشند. 59|22|اوست خدایى که معبودى جز او نیست. دانای پنهان و آشکار است. اوست بخشنده و مهربان. 59|23|اوست خدایى که معبودى جز او نیست. فرمانروا[ی هستی]، منزّه از هر عیب، سلامت‌بخش، ایمِنى‌بخش، چیره و مسلّط، شکست‌ناپذیر، اراده‌اش نافذ و شایسته‌ی بزرگى است. منزّه است خدا از هر چه [براى او] شریک قرار مى‌دهند. 59|24|اوست خداوندِ آفریننده، پدیدآور و صورت‌گر، بهترینِ نام‌ها [و صفات‌] از آنِ اوست. آنچه در آسمان‌ها و زمین است، همواره تسبیح‌گوى اویند و اوست شکست‌ناپذیر و حکیم. 60|1|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودیم [از وطن] بیرون آمده‌اید، دشمن من و دشمن خود را دوست نگیرید. شما با آنان طرح دوستى مى‌افکنید، در حالى که آنان به آنچه از حقّ براى شما آمده است، کفر ورزیده‌اند. آنان پیامبر و شما را به خاطر ایمان به خداوند، پروردگارتان، [از مکه] بیرون کردند. شما دوستى خود را پنهانى به آنان مى‌رسانید، در حالى که من به آنچه پنهان و آنچه آشکار می‌کنید، دانا‌ترم و هر کس از شما چنین کند قطعاً از راه راست گم گشته است. 60|2|اگر بر شما مسلّط شوند، دشمنان [سرسخت] شما خواهند بود و بر شما به بدى دست دراز مى‌کنند و زبانشان را به بدگویى شما خواهند گشود و دوست دارند که شما کافر شوید. 60|3|در روز قیامت، خویشان و فرزندان [کافر] شما، هیچ کدام سودى برایتان نخواهند داشت. [در آن روز، خداوند] میان شما و آنان جدایى خواهد افکند و خداوند به آنچه مى‌کنید، بیناست. 60|4|همانا براى شما در [روش] ابراهیم و کسانى که با او بودند، سرمشق و الگویى نیکوست، آن‌گاه که به قوم خود گفتند: «ما از شما و از آنچه به جاى خدا مى‌پرستید، بیزاریم. ما به [آیین] شما کفر ورزیدیم و میان ما و شما، دشمنى و کینه‌ی ابدى پدید آمده است، مگر آن که به خداى یگانه ایمان بیاورید.» [آرى، ابراهیم و مؤمنان جز اعلام بیزارى سخنى با بت‌پرستان نداشتند،] مگر سخن ابراهیم به پدرش [کسی که سرپرستی او را به عهده داشت که گفت]: «من براى تو آمرزش خواهم خواست ولی براى تو در برابر خدا، اختیار چیزى را ندارم.» پروردگارا! بر تو توکل کردیم و به سوى تو بازگشتیم و بازگشت به سوى توست. 60|5|پروردگارا! ما را وسیله‌ی آزمایش [و هدف آزار و سلطه‌ی] کافران قرار مده و ما را بیامرز، پروردگارا! تو خود عزیز و حکیمى.» 60|6|بی‌تردید براى شما در [روش] آنان، سرمشقی نیکوست. براى کسى که به خدا و روز واپسین امید دارد و هر کس روى برتابد، [بداند که‌] خداوند بى‌نیاز و ستوده است. 60|7|امید است که خدا میان شما و کسانى که با آنان دشمنى داشتید، [به سبب اسلام آوردنشان در فتح مکه،] دوستى برقرار کند و خداوند تواناست و خداوند آمرزنده‌ی مهربان است. 60|8|خداوند شما را از نیکى و دادگری با کسانى که با شما به خاطر دین نجنگیدند و شما را از دیارتان بیرون نراندند، بازنمى‌دارد. همانا خداوند عدالت‌پیشگان را دوست دارد. 60|9|خداوند تنها شما را از دوستى ورزیدن با کسانى نهى مى‌کند که به خاطر دین با شما جنگیدند و شما را از سرزمین خود بیرون راندند و در بیرون راندن شما همدستى کردند و هر کس با آنان دوستى ورزد، پس اینان همان ستمکارانند. 60|10|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه زنان مؤمن [که از شوهرِ کافر خود جدا شده‌اند،] هجرت‌کنان نزد شما آمدند، آنان را [از نظر ایمان] بیازمایید. خداوند به ایمان آنها دانا‌تر است. پس اگر آنها را باایمان تشخیص دادید، آنان را به سوى کافران بازنگردانید. نه این زنان براى آن کافران حلالند و نه آنان براى اینان و آن [مهریه] را که شوهران کافر پرداخت کرده‌اند، به آن کافران بپردازید و بر شما گناهى نیست که با اینان ازدواج کنید، به شرط آن که مهریه‌ی آنان را بپردازید و به عقد زنان کافر [تان که به کفّار پیوسته‌اند،] پاى‌بند مباشید. [که آن عقد باطل شده] و آنچه را شما [براى همسران خود که به کافران پناهنده شده‌اند،] هزینه کرده‌اید، [از کافران] بخواهید، همان­گونه که آنان آنچه را هزینه کرده‌اند، از شما بخواهند. این حکم الهى است که خداوند میان شما مقرّر داشته و خداوند آگاه حکیم است. 60|11|و اگر برخى از همسران شما با پیوستن به کفّار از دست شما رفتند، [و شما نتوانستید مهریه‌اى را که پرداخته‌اید، از کافران بگیرید،] پس [هرگاه] شما آنان را تعقیب کردید، [و به غنیمتى دست یافتید،] به آنان که همسرانشان [نزد کفّار] رفته‌اند، معادل آنچه خرج [مهریه] کرده‌اند، بپردازید و از خدایى که به او ایمان دارید، پروا کنید. 60|12|اى پیامبر! هنگامى که زنان باایمان نزد تو آمدند تا با تو بیعت کنند که چیزى را شریک خدا نگیرند و دزدى نکنند و مرتکب زنا نشوند و فرزندانِ خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌اى را که پیش دست و پاى آنان است، بر [شوهر] خویش نبندند و در هیچ کار خیرى تو را نافرمانى نکنند، پس با آنان بیعت کن و براى آنان از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است. 60|13|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! گروهى را که خداوند بر آنان خشم گرفته، به سرپرستى [و دوستى و یارى] نگیرید. آنان از آخرت نومیدند، چنان که کافران از [بازگشت] اهل قبور نومیدند. 61|1|آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، براى خدا تسبیح می‌گویند و اوست شکست‌ناپذیر حکیم. 61|2|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! چرا چیزى مى‌گویید که عمل نمى‌کنید؟ 61|3|نزد خدا بسیار موجب خشم است که چیزى را بگویید که عمل نمى‌کنید. 61|4|خداوند کسانى را دوست دارد که صف‌بسته در راه او پیکار می‌کنند، چنان­که گویى بنایى بسیار مستحکم از سرب هستند. 61|5|و [یاد کن‌] آن‌گاه که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! چرا آزارم مى‌دهید؟ با این که مى‌دانید من فرستاده‌ی خدا به سوى شما هستم.» پس چون [از حقّ] منحرف شدند، خداوند دل‌هاى آنان را منحرف ساخت و خداوند مردم نافرمانِ بدکار را هدایت نمى‌کند. 61|6|و [یاد کن‌] آن‌گاه که عیسى پسر مریم به بنى‌اسرائیل گفت: «من فرستاده‌ی خدا به سوى شما هستم و تورات را که پیش از من بوده است، تصدیق مى‌کنم و مژده‌دهنده به پیامبرى هستم که پس از من خواهد آمد و نامش احمد است.» پس چون [احمد] دلایل روشنى براى آنان آورد، گفتند: «این جادویى آشکار است.» 61|7|و کیست ستمکارتر از آن که بر خدا دروغ می‌بندد، در حالى که به اسلام دعوت مى‌شود و خداوند مردم ستمکار را هدایت نمى‌کند. 61|8|آنان تصمیم دارند که نور خدا را با دهان‌هاى خود خاموش کنند، در حالى که خداوند کامل کننده‌ی نور خویش است، هر چند کافران خوش نداشته باشند. 61|9|اوست که پیامبرش را همراه با هدایت و دین راستین [به سوى مردم] فرستاد تا آن را بر هر چه دین است، غالب سازد، گر چه مشرکان آن را خوش نداشته باشند. 61|10|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! آیا شما را به تجارتى راهنمایى کنم که از عذابی دردناک [در قیامت] رهایتان می‌کند؟ 61|11|به خدا و پیامبرش ایمان آورید و با اموال و جان‌هایتان در راه خدا جهاد کنید که این براى شما بهتر است، اگر بدانید. 61|12|[در این صورت،] خداوند گناهان شما را مى‌آمرزد و شما را به باغ‌هایى [بهشتی] که نهرها از زیر [درختان] آن جارى است و به خانه‌هایى پاکیزه و دل‌پسند در بهشت‌هاى جاویدان وارد مى‌کند. این است رستگارى بزرگ! 61|13|و [نعمت‌های] دیگرى که آن را دوست دارید، [به شما عطا مى‌کند.] یارى و نصرت و پیروزىِ نزدیک از سوی خداست و [اى پیامبر!] مؤمنان را بشارت بده! 61|14|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! یاوران [دین] خدا باشید، همان­گونه که عیسى پسر مریم به [یاران ویژه‌اش،] حواریون گفت: «چه کسانى در راه خداوند، یاوران من خواهند بود؟» حواریون گفتند: «ما یاوران [دین] خداییم.» پس گروهى از بنى‌اسرائیل ایمان آوردند و گروهى کافر شدند. پس کسانى را که ایمان آوردند، بر دشمنشان یارى دادیم، تا پیروز شدند. 62|1|آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، براى خداوند تسبیح می‌گویند، فرمانروا[ی هستی]، منزّه از هر عیب، شکست‌ناپذیرِ حکیم. 62|2|اوست که در میان مردمِ درس‌ناخوانده، پیامبرى از خودشان برانگیخت تا آیات الهى را بر آنان بخواند و آنها را [از آلودگى‌ها] پاک سازد و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد. اگر چه آنان پیش از این، در گمراهى آشکاری بودند. 62|3|و [نیز او را برانگیخت برای] مردمی دیگر که هنوز به آنان نپیوسته‌اند، [و در آینده زاده مى‌شوند،] و اوست شکست‌ناپذیر حکیم. 62|4|این [بعثت] لطف و فضل الهى است که به هر کس بخواهد، [و شایسته بداند،] مى‌دهد و خداوند صاحب فضل بزرگ است. 62|5|مَثَل کسانى که تورات بر دوش آنها نهاده شد، امّا زیر بار آن نرفتند، مانند الاغى است که کتاب‌هایى حمل مى‌کند، [ولى چیزى از آن نمى‌فهمد.] چه بد است سرگذشت مردمى که آیات خدا را انکار کردند و خداوند مردم ستمگر را هدایت نمى‌کند. 62|6|بگو: «اى یهودیان! اگر گمان مى‌کنید که شما دوستان خدایید، نه سایر مردم، اگر راست مى‌گویید، آرزوى مرگ کنید! [تا به پاداش‌هایى که خداوند براى دوستان خود مقرّر کرده، برسید!]» 62|7|ولى آنان به خاطر آنچه پیش از این کرده‌اند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند کرد و خداوند به [حال‌] ستمگران داناست. 62|8|[اى پیامبر!] بگو: «مرگى که از آن مى‌گریزید، قطعاً با شما دیدار خواهد کرد. سپس به نزد آن دانای پنهان و آشکار برگردانده مى‌شوید، پس او شما را به آنچه کرده‌اید، آگاه خواهد ساخت.» 62|9|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! آن‌گاه که براى نماز روز جمعه ندا داده شد، پس به سوى یاد خدا بشتابید و داد و ستد را رها کنید که این براى شما بهتر است، اگر بدانید. 62|10|پس هنگامى که نماز پایان یافت، در زمین پراکنده شوید و از فضل الهى طلب کنید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید. 62|11|و [برخى از مردم،] چون داد و ستد یا سرگرمى ببینند، [از صفوف نماز] پراکنده و به سوى آن روانه می‌شوند و تو را ایستاده [در حال خواندن خطبه،] رها می‌کنند. [به آنان] بگو: «آنچه [از فضل و برکت] نزد خداست، از سرگرمى و داد و ستد بهتر است و خداوند بهترینِ روزى‌دهندگان است.» 63|1|هنگامى که منافقان نزد تو آیند، می‌گویند: «گواهى مى‌دهیم که تو پیامبر خدا هستى!» و خدا مى‌داند که تو پیامبرش هستى و خدا گواهی مى‌دهد که منافقان دروغگویند. 63|2|سوگندهاى خود را سپر ساختند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند. به راستى آنچه مى‌کردند، ناپسند است. 63|3|آن [نفاق] براى آن است که آنان ایمان آوردند، سپس کافر شدند، پس بر دل‌هایشان مهر زده شد و از این رو نمى‌فهمند. 63|4|و هرگاه آنان را ببینى، قیافه آنان تو را بهشگفتی وامی‌دارد واگر سخن بگویند، [به قدرى جذّاب و زیباست که] به کلامشان گوش فرامی‌دهى، [امّا از درون،] گویا چوب‌هایى هستند [خشک و بى‌مغز و به هم] تکیه داده شده. [از شدّت ترس] هر ندایى را به زیان خود مى‌پندارند. آنان دشمنند. پس از آنان دورى کن! خدا آنان را بکشد! چگونه از حقّ منحرف مى‌شوند؟! 63|5|و هرگاه به آنان گفته شود: «بیایید تا رسول خدا براى شما آمرزش بخواهد.» [از روى تکبّر و تمسخر،] سرهاى خود را برمى‌گردانند و آنان را مى‌بینى که متکبّرانه [مردم را از گرایش به حقّ] بازمى‌دارند. 63|6|براى آنها یکسان است که برایشان استغفار کنى یا استغفار نکنى. هرگز خداوند آنان را نمى‌بخشد، زیرا که خداوند مردم نافرمانِ بدکار را هدایت نمى‌کند. 63|7|آنان همان کسانى هستند که مى‌گویند: «به کسانى که نزد رسول خدا هستند، انفاق نکنید تا [از دور او] پراکنده شوند.» در حالى­که خزانه‌هاى آسمان‌ها و زمین براى خداوند است؛ ولى منافقان نمى‌فهمند. 63|8|مى‌گویند: «اگر به مدینه بازگردیم، بی‌تردید عزیزترینِ افراد خوارترینِ مردم را بیرون خواهد کرد.» در حالى که عزّت و اقتدار مخصوص خدا و پیامبرش و مؤمنان است؛ ولى منافقان نمى‌دانند. 63|9|اى کسانى‌که ایمان آورده‌اید! دارایی‌ها و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نسازد و کسانى که چنین کنند، آنان همان زیانکارانند. 63|10|و از آنچه روزى شما کرده‌ایم، انفاق کنید، پیش از آن که مرگ هر یک از شما فرا برسد، پس [در آستانه‌ی رفتن] بگوید: «پروردگارا! چرا [مرگ] مرا تا مدّتى اندک به تأخیر نینداختى، تا صدقه [و زکات] دهم و از شایستگان باشم؟!» 63|11|و هرگز خداوند مرگ کسى را که اجلش فرارسیده، به تأخیر نمى‌اندازد و خداوند به آنچه مى‌کنید، آگاه است. 64|1|آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، براى خدا تسبیح مى‌گویند. فرمانروایى، ویژه‌ی او و ستایش [نیز] ویژه‌ی اوست و او بر همه چیز تواناست. 64|2|اوست آن که شما را آفرید، پس برخى از شما کافر و بعضى مؤمن شدید و خداوند به آنچه مى‌کنید، بیناست. 64|3|آسمان‌ها و زمین را به حقّ آفرید و شما را [در رحم مادر] صورت‌گرى کرد و صورت شما را نیکو قرار داد و بازگشت [همه] به سوى اوست. 64|4|آنچه را در آسمان‌ها و زمین است، مى‌داند و آنچه را پنهان مى‌کنید و آنچه را آشکار مى‌سازید، مى‌داند و خداوند به آنچه در سینه‌هاست، به خوبى داناست. 64|5|آیا خبر کسانى که پیش از این کفر ورزیدند، به شما نرسیده است؟ پس جزای کار خود را چشیدند و [در آخرت] عذابى دردناک دارند. 64|6|این [کیفر]، به خاطر آن است که پیامبرانشان همراه با دلایل روشن به سراغ آنها آمده بودند و آنان گفتند: «آیا بشرى [مانند خودمان] ما را هدایت کند؟» از این رو کفر ورزیدند و پشت کردند و خداوند [از ایمانشان] بى‌نیازی نمود و خداوند بى‌نیاز ستوده است. 64|7|کسانى که کافر شدند، گمان کردند که هرگز برانگیخته نخواهند شد. بگو: «آرى، به پروردگارم سوگند که همه شما برانگیخته خواهید شد، سپس شما را به آنچه کرده‌اید، خبر می‌دهند و این بر خداوند آسان است.» 64|8|پس، به خدا و پیامبرش و نورى [چون قرآن] که فروفرستادیم، ایمان آورید و [بدانید که] خداوند به آنچه مى‌کنید، آگاه است. 64|9|[یاد کن] روزى که خداوند شما را براى روز جمع شدن [در قیامت] گرد مى‌آورد. آن [روز]، روزِ حسرت و پشیمانى است و هر کس به خداوند ایمان آورد و کار شایسته کند، [خدا] بدى‌هایش را مى‌پوشاند و او را به بهشت‌هایى که از زیر [درختان] آنها نهرها جارى است، وارد مى‌کند. در آنجا جاودانه‌اند. این است رستگارى بزرگ. 64|10|و کسانى که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان اهل دوزخند. در آنجا جاودانه‌اند و چه بد سرانجامى است! 64|11|هیچ مصیبتى به کسى نمی‌رسد، جز با اذن خدا و هر کس به خداوند ایمان آورد، او دلش را [به صبر و شکیبایى] هدایت می‌کند و خداوند به همه چیز داناست. 64|12|و خدا را اطاعت کنید و پیامبر را پیروى نمایید. پس اگر روى بگردانید، [بدانید که] بر رسول ما جز پیام‌رسانىِ آشکار [وظیفه‌ی دیگرى] نیست. 64|13|خداوند، [معبودى است] که جز او معبود دیگرى نیست و مؤمنان تنها بر او توکل می‌کنند. 64|14|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! برخى از همسران و فرزندانتان براى شما دشمنند، [و شما را از راه خدا بازمى‌دارند.] پس از آنان بر حذر باشید و اگر [از آزار و رنجى که به شما مى‌دهند،] چشم بپوشید و سرزنش آنان را ترک کنید و از آنان بگذرید، پس [بدانید که] خداوند آمرزنده‌ی مهربان است. 64|15|همانا اموال و فرزندان شما وسیله‌ی آزمایشند و خداوند است که پاداش بزرگ نزد اوست. 64|16|پس هر قدر مى‌توانید، از خداوند پروا کنید و [سخن او را] بشنوید و اطاعت کنید و انفاق کنید که براى شما بهتر است و کسانى که از شرّ بخل و آز نفس خویش در امان بمانند، آنان همان رستگارانند. 64|17|اگر به خداوند وام دهید، وامى نیکو، آن را براى شما چندین برابر مى‌کند و شما را مى‌آمرزد و خداوند سپاسگزارِ بردبار است. 64|18|دانای پنهان و آشکار و نفوذناپذیر حکیم است. 65|1|اى پیامبر! چون خواهید زنان را طلاق دهید، در زمان عدّه­شان، طلاق دهید و حساب [ایام] عدّه را نگه دارید و از [نافرمانی] خدایى که پروردگار شماست، پروا کنید. [در ایام عدّه،] نه شما آنان را از خانه‌هایشان بیرون کنید و نه آنان بیرون روند، مگر آن که مرتکب کار زشت آشکارى شوند، [که بیرون‌کردنشان از خانه جایز است.] این [دستورات]، حدود خداست و هر کس از حدود الهى تجاوز کند، به خویش ستم کرده است. تو نمى‌دانى، شاید خداوند بعد از این، امر تازه‌اى پدید آورد [تا وسیله‌ی صلح و سازش میان آنان شود.] 65|2|پس چون به پایان مدّت [عدّه] نزدیک شدند، یا [با رجوع به آنان،] به طرز شایسته و پسندیده‌اى نگاهشان دارید و یا [با پرداخت مهریه و سایر حقوق،] به طرز شایسته‌اى از آنان جدا شوید و [هنگام طلاق،] دو [شاهد] عادل از میان خود گواه بگیرید و گواهى را براى خدا به­پا دارید. هر کس که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، این­گونه پند داده مى‌شود و هر کس که از خدا پروا کند، خداوند براى او راه بیرون شدن و رهایى [از مشکلات و تنگناها را] قرار مى‌دهد، 65|3|و او را از جایى که گمان ندارد، روزى مى‌دهد و هر کس بر خدا توکل کند، او برایش بس است. خداوند فرمان خود را [به انجام] مى‌رساند. همانا خداوند براى هر چیز اندازه‌اى نهاده است. 65|4|و زنانى که از عادت ماهانه مأیوسند، اگر در وضع آنان شک کنید [که این امر به خاطر سنّ است یا بیمارى یا باردارى]، پس عدّه‌ی آنان سه ماه است و هم چنین است حکم زنانى که حیض ندیده‌اند، [با آن که در سنّ حیض هستند.] و [پایان] عدّه‌ی زنان باردار، زایمان آنهاست و هر کس از خدا پروا کند، خداوند براى او در کارش آسانى پدید مى‌آورد. 65|5|این فرمان خداوند است که آن را به سوى شما فروفرستاده است و هر کس از خدا پروا کند، خداوند بدى‌هایش را مى‌زداید و اجرش را بزرگ مى‌گرداند. 65|6|زنان طلاق داده را [تا پایان زمان عدّه،] در همان جا که خود سکونت دارید و در توانایى شماست، سکونت دهید و به آنان آسیب نرسانید، تا کار را بر آنان تنگ کنید [و مجبور به ترک خانه شوند] و اگر باردار باشند، تا زمانى که بزایند، نفقه‌ی آنان را بدهید. پس اگر نوزادان شما را شیر دادند، مزدشان را بدهید و میان خود [درباره‌ی نوزاد] به نیکى مشورت و توافق کنید و اگر [توافق] به دشوارى کشید، زن دیگرى او را شیر دهد. 65|7|هر کس که داراى وسعت [مالى] است، باید طبق وسع خود نفقه دهد و کسى‌که روزى بر او تنگ شده، باید از آنچه خداوند به او داده [به اندازه‌ی توان خود] انفاق کند. زیرا خداوند کسی را جز به اندازه‌ی آنچه به او داده است، تکلیف نمى‌کند. به زودى خداوند پس از سختى، آسانى و فراخى پدید مى‌آورد. 65|8|و چه بسیار آبادى‌ها که [مردمش] از فرمان پروردگار خود و فرستادگانش سر باز زدند، پس ما سخت به حساب آنان رسیدیم و به عذابى ناشناخته عذابشان کردیم. 65|9|پس آنان ثمره‌ی تلخ کار خود را چشیدند و سرانجامِ کارشان زیان بود. 65|10|خداوند براى آنان عذابى سخت آماده کرده است، پس اى خردمندان مؤمن! از خدا پروا کنید. همانا خداوند براى شما [اسباب] یادآوری فرستاده است. 65|11|پیامبرى که آیات روشنگر الهى را بر شما تلاوت مى‌کند تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، از تاریکى‌ها به سوى نور بیرون آورد و کسانى که به خدا ایمان آورند و کار شایسته کنند، خداوند آنان را به باغ‌هایى که نهرها از زیر [درختان] آن جارى است، وارد مى‌کند. براى همیشه در آنجا جاودانه‌اند. بی‌گمان خداوند روزى آنان را نیکو ساخته است. 65|12|خداست آن که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آن‌ها. همواره فرمان او میان آن‌ها نازل مى‌شود تا بدانید که خداوند بر هر چیزى تواناست و دانش خدا فراگیرِ همه چیز است. 66|1|اى پیامبر! چرا چیزى را که خداوند براى تو حلال کرده، به خاطر جلب خشنودى همسرانت، بر خود حرام مى‌کنى؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است. 66|2|همانا خداوند، [راه‌] رهایى [از تعهّد] سوگندهایتان را [با پرداخت کفّاره،] براى شما مقرّر کرده است و خداوند سرپرست شماست و او دانای حکیم است. 66|3|و هنگامى که پیامبر به یکی از همسرانش سخنى را به راز گفت و او آن راز را فاش کرد و خداوند، پیامبر را از افشاى آن آگاه نمود، پیامبر بخشى از آن [راز افشا شده‌] را به آن زن گوشزد کرد و از گفتن بخشى دیگر خوددارى نمود. پس چون به آن زن خبر داد، گفت: «چه کسى تو را از این [که من راز را فاش کردم،] خبردار کرد؟» پیامبر فرمود: «[خداوند] داناى آگاه به من خبر داد.» 66|4|اگر شما دو زن، به پیشگاه خدا توبه کنید، [به سود شماست.] زیرا دل‌هاى شما منحرف گشته است و اگر در برابر پیامبر یاور هم باشید، [کارى از پیش نخواهید برد.] زیرا خداوند و جبرئیل و صالح مؤمنان یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان او هستند. 66|5|اگر [پیامبر] شما را طلاق دهد، چه بسا پروردگارش براى او همسرانى بهتر از شما جانشین سازد که مسلمان، مؤمن، فرمان‌بر، توبه‌کار، عبادت‌پیشه و روزه‌گیر باشند. چه بیوه و چه دوشیزه. 66|6|اى کسانى که ایمان آورده‌اید! خود و خانواده‌ی خود را از آتشى که هیزم آن مردمان و سنگ‌ها هستند، نگاه دارید. [آتشى که] بر آن فرشتگانى درشت‌خو و سخت‌گیر نگهبانند، از آنچه خدا به آنان فرمان داده، سرپیچى نمی‌کنند و آنچه را فرمان یابند، همواره انجام مى‌دهند. 66|7|[آنان به کافران مى‌گویند:] اى کسانى که کافرشدید! امروز عذرخواهى نکنید که جزای شما تنها همان عملکرد شماست.» 66|8|اى کسانى که ایمان آوردید! به درگاه خدا توبه کنید، توبه‌اى خالصانه. امید است که پروردگارتان بدى‌هاى شما را بپوشاند و شما را به باغ‌هایی [بهشتى] که نهرها از زیر [درختان] آن جارى است، وارد کند. روزى که خداوند، پیامبر و کسانى را که با او ایمان آورده‌اند، خوار نکند. نورشان پیشاپیش آنها و از سوى راستشان مى‌شتابد، مى‌گویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را بیامرز! همانا تو بر هر چیز توانایى!» 66|9|اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت گیر! و جایگاه آنان دوزخ است و بد بازگشت‌گاهى است! 66|10|خداوند براى کسانى‌که کفر ورزیدند، زن نوح و زن لوط را مثال زده است که این دو، تحت سرپرستى دو بنده‌ی شایسته از بندگان ما بودند؛ ولى به آن دو خیانت کردند. پس در برابر [کیفر] خداوند براى آن دو زن، هیچ کارى از آن دو [پیامبر] ساخته نبود و به آنان گفته شد: «با [دیگر] واردشوندگان، به آتش [دوزخ] درآیید!» 66|11|و خداوند براى کسانى که ایمان آوردند، به همسر فرعون مثَل زده است. آن‌گاه که گفت: «پروردگارا! نزد خود در بهشت براى من خانه‌اى بساز! و مرا از فرعون و کردار او نجات بده! و مرا از [این] گروه ستمگر رهایى بخش!» 66|12|و [خداوند به] مریم دختر عمران [نیز مثَل زده است.] زنى که دامان خود را پاک نگاه داشت، پس ما از روح خود در او دمیدیم [تا عیسى در دامان او متولّد شد،] و او کلمات پروردگارش و کتاب‌های او را تصدیق کرد و از فرمان‌برداران بود. 67|1|پر خیر و برکت و بلند مرتبه است آن [خدایى] که فرمانروایى به دست اوست و او بر هر کارى تواناست. 67|2|او که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما کار بهترى مى‌کنید و اوست عزیز و آمرزنده. 67|3|همان کسى که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید. در آفرینش [خداوند] رحمان هیچ نابسامانى و خللى نمى‌بینى. بار دیگر دیده باز کن، آیا هیچ شکاف و رخنه‌اى مى‌بینى؟ 67|4|باز، پى در پى چشم خود را برگردان [خواهى دید که] چشم در حالى که خسته و ناتوان است، به سوى تو بازمى‌گردد [بی آن که نقص و خللى مشاهده کند]. 67|5|و همانا ما آسمان دنیا را با چراغ‌هایى آراستیم و آن را وسیله‌ی راندن شیطان‌ها قرار دادیم و براى آنها عذاب فروزان آماده کردیم. 67|6|و براى کسانى که به پروردگارشان کفر ورزند، عذاب جهنّم است که بد بازگشت‌گاهى است. 67|7|هنگامى که [کافران] به دوزخ پرتاب شوند، خروش هولناک و دلخراش آن را مى‌شنوند، در حالى که جوشش و فوران دارد. 67|8|نزدیک است [دوزخ] از شدّت خشم، پاره پاره شود. هرگاه گروهى [از دوزخیان] در آن افکنده شوند، نگهبانان دوزخ از آنان می‌پرسند: «آیا هشداردهنده‌اى به سراغ شما نیامد؟» 67|9|[دوزخیان] می‌گویند: «چرا! به راستی هشداردهنده‌ای به سراغ ما آمد؛ ولى ما تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند چیزى نازل نکرده است و شما فقط در گمراهى بزرگى هستید.» 67|10|و می‌گویند: «اگر ما [دعوت پیامبران را] مى‌شنیدیم، یا می‌اندیشیدیم، در میان اهل آتش نبودیم.» 67|11|پس به گناه خود اعتراف می‌کنند، پس لعنت بر اهل آتش باد! 67|12|همانا برای کسانى که از پروردگارشان در نهان مى‌ترسند، آمرزش و پاداشى بزرگ است. 67|13|گفتارتان را پنهان کنید یا آشکار سازید، او به آنچه در سینه‌هاست، داناست. 67|14|آیا کسى که آفرید، [از حالات آفریده‌ی خود] آگاه نیست؟ در حالى که او باریک‌بین و آگاه است. 67|15|اوست که زمین را براى شما رام و آرام ساخت، پس بر شانه‌هاى آن گام نهید و از روزی خدا بخورید. [و بدانید که] برانگیخته شدن فقط به سوى اوست. 67|16|آیا خود را از [قهر] کسى که در آسمان است، ایمن مى‌دانید که شما را در زمین فروبرد، پس ناگاه زمین به لرزه افتد؟ 67|17|یا خود را از [قهر] کسى که در آسمان است، ایمن مى‌دانید که تندبادى از سنگریزه بر شما فروفرستد؟ پس به زودى خواهید دانست که هشدار من چگونه است. 67|18|همانا کسانى که پیش از آنان بودند، [پیامبران را] تکذیب کردند، پس [بنگر] کیفر من چگونه بود. 67|19|آیا پرندگان را نمى‌بینند که بر فراز آنان، بال‌هاى خود را گسترده و [گاه] جمع مى‌کنند؟ هیچ­کس جز [خداوند] رحمان آنها را [در آسمان] نگاه نمى‌دارد. البتّه او به هر چیز بیناست. 67|20|کیست آن کسى که سپاه شماست و شما را در برابر [قهر خداوند] رحمان یارى مى‌دهد؟ کافران تنها دچار فریبند. 67|21|کیست آن که اگر خداوند روزی‌اش را بازدارد، به شما روزى دهد؟ بلکه آنان در سرکشى و فرار [از حقّ]، لجاجت مى‌کنند. 67|22|پس آیا کسى که به رو افتاده [و خزیده] راه مى‌رود، هدایت‌یافته‌تر است؟ یا کسى که ایستاده بر راه راست مى‌رود؟ 67|23|[ای پیامبر!] بگو: «اوست کسى که شما را پدید آورد و براى شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها قرار داد. چه اندک سپاسگزاری مى‌کنید!» 67|24|بگو: «اوست کسى که شما را در زمین آفرید و به سوى او محشور مى‌شوید.» 67|25|و [کافران] مى‌گویند: «اگر راست مى‌گویید، این وعده کی فرامى‌رسد؟» 67|26|بگو: «علم [به زمان قیامت،] تنها نزد خداوند است و من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم.» 67|27|پس چون آن [دوزخ موعود] را نزدیک ببینند، چهره‌هاى کافران، زشت و گرفته گردد و [فرشتگان به آنها] می‌گویند: «این است آنچه [در دنیا به مسخره] مى‌خواستید!» 67|28|[اى پیامبر!] بگو: «به من خبر دهید، اگر خدا من و کسانى را که با من هستند، نابود کند، یا بر ما رحم نماید، چه کسى کافران را از عذابی دردناک پناه مى‌دهد؟» 67|29|بگو: «او [خداى] رحمان است. ما به او ایمان آورده‌ایم و بر او توکل کرده‌ایم. پس به زودی خواهید دانست، کیست آن که در گمراهى آشکار است.» 67|30|بگو: «به من خبر دهید اگر آب [مورد استفاده‌ی] شما در زمین فرو رود، کیست که آب روان و گوارا براى شما بیاورد؟» 68|1|نون. به قلم و آنچه مى‌نویسند، سوگند، 68|2|که تو به لطف پروردگارت دیوانه نیستى. 68|3|و همانا براى تو پاداشی بى‌پایان است. 68|4|و راستی که تو اخلاق بسیار بزرگوارانه‌اى دارى. 68|5|پس به زودى مى‌بینى و آنها نیز مى‌بینند، 68|6|که کدام یک از شما گرفتار جنونید؟ [تو یا دشمنانت؟] 68|7|بى‌تردید پروردگارت، خود بهتر مى‌داند چه کسى از راه او گمراه شده و او به ره‌یافتگان داناتر است. 68|8|پس، از تکذیب‌کنندگان اطاعت مکن! 68|9|آنان دوست دارند که تو سازش کنى و آنان نیز با تو سازش کنند. 68|10|و از هر فرومایه که بسیار سوگند یاد مى‌کند، پیروى مکن! 68|11|[آن که] عیب‌جوست و براى سخن‌چینى در جنب­وجوش است. 68|12|سخت بازدارنده [مردم‌] از کار خیر و متجاوز و گنه‌کار است. 68|13|از این‌ها گذشته، خشن و گستاخ و بى‌تبار است. 68|14|به خاطر آن که او مال فراوان و فرزندان نیرومند دارد. 68|15|هرگاه آیات ما بر او تلاوت شود، می‌گوید: «[این،] افسانه‌هاى پیشینیان است!» 68|16|به زودى بر بینى‌اش مهر خواری مى‌نهیم. 68|17|ما مردم [مکه] را آزمودیم، همان گونه که صاحبان آن باغ را آزمودیم، آن‌گاه که سوگند یاد کردند، صبحگاهان میوه‌هاى باغ را بچینند. 68|18|و چیزى را [براى نیازمندان] کنار نگذارند. 68|19|پس هنگامى که در خواب بودند، از سوی پروردگارت آفتى بر گرد آن [باغ] چرخید. 68|20|پس به صورت باغى درآمد که میوه‌هایش چیده و درختانش سوخته است. 68|21|بامدادان یکدیگر را ندا دادند 68|22|که: «اگر قصد چیدن میوه دارید، به سوى کشت‌زار و باغتان حرکت کنید.» 68|23|پس به راه افتادند، در حالى که آهسته با یکدیگر مى‌گفتند 68|24|که: «مبادا امروز بینوایى در آن [باغ] بر شما وارد شود!» 68|25|بامدادان، با این قرار که تهی‌دستان را محروم کنند، خود را [بر چیدن میوه‌ها] توانا مى‌پنداشتند. 68|26|پس چون [باغ را سوخته] دیدند، گفتند: «ما راه را گم کرده‌ایم. 68|27|بلکه ما بى‌بهره مانده‌ایم!» 68|28|عاقل‌ترینِ آنها گفت: «آیا به شما نگفتم چرا خدا را به پاکی نمی‌ستایید؟ [امّا شما پنداشتید خدا درمانده و شما همه‌کاره‌اید].» 68|29|گفتند: «پروردگار ما منزّه است! قطعاً ما ستمکار بوده‌ایم.» 68|30|پس به یکدیگر روى کردند، در حالى که به سرزنش هم مى‌پرداختند. 68|31|گفتند: «واى بر ما که سرکش بوده‌ایم! 68|32|امید است پروردگارمان [ما را ببخشد و] بهتر از آن را براى ما جایگزین کند. ما به پروردگارمان امیدواریم.» 68|33|این­گونه است عذاب! و اگر بدانند، عذاب آخرت بزرگتر است. 68|34|پرهیزکاران نزد پروردگارشان باغ‌هاى پر نعمت دارند. 68|35|پس آیا ما تسلیم‌شدگان را همچون گناهکاران قرار مى‌دهیم؟ 68|36|شما را چه شده؟ چگونه داورى مى‌کنید؟ 68|37|آیا شما کتابى دارید که در آن مى‌خوانید، 68|38|که در آن [جهان]، هر چه را شما بخواهید و برگزینید، براى شما خواهد بود؟ 68|39|یا مگر براى شما پیمان‌هایى رسا به عهده‌ی ماست که تا روز قیامت، هر چه را حکم کنید، براى شما باشد؟ 68|40|از آنان بپرس که کدام یک از آنان ضامن این [ادّعا] است؟ 68|41|یا براى آنان شریکانى است [که در قیامت به دادشان برسند]؟ پس اگر راست‌گو هستند، شریکانشان را بیاورند. 68|42|روزى که دشواری [کار بر آنان] آشکار شود و به سجده دعوت شوند؛ ولى نتوانند. 68|43|دیدگانشان [از ترس] فروافتاده و خوارى وجودشان را فراگرفته است. آنان [در دنیا] به سجده دعوت مى‌شدند، در حالى که تندرست بودند. [ولى سجده نمی‌کردند.] 68|44|پس مرا با کسى که [قرآن،] این سخن [خدا] را تکذیب مى‌کند، واگذار! ما آنان را از راهى که نمى‌دانند، به تدریج [به سوى عذاب] پیش مى‌بریم. 68|45|و به آنان مهلت مى‌دهم. البتّه تدبیر من محکم و استوار است. 68|46|آیا از آنان مزدى درخواست مى‌کنى که پرداخت آن بر آنان سنگین است؟ 68|47|یا [رازهای] نهان نزد آنهاست که آنان [از روى آن] مى‌نویسند؟ 68|48|پس براى [تحقّق] فرمان پروردگارت صبر کن و همانند [یونس،] همدم ماهى مباش، [که شتاب در عذاب قومش را خواست و در شکم ماهى گرفتار شد،] آن‌گاه که با دلى پر اندوه [خدا را] ندا داد. 68|49|اگر رحمت و لطفى از سوى پروردگارش او را در نیافته بود، قطعاً نکوهش شده به صحرایى بى‌گیاه افکنده مى‌شد. 68|50|پس خداوند او را برگزید و او را از شایستگان قرار داد. 68|51|و کافران، چون قرآن را می‌شنوند، نزدیک است تو را چشم بزنند و مى‌گویند: «او دیوانه است.» 68|52|درحالى که آن [قرآن] جز مایه‌ی تذکّر و پند براى جهانیان نیست. 69|1|آن روز راستین! 69|2|چه روز راستین! 69|3|و چه مى‌دانى آن روز راستین چیست؟ 69|4|قوم ثَمود و عاد آن حادثه‌ی کوبنده را تکذیب کردند. 69|5|پس قوم ثمود با عذابى سرکش، نابود شدند. 69|6|و امّا قوم عاد با بادى سرد و سوزان و بنیان‌کن نابود شدند، 69|7|خدا هفت شب و هشت روزِ پى­درپى، آن را بر آنان مسلّط کرد. پس [اگر آنجا بودى،] مى‌دیدى که در آن ایام، آن قوم از پا افتاده، گویا تنه‌هاى نخل توخالى هستند. 69|8|پس آیا هیچ بازمانده‌اى براى آنان مى‌بینى؟ 69|9|و فرعون و کسانى که پیش از او بودند و [مردم] شهرهای زیر و رو شده خطا کردند. 69|10|پس فرستاده‌ی پروردگارشان را نافرمانى کردند و خداوند آنان را به قهرى فزاینده و سخت گرفت. 69|11|همانا [در زمان نوح،] چون [با اراده ما] آب طغیان کرد، شما را در آن کشتى روان سوار کردیم. 69|12|تا آن را براى شما مایه‌ی تذکرى قرار دهیم و گوشى که شنواست، آن را ضبط کند. 69|13|پس آن‌گاه که در صور یک بار دمیده شود، 69|14|و زمین و کوه‌ها [از جاى] برداشته شوند و با یک [ضربه‌ی] خردکننده خرد و درهم کوبیده شوند، 69|15|پس در آن روز، واقعه [بزرگ] روى خواهد داد. 69|16|و آسمان می‌شکافد و در آن روز از متلاشى می‌گردد. 69|17|و فرشتگان در اطراف آن هستند، [و منتظر فرمانند.] و آن روز عرش پروردگارت را هشت نفر بالاى سر خود مى‌برند. 69|18|آن روز شما [به پیشگاه خدا] عرضه مى‌شوید، به­گونه‌اى که هیچ چیز پوشیده‌اى از شما، پنهان نماند. 69|19|پس آن که کارنامه‌اش به دست راستش داده شود، مى‌گوید: «[بیایید] کارنامه‌ی مرا بگیرید و بخوانید! 69|20|من مى‌دانستم که با حساب خود رو­به­رو خواهم شد.» 69|21|پس او در زندگى رضایت‌بخشى است. 69|22|در بهشتى برین. 69|23|که میوه‌هایش در دسترس است. 69|24|بخورید و بیاشامید. گوارایتان باد! به پاداش کارهایى که در دوران گذشته کرده‌اید. 69|25|و امّا آن که کارنامه‌اش به دست چپش داده شود، مى‌گوید: «اى کاش کارنامه‌ام را به من نمى‌دادند، 69|26|و نمى‌دانستم حسابم چیست. 69|27|اى کاش مرگ پایان کارم بود. 69|28|دارایى من به کارم نیامد. 69|29|قدرتم از دست رفت.» 69|30|ندا می‌رسد:] «او را بگیرید و در غل و زنجیرش بکشید! 69|31|سپس او را در آتش شعله‌ور بیافکنید! 69|32|سپس او را در زنجیرى که درازایش هفتاد ذراع باشد، به بند کشید! 69|33|که او به خداى بزرگ ایمان نمى‌آورد. 69|34|و [مردم را] به غذا دادن نیازمندان تشویق نمى‌کرد. 69|35|پس امروز در این جا دوستى صمیمى ندارد. 69|36|و غذایى ندارد جز چرک و خونابه، 69|37|که تنها خطاکاران آن را می‌خورند.» 69|38|پس سوگند به آنچه مى‌بینید، 69|39|و آنچه نمى‌بینید، 69|40|همانا آن [قرآن] گفتار فرستاده‌ای ارجمند است. 69|41|و سخن یک شاعر نیست. چه کم ایمان مى‌آورید! 69|42|و سخن کاهن و پیشگو [هم] نیست. چه کم پند مى‌پذیرید! 69|43|[بلکه] فروفرستاده‌اى از جانب پروردگار جهانیان است. 69|44|و اگر [پیامبر] پاره‌اى از گفته‌هاى ساختگى را به ما نسبت مى‌داد، 69|45|قطعاً او را با قدرت مى‌گرفتیم. 69|46|سپس رگ قلبش را قطع مى‌کردیم. 69|47|پس هیچ یک از شما نمى‌توانست سپر او شود. 69|48|و به راستی این [قرآن مایه‌ی] یادآورى براى پرهیزکاران است. 69|49|و ما خوب مى‌دانیم که از میان شما انکارکنندگانى هستند. 69|50|و بى‌شک [این انکار در قیامت] مایه‌ی حسرت کافران خواهد بود. 69|51|و این که آن، حقیقت یقینی است. 69|52|پس به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوى! 70|1|درخواست­کننده­ای، عذابى واقع­شدنى را درخواست کرد، 70|2|که براى کافران است و هیچ بازدارنده‌اى براى آن نیست. 70|3|و از سوى خداوند صاحب درجات والاست. 70|4|فرشتگان و روح، در روزى که مقدار آن پنجاه هزار سال است، به سوى او بالا مى‌روند. 70|5|پس صبر کن، صبرى نیکو. 70|6|آنان آن روز را دور مى‌بینند. 70|7|و ما آن را نزدیک مى‌بینیم. 70|8|روزى که آسمان مانند مس گداخته شود. 70|9|و کوه‌ها مانند پشمِ رنگین [حلاّجى شده] گردد. 70|10|و هیچ دوستى از دوستش [احوالى] نپرسد. 70|11|[خویشاوندان و دوستان] آنان را نشانشان مى‌دهند. [ولى از شدّت هراس به آنان توجه نمی‌کنند!] آن روز گنهکار آرزو می‌کند که اى کاش مى‌توانست فرزندانش را در برابر عذاب تاوان دهد و فداى خود کند! 70|12|و نیز همسر و برادرش را! 70|13|و بستگانش را که [در دنیا] به او پناه مى‌دادند، 70|14|[بلکه آرزو دارد] تمام مردم روى زمین را [فدا کند]، تا او را [از عذاب‌] برهاند. 70|15|هرگز! همانا آن آتش شعله‌ور است، 70|16|که پوست سر و بدن را به شدّت برمى‌کند. 70|17|هر کس را [به حقّ] پشت کرده و روى برتافته، فرامى‌خواند. 70|18|و [نیز کسى را که مال] گرد آورده و انباشته است. 70|19|به راستى که انسان سخت آزمند [و بى‌تاب‌] آفریده شده است. 70|20|هرگاه بدى به او برسد، نالان است. 70|21|و هرگاه خیرى به او برسد، بخیل است. 70|22|مگر نمازگزاران. 70|23|آنان که بر نمازشان پیوسته و پایدارند. 70|24|و آنان که در اموالشان حقّى است معین. 70|25|براى نیازمندِ خواهنده و بینواى درمانده. 70|26|و آنان که روز جزا را باور دارند. 70|27|و آنان که از عذاب پروردگارشان بیمناکند. 70|28|زیرا از عذاب پروردگارشان ایمنى نیست. 70|29|و آنان که دامان خود را [از شهوت‌ها] نگه مى‌دارند. 70|30|مگر بر همسران یا کنیزانشان که [در این صورت،] مورد سرزنش نیستند. 70|31|پس کسانى که [در بهره‌گیرى جنسى] فراتر از این را بجویند، آنان همان تجاوزگرانند. 70|32|و آنان که امانت‌ها و پیمان‌هاى خود را رعایت مى‌کنند. 70|33|و آنان که به [اداى] گواهى متعهد و پاى‌بندند. 70|34|و آنان که بر نمازشان مواظبت دارند. 70|35|اینان در بهشت‌ها گرامى داشته مى‌شوند. 70|36|پس کافران را چه شده که سراسیمه به سوى تو مى‌شتابند؟ 70|37|از راست و چپ، گروه گروه. 70|38|آیا هر یک از آنان طمع دارد که به بهشتى پرنعمت درآید؟ 70|39|هرگز! ما آنان را از آن چیز [پستی] که مى‌دانند، آفریده‌ایم. 70|40|به پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها سوگند مى‌خورم که ما تواناییم، 70|41|بر این که بهتر از آنان را به جاى ایشان بیاوریم و هرگز کسى بر ما پیشى نگرفته و [در این کار] ناتوان نیستیم. 70|42|پس آنان را [به حال خود] واگذار، یاوه بگویند و بازى کنند، تا روزى را که وعده داده شده‌اند، ببینند. 70|43|روزى که شتابان از قبرها بیرون می‌آیند، چنان که گویى به سوى نشان‌هایى نصب‌شده مى‌دوند. 70|44|چشمانشان فروافتاده و ذلّتى [وصف‌ناپذیر] آنان را فراگرفته است. این است آن روزى که به ایشان وعده داده مى‌شد. 71|1|ما نوح را به سوى قومش فرستادیم [و فرمودیم] که: «قوم خود را پیش از آن که عذابى دردناک به سراغشان بیاید، هشدار بده!» 71|2|[نوح] گفت: «اى قوم من! من براى شما هشداردهنده‌اى آشکارم. 71|3|خدا را بپرستید و از [نافرمانی] او بپرهیزید و مرا اطاعت کنید. 71|4|تا خداوند بخشى از گناهانتان را ببخشد و عمر شما را تا زمانی معین به عقب اندازد، [و شما را از مرگ‌هاى قهرآمیز دور دارد،] اگر مى‌دانستید، [توجّه می‌کردید که] هنگامى که اجل خدایى فرارسد، تأخیر نخواهد داشت.» 71|5|[نوح] گفت: «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز دعوت کردم. 71|6|ولى دعوت من جز بر گریز آنان [از حقّ] نیافزود. 71|7|و البتّه هرگاه که آنان را فراخواندم تا [ایمان بیاورند و] تو آنان را بیامرزى، انگشتانشان را در گوش‌هایشان نهادند و لباس‌هایشان را بر سر کشیدند و [بر سرکشی خود] پافشاری کردند و سخت تکبّر ورزیدند. 71|8|آن‌گاه من آنان را با صداى بلند دعوت کردم. 71|9|سپس گاهى آشکارا و گاهى در نهان [با آنان سخن] گفتم. 71|10|پس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است. 71|11|[اگر آمرزش بخواهید، بارانِ] آسمان را بر شما ریزش‌کنان می‌فرستد. 71|12|و شما را با دارایی‌ها و فرزندان یارى مى‌کند و براى شما باغ‌هایی قرار مى‌دهد و براى شما نهرهایی جارى مى‌سازد. 71|13|شما را چه شده که از عظمت خداوند نمى‌ترسید؟ 71|14|در حالى که او شما را در مراحل گوناگون آفریده است. 71|15|آیا نمى‌بینید که خداوند چگونه هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید؟ 71|16|و میان آنها ماه را تابان ساخت و خورشید را چراغى درخشان قرار داد؟ 71|17|و خداوند شما را همچون گیاهى از زمین رویاند. 71|18|سپس شما را در همان زمین بازمى‌گرداند و شما را بیرون مى‌آورد. 71|19|و خداوند، زمین را براى شما بسترى گسترده قرار داده است. 71|20|تا در راه‌هاى گشاده‌ی آن رفت و آمد کنید.» 71|21|نوح گفت: «پروردگارا! مردم مرا نافرمانى کردند و از کسى پیروى کردند که مال و فرزندش جز بر زیانش نیافزود. 71|22|و نیرنگى بس بزرگ به کار بستند. 71|23|و [اشراف قوم] گفتند: «معبودهایتان را رها نکنید و دست از [بت‌هاى] ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر برندارید.» 71|24|«و بى‌گمان بسیارى را گمراه کردند، پس [پروردگارا!] ستمکاران را جز گمراهى میافزا!» 71|25|آنان به سبب گناهانشان غرق گشتند و بی‌درنگ در آتشى [سوزان در برزخ] داخل شدند، پس براى خود، جز خدا یاورى نیافتند. 71|26|و نوح گفت: «پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر زمین باقى مگذار! 71|27|که اگر آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مى‌کنند و جز فرزندانى بدکار و ناسپاس نیاورند. 71|28|پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را و هر کس را که با ایمان به خانه‌ام وارد شود و همه‌ی مردان و زنان باایمان را بیامرز! و ستمکاران را جز نابودی نیافزا!» 72|1|بگو: «بر من وحى شده است که گروهى از جنّ [به قرآن] گوش دادند. پس گفتند:» «ما قرآنى شگفت شنیدیم. 72|2|که به سوى رشد هدایت مى‌کند. پس به آن ایمان آوردیم و هرگز احدى را شریک پروردگارمان قرار نمى‌دهیم. 72|3|و [ایمان آوردیم به] این که برتر و بلند است عظمت پروردگارمان، نه همسرى گرفته و نه فرزندى. 72|4|و سفیهان ما درباره‌ی خداوند سخنى ناحقّ مى‌گفتند. [که او همسر و فرزند دارد.] 72|5|و ما گمان مى‌کردیم که هرگز جنّ و آدمی بر خداوند دروغ نمى‌بندند. 72|6|و مردانى از آدمیان به مردانى از جنّ پناه می‌بردند، پس [مردان جنّ] بر طغیان و تباهى‌شان افزودند. 72|7|و آن آدمیان پنداشتند که خدا هرگز کسى را [به پیامبری] برنمی‌انگیزد، چنان که شما [جنّیان] پنداشتید. 72|8|و ما [براى یافتن خبر،] به آسمان‌ها نزدیک شدیم، پس آنجا را پر از نگهبانان نیرومند و شَهاب‌ها یافتیم. 72|9|و ما پیش‌تر براى شنیدن [خبرهاى عالم بالا و سخنان فرشتگان] در مراکزى از آسمان مى‌نشستیم؛ ولى اکنون هر که بخواهد دزدیده گوش کند، شهابى را در کمین خود مى‌یابد. 72|10|و ما نمى‌دانیم آیا براى کسانى که در زمین هستند، شرّى خواسته شده، یا پروردگارشان برای آنها رهیابى [به نیکى و راه راست‌] را اراده کرده است؟ 72|11|و برخى از ما افراد شایسته‌اى هستند و برخى غیر از آن. ما فرقه‌هایى گوناگونیم. 72|12|و ما مى‌دانیم که هرگز نمى‌توانیم خدا را در زمین درمانده کنیم و هرگز نمى‌توانیم از دسترس قدرت او بیرون برویم. 72|13|و چون هدایت [قرآن] را شنیدیم، به آن ایمان آوردیم. پس هر کس به پروردگارش ایمان آورد، از هیچ کاستى و ستمى نمى‌ترسد. 72|14|و برخى از ما اهل تسلیم و بعضى، منحرفند. پس کسانى که تسلیم شدند، آنانند که راه رشد و هدایت را می‌جویند. 72|15|ولى منحرفان، هیزم دوزخند.» 72|16|و اگر [انسان‌ها و جنّیان] بر راه [حقّ] پایدارى کنند، آنان را با آبى فراوان سیراب مى‌کنیم، 72|17|تا آنان را در آن [رفاه و آسایش] بیازماییم و هر کس از یاد پرورگارش روی برگرداند، [خداوند] او را به عذابى سخت و فزاینده گرفتار مى‌سازد. 72|18|«و مساجد ویژه‌ى خداست، پس با خداوند هیچ کس را مخوانید!» 72|19|و چون [محمّد] بنده‌ی خدا [به عبادت] مى‌ایستاد و او را مى‌خواند، گروهى انبوه نزدیک بود بر سر او بریزند. 72|20|بگو: من فقط پروردگارم را مى‌خوانم و هیچ کس را شریک او نمى‌گیرم.» 72|21|بگو: «من مالک هیچ سود و زیانى براى شما نیستم.» 72|22|بگو: «[اگر او را نافرمانى کنم،] هرگز کسى در برابر خدا مرا پناه نمى‌دهد و جز او هرگز پناهگاهى نخواهم یافت. 72|23|[وظیفه‌ی من] تنها تبلیغى از سوی خدا و رساندن پیام‌های اوست.» و کسانى که خدا و پیامبرش را فرمان نبرند، قطعاً آتش دوزخ برایشان خواهد بود. همیشه در آن جاودانه‌اند. 72|24|[آنان در غفلت به سر مى‌برند،] تا آن [عذاب] را که وعده داده مى‌شوند، ببینند. پس به زودى خواهند دانست چه کسى یاورش ناتوان‌تر و در شمارش کمتر است. 72|25|بگو: «من نمى‌دانم که آیا آن وعده‌اى که به شما داده‌اند، نزدیک است، یا پروردگارم براى آن مدتى [دراز] قرار مى‌دهد؟ 72|26|او دانای غیب است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمى‌کند، 72|27|مگر پیامبری را که از او خشنود باشد که [برای او] از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانى مى‌گمارد. 72|28|تا معلوم دارد [که فرستادگان،] پیام‌هاى پروردگارشان را رسانده‌اند و او به آنچه نزد آنان است، احاطه دارد و هر چیزى را با عدد، شمرده است.» 73|1|اى جامه به خود پیچیده! 73|2|شب را [به نماز] برخیز! مگر اندکى [برای استراحت]. 73|3|نیمی از آن، یا اندکى از آن [نیمه] کم کن، 73|4|یا بر آن بیافزاى! و قرآن را شمرده، روشن و با دقّت بخوان! 73|5|ما سخنى سنگین و گرانمایه بر تو فرود خواهیم آورد. 73|6|بى‌گمان عبادت شبانه در پابرجایى، سخت‌تر و در گفتار، استوارتر است. 73|7|تو در روز حرکت و تلاشى طولانى دارى. 73|8|و نام پروردگارت را یاد کن و از همه بریده شو و تنها به او دل ببند! 73|9|او که پروردگار مشرق و مغرب است، معبودى جز او نیست، پس او را کارساز خود برگزین! 73|10|و بر آنچه مى‌گویند، صبر کن و به­گونه‌اى نیکو از آنان کناره بگیر! 73|11|و مرا با تکذیب‌کنندگانِ توانگر و خوشگذران واگذار و آنان را اندکى مهلت بده! 73|12|البتّه نزد ماست زنجیرها و آتش برافروخته، 73|13|و غذایى گلوگیر و عذابى دردناک! 73|14|در روزى که زمین و کوه‌ها به لرزه درآیند و کوه‌ها به­صورت پشته‌هایى از شنِ روان شوند. 73|15|ما پیامبرى را که گواه بر شماست، به سوى شما فرستادیم، همان­گونه که پیامبرى به سوى فرعون فرستادیم. 73|16|امّا فرعون، آن پیامبر را نافرمانى کرد و ما او را به کیفرى سخت گرفتیم. 73|17|پس اگر کفر ورزید، چگونه خود را از روزى که کودکان را پیر مى‌کند، نگاه مى‌دارید؟ 73|18|آسمان به سبب آن روز مى‌شکافد. [آرى!] وعده‌ی خداوند شدنى است. 73|19|این [آیات] پندی است. پس هر کس بخواهد، راهى به سوى پروردگارش پیش گیرد. 73|20|همانا پروردگارت مى‌داند که تو و گروهى از کسانى که با تو هستند، نزدیک به دو سوم شب، یا نیمی از آن، یا یک سوم آن را [به عبادت] برمى‌خیزید و خداوند شب و روز را اندازه‌گیرى مى‌کند. او مى‌داند که شما هرگز نمى‌توانید [دو سوم و نصف و یک سوم] آن را [دقیق] اندازه‌گیرى کنید، از این روی شما را بخشید. [و حساب دقیق شب را از شما برداشت. اینک‌] هر چه [براى شما ممکن و] آسان است، قرآن بخوانید. خداوند مى‌داند که به زودى برخى از شما بیمار خواهند شد و گروه دیگرى به سفر مى‌روند تا از فضل خدا [روزی] بجویند و گروهی دیگر در راه خدا مى‌جنگند [و از تلاوت قرآن بازمى‌مانند]. پس هر چه مى‌توانید، از آن بخوانید و نماز به پا دارید و زکات بپردازید و به خداوند وام دهید، وامى نیکو و [بدانید] آنچه براى خود پیش می‌فرستید، آن را نزد خدا نیکوتر و با پاداشى بزرگ‌تر خواهید یافت و از خداوند آمرزش بخواهید که خداوند آمرزنده‌ی مهربان است. 74|1|اى جامه بر خود کشیده [و در بستر آرمیده]! 74|2|برخیز و هشدار ده! 74|3|و پروردگارت را بزرگ بدار! 74|4|و لباست را پاکیزه کن! 74|5|و از پلیدى دور شو! 74|6|و [در بخشش] منّت مگذار و [بخششت را] بزرگ مشمار! 74|7|و به خاطر پروردگارت صبر کن! 74|8|پس هنگامى که در صور دمیده شود. 74|9|پس آن روز، روز سختى است. 74|10|بر کافران آسان نیست. 74|11|مرا واگذار با آن که خود به تنهایى [او را] آفریدم. 74|12|و به او مالى پیوسته و در حال فزونى دادم. 74|13|و پسرانى که در کنارش حاضرند. 74|14|و براى او اسباب کامیابى را به طور کامل آماده کردم. 74|15|با این حال، طمع دارد که بیافزایم. 74|16|هرگز! زیرا او همواره به آیات ما دشمنى مى‌ورزد. 74|17|به زودى او را به گردنه‌اى سخت گرفتار مى‌کنم. 74|18|همانا او [براى مبارزه با قرآن] فکر کرد و [آن را] سنجید. 74|19|پس مرگ بر او باد که چگونه سنجید. 74|20|باز هم مرگ بر او که چگونه سنجید. 74|21|سپس نگریست. 74|22|سپس چهره در هم کشید و بی‌میلی نشان داد. 74|23|سپس پشت کرد و تکبّر ورزید. 74|24|پس گفت: «این [قرآن] چیزى نیست جز جادوبى که [از پیشینیان] روایت مى‌شود. 74|25|این فقط گفته‌ی بشر است [نه گفتار خدا]!» 74|26|به زودی او را به سقَر درآورم. 74|27|و تو نمى‌دانى که سقر چیست. 74|28|[آتشى است سوزنده که‌] نه [چیزی را] باقى می‌گذارد و نه رها می‌کند. 74|29|پوست بدن را به شدّت دگرگون می‌کند. 74|30|بر آن [دوزخ]، نوزده نفر گماشته شده‌اند. 74|31|و نگهبانان آتش را جز از فرشتگان قرار ندادیم و تعداد آنان را فقط آزمونی براى کافران نهادیم، تا اهل کتاب یقین کنند [که قرآن کتاب آسمانى است] و تا کسانى که ایمان آورده‌اند، بر ایمان خود بیافزایند و اهل کتاب و مؤمنان، گرفتار تردید نشوند و کافران و بیماردلان بگویند: «خداوند از این مثل چه منظورى داشته است؟» این گونه خداوند هر کس را بخواهد، گمراه مى‌کند و هر که را بخواهد، هدایت مى‌نماید و شمار لشکریان پروردگارت را کسى جز او نمى‌داند و این تنها پندى براى بشر است. 74|32|به ماه سوگند، چنین نیست [که کافران مى‌پندارند]! 74|33|به شب سوگند، آن‌گاه که پشت مى‌کند، 74|34|به صبح سوگند، آن‌گاه که آشکار مى‌شود، 74|35|که این [دوزخ]، یکى از بزرگترین پدیده‌هاست. 74|36|هشدارى براى بشر است. 74|37|براى هر کس از شما که بخواهد [در کار خیر] پیش افتد یا عقب بماند. 74|38|هر کسى در گروِ دستاورد خویش است، 74|39|مگر یاران [سعادتمندی که کارنامه‌ی آنان را به دست] راست [آنها می‌دهند]، 74|40|که در باغ‌هاى بهشتند و مى‌پرسند 74|41|از گناهکاران: 74|42|«چه چیزی شما را روانه‌ی [دوزخ] سقر کرد؟» 74|43|می‌گویند: «ما از نمازگزاران نبودیم. 74|44|و به بینوایان غذا نمى‌دادیم. 74|45|و همراه با فرورفتگان، [در گفتار و کردار باطل‌] فرومى‌رفتیم. 74|46|و پیوسته روز جزا را تکذیب مى‌کردیم. 74|47|تا آن که امر یقینىِ [مرگ] به سراغ ما آمد.» 74|48|پس شفاعت میانجی‌گران سودشان ندهد. 74|49|آنان را چه شده که از تذکر [قرآن] روى‌گردانند؟ 74|50|گویا آنان گورِخرانى هستند، 74|51|که از شیری [شرزه] مى‌گریزند. 74|52|بلکه هر یک از آنان توقّع دارد کتابى سرگشاده [همانند قرآن] به او داده شود. 74|53|هرگز! [این بهانه است!] بلکه آنان از آخرت نمى‌ترسند. 74|54|هرگز! [ما کتابی جز قرآن نازل نمی‌کنیم] که آن یادآورى [ارزشمند] است. 74|55|پس هرکس خواست، از آن پند گیرد. 74|56|و پند نمى‌گیرند مگر آن که خدا بخواهد. او سزاوار است که از وى پروا کنند و او سزاوار است که [پرهیزکاران را] بیامرزد. 75|1|به روز قیامت سوگند مى‌خورم. 75|2|و به نفس سرزنش‌گر سوگند مى‌خورم. 75|3|آیا انسان مى‌پندارد که هرگز استخوان‌هاى او را جمع نمى‌کنیم؟ 75|4|چرا! ما تواناییم [خطوط] سر انگشتان او را [بار دیگر] درست کنیم. 75|5|ولى انسان مى‌خواهد راه فسق و فجور را پیش روى خود باز کند. 75|6|[پس، از روى تردید] مى‌پرسد: «روز قیامت چه وقت است؟» 75|7|پس آن‌گاه که [در آستانه‌ی قیامت] چشم‌ها خیره گردد، 75|8|و ماه تاریک شود، 75|9|و خورشید و ماه جمع شوند، 75|10|در آن روز انسان خواهد گفت: «راه گریز کجاست؟» 75|11|هرگز! پناهگاهى نیست. 75|12|آن روز قرارگاه فقط به سوى پروردگار توست. 75|13|آن روز انسان به آنچه پیش فرستاده و آنچه به جای گذاشته است، خبر داده مى‌شود. 75|14|بلکه انسان بر نفس خویش بیناست. 75|15|هر چند [براى توجیه گناهانش‌] بهانه‌ها بتراشد. 75|16|[اى پیامبر! به هنگام نزول وحى،] زبان خود را به حرکت در نیاور تا نسبت به تلاوت آن شتاب کنى. 75|17|گردآوردن و خواندن آن به عهده‌ی ماست. 75|18|پس چون آن را خواندیم، قرائت آن را دنبال کن. 75|19|آن‌گاه بیان آن بر عهده ماست. 75|20|چنین نیست [که شما مى‌پندارید قیامتى در کار نیست]، بلکه به این دنیاى زودگذر دل‌بسته‌اید. 75|21|و آخرت را رها کرده‌اید. 75|22|چهره‌هایى در آن روز شاداب و با طراوت است. 75|23|و به [لطف و پاداش] پروردگارشان چشم دوخته‌اند. 75|24|و چهره‌هایى در آن روز گرفته است. 75|25|زیرا مى‌دانند مورد عذابى کمرشکن قرار مى‌گیرند. 75|26|[انسان مى‌پندارد دنیاى زودگذر همیشگی است،] هرگز! آن‌گاه که جان به گلوگاه برسد. 75|27|و [اطرافیان بیمار] بگویند: «درمان‌کننده [این بیمار] کیست؟» 75|28|و [محتضَر] بداند که هنگام جدایى فرارسیده است. 75|29|و ساق‌های پا به یکدیگر بپیچد [و دیگر حرکتى نکند]. 75|30|در آن روز، روانه شدن به سوى پروردگار توست. 75|31|او که نه حقّ را تصدیق کرد و نه نماز گزارد. 75|32|بلکه تکذیب کرد و روى گردانید. 75|33|و سپس با کبر و غرور به سوى خانواده‌اش رفت. 75|34|[عذاب الهى] براى تو شایسته‌تر است، شایسته‌تر! 75|35|باز هم شایسته‌تر است، شایسته‌تر! 75|36|آیا انسان مى‌پندارد که به حال خود رها مى‌شود؟ 75|37|آیا او قطره‌اى از منى نبود که ریخته مى‌شد؟ 75|38|سپس خون بسته‌اى شد و [خداوند] آن را آفرینش داد و [اندامش را] استوار ساخت. 75|39|و دو جنس زن و مرد را از آن پدید آورد. 75|40|آیا این [خدای نیرومند] توانا نیست که مردگان را زنده کند؟ 76|1|آیا بر انسان دوره‌اى از روزگار گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟ 76|2|همانا ما انسان را از نطفه‌اى آمیخته آفریدیم و او را از حالتى به حالتى درآوردیم، پس او را شنوا و بینا گردانیدیم. 76|3|ما راه را به او نشان دادیم، خواه سپاسگرار باشد، یا ناسپاس. 76|4|ما براى کافران، زنجیرها و غل‌ها و آتشى برافروخته آماده کرده‌ایم. 76|5|همانا نیکان از پیمانه‌اى مى‌نوشند که با کافور [خوشبو] آمیخته شده است. 76|6|چشمه‌اى که بندگان خدا از آن مى‌نوشند و هرگونه بخواهند، آن را جارى مى‌سازند. 76|7|آنان به نذر [خود] وفا مى‌کنند و از روزى که شرش فراگیر است، مى‌ترسند. 76|8|و غذاى خود را با آن که به آن علاقه [و نیاز] دارند، به بینوا و یتیم و اسیر مى‌دهند. 76|9|که ما فقط براى خشنودى خدا به شما غذا مى‌دهیم، نه پاداشى از شما مى‌خواهیم و نه سپاسى. 76|10|و ما از پروردگارمان، به خاطر روزى که به شدت گرفته و بسیار سخت است، مى‌ترسیم. 76|11|پس خداوند آنان را از شر آن روز نگاه می‌دارد و آنان را با شادى و سرورى بس بزرگ روبرو می‌کند. 76|12|و آنها را برای صبرى که کردند، بهشتى [برین] و ابریشمى [نازنین] پاداش می‌دهد، 76|13|در حالى که در آن [بهشت] بر تخت‌ها تکیه زده‌اند، در آنجا نه آفتابى [آزار دهنده] بینند و نه سرمایى [سوزان]. 76|14|و سایه‌هاى درختان بر سرشان نزدیک و میوه‌هایش در دسترس آنهاست. 76|15|گرد آنان ظرف‌هاى نقره‌فام و تنگ‌هاى بلورین، [پر از غذا و نوشیدنى] گردانده می‌شود. 76|16|بلورهایى نقره‌فام که [نیکان] آنها را به هر اندازه که خواسته‌اند، اندازه‌گیرى کرده‌اند. 76|17|در آن [بهشت]، جامى نوشانده مى‌شود که با زنجبیل [گرم و عطرآگین] آمیخته است. 76|18|از چشمه‌اى در آنجا که سلسبیل نامیده مى‌شود. 76|19|و بر گردشان پسرانى همیشه نوجوان، [به خدمت] مى‌گردند، هرگاه آنان را ببینى، می‌پندارى مرواریدهایى غلطان و پراکنده‌اند. 76|20|و چون آنجا را بنگرى، نعمتى [فراوان و وصف‌ناپذیر] و فرمانروایى بزرگى مى‌بینى. 76|21|بر اندامشان جامه‌هاى سبز از دیباى نازک و ابریشم درشت بافت است و با دستبندهاى نقره آراسته شده‌اند و پروردگارشان شرابى پاک و پاک‌کننده به آنان مى‌نوشاند. 76|22|«این پاداشى است براى شما و کوشش شما مورد سپاس است.» 76|23|همانا ما خود، قرآن را آن‌گونه که باید، بر تو فروفرستادیم. 76|24|پس در برابر فرمان پروردگارت صبر پیشه کن! و از هیچ گنه‌کار یا ناسپاسِ آنان فرمان نبر! 76|25|و بامداد و شامگاه، نام پروردگارت را یاد کن! 76|26|و بخشى از شب را براى او سجده کن! و در بلنداى شب به تسبیح او بپرداز! 76|27|اینان [دنیاى] زودگذر را دوست دارند و روز گرانبار [قیامت] را پشت سر مى‌اندازند. 76|28|ماییم که آنان را آفریدیم و پیوندهاى مفاصلشان را محکم ساختیم و هرگاه بخواهیم، مانند آنها را چنان که باید به جاى آنان مى‌آوریم. 76|29|این [آیات] پندی است. پس هر کس بخواهد، راهى به سوى پروردگارش [در پیش] گیرد. 76|30|و شما چیزى را نمى‌خواهید، مگر این که خدا بخواهد. خداوند همواره دانایی فرزانه است. 76|31|هر که را بخواهد، به رحمت خود درمى‌آورد و براى ستمکاران عذابى دردناک آماده کرده است. 77|1|سوگند به فرشتگانى که پى­درپى فرستاده مى‌شوند! 77|2|پس [سوگند] به فرشتگانى که چون تندبادند! 77|3|سوگند به فرشتگانى که صحیفه‌هاى وحى را می‌گشایند! 77|4|پس [سوگند] به فرشتگانى که به طور کامل [میان حقّ و باطل] جدا کننده‌اند! 77|5|پس [سوگند] به فرشتگانِ فرود آورنده‌ی وحى! 77|6|براى [رفع] عذر، یا هشدار و بیم­دادن. 77|7|بى‌گمان آنچه به شما وعده مى‌دهند، روى‌دادنى است. 77|8|پس آن‌گاه که ستارگان محو شوند. 77|9|و آن‌گاه که آسمان شکافته شود. 77|10|و آن‌گاه که کوه‌ها از جا کنده شوند. 77|11|و آن‌گاه که براى پیامبران وقت تعیین شود [تا بر امّت‌ها گواهى دهند]. 77|12|[این حوادث] براى چه روزى به تأخیر افتاده است؟ 77|13|براى روز جدایى. 77|14|و تو چه می‌دانى که روز جدایی چیست؟ 77|15|در آن روز، واى بر تکذیب‌کنندگان! 77|16|آیا پیشینیان را نابود نکردیم؟ 77|17|سپس دیگران را در پى آنان آوردیم. 77|18|ما با مجرمان این­گونه رفتار مى‌کنیم. 77|19|در آن روز، واى بر تکذیب‌کنندگان! 77|20|آیا ما شما را از آبى پست و ناچیز نیافریدیم؟ 77|21|پس آن را در [رحم مادر] جایگاهى استوار نهادیم، 77|22|تا مدّتى معین. 77|23|پس اندازه‌گیرى کردیم و ما چه خوب اندازه‌گیری هستیم! 77|24|در آن روز، واى بر تکذیب‌کنندگان! 77|25|آیا زمین را محل اجتماع [انسان‌ها] قرار ندادیم؟ 77|26|زندگان و مردگان؟ 77|27|و در آن [زمین] کوه‌هایى استوار و بلند قرار دادیم و آبى گوارا به شما نوشاندیم. 77|28|در آن روز، واى بر تکذیب‌کنندگان! 77|29|[آن روز خداوند به مجرمان می‌فرماید:] «بى‌درنگ بروید به سوى [دوزخ!] همان چیزى که پیوسته تکذیبش مى‌کردید. 77|30|بروید به سوى سایه‌اى [از دود انبوه که] سه شاخه [است]، 77|31|[سایه‌اى که] نه مانع از حرارت است و نه از شعله‌هاى آتش جلوگیرى مى‌کند.» 77|32|دوزخ، شراره‌هایى [بلند] چون کاخ پرتاب مى‌کند. 77|33|[و آن شراره‌ها در رنگ و شتاب] گویى شترانى زردمویند. 77|34|در آن روز، واى بر تکذیب‌کنندگان! 77|35|این روزی است که [گناهکاران] سخن نمى‌گویند، 77|36|و به آنان اجازه داده نمى‌شود تا عذرخواهى کنند. 77|37|در آن روز، واى بر تکذیب‌کنندگان! 77|38|این روز، روز جدایى است که شما و پیشینیان را گرد آوردیم. 77|39|پس اگر چاره‌اى دارید، به کار گیرید. 77|40|در آن روز، واى بر تکذیب‌کنندگان! 77|41|همانا پرهیزکاران در سایه‌سارها و [کنار] چشمه‌هایی هستند. 77|42|و هر نوع میوه که بخواهند، [فراهم است.] 77|43|«به پاداش کارهایى [نیک] که همواره مى‌کردید، بخورید و بیاشامید! گوارایتان باد!» 77|44|ما نیکوکاران را این گونه پاداش مى‌دهیم. 77|45|در آن روز، واى بر تکذیب‌کنندگان! 77|46|[به کافران بگو:] «اندک زمانى [در این دنیا] بخورید و بهره گیرید! که شما گناهکارید [و بى‌تردید به کیفر اعمالتان گرفتار خواهید شد.]» 77|47|در آن روز، واى بر تکذیب‌کنندگان! 77|48|و هرگاه به آنان گفته شود: «رکوع کنید!» رکوع نمى‌کنند. 77|49|در آن روز، واى بر تکذیب‌کنندگان! 77|50|[اگر این کافران به قرآن ایمان نیاورند،] پس به کدام سخن بعد از آن ایمان مى‌آورند؟ 78|1|از چه از یکدیگر مى‌پرسند؟ 78|2|از خبر بزرگ! 78|3|همان که درباره‌ی آن اختلاف دارند. 78|4|چنین نیست! به زودى خواهند دانست. 78|5|باز هم چنین نیست! به زودى خواهند دانست. 78|6|آیا زمین را بستر آرامش قرار ندادیم؟ 78|7|و کوه‌ها را میخ‌هایی [براى استوارى آن]؟ 78|8|و شما را جفت‌هایی آفریدیم. 78|9|و خواب را مایه‌ی آرامش شما قرار دادیم. 78|10|و شب را پوششى ساختیم. 78|11|و روز را وقت معاش قرار دادیم. 78|12|و بر فراز شما هفت [آسمان] استوار بنا کردیم. 78|13|و چراغى فروزان قرار دادیم. 78|14|و از ابرهاى باران‌زا و فشرده، آبى فراوان و ریزان فروفرستادیم. 78|15|تا با آن دانه و گیاه بیرون آوریم، 78|16|و باغ‌هایى پر درخت. 78|17|همانا روز جدایى، وعده‌گاه [ما با شما] است. 78|18|روزى که در صور دمیده می‌شود و گروه گروه مى‌آیید. 78|19|و آسمان گشوده شود و به صورت درهایى باز درآید. 78|20|و کوه‌ها روان شوند و چون سراب گردند. 78|21|همانا دوزخ، کمین‌گاهى است. 78|22|بازگشت‌گاهى است براى سرکشان. 78|23|روزگارى [دراز] در آن می‌مانند. 78|24|در آن [دوزخ]، نه چیز خنکى می‌چشند و نه آشامیدنى [گوارایى]، 78|25|مگر آب داغ و چرکابى. 78|26|این، کیفرى است مناسب. 78|27|آنان بودند که به حساب [قیامت] امید و باورى نداشتند. 78|28|و آیات ما را به سختى تکذیب مى‌کردند. 78|29|[ولى] ما حساب همه چیز را درکتابی داشتیم. 78|30|«پس بچشید که هرگز جز عذاب بر شما نمى‌افزاییم.» 78|31|بى‌گمان براى پرهیزکاران، رستگارى و کامیابى بزرگى است: 78|32|باغ‌هایی [خرم و محصور] و انواع انگورها. 78|33|و دخترانى دلربا و هم‌سال. 78|34|و جام‌هایى لبریز. 78|35|در آنجا نه سخن بیهوده‌اى می‌شنوند و نه دروغ و تکذیبى. 78|36|[این] پاداشى [است] از سوی پروردگارت؛ بخششى حساب شده. 78|37|[همان] پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست. آن [خدای] بخشنده که هیچ کس اختیار چون و چرا با او ندارد. 78|38|روزى که روح و فرشتگان به صف بایستند، کسى سخن نمی‌گوید جز آن که [خداى] رحمان به او اجازه دهد و او سخن درست بگوید. 78|39|آن روز، روز حقّ است. پس هرکس بخواهد، راه بازگشتى به سوى پروردگارش [در پیش] گیرد. 78|40|همانا ما شما را از عذابى نزدیک بیم دادیم. روزى که انسان به آنچه از پیش فرستاده بنگرد و کافر بگوید: «اى کاش خاک بودم!» 79|1|سوگند به فرشتگانى که جان [کافران] را به سختى مى‌گیرند. 79|2|سوگند به فرشتگانى که جان [مؤمنان] را به آسانى و نشاط مى‌گیرند. 79|3|سوگند به فرشتگانى که [در انجام فرمان خدا] به سرعت شناورند، 79|4|و بر یکدیگر پیشی می‌گیرند، 79|5|و امور [بندگان] را تدبیر می‌کنند. 79|6|[به اینها سوگند که برانگیخته خواهید شد،] روزى که زلزله‌ی وحشتناک همه چیز را به لرزه درآورد. 79|7|و به دنبال آن لرزه دیگرى روی دهد. 79|8|در آن روز، دل‌هایى ترسان و لرزان است. 79|9|و چشم‌ها [از ترس] فروافتاده است. 79|10|[آنان که در دنیا] مى‌گویند: «آیا ما به زندگى نخستین بازگردانده مى‌شویم، 79|11|آن‌گاه که استخوان‌هایى پوسیده و ریز ریز شدیم؟!» 79|12|[با خود] گویند: «در این صورت، این، بازگشتى زیانبار است.» 79|13|جز این نیست که آن [بازگشت]، فقط با یک بانگ عظیم است. 79|14|که ناگهان همگى در صحراى محشر حاضر شوند. 79|15|آیا سرگذشت موسى به تو رسیده است؟ 79|16|آن‌گاه که پروردگارش او را در سرزمین مقدّس طُوى ندا داد: 79|17|«به سوى فرعون برو که او سرکشى کرده است. 79|18|پس [به او] بگو:» «آیا مى‌خواهى که پاک شوى؟ 79|19|و تو را به سوى پروردگارت راهنمایی کنم تا بترسى [و سرکشى نکنى]؟» 79|20|پس بزرگترین معجزه را به او نشان داد. 79|21|امّا او تکذیب کرد و نافرمانى نمود. 79|22|آن‌گاه پشت کرد، در حالى که [براى خاموشى این دعوت] مى‌کوشید. 79|23|پس [جادوگران را] گرد آورد و فراخواند. 79|24|و گفت: «من پروردگار برتر شما هستم!» 79|25|آن‌گاه خداوند او را به کیفر دنیا و آخرت گرفتار کرد. 79|26|در این [داستان]، براى هر کس که [از عاقبت بد] بترسد، عبرتى است. 79|27|آیا آفرینش شما سخت‌تر است یا آسمانى که او بنا کرده؟ 79|28|سقفش را برافراشت و آن را استوار ساخت. 79|29|شبش را تیره و روزش را روشن گرداند. 79|30|و پس از آن، زمین را گسترش داد. 79|31|آب‌هاى آن و چراگاه‌ها و گیاهان آن را پدیدار ساخت. 79|32|و کوه‌ها را استوار و پابرجا گردانید. 79|33|تا مایه‌ی برخوردارى شما و چارپایان شما باشد. 79|34|پس هنگامی که آن حادثه‌ی بزرگ‌تر فرارسد. 79|35|در آن روز، انسان به یاد تلاش‌هایش مى‌افتد. 79|36|و دوزخ براى هر بیننده‌اى آشکار شود. 79|37|امّا هر که سرکشى کرده، 79|38|و زندگى دنیا را [بر زندگی جاودان] برگزیده باشد، 79|39|بى‌شک، دوزخ جایگاه اوست. 79|40|و امّا کسى که از مقام پروردگارش ترسید و نفسش را از هوس بازداشت، 79|41|بى‌شک، بهشت جایگاه اوست. 79|42|[اى پیامبر!] از تو درباره‌ی قیامت مى‌پرسند که چه وقت برپا مى‌شود؟ 79|43|تو را به گفتگو درباره‌ی آن چه کار؟ 79|44|پایان و سرانجام آن با پروردگار توست. 79|45|وظیفه‌ی تو تنها هشداردادن کسى است که از آن مى‌هراسد. 79|46|روزى که آن را مى‌بینند، گویى جز شبى یا روزى [در دنیا و برزخ] درنگ نکرده‌اند. 80|1|چهره درهم کشید و روى برتافت. 80|2|از این که مردی نابینا به سراغ او آمد. 80|3|و تو چه می‌دانى؟ شاید او در پى پاکى و پارسایى باشد. 80|4|یا پند گیرد و آن پند سودش بخشد. 80|5|امّا کسى که خود را بى‌نیاز مى‌بیند. 80|6|پس تو به او روی مى‌آورى. 80|7|با آن که اگر نخواهد خود را پاک سازد، بر تو چیزى نیست. 80|8|و امّا کسى که شتابان نزد تو آمده، 80|9|در حالى که [از خدا] مى‌ترسد، 80|10|از او به دیگران مى‌پردازى. 80|11|این چنین [برخوردى شایسته‌] نیست! بى‌تردید این [قرآن] مایه‌ی پند است. 80|12|پس هر کس بخواهد، آن را یاد کند و از آن پند گیرد. 80|13|در میان صحیفه‌هایى ارجمند، 80|14|بلندمرتبه و پاکیزه است. 80|15|به دست سفیرانى 80|16|بزرگوار و نیکوکار. 80|17|مرگ بر این انسان [سرکش] که چه ناسپاس است! 80|18|[مگر خداوند] او را از چه چیز آفریده است؟ 80|19|از نطفه‌اى [ناچیز] او را آفرید و سامانش بخشید. 80|20|سپس راه [رشد و کمال] را براى او آسان و فراهم نمود. 80|21|آن‌گاه او را میراند و در گورش نهاد. 80|22|پس هر زمان که بخواهد، او را برانگیزد. 80|23|هرگز! هنوز آنچه را به او فرمان داده، بجا نیاورده است. 80|24|پس باید انسان به غذاى خود بنگرد. 80|25|ما آب را آن­گونه که باید، [از آسمان] فروریختیم. 80|26|سپس زمین را به خوبى شکافتیم. 80|27|و در آن، دانه رویاندیم. 80|28|و نیز انگور و سبزیجات، 80|29|و زیتون و خرما، 80|30|و باغ‌هاى پردرخت، 80|31|و میوه و چراگاه، 80|32|براى برخوردارى شما و چهارپایانتان. 80|33|پس هنگامى که آن صداى هولناک برآید. 80|34|روزى که انسان از برادرش بگریزد، 80|35|و [از] مادر و پدرش، 80|36|و [از] همسر و فرزندانش، 80|37|در آن روز براى هر یک از آنان گرفتارى است که او را [از دیگران] بازمی‌دارد. 80|38|چهره‌هایى در آن روز درخشانند، 80|39|خندان و شادمانند، 80|40|و بر چهره‌هایى در آن روز، غبار [غم] نشسته. 80|41|و تیرگى و سیاهى، چهره‌ی آنان را پوشانده است. 80|42|آنان، همان کافران بدکردارند. 81|1|آن‌گاه که خورشید درهم­پیچیده و تاریک شود. 81|2|و آن‌گاه که ستارگان به خاموشى گرایند. 81|3|و آن‌گاه که کوه‌ها به حرکت درآیند. 81|4|و آن‌گاه که اموال با ارزش به حال خود رها شوند. 81|5|و آن‌گاه که حیوانات وحشى، برانگیخته شوند و گرد آیند. 81|6|و آن‌گاه که دریاها شعله‌ور و جوشان شوند. 81|7|و آن‌گاه که جان‌ها جفت و قرین شوند. [نیکان با نیکان و بدان با بدان.] 81|8|و آن‌گاه که از [دختران] زنده به گور شده پرسیده شود 81|9|به کدامین گناه کشته شده‌اند؟ 81|10|و آن‌گاه که نامه‌هاى عمل گشوده شود. 81|11|و آن‌گاه که آسمان از جاى کنده شود. 81|12|و آن‌گاه که دوزخ شعله‌ور شود. 81|13|و آن‌گاه که بهشت [براى اهلش] نزدیک آورده شود. 81|14|[در آن هنگام] هر کس آنچه را [در دنیا] آماده کرده است، مى‌داند. 81|15|پس سوگند مى‌خورم به ستارگانى که بازمى‌گردند، 81|16|در حرکتند و پنهان مى‌شوند، 81|17|و سوگند به شب، آن‌گاه که برود، 81|18|و سوگند به صبح، آن‌گاه که بدمد، 81|19|که آن [قرآن]، بازخوانده‌ی [جبرئیل،] پیام‌آورى گرامى است. 81|20|نیرومندى که نزد [خداوندِ] صاحب عرش، داراى مقامی والاست. 81|21|[دیگر فرشتگان] از او فرمان می‌برند و امین است. 81|22|و همنشینتان [محمّد که عمرى با راستى و خردورزی در میان شما زندگى کرده است‌،] هیچ‌گونه جنونى ندارد. 81|23|و قطعاً آن [فرشته‌] را در افق روشن دیده است. 81|24|و او بر [رساندن وحى از عالم] غیب بخل نمى‌ورزد. [و آنچه را دریافت کرده، دریغ نمى‌کند.] 81|25|و آن قرآن، بازخوانده‌ی شیطانِ رانده شده نیست. 81|26|پس به کجا مى‌روید؟ 81|27|آن مایه‌ی تذکّر و پند براى جهانیان است. 81|28|براى هر کس از شما که بخواهد راستى و درستى پیشه کند. 81|29|و تا خداوند، پروردگار جهانیان نخواهد، [شما نیز] نخواهید خواست. 82|1|آن‌گاه که آسمان شکافته شود. 82|2|و آن‌گاه که ستارگان پراکنده شوند. 82|3|و آن‌گاه که دریاها گشوده شوند و به هم راه یابند. 82|4|و آن‌گاه که قبرها زیر و رو گردد. 82|5|[آن هنگام] هر کس آنچه را از پیش فرستاده و آنچه را از پس فرستاده است، مى‌داند. 82|6|اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگارت که کریم و بخشنده است، مغرور ساخت؟ 82|7|همان که تو را آفرید و [اندامت را] استوار ساخت و هماهنگ و متعادل کرد. 82|8|و به هر صورت که خواست، تو را ترکیب کرد. 82|9|با این همه، [شما روز] جزا را دروغ مى‌پندارید. 82|10|در حالى که قطعاً بر شما نگهبانانى [از فرشتگان] گمارده شده‌اند. 82|11|نویسندگانى بزرگوار، 82|12|که به آنچه مى‌کنید، آگاهند. 82|13|بى‌شک، نیکان در ناز و نعمت‌اند. 82|14|و بدکاران در آتشى شعله‌ور. 82|15|که در روز جزا به آن وارد شوند، 82|16|و لحظه‌اى، از آن جدا نشوند. 82|17|و تو چه می‌دانى که روز جزا چه روزى است؟ 82|18|باز، چه می‌دانى که روز جزا چه روزى است؟ 82|19|روزى که هیچ کس براى دیگرى هیچ اختیارى ندارد و در آن روز، فرمان، فرمان خداست. 83|1|واى بر کم‌فروشان! 83|2|کسانى که هرگاه [برای خرید] از مردم، کالایى را پیمانه می­کنند تمام و کامل مى‌گیرند. 83|3|ولى هنگامی که مى‌خواهند [برای فروش] به آنان پیمانه بدهند، یا برایشان [کالایى را] وزن کنند، کم مى‌گذارند. 83|4|آیا آنان گمان ندارند که برانگیخته خواهند شد؟ 83|5|در روزى بزرگ؟ 83|6|روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان خواهند ایستاد. 83|7|چنین نیست [که آنان مى‌پندارند]! همانا [سرنوشت] پرونده‌ی بدکاران در سِجّین است. 83|8|و تو چه مى‌دانى که سِجّین چیست؟ 83|9|این سرنوشتى است رقم خورده [و حتمى]. 83|10|در آن روز، واى بر تکذیب‌کنندگان! 83|11|کسانى که روز جزا را انکار مى‌کنند. 83|12|و جز تجاوزگر گناهکار، کسى آن را انکار نمى‌کند. 83|13|هرگاه آیات ما بر او تلاوت شود، می‌گوید: «[اینها،] افسانه‌هاى پیشینیان است!» 83|14|هرگز! بلکه آنچه مرتکب مى‌شدند، بر دل‌هایشان زنگار نهاده است. 83|15|هرگز! آنان در آن روز از [الطاف] پروردگارشان دور و محرومند. 83|16|سپس به دوزخ وارد خواهند شد. 83|17|سپس [به آنان] گفته خواهد شد: «این همان چیزى است که آن را دروغ مى‌پنداشتید!» 83|18|چنین نیست [که آنان مى‌پندارند]! همانا [سرنوشت] پرونده‌ی نیکوکاران در علّیین است. 83|19|و تو چه می‌دانى که علّیین چیست؟ 83|20|این [جایگاه بلند و پرشکوه]، سرنوشتى است رقم خورده. 83|21|که مقرّبان آن را مشاهده می‌کنند. 83|22|بى‌شک، نیکان در ناز و نعمت‌اند. 83|23|بر تخت‌ها [تکیه می‌زنند و] مى‌نگرند. 83|24|در چهره‌ی آنان خرّمى و طراوت نعمت را بازمى‌شناسى. 83|25|از شرابى ناب و سر به مهر به آنان می‌نوشانند. 83|26|مهر آن از مشک است و هر کس که اهل مسابقه است، شایسته است که رقابت ورزد. 83|27|و [این باده‌ی ناب] آمیخته‌اى از تسنیم است، 83|28|چشمه‌اى که مقرّبان [الهى] از آن مى‌نوشند. 83|29|گناهکاران [در دنیا] پیوسته به مؤمنان مى‌خندیدند. 83|30|و هرگاه از کنارشان می‌گذشتند، با چشم و ابرو به یکدیگر اشاره مى‌کردند [و آنان را به مسخره مى‌گرفتند]. 83|31|و چون به سوى کسانشان بازمى‌گشتند، بذله‌گو بازمى‌گشتند. 83|32|و هرگاه آنان را مى‌دیدند، مى‌گفتند: «بی­شک این گروه گمراهند!» 83|33|در حالى که آنان را بر مؤمنان مراقب نفرستاده بودند [که قضاوت کنند]. 83|34|پس امروز، مؤمنان به کافران مى‌خندند. 83|35|آنان بر تخت‌هاى بهشتى نظاره‌گرند، 83|36|که آیا کافران به کیفر کارهایشان، رسیده‌اند؟ 84|1|آن­گاه که آسمان شکافته شود. 84|2|و پروردگارش را فرمان برد که چنین سزاوار است. 84|3|و آن­گاه که زمین کشیده و هموار شود. 84|4|و آنچه در درون دارد، بیرون اندازد و خالى گردد. 84|5|و پروردگارش را فرمان بَرَد و چنین سزاوار است. 84|6|اى انسان! بى‌تردید تو با تلاشى سخت به سوى پروردگارت رهسپارى و سرانجام به دیدار او خواهى رسید. 84|7|پس هر کس کارنامه‌اش به دست راستش داده شود، 84|8|به زودى و به آسانى به حساب او رسیدگى خواهد شد، 84|9|و شادمان به سوى کسانش [در بهشت] بازمى‌گردد. 84|10|و امّا هر کس کارنامه‌اش از پشت سر [و به دست چپِ] او داده شود، 84|11|پس به زودی فریاد فغان و نابودى بر خواهد آورد، 84|12|و وارد دوزخ خواهد شد. 84|13|او [در دنیا] در میان کسانش شادمان بود. 84|14|او مى‌پنداشت که هرگز [به سوى پروردگارش] بازنمى‌گردد. 84|15|چرا! [باز خواهد گشت.] پروردگارش همواره به او بیناست. 84|16|به شفق، [سرخى پس از غروب] سوگند مى‌خورم، 84|17|و سوگند به شب و آنچه [زیر پرده‌ی سیاه خود] جمع مى‌کند، 84|18|و سوگند به ماه، آن­گاه که [بَدْرِ] کامل گردد. 84|19|که شما همواره از حالى به حال دیگر درآیید. [و مراحل زندگى را از دنیا تا قیامت خواهید پیمود.] 84|20|پس چرا ایمان نمى‌آورند؟ 84|21|و هنگامی که قرآن بر آنان خوانده می‌شود، سجده نمى‌کنند؟ 84|22|بلکه کافران همواره تکذیب مى‌کنند. 84|23|و خدا به آنچه در دل دارند، داناتر است. 84|24|پس آنان را به عذابى دردناک بشارت بده! 84|25|مگر کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند، که آنان پاداشى بی‌پایان دارند. 85|1|سوگند به آسمانِ داراى برج‌ها! 85|2|و سوگند به روز موعود [جزا]! 85|3|و سوگند به شاهد [که اعمال امّت را مى‌بیند،] و سوگند به مشهود! [که همه آن را خواهند دید.] 85|4|مرگ بر صاحبان گودال [پر آتش]. 85|5|همان آتش پر هیزم [که مؤمنان را در آن سوزاندند]. 85|6|آن‌گاه که بالاى آن نشسته بودند، 85|7|و تماشاگر شکنجه‌اى بودند که نسبت به مؤمنان روا مى‌داشتند. 85|8|نفرت آنان از مؤمنان فقط براى این بود که به خداى عزیز و ستوده ایمان آورده بودند. 85|9|همان که فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست و خداوند بر هر چیز گواه است. 85|10|همانا کسانى که مردان و زنان باایمان را مورد آزار و شکنجه قرار دادند و توبه نکردند، پس براى آنان عذاب دوزخ و نیز عذاب سوزان است. 85|11|بی‌تردید براى کسانى که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، باغ‌هایى [بهشتى] است که نهرها از زیر [درختان] آن جارى است. این است رستگارى بزرگ! 85|12|قهر و مجازات پروردگارت شدید است. 85|13|اوست که [آفرینش را] آغاز مى‌کند و [پس از مرگ‌] بازمى‌گرداند. 85|14|و اوست بخشنده و دوستدار [مؤمنان]. 85|15|صاحب عرش است و ارجمند و باعظمت. 85|16|آنچه را بخواهد، حتماً انجام مى‌دهد. 85|17|آیا سرگذشت آن لشکریان به تو رسیده است؟ 85|18|[لشکریان] فرعون و ثمود. 85|19|[فقط آنان نبودند که حقّ را تکذیب کردند،] بلکه کافران [قوم تو] در تکذیبى سخت‌ترند. 85|20|و خداوند از هر سو بر آنان احاطه دارد. 85|21|[کافران قرآن را جادویی از سوی تو مى‌دانند، حال آن که چنین نیست.] بلکه آن کتابى خواندنى و ارجمند است. 85|22|که در لوحى محفوظ است. 86|1|سوگند به آسمان و ستاره طارِق! 86|2|و چه می‌دانى که طارِق چیست؟ 86|3|ستاره‌اى است درخشنده. 86|4|[به اینها سوگند که] هر کس مراقب و نگهبانى دارد. 86|5|پس انسان بنگرد که از چه آفریده شده است؟ 86|6|از آبى جهنده آفریده شده است، 86|7|[آبى] که از میان پشت و پیش بیرون مى‌آید. 86|8|بى‌تردید او بر بازگرداندن انسان تواناست، 86|9|روزى که رازها آشکار شود. 86|10|پس براى انسان، هیچ نیرویى [از درون] و یاورى [از بیرون] نیست. 86|11|سوگند به آسمان باران‌زا! 86|12|سوگند به زمین که [براى رویش گیاهان] برشکافته است! 86|13|که بی‌گمان این [قرآن] سخنى است قاطع و جداکننده 86|14|و بیهوده و شوخى نیست. 86|15|کافران پیوسته نیرنگ مى‌کنند. 86|16|و من نیز تدبیر مى‌کنم. 86|17|پس کافران را مهلت بده و اندک زمانى آنان را به خود واگذار! 87|1|نام پروردگار بلندمرتبه‌ات را به پاکى یاد کن! 87|2|همان که آفرید و سامان بخشید. 87|3|و آن که [هر چیز را] اندازه نهاد و هدایت کرد. 87|4|و آن که چراگاه را رویانید. 87|5|و پس [از چندى] آن را خشک و تیره کرد. 87|6|ما [قرآن را] بر تو مى‌خوانیم، پس فراموش نخواهى کرد. 87|7|مگر آنچه را خدا بخواهد که او بى‌گمان آشکار و نهان را مى‌داند. 87|8|و ما تو را براى آسان‌ترین [راه دعوت] آماده مى‌سازیم. 87|9|پس پند بده، اگر پند دادن سودمند باشد. 87|10|به زودى آن که [از خدا] می‌ترسد، پند گیرد. 87|11|و بدبخت‌ترینِ افراد از آن دورى کند. 87|12|همان کس که به آتش بزرگ‌تر درمى‌آید. 87|13|سپس در آنجا نه بمیرد و نه زندگى کند. 87|14|به راستى رستگار شد آن کس که خود را پاک گردانید. 87|15|و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد. 87|16|[بلکه شما منکران لجوج] زندگى دنیا را ترجیح مى‌دهید. 87|17|و حال آن که آخرت بهتر و ماندگارتر است. 87|18|این [سخن] در کتاب‌های آسمانى پیشین نیزآمده است، 87|19|کتاب‌هاى ابراهیم و موسى. 88|1|آیا خبر حادثه‌ی فراگیر به تو رسیده است؟ 88|2|در آن روز، چهره‌هایى خوار و زبونند. 88|3|[با آن که] تلاش کرده‌اند و رنج برده‌اند، 88|4|[امّا] به آتشى سوزان درآیند. 88|5|از چشمه‌اى جوشان نوشانده شوند. 88|6|و خوراکى جز خار خشک و تلخ ندارند. 88|7|که نه فربه کند و نه گرسنگى را از میان برد. 88|8|در چنین روزى چهره‌هایى خرّم و شادابند. 88|9|از کوشش خود خشنودند. 88|10|در بهشت برین [جاى دارند]. 88|11|آنجا سخن بیهوده‌اى نشنوند. 88|12|در آنجا چشمه‌اى جارى است. 88|13|در آنجا تخت‌هایى است پرارج و برافراشته. 88|14|و سبوهایى چیده شده، 88|15|و بالش‌هایى ردیف شده، 88|16|و فرش‌هایى گرانبها که گسترده شده است. 88|17|پس آیا به شتر نمى‌نگرند که چگونه آفریده شده؟ 88|18|و به آسمان که چگونه برافراشته شده؟ 88|19|و به کوه‌ها که چگونه برپا داشته شده؟ 88|20|و به زمین که چگونه گسترده شده است؟ 88|21|پس یادآورى کن که تو فقط یادآورى کننده‌اى. 88|22|تو بر آنان تسلّطى ندارى [که به ایمان آوردن مجبورشان کنى]. 88|23|ولى آن کس که روى گرداند و کفر ورزید، 88|24|پس خداوند او را به بزرگ‌ترین عذاب مجازات مى‌کند. 88|25|بازگشت آنان به سوى ماست. 88|26|سپس حسابشان [نیز] بر عهده‌ی ماست. 89|1|سوگند به سپیده­دم! 89|2|سوگند به شب‌هاى ده‌گانه! 89|3|سوگند به زوج و فرد! 89|4|به شب سوگند آن‌گاه که سپرى شود! 89|5|آیا در این [سوگندها]، براى خردمند، سوگندى مهم نیست؟ 89|6|آیا ندیدى که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ 89|7|[ساکنان شهر] ارم، که داراى قصرهاى بلند و بناهاى ستون‌دار بود. 89|8|[بناهایى] که مانندش در دیگر شهرها ساخته نشده بود. 89|9|و با قوم ثمود که در وادى [میان عمّان و حضْرموت]، تخته‌سنگ‌ها را [براى ساختن خانه] مى‌بریدند. 89|10|و [با] فرعون قدرتمند و داراى میخ‌ها؟ [که به چهار میخ مى‌کشید و شکنجه مى‌کرد.] 89|11|آنها که در شهرها طغیان کردند. 89|12|و در آن، فساد و تباهى افزودند. 89|13|پس پروردگارت تازیانه‌ی عذاب بر آنان فرود آورد. 89|14|همانا پروردگارت در کمین‌گاه است. 89|15|امّا انسان، هرگاه پروردگارش او را بیازماید و گرامیش دارد و نعمتش دهد، مى‌گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است.» 89|16|ولى هرگاه او را بیازماید و روزى او را تنگ سازد، مى‌گوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است.» 89|17|چنین نیست! بلکه [خوارى شما براى این است که‌] یتیم را گرامى نمى‌دارید. 89|18|و یکدیگر را بر غذا دادن به بینوا تشویق نمى‌کنید. 89|19|و میراث را [حقّ و ناحقّ] یک‌جا مى‌خورید. 89|20|و مال را بسیار دوست دارید. 89|21|چنین نیست [که مى‌پندارید، بلکه] آن‌گاه که زمین به شدّت در هم کوبیده شود. 89|22|و [فرمان‌] پروردگارت فرارسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند، 89|23|در آن روز دوزخ را بیاورند. آن روز انسان یادآور شود؛ ولى این یادآوری چه سودى برایش دارد؟ 89|24|مى‌گوید: «اى کاش براى زندگى [امروز توشه‌اى] از پیش فرستاده بودم.» 89|25|پس در آن روز [عذاب خدا چنان است که] هیچ‌کس [دشمن خود را] مانند آن عذاب نکند. 89|26|و هیچ‌کس چون به بند کشیدن او، در بند نکشد. 89|27|هان اى جان آرام یافته! 89|28|به سوى پروردگارت بازگرد، که تو از او خشنود و او از تو راضى است. 89|29|پس در میان بندگان من در آى! 89|30|و به بهشت من وارد شو! 90|1|به این شهر [مکه] سوگند می‌خورم. 90|2|در حالى که تو در این شهر ساکن هستى. 90|3|سوگند به پدر و فرزندى که پدید آورد. 90|4|که بی‌گمان ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم. 90|5|آیا مى‌پندارد که هرگز کسى بر او دست نمی‌یابد؟ 90|6|[با زیاد شمردن انفاق خود] مى‌گوید: «مال فراوانى را تباه کردم!» 90|7|آیا مى‌پندارد که هیچ کس او را ندیده است؟ [که اعمال و کردارش را ثبت کند؟] 90|8|آیا براى او دو چشم قرار ندادیم؟ 90|9|و یک زبان و دو لب؟ 90|10|و دو راه [خیر و شرّ] را به او نمایاندیم. 90|11|امّا او در آن گردنه‌ی سخت قدم نگذاشت. 90|12|و چه مى‌دانى که آن گردنه‌ی سخت چیست؟ 90|13|آزاد کردن برده، 90|14|یا غذا دادن به روز گرسنگى و قحطی، 90|15|به یتیمى خویشاوند، 90|16|یا بینوایى خاک‌نشین. 90|17|علاوه بر اینها، از کسانى باشد که ایمان آورده و همدیگر را به شکیبایى و مهربانى سفارش کرده‌اند. 90|18|آنانند یاران [سعادتمندی که کارنامه‌ی آنان را به دست] راست [آنها می‌دهند]. 90|19|و کسانى که به آیات ما کافر شدند، یاران شومى و شقاوت هستند. 90|20|بر آنان آتشى سرپوشیده و فراگیر احاطه دارد. 91|1|سوگند به خورشید و روشنایی آن! 91|2|سوگند به ماه، آن‌گاه که از پى خورشید درآید. 91|3|سوگند به روز، آن‌گاه که زمین را روشن سازد. 91|4|سوگند به شب، آن‌گاه که زمین را بپوشاند. 91|5|سوگند به آسمان و آن که آن را بنا کرد. 91|6|سوگند به زمین و آن که آن را گسترانید. 91|7|سوگند به جان [آدمی] و آن که آن را سامان داد، 91|8|پس پلیدى‌ها و پاکى‌هایش را به او الهام کرد. 91|9|[به اینها سوگند] که به راستى رستگار شد آن که جان خود را از آلودگى پاک کرد. 91|10|و بى‌شک محروم گشت آن که آن را به پلیدى آلود. 91|11|قوم ثمود از روى سرکشى، تکذیب کردند. 91|12|آن‌گاه که بدبخت‌ترینِ آنها [براى کشتن ناقه] به­پا خاست. 91|13|پس پیامبر خدا به آنان گفت: «شتر خدا و [نوبت] آبشخورش را [حرمت نهید]!» 91|14|پس او را تکذیب کردند و ناقه را کشتند و پروردگارشان به سزاى گناهشان، آنان را درهم کوبید و [با خاک] یکسانشان کرد. 91|15|و [خداوند] از عاقبت آن کار [از کسى] بیم ندارد. 92|1|سوگند به شب، آن‌گاه که [زمین را] فروپوشاند، 92|2|سوگند به روز، آن‌گاه که روشن شود، 92|3|سوگند به آن کس که نر و ماده را آفرید، 92|4|که تلاش‌هاى شما گوناگون و پراکنده است؛ 92|5|امّا آن که انفاق کرد و [از خدا] پروا داشت، 92|6|و پاداش نیک [روز جزا] را تصدیق کرد، 92|7|پس به زودى او را براى پیمودن بهترین راه آماده خواهیم کرد. 92|8|ولى آن که بخل ورزید و خود را بى‌نیاز پنداشت، 92|9|و پاداش نیک [روز جزا] را تکذیب کرد، 92|10|پس به زودى او را به پیمودن دشوارترین راه خواهیم انداخت. 92|11|و چون هلاک شد، دارایى‌اش براى او کارساز نخواهد بود. 92|12|بى‌تردید هدایت [مردم] بر عهده‌ی ماست. 92|13|و بى‌شک آخرت و دنیا از آنِ ماست. 92|14|پس شما را از آتشى که زبانه مى‌کشد، بیم دادم. 92|15|جز بدبخت‌ترین [مردم] در آن وارد نمى‌شود. 92|16|همان که [حقّ را] تکذیب کرد و روى گردانید. 92|17|ولى با تقواترین [مردم] از آن دور داشته خواهد شد. 92|18|همان که مالش را مى‌بخشد تا پاک شود. 92|19|و از هیچ­کس نزد او نعمتی [و حقی] نیست که این [انفاق] پاداش آن باشد. 92|20|تنها رضاى پروردگار بلندمرتبه‌اش را مى‌جوید. 92|21|و به زودى خشنود خواهد شد. 93|1|سوگند به روشنایىِ آغازِ روز! 93|2|سوگند به شب، آن‌گاه که آرامش بخشد، 93|3|که [ای پیامبر!] پروردگارت تو را رها نکرده و [بر تو] خشم نگرفته است. 93|4|و بی‌تردید آخرت براى تو بهتر از دنیاست. 93|5|و به زودى پروردگارت [چیزى] به تو عطا می‌کند که خشنود شوى. 93|6|آیا تو را یتیم نیافت، پس پناه داد و سامانت بخشید؟ 93|7|و تو را سرگشته یافت، پس هدایت کرد. 93|8|و تو را تهى‌دست یافت، پس بى‌نیاز کرد. 93|9|پس بر یتیم تندى مکن و خوارش مساز! 93|10|و نیازمندِ خواهنده را از خود مران! 93|11|و نعمت پروردگارت را بازگو کن! 94|1|[اى پیامبر!] آیا سینه‌ات را نگشاده‌ایم؟ 94|2|و بار سنگینت را از [دوش] تو برنداشتیم؟ 94|3|آن [بار گران] که براى تو کمرشکن بود. 94|4|و نام تو را بلند [آوازه] کردیم. 94|5|پس [بدان که] با هر سختى، آسانى است. 94|6|[آرى!] با هر سختى، آسانى است. 94|7|پس هرگاه [از کار] فارغ شدى، [برای کار تازه] بکوش و رنج آن را بر خود هموار کن! 94|8|و مشتاقانه به سوى پروردگارت روى آور! 95|1|سوگند به انجیر و زیتون! 95|2|سوگند به طور سینا! 95|3|سوگند به [مکه] این شهر امن! 95|4|که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدیم. 95|5|سپس او را به پست‌ترین مرحله بازگرداندیم. 95|6|مگر کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند که آنان پاداشى همیشه ماندگار دارند. 95|7|پس [اى انسان!] بعد از این [همه دلایل‌]، چه چیزی تو را به تکذیب قیامت وامى‌دارد؟ 95|8|آیا خدا بهترینِ داوران نیست؟ 96|1|بخوان به نام پروردگارت که آفرید. 96|2|انسان را از خونِ بسته آفرید. 96|3|بخوان که پروردگار تو از همه گرامى‌تر است. 96|4|همان که با قلم آموخت. 96|5|آنچه را انسان نمى‌دانست، به او آموخت. 96|6|این چنین نیست [که انسان سپاس‌گزار باشد]، بى‌گمان آدمى سرکشى مى‌کند. 96|7|چون که خود را بى‌نیاز مى‌پندارد. 96|8|به راستی بازگشت همه به سوى پروردگار توست. 96|9|آیا دیدى آن کس را که بازمى‌داشت، 96|10|بنده‌اى را، آن‌گاه که نماز مى‌خواند؟ 96|11|آیا اندیشیده‌اى که اگر [آن نمازگزار] بر هدایت باشد، 96|12|یا به تقوا فرمان دهد [سزاى نهى‌کننده‌ی او چیست]؟ 96|13|آیا اندیشیده‌اى که [آن کافر] اگر [حقّ را] تکذیب کند و روى برگرداند [فقط خود را هلاک ساخته است]؟ 96|14|آیا [انسان] نمى‌داند که خداوند [او را] مى‌بیند؟ 96|15|چنین نیست [که او مى‌پندارد]! اگر [از کارهایش] دست برندارد، موى پیشانى او را سخت می‌گیریم و [به سوى دوزخ] مى‌کشیم، 96|16|موى پیشانى دروغگوى خطاکار را. 96|17|پس او اهل محفلش را [به یارى] بخواند. 96|18|ما هم به زودى مأموران دوزخ را فرامى‌خوانیم. 96|19|نه! [ای پیامبر!] از او فرمان مبر! و [در برابر خدا] سجده کن! و [به او] نزدیک شو! 97|1|ما آن [قرآن] را در شب قدر فروفرستادیم. 97|2|و چه می‌دانى که شب قدر چیست؟ 97|3|شب قدر از هزار ماه بهتر است. 97|4|در آن [شب]، فرشتگان و روح به اجازه‌ی پروردگارشان براى [تقدیر] هر کارى فرود می‌آیند. 97|5|[آن شب] تا دمیدن سپیده، [سراسر] سلام و رحمت است. 98|1|کافرانِ اهل کتاب و مشرکان، [از آیین خود] جدا نمى‌شدند تا آن که دلیلی روشن برایشان بیاید. 98|2|پیامبرى از سوى خدا که کتاب‌هایی پاک می‌خواند. 98|3|در آن‌ها نوشته‌هایى استوار و با ارزش است. 98|4|و اهل کتاب [گروه گروه و] پراکنده نشدند مگر پس از آن که دلیل روشن براى آنان آمد [و حجّت تمام شد، سپس درباره‌ی پذیرش آن پراکنده شدند]. 98|5|در حالى که فرمان یافته بودند تنها خدا را بپرستند، دین را براى او خالص ساخته و حق‌گرا باشند و نماز را برپا دارند و زکات بپردازند و این است دین استوار. 98|6|همانا کسانى از اهل کتاب و مشرکان که کافر شدند، در آتش دوزخند. در آن جاودانه‌اند. آنانند بدترینِ آفریده‌ها. 98|7|بى‌شک کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، آنان بهترینِ آفریدگانند. 98|8|پاداش اینان نزد پروردگارشان، باغ‌هایى پاینده است که زیر [درختان] آن نهرها جارى است. براى همیشه در آن جاودانه‌اند. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از او خشنودند. این [مقام] ویژه‌ی کسى است که از پروردگارش پروا کند. 99|1|آن‌گاه که زمین به لرزش شدید، لرزانده شود، 99|2|و زمین بارهاى سنگین خود را بیرون افکند، 99|3|و انسان بگوید: «[زمین] چه بر سرش آمده؟» 99|4|در آن روز زمین خبرهاى خود را بازگو می‌کند. 99|5|زیرا پروردگارت به آن وحى کرده است. 99|6|در آن روز مردم [به سوى بهشت یا دوزخ‌] پراکنده بازمى‌گردند تا کارهایشان به آنان نشان داده شود. 99|7|پس هر کس به مقدار ذرّه‌اى کار نیک کند، آن را می‌بیند. 99|8|و هر کس هم‌وزن ذرّه‌اى کار بد کند، آن را می‌بیند. 100|1|سوگند به اسب‌های دونده که [در میدان جهاد] نفسشان به شماره می‌افتد. 100|2|و از برخورد نعل‌ها با سنگ‌هاى بیابان جرقّه مى‌جهانند. 100|3|و بامدادان بر دشمن هجوم می‌برند. 100|4|که با آن [یورش] گرد و غبار فراوانی برمی‌انگیزند. 100|5|و بامدادان در میان معرکه و جمع [دشمنان] درمی‌آیند. 100|6|[به اینها سوگند] که انسان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است. 100|7|و بى‌شک خود بر این [ناسپاسى] گواه است. 100|8|و بی‌تردید سخت شیفته‌ی مال [و ثروت] است. 100|9|آیا [انسان] نمى‌داند که وقتى آنچه در گورهاست، برانگیخته شود، 100|10|و آنچه در سینه‌هاست، فاش شود، 100|11|آن روز، بی‌گمان پروردگارشان به [کار] آنان آگاه است. 101|1|کوبنده! 101|2|[حادثه‌ی] کوبنده چیست؟ 101|3|و تو چه می‌دانى آن کوبنده چیست؟ 101|4|روزى که مردم [از هراس] مانند پروانه‌ها پراکنده باشند. 101|5|و کوه‌ها مانند پشمِ رنگین حلاّجى شده گردد. 101|6|پس هرکس ترازوهای اعمالش سنگین باشد، 101|7|پس او در زندگى رضایت‌بخشى است. 101|8|ولى هر کس ترازوهای اعمالش سبک باشد، 101|9|پس در آغوش آتش است. 101|10|و تو چه می‌دانى آن چیست؟ 101|11|آتشى است بسیار سوزان. 102|1|زیاده‌خواهی شما را سرگرم کرد. 102|2|تا آنجا که گورستان‌ها را دیدار کردید [و مردگان را شمردید!] 102|3|چنین نیست [که مى‌پندارید]، به زودى خواهید فهمید [چه سختی‌ها در پیش دارید]. 102|4|آرى! چنین نیست [که مى‌پندارید]، در آینده خواهید دانست [که با چه عذاب‌هایی روبرویید]. 102|5|چنین نیست [که مى‌پندارید]. اگر شما [به آخرت] علم یقینى داشتید، 102|6|قطعاً دوزخ را خواهید دید. 102|7|سپس [با وارد شدن در آن،] آن را به دیده‌ی یقین خواهید دید. 102|8|سپس در آن روز از نعمت‌ها بازخواست خواهید شد. 103|1|سوگند به روزگارِ [غلبه‌ی حقّ بر باطل‌]، 103|2|[که‌] بى‌تردید انسان در زیان‌کارى بزرگى است، 103|3|مگر آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند و یکدیگر را به حقّ و استقامت سفارش مى‌کنند. 104|1|واى بر هر عیب‌جوى طعنه‌زن! 104|2|آن که ثروتى فراهم آورده و [پى در پى] آن را مى‌شمارد. 104|3|مى‌پندارد که دارایی‌اش او را جاودان ساخته است. 104|4|هرگز! سوگند که او در آتش افکنده می‌شود. 104|5|و چه می‌دانى که آن آتش چیست؟ 104|6|آتش افروخته‌ی خداست، 104|7|که بر دل‌ها راه می‌یابد. 104|8|آن آتش بر آنان سربسته است [و راه گریزى ندارند آن نیست]، 104|9|[آتشى] در ستون‌هایى بلند و کشیده. 105|1|آیا ندیدى که پروردگارت با فیل‌سواران چه کرد؟ 105|2|آیا نیرنگشان را بى‌اثر نساخت؟ 105|3|و بر سر آنان پرندگانى را دسته دسته فرستاد، 105|4|که با سنگریزه‌هایى از گلِ سخت آنان را هدف قرار مى‌دادند، 105|5|پس آنان را همچون کاهِ خورده شده [متلاشى] کرد. 106|1|تا قریش را الفت دهد، 106|2|الفت آنان در سفرهاى [بازرگانی] زمستانى و تابستانى [تا در آرامش و امنیت، معاششان را تأمین کنند]. 106|3|پس [به شکرانه‌ی این نعمت،] پروردگار این خانه را بپرستند. 106|4|همان که آنان را از گرسنگى [و قحطى رهانید و] غذا داد و از ترس، ایمنى‌شان بخشید. 107|1|آیا کسى که پیوسته [روزِ] جزا را انکار مى‌کند، دیدى؟ 107|2|او همان کسى است که یتیم را با خشونت مى‌راند. 107|3|و [دیگران را] بر غذا دادن به بینوا تشویق نمى‌کند. 107|4|پس واى به حال نمازگزاران! 107|5|آنان که از نمازشان غافل و نسبت به آن سهل‌انگارند. 107|6|همانان که پیوسته ریا مى‌کنند. 107|7|و از [دادن] زکات دریغ مى‌کنند. 108|1|[ای پیامبر!] بى‌تردید ما به تو خیر فراوان عطا کردیم. 108|2|پس براى پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن! 108|3|بی­گمان [دشمن] کینه‌توزت خود بدون نسل است. 109|1|[ای پیامبر!] بگو: «اى کافران! 109|2|من آنچه را شما مى‌پرستید، نمى‌پرستم. 109|3|و شما پرستنده‌ى آنچه من مى‌پرستم، نیستید. 109|4|و من [نیز] پرستنده‌ى آنچه شما مى‌پرستید، نیستم. 109|5|و شما پرستنده‌ى آنچه من مى‌پرستم، نیستید. 109|6|آیین شما براى خودتان و آیین من براى خودم» 110|1|[ای پیامبر!] هنگامى که یارى خدا و پیروزى فرارسد، 110|2|و مردم را ببینى که دسته دسته در دین خدا وارد مى‌شوند، 110|3|پس پروردگارت را با سپاس و ستایش به پاکى یادکن و از او آمرزش بخواه که او همواره توبه‌پذیر است. 111|1|توان ابولهب تباه و او نابود باد! 111|2|ثروتش و آنچه به دست آورده بود، هیچ به کارش نیامد. 111|3|به زودى در آتشى شعله‌ور درآید و بسوزد. 111|4|و زنش، آن هیزم‌کش [آتش‌افروز نیز در آتش درآید]. 111|5|[در حالى که] به گردنش ریسمانى از لیف خرماست. 112|1|[ای پیامبر!] بگو: «او خداوند یگانه است. 112|2|خداى بى‌نیاز [که نیازمندان فقط به او رو می‌کنند.] 112|3|نه فرزند دارد و نه فرزند کسى است. 112|4|و هیچ همتایى براى او نیست». 113|1|[ای پیامبر!] بگو: «پناه مى‌برم به پروردگار سپیده­دم. 113|2|از شرّ آنچه او آفرید [و داراى شرّ است]. 113|3|و از شرّ تاریکى شب، آن‌گاه که همه جا را فراگیرد. 113|4|و از شرّ زنان افسون‌گرى که در گره‌ها مى‌دمند [و جادو مى‌کنند]. 113|5|و از شرّ [هر] حسود، آن‌گاه که حسد ورزد.» 114|1|[ای پیامبر!] بگو: «پناه مى‌برم به پروردگار آدمیان، 114|2|فرمانروای آدمیان، 114|3|معبود آدمیان، 114|4|از شرّ وسوسه‌ی شیطان [که به گناه وسوسه مى‌کند و پنهان مى‌شود]، 114|5|همان­ که همواره در سینه‌هاى آدمیان وسوسه مى‌کند، 114|6|از جنس جنّ باشد یا از آدمیان». #===================================================================== # # Quran Translation # Name: قرائتی # Translator: Mohsen Gharaati # Language: Persian # ID: fa.gharaati # Last Update: December 31, 2017 # Source: Tanzil.net # #=====================================================================